Measurement
سنجش و اندازهگیری
گزارههایی همچون «A بیشتر از B صفت X را دارد»، «A، N برابر B صفت x را دارد» هنگامی ممکن است پایه و اساسی داشته باشند که روشهای اندازهگیری مناسبی تعریف شده باشد که به کمک آنها بتوان مجموعهای از عناصر c,B, A
نویسنده: رمون بودُن
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی
Measurement
گزارههایی همچون «A بیشتر از B صفت X را دارد»، «A، N برابر B صفت x را دارد» هنگامی ممکن است پایه و اساسی داشته باشند که روشهای اندازهگیری مناسبی تعریف شده باشد که به کمک آنها بتوان مجموعهای از عناصر c,B, A ... را از نظر صفت x با هم مقایسه کرد. به این ترتیب، به شرطی میتوانیم بگوییم جادهی A طولانیتر از B است که واحد اندازهگیری یا سنجهی طول تعریف شده باشد و A و B با آن سنجیده شده باشد. به همینترتیب، جامعهی A را میتوان دارای تحرک اجتماعی بیشتری محسوب کرد به شرطی که سنجهای برای تحرک اجتماعی تعریف شده باشد.
سنجش و اندازهگیری جزو عملیات متداول در علوم اجتماعی و نیز طبیعی است. بدون اندازهگیری امکان پاسخگفتن به پرسشهای ساده و توصیفی جامعه شناختی وجود ندارد، پرسشهایی مانند: آیا نرخهای خودکشی کنونی در کشور A بیشتر از بیست سال پیش است؟ آیا نابرابری اجتماعی در جامعهی A رو به کاهش است یا افزایش؟ آیا نابرابری اجتماعی در کشور A بیشتر از کشور B است؟ آیا تحرک اجماعی بین نسلی در طول دههی گذشته در کشور A افزایش یافته است یاکاهش؟
این پرسشها نشان میدهد که در علوم اجتماعی نمیتوان از سنجش و اندازهگیری پرهیز کرد، ولی معضلات اندازهگیری در این علوم را نیز آشکار میکند. اتنومتدولوژیستها و پدیدارشناسها به درستی روی این نکته انگشت گذاشتهاند که سنجش و اندازهگیری، مثلاً نرخهای خودکشی، ممکن است بیمعنا باشند چون تعریف اجتماعی خودکشی نسبت به زمان و مکان تغییر میکند و ثبت یک مرگ به عنوان خودکشی نوعی تصمیمگیری اجتماعی است که تحتتأثیر عوامل زیادی قرار میگیرد. این مخالفتها را باید تاحدی وارد دانست، اما به رغم درستی اینکه سنجههایی همچون نرخ خودکشی را نباید بر اساس صورت ظاهر ارزیابی کرد، این سنجهها میتوانند گزارههای تطبیقی «حداقلی (1)» و قابل اعتمادی به دست دهند (مانند «ظاهراً نرخهای خودکشی از زمان الف تا زمان ب افزایش یافته است»؛ «نرخهای از زمان الف تا زمان ب افزایش یافته است»؛ «نرخهای خودکشی در کشور الف بیش از کشور ب است»).
دومین معضل روششناسی حادتر از قبلی است. طول را میتوان بر حسب اینچ یا سانتیمتر اندازهگیری کرد: اگر میلهای برحسب اینچ بلندتر از میلهی دیگر باشد، برحسب سانتیمتر نیز بلندتر خواهد بود. اما این خاصیت جابه جایی سنجههای فیزیکی (که بر طبق آن، سنجههای فیزیکی به صورت یکنواخت با یکدیگر ربط مییابند) عموماً در مورد سنجههای علوم اجتماعی مقیاس ندارد. از این رو، تحرک اجماعی را میتوان بر اساس شاخص گلاس، یا شاخص یا سودا یا شاخصهای متعدد دیگری اندازهگیری کرد (Boudon, 1973). به همین سیاق، برابری یا نابرابری درآمدها، برابری یا نابرابری تحصیلی و از این قبیل را میتوان به روشهای متعددی اندازهگیری کرد. بر این اساس، به لحاظ نظری این امکان وجود دارد که مثلاً جامعهی A در مقایسهی با جامعهی B و برحسب بعضی متغیرها که با سنجهی معینی اندازهگیری شده، پرتحرکتر باشد یا برابر، اما وقتی از سنجهی دیگری استفاده کنیم عکس این وضعیت مشاهده میشود.
این بدان معناست که مفاهیمی همچون «تحرک اجتماعی» یا «نابرابری» در واقع بسیار مبهمتر از «طول» یا «دما» هستند: شاخصهای گوناگون و متعددی که برای مفاهیم علوم اجتماعی وجود دارد در واقع با تفسیرهای گوناگون و متعدد این مفاهیم انطباق دارد. با این حال در عمل غالباً این سنجههای گوناگون با یکدیگر همسویی پیدا میکنند.
پینوشت:
1. weak، یا ملایم، منظور گزارههایی است که از احکام قطعی و اکید پرهیز و احکامی به صورت احتمالی بیان میکنند. -م.
منبع مقاله:آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/م
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}