نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده‌ خدیجه آرین



 

خود ارزشمندی (self-worth)، که به آن عزت نفس و یا حرمت نفس هم می‌گویند. خود ارزشمندی مستلزم این است که افراد رفتار خود را در صورتی که به نُرم رسید، ارزیابی کنند و کاری در جهت تصحیح آن انجام دهند.
استقلال (autonomy) قدرت کنار گذاشتن پشتیبانی‌های محیطی و جانشین کردن آن با حمایتهای روانی درونی فرد و همچنین قدرت روانی‌فرد برای روی‌پای خود ایستادن را استقلال می‌نامند.
تعهد (commitment)، پس از اینکه یک مراجع، درباره‌ی رفتارش قضاوت ارزشی کرد و تصمیم به تغییر آن گرفت، واقعیت درمانگر از او می‌خواهد که به درمانگر تعهد بدهد که این برنامه را اجرا می‌نماید.
درست یا صحیح (right)، گلاسر اعتقاد دارد که یک نرم یا استانداردی وجود دارد که با آن می‌توان رفتار را اندازه‌گیری کرد و چنانچه رفتار یک شخص به این استاندارد برسد صحیح تلقی می‌گردد و در غیر این صورت غلط.
درگیری (involvement)، بنابه نظر گلاسر «درگیریم اساساً همان همدلی است با این تفاوت که درگیری شامل ارتباط توأم با همدلی نیز می‌شود و نه فقط حضور آن.
دوست داشتن (love)، گلاسر براساس تأکیدی که بر رفتار دارد، دوست داشتن را آن چیزی می‌داند که مردم انجام می‌دهند و نه آنچه که احساس می‌کنند «دوست داشتن یک علاقه و درگیری سخت و بی‌امان است.» (ریلی (1) 1973، صفحه 17)
قضاوت ارزشی (value judgment)، واقعیت درمانی از فرد می‌خواهد درباره‌ی اینکه رفتارش مسئولانه است یا خیر، قضاوت ارزشی نماید. چنانچه رفتارش مسئولانه نباشد، برای تغییر آن برنامه‌ریزی کند.
مسئولیت (respossibility)، گلاسر مسئولیت را به عنوان توانایی فرد برای تأمین نیازهایش تعریف می‌کند که این کار به گونه‌ای صورت می‌گیرد که در عین حال دیگران را از ارضای نیازهایشان محروم نمی‌کند. واقعیت درمانگران مسئولیت را معادل سلامت روان می‌دانند.
واقعیت (reality)، واژه‌ای است که دربرگیرنده‌ی رفتار کنونی فرد است. گلاسر از واقعیت یک دیدگاه پدیدار شناختی ندارند.
هویت (identity)، عبارت است از نیاز به احساس جدا و متمایز بودن از دیگر موجودات زنده، به نظر گلاسر این نیاز تنها نیاز روانی اساسی انسان است که همه مردم در همه فرهنگها از بدو تولد تا مرگ دارا می‌باشند.
هویت شکست (identity, failure)، کسانی که نتوانسته‌اند رابطه نزدیک و شخصی با دیگران ایجاد کنند و مسئولانه عمل نمی‌کنند و احساس درماندگی و ناامیدی و بی‌ارزشی می‌کنند، دارای هویت شکست هستند.
هویت موفق (identity, success)، کسانی که:
الف. خود را اساساً توانا، لایق و با ارزش تعریف می‌کنند.
ب. قدرت دارند که محیط خود را تحت تأثیر قرار داده و اعتماد کافی برای ادامه زندگیشان دارند.
ج. نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن را تأمین کرده‌اند، به عنوان افرادی که دارای هویت موفق هستند تلقی می‌گردند.

پی‌نوشت‌:

1. Reilly

منبع مقاله :
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریه‌های مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم