فلسفه و علت غيبت

نويسنده:خدامراد سلیمیان
منبع: درسنامه مهدویت2-ص46 تاص55

بحث از چرايي‌ها و سبب‌هاي پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) يکي از بحث‌هايي است که همواره مورد توجه علاقه‌مندان به مباحث مهدويّت بوده است1. امّا آنچه پيش از آن مي‌بايست مورد نظر قرار گيرد، اين که فلسفه و علل غيبت امام فرع بر پذيرش امامت ايشان است؛ بنابراين، اين بحث، فقط براي کساني به طور کامل مفيد خواهد بود که اصل امامت آن امام همام را پذيرفته باشند؛ همان‌گونه که امامت ايشان نيز فرع بر وجود آن حضرت است و کسي که اعتقاد به زنده بودن ايشان نداشته باشد، سخن از امامت براي وي بي‌حاصل و اتلاف وقت به شمار مي‌آيد.
اما افرادي که هم به امامت آن حضرت باورمند هستند و هم به زنده بودن او، بررسي فلسفه و علل غيبت مي‌تواند باور ايشان را درباره حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) استوارتر كند. اگر چه آن‌ها برابر ارادة الهي در پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به طور کامل تسليم بوده، معتقدند تمام کارهاي خداوند از روي حکمت است.
همان‌گونه که پيش از اين نيز ياد شد، پنهان‌زيستي آخرين حجّت الهي، حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، ـ با ويژگي‌هاي خاص خود2 ـ پديده‏اي است كه هرگز در طول تاريخ رخ نداده و طبيعي است كه ذهن جست‌و‌جو گر انسان، همواره اين پرسش را مطرح كند كه چرا چنين رخدادي پديد آمده است؟
در پاسخ به اين پرسش که از همان ابتداي مطرح شدن مهدويّت از طرف پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) و پيشوايان معصوم(عليهم السلام) همواره مورد توجه بوده است، به برخي از حكمت‏ها و علت‏هاي اين رويداد، با بهره‌برداري‏ از كلام ‏معصومان(عليهم السلام) اشاره مي‏شود.
غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) ؛ رازي از رازهاي خداوند
پيش از آن‌كه به برخي حكمت‌ها و علت‌هاي ظاهري غيبت آن حضرت اشاره شود، لازم به يادآوري است در بررسي‌هاي که روي روايات انجام شده است، نخستين نکته‌اي که در اين‌باره به چشم مي‌خورد، اين است که، پنهان‌زيستي آخرين ذخيرة الهي، به طور قطع از اسرار خداوند است.
حقيقت سرّ بودن اين ‏امر را رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه و آله وسلم) چنين بيان فرموده‏است:
يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ عِلْمُهُ مَطْوِيٌّ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ إِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِيهِ فَإِنَّ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُفْرٌ؛3
اي جابر! همانا اين امر، امري است از امر خداوندي و سِرّي است از سِرّ خدا كه بر بندگان او پوشيده است؛ پس بر حذر باش كه دچار ترديد نشوي. همانا شك دربارة ‏خدا كفر است.
عبد‌الله بن فضل هاشمي گويد: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم که فرمود:
براي صاحب الامر، ناگزير، غيبتي است که هر باطل‌جويي در آن به شکّ مي‌افتد.
گفتم: فداي شما شوم! براي چه؟
فرمود:
به سبب امري که ما اجازه نداريم آن را هويدا کنيم.... ‌اي پسر فضل! اين امر، امري از امرهاي الهي و رازي از رازهاي خدا و غيبي از غيب‌هاي پروردگار است و زماني كه مي‏دانيم خداوند بزرگ مرتبه حكيم است، تصديق مي‏كنيم كه همه كارهاي او از روي حكمت است؛ گرچه علت‏ آن ‏كارها بر ما روشن‏ نباشد.4
احمد بن اسحاق، نيز گويد: بر امام عسکري(عليه السلام) وارد شدم و مي‌خواستم از جانشين پس از وي پرسش کنم. آن حضرت سخن آغاز کرد و فرمود:
...يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ هَذَا أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ وَ غَيْبٌ مِنْ غَيْبِ اللَّهِ... ؛5
اي احمد بن اسحاق! اين، امري از امر الهي و سرّي از سرّ ربوبي و غيبي از غيب پروردگار است....
بي‌گمان اين حکمت، اساسي‌ترين دليل بر اين رخداد بزرگ است؛ امّا از آن‌جا که برخي شيعيان، همواره اين پرسش را مطرح مي‌كردند، در سخنان پيشوايان معصوم(عليهم السلام) به برخي حکمت‌هاي ظاهري غيبت آن حضرت نيز اشاره شده است؛ از اين رو بدان‌ها نيز اشاره‌اي گذرا مي‌كنيم.
1. براي حفظ جان آن حضرت
يکي از اموري که از نظر عقل و شرع بر همة انسان‌ها واجب است، دوري جستن از ضررها و حفظ خويشتن از نابودي است، مگر در مواردي که پروردگار متعال اجازه فرموده است؛ مانند جهاد در راه خداوند.
در بررسي روايات مربوط به غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) در مي‌يابيم يکي از حکمت‌هاي ظاهري پنهان‌زيستي حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف)، امان ماندن حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) از گزند بدخواهان و ستمگران است.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
اِنَّ لِلْقائِمِ غَيْبَةً قَبْلَ اَنْ يَقُومَ اِنَّهُ يَخافُ "وَ اَوْمَأَ اِلي بَطْنِهِ يَعني القَتْل"؛6
همانا براي قائم، پيش از آن‌كه قيام فرمايد، غيبتي است؛ چرا كه در هراس است. ]و حضرت اشاره به ‏شكم خود كرد؛ يعني ‏بيم ‏كشته‌شدن دارد.[
شيخ طوسي در کتاب الغيبة، ابتداي فصل پنجم، ـ بدون اشاره به حکمت نخست ـ چنين نوشته است:
هيچ علتي جز بيم حضرت از کشته شدن خويش، مانع ظهور وي نيست. اگر اين‌گونه نباشد، نهان‌بودن در پس پرده غيبت برايش روا نخواهد بود. آن محبوب دل‌ها دشواري‌ها و آزار و اذيّت را تحمل مي‌کند؛ زيرا مقام و جايگاه والاي امامان و پيامبران(عليهم السلام) به سبب تحمل رنج و دشواري‌هاي بزرگ آنان در راه خدا بوده است.
البته اين نه بدان معنا است كه آن حضرت، از شهادت و كشته‌شدن در راه خدا هراس دارد؛ بلكه آن حضرت، چون آخرين ذخيره الهي در زمين است و آن حاكميت فراگير و جهاني كه در تمام اديان وعده داده شده است، فقط به دست او تحقق مي‏يابد؛ بنابراين بر خداوند است كه به هر وسيله ممكن، او را تا روز موعود حفاظت نمايد و حكمت الهي نيز بر پنهان‌زيستي او تعلق گرفته است.
البته شبيه اين پنهان‌زيستي با ويژگي‏هاي خاص خود دربارة برخي از پيامبران ـ هنگامي كه بر جان خويش بيم داشتندـ اتفاق افتاده بود كه مي‏توان به پنهان شدن پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) در شعب ابي طالب(عليه السلام) و نيز در غار حرا در برخي زمان‌ها اشاره کرد. مي‌دانيم هيچ دليلي براي چنين پنهان‌شدني نبود، مگر ترس از ضررهايي كه آن حضرت را تهديد مي‌كرد.
شيخ مفيد در اين‌باره با اشاره به هر دو حکمت پيشين نوشته است:
وجه استتار آن حضرت، دشمنان فراوان و ياران اندک است و ممکن است به دليل مصلحت پنهاني باشد که فقط خداوند از آن آگاه است.7
در برخي روايات اشاره شده است که خود آن حضرت، از اين حکمت غيبت "حفظ جان خويش"، پس از ظهور سخن به ميان خواهد آورد.
امام باقر(عليه السلام) در اين‌باره فرمود:
إِذَا قَامَ الْقَائِمُ تَلَا هَذِهِ الْآيَةَ: فَفَرَرْتُ مِنْكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ فَوَهَبَ لِي رَبِّي حُكْماً وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُرْسَلِينَ‏؛8
آن‌گاه که قائم قيام فرمايد، اين آيه را تلاوت خواهد كرد: «و چون از شما ترسيدم، از شما گريختم، تا پروردگارم به من دانش بخشيد و مرا از پيامبران قرار داد». 9
اين آيه، سخن حضرت موسي(عليه السلام) را نقل مي‌کند. در رواياتي نيز غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به غيبت حضرت موسي(عليه السلام) تشبيه شده است.
2. براي امتحان و آزمايش انسان‏ها
بدون ترديد، يکي از سنّت‌هاي خداوند، آزمايش انسان‌ها و گزينش انسان‌هاي موفق است؛ از اين رو صحنة زندگي همواره صحنة آزمايش است، تا انسان‌ها در پرتو باورهاي صحيح، انجام دستورهاي الهي و شکيبايي در برابر ناملايمات، تربيت يافته و به کمال برسند.
يكي ديگر از حكمت‏هاي غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آزمايش مردم است. از آن‌جا كه اين نوع آزمايش، به دليل عدم حضور ظاهري امام، بسيار مشكل و طاقت‌فرسا است، در تكامل روحي انسان‏ها نقش بسيار مهم و مؤثري دارد. با اين آزمايش است که آشكار مي‌شود چه كسي ثابت قدم و استوار، و چه كسي در ايمان و اعتقاد سست و مردد است.
جابر جعفي مي‌گويد به امام باقر(عليه السلام) عرض کردم فرج شما چه هنگام خواهد بود؟ حضرت فرمود:
هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا يَكُونُ فَرَجُنَا حَتَّي تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا ثُمَّ تُغَرْبَلُوا يَقُولُهَا ثَلَاثاً حَتَّي يَذْهَبَ الْكَدِرُ وَ يَبْقَي الصَّفْوُ؛10
هيهات، هيهات ]و سه بار تکرار کرد[ فرج ما فرا نمي‌رسد تا زماني که شما غربال شويد، تا خداوند ناخالصي‌ها را محو و نابود كند و آنچه خالص و زلال است باقي نهد.
علي بن جعفر از برادرش امام کاظم(عليه السلام) روايت کرده است که فرمود:
هرگاه پنجمين پيشوا از سلاله هفتمين پيشوا ناپديد شود، پس خدا را خدا را مواظب باشيد! در حفظ دين و آيين خود. در نظر داشته باشيد، هيچ کس شما را از دينتان جدا نسازد. فرزندم صاحب الأمر، ناگزير داراي غيبتي خواهد بود، تا كسي كه به اين امر قائل است از آن باز گردد. همانا آن، آزمايشي از جانب خدا است كه خداوند خلق خود را به آن وسيله مي‏آزمايد.11
روشن است كساني در اين امتحان بزرگ سربلند خواهند بود كه داراي مرتبت والايي از ايمان و عمل صالح باشند و كساني‏كه دراين امور دچار کاستي باشند، بيشتر دچار لغزش و سقوط خواهند شد.
امام صادق(عليه السلام) تبلور اين حقيقت را چنين بيان كرده است:
واين ‏گونه ‏است ‏كه غيبت ‏قائم طولاني خواهد بود، تا اين‌كه حق محض آشكار شود و ايمان از كدورت‏ها و پيرايه‏ها صاف و زلال گردد. اين آشكار شدن، با بازگشت افرادي صورت مي‌پذيرد كه داراي طينت ناپاكي هستند از پيروان ظاهري اهل بيت(عليهم السلام)؛ يعني همان‏ها كه ترس نفاق بر آن‌ها مي‏رود.12
از مجموع سخنان معصومان(عليهم السلام)به دست مي‌آيد که مهم‌ترين ويژگي مرتبط با امتحان و آزمايش انسان‏ها در اين دوران، گريز آن‌ها از دين و آموزه‌هاي آن و به اوج رسيدن دنيا پرستي است13 که آن را از دوره‌هاي ديگر متمايز نموده است.
معصومان(عليهم السلام) براي اين دوران، پس از بيان برخي ويژگي‌ها، هشدارهايي را نيز داده‌اند، که با توجه به آن‌ها درمي‌يابيم آزمايش‌هاي بزرگ از مهمترين ويژگي اين دوران است.14
افرادي که با ويژگي‌هاي اين دوران، ايمان خود را به خوبي حفظ كرده، پرواي الهي داشته باشند، ارزش والايي دارند. در اين‌‏باره وقتي ‏پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله وسلم) از چهره‌هاي پيروز اين دوران ياد مي‌کند، با شگفتي به حضرت علي(عليه السلام) چنين مي‏فرمايد:
يا عَلي اَعجَبُ النَّاسِ اِيمانا ًوَ اَعْظَمُهُمْ يَقيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِالزَّمانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَبِي وَحُجِبَ عَنْهُم الحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلَي بَيَاضٍ... ؛
اي علي! بدان شگفت آورترين مردم در ايمان و بزرگ‏ترين آنان در يقين، کساني هستند كه در پايان دوران ـ با آن‌كه پيامبر خود را درک نکرده‌اند و از امام خود در پرده‌اند ـ به نوشته‌اي سياه بر صفحه‏اي سپيد، ايمان مي‏آورند.15
افسوس بر آنان که در اين دوران، اسير وسوسه‌هاي بي‌پايان شيطان و هواهاي نفساني شده، در دام تاريک ناداني و عصيان، زندگي مي‌کنند.
3. براي آزادگي از بيعت ديگران
مضمون برخي روايات، اين است كه آن حضرت، با غيبت خود، از بيعت با طاغوت‏هاي زمان در امان خواهد بود.
اميرمؤمنان علي(عليه السلام) مي‏فرمايد:
اِنَّ القائِمَ مِنَّا اِذا قامَ لَمْ تَكُنْ لِاَحَدٍ فِي عُنُقِهِ بَيعَةُ فَلِذلكَ تُخفي وِلادَتُهُ وَيَغيبُ شَخْصُهُ؛16
همانا قائم از ما اهل بيت، هنگامي كه قيام مي‏كند، بيعت احدي بر گردن او نيست و به همين علت است كه ولادتش پنهان نگه داشته مي‏شود و شخص او غايب است.
و نيز امام مجتبي(عليه السلام) ـ آن هنگام كه به جهت مصالح اسلام و مسلمين تن به مصالحه با معاويه داد و مردم زبان به ملامت حضرتش گشودند ـ چنين فرمود:
آيا ندانستيد كه هيچ يك از ما ائمه نيست، مگر اين كه بيعت با ستمگري بر گردن او قرار مي‏گيرد؛ جز قائم كه عيسي بن مريم پشت سرش نماز مي‏گزارد. پس به درستي كه خداوند ـ تبارك و تعالي ـ ولادتش را پنهان و شخصش را مخفي مي‏سازد، تا آن‌گاه كه قيام مي‏كند، بيعت هيچ كس برگردنش نباشد.17
حضرت ‏مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) درتوقيعي در پاسخ به برخي پرسش‏ها مي‏فرمايد:
دربارة علت غيبت پرسش كرده بوديد؛ خداوند در قرآن كريم مي‏فرمايد: «اي اهل ايمان! از چيزهايي پرسش نكنيد كه اگر براي شما روشن شود، ناراحت مي‏شويد»18 بدانيد كه هركدام از پدران من، بيعت يكي از طاغوت‏هاي زمان خويش را برگردن داشتند؛ ولي من هنگامي قيام مي‏كنم، بيعت هيچ يك از گردنكشان و طاغوت‏هاي زمان را بر گردن ندارم.19
به نظر مي‌رسد سه علت ياد شده را مي‌توان زير يک عنوان جمع کرد و آن "نبود ياران کافي" براي ياري آن حضرت در اجرايي‌کردن اهداف او دانست.
4. براي تأديب انسان‌ها
ادب کردن انسان‌ها به ويژه مسلمان‌ها يکي ديگر از فلسفه‌هاي غيبت است؛ چرا که بيشتر آن‌ها در زمان حيات و حضور امامان پيشين، آن‌گونه که شايسته بود از ايشان استفاده و حمايت نکردند. افزون بر آن، گاهي با برخوردهاي ناشايست خود باعث محروم‌شدن جامعه بشري از فيض آن‌ها شدند.
امير مؤمنان، علي(عليه السلام) در اين‌باره فرمود:
...وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ مِنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَي أَنْفُسِهِم...‏ ؛20
آگاه باشيد زمين از حجّت الهي خالي نمي‌ماند؛ ولي خداوند به دليل ستم پيشگي و زياده‌روي انسان‌ها، آنان را از وجود حجّت خود محروم مي‌كند.
امام باقر(عليه السلام) نيز در اين‌باره مي‌فرمايد:
...وَ أَنْتُمْ قَوْمٌ تُحِبُّونَّا بِقُلُوبِكُمْ وَ يُخَالِفُ ذَلِكَ فِعْلُكُمْ وَ اللَّهِ مَا يَسْتَوِي اخْتِلَافُ أَصْحَابِكَ وَ لِهَذَا أُسِرَّ عَلَي صَاحِبِكُم‏...؛21
شما مردمي هستيد كه با دل، ما را دوست مي‌داريد؛ ولي عمل شما با اين محبت، ناسازگار است. به خدا سوگند! اختلاف اصحاب پديد نمي‌آيد و به همين دليل صاحب شما از دست شما گرفته مي‌شود....
بدين سان غيبت آخرين حجّت خداوند نماد خشم خداوند بر زمينيان است که با چراغ‌هاي هدايت به گونه‌اي ناشايست برخورد کردند.
امام باقر(عليه السلام) در نامه‌اي به "محمد بن فرج" چنين نوشت:
إِذَا غَضِبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي عَلَي خَلْقِهِ نَحَّانَا عَنْ جِوَارِهِمْ22؛
در آن هنگام که خداوند بر بندگانش خشمگين شود، ما را از همسايگي آن‌ها دور سازد.
افزون بر آنچه ياد شد، به مواردي همچون: تربيت انسان‌هاي مناسب براي قيام و حكومت جهاني و ايجاد اشتياق جهاني براي حكومت جهاني حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) نيز اشاره شده است.
آشكار شدن فلسفه‌هاي اساسي غيبت پس از ظهور
با توجه به آن‌كه روايات ياد شده فقط به برخي از حكمت‌هاي غيبت حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) اشاره كرده بود و در رواياتي نيز اساس حكمت غيبت آن حضرت، رازي از رازهاي خداوند دانسته شده و با توجه به اين كه عصر ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) عصر آشكار شدن حقايق است، از روايات استفاده مي‌شود حكمت‌هاي اساسي غيبت آن حضرت، پس از ظهور حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) آشکار خواهد شد.
امام صادق(عليه السلام) در اين‌باره فرمود:
...حکمت غيبت او، همان حکمتي است که در غيبت حجت‌هاي الهي پيش از او بوده است و وجه حکمت غيبت او پس از ظهورش آشکار شود؛ همچنان که وجه حکمت کارهاي خضر از شکستن کشتي و کشتن پسر و به پا داشتن ديوار بر موسي(عليه السلام) روشن نبود، تا آن که هنگام جدايي آن‌ها فرا رسيد. 23
بدين‌سان روشن است پرسش بيش از اين، دربارة فلسفه و علل غيبت، كاري غير لازم است. به اميد آن‌كه در آن هنگامه آشكار شدن حقايق، توفيق حضور در محضر آن امام همام را داشته باشيم.

پي نوشت ها:

1. البته توجّه به اين نكته ضروري است كه دانش دقيق و تفصيلي دربارة اين چرايي‌ها و سبب‌ها, اگر چه مي‌تواند در باور به مهدويّت مؤثر باشد، بدان معنا نيست كه ندانستن آن خللي در اين باور ايجاد نمايد؛ از اين رو، آگاهي اجمالي به آن نيز كافي است.
2. در بحث چگونگی غيبت به صورت مفصل بدان پرداخته شد. از جمله مي‌توان به رواياتي اشاره كرد كه سخن از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت به ميان آورده است؛ در حالي كه اين نحوه ناپيدايي، آن هم طولاني مدت، براي پيامبران ذكر نشده است. البته ديدگاه ناشناسي براي برخي از پيامبران نقل شده است. ر.ك: شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة.
3. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 287.
4. همان، ج2, باب44, ح11.
5. همان، باب 38, ح1.
6. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص 340؛ شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 329؛ شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 342.
7. شيخ مفيد, النکت الاعتقادية, ص45.
8. شعراء (26): 21.
9. نعماني، الغيبة، ص174, ح11.
10. شيخ طوسی, کتاب الغيبة, ص339.
11. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص336؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, ص359.
12. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص170، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 355.
13. شيخ كلينی، كافی، ج 8، ص 306، ح 476؛ ر.ك: شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 253.
14. محدث نوری، مستدرك الوسائل، ج 11، ص 379، ح 13305؛ و نيز: ر.ك: مسلم بن حجاج قشيری, صحيح مسلم، ج 1، ص 131.
15. شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج4، ص366؛ كمال‏الدين و تمام النعمة، ج1، ص288، باب 25، ح8.
16. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 303؛ طبرسی، اعلام الوری، ص 426.
17. همان، ص 315؛ طبرسی, الاحتجاج، ج 2، ص 289.
18. مائده (5): 101.
19. شيخ طوسی, كتاب الغيبة، ص 290، شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 483، ح 4.
20. نعمانی، الغيبة، ص 141، ح2.
21. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج52، ص110.
22. شيخ کلينی, کافی, ج1, ص343, ح3.
23. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2, باب44, ح11.