شولوخوف؛ راوي جنگ عشق و زمين
شولوخوف؛ راوي جنگ عشق و زمين
شولوخوف؛ راوي جنگ عشق و زمين
نويسنده: محمود عليزاده
«اولين چيز در ارزيابي نويسنده اين است كه آثار او را بايد خواند. اما مشكل ميشود گفت كه يك نويسنده خوب است يا بد. زمان،داور هنر است. زمان حتما خواهد گفت. اگر مردم عادي بخواهند يك اثر را بيش از يك بار بخوانند احتمالا نويسنده آن، نويسنده خوبي است.»
اين جملهها متعلق به يكي از نويسندگان بزرگ روسيه است. خالق دن آرام؛ ميخائيل شولوخوف.
گفتههاي او در خصوص نويسنده خوب اكنون ثابت شده است؛ چرا كه شاهكار وي «دن آرام» كه باعث شد او در سال 1965 جايزه نوبل را كسب كند به اكثر زبانها ترجمه شده است. در ايران نيز دو ترجمه از اين كتاب وجود دارد. يكي متعلق به «بهآذين» است و ديگري از آن احمد شاملو.
ميخائيل الكساندروويچ شولوخوف داستاننويس روسي (1984-1905) در منطقه دن زاده شد و در ميان طايفه قزاقها پرورش يافت؛ مادرش از خانواده دهقانان و پدرش از طبقه خرده مالكان بود. شولوخوف براي تحصيل در دبيرستان به شهرهاي مختلف از جمله مسكو فرستاده شد و در 1918 به هنگام آغاز جنگهاي داخلي نزد خانواده بازگشت و در جنگ شركت كرد، پس از آن براي تامين معاش به شغلهاي كوچك و ساده اشتغال ورزيد. در سال 1923 به مسكو رفت و به كارهاي دشوار تن در داد و از اين راه معيشت خود را تامين كرد، چيزي نگذشت كه به گروه نويسندگان جوان پايتخت پيوست و كار ادبي را آغاز كرد، مقالههايي در روزنامه جوانان دهقان انتشار داد و در 1925 اولين مجموعه داستانهاي خود را با عنوان «داستانهاي دن» منتشر كرد كه توصيف ناحيه دن به هنگام جنگ داخلي بود. اين مجموعه نظر منتقدان ادبي را جلب كرد و استعداد نويسنده جوان را بر آنان آشكار ساخت. در همين سال شولوخوف به زادگاه خود بازگشت و همان جا مقيم شد و او كه پيوسته از دن الهام ميگرفت، نوشتن شاهكار خود را به نام «دن آرام» آغاز كرد و اولين جلد آن را در 1928 انتشار داد كه نويسنده را به شهرت رساند. كتاب از طرفي مورد استقبال فراوان عامه مردم قرار گرفت و از طرف ديگر مخالفت شديد منتقدان، كه آن را دفاعي از طايفه مرتجع قزاقها تلقي كردند، برانگيخت. جلد دوم كتاب در 1929 و جلد سوم در 1931 انتشار يافت و چهارمين جلد در 1940 منتشر شد و شولوخوف را در رديف نويسندگان بزرگ شوروي جاي داد و پرفروشترين كتاب عصر به شمار آمد، چنانكه شش ميليون نسخه از آن به فروش رسيد و به چهل زبان رايج در روسيه و چندين زبان بيگانه ترجمه شد. جلد اول دن آرام شامل شرح زندگي طايفه قزاق ناحيه دن است به هنگام بروز جنگ جهاني اول. جلد دوم درباره حوادث اواخر جنگ و اوايل انقلاب روسيه و مقاومت روسهاي سفيد در برابر انقلاب است. جلد سوم وقايع جنگهاي داخلي، خاصه جنگهاي ناحيه دن را در برميگيرد. جلد چهارم به سركوب كردن نهضتهاي ارتجاعي و پيوستن قزاقها به انقلاب اختصاص يافته است. قهرمان اصلي داستان «گريگوري ملخوف» قزاق جوان و نماينده طبقه متوسط است كه در جنگ جهاني رشادت بسيار نشان داده و به بولشويسم ايمان پيدا كرده است، اما هنگامي كه در 1917 از جبهه جنگ به خانه بازميگردد، درمييابد كه خانواده و همه دوستانش علم مخالفت برافراشته و از استقلال طايفه قزاق حمايت ميكنند. گريگوري به آنان و به روسهاي سفيد مخالف حكومت ميپيوندد. در جريان مبارزه، روز به روز اميد خود را به پيروزي بيشتر از دست ميدهد و نااميدانه به جنگ ادامه ميدهد، زيرا زمان، زمان جنگ است و جز جنگ كار ديگري نميتوان كرد؛ اما سرانجام به صف كمونيستها ميپيوندد و در كنار آنان ميجنگد. ملخوف از برجستهترين چهرههاي قهرمانان ادبيات روسي است، با چهرهاي غمانگيز و احساسي قوي كه به سرخوردگي دچار ميشود ودر پايان كار از نظر جسمي و روحي درمانده و فرسوده بر جاي ميماند. گريگوري قهرمان مورد پسند عامه مردم روسيه گشت، اما در نظر منتقدان «بونچوك» قهرمان ديگر كتاب كه بولشويكي مومن بود، كه قهرمان واقعي رمان گشت.برخي از منتقدان روسي و كساني كه دستي در نقد ادبيات روس دارند، معتقد هستند شولوخف در كتاب دن آرام به صورتي روشن و وسيع تحت تأثير كتاب «جنگ و صلح» اثر تولستوي قرار دارد، خاصه از نظر فن تغيير صحنهها و گذر از گروهي به گروه ديگر، همچنين از نظر پيچ و خمهاي وقايع و تعداد كثير اشخاص داستان؛ اما در نقل عيني صحنههاي تاريخي بيش از تولستوي واقعبيني نشان داده است. كتاب دن آرام براي شولوخوف جايزه استالين، جايزه لنين و نشان لنين و در 1965 جايزه ادبي نوبل را به همراه آورد. وي به جز در قلمرو ادبي، فعاليت اجتماعي خويش را نيز وسعت بخشيد و در 1937 به عضويت شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي برگزيده شد. شولوخوف در فاصله سالهايي كه جلد سوم و چهارم كتاب دن آرام منتشر شد، داستان ديگري انتشار داد به نام «زمين نوآباد» كه بهترين اثر درباره زندگي دهقانان و مزارع اشتراكي به شمار آمد. داستان زمين نوآباد شامل وقايعي است درباره ايجاد مزارع اشتراكي. نويسنده در اين اثر با واقعبيني بسيار موانعي را كه در راه تحقق بخشيدن به اصلاحات ارضي در برنامه پنج ساله اول پيش ميآمد و مقاومت طبقه مالكان عمده و دهقانان در برابر اين طرح عظيم را با صداقت كامل نشان ميدهد و مبارزههاي شديد مالكان و سركوبي آنان را كه به تبعيد يا وادارساختنشان به قبول طرح اصلاحي ميانجاميد، با ايمان كامل شرح ميدهد. زمين نوآباد علاوه بر جنبه سياسي از نظر شرح حقايق زندگي اجتماعي و معرفي افراد عادي با همه معايب و محاسنشان و از نظر ادبي، از بهترين آثار ادبي شوروي محسوب ميشود. از آثار ديگر شولوخوف «آنان براي ميهنشان ميجنگيدند» در 1959 انتشار يافت. موضوع اصلي اين داستان، به دوره جنگهاي روسيه شوروي با آلمانها اختصاص يافته و طايفه قزاقها را در محاصره ارتش آلمان نشان ميدهد.
داستانهاي شولوخوف اگرچه هريك موضوع جداگانهاي دارد ولي در واقع مكمل يكديگر هستند، دورههاي مختلف انقلاب را پيش چشم ميگذارد و قهرمانان را كه مظهر افراد ملتند، در راههاي پيشرفت و در طريق و مسلك اشتراكي نمايان ميسازد. شولوخوف نويسندهاي است كه از ميان توده ملت برخاسته و هرگز ارتباط خود را با آن قطع نكرده، مصائب و تيرهروزيهايش را در آثار خود با شيوهاي واقعبينانه ترسيم كرده، پيوسته خود و هنرش را درخدمت اين ملت گذارده و از زبان مردم براي بيان حوادث و وقايع داستانهاي خويش كمك گرفته است. زبان وصف در آثار شولوخوف بسيار غني است و بينش او از عالم خارج بسيار دقيق و شايسته اعتماد است. شولوخوف همان راهي را پيش گرفته كه تولستوي پيش گرفته بود و آن حفظ رابطه مستقيم با مردم است و كمك به آنان در رفع دشواريهاشان. شولوخوف روشهاي تولستوي را كه معيار اصلي رمانهاي تاريخي دهه 1930 و رمانهاي جنگي دهه 1940 گشت و همچنين ناتوراليسم گوركي را ادامه داده است. وي طي سالهايي كه در نويسندگي مقامي استوار يافته بود، در كار ادبي جنبه محافظهكارانه را برگزيد و نويسندگان جوان را به سبب نظرها و روشهاي نوجويانه سرزنش كرد و او كه ساليان دراز از محبوبترين نويسندگان شوروي نزد عامه مردم به شمار ميآمد، به سبب شيوهاي كه در حمله به همكارانش مانند «پاسترناك» و «سولژنيتسين» و ديگران پيش گرفت، از محبوبيت خود كاست.
دن آرام Tikinipor اولين رمان شولوخوف داراي جايزه نوبل سال 1965، شامل چهار جلد، كه اولين آن در 1928 و چهارمين در 1940 انتشار يافت. شولوخوف نخستين قزاقي بود كه به ادبيات روس راه يافت. در اوان جواني، در جنگ جهاني اول و جنگ داخلي شركت كرد. او نخستين دفتر دن آرام را طي دوران نپ به چاپ رساند. با اينكه منتقدان نسبت به آن نظر مساعد داشتند، موفقيتي نسبي كسب كرد. عيني گرايي و سادگي آن خوانندگاني را كه بيشتر به ادبيات جانب دار و بيپروا گرايش دارند چندان جذب نميكند. دن آرام با جا افتادن رئاليسم سوسياليستي در نوع خود سرمشق شمرده شد، ليكن محاسن اين رمان آن را، مستقل از تمام مكاتب ادبي، در رديف آثار بزرگ قرار ميدهد.
اين اثر، حماسه و تراژدي يك ملت و بهترين فرزندان اوست، حماسهاي با صبغهاي عالي و مايه غنايي دراماتيك و بينش عينيگرايانه نسبت به تاريخ، با بيان كرامت انساني و مردانه و عشق ميهن، و تاريخ يك عصر با مردمانش و در عين حال اثري حاصل تجربه زندگي نويسنده.
همان طور كه اشاره شد، عدهاي دن آرام را با جنگ و صلح قابل قياس شمردهاند. در حقيقت، شولوخوف در ساخت رمان خود از تولستوي الهام گرفته است و در آن، مانند وي، آدمهاي حقيقي و خيالي را در هم آميخته است.
هر چند وي، بر خلاف تولستوي، از اظهار نظرهاي فيلسوفانه درباره انسان و معناي تاريخ پرهيز ميكند، به عنوان يك انسان به مسائل اساسي سرنوشت بشري، چون عدالت و شرف و حقيقت، پاسخ ميگويد.برخي از منتقدان از لحاظ تاليف به كيفيت اين رمان خرده گرفتهاند زيرا فراواني آدمهاي ذينقش در داستان و حواشي داراي اهميت درجه دوم را، نشانه فقدان وحدت و يكپارچگي دانستهاند. شولوخوف مدام در حال حركت به سوي سرنوشت اين يا آن فرد، از نبرد به توصيف زندگي صحرايي يا صحنه عشقي است. جريان روايت داستان تابع قهرمان اصلي است. دن آرام، همچون آثار بزرگ ديگر شولوخوف، «زمين نوآباد» و «سرنوشت انسان»، با ذكر سوابق و تبارنامه چهرههاي داستاني آغاز ميشود. اين مدخل جزو اصل داستان به معناي اخص آن نيست. عمل و حادثه در آن كم است، در عوض، توصيف دقيق قوم شناسانه افراد و مكانها: دهكده قزاقي، «خوترها» - املاك بزرگ- قزاقها در آن ديده ميشود. زمين داران خشن و دلير هنوز بدوي و جنگجويند. در همه چيز مقهور غرايز و شهوات خويش، يعني تجملپرستي و انتقال خونيناند. از اين غرهاند كه تزار به آنان استقلال داده است. شولوخوف قشرهاي مختلف اجتماعي «استانيستا»، يعني دهكده قزاقي، خانوادههاي بزرگ، ملخوفها، آستاخوفها، كورچونوفها... صحنههاي زندگي روزمره، زندگي در صحرا، ماهيگيري در رودخانه دن، جشنهاي عروسي، اعياد و رقصها، سنتها و پيشداوريهاي ريشه دوانيده را به ما نشان ميدهد.
منتقدان دن آرام را «حماسهاي تراژيك» خواندهاند، تراژدي يك زوج، يك قوم، يك عصر؛ ولي حماسه مردي مغرور، با شهامت و در جستوجوي مطلق. نويسنده نه تنها به عنوان داور، بلكه همچنين به عنوان بازيگر همواره در اثرش حضور دارد. وقايع را تحليل ميكند، منازعات و فعل و انفعالهاي نيروهاي اجتماعي و تاريخي را توضيح ميدهد. وي علاقه و ستايش عميقي نسبت به قهرمانان خويش احساس ميكند. اين انسان دوستي شولوخوف دردناكترين لحظات سرتاسر اثر را با نوعي صفا و روشني متمايز ميسازد.
زمين نوآباد: رماني است در دو بخش كه در سالهاي 1931 و 1956 انتشار يافت. اين رمان بلند به مرحله مهمي از تاريخ قزاقهاي دون، يعني مرحله اشتراكي كردن مزارع (در 1930) تخصيص يافته است. تركيب رمان ساده است: اينجا از طرحهاي گوناگوني كه در داستان دن آرام هست، خبري نيست. مكان واحدي به جاي چارچوب داستان به كار ميرود: و آن دهكده كوچك گرمياچثي لوگ در اوكراين است، اما سرنوشت همه دهقانان روسيه در اين دنياي كوچك انعكاس مييابد. تقريبا همه قهرمانان رمان قزاقاند، به استثناي قهرمان اصلي، داويدوف، كه يكي از آن بيست و پنج هزار كارگري است كه حزب به روستاها فرستاده است تا دهقانها را براي ورود به كالخوز ترغيب كنند. داويدوف، به ياري ناگولنوف، مسئول حوزه حزب، و راز متنوف، رييس شوراي محلي، با شور و حرات تمام در راه ايفاي وظيفه خويش ميكوشد. اين سه تن سخت علاقهمند به نظام جديدند، و با ايماني كامل و سادهدلانه در انتظار فرارسيدن قريبالوقوع انقلابي جهاني هستند. با اين همه، وظيفهاي كه به عهده دارند دشوار از آب در ميآيد. اگر چه دهقانهاي بي چيز، به محض دعوت، به كالخوز ميپيوندند، دهقانهاي «ميانه حال»، در حال واگذاري اراضي و اموال خودشان به كالخوز، دودلي نشان ميدهند و نهفتن بذرها و كشتن دامهايشان را بر واگذار كردن آنها به دولت ترجيح ميدهند. و اما درباره كولاكها كه شمارشان هم در آن منطقه بسيار حاصلخيز فراوان است، بايد بگوييم كه املاك و اموالشان از دستشان گرفته ميشود و خودشان به «شمال» تبعيد ميشوند، صحنههاي بازداشت اين قزاقها و تقسيم و توزيع داراييشان از مهيجترين صحنههاي داستان است.
وضع، كه خود در اين مرحله متشنج است، بر اثر حضور دو افسر «سفيد» از روسهاي سفيد- در دهكده، كه سعي دارند تا با وسايلي آشكارا نارسا شورشي برانگيزند، پيچيدهتر ميشود. وقتي كه اين «سفيدها» در مقام اين شايعه پراكني بر ميآيند كه بذرهايي كه گرد آورده شده است به خارج از كشور صادر خواهد شد و دهقانها در زمستان نان نخواهند داشت، شورشي در دهكده بر پا ميشود. قزاقها، كه پشت سر زنان خشمگيني به راه افتادهاند كه داويدوف را به باد مشت و لگد ميگيرند، درهاي انباري را ميشكنند و به بذرها دست مييابند. ورود واحدي از پليس به آشوب خاتمه ميدهد. سرانجام، قزاقها، پس از آنكه اطمينان خاطر پيدا ميكنند يا «رام» ميشوند، تقريبا همه براي شخم زدن مزارع كالخوز ميآيند- اين اثر سترگ شولوخوف، به سبب تنوع و حقيقت انساني قهرمانها، و قدرت صحنههاي مهيج و تصويرهاي شاعرانه طبيعت اوكراين و مخصوصا لحن صميميتي كه از آن بر ميخيزد، به دل مينشيند. و بيدليل نيست كه گفتهاند اين اثر بهترين سندي است كه راجع به دوره اشتراكي كردن مزارع در دست است. نويسنده در دنباله رمان، كه يك ربع قرن بعد انتشار يافت، داستان را از همان جايي كه رشتهاش را گسسته بود از سر ميگيرد. اما اگر چه در بخش اول اثر، آشفتگي و سراسيمگي دهقانها و طغيان غريزه مالكيت آنان در برابر مسلك جديد با قوت و قدرتي بسيار و عينيتي كم نظير شرح داده شده بود، در بخش دوم تمايلي ديده ميشود كه آشكارا همنوايي و همرنگي بيشتري با نظام موجود در اجتماعي شوروي دارد. افسران سفيد، كه يگانه كسانياند كه باز هم از آرماني كه تاريخ محكومش كرده است دفاع ميكنند، هيچ عاطفهاي در دل خواننده ايجاد نميكنند. اكثر قزاقها هم به نظام جديد پيوستهاند. در پايان داستان، داويدوف و ناگولنوف، كه محل اختفاي افسران سفيد را كشف كردهاند، ميكوشند تا آنها را غافلگير كنند، اما خودشان هدف گلولههاي دشمنان ميشوند و از پاي در ميآيند. و زندگي در دهكده همچنان يكنواخت و آرام، و تابع قوانين فصول، در آنجا ادامه مييابد. با اين همه، شولوخوف، به رغم آن امتيازهايي كه به ضرورتهاي سياسي داده، ذرهاي از استعداد داستان پردازياش را از كف نداده است: قهرماناني كه آفريده است از روح و حياتي طبيعي و حقيقي برخوردارند و زبانش همچنان غني و همچنان قوي است.
جنگ در راه وطن: اين رمان داستان چند روزهاي از جنگ است، و وقايع عقبنشيني از رود دن را كه در تابستان 1942 صورت گرفت دربرميگيرد. داستان روسيه در جنگ از نظر سه جنگجوست: يك مكانيسين زويا گينتزف، غول نرمخو و سادهلوح، ديگري كارگر معدن لوپاخين، گرهگشاي مشهور با زبان گزنده و نيشدار، و سومي مهندس كشاورزي استرلتزوف، كه از زندگي زخم خورده است و اغلب جدي و عبوس است. در گرمايي بياندازه، در دشت عرياني كه هيچگونه حفاظ و پوششي ندارد، در زير حملههاي هوايي تقريبا بيانقطاع، در حيني كه قدم به قدم عقب مينشينند، از وطن خودشان دفاع ميكنند. گاهي با غرولند، متحمل سرزنشهاي دهقانهايي ميشوند كه همه روزه عبور نيروهايي را در حال عقبنشيني ميبينند، از ترس بر خودشان ميلرزند، زبان به شكوه بازميكنند و از خدا مرگ ميخواهند. اما همين كه به مناسبت آبتني كردن و برخوردي زودگذر با دختري زيبا دوباره در زندگي عادي شناور ميشوند. قهرماناني اينان بيتكلف و بيخودنمايي هستند استرلتزوف، كه بر اثر ضربهاي كاملا كر شده است، براي آنكه به رفقاي خودش در جبهه بپيوندد، از بيمارستان ميگريزد. لوپاخين، به هنگامي كه هنگ تار و مارگشتهاش به پشت جبهه برده ميشود هر چند تلاش ميكند تا در خط مقدم جبهه بماند. انگيزه رفتاري كه در پيش ميگيرند دلبستگي و تعلق خاطري است كه به زندگي دارند. اين احساس مبهم در دلشان هست كه دشمن به سرزمينشان، يعني به خود مظهر زندگي چشم طمع دارد. «زويا گينتزف، در ظرف آن چندين ماهي كه در جبهه بود، كشتگان بسيار، ماتمها و رنجهاي بسيار ديده بود. اما نخستين بار بود كه سوختن گندمها را در ميان شعلههاي آتش ميديد، و از اين رو دلش گرفت. با خود گفت كه آلماني با هرچيز زندهاي سرجنگ دارد.» رشته داستان هرلحظهاي با گفتگوهاي سربازان در ساعتهاي استراحت گسسته ميشود. و حلاوت زبان و شوخي و خوشمزگي خاطرهها و بحثهايشان دهشتهاي جنگ را از ياد خواننده ميبرد. البته، ميتوان نويسنده را به سبك كند جريان داستان، كه اين گريزهاي مداوم آن را از حركت بازميدارد، ملامت كرد. اما اين توصيف شخصيتها با رنگآميزيها و اشارتهاي كوچك قلم، شيوه كار شولوخوف است و در سايه آن همه قدرت استعداد خويش را نشان ميدهد.
1 -طايفهاي از قزاقهاي روسيه
جبهه جنوب- داستانهاي دن- سرنوشت يك انسان- گرداب
اين جملهها متعلق به يكي از نويسندگان بزرگ روسيه است. خالق دن آرام؛ ميخائيل شولوخوف.
گفتههاي او در خصوص نويسنده خوب اكنون ثابت شده است؛ چرا كه شاهكار وي «دن آرام» كه باعث شد او در سال 1965 جايزه نوبل را كسب كند به اكثر زبانها ترجمه شده است. در ايران نيز دو ترجمه از اين كتاب وجود دارد. يكي متعلق به «بهآذين» است و ديگري از آن احمد شاملو.
ميخائيل الكساندروويچ شولوخوف داستاننويس روسي (1984-1905) در منطقه دن زاده شد و در ميان طايفه قزاقها پرورش يافت؛ مادرش از خانواده دهقانان و پدرش از طبقه خرده مالكان بود. شولوخوف براي تحصيل در دبيرستان به شهرهاي مختلف از جمله مسكو فرستاده شد و در 1918 به هنگام آغاز جنگهاي داخلي نزد خانواده بازگشت و در جنگ شركت كرد، پس از آن براي تامين معاش به شغلهاي كوچك و ساده اشتغال ورزيد. در سال 1923 به مسكو رفت و به كارهاي دشوار تن در داد و از اين راه معيشت خود را تامين كرد، چيزي نگذشت كه به گروه نويسندگان جوان پايتخت پيوست و كار ادبي را آغاز كرد، مقالههايي در روزنامه جوانان دهقان انتشار داد و در 1925 اولين مجموعه داستانهاي خود را با عنوان «داستانهاي دن» منتشر كرد كه توصيف ناحيه دن به هنگام جنگ داخلي بود. اين مجموعه نظر منتقدان ادبي را جلب كرد و استعداد نويسنده جوان را بر آنان آشكار ساخت. در همين سال شولوخوف به زادگاه خود بازگشت و همان جا مقيم شد و او كه پيوسته از دن الهام ميگرفت، نوشتن شاهكار خود را به نام «دن آرام» آغاز كرد و اولين جلد آن را در 1928 انتشار داد كه نويسنده را به شهرت رساند. كتاب از طرفي مورد استقبال فراوان عامه مردم قرار گرفت و از طرف ديگر مخالفت شديد منتقدان، كه آن را دفاعي از طايفه مرتجع قزاقها تلقي كردند، برانگيخت. جلد دوم كتاب در 1929 و جلد سوم در 1931 انتشار يافت و چهارمين جلد در 1940 منتشر شد و شولوخوف را در رديف نويسندگان بزرگ شوروي جاي داد و پرفروشترين كتاب عصر به شمار آمد، چنانكه شش ميليون نسخه از آن به فروش رسيد و به چهل زبان رايج در روسيه و چندين زبان بيگانه ترجمه شد. جلد اول دن آرام شامل شرح زندگي طايفه قزاق ناحيه دن است به هنگام بروز جنگ جهاني اول. جلد دوم درباره حوادث اواخر جنگ و اوايل انقلاب روسيه و مقاومت روسهاي سفيد در برابر انقلاب است. جلد سوم وقايع جنگهاي داخلي، خاصه جنگهاي ناحيه دن را در برميگيرد. جلد چهارم به سركوب كردن نهضتهاي ارتجاعي و پيوستن قزاقها به انقلاب اختصاص يافته است. قهرمان اصلي داستان «گريگوري ملخوف» قزاق جوان و نماينده طبقه متوسط است كه در جنگ جهاني رشادت بسيار نشان داده و به بولشويسم ايمان پيدا كرده است، اما هنگامي كه در 1917 از جبهه جنگ به خانه بازميگردد، درمييابد كه خانواده و همه دوستانش علم مخالفت برافراشته و از استقلال طايفه قزاق حمايت ميكنند. گريگوري به آنان و به روسهاي سفيد مخالف حكومت ميپيوندد. در جريان مبارزه، روز به روز اميد خود را به پيروزي بيشتر از دست ميدهد و نااميدانه به جنگ ادامه ميدهد، زيرا زمان، زمان جنگ است و جز جنگ كار ديگري نميتوان كرد؛ اما سرانجام به صف كمونيستها ميپيوندد و در كنار آنان ميجنگد. ملخوف از برجستهترين چهرههاي قهرمانان ادبيات روسي است، با چهرهاي غمانگيز و احساسي قوي كه به سرخوردگي دچار ميشود ودر پايان كار از نظر جسمي و روحي درمانده و فرسوده بر جاي ميماند. گريگوري قهرمان مورد پسند عامه مردم روسيه گشت، اما در نظر منتقدان «بونچوك» قهرمان ديگر كتاب كه بولشويكي مومن بود، كه قهرمان واقعي رمان گشت.برخي از منتقدان روسي و كساني كه دستي در نقد ادبيات روس دارند، معتقد هستند شولوخف در كتاب دن آرام به صورتي روشن و وسيع تحت تأثير كتاب «جنگ و صلح» اثر تولستوي قرار دارد، خاصه از نظر فن تغيير صحنهها و گذر از گروهي به گروه ديگر، همچنين از نظر پيچ و خمهاي وقايع و تعداد كثير اشخاص داستان؛ اما در نقل عيني صحنههاي تاريخي بيش از تولستوي واقعبيني نشان داده است. كتاب دن آرام براي شولوخوف جايزه استالين، جايزه لنين و نشان لنين و در 1965 جايزه ادبي نوبل را به همراه آورد. وي به جز در قلمرو ادبي، فعاليت اجتماعي خويش را نيز وسعت بخشيد و در 1937 به عضويت شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي برگزيده شد. شولوخوف در فاصله سالهايي كه جلد سوم و چهارم كتاب دن آرام منتشر شد، داستان ديگري انتشار داد به نام «زمين نوآباد» كه بهترين اثر درباره زندگي دهقانان و مزارع اشتراكي به شمار آمد. داستان زمين نوآباد شامل وقايعي است درباره ايجاد مزارع اشتراكي. نويسنده در اين اثر با واقعبيني بسيار موانعي را كه در راه تحقق بخشيدن به اصلاحات ارضي در برنامه پنج ساله اول پيش ميآمد و مقاومت طبقه مالكان عمده و دهقانان در برابر اين طرح عظيم را با صداقت كامل نشان ميدهد و مبارزههاي شديد مالكان و سركوبي آنان را كه به تبعيد يا وادارساختنشان به قبول طرح اصلاحي ميانجاميد، با ايمان كامل شرح ميدهد. زمين نوآباد علاوه بر جنبه سياسي از نظر شرح حقايق زندگي اجتماعي و معرفي افراد عادي با همه معايب و محاسنشان و از نظر ادبي، از بهترين آثار ادبي شوروي محسوب ميشود. از آثار ديگر شولوخوف «آنان براي ميهنشان ميجنگيدند» در 1959 انتشار يافت. موضوع اصلي اين داستان، به دوره جنگهاي روسيه شوروي با آلمانها اختصاص يافته و طايفه قزاقها را در محاصره ارتش آلمان نشان ميدهد.
داستانهاي شولوخوف اگرچه هريك موضوع جداگانهاي دارد ولي در واقع مكمل يكديگر هستند، دورههاي مختلف انقلاب را پيش چشم ميگذارد و قهرمانان را كه مظهر افراد ملتند، در راههاي پيشرفت و در طريق و مسلك اشتراكي نمايان ميسازد. شولوخوف نويسندهاي است كه از ميان توده ملت برخاسته و هرگز ارتباط خود را با آن قطع نكرده، مصائب و تيرهروزيهايش را در آثار خود با شيوهاي واقعبينانه ترسيم كرده، پيوسته خود و هنرش را درخدمت اين ملت گذارده و از زبان مردم براي بيان حوادث و وقايع داستانهاي خويش كمك گرفته است. زبان وصف در آثار شولوخوف بسيار غني است و بينش او از عالم خارج بسيار دقيق و شايسته اعتماد است. شولوخوف همان راهي را پيش گرفته كه تولستوي پيش گرفته بود و آن حفظ رابطه مستقيم با مردم است و كمك به آنان در رفع دشواريهاشان. شولوخوف روشهاي تولستوي را كه معيار اصلي رمانهاي تاريخي دهه 1930 و رمانهاي جنگي دهه 1940 گشت و همچنين ناتوراليسم گوركي را ادامه داده است. وي طي سالهايي كه در نويسندگي مقامي استوار يافته بود، در كار ادبي جنبه محافظهكارانه را برگزيد و نويسندگان جوان را به سبب نظرها و روشهاي نوجويانه سرزنش كرد و او كه ساليان دراز از محبوبترين نويسندگان شوروي نزد عامه مردم به شمار ميآمد، به سبب شيوهاي كه در حمله به همكارانش مانند «پاسترناك» و «سولژنيتسين» و ديگران پيش گرفت، از محبوبيت خود كاست.
دن آرام Tikinipor اولين رمان شولوخوف داراي جايزه نوبل سال 1965، شامل چهار جلد، كه اولين آن در 1928 و چهارمين در 1940 انتشار يافت. شولوخوف نخستين قزاقي بود كه به ادبيات روس راه يافت. در اوان جواني، در جنگ جهاني اول و جنگ داخلي شركت كرد. او نخستين دفتر دن آرام را طي دوران نپ به چاپ رساند. با اينكه منتقدان نسبت به آن نظر مساعد داشتند، موفقيتي نسبي كسب كرد. عيني گرايي و سادگي آن خوانندگاني را كه بيشتر به ادبيات جانب دار و بيپروا گرايش دارند چندان جذب نميكند. دن آرام با جا افتادن رئاليسم سوسياليستي در نوع خود سرمشق شمرده شد، ليكن محاسن اين رمان آن را، مستقل از تمام مكاتب ادبي، در رديف آثار بزرگ قرار ميدهد.
اين اثر، حماسه و تراژدي يك ملت و بهترين فرزندان اوست، حماسهاي با صبغهاي عالي و مايه غنايي دراماتيك و بينش عينيگرايانه نسبت به تاريخ، با بيان كرامت انساني و مردانه و عشق ميهن، و تاريخ يك عصر با مردمانش و در عين حال اثري حاصل تجربه زندگي نويسنده.
همان طور كه اشاره شد، عدهاي دن آرام را با جنگ و صلح قابل قياس شمردهاند. در حقيقت، شولوخوف در ساخت رمان خود از تولستوي الهام گرفته است و در آن، مانند وي، آدمهاي حقيقي و خيالي را در هم آميخته است.
هر چند وي، بر خلاف تولستوي، از اظهار نظرهاي فيلسوفانه درباره انسان و معناي تاريخ پرهيز ميكند، به عنوان يك انسان به مسائل اساسي سرنوشت بشري، چون عدالت و شرف و حقيقت، پاسخ ميگويد.برخي از منتقدان از لحاظ تاليف به كيفيت اين رمان خرده گرفتهاند زيرا فراواني آدمهاي ذينقش در داستان و حواشي داراي اهميت درجه دوم را، نشانه فقدان وحدت و يكپارچگي دانستهاند. شولوخوف مدام در حال حركت به سوي سرنوشت اين يا آن فرد، از نبرد به توصيف زندگي صحرايي يا صحنه عشقي است. جريان روايت داستان تابع قهرمان اصلي است. دن آرام، همچون آثار بزرگ ديگر شولوخوف، «زمين نوآباد» و «سرنوشت انسان»، با ذكر سوابق و تبارنامه چهرههاي داستاني آغاز ميشود. اين مدخل جزو اصل داستان به معناي اخص آن نيست. عمل و حادثه در آن كم است، در عوض، توصيف دقيق قوم شناسانه افراد و مكانها: دهكده قزاقي، «خوترها» - املاك بزرگ- قزاقها در آن ديده ميشود. زمين داران خشن و دلير هنوز بدوي و جنگجويند. در همه چيز مقهور غرايز و شهوات خويش، يعني تجملپرستي و انتقال خونيناند. از اين غرهاند كه تزار به آنان استقلال داده است. شولوخوف قشرهاي مختلف اجتماعي «استانيستا»، يعني دهكده قزاقي، خانوادههاي بزرگ، ملخوفها، آستاخوفها، كورچونوفها... صحنههاي زندگي روزمره، زندگي در صحرا، ماهيگيري در رودخانه دن، جشنهاي عروسي، اعياد و رقصها، سنتها و پيشداوريهاي ريشه دوانيده را به ما نشان ميدهد.
منتقدان دن آرام را «حماسهاي تراژيك» خواندهاند، تراژدي يك زوج، يك قوم، يك عصر؛ ولي حماسه مردي مغرور، با شهامت و در جستوجوي مطلق. نويسنده نه تنها به عنوان داور، بلكه همچنين به عنوان بازيگر همواره در اثرش حضور دارد. وقايع را تحليل ميكند، منازعات و فعل و انفعالهاي نيروهاي اجتماعي و تاريخي را توضيح ميدهد. وي علاقه و ستايش عميقي نسبت به قهرمانان خويش احساس ميكند. اين انسان دوستي شولوخوف دردناكترين لحظات سرتاسر اثر را با نوعي صفا و روشني متمايز ميسازد.
زمين نوآباد: رماني است در دو بخش كه در سالهاي 1931 و 1956 انتشار يافت. اين رمان بلند به مرحله مهمي از تاريخ قزاقهاي دون، يعني مرحله اشتراكي كردن مزارع (در 1930) تخصيص يافته است. تركيب رمان ساده است: اينجا از طرحهاي گوناگوني كه در داستان دن آرام هست، خبري نيست. مكان واحدي به جاي چارچوب داستان به كار ميرود: و آن دهكده كوچك گرمياچثي لوگ در اوكراين است، اما سرنوشت همه دهقانان روسيه در اين دنياي كوچك انعكاس مييابد. تقريبا همه قهرمانان رمان قزاقاند، به استثناي قهرمان اصلي، داويدوف، كه يكي از آن بيست و پنج هزار كارگري است كه حزب به روستاها فرستاده است تا دهقانها را براي ورود به كالخوز ترغيب كنند. داويدوف، به ياري ناگولنوف، مسئول حوزه حزب، و راز متنوف، رييس شوراي محلي، با شور و حرات تمام در راه ايفاي وظيفه خويش ميكوشد. اين سه تن سخت علاقهمند به نظام جديدند، و با ايماني كامل و سادهدلانه در انتظار فرارسيدن قريبالوقوع انقلابي جهاني هستند. با اين همه، وظيفهاي كه به عهده دارند دشوار از آب در ميآيد. اگر چه دهقانهاي بي چيز، به محض دعوت، به كالخوز ميپيوندند، دهقانهاي «ميانه حال»، در حال واگذاري اراضي و اموال خودشان به كالخوز، دودلي نشان ميدهند و نهفتن بذرها و كشتن دامهايشان را بر واگذار كردن آنها به دولت ترجيح ميدهند. و اما درباره كولاكها كه شمارشان هم در آن منطقه بسيار حاصلخيز فراوان است، بايد بگوييم كه املاك و اموالشان از دستشان گرفته ميشود و خودشان به «شمال» تبعيد ميشوند، صحنههاي بازداشت اين قزاقها و تقسيم و توزيع داراييشان از مهيجترين صحنههاي داستان است.
وضع، كه خود در اين مرحله متشنج است، بر اثر حضور دو افسر «سفيد» از روسهاي سفيد- در دهكده، كه سعي دارند تا با وسايلي آشكارا نارسا شورشي برانگيزند، پيچيدهتر ميشود. وقتي كه اين «سفيدها» در مقام اين شايعه پراكني بر ميآيند كه بذرهايي كه گرد آورده شده است به خارج از كشور صادر خواهد شد و دهقانها در زمستان نان نخواهند داشت، شورشي در دهكده بر پا ميشود. قزاقها، كه پشت سر زنان خشمگيني به راه افتادهاند كه داويدوف را به باد مشت و لگد ميگيرند، درهاي انباري را ميشكنند و به بذرها دست مييابند. ورود واحدي از پليس به آشوب خاتمه ميدهد. سرانجام، قزاقها، پس از آنكه اطمينان خاطر پيدا ميكنند يا «رام» ميشوند، تقريبا همه براي شخم زدن مزارع كالخوز ميآيند- اين اثر سترگ شولوخوف، به سبب تنوع و حقيقت انساني قهرمانها، و قدرت صحنههاي مهيج و تصويرهاي شاعرانه طبيعت اوكراين و مخصوصا لحن صميميتي كه از آن بر ميخيزد، به دل مينشيند. و بيدليل نيست كه گفتهاند اين اثر بهترين سندي است كه راجع به دوره اشتراكي كردن مزارع در دست است. نويسنده در دنباله رمان، كه يك ربع قرن بعد انتشار يافت، داستان را از همان جايي كه رشتهاش را گسسته بود از سر ميگيرد. اما اگر چه در بخش اول اثر، آشفتگي و سراسيمگي دهقانها و طغيان غريزه مالكيت آنان در برابر مسلك جديد با قوت و قدرتي بسيار و عينيتي كم نظير شرح داده شده بود، در بخش دوم تمايلي ديده ميشود كه آشكارا همنوايي و همرنگي بيشتري با نظام موجود در اجتماعي شوروي دارد. افسران سفيد، كه يگانه كسانياند كه باز هم از آرماني كه تاريخ محكومش كرده است دفاع ميكنند، هيچ عاطفهاي در دل خواننده ايجاد نميكنند. اكثر قزاقها هم به نظام جديد پيوستهاند. در پايان داستان، داويدوف و ناگولنوف، كه محل اختفاي افسران سفيد را كشف كردهاند، ميكوشند تا آنها را غافلگير كنند، اما خودشان هدف گلولههاي دشمنان ميشوند و از پاي در ميآيند. و زندگي در دهكده همچنان يكنواخت و آرام، و تابع قوانين فصول، در آنجا ادامه مييابد. با اين همه، شولوخوف، به رغم آن امتيازهايي كه به ضرورتهاي سياسي داده، ذرهاي از استعداد داستان پردازياش را از كف نداده است: قهرماناني كه آفريده است از روح و حياتي طبيعي و حقيقي برخوردارند و زبانش همچنان غني و همچنان قوي است.
جنگ در راه وطن: اين رمان داستان چند روزهاي از جنگ است، و وقايع عقبنشيني از رود دن را كه در تابستان 1942 صورت گرفت دربرميگيرد. داستان روسيه در جنگ از نظر سه جنگجوست: يك مكانيسين زويا گينتزف، غول نرمخو و سادهلوح، ديگري كارگر معدن لوپاخين، گرهگشاي مشهور با زبان گزنده و نيشدار، و سومي مهندس كشاورزي استرلتزوف، كه از زندگي زخم خورده است و اغلب جدي و عبوس است. در گرمايي بياندازه، در دشت عرياني كه هيچگونه حفاظ و پوششي ندارد، در زير حملههاي هوايي تقريبا بيانقطاع، در حيني كه قدم به قدم عقب مينشينند، از وطن خودشان دفاع ميكنند. گاهي با غرولند، متحمل سرزنشهاي دهقانهايي ميشوند كه همه روزه عبور نيروهايي را در حال عقبنشيني ميبينند، از ترس بر خودشان ميلرزند، زبان به شكوه بازميكنند و از خدا مرگ ميخواهند. اما همين كه به مناسبت آبتني كردن و برخوردي زودگذر با دختري زيبا دوباره در زندگي عادي شناور ميشوند. قهرماناني اينان بيتكلف و بيخودنمايي هستند استرلتزوف، كه بر اثر ضربهاي كاملا كر شده است، براي آنكه به رفقاي خودش در جبهه بپيوندد، از بيمارستان ميگريزد. لوپاخين، به هنگامي كه هنگ تار و مارگشتهاش به پشت جبهه برده ميشود هر چند تلاش ميكند تا در خط مقدم جبهه بماند. انگيزه رفتاري كه در پيش ميگيرند دلبستگي و تعلق خاطري است كه به زندگي دارند. اين احساس مبهم در دلشان هست كه دشمن به سرزمينشان، يعني به خود مظهر زندگي چشم طمع دارد. «زويا گينتزف، در ظرف آن چندين ماهي كه در جبهه بود، كشتگان بسيار، ماتمها و رنجهاي بسيار ديده بود. اما نخستين بار بود كه سوختن گندمها را در ميان شعلههاي آتش ميديد، و از اين رو دلش گرفت. با خود گفت كه آلماني با هرچيز زندهاي سرجنگ دارد.» رشته داستان هرلحظهاي با گفتگوهاي سربازان در ساعتهاي استراحت گسسته ميشود. و حلاوت زبان و شوخي و خوشمزگي خاطرهها و بحثهايشان دهشتهاي جنگ را از ياد خواننده ميبرد. البته، ميتوان نويسنده را به سبك كند جريان داستان، كه اين گريزهاي مداوم آن را از حركت بازميدارد، ملامت كرد. اما اين توصيف شخصيتها با رنگآميزيها و اشارتهاي كوچك قلم، شيوه كار شولوخوف است و در سايه آن همه قدرت استعداد خويش را نشان ميدهد.
1 -طايفهاي از قزاقهاي روسيه
جبهه جنوب- داستانهاي دن- سرنوشت يك انسان- گرداب
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}