نویسنده: آیت الله عبدالّه جوادی آملی




 
قرآن کریم برای تربیت و هدایت بشر، رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و اسوه و قدوه و مورد اعتماد قرار داد، آنچه را که وحی آسمانی فرمود در رسول الله صلی الله علیه و آله محقق شد، آنچه را که حضرتش انجام می‌داد نمودار وحی بود، و حضرتش وحی ممثل بود. برای اینکه بشر به کمال نهائیش برسد باید به انسان کامل اقتدا کند. وقتی خطوط اقتدا روشن می‌شود که خطوط کمال آن انسان کامل، تبیین شده باشد. خدای متعال رسول الله را با خطوط کلی کمال معرفی کرد. هر یک از آن خطوط کمالی می‌تواند عامل پیوند مردم با حضرتش باشد. هر کسی می‌تواند از یک راه به حضرتش راه پیدا کند. کسی که بتواند از همه راه‌ها به حضرتش راه پیدا کند از دیگران کامل‌تر خواهد بود، در بین آنان کسی یافت می‌شود که همانند جان رسول اکرم خواهد شد و آن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است که در نتیجه، دیگر ائمه نیز به منزله جان پاک رسول الله خواهند بود. آیه‌ی مباهله، امیرالمؤمنین را به منزله‌ی جان رسول‌الله می‌داند و این که ثقة‌الاسلام کلینی رضوان‌الله علیه در کتاب قیم کافی از معصوم (علیه‌السلام) نقل کرد که: (ما کلم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) العباد بکنه عقله قط). یعنی هرگز خاتم انبیا به عمق فکر خودش با احدی سخن نگفت - زیرا آن حضرت مأمور بود به مقدار عقل مخاطب سخن بگوید نه به مقدار اندیشه‌ی خودش حرف بزند، چون اگر به مقدار اندیشه‌ی خودش حرف می‌زد مخاطب نمی‌فهمید، لذا با هیچ کسی به اندازه‌ی عمق عقل خودش سخن نگفت بلکه به مقدار دریافت مخاطب حرف می‌زد - در شرح این بیان، شارحان اصول کافی نظیر صدرالمتألهین رضوان‌الله علیه و دیگر شارحانی که از این مشرب برخوردارند اهل بیت (علیه‌السلام) را استثنا کرده‌اند و گفته‌اند رسول‌الله به عمق عقل خودش با علی و آل علی سخن می‌گفت و امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هم می‌فهمید چون علی (علیه‌السلام) به منزله‌ی جان رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است زیرا با شناخت همه‌ی خطوط کمال و پیمودن تمام این راه‌های کمال به مرحله‌ای رسیده است که به منزله‌ی جان معلمش شد. یکی از برجسته‌ترین خطوط کمال رسول اکرم، مقام والای شهادت آن حضرت است که رسول‌الله شاهد امت است، شهید بر امم و انبیا است، او نه تنها شاهد مردم عصر خودش بود، نه تنها شاهد امتش الی یوم‌القیمة است و نه تنها شاهد جمیع امم گذشته است بلکه شاهد انبیا و اولیای الهی هم هست. یعنی تمام افراد بشر، خواه امم، خواه انبیا همه مشهود رسول اکرمند، همه در حضور رسول اکرمند. رسول‌الله به اذن خدا بر اعمال اولین و آخرین، احاطه‌ی علمی دارد. بر رفتارهای همه انبیاء احاطه دارد.
شاهد اعمال همه‌ی امم و همه‌ی انبیاست، شهید همه صحنه‌هایی است که تاریخ پشت‌سر گذاشت یا در پیش دارد. شاهد همه‌ی اعمال است که بشر انجام داد یا انجام می‌دهد، شاهد همه اخلاقی است که بشر به آن‌ها متخلق شده بود یا به آن‌ها تخلق پیدا می‌کند. شاهد همه‌ی عقایدی بود که بشرهای گذشته به آن‌ها معتقد بودند، یا آیندگان به آن‌ها معتقدند یعنی آن‌چه در سطح اولین و آخرین می‌گذرد، زیرا اشراف شهادت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در قیامت هم که اولین و آخرین حضور دارند: (إِنَّ الْأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلَى‏ مِیقَاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ) (1) در آن روز شاهد بر همه رسول‌الله است و شاهد همه جریان‌ها رسول‌الله است. در محکمه خدا تنها شاهدی که بر همه‌ی این صحنه‌ها گواه بود و هست رسول الله است این مقام والا را قرآن به عنوان برجسته‌ترین خطوط کمالی رسول خدا می‌شمارد. زیرا وقتی انسان کامل به این مرحله می‌رسد که هیچ حجابی بین او و بین مبدأ فیض نباشد، نه حجاب ظلمانی و نه حجاب نورانی، هیچ حجابی نباشد تا او آن چنان شهود پیدا کند که همه امور را زیر پوشش شهود خودش ببیند، هیچ ذنبی نداشته باشد حتی ذنب دیدن وجود که (وجودک ذنب لایقاس به ذنب) دیگر خودی را نمی‌بیند تا با حجاب خودبینی محجوب باشد. این سیر که گوشه‌ای از درجات عالیه آن سدرةالمنتهی است مقدور کسی است که به دنبال شاهد و شهید مطلق حرکت کند و به مقدار حضورش این راه را بپیماید، تا به مقدار حضورش از شهادت برخوردار شود. قرآن کریم این مطلب را که رسول خدا شاهد بر اعمال مردم است و انسان‌ها در حضور پیامبر اسلام‌اند در چند جا مطرح می‌کند. اولاً سؤال همگانی را مطرح می‌کند که قیامت روز سؤال همگانی است که احدی مصون از پرسش نیست. همه در قیامت مسئولند و مورد بازخواست قرار می‌گیرند. (فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ) (2) همه در قیامت مسئولند هم از انبیا می‌پرسند که آیا وظیفه رسالت را انجام دادند یا نه، هم از امم سؤال می‌کنند که آیا وظیفه پیروی را انجام دادید یا نه. چون (کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته) (3) در روز سئوال همگان، عده‌ای جواب می‌دهند، عده‌ای اعتذار می‌کنند، عده‌ای اجازه‌ی عذرخواهی هم ندارند (لاَ یُؤْذَنُ لَهُمْ فَیَعْتَذِرُونَ) (4) در قیامت که روز سؤال و احتجاج و استدلال و روز ظهور حکم حق است، رسول الله شاهد بر همه خواهد بود که چه کسی به وظیفه‌اش آشنا بود و وظیفه‌اش را انجام داد و چه کسی وظیفه‌اش را انجام نداد.
در سوره‌ی نساء خدا رسول الله را به عنوان شاهد معرفی کرد و فرمود: (فَكَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى‏ هؤُلاَءِ شَهِیداً) (5) چگونه خواهد بود در آن روزی که ما از هر امتی یک شهید را که شاهد جریان و ناظر عقاید و اخلاق و اعمال امت بود احضار می‌کنیم و تو را هم به عنوان شهید شهدا حاضر می‌نمائیم تو، هم شاهد بلاواسطه‌ای، هم شهید مع‌الواسطه، هم می‌دانی مردم چه کرده‌اند، هم می‌دانی رهبران چه کرده‌اند هم می‌دانی امم چه کرده‌اند هم می‌دانی انبیا چه کرده‌اند (فَكَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ) (6) که او در جریان محاکمه امت شهادت دهد (وَجِئْنَا بِكَ عَلَى‏ هؤُلاَءِ شَهِیداً) (7) و تو را به عنوان شاهد بر همه احضار می‌کنیم که هم شاهد بر انبیا باشی و هم شاهد بر امم، هم گواهی بدهی که انبیا به وظیفه‌ی رسالت احترام گذاشتند و عمل کردند، و هم گواه باشی که مردم در برابر رسالت انبیا وظیفه‌شان را انجام دادند. در سوره‌ی بقره هم خدا رسول الله را به عنوان شاهد بر همگان معرفی کرد فرمود: (وَكَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً) (8). ما شما را امت وسط قرار دادیم تا شاهد بر مردم باشید ناظر اعمال مردم در دنیا و گواه صحنه‌ی محاکمه مردم در قیامت باشید. این که فرمود ما شما را وسط قرار دادیم برای دو هدف، یکی شهادت شما بر مردم و دیگری شهادت رسول خدا بر شما، برای آن است که متوسط در کمال، آن که در درجات کمال در حد وسط قرار دارد هم می‌تواند فیض را از بالا دریافت کند و هم به مادون اشراف داشته باشد و به او اعطا کند، و موقعی امت شاهد خواهد بود که بر دیگران اشراف وجودی داشته باشد. اگر بالاتر از دیگران نباشد اشراف ندارد، حضور ندارد و شاهد اعمال آن‌ها نیست در نتیجه روز قیامت شهید نخواهد بود. و اگر بالاتر از دیگران بود از عقاید و اخلاق و اعمال دیگران آگاه است، شاهد اعمال و اخلاق و عقاید آن‌ها در دنیاست و در قیامت می‌تواند شهادت دهد و شهید باشد و مراد از وسط بودن امت اسلامی آن نیست که این امت وسط بین افراط و تفریط است بلکه مراد وسط بودن بین نازل و عالی و بین اعلی و ادنی است. نتیجه این که امت مرحومه بر اعمال دیگران اشراف دارد و منظور از شهادت آگاهی از اخلاق و عقاید و اعمال مردم در دنیا و گواهی به این امور در قیامت است که انسانی این چنین می‌شود شاهد، چون حاضر است و این یک مرحله کمال علمی است. شهادت بر اعمال یک نحوه‌ی خاص از علم می‌باشد و آن علم حضوری است برخلاف شهادت‌های محاکم دنیا که یک نحوه علم حسی است یک نحوه برداشت‌های حصولی است. انسان چیزی را که با حواس می‌بیند و از راه حواس درک می‌کند بیش از یک روزنه علم حصولی نخواهد بود. و اگر استنتاج‌هایی روی مشاهدات خود دارد، آن برداشت‌های فکری و تحلیل‌های ذهنی است که محسوس نخواهد بود گرچه مبادی حسی دارند. چیزی را که انسان از راه حواس درک می‌کند مفرداتی بیش نیست. تصدیق از حس نیست بلکه از ذهن است. هم تصدیق می‌شود علم حصولی، هم مفرداتی که از راه حواس به ذهن راه پیدا کرده‌اند می‌شوند تصورات که علم حصولی است. قلمرو علم حصولی در اعمال صوری و ظاهری است. انسان هرگز از راه علم حصولی به جان کسی آگاه نمی‌شود و از راه چشم و گوش و اندیشه به اسرار نهفته کسی پی نمی‌برد، با محاسبات ذهنی به باطن افراد پی‌بردن دشوار، یا ممتنع است و شهادت آنان تنها بر عمل نیست. بلکه هم بر اخلاق و هم بر عقاید است که روح عمل، خلق است و جان خلق، عقیده است که مبدأ پیدایش خلق می‌شود و اخلاق است که زمینه‌ی تکون اعمال را فراهم می‌کند. عقیده آن علمی است که با جان گره خورده است یک امر حصولی و مفهومی نیست بلکه یک وجود خاص خارجی است.
اخلاق هم که با جان انسان متخلق گره خورده است یک امر حصولی و مفهومی نیست، هرگز اخلاق کسی را که یک سلسله حقایق خارجی‌اند نمی‌توان با علم حصولی فهمید. هرگز علم به عقاید دیگران که یک نحوه وجودات خاصه‌ای هستند و با ارواح آنان بسته‌اند از راه علم حصولی نصیب کسی نخواهد شد. پس انسان چه زمانی می‌تواند به اخلاق و عقاید دیگران پی‌ببرد و آگاه و شاهد بشود و در قیامت شهادت بدهد؟ چه زمانی می‌تواند به درون دیگران راه پیدا کند و از عقیده‌ی دیگران باخبر گردد چه وقت می‌تواند به جان دیگران سر بزند و از ملکات نفسانی آنان مستحضر شود؟ خلاصه چه وقت می‌توان عالم به غیب شد؟ چون همه‌ی این‌ها علم غیب است، و هیچ کدام این‌ها راه فکری و حصولی ندارند. زیرا آن امور متن وجود خارجی‌اند و از مظاهر ادراکی انسان‌ها غایب‌اند. کی می‌شود انسان به جان دیگران سری بزند و از خلق آن‌ها و اعتقاد درونی آن‌ها باخبر بشود؟ موقعی می‌تواند که خود انسان از آن‌چنان سعه وجودی برخوردار باشد که در طول وجود دیگران قرار بگیرد، وجودش بالاتر از وجود آنان، جانش به منزله‌ی جان آن‌ها و قلبش به منزله‌ی قلب دیگران باشد. در حدی باشد که جان دیگران، قلب دیگران زیر احاطه‌ی هستی او قرار بگیرد تا مشهود او شود و او شاهد آن‌ها گردد چون شهادت با غیب سازگار نیست. علم با غیب سازگار نیست چون علم، ظهور است هرگز به غیب تعلق نمی‌گیرد. و مراد از علم غیب آنست که چیزی که از دیگران غائب است از انسان آگاه پوشیده نیست. آن چه از دیگران نهان است از این آگاه مخفی نیست. آن چه برای دیگران غیب است برای این آگاه غیب نیست بنابراین انسان وقتی می‌تواند شاهد باشد و زمانی می‌تواند حاضر باشد که از نظر سعه‌ی هستی، بالاتر از وجود دیگران و روحش بالاتر از ارواح آنان و جانش والاتر از جان آن‌ها باشد تا بتواند از جان دیگران باخبر و از روح آن‌ها مستحضر و از درون و دل و ضمیر آنان آگاه باشد. این معنای شهادت است. این که خدا فرمود تو پیامبر شاهد همگانی یا فرمود: ما شما را امت وسط قرار دادیم (لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ) (9) شاهد بر مردم باشید یعنی از نظر احاطه‌ی وجودی به حدی برسید که بر جان و عقاید و اخلاق و اعمال دیگران احاطه داشته باشید. آن‌گاه رسول خدا بر شما شاهد باشد (وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً) (10) رسول خدا بر شما حضور و احاطه داشته باشد و شما بر دیگران. اگر رسول خداوند شاهد بر امت بود، چون امت شاهد بر دیگران است، رسول خدا، شاهد بر دیگران خواهد بود. زیرا این از آن قیاس‌های مساواتی است که مقدمه‌ی خارجیش صادق است چون (شاهدِ شاهد، شاهد است) در علم‌های حصولی شاهدِ شاهد، شاهد نیست. مثلاً اگر کسی صحنه‌ای را دید و از آن صحنه برداشتی به ذهنش سپرد و در محکمه شهادت داد و دیگری شاهد این شهادت بود، آن دیگری شاهد صحنه نیست، شاهد اصل رویداد نیست، شاهد شهادت شاهد است ولی شاهد صحنه رویداد نیست. و اما در علم‌های حضوری شاهد بر شاهد را می‌توان شاهد صحنه نیست. و اما در علم‌های حضوری شاهد بر شاهد را می‌توان شاهد صحنه دانست یعنی اگر کسی در حد وسط قرار گرفت و حاضر صحنه‌ای بود و به مطلبی احاطه وجودی پیدا کرد، کسی که بالاتر از او است هم شاهد بر اوست و هم شاهد اصل صحنه خواهد بود. چون احاطه وجودی او بر شاهد و مشهود است یعنی هم شاهد بر اوست، هم شهید بر اصل صحنه، لذا رسول خدا، هم شاهد بر امت است و هم شاهد بر انبیا. هم می‌داند مردم چه کرده‌اند و چه می‌کنند، هم می‌داند انبیا چه کرده‌اند و چه گفته‌اند. این امت وسط بودن که با آیات دیگر هم سازگار باشد، گرچه برای این امت وسط بودن معنای دیگری بیان کردند که خالی از دقت و لطافت نیست و آن معنا هم دقیق و درست است. همان‌طور که استاد علامه طباطبائی رضوان‌الله علیه فرموده‌اند استفاده کردن آن معنا از آیه دشوار است و با دیگر آیات که مسئله شهادت را مطرح می‌کند، سازگار نیست. فرمود: (وَكَذلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ) (11) این که فرمود شما بر مردم شهید باشید، یعنی این دین،‌ تاب پرورش و تربیت شهدا را دارد این مکتب تاب آن را دارد افرادی را بپروراند که از جان دیگران باخبر و از ضمیر دیگران مستحضر شوند، افرادی را بپروراند که هم در دنیا شهید باشند و هم در آخرت شاهد. نه آن که فرد فرد این امت هم به این مقام می‌رسند. نه این در حقیقت صفت کمالی دین است نه هر کس که ظاهراً دین دارد به این مقام رفیع می‌رسد یک وقت کسی اسلام دارد که جز نامی از آن در او پیدا نمی‌شود، یک وقت اسلام دارد که جانش و جسمش مسلم و منقاد آن دین و آن آیین خواهد بود. این که فرمود ما شما را امت وسط قرار دادیم یعنی دین شما دینی است که شاهدپرور است. دین شما آیینی است که شهیدپرور است. می‌تواند شاهدی تربیت کند و شهیدی را ارائه دهد. خدا وقتی درباره‌ی بنی‌اسرائیل فرمود: (وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ) (12) نه به آن معناست که هر اسرائیلی بر جهانیان مزیت دارد بلکه دینی که به وسیله‌ی موسی کلیم (علیه‌السلام) به بنی‌اسرائیل داده شد، دینی است فاضل‌پرور، که همراهش مزیت و فزونی رتبه و تکامل درجه و تفضل بر دیگران است (فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ) یعنی این مکتب فضیلت‌پرور است و فاضل‌ساز، پیروان راستین این مکتب، از فضیلت معنوی برخوردارند. در این آیه هم فرمود:
پیروان اسلام، شاهد اعمال مردمند، ائمه (علیهم‌السلام) شاهد اعمال مردمند. آن چه که دیگران می‌کنند، امامان معصوم (علیهم‌السلام) باخبرند آن چه انسان‌ها الآن انجام می‌دهند ولی‌الله الاعظم امام‌العصر روحی و ارواح‌العالمین له‌الفداء باخبر است. او نمونه‌ی کامل است،‌ او مجرای فیض خالقیت است او شاهد جان مردم است، او شهید بر دل‌های مردم است، او مصداق کامل (لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ) (13) است. چه این که رسول‌الله بر او هم شاهد است (وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً) (14) آن‌گاه انسان، هم خود را مشرف بر دیگران می‌بیند و هم خود را تحت اشراف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌بیند. هم می‌بیند که دیگران چه می‌کنند، هم می‌بیند که رسول خدا او را می‌نگرد.
 هم اعمال مردم را مراقب است، هم اشراف رسول‌الله را مشاهده می‌نماید هم می‌بیند که دیگران چه می‌کنند، هم می‌یابد که خود تحت حضور و اشراف پیامبر است. این مکتب تا آن جایگاه رفیع انسان را می‌پروراند. اگر انسانی به این محتوا آشنا شد آیا به خودش اجازه خلاف و گناه می‌دهد؟ این که در جوامع روائی ما آمده که کسی که مشغول گناه کردن است هرگز آن لحظه مؤمن نیست، کسی که مشغول انجام خلاف است آن لحظه مؤمن نیست بدین علت است زیرا ایمان، شهادت و حضور را همراه دارد. آیا ممکن است انسان در حضور رسول الله خلاف کند و خود را مؤمن بداند؟ آیا ممکن است انسانی که به حدی رسیده است که بر اعمال دیگران احاطه دارد دست به آلودگی دراز کند و پا به سوی پلیدی بگشاید؟ (وَیَكُونَ الرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهِیداً). قرآن عیسی مسیح سلام‌الله علیه را هم به عنوان شاهد امت معرفی کرد (مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ) (15) من چیزی به مردم نگفتم مگر آن چه را که مأموریت یافتم. رسالت را ایفا می‌کردم سخنی را جز از مجرای وحی دریافت نمی‌کردم و جز از مسیر وحی سخن نمی‌گفتم (مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِی بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی) به آن‌ها گفتم الله را که رب من و رب شما است عبادت کنید آن چه که من مأمور بودم رسالت توحید بود و آن چه رساندم پیام توحید. هم توحید الوهیت، هم توحید ربوبیت، که قرآن روی درجات توحید خیلی تکیه می‌کند (أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ رَبِّی وَرَبَّكُمْ وَكُنتُ عَلَیْهِمْ شَهِیداً مَا دُمْتُ فِیهِمْ) (16) مادامی که در بین امت بودم شاهد اعمالشان بودم (فَلَمَّا تَوَفَّیْتَنِی) (17) وقتی تو مرا اخذ تام کردی توفی نموده‌ای من متوفی شدم (كُنتَ أَنْتَ الرَّقِیبَ عَلَیْهِمْ) (18) تنها رقیب بر آن‌ها تو بودی و هستی گرچه تو قبلاً هم رقیب بودی. چون خدای متعال دائماً رقیب است (إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ) (19) او دائماً رقیب است دائماً مراقب است دائماً در کمین است چون (وَأَنْتَ عَلَى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ) (20) من تا در بین آن‌ها بودم شاهد آن‌ها بودم، از ایمان و کفر آن‌ها و از درون آن‌ها باخبر بودم، شاهد عقاید و اخلاق و اعمال آن‌ها بودم و الآن هم تنها رقیب تو هستی زیرا تو (عَلَى‏ كُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ) هستی. عیسی مسیح (علیه‌السلام) که شهید است شاهد اعمال مردم است شهید اخلاق و اعتقادات امت است، رسول الله بر او هم شاهد است زیرا طبق آیه‌ی (إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى‏ هؤُلاَءِ شَهِیداً) (21) تو شاهد بر همه آن‌هایی، نه تنها شاهد بر امت خودت هستی، نه تنها شاهد بر اممی بلکه هم بر امم، هم بر انبیا شهود داشتی و داری و اینان یوم‌القیامه به عنوان گواهان محکمه‌ی عدل خدا حضور پیدا می‌کنند و قرآن از این‌ها به عنوان شاهد نام می‌برد (وَیَوْمَ نَبْعَثُ مِن كُلِّ أُمَّةٍ شَهِیداً) (22) ما از هر امت شهیدی را مبعوث می‌کنیم که در قیامت گواه باشد و گواهی دهد. شهید دو مرحله را باید طی کند یکی در حین حادثه یکی در حین حکم شهادت. شهید دو مقام دارد: یک مقام تحمل و یک مقام ادا، در شهادت‌های حصولی که شاهدی با علم‌های حصولی در محاکم عادی و شرعی شهادت می‌دهد اول در صحنه حاضر است، آن پدیده را با حواسش مثلاً ادراک می‌کند. چه این که رسول خدا فرمود: (الا بمثل هذا فاشهد أودع) (23) یعنی اگر مطلبی را در هنگام تحقق همانند آفتاب دیده‌ای در محکمه‌ی عدل که مقام ادا است گواهی ده و اگر کسی در متن حادثه حضور نداشت و چیزی را از راه علم احساسی تحمل نکرد در مقام اداء شهادت حق حضور ندارد وقتی در محکمه آمد آن چه را که یافت و فهمیده بود گواهی می‌دهد و در حضور حاکم بیان می‌کند که این می‌شود اداء شهادت و آن حضور در صحنه حادثه می‌شود تحمل شهادت. آیا محکمه‌ی قیامت هم این چنین است که با مسائل علم حصولی و شهود عادی برگزار می‌شود. یا در آن روز بر اساس علم حضوری و شهود عینی برگزار می‌شود که دست و پا هم شهادت می‌دهند، اعضا و جوارح انسان هم شهادت می‌دهند، صحنه‌ای که عمل در او واقع شده است شاهد است و شهادت می‌دهند مکان که ظرف تحقق آن حادثه بود شاهد است و شهادت می‌دهد. آن چه که با حادثه همراه بود، شاهدند و شهادت می‌دهند آیا محکمه‌ی قیامت از این قبیل است که خدا استشهاد می‌کند و یک عده با شهادت‌های علم حصولی و با شهادت‌های تصور و تصدیق و با شهادت‌های گزارشی شهادت می‌دهند؟ یا شهادت‌های قیامت، شهادت‌های حضوری است. آن روزی که خدا انبیا را با شاهدها حاضر می‌کند (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْكِتَابُ وَجِی‏ءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ) (24) آن روزی که زمین با هیچ اختری روشن نمی‌شود چون بساط اختران برچیده شده، بساط آسمان و زمین دنیا تبدیل شده و آن روز با نور صاحب زمین که خداست روشن شده و کتاب اعمال اولین و آخرین نهاده شد انبیا و شهدا را احضار کردند تا به حق حکم شود. شهادتی که در آن روز مطرح است چه شهادتی است؟ آن روزی که (تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ) (25) زبان شهادت می‌دهد با این که دهان بسته است (الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى‏ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم) (26) در بخش دیگر فرمود: زبان شهادت می‌دهد - چون زبان غیر از دهن است - روزی که زبان شهادت می‌دهد با این که دهان بسته است، روزی که دست شهادت می‌دهد، روزی که پا شهادت می‌دهد، روزی که انسان به دست و پا اعتراض می‌کند که چرا علیه ما شهادت دادید؟ به جلودش می‌گوید: (لِمَ شَهِدتُمْ عَلَیْنَا) (27) چرا علیه ما شهادت دادید؟ آن‌ها می‌گویند: (قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنطَقَ كُلَّ شَیْ‏ءٍ) (28) خدایی که همه چیز را گویا کرد ما را هم گویا کرد. آیا شهادت‌ها در آن روز، شهادت‌های حصولی است و با تصور و تصدیق عمل شده تا با تصور و تصدیق شهادت داده شود؟ یا شهادت‌های حضوری است، آن‌جا احاطه‌ی حضوری، ظهور عمل و احضار عمل، اشراف بر متن حادثه، احاطه‌ی بر عمل و عامل است. آن‌چنان انسان در آن روز به این مرحله می‌رسد که آن چه دیگران در دنیا فهمیده بودند برای او ممثل خواهد شد و ظهور پیدا می‌کند که هیچ نمی‌تواند انکار کند. ممکن نیست هیچ کسی بتواند عملی را انکار کند. در آن روز خدا رسول خدا را به عنوان شاهد اولین و آخرین معرفی کرده است.
این از برجسته‌ترین خطوط کمالی رسول اکرم است که به جایی رسیده است که اعمال اولین و آخرین، تحت اشراف و احاطه‌ی وجودی آن ذات مقدس است. خدا را سوگند می‌دهم به این وجود مقدس و جمیع انبیا و اولیا هرچه زودتر انقلاب شکوهمند اسلامی را به رهبری بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران به پیروزی نهایی برساند و دیگران که مقتول فی‌سبیل‌الله هستند و به اصطلاح احادیث اسلامی و متون فقهی شهید در راه دین و احیای قرآن و وحی آسمانیند با شهدای اعمال و با شهدای بر انبیا و امم محشور بشوند و شهادت آن‌ها در راه دین، همراه با شهادت بر عقاید و اخلاق و اعمال باشد. غفرالله لنا و لکم.

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره‌ی واقعه، آیات 49 و 50.
2. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 6.
3. نهج‌الفصاحه، صفحه 457.
4. سوره‌ی مرسلات، آیه‌ی 36.
5 و 6 و 7. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 41.
8. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 143.
9. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 143.
10 و 11. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 143.
12. سوره‌ی جاثیه، آیه‌ی 16.
13 و 14. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 143.
15 و 16 و 17 و 18. سوره‌ی مائده، آیه‌ی 117.
19. سوره‌ی فجر، آیه‌ی 14.
20. سوره‌ی مائده، آیه‌ی 117.
21. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 41.
22. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 84.
23. کتاب شرایع، باب قضاء.
24. سوره‌ی زمر، آیه‌ی 69.
25. سوره‌ی نور، آیه‌ی 24.
26. سوره‌ی یس، آیه‌ی 65.
27 و 28. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 21.

منبع مقاله :
جوادی آملی، عبدالّه؛ (1366)، تفسیر موضوعی قرآن (جلد 2)، بی‌جا، مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم