نویسنده: شون پی. هارگریوز هیپ
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمدمنصور هاشمی


 

 Rational expectations hypothesis

طبق این فرضیه، چشمداشت‌های هر فرد درباره‌ی رویدادهای آینده نباید دچار خطاهای سیستماتیک باشد. دلیل این امر ساده است: شما باید بتوانید مؤلفه‌های سیستماتیک خطاهای خود را شناسایی کنید، و برای این کار هزار و یک انگیزه وجود دارد، چون برطرف کردن این عوامل سیستماتیک خطا به نفع شماست. پس این فرضیه همان «جست و جوی بخت بزرگ» از سوی عاملانی است که عقلانیت ابزاری هستند و همین است که موجب پیدایش چشمداشت‌های عقلانی می‌شود؛ و عجیب این که همین فرضیه است که به مثابه فرضیه‌ای طبیعی که باید در اقتصاد نوکلاسیک به کار رود مورد تجلیل قرار گرفته است. در واقع، این فرضیه همراه با فرضیه‌ی موسوم به نرخ طبیعی بیکاری یکی از ارکان اصلی اقتصاد کلاسیک نوین را تشکیل می‌دهند. علاوه بر این، فرضیه‌ی مذکور موجب شده است که ارزیابی روابط در اقتصادسنجی بسیار ساده شود.
تقریر نخست ماث (Muth, 1961) از فرضیه‌ی چشمداشت‌های عقلانی قدری تفاوت دارد. [طبق آن تقریر] چشمداشت باید «پیش‌بینی نظریه‌ی اقتصادی ذیربط» باشد، یا به طور کلی‌تر، «توزیع احتمالی ذهنی نتایج» باید به سمت «توزیع احتمالی عینی نتایج» برود. این شیوه‌ی تقریر فرضیه، شاید، بیش‌تر مشکلاتی را عیان کند که برای این فرضیه پیش آمده است. افراد شاید بخواهند از ارتکاب خطاهای سیستماتیک پرهیز کنند اما پرکردن شکاف میان «ذهنی» و «عینی» در دنیای اجتماعی کار چندان ساده‌ای نیست. مسئله این نیست که باید بگذاریم تا زمان سپری شود، مانند کسی که همراه با محوشدن مه چشمداشت‌هایی درباره‌ی منظره‌ی پیش رو مطرح می‌کند. به این معنا، ما هرگز نتایج «عینی» در اختیار نداریم، چون در دنیای اجتماعی همه‌ی نتایج به چشمداشت‌های «ذهنی» ما درباره‌ی آن‌ها بستگی دارد. این وابستگی متقابل، دو مسئله‌ی اصلی برای این فرضیه پیش می‌آورد که حاکی از این‌اند که این تعبیر از شکل‌گیری چشمداشت‌ها ناقص خواهد ماند مگر این که معنایی از عاملیت فردی به آن افزوده شود.
مسئله‌ی اول به تعریف فرایند یادگیری مربوط است که آن را به صورت حرکت فرد از چشمداشت‌های غیرعقلانی به چشمداشت‌های عقلانی ترسیم می‌کند. به لحاظ صوری، چون رفتار با شخص خاصی که مجموعه چشمداشت‌های معینی دارد، به نتایج عملی بستگی دارد و این نتایج عملی به چشمداشت‌های دیگران بستگی دارد، شخص در عمل درگیر بازی با دیگران است. تعادل نَش در این بازی موجب شکل‌گیری چشمداشت‌های عقلانی می‌شود و رفتار خارج- از تعادل عاملان این تعادل است که با این فرایند یادگیری تناظر دارد. با این حال، اکنون عموماً می‌پذیرند که تحلیل این رفتار خارج- از- تعادل باید با تکیه به مفهوم عاملیت عقلانی باشد که متفاوت است با معنای ابزاری ساده‌ای که معمولاً در اقتصاد نوکلاسیک فرض گرفته می‌شود.
دوم‌، شرایط اجتماعی گوناگونی وجود دارند که در آن‌ها این وابستگی نتایج به چشمداشت‌ها منجر به تعادل چندگانه‌ی چشمداشت‌های عقلانی می‌شود. یعنی، چشمداشت‌های فراوانی وجود دارند که اگر رواج گسترده‌ای داشته باشند خود را بازتولید می‌کنند اما همراه با خطاهای پارازیت‌گونه‌ی تصادفی (مقدار احتمالی خطا صفر خواهد بود و خطاها همبستگی مسلسل‌وار ندارند). باز هم مسئله‌ای برای معنای معمول و ابزاری عقلانیت پیش می‌آید: کدام چشمداشت را باید پی گرفت وقتی چشمداشت‌های بسیاری به طور بالقوه می‌توانند این شرط عقلانی بودن را تأمین کنند؟ این دوراهی مختص به وضعیت‌هایی است که عدم قطعیت کاملی بر آن‌ها حکمفرماست.
بنابراین، فرضیه‌ی چشمداشت‌های عقلانی سهم شایانی در فهم ما از چگونگی شکل‌گیری چشمداشت‌های افراد درباره‌ی آینده داشته است. خصوصاً، با این که این فرضیه روزی وعده می‌داد که شکاف اطلاعاتی در تعبیر ابزاری از عقلانیت را از بین می‌برد، در عمل موجب پررنگ‌تر شدن نیاز به مفروضات بیش‌تر درباره‌ی عقلانیت شده است، مفروضاتی که برای فهم کنش در شرایط عدم قطعیت به آن‌ها نیازمندیم.
منبع مقاله :
آوتویت، ویلیام، باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، مترجم: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.