نویسنده: محمدرضا عابدی شاهرودی





 
«اشک ارغوانی»، قوی‌ترین و هراس انگیزترین ماده مخدری که تا به حال ساخته شده است. عده‌ای می‌گویند سازنده‌اش، خود شیطان است و به همین دلیل این تأثیر شیطانی را می‌گذارد؛ هزار بار قوی‌تر از «ال اس دی»؛ ماده مخدری که خاصیت نشئگی ندارد، بلکه به شما یک دنیا هدیه می‌دهد؛ دنیایی که در آنجا، هیچ محدودیتی وجود ندارد.
اسمیت، جوان بیست و سه ساله‌ای اهل نیوجرسی بود که زندگی خوبی داشت. پدر و مادری مهربان که هر دو کار می‌کردند تا بتوانند هزینه تحصیل تنها فرزندشان را در «جورج تاون» بپردازند. کسی نمی‌داند که در آن شب، چه اتفاقی افتاد؛ شبی که اسمیت، از یک پارتی مرموز شب یکشنبه، به خانه بازگشت و سریعاً به رختخواب رفت.
فردا صبح، جنازه تکّه تکّه شده‌ی پدر و مادر اسمیت، مقابل خانه‌شان افتاده بود. تصور کنید همسایه‌ها، با چه منظره‌ای روبه رو شده بودند. پلیس محلی، به سرعت خود را به مکان حادثه رساند و شروع به تحقیق کرد؛ امّا هر چه می‌گشتند، اثری از اسمیت پیدا نمی‌کردند.
نکته جالب این است که بهتر بود، متوجه چند بلوک جلوتر از خانه اسمیت می‌شدند؛ جایی که کلیسای محل، پذیرای جمعی از دعاگزاران بود. شاهدان ماجرا اینگونه نقل می‌کنند که اسمیت با اسلحه‌ای نیمه خودکار، وارد کلیسا شد و به سوی همه رگبار گشود. بالای سَر افراد نیمه جان می‌آمد و با خونسردی، گلوله‌ای به سرشان شلیک می‌کرد. در همان حال به آنها می‌گفت: «من، خود شیطان هستم».
نوزده کشته و هفت زخمی، نتیجه این اقدام وحشتناک در کلیسا بود. به این تعداد، پدر و مادر اسمیت را هم اضافه کنید و در نهایت، خود اسمیت که با آخرین گلوله اسلحه‌اش، مغزش روی دیوار پاشیده شد. کسی نتوانست بفهمد که چه بر سر این جوان معمولی آمده بود. تحقیقات پلیس از پارتی شبانه، به جایی نرسید؛ تنها نکته قابل توجه، طرح‌های نیمه تمامی بود که اسمیت، روی دیوار اتاقش کشیده بود؛ طرح‌هایی که مربوط به شب حادثه می‌شد؛ طرح‌هایی از موجودات شیطانی و اساطیری که اسمیت، گمان می‌کرد یکی از آنهاست. جمله‌ای با خون روی دیوار اتاق اسمیت نوشته شده بود که نگاه همه را خیره می‌کرد. آن جا نوشته بود: «دوباره شیاطین تاریکی برخواهند خاست و آینده زمین را در دست می‌گیرند؛ بافومت، لیلیت، الواکی، فنریر و لوسیفر، زمین در انتظار شماست».
دو هفته بعد، نتیجه کالبد شکافی این گونه اعلام شد که اسمیت، تحت تأثیر ماده مخدر وحشتناکی، به نام «اشک ارغوانی» بوده است.

1

شیطان کیست؟ شیطان پرستی چیست؟ اساطیر تاریکی و افسانه‌های شیاطین، با زندگی ما چه می‌کنند و چه تأثیری بر آن می‌گذارند؟ در اینجا، قصد داریم با هم سفری کنیم به دنیای تاریک و وهم آلود اساطیر شیطانی؛ می‌خواهیم به ابتدای تاریخ برویم و از آنجا شروع کنیم؛ از جایی که نخستین شیاطین و اساطیر شیطانی، پا به عرصه وجود گذاشتند و به دنبال خود، هراس و وحشت را به ارمغان آوردند.
تمام چیزهایی که تا به حال درباره شیطان و شیطان پرستی شنیده‌اید را به دست فراموشی بسپارید. خدایان تاریکی، هیولاهای جهان‌های زیرین یا شیاطین اساطیری که خود را خدا می‌دانند، وجود خارجی ندارند که بتوان درباره آنها دست به تحقیق و تفحص زد. مشکل اصلی، کمی جدی گرفتن آنهاست. آنچه در واقع وجود دارد، عملکرد ذهنی آنها بر شماست. شما آنها را آن گونه می‌بینید و آن گونه خواهید یافت که به یاد می‌آورید. حالا اینجا، خودتان و در درون خودتان با آنها روبه رو خواهید شد و تأثیرشان را بر زندگی خواهید یافت.
هیچ فرقی نمی‌کند که ما آنها را چگونه به یاد آوریم، زیرا آنها هیچ گاه صدای ما را نمی‌شنوند و نمی‌توانند چیزی بگویند:
چه کسی گمراه‌تر از آن کسی است که معبودی غیر خدا را می‌خواند که تا قیامت هم به او پاسخ نمی‌گوید و از خواندن آنها [کاملاً] بی خبر است؟! [و صدای آنها را هیچ نمی‌شنود!](1)
هر چه را می‌خواهید به آنها نسبت دهید، زیرا آنها نمی‌توانند کاری انجام بدهند. کاری از دستشان برنمی‌آید و می‌دانید، حتی برگی از درختی فرو نمی‌افتد، از هراس اینکه شاید چیزهایی که ما می‌گوییم، بر آنها گران آید و بخواهند آسمان و زمین را بر هم بریزند.
خداوند آسمانها و زمین را نگاه می‌دارد تا از نظام خود منحرف نشوند؛ و هرگاه منحرف گردند، کسی جز او نمی‌تواند آنها را نگاه دارد، او بردبار و غفور است!(2)
آنها چیزی جز ساخته‌های ذهنی خود ما نیستند که آن چنان بزرگ شده‌اند که گویی ما، ساخته‌های دست آنانیم. حالا ما دوباره، آنها را بیدار خواهیم کرد.

2

آنچه امروزه به عنوان شیطان پرستی می‌شناسیم، ثمره اسطوره‌ها، افسانه‌ها، باورهای بدوی، خرافات و کج فهمی‌هایی است که الزاماً به معنای شیطان پرستی نیستند. شیطان پرستی، برخلاف معنایش که ‌اشاره به پرستش شیطان دارد، گستره وسیع‌تری را در بر می‌گیرد؛ گستره‌ای که از نیایش خدایان باستان، اهریمنان و هیولاها شروع می‌شود و در نهایت [امروز] به نوعی سرگرمی و نمایش می‌رسد.
سه رویکرد اساسی، در شکل گیری آیین‌های شیطان پرستی، نقش ایفا می‌کند:
1. زمانی که رابطه میان آدمیزاد با شیطان (یا شیاطین) مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ طیفی از آیین‌های شیطان پرستی، در این بخش قرار می‌گیرند. بسیاری از اسطوره‌ها و افسانه‌های باستانی و مناسکی که امروزه به عنوان تاریخ یا حتی تمدن به ما رسیده است، جزئی از همین دسته هستند. حاصل این طیف، چیزی به جز بسط ادبیات علمی و تخیلی نیست؛ زیرا همه چیزی که با خود دارند، مجموعه‌ای از خرافات و خود ساخته‌های فردی یا جمعی است.
در این طیف، چیزی که بتوان آن را جدی گرفت، وجود ندارد. شیاطین، اهریمنان، آیین‌های شیطان پرستی و جادوگری که در این طیف قرار می‌گیرند، صرفاً ثمره خیال پردازی و داستان سرایی است. شما هم می‌توانید هرگاه بیکار ماندید یا میل داشتید، کمی به این اساطیر و افسانه‌ها اضافه کنید!
2. زمانی که رابطه میان شیطان (شیاطین) با آدمیزاد مورد بررسی قرار می‌گیرد، طیف دیگری از آیین‌های شیطان پرستی، در این قسمت جای می‌گیرند. در حقیقت، این تنها قسمتی است که می‌تواند جدی گرفته شود؛ زیرا در این قسمت، برنامه‌های شیطان (شیاطین) برای برپایی آیین‌های شیطان پرستی، به وجود می‌آیند.
3. زمانی که رابطه میان شیطان (شیاطین) با خدا مورد بررسی قرار می‌گیرد، طیف دیگری از آیین‌های شیطان پرستی، دسته بندی می‌شوند. این قسمت نیز ثمره ادبیات علمی و تخیلی است؛ زیرا با این پیش فرض به وجود آمده‌اند که شیطان در مقابل خدا قرار دارد و طبیعی است که این مسئله، نه تنها عملی نیست، بلکه کاملاً هم خیالی است.

3

اما گرایش‌های شیطان پرستی را می‌توان در چهار گروه، خلاصه کرد:
1. زمانی که شیطان پرستی، در مقابل یکتاپرستی به کار می‌رود؛ یعنی زمانی که با اعتقاد به خدای یکتا، هر آنچه غیر از او ادعای خدایی می‌کند، مردود و مطرود می‌شود که امروزه ما به آن شیطان پرستی می‌گوییم. در اینجا فرقی نمی‌کند که غیر از خدای یکتا، چه چیزی مورد پرستش قرار می‌گیرد؛ این گرایش، نقش بسیار مهمی در آیین‌های شیطان پرستی ایفا می‌کند.
این به خاطر آن است که خداوند حق است؛ و آنچه را غیر از او می‌خوانند باطل است؛ و خداوند بلند مقام و بزرگ است!(3)
2. زمانی که شیطان پرستی، به معنای پرستش خدایان و هیولاهای شرور برای دفع ضرر و خطر ایشان یا برای اینکه آنان، شفیع شان در برابر بلاها و گرفتاری‌ها باشند، به کار می‌رود. بسیاری از مناسک و آیین‌های کافر کیشی و طبیعت پرستی، در این رده قرار می‌گیرند.
آنها غیر از خدا، چیزهایی را می‌پرستند که نه به آنان زیان می‌رساند، و نه سودی می‌بخشد؛ و می‌گویند: «اینها شفیعان ما نزد خدا هستند!» بگو: «آیا خدا را به چیزی خبر می‌دهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد؟!» منزه است او، و برتر است از آن همتایانی که قرار می‌دهند!(4)
3. زمانی که شیطان پرستی، به معنای پرستش ابلیس یا شیطان (به عنوان موجود) به کار می‌رود؛ این گرایش، به پرستیده شدن ابلیس یا شیطان به هر نحوی که ممکن است، می‌پردازد.
آیا با شما عهد نکردم ‌ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟!(5)
توجّه داشته باشید که پرستش شیطان، به چند معنا به کار برده می‌شود:
1-3. زمانی که شیطان به عنوان خدا، یا خدایان تاریکی یا خالق تاریکی‌ها، پرستیده می‌شود.
3-2. زمانی که شیطان به عنوان یک نیروی بزرگ شیطانی و شرور، پرستیده می‌شود.
3-3. زمانی که شیطان به عنوان یک نیروی بزرگ شیطانی و شرور، مورد پیروی قرار می‌گیرد که در اینجا نیز به معنای پرستش به کار می‌رود.
4. زمانی که شیطان پرستی، به معنای گرایش‌های دنیاپرستی و لذت پرستی به کار می‌رود. این گرایش، به ‌اشاعه فحشا، گناهان و خوشگذرانی اشاره دارد. یعنی کسانی که ممکن است اساساً اعتقادی به وجود شیطان نداشته باشند، ولی او را نماد خیالی اشاعه فحشا و گناه می‌دانند. یا چیزی که آنها را از قید و بند آموزه‌های به نظر ایشان قدیمی و دست و پاگیر، رها و آزاد می‌کند.
محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌های ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است؛ [تا در پرتو آن، آزمایش و تربیت شوند؛ ولی] اینها [در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند] سرمایه زندگی پست [مادی] است؛ و سرانجام نیک [و زندگی والا و جاویدان]، نزد خداست.(6)
قصد اما در اینجا، آن است که به همه این گرایش‌ها بپردازیم. بنابراین در ابتدا، در آسمان پرستش هراس انگیزترین و مخوف‌ترین شیاطینی که تا به حال پرستیده شده‌اند، به پرواز درمی آییم.

4

اساطیر و افسانه‌های شیطانی، برای چه به وجود آمده‌اند؟ امروزه اساطیر و افسانه‌ها را به عنوان نشانه‌های تمدن در قرون و اعصار گذشته می‌دانند. اما اگر سفینه‌ای اختراع شود که بتواند ما را در زمان به عقب برگرداند، باز هم همین را خواهیم گفت؟!
این یک انتخاب است که راه را به شما نشان می‌دهد؛ راه اول می‌گوید که اساطیر و افسانه‌های شیطانی، بخشی از تمدن قرون و اعصار گذشته هستند که ثمره باورها و عقاید کسانی است که در دوره‌های گذشته زندگی می‌کردند. راه دوم می‌گوید که اساطیر و افسانه‌های شیطانی، برای این به وجود آمده‌اند که مسیر ادیان الهی را منحرف کنند. در واقع، اساطیر و افسانه‌های شیطانی، تحریفات کسانی هستند که می‌خواستند تعلیمات الهی را دگرگون کنند؛ و از همین جا بود که اولین اساطیر و افسانه‌ها، جان گرفتند و پا به عرصه وجود گذاشتند.
هیچ قوم و نژادی در عالم نبود، مگر آنکه هشداردهنده‌ای از سوی خداوند برای آنها فرستاده شد. آن اقوام و نژادها، در یک چیز دیگر هم مشترک بودند؛ اینکه همه آن فرستادگان الهی را به ریشخند گرفتند و از خود راندند. و همگی دست به کار تحریف آیاتی زدند که بر ایشان نازل شده بود و باید اعتراف کرد که این کار را هم به خوبی انجام دادند.
اما از همین جا، پایه ریزی مهم ترین فرقه‌های شیطان پرستی، آغاز شد؛ یعنی شیطان با فریب خود، آدمی را وادار کرد که آیات الهی را دگرگون کند و آن را با دانسته‌های خود پیوند زند و از این طریق، اساطیر و افسانه‌های شیطانی را به وجود آورد.
اینجا، جایی است که برای دیدن آفرینش آیین‌های شیطانی، باید از آنجا شروع کرد. مهمترین آیین‌های شیطان پرستی، در ایمان و آیات الهی است؛ هیچ آیین و فرقه‌ای در شیطان پرستی به وجود نیامد، مگر آنکه یکی از آموزه‌های الهی را نشانه رفته باشد.

5

اگر شما هم در میان شیاطین زندگی کرده باشید، حتماً با چهره مخوفی به نام «بافومت»(7) آشنا شده‌اید. بافومت، یکی از شیاطینی است که حضورش از دیرباز تا امروز ادامه دارد؛ بسیاری نقش او را پیش از پیدایش تاریخ امروزی می‌دانند. حضور او در دوران قرون وسطا و جنگ‌های صلیبی، بسیار آشکار است. همچنین در دنیای امروز نیز بافومت، از لژهای فراماسونری گرفته تا تی شرت‌های هد بنگرها، دیوار نوشته‌های شهری در نیویورک و شوهای موسیقی متال، حاضر و آماده است. حضور او اگرچه در بیشتر مواقع خیالی بوده، اما تأثیر باور وجودش، ثمره‌ای نداشته است، به جز ریخته شدن خون.
مهم‌ترین حضور بافومت، در قرن نوزدهم میلادی است؛ رستم شیطان شناسان- اگر واقعاً بتوان شیطان را شناخت!- بر این است که بافومت را به عنوان نماد اهریمن، در قرن نوزدهم بدانند. این احتمالاً به دلیل ظهور رمانتیک‌ها و تمایل آنها به داستان سرایی درباره خدایان، شیاطین و هیولاهای دوران گذشته است، تا چیزی که واقعاً وجود داشته باشد.(8) و(9)
اما خونریزی بافومت، به پیش از قرن نوزدهم بازمی گردد؛ جایی که کلیسا، دستور به تعقیب و بازجویی از «شوالیه‌های معبد» داد.

6

پاپ اربن دوم در سال 1059 میلادی از خواب بیدار شد و فرمان جنگ‌های صلیبی را صادر کرد. این کار، دلایل زیادی داشت؛ عده‌ای به دلیل تعصبات مذهبی و فتح اورشلیم، به این جنگ پیوستند و عدّه‌ای هم احتمالاً به دلیل تجارت و به دست آوردن زمین و برده، راهی اورشلیم شدند. در هر حال، جنگجویان صلیبی توانستند به اورشلیم وارد شوند و هر تعداد که بخواهند، از زن، مرد، پیر و جوان بکشاند. این مسئله- یعنی کشتن- چیز چندان عجیب و غریبی در مورد آنها نبود. در همان سال‌هایی که به دستور کلیسا، در اورشلیم نسل کشی می‌کردند، هزاران زن و مرد را در اروپا به جرم جادوگر بودن یا حتی مطرح کردن تئوری‌های علمی، می‌سوزاندند.
به هر حال، دو شوالیه فرانسوی به نام‌های هیو دی پینز(10) و گادفری دو سنت امر(11) در سال 1118 میلادی، پایه گذار فرقه‌ای در اورشلیم شدند، به نام «شوالیه‌های معبد». نام دیگر این فرقه،«همرزمان مسکین عیسی مسیح (ع) و معبد سلیمان» بود. از اینجا به بعد، ماجرا تبدیل به یکی از اسرار و رازهای تاریخی می‌شود که قطعیت چندانی در مورد آن وجود ندارد. اما فعلاً شوالیه‌های معبد را رها کنید و چند کلام از فرمانده لشکر مسلمانان بشنوید؛ صلاح الدین ایوبی که سوگند وارد شدن به اورشلیم را خورده بود، با همراهی نیروهای سواره و پیاده، به سوی اورشلیم به راه افتاد. صلاح الدینی، به سوگند خود عمل کرد و اورشلیم را از دست جنگجویان صلیبی نجات داد. با این اوضاع، مطمئناً جایی برای شوالیه‌های معبد، باقی نمی‌ماند.
شوالیه‌های معبد نیز همچون سایر متعصتبان مسیحی، به اروپا بازگشتند. امّا مسئله مهمی وجود داشت؛ شوالیه‌هایی که از اورشلیم به اروپا بازگشتند، همان کسانی نبودند که از اروپا به اورشلیم رفته بودند؛ هر چه بود، اتفاقاتی در اورشلیم افتاده بود.
عدهّ‌ای می‌گویند که شوالیه‌های معبد، به حفاری‌های وسیعی در اورشیلم دست زدند تا معبد افسانه‌ای «سلیمان» را پیدا کنند و به همین دلیل، با علوم مخفی و غریبه‌ای که در قرن‌های گذشته پنهان شده بود، آشنا شدند: علوم جادوگری و پرستش خدایان و شیاطین تاریکی.
عدهّ‌ای می‌گویند شوالیه‌های معبد، در اثر همنشینی با یهودیان و مجدداً به دلیل حفاری‌های اورشلیم، به مکتبی به نام «کابالا» روی آوردند و دست به ترویج این تعالیم زدند.
عدهّ‌ای می‌گویند شوالیه‌های معبد، در اثر همنشینی با مسلمانان، مسیحیان و یهودیان و همچنین به خاطر حفاری‌های اورشلیم، عقاید جدیدی پیدا کردند؛ اعتقاد به انسان بودن عیسی مسیح (ع)، به جای خدابودن او اعتقاد به اینکه عیسی(ع)، با مریم مجدلیّه ازدواج کرده است و از او صاحب ذریه و فرزند است و حالا شوالیه‌های معبد، وظیفه نگهداری از این ذریه را دارند.(12)
حتماً متوجه شده‌اید که حفاری‌های اورشلیم، در اینجا کلمه کلیدی است؛ امّا هر دلیلی که وجود داشته است- و شاید همه آن دلایل- با فشاری که کلیسا وارد می‌کرد، فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه در سال 1307 میلادی، دستور دستگیری و تفتیش عقاید شوالیه‌های معبد را صادر کرد. بسیاری از اعضای این فرقه دستگیر، شکنجه و کشته شدند، ولی عده کمی که جان سالم به در برده بودند، به اسکاتلند پناهنده شدند؛ امّا چرا اسکاتلند؟!
دلیل این پناه بردن، آب و هوای اسکاتلند، موسیقی اسکاتلندی یا مناظر بکر و دست نخورده آنجا نبود، بلکه پادشاه اسکاتلند، یعنی رابرت بروس چندان علاقه‌ای به پادشاه فرانسه و طبیعتاً کلیسای فرانسوی نداشت؛ به همین دلیل، اجازه اقامت و فعالیت شوالیه‌های معبد را به آنها داد. شوالیه‌های معبد نیز شروع به سازماندهی خود کردند و در نخستین اقدام، لژ «وال بیلدز» را پایه گذاری کردند؛ اولین لژ بزرگ اسکاتلند که بعدها به لژ فراماسونری، تغییر نام داد.(13)

7

امّا «بافومت» در اینجا چه نقشی دارد؟ این همان نکته کلیدی است؛ زیرا بافومت در اینجا هیچ نقشی ندارد.
به یاد دارید که شوالیه‌های معبد، تحت پیگرد و تعقیب قرار گرفتند؟ هنگامی که دستگاه تفتیش عقاید کلیسا و فیلیپ، شروع به گرفتن اعتراف از شوالیه‌ها کردند، عدّه‌ای از آنها اینگونه گفتند که از تعالیم کلیسا رویگردان شده‌اند و شروع به پرستش بتی به نام بافومت کرده‌اند. بسیاری از شوالیه‌ها، با همین اعتراف یا سوزانده شدند یا سر از تنشان جدا شد.
کسی نمی‌داند که این اعترافات چه ارزشی دارند. عده‌ای بر این گمان هستند که این اعترافات، چیزی بود که فیلیپ می‌خواست. حال آنکه ارتباطی میان بتی خیالی به نام «بافومت» و تعالیم «شوالیه‌های معبد»، وجود ندارد و طبیعتاً عده‌ای هم بر این باور هستند که این اعترافات، پرده از اسرار فرقه‌های شیطان پرستی در زیرزمین معابد برمی‌داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1- وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ یدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَنْ لَا یسْتَجِیبُ لَهُ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَهُمْ عَنْ دُعَائِهِمْ غَافِلُونَ (احقاف:5).
2- إِنَّ اللَّهَ یمْسِكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ أَنْ تَزُولَا وَلَئِنْ زَالَتَا إِنْ أَمْسَكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ إِنَّهُ كَانَ حَلِیمًا غَفُورًا (فاطر:41).
3- ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا یدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِی الْكَبِیرُ(حج: 62)
4- وَیعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یضُرُّهُمْ وَلَا ینْفَعُهُمْ وَیقُولُونَ هَؤُلَاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا یشْرِكُونَ (یونس:18).
5- أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ(یس: 60)
6- زُینَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل عمران:14).
7- Baphomet.
8-The Knight Templars: God's warriors, the Devil's Banker. By: Frank Lanham.vii, PP.304.
9- Baphomet. By: Christoper Orapello, www.chrisorapello.com
10- Hugh do Payens.
11- Godfrey de St. Omer.
12- A History and Mythos the Knights Templar. By: Stephen Dafoe, www.templarhistory.com and www.stephendafoe.com
13-‌هارون یحیی، «از شوالیه‌های معبد تا مصر باستان»، ماهنامه موعود، شماره 61.

منبع مقاله :
عابدی شاهرودی، محمدرضا؛ (1392)، در محضر تاریکی، تهران: کانون اندیشه جوان، چاپ اول.