نویسنده: هلنا بهنام (1)




 
طراحی و خلق هر نوع فضایی، کوچک مقیاس، نیازمند راهکارهایی است که به روند طراحی و نتیجه‌ی حاصل از آن سمت و سویی معمارانه می‌بخشد. از طرفی، راهکارهای طراحی زمانی قادر به خلق فضایی کارا و پویا خواهند شد که منطبق با ساختار نحوی فضای مورد نظر باشند. چنین راهکارهایی قادر به خلق الگو واره‌هایی هستند که در برخورد با اندیشه‌های متفاوت و گاه متضاد، فرم‌های متعددی را خواهند پذیرفت. این الگو واره‌ها ساختارهایی هستند که در قید و بند دستورالعمل‌های نحو فضا، در عین پایداری، سیالیتی مداوم را در بطن خود دارند که امکان برخورد با اندیشه‌های گوناگون را به وجود می‌آورد.
برای تعیین راهکارهای نحوی طراحی استادیوم، در ابتدا نیازمند دانستن و فهم چیستی نحو فضای استادیوم هستیم. برای شروع، ابتدا باید به این سؤال پاسخ دهیم که اصالتاً «استادیوم» چیست؟ پاسخ این سؤال بیشتر از آنکه مربوط به معنای لغوی استادیوم و تاریخچه‌ی آن باشد، مربوط به ریشه‌ها و چرایی پیدایش استادیوم است.
استادیوم در حقیقت محلی یا بهتر است بگوییم مکانی برای «تماشای یک اتفاق» بوده است. بنابراین نحو فضای استادیوم ارتباط تنگاتنگی با واژه‌های «تماشا کردن» و «اتفاق» خواهد داشت. واژه‌ی «تماشاکردن» در نحو فضا بسیار متفاوت با «دیدن» یا «نگاه کردن» است و واژه‌ی «اتفاق» نحو فضای استادیوم را بسیار متمایز از هر گونه فضای مشابهی می‌کند که قرار است در آن عمل «دیدن»، «تماشا کردن» یا «نگاه کردن» صورت گیرد.
بنابراین استادیوم نه یک موزه یا نمایشگاه است که به آن نگاه کنیم و نه یک منظره است که آن را ببینیم. استادیوم را تماشا می‌کنیم؛ همچون تئاتر و سینما. وجه تشابه نحو فضای استادیوم با نحو فضای تئاتر و سینما بسیار است. در هر دو مورد به «تماشای یک اتفاق» می‌پردازیم با این تفاوت که اتفاق تماشا شده در استادیوم بزرگ مقیاس و در تئاتر و سینما کوچک مقیاس است. بنابراین، همانطور که در نویفرت نیز به آن اشاره شده است. استادیوم‌ها نه برای نمایش بزرگ بودنشان بلکه به علت بزرگ مقیاس بودن اتفاقشان، بزرگ هستند.
تعریف استادیوم به عنوان مکانی برای «تماشای یک اتفاق» نیازمند بازبینی موشکافه‌ای است تا قابلیت تبدیل به یک ساختار نحوی را داشته باشد. تماشای یک اتفاق، آن هم اتفاقی بزرگ، هر چقدر هم که مانند زمین لرزه تصادفی باشد، نه یک نفر بلکه تعداد افراد زیادی را متوجه خود می‌‌کند؛ چه رسد به اینکه برای این اتفاق برنامه‌ریزی نیز شده باشد. بنابراین یکی از اصول مهم در نحو فضای استادیوم توزیع مناسب افراد در ورودی‌ها و خروجی‌هاست. افراد باید بتوانند به نحو مناسبی وارد شوند، به تماشای یک اتفاق بپردارند و به نحو مناسبی خارج شوند (تصویر 1).

تصویر 1: الگوی نحوی کلی فضای استادیوم
هسته‌ی اصلی الگوی بالا، از لحاظ نحوی فرم خاصی را به خود می‌گیرد. نه تماشای یک اتفاق می‌تواند در هر فرمی صورت گیرد و نه هر فرمی قابلیت به نمایش گذاشتن یک اتفاق را دارد. در استادیوم، تعداد قابل توجهی از افراد «با هم» به تماشای یک اتفاق می‌نشینند. لفظ «با هم به تماشای چیزی پرداختن» مفاهیمی چون «دور هم بودن» و «گرد هم جمع شدن» را در دل خود دارد. چنین مفاهیمی یاد‌آور فرم دایره است. چرا که فرم نوستالژیک و هرمونوتیک گردهمایی چیزی جز دایره نیست. بنابراین، بنیادی‌ترین فرم نحوی استادیوم که در حقیقت مکانی برای گردهمایی یک تماشاست، چیزی جز دایره نمی‌تواند باشد (تصویر 2).

تصویر 2: دایره به عنوان بنیادی‌ترین فرم نحوی استادیوم
اگر قرار بود که تنها مفاهیم «با هم بودن» یا «دور هم بودن» تشکیل دهنده‌ی ساختار نحوی فرم استادیوم باشد، استادیوم می‌توانست یک تئاتر یا سینما، یک تالار گفتمان یا هر فضایی که لفظ «با هم بودن» در آن صادق است، باشد. چیزی که استادیوم را نه هر فضایی بلکه یک استادیوم می‎‌کند، مفهوم «تماشا کردن در مقیاس بزرگ» است. این نوع تماشا کردن نیازمند دو چیز است: داشتن دید خوب و عدم وجود مانع در برابر دید. دید خوب رابطه‌ی معکوس با فاصله‌ی دید دارد. هر چه فاصله‌ی دید کوتاه‌تر باشد دید بهتری میسر خواهد شد. این قانون نیرویی را بر دایره، به عنوان ساختار بنیادین استادیوم، اعمال می‌کند که منجر به کشیدگی آن در طول یک محور می‌شود تا بتواند فواصل دید کوتاه‌تری را ایجاد کند. چیزی که حاصل می‌شود در حقیقت یک بیضی، قسمتی از آن یا فرمی شبیه به آن است (تصویر 3).

تصویر 3: بر هم کنش دایره و نیروی «دید خوب»
از طرفی، عدم وجود مانع در برابر دید که شرط دیگر تماشا کردن در مقیاس بزرگ است، فرمی شیب‌دار یا پله پله را به فرم بیضی مانند اعمال می‌کند که نتیجه‌ی نهایی آن ساختاری است که تمامی استادیوم‌ها به نحوی از آن تبعیت می‌کنند (تصویر 4).

تصویر 4: بر هم کنش فرم بیضی‌وار و نیروی «عدم وجود مانع»
چنین ساختاری آنچنان الگوگرایانه است که می‌تواند در برگیرنده‌ی اصالت تمامی راهکارهای طراحی استادیوم باشد. این ساختار یک فرم ثابت، دیکته شده و غیر منعطف نیست. بلکه کلیتی است که در برخورد با اندیشه‌های متفاوت، در اشکال صوری متمایزی تجلی می‌یابد. (تصویر 5).

تصویر5: الگوی نحوی فضای استادیوم

پی‌نوشت‌ها:

1. هلنا بهنام، متولد مهر ماه 1364، کارشناس ارشد، معماری، مدرس دانشگاه و عضو همکاران علمی و نویسندگان "فصلنامه‌ی معماری و ساختمان" از سال 1390 و مؤسس و مدیر شرکت "هورآسمانه‌ی سبز" از سال 1391 . از سال 1386 و با تأسیس "دفتر معماری هورما"، فعالیت‌های حرفه‌ای خود را در زمینه‌های معماری، طراحی داخلی، طراحی منظر و طراحی شهری آغاز کرده است.

منبع مقاله :
فصلنامه معماری و ساختمان، شماره 43، تابستان 1394.