نویسنده: دنیس ایچ. رانگ
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی


 

Radicalism

این واژه ریشه لاتین دارد و معنای لفظی آن «مربوط به ریشه یا ریشه‌ها» (OED) است. عجیب نیست که این معنا به هرچیز اصلی، حیاتی، بنیادی، اولیه، یا سرچشمه و خاستگاه هر پدیده‌ای نیز بسط و تسری یافته باشد. مطابق با همین معانی ضمنی کلی، این واژه در ریاضیات، هندسه، فلسفه، موسیقی، گیاه‌شناسی و شیمی معناهای فنی و تخصصی پیدا کرده است.
این واژه یا مشتقات آن، در سیاست به اصلاحات پردامنه و تمام‌عیار، کسانی که خواهان چنین اصلاحاتی هستند، و هواداری از آن به منزله‌ی دستگاه عقیدتی کم و بیش نظام‌مند اطلاق شده است. این کاربرد در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم در جریان ناآرامی‌هایی که از انقلاب فرانسه ناشی می‌شد، در انگلستان رواج یافت و سپس در فرانسه نیز رایج شد. در ابتدا رادیکالیسم در سیاست فقط به جناح چپ منتسب می‌شد، یعنی به پیشنهادها، برنامه‌ها و ایدئولوژی‌های طرفدار تغییر نهادها و روش‌های موجود (تمایز چپ- راست از اوضاع سیاسی انقلاب فرانسه نشئت گرفته بود).
«رادیکال» ممکن است برای توصیف محتوای تغییرات مطلوب به کار رود که به معنای عمیق و پردامنه بودن این تغییرات است، یا برای توصیف روش‌های دستیابی به این اهداف که در این صورت این روش‌ها فراتر از هنجارهای متعارف حاکم بر تضادهای سیاسی است، یا برای توصیف هر دو آن‌ها که در این صورت به دگرگونی «تمامیت» نظم سیاسی و اجتماعی اشاره دارد که با مبارزه‌ی مسلحانه یا انقلاب قهرآمیز به دست می‌آید. در این معنا، «رادیکال» در مقابل «میانه‌رو»، «متعارف» و حتی «قانونی» قرار می‌گیرد، یعنی در مقابل اصطلاحاتی که ممکن است در مورد اهداف و روش‌های مورد قبول جنبشی سیاسی به کار برده شود. بنابراین، رادیکالیسم فاقد هرگونه محتوای موضوعی مشخصی است، این واژه بیانگر یک ویژگی انتزاعی در عقیده یا برنامه‌ی خاصی است، یعنی مخالفت با نظم موجود و آرزوی تغییر جنبه‌هایی از نظم موجود که اصلی و سرنوشت‌ساز به شمار می‌آید.
«رادیکالیسم» شبیه برخی عناوین سیاسی همچون «چپ»، «راست»، «محافظه‌کار» و «مترقی» است که با آن‌ها دیدگاهی سیاسی فقط با نگرشی که در قبال تغییر دارد، یا رابطه‌ای که با سایر مواضع سیاسی دارد مشخص می‌شود. رادیکالیسم بیانگر گرایشی افراطی‌تر، بی‌قید و شرط، و سازش‌ناپذیر است؛ علاوه بر این، گرایشی همه‌جانبه است که شمار زیادی از مسائل انضمامی را آماج حمله یا حمایت خویش می‌سازد. با این معنا، «رادیکالیسم» در تقابل با عناوینی مانند «لیبرالیسم»، «سوسیالیسم»، «کمونیسم» یا «آنارشیسم» قرار می‌گیرد که دارای محتوای مشخص و معینی هستند که حاکی از طرح و برنامه‌های اساسی برای نظم سیاسی یا اجتماعی، البته با وجود همه‌ی تحریف‌ها و ابهام‌های ناشی از نزدیک به دو قرن مشاجره‌ی سیاسی بر سر معنای این طرح و برنامه‌ها. از آن‌جا که عنوان رادیکال خالی از هرگونه وصف مشخص و انضمامی درباره‌ی نظم نهادی مورد نظر خود است، و در عین حال به معنای مخالفت افراطی با هر وضع موجودی است، به ندرت پیش می‌آید که به صورت یک عنوان گویا و خود- بسنده از سوی احزاب و جنبش‌هایی که در پی کسب قدرت هستند پذیرفته شوند. از این نظر، رادیکالیسم با بعضی عناوین نامشخص و چندمنظوره همچون «مترقی»، «مردمی» یا «دموکراتیک» نیز فرق دارد، «مترقی» معنایی بیش از گرایش کلی به تغییر ندارد، و واژه‌های «مردمی» یا «دموکراتیک» نیز فقط دال بر انعکاس اراده‌ی مردم یا اکثریت هستند. این عناوین بسیار موردپسند احزاب جویای رأی در جوامع دموکراتیک هستند، چون دقیقاً به دلیل خلأ معنایی‌شان می‌توانند به معنای همه چیز برای همه کس باشند، در حالی که افراط‌گرایی و نخبه‌گرایی ناگریز به رادیکالیسم الصاق می‌شود، مگر در ایام بحران‌های شدید اجتماعی.
با وجود این، حزب رادیکال، و بعدها حزب رادیکال سوسیالیست، اصلی‌ترین حزب سیاسی جمهوری سوم در فرانسه بود و تا جمهوری چهارم نیز دوام آورد. در نیمه‌ی اول قرن بیستم احزاب مشابهی با نام و نگرش مشابه در چندین کشور کوچک‌تر اروپایی وجود داشت. رادیکال‌های فرانسوی مدعی وراثت جمهوریت ژاکوبن‌ها بودند. آن‌ها به شدت مخالف نخبه‌های محافظه‌کار سنتی و همچنین مخالف سرمایه‌داری بی در و پیکر و جمع‌گرایی سوسیالیستی بودند. رادیکال‌های فرانسوی با این که اساساً حزبی محافظه‌کار بودند، اما در حکومت دست چپی جبهه‌ی مردمی در 1936-1937 شرکت داشتند.
به رغم این که مفهوم رادیکال اصولاً به گرایش‌های چپ محدود می‌شود، بعضی از گرایش‌های سیاسی نیز که به هیچ معنایی چپ محسوب نمی‌شوند، رادیکال خوانده شده‌اند که خود گواه صدق این مدعاست که «افراط و تفریط به هم می‌رسند». جنبش‌های ارتجاعی یا دست راستی در وقت مقتضی کاملاً شبیه چپ انقلابی می‌شوند و با شور و حرارت زیادی وضع موجود را رد می‌کنند، از روش‌های سیاسی جدید و حتی فراقانونی استقبال می‌کنند و اهداف سیاسی خود را بازنمود ایدئولوژی‌های همه‌شمول یا جهان‌بینی‌هایی می‌بیینند که قادر به تبیین ماهیت انسان، جامعه و تاریخ است. نهضت فاشیستی سال‌های بین دو جنگ جهانی، رادیکال خوانده می‌شد و این عجیب نیست چون آن‌ها از جنبش‌های توده‌‎ای چپ رادیکال سرمشق گرفته بودند و غالباً چپ‌گراهای نادم در میان رهبران آن‌ها دیده می‌شدند. اصطلاح «راست رادیکال» در دهه‌ی 1950 در امریکا مورد استفاده قرار گرفت، در شرایطی که گروهی از روشنفکران و جامعه‌شناسان سیاسی مشهور آن را در مورد مک‌کارتیسم- بهره‌برداری جناح محافظه‌کار حزب جمهوری‌خواه از احساسات ضدکمونیستی به عنوان حربه‌ای علیه دموکرات‌های حاکم و علیه چپ‌ها به طور کلی- به کار گرفتند.
وقتی سیمور مارتین لیپست اصطلاح «راست رادیکال» را وضع کرد، این عبارت نوعی تناقض‌گویی به نظر می‌رسید. اما این اصطلاح احساس و برداشتی را منعکس می‌کرد که پیش از جنگ جهانی دوم و بلافاصله پس از آن شیوع یافته بود، مبنی بر این که جنبش‌هایی همچون فاشیسم و کمونیسم و حتی صورت‌های خفیف‌تری مثل گرایش مک‌کارتی در امریکا، ویژگی‌های مشترکی دارند که فراتر از تضاد منافع «متعارف» چپ و راست در جوامع دموکراتیک است. بنابراین، رادیکالیسم معنای سبک سیاسی خاصی را یافت که با تصورات گزافه‌آمیز و مرموز درباره‌ی دشمن و با تمایل به استفاده از روش‌های غیردموکراتیک و حتی غیرقانونی در تضادهای سیاسی همراه بود.
پس از دهه‌ی 1950، دلالت‌های قدیمی‌تر و اساساً چپ‌گرایانه‌ی «رادیکالیسم» تا حد زیادی از سرگرفته شد. در واقع، هدف جنبش‌های چپ نو در دموکراسی‌های بزرگ غربی این بود که تمایز میان چپ- راست را به عنوان محور اصلی تضاد سیاسی از نو برقرار کنند و عنوان «رادیکال» را از دلالت‌‌های توتالیتری که در دوره‌ی فاشیسم و اوایل جنگ سرد به آن افزوده شده بود، پاک کنند. در اواخر دهه‌ی 1980، سقوط کمونیسم دوباره موجب ابهام در این واژه شد، چون بعضی از مخالفان حکومت کمونیستی در اتحاد شوروی و اروپای مرکزی که غالباً «رادیکال» یا «چپ‌گرا» خوانده می‌شدند، در آرزوی برپایی حکومت‌های دموکراتیک و اقتصادهای سرمایه‌داری بازاری بر اساس مدل غربی در کشورهای خود بودند.
رادیکالیسم به رغم ماهیت انتزاعی و صوری‌اش، همیشه از رویدادهای بزرگ و تاریخی هر دوره رنگ و بوی ایدئولوژیک خاصی گرفته است. بنابراین، معنای کاربردی آن همیشه به غایت نسبی و بسته به وضعیت است.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام؛ باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول