وقتی به مرور بیانان رهبر معظم انقلاب درباره چرایی و چگونگی و سرنوشت انقلاب‌های جهان می‌پردازیم، در وهله نخست این حقیقت هویدا می‌شود که ایشان تسلط و اشراف خاصی بر تاریخ انقلاب‌های جهان دارند. نقل ظرایف و جزییاتی از سوابق انقلاب‌ها که تنها برای یک اهل فن ممکن است، نشان از این دارد که این شناخت حاصل یک مطالعه دقیق و عمیق در طول سالیان است، که خود این امر، اهمیت این موضوع را هویدا می‌سازد.
رهبر انقلاب بارها جوانان را به مطالعه تاریخ انقلاب‌ها و درس‌آموزی از عبرت‌های آن فراخوانده‌اند. از همین رو بنا داریم تا به مناسبت فرا رسیدن سالگرد انقلاب پرشکوه اسلامی ایران، مجموعه‌ای از گزارش‌ها را با موضوع شناخت اجمالی انقلاب‌های مهم جهان به مخاطبان گرامی مشرق ارایه دهیم، باشد که آشنایی با این مبحث مهم و نسبت انقلاب‌های دیگر تاریخ با انقلاب اسلامی ایران، تا حدی به شناخت جایگاه امروز جوان انقلابی و راهی که پیش رو دارد، یاری برساند.


داس، چکش و ستاره سرخ سه نماد مقدس انقلاب روسیه
در آستانه انقلاب روسیه، این کشور از مشکلات اقتصادی عدیده رنج می‌برد و فقر و گرسنگی بیداد می‌کرد. تزار نیکلای دوم از خاندان رومانف‌ها، در 1914 روسیه را به طرفداری از اسلاوهای صربستان وارد جنگ جهانی اول کرده بود.

تزار نیکلای دوم از خاندان رومانوف
ده‌ها هزار تن از جوانان روسیه در زمستان سرد این کشور در جنگ کشته شده بودند و جنگ به کمبود شدید غذا و سوخت در این امپراتوری دامن زده بود.

سربازان امپرراتوری روسیه در جنگ جهانی اول
در این زمان، مخالفان اصلی جنگ، مارکسیست‌هایی بودند که در حزب سوسیال دموکرات روسیه گرد آمده بودند. مخالفان سیاست های تزار نیکلای دوم به ویژه در عرصه جنگ، تحت رهبری یک انقلابی تبعیدی به نام «ولادیمیر ایلیچ اولیانوف» معروف به لنین بودند که در آلمان به سر می‌برد.

ولادیمیر ایلیچ لنین؛ رهبر بلشویک‌ها
آلمان که در جنگ مقابل روسیه قرار داشت، از تحرکات لنین و پیروانش به صورت جدی حمایت می‌کرد، چرا که لنین و جناح او، موسوم به بلشویک‌ها (به معنای اکثریت) موافق کنارکشیدن فوری روسیه از جنگ بودند، چرا که آن را جنگی به نفع بورژواها و نظام سرمایه‌داری و به ضرر طبقه کارگر می‌دانستند.
جناح دیگر حزب سوسیال دموکرات روسیه، موسوم به «منشویک‌ها» (اقلیت) به رهبری جولیوس مارتوف، مخالف مشی انقلابی افراطی بلشویک‌ها بودند. البته بلشویک‌ها در میان سوسیالیست‌های روسیه واقعا در اکثریت نبودند، لیکن گروه کم شمارتر آن‌ها نظم و انضباط سازمانی قوی داشت و در نهایت توانست گروه‌هایی از کارگران و همچنین ملوانان مسلح را با خود همراه کند و در جهت اهداف خود به کار بگیرد. ملوانان کشتی کرونستات، زبده‌ترین نیروی مسلح بلشویک‌ها و در واقع نیروی ضربت لنین بودند.

جولیوس مارتوف، رهبر منشویک‌ها

ملوانان کرونستات، گروه ضربت بلشویک‌ها
لازم به ذکر است که بر خلاف ادعاهای بعدی رهبران شوروی، انقلاب روسیه اصولا یک انقلاب توده‌ای فراگیر نبود و مهم‌ترین کانون تحرکات انقلابی، شهر «پتروگراد» (سن پترزبورگ) بود. بیشترین اعتراضات مردمی هم در این دوره، متوجه کمبود نان بود و اصولا قاطبه مردم روسیه (که یک کشور عقب نگه‌داشته‌شده اروپایی محسوب می‌شد) آشنایی با اصول پیچیده مارکسیستی نداشتند.

اعتراضات مردمی در پتروگرد
در پی اعتراضات و اعتصابات گسترده در پتروگراد، و تمرد ارتش تزار در سرکوب اعتراضات، در نهایت با خلع نیکلای دوم از سلطنت دولت موقت سوسیال دموکرات توسط الکساندر کِرنسکی، در فوریه 1917 تشکیل شد.

الکساندر کرنسکی، رییس دولت موقت
کرنسکی موافق ادامه جنگ بود، لیکن ادامه شکست‌ها در جبهه، دولت او را تضعیف کرد. در این مقطع، لنین و طرفدارارنش با شعار «پایان جنگ»، «تقسیم زمین میان دهقانان» و «سپردن کار به دست شوراهای کارگری» سعی در راه‌اندازی قیام سراسری داشتند، اما قیام شکست خورد و بلشویک‌ها که از سوی دولت موقت متهم به خیانت در جنگ شده بودند، تحت پیگرد قرار گرفتند.

سرکوب شورش بلشویک‌ها توسط دولت موقت
لنین هم به مرز فنلاند گریخت. اما همزمان، سلطنت‌طلب‌های طرفدار خانواده تزار، به رهبری ژنرال کورنیلوف، قصد سرنگونی دولت موقت سوسیال دموکرات را کردند.

ژنرال الکساندر کورنیلوف، فرمانده سلطنت‌طلب‌ها
کرنسکی مجبور شد از بلشویک‌ها برای مقابله با نیروهای کورنیلوف کمک بخواهد. فرماندهی «لئون تروتسکی»، انقلابی دیگری که همپیمان لنین بود، باعث شد تا ارتش سرخ کمونیست‌ها که عمدتا از ملوان‌های مسلح تشکیل شده بود، نیروهای سلطنت‌طلب را شکست بدهد.

لنین در حال سخنرانی انقلابی

لئون تروتسکی، فرمانده ارتش سرخ
این پیروزی موجب شد که بلشویک‌ها دست بالا را در مناسبات روسیه پیدا کنند. لنین پیروزمندانه به تروتسکی در پتروگراد ملحق شد و در اکتبر 1917، قیام عمومی کارگران و دهقانان علیه دولت موقت سازماندهی شد. ساختمان‌های دولتی توسط بلشویک‌ها اشغال شد و عملا حکومت موقت پایگاه خود را در این شهر از دست داد.

انقلابیون مسلح در پتروگراد
سرانجام با دستگیری الکساندر کرنسکی و اعضای دولتش در هفت نوامبر، رسما بلشویک‌ها بر روسیه حاکم می‌شوند. بلشویک‌ها «شورای کمیسرهای خلق» را تشکیل می‌دهند و لنین به عنوان صدر این شورا برگزیده می‌شود. با تصرف مسکو توسط بلشویک‌ها، مالکیت خصوصی برانداخته، و همه امور به شوراها سپرده شد و بلشویک‌ها نام خود را به «حزب کمونیست اتحاد شوروی» تغییر دادند.
تا سال 1922، حزب کمونیست شوروی به رهبری لنین، درگیر جنگ با مخالفان خود بود. در این سال آخرین بقایای نیروهای وفادار به تزار موسوم به ارتش سفید (که مورد حمایت کشورهای خارجی چون انگلستان وفرانسه) بودند، با ارتش سرخ می‌جنگیدند. این دوران به دوران جنگ داخلی مشهور است.

ارتش سفید طرفدار سلطنت
لنین یک برنامه ریاضتی اقتصادی را با عنوان «کمونیسم جنگی» به اجرا گذاشت. این برنامه از ژوئن 1918 توسط «شورای عالی اقتصاد» شوروی به اجرا گذاشته شد و تا 1921 به طول انجامید. هدف اصلی این برنامه، تامین سلاح و غذا برای ارتش سرخ در جنگ با ارتش سفید بود. کمونیسم جنگی، نارضایتی شدید دهقانان و خرده مالکان را به دنبال داشت، چرا که آنها نمی‌توانستند محصول خود را با پول معاوضه کنند و کل مازاد محصول خود را باید به دولت واگذار می‌کردند.

وضعیت مردم روسیه در دوره اجرای کمونیزم جنگی
ملی‌کردن صنایع و مدیریت شدیدا متمرکز دولت بر اقتصاد داخلی، انحصار دولت در تجارت خارجی، انضباط شدید کارگران بدون حق اعتصاب، تحمیل کار اجباری بر طبقات غیرکارگر، دریافت کل مازاد محصول از کشاورزان برای توزیع دوباره از مرکز، ممنوعیت کسب و کار خصوصی و اداره نظامی راه آهن از سرفصل‌های این برنامه اقتصادی بود. هدف اصلی این برنامه، یعنی کمک به ارتش سرخ برای شکست دادن ارتش سفید و تصرف باقی‌مانده سرزمین‌های امپراتوری تزاری، محقق شد.

پوستر تبلیغاتی کمونیسم جنگی
اما به لحاظ اقتصادی فشار سنگینی بر روستاییان وارد می‌شد که مجبور بودند بدون بهره مالی برای سیر کردن شکم ساکنان شهرها کار کنند. به علاوه کاهش تولید محصول جمعیت شهرها را دچار سوء تغذیه کرد و بسیاری، از شهری‌ها برای سیر کردن شکم به روستاها رفتند. این مساله به گرسنگی عمومی دامن زد.

کمبود آذوقه در دوره اجرای کمونیسم جنگی
طبق آمار بین سه تا 10 میلیون نفر در دوران اجرای کمونیسم جنگی از بین رفتند. در نهایت با شکست ارتش سرخ و تثبیت سلطه بلشویک‌ها بر کل امپراتوری سابق تزاری، و افزایش اعتراضات و اعتصابات، لنین اجرای آن را در 1921 متوقف کرد.
در ادامه کار، یک برنامه جدید اقتصادی که به «نپ» معروف شد در کنگره دهم حزب کمونیست (1921) به تصویب رسید. این برنامه به واقع عقب‌نشینی لنین از محقق ساختن کمونیسم انقلابی در زمان کوتاه بود. دوباره کشاورزان حق فروش محصولات خود را یافتند و به عوض مازاد محصول، به دولت مالیات می‌دادند. خرده مالکان توانستند قطعات کوچک زمین خود را به دست بیاورند. کارگاه‌های کوچک با زیر 20 نفر کارگر دوباره اجازه مالکیت خصوصی پیدا کردند و خارجی‌ها اجازه ورود محدود به عرصه اقتصاد شوروی را پیدا کردند. مجموع این اصلاحات، تا حدی قحطی و گرسنگی و اثرات سوء کمونیسم جنگی را کاهش داد.
در 30 دسامبر 1922، کشور اتحاد جماهیر شوروی، از اتحاد روسیه و 14 کشور دیگر امپراتوری سابق تزاری تشکیل شد.

کشورهای عضو اتحاد شوروی
بعد از مرگ لنین در 1924، میان شاگردان او بر سر جانشینی جنگ قدرت در گرفت. مهم‌ترین رقبا هم جوزف استالین، سازمان‌دهنده اصلی حزب کمونیست و لئون تروتسکی، تئوریسین و فرمانده ارتش سرخ شوروی بودند. هر دوی آنها شاگرد و دست پرورده شخص لنین محسوب می‌شدند، لیکن با وجود جذابیت و کاریزمای آشکار تروتسکی، استالین به لحاظ کار تشکیلاتی بسیار سیاس و مکار بود.

استالین در اوایل جوانی درس کشیشی می‌خواند
استالین در یک سال پایان عمر لنین، چنان شرایط را مهیا کرده بود که سرنخ همه تصمیم‌ها به او ختم می‌شد، این در حالی بود که تروتسکی به عنوان فرمانده ارتش یک سره در حال جنگ با سلطنت‌طلبان و سایر نیروهای ضد بلشویک بود. مکاری و بی‌رحمی استالین در نزدیک‌شدن به راس حزب به قدری عیان شده بود که حتی لنین، در بستر بیماری طی نامه‌ای خواستار حذف او از حزب شد؛ نامه‌ای که استالین اجازه توزیع آن را نداد.
در نهایت، جوزف استالین، با غلبه بر رقبای خود، به ویژه لئون تروتسکی و فراری دادن یا کشتن آنها، رهبر حزب کمونیست شوروی شد. دوران استالین، مهم‌ترین و در عین حال مخوف‌ترین دوره از حیات اتحاد جماهیر شوروی بود.

لئون تروتسکی، رقیب اصلی استالین برای جانشینی لنین
استالین: مظهر جنون قدرت
استالین به محض مسلط شدن بر اوضاع، هزاران جوان مسلح کمونیست را از شهرها به روستاها فرستاد تا دهقانان را مهیای دوران جدید کنند و اگر آنها همراهی نمی‌کردند، بی‌درنگ نابود می‌شدند. او قصد داشت در عرض چند سال شوروی را نیم قرن به لحاظ صنعتی پیش ببرد. برنامه استالین این بود که مهر پایانی بر تزاریسم، ارباب-رعیتی، کولاک‌ها (خرده مالکان)، کلیسای ارتدوکس و خلاصه هر چیز مربوط به روسیه قدیم بزند.
در دوره استالین، کولاک‌ها مقصر اصلی کمبود غذا و قحطی شناخته شدند و به اتهام پنهان کردن غلات، یا درجا توسط جوانان انقلابی اعدام می‌شدند یا به سفر بی‌بازگشت به اردوگاه‌های مخوف کار اجباری در سیبری فرستاده می‌شدند. طبق قانون استالین، یافتن بیش از حد معینی از غلات نزد دهقانان و کولاک‌ها مساوی با اعدام فوری بود.

کولاک‌ها یا خرده مالکان در دوره استالین
به این ترتیب، یک نوع جنگ یکطرفه میان شهرها و روستاها به وجود آمد و جوانان مشتاق کمونیست شهری، به هوای برپایی هر چه سریع‌تر بهشت کارگری از هیچ قساوتی فروگذار نمی‌کردند. صدها هزار دهقان در این دوره در سرمای جانفرسا و تحت شدیدترین فشار کاری و گرسنگی همیشگی تلف شدند.

اردوگاه کار اجباری در دوره استالین
بنا بر برخی تخمین‌ها در فاصله 1929 تا 1933 حدود پنج میلیون نفر از اهالی اتحاد شوروی جان سپردند. به بیان دیگر، مزارع اشتراکی مورد نظر استالین به گورهای اشتراکی تبدیل شد.

کولاک های تبعیدی به سیبری
رفتار استالین به تدریج ترسناک‌تر می‌شد و حتی همسرش، نادژدا، از هراس رفتار او دچار مشکلات روانی شده بود. پسر استالین از همسر اولش در گرجستان (استالین در واقع گرجی بود)، از ترس پدرش دست به خودکشی زد که ناموفق بود. استالین در واکنش، تنها پسرش را تحقیر کرد که حتی عرضه شلیک درست و حسابی به خود را نداشت!
همسرش نادژدا که که مرتبا اخبار جنایات همسرش را می‌شنید و از سویی مورد توهین و تحقیر مستقیم او بود، دچار فروپاشی روانی شد و به زندگی خود خاتمه داد. مردم اولین و آخرین بار اشک‌های استالین را بر سر تابوت همسرش دیدند.

نادژدا همسر استالین و دخترشان اسفتلانا
نزدیک‌ترین دوست استالین در این دوره، فردی به نام «سرگئی کروف»، از اعضای برجسته حزب کمونیست بود. وقتی زمزمه‌هایی مبنی بر شایستگی کروف برای رهبری حزب کمونیست مطرح شد، یک روز به ناگهان او را در لنینگراد (سن پترز بورگ) ترور کردند.

سرگی کروف(وسط)، نزدیک‌ترین دوست استالین
استالین به محض شنیدن این خبر به همراه دادستان‌های خود به لنینگراد رفت و شخصا کار محاکمه مظنونین را به عهده گرفت. چندین نفر از جمله دو چهره کلیدی حزب، زینوویف و کامنوف، از یاران اولیه لنین، به این ترور متهم شدند.

زینوویف

کامنوف
آن دو از رقبای بالقوه استالین هم بودند. در نهایت با وجود قول استالین مبنی بر گذشت از جان آن‌ها در ازای اعتراف، هم این دو عضو ارشد حزب و هم چند نفر دیگر، بعضا به همراه خانواده خود اعدام شدند! بعدها گزارش‌هایی منتشر شد که قتل کروف به دستور خود استالین انجام گرفته بود تا هم از شر کروف خلاص شود و هم زینوویف و کامنوف.
استالین بعد از تسویه حساب با زینوویف و کامنوف بر سر ماجرای ترور کروف، به جان کلیساهای روسیه افتاد و دستور ویرانی آنها را در سرتاسر روسیه صادر کرد. دستگاه کشتار و سرکوب او قصد توقف نداشت. احکام مرگ معمولا توسط یک هیات سه نفره صادر می‌شد که به صورت سیار آماده بودند در هر لحظه حکم مرگ هر کسی را صادر کنند.
استالین شخصا پای حدود 200 فهرست مرگ را امضاء کرد که نام حدود 40هزار نفر را در خود داشت. در دوران «وحشت استالینی»، 700هزار مرد و زن حکم مرگ دریافت کردند. این جدای از آمار کسانی است که بر اثر کار طاقت فرسا، گرسنگی و سرمای سبیری جان خود را از دست دادند که سر به میلیون ها می زد. احکام مرگ معمولا به اتهام «خیانت بزرگ» و تحت ماده 28 قانون اساسی اتحاد صادر می شد.
استالین تقریبا همه انقلابیون قدیمی و یاران لنین در انقلاب اکتبر را از بین برد. بری مثال، نیکلای بوخارین، نظریه‌پرداز بزرگ کمونیسم و چهره محبوب حزب در دوره لنین، وقتی به دستور دوست قدیمی‌اش به زندان افتاد، در نامه‌ای به استالین از او خواست که به حرمت رفاقت قدیمی، اگر دستور مرگش را می‌دهد، او را با تیر اعدام نکنند، بلکه به او زهر بخورانند. البته بدیهی است که همین خواسته او هم اجابت نشد.

نیکلای بوخارین
همسر منشی مخصوص استالین، الکساندر پوسکریبیشوف، که گویی معشوقه استالین هم بود، یک روز به ناگهان غیب شد.! بریا رییس یکی از پلیس مخفی‌های استالین، به الکساندر خبر داد که همسرش به اتهام گرایش به اندیشه تروتسکی به خیانت محکوم شده است. همسر الکساندر و معشوقه استالین بعد از دو سال زندان، اعدام شد!
حلقه کشتار در نهایت به اعضای خانواده خود استالین رسید. مثلا برادر و خواهر همسر اول او در گرجستان به زندان افتادند و اعدام شدند. نکته عبرت آموز اما اعدام «نیکلای یزوف»، رییس دستگاه مخفی استالین بود، که تا روز قبل مسوول اصلی اجرای حکم مرگ برای استالین بود و در عرض یک شب ستاره بختش افول کرد و خود به مرگ محکوم شد. لاورنتی بریا، پلیس مخفی مورد اعتماد استالین مسوولیت اجرای حکم را بر عهده داشت.
با ردگیری لئون تروتسکی در مکزیک(1939) توسط ماموران استالین، و ترور او به وسیله یک یخ خرد کن نوک تیز، عملا همه رقبای بالقوه استالین از بین رفتند و استالین از این بابت نفس راحتی کشید.

تروتسکی در تبعید

جسد تروتسکی بعد از ترور در مکزیک
او که برنامه خود برای صنعتی‌کردن اتحاد شوروی را محقق‌شده می‌دید، در سال 1940 با آلمان نازی پیمان عدم تجاوز امضاء کرد. نکته این جاست که تا روز قبل از امضای این قرارداد، نازیسم در کنار تروتسکیسم دو دشمن اصلی ایدئولوژیک شوروی محسوب می‌شدند و تبلیغات حزب پیوسته در کار هیولاسازی از هیتلر بود. با امضای قرارداد، به ناگهان همه این تبلیغات متوقف شد و آلمان نازی به عنوان یک کشور دوست مطرح گردید.