هنر دينى
هنر دينى
هنر دينى
نويسنده:زهرا قنبرى
ولى در اين كه هنر، تاثير و قدرتى شگرف دارد و هنرمند، كارى خدايى مى كندو در اوجى فراتر از ديگران قرار دارد. هم از لحاظ ادراك و هم از لحاظ بيان مدركات و ترسيم آن ها، كمتر ترديدى است. به قول يكى از هنرشناسان فرانسوى به نام «ميپوليت تن» كه درباره هنرمندان گفته است:
ولى هنرمندان از كجا به اين پايگاه و پايه رفيع مى رسند؟
هنرمندان، حيات هنرى خود را ابتدا با رشد دادن مواهب و استعدادهاى خود شروع مى كنند، از طريق خواندن و تماشاى آثار هنرى ديگران، شنيدن آهنگ ها و ديدن آفريده هاى هنرى و ... و در اين بهره گيرى و برخورد با آثار هنرى، لذت مى برند.
يك قدم جلوتر، پس از اين لذت بردن، كوششى در جهت محاكات و تقليد است. از آن پس قدم فراتر گذاشته به تجربه هاى شخصى مى پردازند. سپس ابراندوح زمان در آثار خود، در هنرشان ديده مى شود و نشانه هايى از محيط و نيازها و خواسته ها...
بعد، عصاى سحرآميز هنر، به جوهره حقيقت و نبوغ هنرى آن ها مى خورد و قدرت ابداع و آفرينش آن ها شكوفا مى شود.
حركت بعدى در غير مسير معمول و متداول است و سرانجام، ايجاد مكتب هنرى و سبك جديد و صاحب مكتب و نظريه و «روش» شدن... آن چه به دنبال آنيم، روح اسلامى هنر است كه بايد در فرآورده هاى هنرى ديده و دميده شود. جاذبه هنر بر جمال استوار است و از آن جا كه هنر، بر «شناخت زيبايى» و «آفرينش زيبايى» بنا شده است. خلاقيت و ابداع و آفرينش يك اثر زيباى هنرى، جز با شناخت مفهوم جمال و يا شناخت «هنر در قلمرو مكتب». «هنر اسلامى» نيز مانند بعضى از مفاهيم و ابعاد ديگر اسلام، عنصرى است ناشناخته و موضوعى است كه روى آن كار چندانى نشده است و «هنر اسلامى» به عنوان يك مجموعه مدون و جهت دار و ارزش هاى مشخص و با چهارچوب تعيين يافته و عرضه نشده و اين همان مشكل اصلى است.
هنر اسلامى در جهت شناختن ابعاد گوناگون انسان و جنبه هاى مثبت و منفى و لحظات هبوط و عروج او، بينشى همه سو نگر دارد و در عين حال كه لحظه هاى سقوط انسان را مى پذيرد، سعى در ارايه جلوه هاى متعالى ذات انسانى دارد. پذيرش واقعيت هاى هبوطى انسان ها، به عنوان آنچه كه هست كافى نيست. بلكه بايد آن چه را هم كه بايد باشد شناخت و به كمك هنر، مسير زندگى و انديشه و باور و عمل انسان ها را در اين جهت قرار داد. اين نقش هنر مسوول و متعهد در مسير جهت دادن به حركت تكاملى انسان و سير تربيتى او در نظام هستى است. هنر مكتبى بايد در جهت دادن و خلاقيت و ارايه خط سير، تشابهى با صنع الهى و خلاقيت خدايى داشته بشد. خداوند در آيات قرآن و در بعثت انبيا و مكاتب آسمانى و پيام هاى وحى، بنا را بر اين گذاشته است كه انسان را از روزمرگى و پوچى و گرايشى و كشش و «اخلاد» به زمين، رها سازد و روح را از تعلقات دنيايى و قيودات مادى آزاد كند. اين شيوه الهى است. هنر دينى و مكتبى هم بايد اين خصيصه را دارا باشد كه انسان را در فاصله خاك تا خدا و ماده تا معنا هميشه رو به تعالى و تكامل ببرد و راهى از طبيعت،به روح قدسى جهان، پيش پاى بشر بگذارد.حكمت، اساس زندگى رو به كمال است و هنر بايد در خط حكيمانه سير كند. هنر مكتبى، بايد روح عطشناك انسان را كه متمايل به ابديت است، سيراب كند و نيازهاى وحدت طلبانه اش را اشباع نمايد.اين نه تنها وظيفه هنر مكتبى، بلكه اساس هر هنر متعهد است كه به جاى تنزل كردن به سطح عوام، و در نتيجه از دست دادن آن حقيقت ذاتى خود، بايد انسان ها را تعالى بخشد و زمينه صعودشان را فراهم سازد. سوال اين نيست كه هنر براى هنر است يا هنر براى زندگى، بلكه سوال اين است كه هنر براى تحقق بخشيدن به هدفى كه انسان براى آن آفريده شده داراى چه امكاناتى است؟ غرض آن نيست كه بارى بر دوش هنر گذاشته و بر آن تحميل شود. بلكه هدف آن است كه هنر تا چه حد مى تواند در برداشتن اين بار نهاده شده بر دوش انسان ايفاى نقش كند؟
هر مكتبى بايد حالت استخراج كننده ارزش ها و استعدادهاى نهفته در وجود افراد را داشته باشد. انسان، گنج است و تيشه فرهادى بايد تا از صخره وجود آدمى، پيكره اى متعالى بسازد.
هنر مبتذل اروپايى كه به صورت رقص، پيكر تراشى عريان، عكس هاى لخت، اندام برهنه و موهاى افشان، داستان هاى تحريك كننده، موسيقى هاى شهوت انگيز، سينماى آلوده و فيلم هاى سكسى و... نمود پيدا مى كند، در پرداختن و بها دادن به عاطفه جنسى بشر، راه افراط راپيمود و در ارايه جمال جسدى، زياده روى و اسراف كرده است و اين چون نقش بازدارندگى از كمال به دين و جمال والاتر و شوق متكاهل دارد، نكوهيده و زشت است؛ زيرا اين جدا كردن آن «مشت گل» از آن «دم روح اللهى» است و چه ظلم بالاتر از اين، در حق انسان مى توان تصور كرد؟!
عقيده الهى به انسان هدف و راه مى بخشد و ايمان بين دنيا و آخرت، كار و عبادت، زمين و آسمان، ماديت و معنويت، رابطه برقرار مى كند. انسان مومن، معتقد، هدف دار، تلاشگر، مقاوم و صابر است. اين خاصيت ايمان است. در قرآن كريم ايمان، در آيات بى شمارى همراه با عمل صالح، جهاد، انفاق، تقوا، قتال و اطمينان قلب و آرامش دل، بيان شده است و اين ها به عنوان ميوه هاى درخت ايمان به حساب آمده است.
وقتى كه «عقيده» راهنماى گام هاى انسان باشد، وقتى «ايمان» محرك باشد. وقتى «باور دينى» دارنده نقش اصلى در زندگى باشد، زندگى هم رنگ ديگرى مى گيرد. بانشاط، اميدوار، مطمئن، هدفدار...
پس بايد زندگى و مسايل حيات بشرى را از گذرگاه عقيده تصوير كرد. اين، رسالت هنرى مكتبى است. بهره گيرى از قالب هاى هنرى در انتقال يك پيام، تاريخى به درازاى عمر انسان دارد. ضرورت استفاده از سلاح برنده و شگفت «هنر»، در راه اهداف متعالى، به ويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى كه نياز به تبيين ايده هاى مكتب و انقلاب و دفاع از هويت اصيل و الهى آن روشن تر حس مى شد، رويكرد به هنر را الزامى ساخت.
اين عرصه كه پيش تر به روى نيروهاى مكتبى و با ايمان بسته بود، حضور فعال هنرمندان مسلمان را مى طلبيد. ارايه هنر برمبناى دين نيز، نياز به شناخت معيارها و ملاك ها و چارچوب مكتبى داشت. از اين رو عنوانى با مشخصه «هنر اسلامى» بيش از گذشته خود را نشان داد و صاحب نظران مسلمان را در اين زمينه با كاوش و پژوهش و ارايه ديدگاه اسلام درباره هنر، قالب ها، شيوه ها، ضابطه ها، و حد و مرز و خطوط قرمز كشاند.
آن چه مهم و ضرورى به نظر مى رسيد، شناخت محور و ملاك و معيار در اين باره بود، نه تنها بررسى آثار هنرى مسلمانان، در اين زمينه ها، گرچه آثار متعددى به زبان فارسى، عربى و غربى (كه به زبان فارسى و عربى ترجمه شده) نگارش يافته است (و برخى از آن ها در كتاب شناسى هنر در پايان اين كتاب اشاره شده) ليكن نسبت به ميزان كار بايسته و شايسته اين موضوع مهم و فراگير و موثر بسيار اندك است و هرچه در اين زمينه كاوش، مطالعه و تاليف شود، باز هم جاى ژرف نگرى بيشتر و كشف تازه ها و ناگفته ها و پاسخ به سوال هاو زدودن ابهام ها و ارايه «معيارها» هم چنان خالى است.
نگارش اين اثر از صاحب اين قلم، در پى ارتباطى بود كه با جمعى از كوشندگان اين وادى در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى پيدا كرد و عملا در معرض سوال ها و ابهام ها و خلاءها قرار گرفت و به اين انديشه افتاد كه با توجه به متون دينى و محتواى مكتب، در حد توان به ارايه چشم اندازى از حيطه مكتبى هنر يا قلمرو هنر مكتبى بپردازد.
مجموعه حاضر، نخستين بار سال ها پيش به صورت سلسله مقالاتى تحقيقى در مجله «پيام انقلاب» چاپ شده بود. احساس نياز به طرح اين گونه مباحث در سطح عام تر، انگيزه شد تا آن مقالات و مجموعه، با حذف اضافات و اصلاحات و نيز با افزودن دو فصل كاملا جديد، تحت عنوان «سرود» و «نمايش، بيان غيرمستقيم» به صورت اين كتاب درآيد. كاربرد اين اثر، براى عموم علاقه مندان به هنر و ادبيات متعمد، به ويژه مربيان پرورشى، كارشناسان امور هنرى آموزش و پرورش و نهادهاى ديگر فرهنگى و هنرى است. اين كتاب شامل ۱۲ فصل مى باشد كه در اين فصول به هنر و زيبايى، هنر و بيان، هنر و انسان، هنر و عقيده و... اشاره شده است. كتاب «هنر دينى: واكاوى هنر در قلمرو مكتب» نوشته جواد محدثى توسط موسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) منتشر شد.
ولى هنرمندان از كجا به اين پايگاه و پايه رفيع مى رسند؟
هنرمندان، حيات هنرى خود را ابتدا با رشد دادن مواهب و استعدادهاى خود شروع مى كنند، از طريق خواندن و تماشاى آثار هنرى ديگران، شنيدن آهنگ ها و ديدن آفريده هاى هنرى و ... و در اين بهره گيرى و برخورد با آثار هنرى، لذت مى برند.
يك قدم جلوتر، پس از اين لذت بردن، كوششى در جهت محاكات و تقليد است. از آن پس قدم فراتر گذاشته به تجربه هاى شخصى مى پردازند. سپس ابراندوح زمان در آثار خود، در هنرشان ديده مى شود و نشانه هايى از محيط و نيازها و خواسته ها...
بعد، عصاى سحرآميز هنر، به جوهره حقيقت و نبوغ هنرى آن ها مى خورد و قدرت ابداع و آفرينش آن ها شكوفا مى شود.
حركت بعدى در غير مسير معمول و متداول است و سرانجام، ايجاد مكتب هنرى و سبك جديد و صاحب مكتب و نظريه و «روش» شدن... آن چه به دنبال آنيم، روح اسلامى هنر است كه بايد در فرآورده هاى هنرى ديده و دميده شود. جاذبه هنر بر جمال استوار است و از آن جا كه هنر، بر «شناخت زيبايى» و «آفرينش زيبايى» بنا شده است. خلاقيت و ابداع و آفرينش يك اثر زيباى هنرى، جز با شناخت مفهوم جمال و يا شناخت «هنر در قلمرو مكتب». «هنر اسلامى» نيز مانند بعضى از مفاهيم و ابعاد ديگر اسلام، عنصرى است ناشناخته و موضوعى است كه روى آن كار چندانى نشده است و «هنر اسلامى» به عنوان يك مجموعه مدون و جهت دار و ارزش هاى مشخص و با چهارچوب تعيين يافته و عرضه نشده و اين همان مشكل اصلى است.
هنر اسلامى در جهت شناختن ابعاد گوناگون انسان و جنبه هاى مثبت و منفى و لحظات هبوط و عروج او، بينشى همه سو نگر دارد و در عين حال كه لحظه هاى سقوط انسان را مى پذيرد، سعى در ارايه جلوه هاى متعالى ذات انسانى دارد. پذيرش واقعيت هاى هبوطى انسان ها، به عنوان آنچه كه هست كافى نيست. بلكه بايد آن چه را هم كه بايد باشد شناخت و به كمك هنر، مسير زندگى و انديشه و باور و عمل انسان ها را در اين جهت قرار داد. اين نقش هنر مسوول و متعهد در مسير جهت دادن به حركت تكاملى انسان و سير تربيتى او در نظام هستى است. هنر مكتبى بايد در جهت دادن و خلاقيت و ارايه خط سير، تشابهى با صنع الهى و خلاقيت خدايى داشته بشد. خداوند در آيات قرآن و در بعثت انبيا و مكاتب آسمانى و پيام هاى وحى، بنا را بر اين گذاشته است كه انسان را از روزمرگى و پوچى و گرايشى و كشش و «اخلاد» به زمين، رها سازد و روح را از تعلقات دنيايى و قيودات مادى آزاد كند. اين شيوه الهى است. هنر دينى و مكتبى هم بايد اين خصيصه را دارا باشد كه انسان را در فاصله خاك تا خدا و ماده تا معنا هميشه رو به تعالى و تكامل ببرد و راهى از طبيعت،به روح قدسى جهان، پيش پاى بشر بگذارد.حكمت، اساس زندگى رو به كمال است و هنر بايد در خط حكيمانه سير كند. هنر مكتبى، بايد روح عطشناك انسان را كه متمايل به ابديت است، سيراب كند و نيازهاى وحدت طلبانه اش را اشباع نمايد.اين نه تنها وظيفه هنر مكتبى، بلكه اساس هر هنر متعهد است كه به جاى تنزل كردن به سطح عوام، و در نتيجه از دست دادن آن حقيقت ذاتى خود، بايد انسان ها را تعالى بخشد و زمينه صعودشان را فراهم سازد. سوال اين نيست كه هنر براى هنر است يا هنر براى زندگى، بلكه سوال اين است كه هنر براى تحقق بخشيدن به هدفى كه انسان براى آن آفريده شده داراى چه امكاناتى است؟ غرض آن نيست كه بارى بر دوش هنر گذاشته و بر آن تحميل شود. بلكه هدف آن است كه هنر تا چه حد مى تواند در برداشتن اين بار نهاده شده بر دوش انسان ايفاى نقش كند؟
هر مكتبى بايد حالت استخراج كننده ارزش ها و استعدادهاى نهفته در وجود افراد را داشته باشد. انسان، گنج است و تيشه فرهادى بايد تا از صخره وجود آدمى، پيكره اى متعالى بسازد.
هنر مبتذل اروپايى كه به صورت رقص، پيكر تراشى عريان، عكس هاى لخت، اندام برهنه و موهاى افشان، داستان هاى تحريك كننده، موسيقى هاى شهوت انگيز، سينماى آلوده و فيلم هاى سكسى و... نمود پيدا مى كند، در پرداختن و بها دادن به عاطفه جنسى بشر، راه افراط راپيمود و در ارايه جمال جسدى، زياده روى و اسراف كرده است و اين چون نقش بازدارندگى از كمال به دين و جمال والاتر و شوق متكاهل دارد، نكوهيده و زشت است؛ زيرا اين جدا كردن آن «مشت گل» از آن «دم روح اللهى» است و چه ظلم بالاتر از اين، در حق انسان مى توان تصور كرد؟!
عقيده الهى به انسان هدف و راه مى بخشد و ايمان بين دنيا و آخرت، كار و عبادت، زمين و آسمان، ماديت و معنويت، رابطه برقرار مى كند. انسان مومن، معتقد، هدف دار، تلاشگر، مقاوم و صابر است. اين خاصيت ايمان است. در قرآن كريم ايمان، در آيات بى شمارى همراه با عمل صالح، جهاد، انفاق، تقوا، قتال و اطمينان قلب و آرامش دل، بيان شده است و اين ها به عنوان ميوه هاى درخت ايمان به حساب آمده است.
وقتى كه «عقيده» راهنماى گام هاى انسان باشد، وقتى «ايمان» محرك باشد. وقتى «باور دينى» دارنده نقش اصلى در زندگى باشد، زندگى هم رنگ ديگرى مى گيرد. بانشاط، اميدوار، مطمئن، هدفدار...
پس بايد زندگى و مسايل حيات بشرى را از گذرگاه عقيده تصوير كرد. اين، رسالت هنرى مكتبى است. بهره گيرى از قالب هاى هنرى در انتقال يك پيام، تاريخى به درازاى عمر انسان دارد. ضرورت استفاده از سلاح برنده و شگفت «هنر»، در راه اهداف متعالى، به ويژه پس از پيروزى انقلاب اسلامى كه نياز به تبيين ايده هاى مكتب و انقلاب و دفاع از هويت اصيل و الهى آن روشن تر حس مى شد، رويكرد به هنر را الزامى ساخت.
اين عرصه كه پيش تر به روى نيروهاى مكتبى و با ايمان بسته بود، حضور فعال هنرمندان مسلمان را مى طلبيد. ارايه هنر برمبناى دين نيز، نياز به شناخت معيارها و ملاك ها و چارچوب مكتبى داشت. از اين رو عنوانى با مشخصه «هنر اسلامى» بيش از گذشته خود را نشان داد و صاحب نظران مسلمان را در اين زمينه با كاوش و پژوهش و ارايه ديدگاه اسلام درباره هنر، قالب ها، شيوه ها، ضابطه ها، و حد و مرز و خطوط قرمز كشاند.
آن چه مهم و ضرورى به نظر مى رسيد، شناخت محور و ملاك و معيار در اين باره بود، نه تنها بررسى آثار هنرى مسلمانان، در اين زمينه ها، گرچه آثار متعددى به زبان فارسى، عربى و غربى (كه به زبان فارسى و عربى ترجمه شده) نگارش يافته است (و برخى از آن ها در كتاب شناسى هنر در پايان اين كتاب اشاره شده) ليكن نسبت به ميزان كار بايسته و شايسته اين موضوع مهم و فراگير و موثر بسيار اندك است و هرچه در اين زمينه كاوش، مطالعه و تاليف شود، باز هم جاى ژرف نگرى بيشتر و كشف تازه ها و ناگفته ها و پاسخ به سوال هاو زدودن ابهام ها و ارايه «معيارها» هم چنان خالى است.
نگارش اين اثر از صاحب اين قلم، در پى ارتباطى بود كه با جمعى از كوشندگان اين وادى در اوايل پيروزى انقلاب اسلامى پيدا كرد و عملا در معرض سوال ها و ابهام ها و خلاءها قرار گرفت و به اين انديشه افتاد كه با توجه به متون دينى و محتواى مكتب، در حد توان به ارايه چشم اندازى از حيطه مكتبى هنر يا قلمرو هنر مكتبى بپردازد.
مجموعه حاضر، نخستين بار سال ها پيش به صورت سلسله مقالاتى تحقيقى در مجله «پيام انقلاب» چاپ شده بود. احساس نياز به طرح اين گونه مباحث در سطح عام تر، انگيزه شد تا آن مقالات و مجموعه، با حذف اضافات و اصلاحات و نيز با افزودن دو فصل كاملا جديد، تحت عنوان «سرود» و «نمايش، بيان غيرمستقيم» به صورت اين كتاب درآيد. كاربرد اين اثر، براى عموم علاقه مندان به هنر و ادبيات متعمد، به ويژه مربيان پرورشى، كارشناسان امور هنرى آموزش و پرورش و نهادهاى ديگر فرهنگى و هنرى است. اين كتاب شامل ۱۲ فصل مى باشد كه در اين فصول به هنر و زيبايى، هنر و بيان، هنر و انسان، هنر و عقيده و... اشاره شده است. كتاب «هنر دينى: واكاوى هنر در قلمرو مكتب» نوشته جواد محدثى توسط موسسه بوستان كتاب (مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) منتشر شد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}