تاثير انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى بر ادبيات داستانى
تاثير انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى بر ادبيات داستانى
اشاره
در ايران نيز اگر چه قريب صد سال است كه (1) داستاننويسى - به شيوهاى كه در غرب مرسوم و متداول است - رواج يافته و با اقبال عمومى مواجه شده، اما جز در سالهاى اخير كه ادبيات داستانى هويت و حاشيه امنيتخاصى يافته و به جايگاه فكرى نسبتا مستقلى رسيده است، كمتر نشانهاى از اين هويت و حاشيهى امنيت در ميان آثار داستاننويسى پيش از انقلاب اسلامى مىتوان يافت.
موضوع و مقولهى تازهى جنگ - با ابعاد و گستردهى فراوانش - چشمانداز جديدى از پيش روى داستاننويسى، گشوده است و هرگوشه از آن ويژگىهايى در خود دارد كه مىتواند دستمايهى بديعى براى رمان و داستانهاى كوتاه باشد. كما اينكه در سالهاى اخير اينگونه بوده و در راهى كه انتخاب شده، دور از حقيقت نيست كه منتظر آثار متفاوتى در داستاننويسى پس از انقلاب اسلامى باشيم.
اين نوشتار سعى دارد به طور مختصر، رويكرد ادبيات داستانى ايران را به موضوع جنگ چه در سالهاى وقوع و چه بعد از آن مورد ارزيابى قرار دهد.
مقدمه
ترديدى نيست كه پاى ادبيات ديرزمانى است در مقولهى جنگ گشوده شده و هميشه يك تم اساسى براى داستاننويسان جهان بوده است. داستانهاى بسيارى را مىشناسيم كه جنگ اگر نه تمامى موضوع كه بخش عمدهى اثر داستانى را شامل مىشود. اما لزوما همه نويسندگان داستانهاى جنگى از نزديك شاهد وقايع جنگ نبودهاند.
نوشتن درباره جنگ، عرصهى گستردهاى را پيش روى داستاننويس قرار مىدهد كه مىتواند از طريق "ثبت هنرمندانه" وقايع، تصويرگر دلاورىها، حماسهها، پيكارها، شكستها و پيروزىها و نگارگر عوارض و تبليغات آن باشد. با بررسى اندكى در سير داستاننويسى دو قرن اخير جهان، اين نكته روشن مىشود كه رمانها و داستانهاى كوتاه بسيارى با بهرهگيرى از زمينهى رويدادهاى جنگى و مخاصمههاى قومى، كه گاه بين دو يا چند كشور، بين اقوام گوناگون از يك مليت و يا بين طرفداران دو نحله فكرى و عقيدتى صورت گرفته، نوشته شده است. جنگهاى اول و دوم جهانى در اين ميان، به خصوص انگيزهى خلق آثار ادبى بسيارى شده است.
"همينگوى" ضمن اينكه در مبارزات داخلى اسپانيا حضور داشت و رمان - ناقوسها براى كه مىنوازد - او برگرفته از اين جنگ داخلى است، خود از زخميان جنگ جهانى اول نيز بود. "تولستوى" نيز تصويرگر زواياى دقيق و صحنههاى غريب جنگهاى روسيه و فرانسه در رمان عظيم جنگ و صلح است. او در اين رمان، گيراتر از هر مورخى جزئيات وقايع را نشان مىدهد و داستان او ماندگارتر از هر اثر تاريخى، تصويرگر شرح رنجها و شاديها و پيروزى و شكستهاست.
"برباد رفته" اثر مارگارت ميچل، "زنى تنها در ميان جمع" اثر هاينريش بل، " قربانى" و "پوست" دو اثر از مالاپارته و صدها اثر برجستهى ديگر به نحوى شگرف و دلپذير گوشههايى از رويدادهاى عظيم دو جنگ بزرگ جهانى را ترسيم كردهاند كه به حقيقت تاريخ دقيق و راستين، از دل همين رمانها و داستانها استخراج مىشود.
اين سلسلهى طولانى تا امروز همچنان با شدت وضعيت ادامه دارد و نويسندگان روزگاران اخير نيز حتى اگر جنگ را از نزديك لمس نكرده باشند، با شناخت موقعيتهاى جنگ و عوارض و حواشى آن، گستردهى تخيل خويش را تا دوردستهاى تاريخ مىبرند و با بهرهگيرى از حوادث جنگ به جنگ به خلق آثار داستانى مىپردازند. بيان موضوع جنگ در قالب داستانى و گزارشهاى ادبى طى سالهاى متمادى از گذشتهى دور تا امروز استمرار داشته و اين رشته هيچگاه انقطاع نيافته است و اين همه نشان مىدهد كه موضوع جنگ هيچگاه از زندگى انسان و بالطبع از زندگى صاحبان انديشه و قلم خارج نشده است و استمرار آن تا امروز چندان عجيب و غيرعادى نيست.
بازار ادبيات جنگ هميشه گرما و حرارت خاصى داشته است. به قول مولف جامعهشناسى جنگ "جنگ آفرينندهى تاريخ است، و در واقع تاريخ صرفا با شرح كشمكشهاى مسلحانه آغاز شده و بعيد است كه اين پديده، زمانى كاملا از ميان برود; زيرا جنگها به هر حال مشخصترين مبادى تاريخ و در عين حال مرزهايى هستند كه مراحل مهم موارث را از يكديگر متمايز مىكنند. تقريبا تمام تمدنهاى معروف در اثر جنگ از بين رفتهاند. تمام تمدنهاى جديد نيز با جنگ پا به عرصهى وجود نهادهاند. " (3)
ادبيات داستانى و جنگ تحميلى
تا آغاز سالهاى هفتاد، بيش از يكهزار و يكصد و شصت داستان كوتاه درباره جنگ تحميلى در مطبوعات چاپ شده كه نويسندگان آنها - چه آنها كه در جنگ بودند و جنگ را تجربه كردند و چه آنان كه از دور شاهد صحنههاى جنگ بودهاند - عموما صادقانه و خالصانه و گاه با نگاهى منتقدانه، به بيان احساس خويش پرداختهاند. (4) در همين زمان نيز از مجموع قريب به دويست و ده داستان بلند چاپ شده، 33 رمان و داستان بلند به طور مستقيم به موضوع جنگ پرداختهاند كه 21 مورد از اين 33رمان و داستان بلند با ديدگاه مثبتبه مقولهى جنگ پرداختهاند. در چهار مورد ديگر نوعى نگرش حد وسط و بينابينى وجود دارد و تنها در 8 رمان و داستان بلند با موضوع جنگ با ديد منفى برخورد شده است كه نويسندگان آنها با گذشتن از بيشترين مواهب و وجوه مثبت جنگ و دفاع هشتساله، تنها به برشمردن و بزرگنمايى وجوده منفى احتمالى - كه هيچ جنگى از اين وجه خالى نيست - و يا اصولا جستجوى آسيبها ، ناگواريها و زواياى تاريك جنگ پرداختهاند. (5)
نخلهاى بىسر نوشتهى قاسمعلى فراست، عروج نوشتهى ناصر ايرانى، سرود مردان آفتاب نوشتهى غلامرضا عيدان و اسماعيل اسماعيل نوشته محمود گلابدرهاى، به عنوان نمونههاى برجسته رمان مثبتنگر است كه شخصيتهاى آنها براى رضاى خدا مىجنگند و همسو با دولت و انقلاب و تودههاى عظيم مردم هستند و مرگ را در اين جنگ شهادت مىدانند. دفاع از ميهن را دفاع از حدود و ثغور ايمان خود قلمداد مىكنند و حضور در جبهه را آگاهانه پذيرفتهاند. رمانهاى باغ بلور نوشته محسن مخملباف و زمين سوخته نوشتهى احمد محمود از نمونههاى شاخص رمانهاى بينابينى و تقريبا خالى از جهتگيرى ويژه مثبتيا منفى است كه گاهى غلبهى نگرشهاى مثبت و مردمى در آن به چشم مىخورد. رزمندگان در اين داستانها آگاهانه رزم را برمىگزينند، دفاع از حريم و حدود خانه و كوچه و خيابان و شهر براى آنها الزامى است ضمن اينكه در كليت داستانها نيز مىتوان توجه و تمايلى به ويرانىها و خرابىها داشت و پىآمدهاى اجتماعى و تالمات روحى و جسمى را در آدمها يافت كه گاهى با نوعى اغراق و بزرگنمايى همراه است.
زمستان 62 و ثريا در اغما نوشتهى اسماعيل فصيح و آداب زيارت نوشتهى تقى مدرسى و بحث ملخ نوشتهى جواد مجابى، از نمونههاى شاخص رمانهاى منفىنگر است كه شخصيتهاى آنها اغلب از مرگ مىترسند، كمتر با شهادت آشنايند و اهل غارت و فرارند.
كنجكاوى در هر يك از اين سه بخش داستان بلند كه بن مايهى اوليهى آنها جنگ و شهادت و آسيبشناسى و تبعات اجتماعى جنگ است، گذشته از نوع نگرش نويسندگان آنها، گوياى اين حقيقت است كه ادبيات جنگ مىرود تا در جامعهى ايران اسلامى جاى شايستهى خود را پيدا كند و اميد مىرود كه تحول داستاننويسى ما از همين نقطه شروع شود.
از داستانها كه بگذريم نوع ادبى ديگرى كه گاه شكلى داستان واره دارد، خاطرهنگارى از جنگ است و يا نگرشهاى ويژهاى كه برخاسته از حوادث اردوگاههاى جنگى است. نويسندگان مخلص اين آثار ضمن اينكه دقايق بسيارى از رويدادهاى مناطق جنگى و جزئيات حوادث را بر بال بلند كلام خود تصوير كردهاند، لحظههاى ناب ايام اسارت و مقاومتهاى دلاورانه را نيز به شكل خاطرههايى گاه حتى شيرينتر و دلپذيرتر از داستان روايت مىكنند.
"لزوم دقت در ميان جزئيات حوادث قصه و نزديك كردن آن به واقع امر، موجب وسواسى خستگى ناپذير در نويسندهى واقعبين مىشود كه در بيان مطلب اگر كمترين تسامحى ببيند خود را نخواهد بخشيد و نبودن روشنى كافى در ظرائف موضوع او را به كوششى چند برابر در رسيدن به حقيقت وادار خواهد كرد. روايت مىكنند كه: تولستوى براى نوشتن رمان عظيم جنگ و صلح در بخش توصيف نبرد (برودينو) براى اينكه دقت عينى كافى داشته باشد، سوار بر اسب و نقشهى ستاد كل در دست، دو روز دور و بر اين آوردگاه جولان مىكند، فرسنگها و فرسنگها راه آهن را درمىنوردد، تا از زبان يكى از بازماندگان جنگاوران آن زمان، شرح جزئياتى را بشنود كه براى آرايش نوشتهى خود لازم داشت. او نه تنها كتابها را مىكاود و همهى كتابخانههاى خصوصى را زير و رو مىكند، بلكه با پرس و جو از خانوادههاى اشراف و بيرون كشيدن سندهاى گمنام و نامههاى شخصى از لاى پروندهها، نكات بسيارى بيرون مىكشد، تنها براى به دست آوردن يك ذرهى بيشتر واقعيت. " (6)
اما اكنون كه بسيارى از ناگفتههاى هشتسال دفاع بىامان و سالها اسارت دلاور مردان ما به شكل خاطرات و يادداشتهاى شيرين و خواندنى در دست است، براى نويسندههاى كنجكاو و هوشيار فرصتى كم مانند است كه ايدههاى ناب آنها را برگيرند و با پيوستن حوادث و رويدادهاى فرعى در قالب و فرم رمان و قصهى كوتاه، به خلق آثار ماندگار بپردازند.
در شرايط امروز، قصهها و رمانهاى جنگ، خوانندگان فراوانى دارد مشروط بر اينكه از قالب و فرم و تكنيك و زيبايى بيانى شايستهاى برخوردار باشند و پرورش درستى از حادثهى جنگ و به كارگيرى متناسبى از تمهيدات لازم داستان پردازى محمل داستان قرار گرفته باشد. تعداد زيادى از رمانهاى بزرگ دنيا كه دم از جنگ زدهاند امروز هم كم و بيش خوانندگان خود را دارد. جى. بى. پريستلى در كتاب "سيرى در ادبيات غرب" مىنويسد: "پس از جنگ جهانى اول مردم نمىخواستند چيزى دربارهاش بخوانند، اما پس از جنگ دوم، مردم جز دربارهى آن، نوشتهى ديگرى را نمىخواستند. " (7)
گذشته از جاذبهى خاص موضوع جنگ كه هم اكنون جاى خاص خود را در ادبيات داستانى گشوده است، با توجه به شرايط اجتماعى ما، دينباورى و باورهاى معنوى يكى از موضوعات مهمى است كه در اغلب نوشتههاى داستانى، در كنار ادبيات ويژه جنگ جلوهى خاص يافته است و در حقيقتبخشى از بطن و متن هنر داستاننويسى امروز ما با دينباورى به نوعى "هنر قدسى" نزديك شده است. هنرى كه ابعاد معنوى و الهى آن گسترهى غير قابل وصفى يافته و به نوعى پالودگى زبان و موضوع دست پيدا كرده است.
اما آنچه كه در اين نوشتهها به عنوان يك نقطه قابل تعمق وجود دارد و موجب شده تا حاصل كار داستان نويسان انقلاب اسلامى قابل عرضه و رقابت در سطوح جهانى نباشد و جاى شايستهاى در ادبيات داستانى جهان پيدا نكند، بيان و نگرش شعار گونه آنهاست. داستاننويسى امروز ما بايد خود را از اين مرحله بيرون بكشد و داستاننويس بايد با تكنيكهاى مختلف و سبكهاى گوناگون داستاننويسى آشنا باشد و آنچه كه عرضه مىكند از هزار توى فرمهايى بگذرد كه زيباترين و مورد توجهترين شكلهاى داستاننويسى جهان است. در اين صورت جاى رقابتخواهيم داشت و مجال خواهيم يافت كه دوش به دوش نامداران ادبيات داستانى جهان بايستيم. بيان تعلقاتى همچون عشق به ميهن، دفاع از ناموس و شرف و دين و صفاتى همچون شجاعت و ايثار و فداكارى نه تنها عيب نيست كه بسيار هم پسنديده است، اما چگونگى گفتن است كه تاثير آن را چند برابر مىكند و ولع خواندن را فزونى مىبخشد.
مسلم است كه آثار بيرونى جنگ و مظاهر آسيبشناختى آن; ساختمانها، راهها، شهرها و حتى آسيبهاى جسمى و روحى به مرور از ذهن فراموشكار انسانها پاك خواهد شد. ولى آنچه كه باقى مىماند ساختمانهاى داستانى است، به شرط آنكه از توانمندى فنى و تكنيكى و زيبايى صورت و سيرتى اثرگذار بهره داشته باشد.
آنچه كه از مجموعهى داستانهاى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در دست است; چه داستانهاى بلند و چه داستانهاى كوتاه مؤيد اين نظر است كه :
1- رمان انقلاب اسلامى هنوز - آنگونه كه شايستهى شان و منزلت اين انقلاب عظيم الهى باشد - نوشته نشده است.
2- رمان جنگ تحميلى و هشتسال دفاع مقدس - آنگونه كه در خور شان ايثارگران و شهيدان ماست - آفريده نشده است.
3- هنوز كتاب شايستهاى در جامعهشناسى جنگ تحميلى و آسيبشناسى آن نوشته نشده و جايگاه اين مقوله در جامعهى ما از نگاه يك جامعهشناس مورد بررسى قرار نگرفته است.
4- هنوز ادبيات انقلاب اسلامى و جنگ تحميلى و فرهنگ جبهه و جنگ در مدارس و دانشگاههاى ما جاى قابل توجهى ندارد و اين بسيار تاسفآور است.
البته نبايد تلاشهاى آن تعداد از نويسندگان و پژوهشگران را، كه حاصل سالها نوشتن آنها آثار ارزشمندى است كه طى بيستساله اخير به دامن انقلاب اسلامى هديه شده، ناديده گرفت و از آن به آسانى گذشت.
گفتنى است كه بىترديد داستان انقلاب اسلامى موضوع خود را پيدا كرده است، اما هنوز شكل نهايى آن با قلم نويسندگان معتقد و مسؤول آنگونه كه بايسته است ترسيم نشده و در جايگاه جهانى راه نجسته است. اما ادبيات انقلاب اسلامى ميراث آزادى ماست و پاسدارى از اين ميراث عظيم به عهدهى نويسندگانى است كه معنويت و اخلاق و حقيقت را در شكلى برتر و قالبى سنجيده و زبانى زيبا و اثرگذار، به ساحت انقلاب و وارثان حقيقى آن هديه مىكنند.
به قول يكى از داستاننويسانمعاصر: "خلق يك داستان برابر با تولد يك كودك است; دهن و قلب داستاننويس همچون رحم مادر از جهانى كه در آن مىزيد، باردار مىشود و كودك داستان تا لحظهى خلق، در اين رحم پرورده مىشود تا به مرحله زايمان برسد. چه كسى مىتواند ادعا كند كه اين خلقت كم از آن خلقت دارد؟ مگر چيزى در اين جهان به تفنن آفريده شده كه داستان تفنن باشد؟ " (8)
اگر پذيرفتيم كه "هيچ انديشه و تفكرى تا زمانى كه به شكل هنرى شايستهاى عرصه نشده است ماندگار نخواهد بود" (9) آنگاه هيچ استبعادى نخواهيم داشت كه در عرصه ادبيات انقلاب اسلامى به داستانهايى بيانديشيم كه زمانه را شگفت زده كند.
پىنوشت:
1. صدسال داستاننويسى در ايران 1و2، حسن عابدينى، نشر تندر، 1369 و مجموعه سخنرانيها و مقالات نخستين سمينار بررسى رمان در ايران، نقد مطالعات ادبيات داستانى، ارديبهشت74، مقاله نگاهى به رمان فارسى، نوشتهى عبدالعلى دستغيب، ص141
2و3. جامعه شناسى جنگ، ترجمه هوشنگ فرخجسته، شركت انتشارات علمى و فرهنگى، ص1و125
4. فهرست داستانهاى كوتاه جنگ تحميلى در مطبوعات ايران - مركز مطالعات و تحقيقات فرهنگى - وزارت ارشاد اسلامى، 1372
5. مجموعه مقالات سمينار بررسى رمان جنگ در ايران و جهان، بنياد جانبازان انقلاب اسلامى 1372، ص85
6. تصوير تولستوى در آيينهاى ديگر، نوشتهى غلامرضا مرادى، ماهنامه ادبى آواى شمال، شماره 163، ارديبهشت 75
7. ترجمه ابراهيم يونسى، اميركبير، چ3، 1372
8. مجموعه مقالات . . . پيشين، مقاله على موذنى، ص476
9. روايتى تقريبا نقل به مضمون از حضرت آيت الله خامنهاى گزارش، اخبار، معرفى كتاب و. . .
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}