نویسنده: علی نجات غلامی





 

قصور پزشکی پوزیتیو از فهم بدن زیسته

در سنت‌های قاره‌ای که عمدتاً نگاه‌شان را از یک عینی انگاری پوزیتیویستی برمی‌گردانند، دانش پزشکی و دانش‌های ملحق بدان، همچون پرستاری و روان‌پزشکی و غیره موقعیتی خاص می‌یابند. این موقعیت خاص به این سبب است که موضوع این دانش «انسان» است و نگریستن به انسان به مثابه یک «ابژه‌ی» صرف یعنی شیئی در میان اشیاء محل تردید و نقد شدید است. سنت‌ها قاره‌ای همچون پدیدار‌شناسی، هرمنوتیک و نظریه‌های انتقادی، به طور منفک یا در ترکیب با یکدیگر به دلیل تعارف غیر پوزیتیوشان از انسان و نیز اغراض و روش‌ها و یا رهیافت‌هایی که در تأمل و تحقیق در باب انسان بنا به این تعاریف دارند، طبعاً به عالم پزشکی از زوایای گوناگون و تازه‌ای ورود می‌کنند.
کتاب «رازوارگی سلامت» از هانس گئورگ گادامر که در فضای «پدیدارشناسی هرمنوتیکی» تولید شده که به مفاهیم مربوط به پزشکی بنا به زمینه یا زمینه‌هایی قاره‌ای می‌نگرد. طبعاً علت چنین نگرش‌های تازه و غیر پوزیتیوی درک بحران‌هایی بود که حاصل از نگاه صرفاً پوزیتیو به ماهیت علوم و دانش‌ها در زندگی فردی و جمعی انسان‌ها بودند. بحران‌هایی که طبعاً امروزه در جامعه‌ی ما نیز دیگر به طور محسوسی قابل لمس شده‌اند. خاصه چند سالی است که در کشورمان با فیلم‌ها و اخبار و روایاتی در جامعه رو به روییم که از ابعاد زیسته‌ی مختلفی در مقابل معنا و کار پزشکی جبهه‌گیری می‌کنند. جبهه‌گیری‌هایی که شاید در آغاز از نقد اخلاق، رفتار، آموزش، سازماندهی اجتماعی - سیاسی اقتصادی و غیره‌ی جزئی و یا حتی کلیِ پزشکان شروع شوند. اما این نقدها خاصه آرام آرام از درون جامعه‌ی پزشکی به سمت تعریف خود پزشکی، به ویژه زمینه، معنا و غایت آن کشیده می‌شوند. این نقدها خاصه در قبال پرسش‌هایی مطرح می‌شوند که ذهن بسیاری از دانشجویان پزشکی و دانش‌های مرتبط با آن را به خود مشغول کرده است؛ مثلاً: ما در این رشته واقعاً داریم چه می‌کنیم؟ چه می‌آموزیم؟ آیا مانند یک مکانیک، تعمیرکار جسم انسان هستیم تا بر سر کار و زندگی‌اش برگردد؟ یا نه، مانند یک فیزیک‌دان، قوانین و قواعد بیماری و سلامت را کشف می‌کنیم؟ آیا من در یک بیماری فقط با جسم بیمار روبه رو هستم یا ترکیبی از جان و تن وی؟ آیا من واقعاً می‌فهمم درد او چیست؟ چطور می‌توانم از شکافی زبانی بین خود و بیمار عبور کنم؟ و پرسش‌هایی از این قبیل.
وقتی بحرانی در دل زندگی در باب یک علم احساس می‌شود، این بدین معناست که خود آن علم ممکن است بسیاری از مفاهیم و زمینه‌های خود را روشن نکرده باشد و بر اساس چیزهایی بدیهی شمرده شده، خود را تأسیس و به سامان کرده باشد. مثلاً گادامر در این کتاب، می‌خواهد نشان دهد که مفهوم «سلامت» چیزی است که در پزشکی در معنای مرسوم و عمدتاً پوزیتیو آن، بیش از حد «بدیهی انگاشته» شده است و ما متوجه ابهام درونی این مفهوم و «جنبه‌ی پنهان» آن نیستیم. جنبه‌ای که دقیقاً در دل آن فضایی پنهان می‌ماند که روش طبیعی انگارانه‌ی علوم در تعریف تنگ دامنه‌اش از معنای «امر علمی» نادیده گرفته است. گادامر هم در مقام یک پدیدارشناس می‌کوشد آن جنبه‌ی نهان را به روشنا بیاورد و هم در مقام هرمنوتیست نشان دهد که این جنبه‌ی نهان چقدر بر مقوله‌ی «زبان» و به طور کلی «تفسیر» متکی است. یعنی در درمان پزشکی با رابطه‌ای تأویلی بین دو سوژه از خلال تجربه‌های زیسته و زبان رو به روییم نه یک رابطه‌ی «شناختی» بین سوژه و ابژه. در ساده‌ترین بیان زمانی که نگاه صرفاً پوزیتیویستی به پزشکی آن را یکی از «علوم تجربی» می‌شمارد، این پیشاپیش بدین معناست که «انسان» را در مقام موضوع خویش صرفاً از وجه شیء واره‌اش چونان «ابژه» در نظر گرفته است. در حالی که انسان به بیان پدیدارشناختی یک «سوژه‌ی منتشر» در بدنِ زیسته است نه صرف یک جسد؛ و به بیان هرمنوتیکی همواره در حال تفسیر امور، ولو درد خویش و دیگری، به واسطه‌ی زبان است. همچنین از ابعاد انتقادی‌تر نیز سوژه با بدنِ زیسته‌ی زبان‌مند و زمان‌مند، طبعاً در افقی فرهنگی - اجتماعی به فهم و تفسیر نائل می‌آید و مفاهیم درد و رهایی از درد نمی‌توانند فارغ از افق زمان‌مند و بیناسوبژکتیوِ فرد درک شوند. پزشکی پوزیتیو قاصر از فهم این وجوه است و اینها را به وجهی عینی انگارانه - طبیعی انگارانه، یعنی یک بُعد کمّیِ قابل ریاضیاتی سازی در قالب فرمول فرو می‌کاهد. لذا بنا به چنین تقلیل انگاری‌های بدیهی انگاشته شده‌ای آرام آرام بحران‌ها در صحنه‌ی عملی زندگی روزمره خود را نشان می‌دهند. از جمله، گسست رابطه‌ی همدلانه و یا یکدلانه‌ی پزشک و بیمار و تبدیل شدن بیمار به ابژه‌ی صرف و یا تقلیل پزشکی به صرف کاری تکنسینیستی که می‌تواند مغلوب ایدئولوژی‌ها و جهت‌گیری‌های اقتصادی سیاسی باشد و غیره.
عصبانیت جامعه‌ی امروز ما از فضای پزشکی ضرورتاً مقوله‌ای ناشی از اخلاق پزشکان نیست. اگر چه عمدتاً توجهات عامیانه بدین ساحت معطوف است. طوری که می‌پندارند اگر پزشکان اخلاق خود را مناسب کنند و مثلاً چندان دغدغه مالی نداشته باشند یا به قسم‌نامه‌ی بقراط متعهد باشند و غیره مشکلات حل می‌شوند، در حالی که اساساً مسئله این نیست. مسئله اساساً در این نکته نهفته است که خود معنا، موضوع، روش و غایت پزشکی دچار تقلیل‌های بدیهی انگاشته‌ی فوق‌الذکر است. مثلاً سریال مهران مدیری نمونه‌ای از این برداشت‌های عامی‌تر است که مثلا پزشکان نامتخصص و غیر مسئول و سودجو دکانی باز می‌کنند و غیره. اما واقعیت بحران در فضای پزشکی ما اینها نیست. چنین چیزهایی که طبعاً روی داده و دیده شوند ناشی از بحرانی اساسی‌تر در تعریفی هستند که ما از خود ماهیت پزشکی داریم. وقتی که از اساس مثلاً در دبیرستان، پیشاپیش پزشکی را جزو «علوم تجربی» تعریف کرده‌ایم و نادیده گرفته‌ایم که موضوع این علم انسان است نه شیء فیزیکی صرفی به نام جسد، «انسان» را در این علم گم کرده‌ایم؛ انسانی که در نهایت در مطب‌ها، چه من پزشک باشم چه شما، دوباره قابل یافتن نیست.
برای احیاء این ساحت انسانی در دانش و کار پزشکی و دانش‌های مرتبط با آن، طبعاً هم سختی‌هایی وجود دارد و هم خطراتی. از یک سو سختی‌هایی را باید متحمل شد، برای ترجمه و شرح آثاری همچون کتاب گادامر و قانع کردن فضای پزشکی ما که این آثار، اسطوره و شعر و غیر علمی و امثالهم نیستند، بلکه از پایه، ساحتی را نشان می‌دهند که رویکرد ایشان آن را نادیده گرفته و دقیقاً به خاطر همین نادیده گرفتن است که پزشکی به بحران‌هایی برخورده است. از سوی دیگر خطراتی را باید دفع کرد که ممکن است با سوء تعبیر و معرفی گسسته‌ی این آثار ضمن دشوار فهمی‌شان ایجاد شود. مثلاً ممکن است چنین آثاری بی‌توجه به اینکه از چه زمینه‌ای برآمده، در کدام افق سخن می‌گویند، پاسخگوی چه مسائلی هستند، و هر کدام در کجای نقشه‌ی فکری این مباحث به طرح پرسش و پاسخ‌دهی پرداخته‌اند، در یک پیش‌داوری با اتکا بر برخی جملات سیال در متن، در یک پیش فهم - حال ناشی از هر ایدئولوژی یا جهان‌بینی خاصی - مصادره شوند. از آنجا که این خطر کوچکی نیست من گمان می‌کنم بهترین معرفی این کتاب معرفی آن در نقشه‌ی فکری‌اش است. لذا باید کوشید آثاری را معرفی کرد که به نحوی آکادمیک‌تر مسائل و مباحثی را در «پدیدارشناسی هرمنوتیکی پزشکی» مفصل‌بندی کرده‌اند که کتاب حاضر می‌تواند در نسبت با آن مسائل بهتر فهم شود و مشخص شود در کجا ایستاده است. کتاب گادامر یک متن اصلی است و متون اصلی، دیالوگ‌های‌شان با یکدیگر را نهان‌تر می‌کنند و نیز سرشار از ابهام‌اند؛ متونی تحقیقی که می‌کوشند این متون را در دیالوگ با یکدیگر قرار دهند و ابهامات را بزدایند و مسائل عمده را طراحی کنند اگرچه خود نوعاً تفسیر نیز هستند اما نباید ضرورتاً متن درجه دوم تلقی شوند. ما بدون نگریستن به این متون نخواهیم توانست به دل هیچ متن اصلی‌ای نفوذی جدی کنیم - در بین مقالات کتاب رازوارگی سلامت شاید حتی به راحتی نتوان ربطی بین پزشکی و برخی از آن مطالب یافت. اما زمانی که افق این مطالب با این دسته از متون تحقیقی روشن می‌شود اصل ارتباط روشن خواهد شد.
از بین محققان برجسته‌ای که اکیداً توصیه دارم متونش ترجمه و خوانده شود «ریچارد ام. زانر [Richard M. Zaner]»است که آثار وی بهترین پرتو را بر این حوزه - پدیدارشناسی پزشکی و پدیدارشناسی هرمنوتیکی پزشکی - می‌‎‌افکند. خاصه مقاله‌ای از وی با نام «Medicine» در دایره‌المعارف پدیدارشناسی (Encyclopedia of Phenomenlolgy) به کوشش لسترایمبری، بهترین مدخل برای ورود به این حوزه و یافتن منابع و چهره‌های آن و نیز درک مسائل و مباحثی پایه‌ای است که موقعیت کتابی همچون کتاب گادامر را نیز بهتر نشان می‌دهند.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناسی ارشد فلسفه از دانشگاه علامه طباطبایی

منبع مقاله :
اسفار ضمیمه‌ی سوره شماره بیستم