نویسنده: میشل مافزولی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی




 

Everyday life
ما، وارثان سده‌ی نوزدهم، تلاش عظیمی کرده‌ایم که همه چیز را فرمانبردار عقل کنیم و برای هر چیز دلیل عقلی بیابیم، و ظاهراً از یاد برده‌ایم که، به تعبیر زیبایی سیلسیون، «گل سرخ منطق‌بردار نیست». به بیان معرفت‌شناسانه، با این همه اصرار و ابرام درباره‌ی آن‌چه در روابط اجتماعی «گفته می‌شود»، از یاد برده‌ایم که روابط اجتماعی به آن چه «گفته نمی‌شود» نیز وابسته است- فضایی خالی که انباشته از امکان‌های بالقوه است. به این ترتیب کشف زندگی روزمره می‌تواند ما را درست به صورت‌بندی همان شکل واقعی و انضمامی و اجتماعی‌ بودن برساند که منطق و انسجامی مختص به خود دارد و نباید آن را صرفاً بازتاب مفاهیم و تصورات خود بدانیم. این بصیرتی است اساسی و مبتنی بر عقل سلیم (بصیرتی که عقل استدلالی برای تصدیق و تأیید آن دچار دشواری‌ها و زحمت‌های زیادی است، چون حس می‌کند که به واسطه‌آن دچار نسبیت می‌شود) که مرتباً هم در زندگی روزمره و هم در بحث و جدل‌های فکری ظاهر می‌شود. حتی می‌توان گفت که اگر بیزاری کلی از ایدئولوژی‌های بزرگ و غامض وجود دارد به دلیل آن است که ما شاهد ظهور ایدئولوژی‌های تازه‌ی پرشماری هستیم که بر پایه‌ی ارزش‌های مألوف و مأنوس همچنان زنده و پایدارند. این حس ملموس‌بودن وجود را می‌توان به مثابه تجلی زندگی سالم و سرزنده تفسیر کرد. این سرزندگی آفریننده‌ی طرز فکری جاندار و ارگانیک با همه‌ی ویژگی‌های چنین تفکری است، یعنی تأکید بر بصیرت‌های شهودی به منزله راهی برای درک درونی همه چیز، و تأکید بر فهم به مثابه دریافت فراگیر و کل‌نگر عناصر مختلف هر وضعیت، و تأکید بر تجربه به مثابه چیزی مشترک با دیگران و سازنده‌ی معرفت تجربی.
بعضی از نویسندگان، که البته بسیار اندک‌اند، بر اولویت این طرز فکر ارگانیک اصرار داشته‌اند: مسلماً ویلهلم دیلتای و همچنین متفکران ملهم از نیچه که به زندگی روزمره و جنبه‌های ملموس، عاطفی، جمعی و وحدت‌بخش آن اولویت می‌دادند، از این زمره‌اند و جرج ادوارد مور در «دفاع از عقل سلیم» (Morre, 1925) بر حقایقی تأکید می‌کند که در زندگی روزمره مخفی شده‌اند؛ مور با ظرافت به این نکته اشاره می‌کند که «اکثر فیلسوفان ... با همان عقل سلیمی مخالفت می‌کنند که خود مثل دیگران در زندگی روزمره‌شان دارند.» نویسندگان دیگری هم به همین سیاق به موضوعات و عناوین دم دست و پیش‌پاافتاده توجه می‌کنند، کسانی مثل جامعه‌شناسان پدیدارشناس از جمله آلفرد شوتس، پیتر برگر و تامس لاکمن که درباره‌ی طیفی از مسائل عمده‌ی معرفت شناسی از این دیدگاه بحث کرده‌اند. در واقع چیزی که ما سرزندگی نامیدیم ارتباط تنگاتنگی با این «عقل سلیم شناسی» دارد و ترکیب این دو به ما امکان می‌دهد که بر کیفیت ذاتی «امر این‌جایی و اکنونی» و ارزش زیست در زمان حال و «اکنون‌گرایی» تأکید کنیم که هنوز همه‌ی ظرفیت‌های آن عیان نشده است.
وجود اجتماعی هرگز تک‌ساحتی نیست؛ و از جهات بسیاری هیولاوار و تکه‌پاره است و هرگز تن به تبیین و توضیح نمی‌دهد. وجود اجتماعی از کثرت و تنوعی جان می‌گیرد که برملا و بررسی کردن آن وظیفه‌ی جامعه‌شناسی زندگی روزمره است. ولای عقلانی‌سازی‌ها و مشروع‌سازی‌هایی که ما به آن خو گرفته‌ایم، وجود اجتماعی با احساسات و عواطف نامعین و با «جزئیاتی» شکل می‌‎گیرد که نمی‌توانیم نادیده‌شان بگیریم و تأثیرشان بر زندگی ما آشکارا رو به فزونی است.
باید به خاطر بسپاریم که زیربنای همه‌ی برساخته‌های فکری، پیش از هر چیز، همان است که ما بدیهی پنداشته‌ایم (همان‌طور که آلفرد شوتس نشان داده است)، همان چیزی که نیازی به توضیح آن نمی‌بینیم. مثلاً فقط کافی است به ضرب‌المثل‌ها و اصطلاحات عامیانه بیندیشیم که امیل دورکیم آن‌ها را «بیان موجز و فشرده‌ی یک تصور یا احساس جمعی» (Durkheim, 1893) می‌دید، یا به گفت‌وگوهای روزمره‌ای توجه کنیم که گاهی حاوی فلسفه‌ی زندگی‌ای بسیار پخته‌تر از نظریه‌های فیلسوفان یا درک مسائلی است که آینده آبستن آن است و این درک بسیار نیرومندتر از بحث‌های دانشگاهی است. این‌ها مثال اعلای پدیده‌های فرهنگی است، چون جامعه بر پایه‌ی آن‌ها بنا می‌شود. بنابراین زندگی روزمره مسئله‌ای معرفت‌شناختی است که در صف اول بحث و جدل‌های جامعه‌شناختی قرار دارد.
منبع مقاله:
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.