تحلیلی بر حیات سیاسی اجتماعی فرهنگی فضل بن شاذان نیشابوری
حضور ائمهی اطهار علیهم السلام، در میان مردم و تربیت شاگردان و اصحاب فرهیخته و پرهیزگار، مؤثرترین طریقهی اشاعهی اسلام به ویژه مکتب اهل بیت در جامعهی اسلامی بود. هر یک از امامان معصوم علیهم السلام، در مجالس
نویسنده: سمانه حجار پور خلج (1)
منبع:راسخون
منبع:راسخون
حضور ائمهی اطهار علیهم السلام، در میان مردم و تربیت شاگردان و اصحاب فرهیخته و پرهیزگار، مؤثرترین طریقهی اشاعهی اسلام به ویژه مکتب اهل بیت در جامعهی اسلامی بود. هر یک از امامان معصوم علیهم السلام، در مجالس تعلیمی خود، شاگردانی داشتند که از نظر درجهی علم و تقوی و تقرب متفاوت بودند. افرادی که جزء صحابی نزدیک امامان علیهم السلام بودند، احادیث بسیاری را از معادن العلم، فرا می گرفتند و در حد توان خود بیان می کردند و اشاعه می دادند. این افراد جزء موثق ترین منابع حدیث شیعه، محسوب می شوند. یکی از افرادی که جزء حواریین چهار امام معصوم، از امام هشتم تا امام یازدهم ، محسوب می شود؛ ابومحمد فضل بن شاذان نیشابوری است که در منابع کمتر به ابعاد شخصیتی ایشان اشاره شده است. فضل بن شاذان، یکی از خواص یاران امام رضا علیه السلام بوده و مستقیما و بی واسطه، روایات ایشان را بیان کرده و در واقع بحث تبحر روایی خود را از این امام شروع کرده است. در این مقاله سعی بر آن شده است تا زوایایی از زندگی و آثار این عالم متکلم قرن سوم هجری بررسی و ارتباط وی با امامان معصوم علیهم السلام، بیان شود.
کلید واژگان: فضل بن شاذان، روایت،امام معصوم.
نیشابور، این شهر کهن ایرانی، در همان قرون ابتدایی پس از ورود اسلام به ایران، از مراکز مهم شیعه پرور و حامی اهل بیت علیهم السلام بود و این امر پس از شهادت یحیی بن زید و سپس ولایتعهدی و شهادت امام هشتم علیه السلام در این شهر، نمود بارزی یافت. در نیمهی قرن دوم هجری، کودکی در نیشابور متولد شد که بعدها یکی از نوابغ شیعیان این شهر و بلکه جهان اسلام گردید. این کودک که برکت وجودش تا مدت ها پس از خودش هم ادامه یافت، پسری بود فضل نام از پدری فاضل به نام شاذان بن خلیل نیشابوری.
شاذان بن خلیل، خود از فقهای شیعه ( نیشابوری،1363: 52) و از اصحاب یونس بن عبدالرحمن، خلیفهی هشام بن حکم بود و از ابوجعفر ثانی یعنی امام نهم علیه السلام روایت نقل می کرد ( شیخ طوسی،1390: 313) و در واقع یکی از راویان مشهور و ثقه احادیث شیعه بود. ( فیض کاشانی،1406ق،ج4: 281-337-494؛ج12: 83؛ حر عاملی،بی تا،ج1: 53) شاذان خود از یاران نزدیک امام جواد علیه السلام بود و بسیاری از احادیث را مستقیما از خود امام معصوم روایت می نمود. ( منتظرالقائم، 1386: 231)
از دوران ابتدایی زندگی فضل بن شاذان، اطلاعات چندانی در دسترس نیست؛ آن چه مبرهن است این که وی در جوار پدری از خواص یاران ائمهی معصوم پرورش یافته بود و به همین جهت انس و الفتی ویژه با امامان حق برقرار نموده بود. در این نکته تردیدی نیست که فضل ملقب به ابو محمد، صحابی چهار امام معصوم بوده است. ( قمی، 1385: 488) در نوجوانی، پس از حضور امام رضاعلیه السلامدر سرزمین خراسان، به سوی مجالس آن امام همام شتافت و از مصاحبت و نورانیت ایشان بهره مند گردید. فضل در مجالس مختلف، علل احکام و مسایل شرعی گوناگون را از امام هشتمعلیه السلام می شنید و جمع می کرد. ( شیخ صدوق، 1372، ج2: 199) او خود می گفت من در حدی از علم نیستم که علل تمامی فرائض و احکام را بدانم و تمامی سخنانی که می گویم روایت شده از امام هشتم علیه السلام است. ( شیخ صدوق، 1372، ج2: 260) با توجه به تأثیر پذیری تربیتی ایام نوجوانی یک فرد، می توان صراحتا بیان نمود که فضل بن شاذان از تربیت یافتگان مکتب امام رضاعلیه السلام، می باشد. او مطالب بسیاری را در علل مقررات دینی و فلسفهی فرائض اسلامی به صورت پرسش و پاسخ از زبان امام هشتم برای استفادهی عموم تنظیم کرده بوده است. ( خلجی، 1387: 16-23) گویا امام رضا علیه السلام برای مأمون هم کتابی فقهی-شرعی نگاشته بوده که فضل با دسترسی مستقیم به آن از آن هم روایت می کرده است. ( نجفی، بی تا، ج3:382؛ ج11: 380) طبق مطالب گفته شده، روشن می گردد کتاب علل احکامی که منسوب به فضل است، حاوی سخنان گهربار امام رضا علیه السلام است که فضل در مکتب امام معصوم فرا گرفته و روایت کرده است. ( ر.ک منابع فقه شیعه،1429ق،ج30)
فضل پس از شهادت امام رضا علیه السلام ، از نیشابور به بیهق مهاجرت کرد چرا که بیهق پایگاه مهم تشیع اثنا عشری بود. ( جمعی از مؤلفان، 1386: 121) این عمل نشانگر ارادت و ارتباط نزدیک فضل با دستگاه شیعیان بوده و این مهاجرت هم بی تردید برای در امان ماندن از خطراتی که اصحاب و خاندان امام معصوم را تهدید می کرده صورت گرفته بوده است. این گفته پس از بیان قضیهی اخراج فضل بیشتر آشکار می شود. در خبر آمده است که عبدالله بن طاهر دستور اخراج فضل بن شاذان را از نیشابور صادر کرد و او را به دربار فراخوانده و تفتیش عقاید نمود و نظرش را در مورد اعتقادش به خلفای سلف جویا گردید. فضل به مصداق حدیث "المؤمن سیّاسٌ " پاسخ می دهد که ابوبکر را دوست دارم و از عمر بیزارم چرا که او عباس را از شورای خود بیرون کرد!! چون دوران حکومت عباسیان بود، پاسخ فضل مورد خوشایند عبدالله بن طاهر، که جانشین خلیفهی عباسی در ایران بود، قرار گرفت و سبب رهایی فضل گردید. ( نیشابوری، 1363: 3) این داستان نشان می دهد که تا چه حد محبت فضل به اهل بیت در میان مردم آشکار بوده است که چنین مورد بازخواست حکومت عباسی قرار می گیرد.
ارادت این محب دلباخته به خاندان عشق و معنا ادامه یافت و فضل در زمرهی یاران امام جواد علیه السلام قرار گرفت و از ایشان هم روایت نقل می نمود. ( طهرانی، بی تا،ج16: 78 ؛ نیشابوری، 1363: 8) پس از شهادت امام نهم علیه السلام فضل به جرگهی یاران امام هادی علیه السلام پیوست و از اصحاب ایشان شد. ( جمعی از مؤلفان، 1386: 377) حضور او در شهر بغداد و برگزاری مجالس مناظره و حدیث و دفاع از آراء شیعیان ( علامه مجلسی،1378،ج1: 31) می تواند تأیید کنندهی ارتباط ارزندهی فضل با دو جبههی ائمهی شیعه در کاظمین و سامرا باشد.
حضور فضل در دستگاه شیعیان در زمان امام عسگری علیه السلام جلوهی بیشتری یافت. امام یازدهم از طریق یارانش بر سراسر مملکت اسلامی نظارت داشت و امور شیعیان را سرپرستی می کرد. یکی از وکلای بزرگوار امام در سرزمین اسلامی فضل بن شاذان نیشابوری بود. ( مشایخ، 1381: 852) مقام والای فضل در نزد امام عسگری علیه السلام زمانی آشکار می شود که امام می فرماید: " بر اهل خراسان غبطه می خورم که فضل بن شاذان در میان آنان است و چنین بزرگی دارند." (قرشی، 1375: 167 ؛ حسینی طهرانی، 1428ق، ج11: 228) امام عسگری علیه السلام در تجلیل از فضل کوتاهی نمی کرد و چنان که مطرح شده سه بار به صورت آشکار برای او طلب رحمت نموده بود. ( قرشی، 1371: 298) در روایت است که عبدالله حمدویه بیهقی نزد امام [ با توجه به شرایط زمانی، به احتمال قوی منظور امام یازدهم می باشد ] از افکار التقاطی و اختلافات مذهبی مردم نیشابور سخن می گوید. امام می فرماید: " خدا آنها را لعنت کند... در نیشابور مردی بنام فضل بن شاذان هست که در بیشتر از این مسائل مخالف آنهاست... او عقیده دارد بشهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله و میگوید... پیامبر اکرم دین کامل آورده و در راه دین کمال مجاهدت و تبلیغ نموده...یک نفر را تعیین کرده که جانشین او باشد بعد از او... آن شخص عارف بحلال و حرام و تأویل قرآن و فصل الخطاب است و در هر زمانی باید یک نفر وجود داشته باشد که این مسائل را بداند این علم بعنوان میراث از پیامبر اکرم بآنها رسیده و بیکدیگر میسپارند..." ( علامه مجلسی، 1363،ج3: 109-110) این روایت نشانگر عمق آگاهی و اعتقاد فضل و تأیید علم او از سوی امام معصوم و در نهایت تضمین سلامت ایمان اوست. خود فضل اذعان می داشت که من خلیفهی جمعی از اکابر شیعه همچون محمد بن أبی عمیر و صفوان بن یحیی هستم و پنجاه سال در خدمت ایشان بوده ام. ( نیشابوری، 1363: 3) او در علوم مختلف چون فقه، تفسیر، کلام، فلسفه، لغت و منطق از سرآمدان و مشاهیر زمان خود بود. ( قرشی، 1371: 299) در کتب رجالی نام صد و هشتاد اثر از آثار فضل بن شاذان آمده است ( ر.ک .معجم رجال حدیث:289-290) که برخی از آن ها عبارتند از: النقض علی الإسکافی فی تقویم الجسم، کتاب العروس یا کتاب العین، الوعید، الإستطاعه، مسائل فی العلم، الأعراض و الجواهر، اثبات الرجعه، تبیان اصل الضلاله، التوحید فی کتاب الله، السنن، مسائل فی الإمامه، الفرائض الصغیر، الفرائض الأوسط، الفرائض الکبیر، الطلاق، اللطیف، القائم، الإمامه الکبیر، فضل امیرالمؤمنین، معرفه الهدی و الضلاله، الخصال فی الإمامه، النجاح فی عمل شهر رمضان. این نام برخی از تألیفات فضل است که با نگاهی به عناوین آن متوجه می شویم که بیشتر آن ها حاوی مطالب شرعی و اعتقادی و در اثبات مسئلهی توحید و امامت است که این لازمهی عصری بود که فضل در آن می زیست و امامان معصوم علیهم السلام ارتباط کمتری با مردم داشتند. پس او هم مانند بسیاری از خواص شیعه، سعی در تبیین نقش امامت و مسایلی که مردم به طور روزمره با آن روبه رو بودند، داشت. ردیه های بسیاری که از آثار فضل بن شاذان است مانند الرد علی أهل التعطیل، الرد علی الثنویه، الرد علی الغالیه المحمدیه، الرد علی محمد بن کرام، الرد علی أحمد بن الحسین، الرد علی الأصم، الرد علی الفلاسفه، الرد علی المرجئه، الرد علی القرامطه، الرد علی البائسه، الرد علی الحشویه، الرد علی الحسن البصری فی تفصیل، الرد علی الغلاه، الرد علی یزید خارجی، الرد علی احمد بن یحیی، الرد علی یمان بن رباب خارجی و الرد علی المثلثه ، نشانگر آشفتگی اعتقادی زمان وی می باشد. حضور مشایخ اهل باطل ، قرامطه، خوارج و جریان های الحادی، سبب می شد که این متکلم فرهیخته، با نگارش آثار خود به مقابلهی با ایشان بپردازد و در تبیین مسئلهی حق و باطل تمامی مساعی خود را به کار گیرد. این تلاش وافر، هر چند از یکی از حواریون چهار امام همام بعید نمی نماید ولی به هر حال شایستهی توجه و تقدیر است.
به جز کتاب علل احکام یا علل الشرایع فضل بن شاذان که حاوی روایات امام رضا علیه السلام است و پیش از این دربارهی آن گفته شد، آثار مهم و معروف دیگری هم متعلق به اوست. یکی از برجسته ترین این آثار، کتاب "الغیبه" است که با توجه به فوت فضل دو ماه پیش از شهادت امام حسن عسگری علیه السلام و آغاز عصر غیبت، مطالب آن بسیار حائز اهمیت است. بسیاری از نویسندگان بزرگ بعدی دربارهی دوران غیبت مطالبی نوشته اند؛ از این کتاب بهره برده اند. ( محمدحسین،1385: 23) گفته شده که کتاب الغیبه برداشتی از کتاب حسن بن محبوب زراد بوده است ولی اکنون هیچ یک از این دو کتاب موجود نیست. خوشبختانه شیخ کلینی، احادیث این کتاب را در اثر ارزشمند خود، یعنی کتاب الکافی آورده است. ( محمد حسین، 1385: 220)
یکی دیگر از آثار مهم فضل بن شاذان، کتاب "اثبات الرجعه " اوست که دربارهی حضرت قائم "عج" می باشد ( ناجی، 1387: 184) و این باز با توجه به اهمیت و شیوهی خاص عصر امامان در پرده و آگاه کردن مردم از اوضاع زمان غیبت، از اهمیتی ویؤه برخوردار است. کتاب گران سنگ "کفایه المهتدی فی معرفه المهدی" اثر میرمحمد بن محمد لوحی ملقب به طاهر، که در زمرهی اربعینیات معروف است، برگرفته از روایات کتاب اثبات الرجعه فضل می باشد. ( میرلوحی،1426ق: 165)
لازم به ذکر است که کتاب " المسترشد " اثر ابوجعفر محمد بن جریر طبری هم برگرفته از یکی از کتب فضل بن شاذان است و این با بررسی و مقایسهی محتوای دو کتاب به وضوح مشخص می گردد. ( نیشابوری، 1363: 10)
کتاب "یوم و لیله" هم از آثار معروف و موثق فضل بوده است. روایت شده از بورق بوشنجانی هراتی ،که خود اهل ورع و صلاح بود، در سامرا به نزد امام یازدهم رفته و کتاب "یوم و لیله" فضل بن شاذان را به ایشان داده و گفته است : " فدایت شوم، می خواهم در این کتاب نظر فرمایی، و ورق ورق آن را ملاحظه کنی، حضرت فرمود: هذا صحیح ینبغی أن تعمل به. " ( انصاریان،1386: 673) یعنی این کتاب صحیح است و سزاوار است که مطابق آن عمل کنند. در برخی روایات هم آمده است که امام عسگری علیه السلام پس از مطالعهی این کتاب، سه بار بر فضل رحمت فرستادند. ( قرشی، 1371: 298)
می توان گفت تنها اثر بر جای مانده از فضل بن شاذان، به صورت مجزا، کتاب " الایضاح " اوست. الایضاح کتابی در باب علم کلام است. غرض فضل از این تألیف، روشن ساختن حقانیت مذهب شیعهی جعفری با تکیه بر قرآن و حدیث و استحکام بخشیدن به طریقهی اثنا عشری بوده است. ( نیشابوری،1363: 1) این کتاب در واقع ردیه ای بر تمام فرق اسلامی به جز شیعهی دوازده امامی می باشد. ( نیشابوری،1363: 66) جالب توجه است که نامی از " الایضاح " نه در خود کتاب و نه به عنوان تألیفات فضل، در کتب رجالی نیامده است. عبارتی وجود دارد که علی بن محمد قتیبه، بخشی از مطالب و آثار فضل را گرد آورده و نام الدیباج بر آن نهاد. احتمال می رود به دلیل شباهت سیاق الدیباج و الایضاح، نام این کتاب تغییر یافته باشد و یا متأخرین با توجه به محتوای کتاب، نام الایضاح را ترجیح داده و بر آن نهاده باشند. ( نیشابوری، 1363: 11-13)
نکته ای که در این میان باید بدان پرداخت، ایراداتی است که شیخ صدوق با وسواس زیاد به روایات فضل وارد کرده است و تمام آن ها قابل بحث است. ( برای نمونه ر.ک.علل الشرایع،ج1: 821-831) از نظر شیخ صدوق، فضل بن شاذان قایل به قیاس بوده است و این امر انحراف وی از راه صحیح را نشان می دهد. ( جمعی از نویسندگان، 1378، فقه 30: 231) دلیلی که بر رد این ادعا می توان آورد این است که فضل بن شاذان در کتاب الایضاح، خود به فقهای اهل سنت که برای دوری از پیروی کتاب و سنت به قیاس روی می آورند، خرده گرفته است، پس خود چگونه می توانسته اهل قیاس باشد؟! ( جمعی از نویسندگان ،1378 ،فقه47: 124) با توجه به این که وی به حجیت اجماع هم اشاره کرده و اعتقاد داشته است؟! ( جمعی از نویسندگان ،1378 ،فقه42: 155)
نقش فضل بن شاذان، در شریان موجودیت دینی، تنها محدود به آثار او نبود. وی از راویان مهم، بزرگ و ثقهی شیعه نیز محسوب می شود. آن چه را که وی از هم نشینی با چهار معدن علم و نور و صحابهی بزرگ ایشان آموخته بود، در اکثر کتب برجسته و مرجع شیعه نمود تحقق یافته است. به طور نمونه می توان به کتاب های جامع احادیث شیعه اثر آقا حسین طباطبایی بروجردی، بحارالانوار علامه مجلسی، عیون اخبار الرضا و من لا یحضره الفقیه شیخ صدوق، تهذیب الاحکام شیخ طوسی، الکافی شیخ کلینی و وسائل الشیعه حر عاملی اشاره نمود که سرشار از روایاتی است که به طور مستقیم و یا با واسطه و به صورت سلسله اسانید، از فضل بن شاذان روایت شده است.
فضل، شاگردان برجسته ای را هم تربیت نمود که شاخص ترین آن ها، علی بن محمد قتیبه نیشابوری از فقهای اجله و از صاحبان تألیف است. ( شیخ صدوق، 1367،ج6: 445) وی مصاحب فضل و راوی کتب او بوده است. ( جمعی از نویسندگان،1378،فقه35: 61 ؛ شیخ طوسی، 1390: 341) ابوالحسن محمد بن اسماعیل نیشابوری هم از متکلمان بزرگ و از شاگردان نزدیک فضل بوده است. ( شیخ طوسی، 1365: 37 ؛ فیض کاشانی، 1406ق،ج1: 19) با توجه به متن کتاب معجم البلدان، گویا پسر فضل بن شاذان هم با نام عباس بن فضل، از شاگردان فضل و از راویان حدیث بوده و از پدرش روایت نقل می کرده است. ( حموی، 1383، ج2: 341)
در سال 260 هجری بود که این دانشمند فقید هم جزء راهیان سفر سرای جاوید قرار گرفت.دربارهی فوت فضل روایات بسیاری آمده است که از شایع ترین آن ها این است که وی به نفرین امام عسگری علیه السلام دچار بیماری شده و وفات یافته است. ( علامه مجلسی، 1364: 261) ماجرای این نفرین هم به دو صورت عنوان شده است. یکی این که، ایوب بن ناب، از وکلای امام یازدهم علیه السلام در نیشابور، به علت نشست و برخاست با اهل غلو و تفویض، مورد بی مهری فضل بن شاذان و یارانش قرار گرفت و آنان از تحویل حقوق مالی و وجوه شرعی به او خودداری کرده و دیگران را هم منع نمودند. ایوب هم طی نامه ای از فضل و یارانش به امام عسگری علیه السلام شکوه می نماید. امام علیه السلام هم در پاسخ می گوید که اگر فضل از این کار دست بر ندارد، او را به مرضی نفرین می کنم که در دنیا و آخرت علاجی نداشته باشد. ( جباری، 1382، ج1: 136) صحت این خبر به چند دلیل مورد تردید است: اولا چنین نفرینی شایستهی مقام امام رئوف نمی باشد و ائمه علیهم السلام همواره سرچشمهی لطف و کرم بوده اند و حتی در حق دشمنان خویش هم به ندرت نفرین می کرده اند، چه برسد به این که دربارهی یکی از یاران مخلص خود به این صراحت نفرین نمایند، چه اگر مقام ایوب بن ناب نزد امام عسگری علیه السلام والا بوده است، مقام فضل هم تنزلی از آن نداشته است و این به دور از روش و منش امام عادل است که تفاوتی حائز میان یارانش قائل شود. دوم این که به گفتهی کشّی، این توقیع از لحاظ زمانی، دو ماه پس از فوت فضل از سوی امام صادر شده است و نکتهی سوم این که، امام عسگری علیه السلام پس از عکس العمل فضل در برابر ایوب بن ناب، وکیل دیگری با نام ابراهیم بن عبده به نیشابور می فرستد و دو نامه برای تضمین توثیق این وکیل صادر می نماید. ( جباری، 1382،ج2: 566) این اقدام امام یازدهم، در واقع تأییدی بر بی توجهی و عکس العمل فضل در برابر ایوب بن ناب و ضرورت تعویض این وکیل می باشد. پس به نظر نگارنده، صحت این روایت ضعیف می نماید و این خبر یا جعلی یا تحریف یافته است و یا نهایتا بنابر مصلحتی و برای جلوگیری از اختلاف و دودستگی در جامعهی شیعیان بیان شده است.
در روایتی دیگر آمده است که شخصی از شیعیان به نزد اما عسگری علیه السلام رفته و از شدت بیماری فضل بن شاذان خبر می دهد و می گوید که مردم گفته اند چون فضل گفته وصی ابراهیم علیه السلام از وصی محمد صلی الله علیه و اله و سلم برتر است، شما او را نفرین کرده اید ولی مردم بر او دروغ بسته اند. امام عسگری علیه السلام می گوید: می دانم دروغ بسته بودند خداوند فضل را رحمت کند. ( علامه مجلسی، 1364: 261) پذیرش این روایت هم به دلیل بخش پایانی آن، دور از ذهن می نماید. با پذیرش این روایت، علم تکوینی امام به زیر سوال می رود. آیا افراد عادی جامعه آگاه تر از امام معصوم بوده اند و می توانسته اند در بی گناهی یا گناهکار بودن یک فرد صحیح تر نظر بدهند؟! آیا امام عسگری صرفا به خاطر سعایت عده ای بدگو، صحابی خویش را بدون علم نفرین کرده است؟! و آیا اگر فضل بن شاذان مستحق نفرین بود، امام عسگری علیه السلام برای وی طلب رحمت و مغفرت می نمود؟! پس صحت این روایت هم از نظر نگارنده جای بحث دارد و در واقع شاید بتوان گفت نفرینی از سوی امام مطرح نبوده است که تأثیری در بیماری و فوت فضل داشته باشد. در بیان این مطالب، نباید از جایگاه ویژهی فضل در نزد امام یازدهم علیه السلام ، چنان که در مقاله آمده است، غافل ماند. شاید بتوان گفت تمامی این اخبار، شایعاتی بوده که توسط بد خواهان فضل برای تخریب چهرهی این مرد بزرگ، ساخته و پرداخته شده بوده است و این با توجه به محیط مسموم جامعهی آن عصر، بعید نمی نماید؛ دوره ای که تمام تلاش حکومت در جهت امحاء نورانیت ائمهی هدی و هر چه که به روش و منش ایشان مربوط می شد، ختم می گردید.
از نظر نگارنده، صحیح ترین روایت دربارهی وفات فضل بن شاذان این است که وی پس از خبر ورود خوارج به خراسان، برای حفظ جان خویش که به جرم تشیع تحت تعقیب بود، از روستای بیهق گریخت و در اثر سختی سفر درمانده و مریض شد و در اواخر ایام حیات امام عسگری علیه السلام وفات یافت. ( شیخ طوسی، 1365: 50 ؛ مشایخ، 1381: 840) گفته شده که وی بر اثر بیماری نفخ معده ( طقوش، 1385: 229 ) و یا اسهال شدید ( علامه مجلسی، 1364: 261) وفات یافته است. گفتنی است مقبرهی فضل بن شاذان در حومهی نیشابور و در طرف شرقی بقعهی امامزادگان محروق قرار دارد. ( نیشابوری، 1363: 48 ؛ نوری، 1386: 99)
نقش یاران امامان معصوم علیهم السلام در اشاعهی فرهنگ و آیین تشیع، غیر قابل انکار است و البته نقش برخی از یاران ائمه علیهم السلام اساسی تر و برجسته تر بوده است. فضل بن شاذان با تربیت یافتن در مکتب و محضر امام علی بن موسی الرضا، امام محمد جواد، امام علی النقی و امام حسن عسگری علیهم السلام، امتیاز برتری نسبت به دیگر صحابهی امامان پیدا کرد و تا پایان عمر تمام همت خود را بر ادای تکلیفی که از این بابت بر دوش وی بود، معطوف نمود و به حق هم که به خوبی از عهدهی این کار برآمد. نگاهی به آثار وی که در موضوعات متنوع و البته اساسی شرعی و دینی است، گویای این مسئله می باشد. بر خلاف نظر برخی از مورخان، باید گفت که فضل بن شاذان شخصیت ارزشمندی بود که با معنویت زندگی کرد و با افتخار بر سر عقیدهی خویش باقی ماند و در همین راه نیز به دیار باقی شتافت. بر عهدهی پژوهشگران دینی و علمی است که با عنایت به خدمات ارزشمند چنین افرادی، در راستای معرفی ایشان به جامعهی اسلامی تلاش نموده و حقی را که آنان بر دوش شیعیان روا داشته اند، ادا نمایند.
پینوشتها:
1. کارشناس ارشد تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
منابعانصاریان ( 1386) ، ترجمه مفاتیح الجنان، انتشارات دار العرفان، قم.
جباری؛ محمد رضا ( 1382)، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام، انتشارات مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی "ره" ، قم.
جمعی از مؤلفان زیر نظر احمدرضا خضری (1386) ، تاریخ تشیع2، انتشارات سمت، تهران.
جمعی از نویسندگان ( 1378) ، فقه اهل بیت "ع" ، نشر دائرة المعارف فقه اسلامی، قم.
جمعی از نویسندگان ( 1429ق) ، منابع فقه شیعه، انتشارات فرهنگ سبز، تهران.
حر عاملی؛ محمد بن حسن ( بی تا) ، تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل مسائل الشریعه، انتشارات مؤسسه آل البیت علیهم السلام، قم.
حسینی طهرانی؛ سید محمد حسین ( 1428ق) ، امام شناسی، ج 11، نشر علامه طباطبایی، مشهد.
حموی؛ یاقوت ( 1383) ، معجم البلدان، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران.
خلجی؛ محمد تقی ( 1387) ، پاسداران وحی، نشر مرکز فقهی ائمه اطهار، قم.
خلجی؛ محمد تقی ( 1387) ، نهاد امامت و آیین حکمت، نشر صحیفه خرد، قم.
شیخ صدوق ( 1367) ، من لا یحضره الفقیه، ترجمه علی اکبر غفاری، نشر صدوق، تهران.
شیخ صدوق ( 1372) ، عیون اخبار الرضا، ترجمه حمید رضا مستفید و علی اکبر غفاری، نشر صدوق، تهران.
شیخ صدوق ( 1378) ، عیون أخبار الرضا، انتشارات جهان، تهران.
شیخ صدوق ( 1380) ، علل الشرایع، ترجمه سید محمد جواد ذهنی تهرانی، انتشارات مؤمنین، قم.
شیخ صدوق ( 1404ق) ، من لا یحضره الفقیه، نشر جامعه مدرسین، قم.
شیخ طوسی ( 1365) ، تهذیب الأحکام، نشر اسلامیه، تهران.
شیخ طوسی ( 1390) ، الإستبصار، نشر اسلامیه، تهران.
شیخ کلینی ( 1429ق) ، الکافی، انتشارات موسسه دار الحدیث العلمیه الثقافیه، قم.
طباطبایی بروجردی؛ آقا حسین ( 1429ق) ، جامع أحادیث الشیعة ، انتشارات فرهنگ سبز، تهران.
طقوش؛ محمد سهیل ( 1385) ، دولت عباسیان، ترجمه حجت الله جودکی، انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم.
طهرانی؛ آقا بزرگ ( بی تا) ، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، نشر اسماعیلیان، قم.
علامه مجلسی ( 1364) ، زندگانی حضرت جواد و عسگریین علیهم السلام، ترجمه موسی خسروی، انتشارات اسلامیه، تهران.
علامه مجلسی ( 1378) ، ایمان و کفر بحارالانوار، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات عطارد، تهران.
علامه مجلسی ( 1407ق) ، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمة الأطهار، نشر اسلامیه، تهران.
علامه مجلسی ( بی تا) ، بحار الأنوار، نشر مؤسسه دار الوفاء، بیروت.
علامه مجلسی (1363) ، امامت بحارالانوار، ترجمه موسی خسروی، نشر اسلامیه، تهران.
فیض کاشانی؛ محمد محسن ابن شاه مرتضی ( 1406ق) ، الوافی، نشر کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی "ع"، اصفهان.
قرشی؛ باقر شریف ( 1371) ، تحلیلی از زندگانی امام هادی "ع" ، ترجمه محمد رضا عطایی، نشر آستان قدس رضوی، مشهد.
قرشی؛ باقر شریف ( 1375) ، زندگانی امام حسن عسگری "ع" ، ترجمه سید حسن اسلامی، نشر جامعه مدرسین، قم.
قمی؛ حسن بن محمد بن حسن ( 1385) ، تاریخ قم ، ترجمه حسن بن علی بن عبدالملک قمی، انتشارات کتابخانه آیت الله عظمی مرعشی نجفی، قم.
کلینی؛ محمد بن یعقوب ابوجعفر ( 1407ق) ، الکافی، انتشارات دار الکتب الإسلامیه، تهران.
محمد حسین؛ جاسم ( 1385) ، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم "عج" ، ترجمه سید محمد تقی آیت اللهی، نشر امیر کبیر، تهران.
مشایخ؛ فاطمه ( 1381) ، قصص الانبیاء قصص قرآن، نشر فرحان، تهران.
منتظرالقائم؛اصغر ( 1386) ، تاریخ امامت، دفتر نشر معارف مرکز برنامه ریزی و تدوین متون درسی، قم.
میر لوحی ( 1426ق) ، کفایة المهتدی فی معرفة المهدی، انتشارات دار التفسیر، قم.
ناجی؛ محمد یوسف ( 1387) ، رساله در پادشاهی صفوی، انتشارات کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، تهران.
نجفی؛ محمد حسن بن الشیخ باقر بن الشیخ عبدالرحیم ( بی تا) ، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، بی جا.
نوری؛ محمد تقی ( 1386) ، اشرف التواریخ، نشر میراث مکتوب، تهران.
نیشابوری؛ فضل بن شاذان ( 1363) ، الایضاح، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}