نگاهی به امید و آرزو در قرآن و حدیث
أمل و أجل
نگاهی به امید و آرزو در قرآن و حدیث
اغلب در روایات، «آرزو» مورد نکوهش قرار گرفته و «امید» ستایش شده است(1). چه فرقی است بین اینکه انسان آرزوی رسیدن به چیزی را در سر بپروراند و اینکه امید آن را داشته باشد؟ در این یادداشت تلاش شده است ضمن بررسی این تفاوت بر مبنای آیات قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام)، تاثیر هر یک بر رفتار و عمل انسان مورد تأمل قرار گیرد.تقدم أجل برأمل
روزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) چند قطعه چوب برداشت و یکی را مقابل خود در زمین فرو برد و دیگری را کنار آن و سومی را دورتر قرار داد و آنگاه فرمود: این انسان است و این أجل و آن دیگری آرزوست که آدمی پیگیرش میشود، اما اجل زودتر از آرزو فرا میرسد.این ماجرا نشان تقدم أجل بر أمل است و روایاتی از این نمونه که اجل را دروکننده، پایان دهنده، مفسد و مفتضح کنندهی آمل میدانند فراوانند(2). اما از طرفی أمل گاهی ستایش هم شده است، مانند روایتی که أمل را برای امت رحمت میداند(3). پس لاجرم میبایست میان روایات جمع کنیم. برای این کار میتوانیم بگوییم دو نوع أمل وجود دارد: أمل منفی و مثبت؛ روایات ذم کننده به آمل منفی اشاره دارد و روایات. مدح کننده به آمل مثبت و میتوان پیشنهاد کرد که بر یکی نام «امید» بگذارند و به دیگری «آرزو» بگویند. اما این سخن تمام و کمال نیست و نیاز به تببین بیشتر دارد. در تقابل «أمل- أجل» حقایق مهمی مضمر است. میتوان گفت اگر امید در دایرهی أجل باشد، مجاز، بلکه رحمت و برکت است. پس امید بر دو نوع کوتاه و طولانی تقسیم میشود و معیار جدا کردن این دو نوع، أجل است. در سطحی بالاتر میتوانیم بگوییم أجل، أمل را تنظیم و تقویت میکند! به عبارت دیگر: ما دو نوع امید و آرزو نداریم که از هم کاملاً جدا و مستقل بوده و هر یک جنس و کارکرد متمایزی داشته باشند. بلکه امید اگر دور و دراز باشد مذموم است. البته معیارِ در دور و دراز بودن یا کوتاه بودن یک آرزو صرفاً «زمان تقویمی» نیست. بلکه چنانچه که در ادامه خواهیم گفت «وقت» معنایی عمیق و حکمی هم دارد که به معنای فراهم آمدن امکانها و شرایط انجام عمل است. به عبارت دیگر نکتهی مهم این است که درازآرزویی لزوماً به معنای آرزوهای دورداشتن نیست، بلکه هرچه که از «حد» بگذرد، درازآرزویی است. چه فردا و چه هزار سال دیگر، همه دور هستند! برای همین است که روایت کردهاند کسی که به فردا دل ببندد گویی به ابدی ماندن دل خوش شده است: کسی که امید دارد فردا زنده بماند قطعاً امید دارد که تا ابد زنده بماند و این امید به زندگی ابدی موجب قساوت قلب و رغبت به دنیا میشود(4).
جمع دنیا و آخرت
البته حدیث معروفی است به این مضمون که: كُن لِدُنیاكَ كَأَنَّكَ تَعیشُ أَبَداً وَكُن لِاخِرَتِكَ کَأَنَّکَ تَموتُ غَدًا (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 157). برای دنیایت چنان باش که گویی جاویدان خواهی ماند و برای آخرتت چنان باش که گویی فردا میمیری. شهید مطهری این حدیث را معرکهی آرا و عقاید ضد و نقیضی دانسته است. برخی سهلانگاری در کار دنیا و گفتن «دیر نمیشود» و بعضی اساسی انجام دادن کارها و آیندهنگری را از این حدیث نتیجه گرفتهاند. طبق یکی از این دو تفسیر در کار دنیا باید لاقید و لاابالی و بیمسئولیت بود و طبق تفسیر دیگر در کار آخرت باید چنین بود. اما شهید مطهری میگوید: نتیجهی چنین دستوری این است که انسان در هر دو قسمت کوشا و جدایی میشود (مجموعه آثار شهید مطهری، ج16، ص 588). علت چنین نتیجهگیری از نظر او این است که هیچ مانعی ندارد که دو «تنزیل» از دو جهت بر ضد یکدیگر بوده باشند. پس حاصل معنی حدیث این میشود که از نظر برخی کارها، اصل بر «بقای حیات و ادامهی عمر است و از نظر برخی کارها، اصل بر«عدم بقای عمر و کوتاهی آن» است (همان، ص 589). وی همانجا چند روایت را میآورد که نشان میدهد باید برای کشت و کار و عمل، ابدی فکر کرد.در اینجا مطلب کمی پیچیده میشود ولی به هر حال فعلاً همین را میتوان گفت که میبایست این حدیث را با حدیث پیشین (که امید به زندگی ابدی را موجب قساوت قلب میداند) جمع کرد. از آنجا که در این مجال فرصت پرداختن به همهی جوانب این احادیث نیست، تنها میتوان اشاره کرد که ملاک اندازهی امید به آینده را میبایست «وسع» و «حد» و «تقدیر» بشری دانست. اینجاست که أمل در دایرهی أجل معنا مییابد و نیز باید عمل ابدی با حذر توأم شود. گاهی أجل مشخص است و چارهی کار هم تسلیم شدن است و گاه که أجل آدمی نامشخص است میبایست با حذر از وقوع ناگهان آن، امید و عمل را در پیش گرفت؛ در عملی مانند کسی عمل کن که امید دارد به پیری برسد و آنگاه بمیرد، و در حذر مانند کسی باش که از آن حذر دارد که فردا بمیرد(5). به عبارت دیگر نمیبایست دنیا و آخرت را از یکدیگر جدا فرض کرد، بلکه دنیا مزرعهی آخرت است و تفسیر عمل و امید برای هریک میبایست ذیل پیوند آن دو معنا و تفسیر شود.
وقت و زمان در امید و آرزو
علاوه بر روایات در ادعیه هم از طول أمل نهی شده و به کوتاه آرزویی (قصرالأمل) دعوت کردهاند. در دعای چهلم صحیفهی سجادیه میخوانیم: وَ اکفِنَا طُولَ الأمل، وَ قَصِرهُ عَنَّا بِصِدقِ العَمَل حَتَّى لَا نُوَمَّل اشتِثمَامَ سَاعَهِ بَعدّ ساعَهِ، وَ لَا أشتِیفَاءَ یَومَ بَعدّ یَومٍ، وَ لَا اتِّصَالَ نَفَسٍ بِنَفَسٍ، وَ لَا لُحُوقَ قَدَمِ بِقَدَمٍ. یعنی نباید به فکر ساعت بعد و روز بعد و حتی نفس و قدم بعد بود و از این فراز دعای امام سجاد (علیه السلام) نتیجه میگیریم که این «زیستن در لحظهی اکنون» به معنای دوری از آرزوی دراز است. اکثریت فقها اجازه ندادهاند که قبل از «وقت» نماز به نیت آن نماز وضو بگیریم. شاید بتوان نیت برای نمازی که هنوز وقتش نرسیده را مصداق درازآرزویی دانست.البته همانطور که گفته شد منظور از «وقت» فراهم شدن امکان و شرایط کارهاست و ممکن است امکان یک عمل و اقدام، سالها فراهم باشد. مانند امکان ذخیرهسازی گندم در سنبل خود که برای یک برنامهی هفت ساله توسط یوسف نبی (علیه السلام) انجام شد. این اقدام نبی خدا درازآرزویی نبود. او به جای تغییر در طبیعت و ایجاد برنامهریزیهای تصنعی و بشری، از طبیعت و امکان ماندگاری زرع درسنبل خود بهرهبرداری کرد: قَالَ تَزرَعُونَ سَبعَ سِنینَ دَأباً فَما حَصَدتُمْ فَذَرُوة فى سُنبُلِهِ إلَاّ قَلیلاً مِمَّا تَأكُلُونَ (یوسف/47) بنابر این میتوان گفت ساعت و لحظه به معنای تقویمی خود نیست و ممکن است بهاندازهی روزها و سالها طول بکشد.
تمنی
مشتقات ریشهی «منی» به چند واژه تقسیم میشوند از جمله به 1. مادهی سازندهی موجودات زنده 2. آرزو 3. مرگ 4. تلاوت. چه چیزی این معانی را در یک ریشه جمع آورده است؟ راغب اصفهانی در مورد اصل «منی» میگوید: یعنی سرنوشت و تقدیر (مانند منی لک المانی: برایت سرنوشتی معین کرد) پس نتیجه میگیرد: منی چیزی است که هر جانداری از آن ساخته میشود. أَلَمْ یكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِی یمْنَى (قیامه/ 37 ) مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى (نجم/ 46) یعنی با عزت و قدرت الهی آنچه را که نبوده است مقدر شد و به وجود آمد.با این ریشه «منیة» هم یعنی مرگ و أجل مقدار و چون برای آرزوها ابتدا تعیین و تقدیر چیزی در نفس و تصویر آن در ذهن صورت، میگیرد «منی» به معنی آرزو هم هست أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّى (نجم/24)
فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ (جمعه/ 6).
اما تمتی به معنی تلاوت هم آمده است: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِی إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ(حج/52 ). تحلیل راغب این است که همین که پیامبر (صلی الله علیه وآله) بیشتر به تلاوت آیاتی مبادرت میکرد که فرشتهی وحی بر قلبش میرساند تا اینکه به او گفته شد: لَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ (طه/114) لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ (القیامه / 16) . (ترجمه مفردات، ج 4، ص 260)، یعنی تمنی در اینجا به معنای تلاوت پیشاپیش است.
در تکمیل تحلیل راغب باید بیفزاییم که ریشهی مَنَی اگر به معنی تقدیر و اندازهگیری انسانی و نه الهی باشد (یعنی آنچه انسان برای خود میخواهد رقم بزند نه سرنوشت مقدار)، در آن صورت مقدمهچینی و نقشهکشی برای آینده را می توانیم «آرزو» بنامیم. اگر این تدبیر بدون تقدیر و أمل خارج از أجل باشد و اگر این نقشهکشی بدون فراهم بودن امکانها باشد آرزوی دراز است. تمنی هم به معنای آرزو کردن و هم به معنای تلاوت عجولانه است ولی اگر به معنای تقدیر الهی باشد مرگ و أجل نامیده میشود که نقطهی مقابل آرزوهاست.
اکنون میگوییم اگر آرزومندی از دایرهی تقدیر و ارادهی الهی خارج شود و موجب تغییر بر خلقت شود، امری شیطانی نام می گیرد: وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّینَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیغَیرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ (نساء/ 119) چنانچه که شیطان به وسیلهی تعجیل در تلاوت کتابی خدا هم وارد میشود إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیطَانُ فِی أُمْنِیتِهِ (حج/52).
پس حد آرزومندی تقدیر الهی است و «وقت»ی که به آن تعلق پیدا کردهایم. خواست و آرزو و امید باید در دایرهی ارادهی الهی و در اوقاتی که مشمول آنها شدهایم، تعریف و تنظیم شود.
شکر خدا که از مدد بخت کارساز بر حسب آرزوست همه کار و بار دوست
لیلهالرغائب
امروزه لیلهالرغائب (اولین شب جمعه در ماه رجب) را شب آرزوها مینامند. آیا این عنوان صحیح است؟ در ترجمه که مطمئناً سهو و تسامح وجود دارد، چرا که رغبت دقیقاً به معنای آرزو نیست. در ترجمهی مضمون هم دقت کافی به کار نرفته است. تغییر در ترجمه لیلهالرغائب متناسب با تلقی بشر معاصر از خواست و آرزو است. رغبت به معنی تمایل و کشش است و هر کششی لزوماً همراه با خواست مشخص نیست. در نگرش توحیدی ربط و نسبت با وجود مقدم بر خواست او است. لیلهالرغایب شب یاد دوست است و اگر بخت و وقت مدد برساند، آرزوها به سامان خواهند شد. تعبیر صحیح «بخت یار شدن این است که بنده شرط بندگی به جا بیاورد تا بنده پرورشود:گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت/ گفتا تو بندگی کن کوبندهپرور آید.
امید و عمل
نکته ی دیگر در باب امید و آرزو این است که نمیبایست پنداشت که «أمل افتاده در دایرهی آجل» چون دور و دراز نیست، کارایی و نتیجهی اندکی دارد. پیش از این در مقالهای(6) در باب برتری أمل بر عمل نکاتی به تفصیل بیان شده است؛ امید در دنیای امروز قدرتطلبانه است. بشر امروز امید دارد چون میگوید من میتوانم! اما عبد خدا میگوید من امید دارم چون خدا میتواند و میکند. عبد میگوید من امید دارم چون خدا مهربان است نه اینکه چون عمل من میتواند. بشر مدرن اعتماد به نفس دارد و عبد خدا توکل! «امید توحیدی» نه تنها ناکارآمد نیست بلکه نقص و کمبود اعمال را جبران میکند و در اثر ایجاد حسن ظن و فراهمآوری شفاعتطلبی برکاتی شگفت را نصیب بنده مینماید، در حالی که امید مدرن به غرور، تنها شدن، قهرمانپروری، پشت پا زدن به گذشته و از صفر شروع کردن منتهی میشود.به آنچه امید نداری از آنچه امید داری امیدوارتر باش
گفتیم که أجل گاهی مشخص و گاهی نامتعین است. در همین راستا ماجرای رفتن موسای نبی به امید یافتن آتش قابل تأمل است(7). در بیابان او به خانوادهاش گفت بمانید که من آتشی را دیدهام و احساس کردهام، شاید شعلهای برای شما از آن بیاورم تا گرم شوید یا بر اثر آتش راهنمایی بیابم. امید او به آتش نه با قطعیت که توأم با گفتن «شاید» بود. نتیجهی این امید «شایدگونه» این شد که نه گرم شدن و نه راهنمایی بلکه ندای نبوت سر رسید. اینگونه است که امام معصوم فرمود: به آنچه امید نداری از آنچه امید داری امیدوارتر باش، موسی برای آتش رفت و نبی مرسل برگشت!(8)متعلق امید رحمت خداوند لایتناهی است: یرْجُونَ رَحْمَتَ اللَّهِ (بقره/218) و رحمت خدا واسعه است و میبایست آمال ما نیز نامتعین باشد. در بیان سنتی ما متعلق امید بیشتر اسامی و افعال نکره بوده تا معرفه. مثلاً حافظ گفته است: «دارم امید عاطفتی از جناب دوست» یا «بر امید دانهای افتادهام در دام دوست» یا «دل به امید صدایی که مگر در تو رسد». عدم تعین به این علت است که خداوند هرروز در یک شان است و هرروز امید بندهی خدا به روزی دیگراست و ما رور خدا نداریم بلکه روزهای خدا داریم: قُلْ لِلَّذِینَ آمَنُوا یغْفِرُوا لِلَّذِینَ لَا یرْجُونَ أَیامَ اللَّهِ (جاثیه /16). «زیستن در لحظهی اکنون» علاوه بر اینکه موجب کوتاه آرزویی است، در عین حال موجب تازگی و نو به نو شدن است. اینجاست که میگوییم امید قدرتی بس عظیم دارد آنگاه که ذیل قدرت الهی تنظیم شود.
دعا وسؤال
تفاوت دعا و سؤال شاید تعبیر دیگری از تفاوت أمل و أجل را روشن کند. خدا میگوید دعای دعا کننده را وقتی دعا میکند اجابت میکنم اما وقتی بندگانم از من سؤال (درخواست) دارند، من نزدیکم! (بقره/289). دعا خواستهی نامتعین و سؤال خواستهی مشخص و متعین است. در سؤال نحوی تعیین تکلیف مستتر است و گفتهاند از خدا از طریق فضلش بخواهید وَسْئلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ (نساء/32) و بارها گفتهاند که از فضلش بطلبید. یعنی خواستهتان از «زیادی» (= فضل) باشد. استجابت آرزوهای بشر برحسب وجود اوست نه زبان او. به عبارت دیگر عطا به قدرنیت است، لذا برای دعای کسی که اجابت را اجرای دستوراتش میپندارد یا کسی که کوچکی خواستهاش به بزرگی تسلیم او نمیرسد و حق نیتش را ادا نمیکند سه حالت رخ میدهد. در نامه ی 31 نهجالبلاغه میخوانیم عطا به قدر نیت است و در شرایط عدم استجابت دعا سه حالت رخ میدهد: یا درخواستش به تأخیر میافتد (و البته اجر عظیمتری نصیبش میشود) یا بهتر از خواستهاش (دیر یا زود) به او داده میشود یا به خاطر خیر او و خطر هلاک دینش از اجابتش صرف نظر میشود.پینوشت:
1- کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث
2- برای نمونه بنگرید به میزانالحکمه ج1، ص 207 الی 209.
3- الأمل رَحمَهٌ لِأُمَّتِى وَ لَو لا الأمل مَا رَضَعَت وَالدَةً وَلَدَها وَ لاغَرَسَ غارِسٌ شَجَراً (بحارالانوار، ج74، ص173)
4- مَن یَأمِل أن یَعیشَ غَداً فَإنَّهُ یَأمَل أن یَعیشَ أبداً وَمِن یَأمل أن یَعیشَ أبَداً یَقسُو قَلبَهُ وَ یَرغَبُ فِى دُنیاهُ وَ یَزهَدُّ فیمَا الَّذى وَعَدّهُ رَبُّهُ تَبارَکَ وَ تَعَالَی. (الجعفریات، ص240)
5- فَاعمَل عَمَل مَن یَرجواَن یَموتَ هَرَماً وَاحذَرحَذَّرَ مَنْ یَتَخَوَّفُ أنَّهُ یَمُوتُ غَداً (الکافی، ج2، ص 87).
6- سوره ی اندیشه، شمارهی 52 و53، رضا کریمی، أمل تا عمل، ص83 الی 86.
7- گفت وگوی موسی (علیه السلام) با خانواده همراه با احتمال دهی او برای نتیجهی رفتن به سمت آتش، آنقدر مهم است که سه بار در قرآن تکرار شده است:
إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى(طه/10)،
إِذْ قَالَ مُوسَى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ نَارًا سَآتِیكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ آتِیكُمْ بِشِهَابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ(نمل/7)،
فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّی آتِیكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ (قصص/29)
8- کَن لِما لَا تَرجُوا أرجَی مِنکَ لِمَا تَرجُوا فَإنَّ مُوسَی ع ذَهَبَ لِیَقتَبِسَ لِأهلِهِ نَاراً فَانصَرَفَ إلَیهِم وَ هُوَ نَبِیٌ مُرسَل( الکافی، ج5، ص82).
ماهنامه سوره اندیشه 84 و 85
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}