توجه قرآن کریم به توحید و یکتاگرایی بیشتر از توجه به اثبات وجود خالق است
توجه به توحید و اثبات توحید در قرآن
از این مهم، مسألهای است بسیار برجسته که پژوهشگر و متتبع در رهنمودهای قرآن کریم به هنگام بررسی مسایل مربوط به خداگرایی، آن را در مییابد. این روند، به تمامی، با روش قرآنی در بیان حقایق و قانونگذاری شرایع و احکام،
نویسنده: مصطفی مُسلِم
مترجم: هادی بِزدی ثانی
مترجم: هادی بِزدی ثانی
توجه قرآن کریم به توحید و یکتاگرایی بیشتر از توجه به اثبات وجود خالق است
از این مهم، مسألهای است بسیار برجسته که پژوهشگر و متتبع در رهنمودهای قرآن کریم به هنگام بررسی مسایل مربوط به خداگرایی، آن را در مییابد. این روند، به تمامی، با روش قرآنی در بیان حقایق و قانونگذاری شرایع و احکام، هماهنگی دارد. به دیگر سخن، هر قضیه و مسألهای برای انسان که بهرهای از فطرت داشته باشد، یادکرد آن به طور کلی و اجمالی میآید، لیک مسایل تکلیفی که مطرح شده تا آدمی به یاری خرد خویش بدان دررسد یا وحیای برای بیان التزام و پایبندی به آن سررسیده است و فطرت، هیچ یک از بن مایهها و علتهای آن را شکل نداده است، [در چنین مواردی] قرآن به فزونی بر آن استدلال میکند و نگاهها را به حکم و فرمودهی الهی در بیان آن متوجه میسازد و چه بسیار میشود که انگیزههای قانونگذاری و تشریع این مسایل و نتایج پایبندی و عمل به آن، ذکر میگردد. در قرآن کریم، مسایل فراوانی از این دست هست؛ برای نمونه، از امور بیان شده در شریعت، تلاش در زمین، کسب روزی و پیگیری اسباب و ساز و کارهایی است که خداوند سبحان برای فرادست آوردن روزی، در میان مخلوقاتش، نهاده است. این تلاش از دید شرع امری مطلوب است و کسی که سرپرست خانوادهای است و قدرت و توان تلاش و کسب روزی را دارد، اگر دست از تلاش بشوید و نسبت به خانواده، کوتاهی ورزد، مؤاخذه و نکوهیده میگردد.با وجود این، میبینیم که قرآن کریم نسبت به این جنبه -یعنی تلاش برای کسب روزی و امرار معاش - تنها گهگاه و در سخنانی عرضی و غیر اصلی، متعرض شده است. برای مثال، آیهی «پس در فراخنای [زمین] رهسپار شوید و از روزی [خدا] بخورید و رستاخیز به سوی اوست» (ملک/15) را مییابیم که در بافتی آمده که سخن از نعمتهای خداوند بر بندگان است که برای ایشان وسایل زندگی و معیشت را آفریده است و زمین را برای ایشان رام گردانده که به هنگام تلاش بر روی آن و انجام کار در اطراف و اکنافش، ایشان را به دشواری نیفکند... همهی اینها، مقتضی شکر و سپاس از نعمت بخشی است که بدین سان بر بندگان، مرحمت فرموده است.
[نمونهی دیگر] آیهی «و چون نماز گزارده شد، در [روی] زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید و خدا را بسیار یاد کنید، باشد که شما رستگار گردید» (جمعه/10) است که پس از نهی و بازداشت داد و ستد و کسب روزی به هنگام صلای نماز روز آدینه است: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون برای نماز جمعه ندا در داده شد، به سوی ذکر خدا بشتابید و داد و ستد را واگذارید. اگر بدانید، این برای شما بهتر است» (جمعه/9)؛ و دانشمندان اصول فقه، بیان میدارند که امر پس از نهی، افادهی اباحه دارد.
با وجود این، برخی آیات را مییابیم که از جهد و تلاش در تفکر برای روزی و کسب آن بازمیدارند زیرا خداوند، خود، متکفل و عهدهدار این روزی است: «... و جن و انس را نیافریدم جز برای آن که مرا بپرستند. از آنان هیچ روزیای نمیخواهم و نمیخواهم که مرا خوراک دهند. خداست که خود روزی بخش نیرومند استوار است» (ذاریات/56 - 58).
«و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش. ما از تو جویای روزی نیستیم. ما به تو روزی میدهیم و فرجام [نیک] برای پرهیزگاری است» (طه/132).
«و از جایی که حسابش را نمیکند، به او روزی میرساند و هر کس بر خدا اعتماد کند او برای وی بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستی، خدا برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است» (طلاق/3).
«و چه بسیار جاندارانی که نمیتوانند متحمل روزی خود شوند. خداست که آنها و شما را روزی میدهد، و اوست شنوای دانا» (عنکبوت/60).
و رسول (صلی الله علیه وآله و سلم) میفرماید: «اگر شمایان بر خداوند، آن سان که باید، توکل کنید و استوار گردید، همانا، شما را روزی میرساند، همچنان که پرنده را که سپیده دمان، گرسنه روان میشود و سیر، باز میگردد (1)».
حکمت برنینگیختن تلاش برای روزی و پیگیری اسباب و وسایل آن، از آن روست که این مهم، امری است مطلوب - چنان که گذشت - زیرا غریزهی آدمی در عشق به داشتن و تملک، و عشق به ماندن و ماندگاری و عشق به گوناگونی و تنوع وسایل رفاه و آسایش، همگنان، عهدهدار و ضامن آن است که آدمی را به تلاش برای آن مهم، برانگیزد.
این در حالی است که امور عبادی و توجه به طاعات و تقرب جوییها را غریزه پیش نمیبرد و از همین روست که آیات بسیاری، آنها را بیان داشته و فرمان بدان میرانند.
مانند آن است حق و حقوق متقابل میان پدر و مادر و فرزندان. قرآن در آیاتی بسیار، وجوب احسان و نیکی به پدر و مادر و فرو گشودن بالا خاکساری بر آستان این دو را تصریح میکند، همچون آیهی: «و پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید. اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها [حتی] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی. و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: "پروردگارا، آن دو را رحمت کن، چنان که مرا در خردی پروردند." » (اسراء/23-24).
«و انسان را دربارهی پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش به او باردار شد، سستی بر روی سستی، و از شیر بازگرفتنش در دو سال است. [آری، به او سفارش کردیم] که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت [همه] به سوی من است. و اگر تو را وادارند تا دربارهی چیزی که تو را بدان دانشی نیست به من شرک ورزی، از آنان فرمان مَبَر، و [لی] در دنیا به خوبی با آنان معاشرت کن، و راه کسی را پیروی کن که توبه کنان به سوی من بازمی گردد؛ و [سرانجام] بازگشت شما به سوی من است و از [حقیقت] آنچه انجام میدادید، شما را با خبر خواهم کرد» (لقمان /14- 15).
این در حالی است که سخن از حقوق فرزندان، تنها گهگاه و به صورت عرضی، رانده میشود که یا به هنگام سخن از نعمتها و دهشهای خداوند سبحان به انسان است: «و خدا برای شما از خودتان همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما پسران و نوادگانی نهاد و از چیزهای پاکیزه به شما روزی بخشید. آیا [باز هم] به باطل ایمان میآورند و به نعمت خدا کفر میورزند؟» (نحل/72)؛ و یا به هنگام نهی و بازداشت پدران از انجام جنایات و اعمال زشت است: «... و فرزندان خود را از بیم تنگدستی مکشید؛ ما شما و آنان را روزی میرسانیم...» (انعام/151).
حکمت چنین تمرکزی بر جنبهای و میانهروی در جنبهای دیگر - و خداوند آگاهتر است - آن است که سرمایهی فطرت و غریزهی پدری، کافی و بسنده است برای واداشتن پدر و مادر به توجه و عنایت به فرزندان و برآوردن حقوق ایشان به طور کامل. با وجود این، نیکی به پدر و مادر، از امور تکلیفی است که در آن دستمایهای از فطرت که انگیزاننده باشد، وجود ندارد. از این است که مورد تأکید و توجه است.
به همین سان موضوعی که مدنظر ماست، یعنی مسأله اثبات وجود خالق و مسأله توحید و یکتاباوری خالق. اقرار به وجود خالق و آفرینندهای برای جهان و اعتراف به وجود خالقی برای انسان، و سودهی پرستش و کرنش به سوی آفرینندهی زندگی، امری است فطری و در سرشت آدمی که جدایی از آن ممکن نیست. مسأله خداگرایی - اقرار به وجود خدا- در فطرت انسانی، مسألهای است کانونی شده و استوار، به گونهای که از ریشه برکندن آن، ناشدنی است، هر چند تلاشها برای از میان بردنش صرف شود. راست آن است که در این باره، هر آنچه بر فطرت رود، تغییر و تحریف آن از مسیرش است و نمایان ساختن آن در شکلها و صورتهای در آمیختهای است از کژیها و انحرافهای عقیدتی که باعث انحطاط و پایین آمدن سطح اخلاقی بشر و موجب تغییر و مسخ ملکات فاضله و احساسات متعالی است که فطرت را بلند میسازد و بدان، باور راستین به خداگرایی را تعالی میبخشد. بنابراین، مسأله آن نیست که انسانی پرستش میکند یا نمیکند - یا به خدایی معترف است یا نه - بلکه همگنان به شیوهای یا به شیوهای دیگر، پرستش میکنند.
لیک فرق در معبود است: آیا انسان، خداوند سبحان و شایستهی پرستش را نماز میبَرَد و او را یکتا میشمارد و برایش همتا و شریکی نمیگیرد یا این که، انسان، خدایانی جز الله را میپرستد که در حقیقت، هیچ واقعیتی ندارند و مگر نامهایی نیست که این گونه آدمیان و پدرانشان بر اینان نهادهاند.
بنابراین، در این جا، دو حالت داریم:
هدایت:
که مردمان، خداوند یکتای بی مانند را در تمامی مراحل زندگی بشریت پرستش میکنند:«او در حقیقت، در میان هر امتی فرستادهای برانگیختیم [تا بگوید:] "خدا را بپرستید و از طاغوت [فریبگر] بپرهیزید"، پس از ایشان کسی است که خدا [او را] هدایت کرده و از ایشان کسی است که گمراهی بر او سزاوار است. بنابراین، در زمین بگردید و ببینید فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است» (نحل/36).
گمراهی:
و در حالت گمراهی، معبوداتی که جز اللهاند، مختلفند و با اختلاف زمان و مکان، مختلف و گوناگون میگردند. مسأله خداگرایی - از دید اثبات خالق - از قضایایی شمرده نمیشود که بر آن برهانی اقامه گردد، زیرا فطرت پاک انسانی - به ضرورت سرشتش و روشنی مفهومش - به آفرینندهای توانا، حکیم و دانا، گواهی میدهد: «و اگر از آنان بپرسی آسمانها و زمین را چه کسی آفریده؟ قطعاً خواهند گفت: "آنها را همان قادر دانا آفریده است"» (زخرف/9)، هر چند اینان در خوشیها و آسودگیها، از این فطرت غافلند. گمانی نیست که در حال سختی و گرفتاری، به فطرت پناه میجویند: «و چون موجی کوه آسا آنان را فراگیرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را برای او خالص گردانند» (لقمان/32).شهرستانی در کتابش نهایة الإقدام فی علم الکلام به دنبال اقرار و اعتراف فطرت به وجود خالق و آفریننده، میگوید: «و از این روست که تکلیفی برای شناخت وجود آفریننده وارد نشده است و همانا این تکلیف از برای شناخت توحید و یکتاپرستی و نفی شرک و هنبازی ذکر شده است (2)».
پینوشتها:
1 - ابن ماجه، السنن، ج 2، ص 1394، کتاب الزهد؛ احمد بن حنبل، المسند، ج 1، ص 30.
2 - شهرستانی، نهایة الاقدام فی علم الکلام، ص 124.
مسلم، مصطفی؛ (1390)، پژوهشی در تفسیر موضوعی، ترجمهی هادی بزدی ثانی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}