نویسنده: بهرام طوسی




 

برای پژوهشگری که با علم و دانش سروکار دارد، برای دانشجویی که امیدوار است در راهی که گام نهاده نیکو بدرخشد، و به طور کلی برای هر کسی که اقدام به تحصیل و تحقیق در هر رشته‌ای می‌کند آشنا بودن با اصول نویسندگی و فوت و فن و ریزه کاریهای زبان از ضروری است. منظور این نیست که بخواهیم در اهمیت، ارزش و جای بلند ادب به قلم فرسایی پردازیم. نه. (1) مراد از این بحث توجه خاص بدین نکته است که زبان و ادب برای اهل علم و دانش نیز یکی از مؤثرترین و ضروری‌ترین ابزار کار می‌باشد.
دانشمندی را به نظر درآورید که سر و کارش مطلقاً با علم و صنعت و پژوهش و تحقیق است. وی برای ثبت و ضبط نتایج آزمایشها و تحقیقات علمی خود و برای قوام و دوام دانش بشری لازم است آنچه به نظرش می‌رسد به صورت نوشته‌های گوناگون تنظیم کرده و در معرض آگاهی دیگران بگذارد، یا متن سخنرانی‌های خود را به طور مؤثر تهیه دیده و در مورد آنها به بحث و گفتگو بپردازد. برای توفیق در این امر باید به زبان، به دستور زبان، به کلمات و طرز ترکیب و معنی و مفهوم آنها آنقدر مسلط باشد که بتواند با کمال سهولت و روانی نظریات و مطالب خود را به بهترین وجهی که برای خواننده یا شنونده قابل فهم و درک باشد بیان کند یا به روی کاغذ بیاورد.
منظور از نوشتن انتقال فکر، نظریه و عقیده‌ی نویسنده به خواننده است بنابراین هر نویسنده‌ای باید نهایت سعی و کوشش را بکند که افکار خود را به ساده‌ترین و بهترین طریق ممکن به خواننده منتقل کند و در این راه از هر وسیله‌ای که به او کمک می‌کند مدد بگیرد. (2) صرفنظر از کلمات و لغات مناسب که می‌بایستی در انتخاب هر یک نهایت دقت را به عمل آورد- و علاوه بر لزوم برگزیدن سبکی ساده و روان و به کار بردن جمله‌های کوتاه، گویا و مؤثر (که همه ارتباط مستقیم با میزان آگهی و تسلط وی بزبان، دستور زبان و میزان لغات و اصطلاحاتی که نویسنده می‌داند دارد)، مسأله‌ی نشانه گذاری و تقسیم بندی نوشته نیز از عوامل مهم و لازمی است که کمک مستقیم به آسانی کار خواننده و درک سریع‌تر مطلب می‌نماید.
در زبان فارسی و در نوشته‌های قدیمی نشانه گذاری بکار برده نمی‌شد هرگاه متن‌های قدیمی را ملاحظه کنیم نشانه‌ها و تقسیم بندیهای قابل ملاحظه‌ای در اجزاء آنها مشاهده نمی‌شود. در حالی که در نوشته‌های امروزی تقسیمات و علایم و نشانه‌ها- درست یا نادرست- به مقدار زیادی به کار می‌رود. این از هنگامی شروع شد که (بیشتر از صد سال قبل) اولین مترجمین با فرنگ رفتگان آن روزگار با متون و نوشته‌های غربی آشنا شدند و کوشیدند که از تقسیمات و نشانه‌های آن زبانها پیروی نمایند. در طول حدود یک قرن این عمومیت یافته و جای خود را در خط و نوشته‌های فارسی باز نموده و استادانی نظیر فروغی، هدایت، آل احمد، جمال‌زاده و دهها نفر دیگر به کار برده شده و تثبیت گردیده است. این موضوع نشان می‌دهد که زبان ما احتیاج به رفع این کمبود داشته و ملایم و نشانه‌ها از ضروریاتی است که می‌بایستی دیر یا زود در به کار گرفتن آنها اقدام می‌شد. مثلاً ملاحظه کنید اگر کلمات مطلب زیر بدون نشانه گذاری و تقسیمات لازم به دنبال هم نوشته شوند موضوع چه وضعی خواهد دانست:
با دوستان به گردش بیرون شهر رفته بودیم یکی به دوردست اشاره کرد و گفت ببین چه زیباست گفتم چه گفت آن درختان همه خوشحال بودند می‌گفتند و می‌خندیدند...
در وهله‌ی اول خواننده می‌پندارد که منظور نویسنده این است که درختان همه خوشحال بودند... و امکان دارد که با مدتی تفکر و ملاحظه‌ی پس و پیش جمله و عبارات آن متوجه شود که «آن درختان» عین گفته‌ی یکی از افراد گروه بوده و «همه خوشحال بودند» دنباله‌ی متن نوشته. در حالی که اگر مطلب به صورت زیر علامت گذاری و مجزا شده باشد هیچگاه خواننده را گمراه نخواهد کرد:
با دوستانم به گردش بیرون شهر رفته بودیم. یکی به دوردست اشاره کرد و گفت: «ببین چه زیباست» گفتم: «چه؟» گفت: «آن درختان».
همه خوشحال بودند، می‌گفتند و می‌خندیدند...
به همین ترتیب دو جمله‌ی «علی، دوست قدیمی حمید را دیدم» و «علی، دوست قدیمی، حمید را دیدم» در معنی کاملاً متفاوتند: جمله‌ی اول می‌گوید که علی را که دوست قدیمی حمید است دیدم (علی دیده شده) در حالی که دومی خطاب به «علی» دوست قدیمی گوینده است که می‌گوید حمید را دیده است (حمید دیده شده!)
جمله (یا جمله‌های): «گفتم چرا گفت می‌خواهد او را ببیند» نیز می‌تواند بدو صورت زیر بیان شود:
1- گفتم: «چرا؟» گفت: می‌خواهد او را ببیند.»
2- گفتم: «چرا گفت می‌خواهد او را ببیند؟»
ملاحظه می‌کند در حالیکه جمله‌هایی به این سادگی می‌تواند تا این حد باعث گمراهی و گیجی خواننده شوند در نوشته‌ها و متون علمی باید نهایت دقت به کار رود و نویسنده سعی می‌کند از کلیه‌ی آنچه می‌تواند نوشته را عاری از هر نوع ابهام کند کمک گرفته و نهایت هیچ چیز باعث توقف خواننده و انحراف فکر وی از موضوع نشود تا بتواند منظور نویسنده را به راحتی دنبال کند.
از سوی دیگر، در اکثر که امروزی، بخصوص در نوشته‌های جوانان، تقسیمات به کار رفته زیاد به چشم می‌خورد. در واقع به همان اندازه که امکان دارد فهم یک متن بدون علامت و تقسیم بندی مشکل باشد و خواننده را گمراه کند، خواندن متنی که به ‌اشتباه نشانه گذاری شده و تقسیم بندی گردیده اگر باعث اشتباه و گمراهی خواننده نشود لااقل از ارزش نوشته می‌کاهد و چه بسا که یک علامت غلط و نابجا معنی و مفهوم جمله یا عبارت را به کلی عوض کرده و تقسیم بندی نادرست آن باعث گسستگی و درهم ریختگی مطالبش می‌گردد. بنابراین قبل از به کار بردن هر نشانه‌ای باید قوانین صحیح به کار بردن آنرا دانست.

نشانه‌ها (3)

به طور کلی نشانه‌هایی که در نوشتن به کار می‌رود عبارتست از (4)
. نقطه
... نشان حذف (سه نقطه)
، درنگ
؛ درنگ - نقطه
_ خط جدایی (خط فاصله)
() دوکمان
: نشان تفسیر (دو نقطه)
« » نشان بیان گویش
! نشان تعجب
؟ نشان پرسش
[ ] دوقلاب
{ } ابرو
* 1-2... ستاره و اعلاد بالای کلمه
__ نشان تأکید یا خط ریز کلمه
از این نشانه‌ها. و؛ و، و-و () و [ ] و { } برای جدای کردن بکار می‌رود.
. و؛ و، برای مکث و توقف است. ولی در پایان جمله (5) (جمله‌ی کامل) دومی بین دو جمله‌ی کامل که از هر نظر به هم مربوط و در معنی نزدیک باشند و موصول بینشان به کار نرود و سومی برای جدا کردن گروههای کوچکتر از جمله چون کلمات و عبارات و یا جمله‌هایی که از نظر معنی و مفهوم کاملاً به هم نزدیکند و با موصول به یکدیگر متصل شده‌اند (قبل از موصول) و در دو طرف جمله‌ها و عبارات معترضه به کار برده می‌شود. باید توجه داشت که بین ارکان جمله (6) نباید هیچ‌یک از این نشانه‌ها را به کار برد.
مطلب معترضه را، نسبت به نزدیکی و دوری آن با متن جمله، می‌توان بین دو درنگ- و هرچه دورتر باشد- به ترتیب بین دو خط جدایی، دوکمان یا دو قلاب قرار داد که بعداً به تفصیل بیان خواهد شد.
هیچ‌یک از این نشانه‌ها نباید به طور مکرر در یکجا به کار رود. مخصوصاً به کار بردن چند (یا چندین!) نشان پرسش یا علامت تعجب به دنبال یکدیگر- به طوری که اغلب مشاهده می‌شود-کاری زاید بوده و هیچ جایز نیست. (برای نشان دادن تعجب یا ابهام فقط یک علامت تعجب کافی است. چند علامت تعجب در کنار هم تعجب بیشتر را نمی‌رساند!) همچنین چند نشانه از یک نوع با هم در یکجا به کار نمی‌روند. به همین علت آخر جمله‌های پرسشی نباید نقطه به کار برد. فقط نشان پرسش کافی است.
استثنا- 1- (گاه در زبان فارسی) در آخر جمله‌ی سوالی نشان پرسش و نشان تعجب با هم به کار می‌روند:

ای قوم به حج رفته کجائید کجائید؟ *** معشوق همین جاست بیائید بیائید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار *** در بادیه سرگشته شما درچه هوائید؟ (7)
«مولوى»

... میگن دیگه جوو ناتموم شده ن، حالا دیگه پیر میرارم می‌برن؟! (8)
2- وقتی حرف اول نامی را (به شکل مخفف) به کار می‌بریم لازم است بعد از آن نقطه بگذاریم که معلوم شود مخفف است لذا می‌توان آنرا با نشان درنگ از حرف بعدی جدا کرد و نشانه‌های لازم را بعد از نقطه‌ی مربوط قرار داد:
... ج.، ع.، س. و د. هر کدام به ترتیب در اصل جعفر، عباس... بوده‌اند.
3- نشانه‌هایی که در پایان جمله به کار می‌روند و علامت‌هایی چون سه نقطه و مانند آن می‌توانند قبل از نشان بیان گویش، هلال، خط جدایی، قلاب، ابرو و غیره واقع شوند.

1- نقطه (.)

1-1- این علامت نشانه‌ی پایان یافتن جمله است. آنرا هنگامی به کار می‌بریم که جمله کامل شده باشد. به هیچ وجه نباید آنرا بین ارکان جمله (چه اصلی و چه غیر اصلی) به کار برد:
* به هنگام خواندن نوشته.- با رسیدن به نقطه باید مکث کرد. (غلط)
* حسن.- دیروز به مدرسه نرفت. (غلط)
2 -1- یکی دیگر از موارد کاربرد نقطه پس از حروف اول نامی است که مخفف شده یا به شکل مستعار به کار می‌رود:
م. ع. سپانلو یا م. آزاد یا هـ ا. سایه.
3 -1- در ذکر منابع و مآخذ در آخر مقاله و کتاب و رساله و پایان نامه‌ی تحصیلی و جز آن، هر قسمت اصلی را (نام نویسنده، عنوان کتاب و سایر اطلاعات) با نقطه جدا می‌کنیم.
4 -1- نشان حذف- هنگام نقل مطالبی که از جای دیگر نقل می‌کنیم، برای نشان دادن کلمه، عبارت، جمله یا قسمتی که نقل آن ضرورت یا اهمیت نداشته و آنرا حذف کرده‌ایم از سه نقطه (....)- فقط سه نقطه نه بیشتر- استفاده می‌کنیم و آنرا در جای مطالب حذف شده می‌گذاریم:
... با در نظر گرفتن نتایج این آزمایش معلوم می‌شود که... الخ.
در نثر، هر قدر هم مطلب حذف شده طولانی باشد، هیچ لزومی ندارد بیشتر از سه نقطه به کار بریم مگر اینکه قسمت حذف شده به پایان جمله ختم شود که در این صورت نقطه‌ی آخر جمله نیز به آن اضافه شده جمعاً چهار نقطه می‌شوند.
5 -1- برای نمایش حذف بیت یا ابیاتی از اثر منظوم کلاسیک معمول است که معادل یک بیت نقطه چین قرار می‌دهند چنانچه مصرعی حذف شود به جای آن نقطه چین به کار می‌رود، ولی برای حذف چند بیت کافی است به جای یک مصرع فقط 3 نقطه به کار ببریم:

یکی ناسزا گفت در وقت جنگ *** گریبان دریدند وی را بچنگ
.......................................... *** جهاندیده‌یی گفتش‌ ای خودپرست
...
اگر هست مرد از هنر بهره ور *** هنر خود بگوید نه صاحب هنر (9)
...

6 -1- در نقل قول و در نمایشنامه و داستان نویسی برای نشان دادن جمله‌ای که ناتمام مانده سه نقطه به کار می‌رود:
آقا، خواهش می‌کنم این...
7 -1- سه نقطه به معنی وقس علیهذا، و غیره، الخ، و جز آن و از این قبیل کلمات نیز به کار می‌رود:
جوانمردی، انسانیت، مهربانی، دوستی... از صفات عالیه‌ی انسانی است. (یعنی جوانمردی، انسانیت، مهربانی، دوستی و غیر و از صفات عالیه‌ی انسانی است.)
8 -1- در گفتگو و (در نمایشنامه و داستان نویسی) برای نشان دادن مکث یا کشش در میان کلمات و عبارتهای بیان شده از سه نقطه استفاده می‌کنیم:
صدای استاد از داخل اطاق بلند شد و از حیاط گذشت که با صدای کشیده می‌گفت: «آقای... بفرمائید تو... کلبه‌ی... در... ویشی... که صاحب و... دربون... نداره. (10)»

2- درنگ (،)

این نشانه بیش از دیگر علامات به کار می‌رود ولی نباید آنرا میان ارکان جمله قرار داد. این علامت به طور کلی نشان دهنده‌ی مختصر تغییری است که در جریان جمله ایجاد می‌شود. هرگاه نویسنده احساس کند که این تغییر در جمله‌اش ایجاد می‌شود یا به رفع ابهام کمک می‌کند لازم است نشان درنگ را به کار ببرد.
در هنگام خواندن نوشته باید روی این نشانه مکث کوتاهی کرد. چنانچه مطلبی به طور معترضه بین دو درنگ محدود شده باشد موقع خواندن آن لحن کلام را کمی تغییر می‌دهیم.
درنگ در موارد زیر به کار می‌رود:
1 -2- در دو طرف جمله، عبارت یا کلمات معترضه:
تهیه‌ی بذر خوب، که مسلماً در ازدیاد محصول نقش مهمی را به عهده دارد، مورد توجه خاص کمیسیون قرار گرفت.
در اینجا جمله‌ی اصلی «تهیه‌ی بذر خوب مورد توجه خاص کمیسیون قرار گرفت» بوده و بقیه‌ی آن جمله‌ی معترضه است.
سرتاسر آن خیابان، زیباترین خیابان شهر مشهد، از برگهای رنگارنگ پاییزی پوشیده شده بود.
2-2- برای جدا کردن کلمات یا عباراتی که از نظر دستوری هم طرازند و در یک جمله به دنبال یکدیگر قرار می‌گیرند:
افراد زرنگ، فعال، درستکار و خوش قلب همیشه موفق‌اند.
در اینجا باید توجه کنیم که نشان درنگ را لازم نیست قبل از آخرین کلمه‌ی مجموعه‌ی کلماتی که به دنبال یکدیگر قرار گرفته‌اند و پیش از حرف ربط (و) به کاربرد (یعنی بعد از کلمه‌ی درستکار در مثال بالا. از طرف دیگر به هیچ عنوان نشان درنگ را بعد از آخرین کلمه‌ی دنبال هم که بعد از حرف ربط واقع شده است نباید قرارداد (یعنی بعد از خوش قلب در جمله‌ی بالا) زیرا بین ارکان جمله فاصله ایجاد می‌شود. به کار بردن آن بعد از آخرین کلمه‌ای که با (و) از کلمه‌ی بعدی جدا می‌شود کاری است زائد:
افراد زرنگ، فعال، درستکار (، (11)) و خوش قلب، همیشه موفق‌اند.
(نادرست)
3 -2- چون بعد از بیان بله، خیر، نه و غیره همیشه کمی مکث می‌کنیم، در نوشتن نیز بعد از این کلمات نشان درنگ به کار می‌رود.
بله، من دیروز او را دیدم.
نه، این برگ سیب نیست.
4 -2- در جمله‌های امری، بعد از ذکر اسامی (اسامی که مورد خطاب قرار می‌گیرند) و یا قبل از اسم اگر در آخر جمله واقع شود:
علی، لوله‌ی آزمایش را تمیز کن.
این کتاب را بخوان، آرش.
* محمدعلی را صدا کن! (بدون نشان درنگ این جمله مبهم است و معلوم نیست گوینده به مخاطب می‌گوید که «محمدعلی» را صدا کند یا به محمد می‌گوید که «علی» را صدا نماید)
5 -2- برای جداکردن سری کلماتی که دو به دو به کار می‌روند:
دور یا نزدیک، روز یا شب، مرده یا زنده، یاد تو همیشه برایم زنده خواهد بود.
6 -2- برای جدا کردن عبارات مشابه یا در وقتی که قسمتی از جمله به مناسبت حذف شده باشد:
از او پرسیدم که چه رختی به تن کرد، کجا رفت، که را دید و کی برگشت. در مواردی که فعل‌های یکسان بعدی را حذف می‌کنیم و مفهوم جمله برای خواننده روشن است به جای نقطه- درنگ فقط نشان درنگ به کار می‌بریم و به جای قسمت‌های حذف شده هیچ نشانه‌ای نظیر سه نقطه و غیره به کار نمی‌بریم:
سه نفر از شاگردان از خراسان بودند، دو نفر از خوزستان، یک نفر از مازندران و چهار نفر از آذربایجان.
(در جمله‌ی بالا بودند. بعد از هر جمله حذف شده است)
7 -2- هنگامی که جمله‌ای را با عبارت تابعی شروع نماییم می‌توانیم آنرا با درنگ از جمله‌ی اصلی جدا کنیم:
با وجود آنکه شب از نیمه گذشته بود، آنها در آزمایشگاه به کار خود ادامه دادند.
8 -2- همچنین بعد از عباراتی چون: از سوی دیگر، با وجود این، سپس، معهذا، در وهله‌ی اول، در حقیقت، به علاوه، در نتیجه و مانند آن به کار بردن درنگ جایز است.
9 -2- در زیرنویس‌ها یا پانوشته‌ها هر قسمت را از قسمت دیگر با درنگ جدا می‌کنیم و آخرین قسمت را با نقطه ختم می‌نماییم. (به زیرنویس‌ها مراجعه شود)
به طور کلی، به کار بردن درنگ در دو مورد لازم است:
اول- هرنوع جمله، عبارت یا کلمه‌ی معترضه‌ای که در جریان عادی جمله ایجاد مکث کند و هر تغییر قابل توجهی که در این جریان پیدا شود می‌بایستی که با درنگ مشخص شود.
دوم- برای رفع هرگونه ابهامی که ممکن است به هنگام خواندن نوشته برای خواننده پیش آید یا وی را گمراه کند یا معنی جمله را تغییر دهد:
پس از فراغت از خوردن، شیر به گوشه‌ای رفت و خوابید.
این جمله نشان می‌دهد که شیر (حیوان درنده) غذایش را تمام کرد و... (شیر فاعل جمله است)
* پس از فراغت از خوردن شیر به گوشه‌ای رفت و خوابید. (مبهم است. معلوم نیست که «شیر» فاعل جمله است یا مفعول آن که خورده شده است.)
در جمله‌ی اولی می‌توانیم «شیر» را (چون فاعل جمله است) در ابتدای جمله قرار دهیم تا رفع ابهام شود:
شیر پس از فراغت از خوردن به گوشه‌ای رفت و خوابید.
در موارد زیر به کار بردن درنگ جایز نیست:
الف- میان فعل وفاعل یا مبتدا و خبر:
* همه‌ی برگهای درختان این مزرعه، ریخته‌اند. (نادرست)
* دوست برادر بزرگ من، در را شکست. (نادرست)
ب- بین مفعول و فاعل و فعل و بین دو مفعول صریح و غیرصریح در یک جمله:
* برادر دوستم کتابهایش را به من، داد. (نادرست)
* برادر دوستم کتابهایش را، به من داد. (نادرست)
* برادر دوستم، کتابهایش را به من داد. (نادرست)
ج- بین موصوف و صفتی که بلافاصله قبل یا بعد از آن به کار می‌رود و بین آخرین موصوف و دنباله‌ی جمله:
* او مردی، قوی، باهوش، پردل و پرکار است (نادرست)
* او بزرگ، مردی قوی، باهوش، پردل و پرکار است (نادرست)
د- بعد از موصول‌هایی نظیر اما، ولی، یا و... (درنگ همیشه قبل از این کلمات واقع می‌شود):
* او دوستان بسیاری در شهر داشت ولی،- از هیچکس تقاضای کمک نکرد. (نادرست)
او دوستان بسیاری در شهر داشت،- ولی از هیچکس تقاضای کمک نکرد. (درست)
هـ- قبل یا بعد از عبارت یا جمله‌ای که در جمله‌ی اصلی حکم صفت را داشته باشد مشروط برآنکه وجودش برای درک مطلب برای خواننده لازم باشد:
دختری که پیراهن سفید به تن دارد خواهر من است (درست)
مریم، که پیراهن سفید به تن دارد، دختری بسیار تمیز است.
(درست)
رهی معیری، که چندی قبل دارفانی را وداع گفت، غزل سرای خوبی بود (درست)
جمله‌ی بالا درست است زیرا عبارت «که چندی قبل دارفانی را وداع گفت» جمله‌ی معترضه بوده و بودن یا نبودنش در جمله‌ی اصلی خللی ایجاد نمی‌کند. در حالی که، عبارت «که پیراهن سفید به تن دارد» در دو جمله‌ی اول عبارت معترضه نبوده و جزو جمله (به جای صفت) به کار رفته است و نباید آنرا با درنگ از متن جمله جدا کرد. در حالی که در جمله‌ی سوم «مریم» اسم خاص و مشخص بوده و برای گوینده و شنونده معرفه می‌باشد لذا عبارت که «پیراهن سفید به تن دارد» برای آن در حکم جمله‌ی معترضه است که باید بین دو درنگ قرار گیرد.
به عبارت دیگر هرگاه عبارت افزوده شده به اسم خاص یا اسم معرفه اضافه شود با درنگ جدا می‌گردد. ولی اگر به اسم عام یا اسمی که برای شنونده حکم معرفه را ندارد اضافه شود با درنگ جدا نمی‌شود چونکه حکم معرف را داشته و به روشن‌تر شدن مفهوم جمله و یا معرفی اسم اصلی جمله کمک می‌کند.

3- درنگ- نقطه (؛)

3-1- این نشانه مانند نقطه فقط بین جملات کامل به کار می‌رود؛ به کار بردن آن در بین اجزاء کوچکتر از جمله یا میان ارکان جمله هیچگاه جایز نیست.
2 -3- مهمترین مورد به کار بردن این علامت برای جداکردن گروهی از جملات است که درنگ در میانشان به کار رفته (و گاه فعلشان به مناسبت حذف شده) باشد:
حمید گفت که دو سال در هندوستان، ژاپن، استرالیا و زلاندنو؛- یکسال در پرو، آرژانتین، مکزیک و شش ماه در ایالات متحده امریکا گذرانده است. (فعل دو جمله‌ی اول به مناسبت حذف شده است).
چون سزار مرا دوست می‌داشت، برایش اشک می‌ریزم؛- بخاطر اینکه خوشبخت بود، شادمانم؛- از آنروی که مردی با ارزش بود، وی را بزرگ می‌شمارم؛ ولی چون خودخواه بود، نابودش کردم. «شکسپیر»
... خفقان قلب داشتم؛ به نظرم آمد که سقف روی سرم سنگینی می‌کرد. (12)
3-3- هرگاه دو یا چند جمله‌ی کامل داشته باشیم که از نظر مفهوم کاملاً به یکدیگر نزدیک باشند و نخواهیم بین آنها نقطه به کاربریم، می‌توانیم از درنگ- نقطه استفاده کنیم به شرط آنکه موصول به کار نبریم:
بیست کارگر مورد احتیاج فوری است؛- بدون آنها نخواهیم توانست محصول را به موقع جمع آوری کنیم. (اگرچه دو جمله کامل است ولی کاملاً به یکدیگر مربوط هستند.)
در بسیاری موارد می‌توانیم به جای درنگ- نقطه از درنگ با موصول مناسب یا فقط موصول، و یا اگر جمله‌ها کوتاه باشند فقط از درنگ استفاده کنیم:
بیست کارگر مورد احتیاج فوری است؛- که بدون آنها نخواهیم توانست محصول را به موقع جمع آوری کنیم.
روی صندلی راحتی لمید، پاها را به جلو دراز کرد، دستها را زیر سرش قرار داد، چشمها را بست و به تفکر فروروفت.
من از شدت ترس پا گذاشتم به فرار، در کوچه‌ها می‌دویدم، هرکسی را می‌دیدم سرجای خودش خشک شده بود. (13)
4 -3- گاه برای تأکید بیشتر روی هر یک از سری جمله‌های مربوط به هم می‌توان آنها را با درنگ- نقطه از یکدیگر جدا کرد:
او هیچگونه تشویق و تقدیری نشد، ترفیع نگرفت؛ شغلش را هم از دست داد- اصولاً چیزی در وجودش بود که صاحبکارها دوست نمی‌داشتند.

4- خط جدایی (-)

خط جدایی در موارد زیر به کار می‌رود:
1 -4- عبارت معترضه‌ای که نسبتاً از متن جمله دور باشد و یا برای تأکید بیشتر روی جمله و عبارت معترضه، آنرا به جای دو درنگ در میان دو خط جدایی قرار می‌دهیم: تعلیمات اقبال گاه به صورت تمثیل و حکایت و گاه در خلال سفر روحانی او- که در جاویدنامه تجلی یافته- از زبان اشخاص مختلف بیان می‌شود (14).
چنین ادعایی- مطمئنم که شما هم با من هم عقیده هستید- کمال بی انصافی است، (دورى از متن جمله)
فرمانده مردی شجاع، قوی، باتجربه- ولی سهل انگار بود. (تأکید)
4-1-1- برای جدا کردن اعداد، کلمات یا حروفی که برای ذکر قسمت‌های زیرمجموعه‌های مربوط به هم به کار می‌رود:
بدن حشرات از سه قسمت تشکیل می‌شود:
1-سر
2- سینه
3- شکم
الف -سر
ب-سینه
ج- شکم
اول-سر
دوم-سینه
سوم- شکم الخ
2 -1 -4- گاه درین مورد از نقطه نیز استفاده شده است که صرفاً تقلید از زبانهای خارجی است و جایز نمی‌باشد.
3 -1 -4- برای جدا کردن اعداد معرّف بخش‌های یک نوشته و اجزاء کوچکتر هر بخش از متن نوشته (و گاه باز اجزاء کوچکتر آن) که همه با عدد مشخص می‌شوند از این نشانه استفاده می‌کنیم.
1..........................................................
1-1....................................................
2-1....................................................
1-2-1...............................................
2- 2 -1............................................
............................................................
اینگونه تقسیم بندی در نوشته‌هایی به کار می‌رود که مورد مراجعه و بحث قرار می‌گیرند.
منظور از این تقسیم بندی آسانی مراجعه به آن است.
(به بخش‌های این قسمت توجه شود.)
2 -4- برای نشان دادن تغییر ناگهانی و غیر منتظره‌ای که در فکر پیدا می‌شود:
وقتی که دیدمش صریحاً گفتم که او- راستی چه لزومی دارد که آنرا تکرار کنم؟
3 -4- برای سرجمع کردن فاعل جمله هنگامیکه از چند کلمه‌ی پراکنده تشکیل شده باشد:
قدرت، ثروت، مقام- اینها چیزهایی است که او به دنبالش است.
در این مورد از سه نقطه نیز استفاده می‌شود.
1 -3 -4- هنگامی که «از»، «تا»، یا « الی» برای مسافت و زمان حذف شود و یا بین سال تولد و فوت افراد
فاصله‌ی تهران- مشهد حدود یکهزار کیلومتر است.
چند تا از آن کودکان 15- 10ساله به نظر می‌رسیدند.
ایرج میرزا (1343- 1291هجری قمری)
ساعات کار: 12-8 صبح و 9-3 بعدازظهر
2 -3 -4- در مورد بالا باید توجه داشت که اعداد (طبق قانون خودشان) باید از چپ به راست نوشته و خوانده شوند:
شروود آندرسون داستان پرداز امریکایی (1941-1876) هم در همینگ وی اثر داشته است. (15)
ساعت کار: 12-8 یا سال تحصیلی 54-1353 (درست)
* ساعت کار: 8-12 یا سال تحصیلی 53-1354 (نادرست)
اما اگر « تا » را به کار ببریم باید به ترتیبی که خوانده می‌شود (طبق قانون کلمات) نوشته شود:
در فاصله‌ی ساعتهای 8 تا 10 در کلاس درس بودم. (درست)
از سال تحصیلی 1354 الی 56 وی بسیار موفق بود.
4-4- در داستان نویسی برای شروع گفته‌های هر طرف مکالمه، این علامت را قبل از شروع اولین جمله و سر سطر می‌نویسیم ولی قبل از به کاربردن آن باید مشخص کرده باشیم که جمله مربوط به کیست:
جوادگفت: باید تمام جوانب امر را بررسی کنیم.
حسن جواب داد: آیا از کسی دیگر کمک خواهیم گرفت؟
- فکر نمی‌کنم.
- چرا؟
5 -4- در نمایشنامه نویسی برای فاصله بین گوینده و گفته‌ی او و به جای دونقطه اغلب ازین نشانه (و گاه فقط از فاصله) استفاده می‌شود.
دکتر مهدی فروغ در کتاب «فن نمایشنامه نویسی» و بسیاری دیگر در این مورد این نشانه را به کار برده‌اند.

5- خط پیوند (-)

1 -5- این نشانه برای پیوند دادن اجزاء کلمات یا عبارت‌های مرکب به کار می‌رود.
اکثر این کلمات و عبارات در زبان فارسی بدون خط پیوند نوشته می‌شوند. (بسیاری نیز به هم می‌چسبند مانند گلخانه و پستخانه که ایجاد ابهامی نمی‌کنند)
بکار بردن خط پیوند در میان بسیاری از سامی یا صفات مرکب در اغلب موارد می‌تواند از ایجاد ابهام جلوگیری کرده و ما را به هدف خود که سادگی و آسانی و قابل فهم بودن نوشته است نزدیکتر کند. مثال:
* چهار راه به کتابخانه منتهی می‌شود. (آیا یک چهار- راه است یا چهار تا راه گوناگون به کتابخانه منتهی می‌شود)؟
چهار- راه به کتابخانه منتهی می‌شود (بدون ابهام)
یا:
* دزد ابتدا ضربه را به سر پاسبان زد. (ضربه به قسمت سر یک پاسبان زده شده یا به سر پاسبان؟)
دزد ابتدا ضربه را به سر- پاسبان زد. (بدون ابهام)
دزد ابتدا ضربه را به سر پاسبان زد. (بدون ابهام)
* فلانی دست به دهان است. (مبهم)
فلانی دست- به دهان است. (بدون ابهام)
2 -5 - در هنگام ترجمه‌ی مطالب علمی و اسامی یا صفات مرکبی ساخته می‌شود که لازم است نشان پیوند میانشان به کار رود (16).
.... این نیز یکی از هنرهای مشترک ایرانی- افغانی است.
3 -5- هنگام به کار بردن صفت بعد از اسامی مرکب اغلب اتفاق می‌افتد که مورد استعمال صفت مبهم باقی بماند:
پسر خواهر عزیزم
در اینجا مشکل می‌توان معلوم کرد که این پسر (خواهرزاده) عزیز نویسنده است یا پسری است متعلق به خواهر عزیز او! اگر به خاطر عادت مورد اوّل را قبول کنیم مورد دوم را به چه صورتی باید نشان داد؟ در حالی که اگر عبارت بالا به شکل پسر- خواهر عزیزم نوشته شود هیچ ابهامی باقی نمی‌ماند چرا که به وضوح مشخص می‌شود که «پسر- خواهر» یک کلمه‌ی مرکب و «عزیز» صفت آن است.
4 -5- هرگاه جای کافی برای نقل تمام یک عبارت در آخر سطر نباشد می‌توان قسمتی از آنرا در آخر سطر نوشت، نشان پیوند را بعد از آن قرار داد و بقیه‌ی آنرا به ابتدای سطر بعدی منتقل نمود. مشروط بر آنکه عبارت دو جزئی بوده و بتوان آنرا از هم جدا کرد (17).
... دیروز آقای نادر-
پور را دیدم....
...مقداری از این علف-
کشها را به کار زدیم...

6- دوکمان () یا پرانتز

دو کمان به طور کلی مربوط به محدود کردن هر نوع مطلب معترضه‌ای است که نویسنده بخواهد آنرا کاملاً از متن نوشته جدا سازد.
موارد به کار بردن دو کمان به شرح زیر است:
1 -6- برای توضیح خارج از متن و هدایت خواننده و جلب توجه او به معنی کلمه و عبارت یا منبع مراجعه و برای ذکر تاریخ به طور معترضه در متن نوشته و مانند آن:
... بنابراین باید موضوع و نوع و مخصوصاً سبک و تکنیک آنها را تقلید کرد (ناگفته نماند که راسین از اوریپید ولافونتن از ازوپ Esope تقلید کرده‌اند.) (18)
... ولی آنوقت کی سر کار خواهید آورد؟ یکی از آن بدتر! (خودش جواب داد و هرهر خندید)... (19)
از این نظر در موقع استیصال (درماندگی) می‌بایستی...
... آنچه می‌توان باور کرد استفاده‌ی او از شیخ ابوالفرج بن جوزی (نواده‌ی ابن جوزی معروف) و شیخ شهاب الدین سهروردی عارف است (که با حکیم معروف بشیخ اشراقی نباید اشتباه کرد) و اینکه ... (20)
... سازمان تربیتی و علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو)... (21)
... پس از چندی در تاریخ دهم دسامبر 1948 (19 آذر 1327) مجمع عمومی... (22) سال بعد (1228) پیروزی دیگری نصیب او شد.
در مورد مقدار آب لازم برای این محصول (به فصل دوم مراجعه شود) می‌توان...
2 -6 - هرگاه عبارت معترضه‌ای در داخل عبارت معترضه‌ی دیگری قرار گیرد می‌توان آنرا در دو کمان محدود کرد:
این نمایشنامه- که از نوشته‌های خوب گوهر مراد (غلامحسین ساعدی- شما هم حتماً او را می‌شناسید) می‌باشد- مدت زیادی روی صحنه بود.
3 -6 - هرگاه عبارت معترضه از متن جمله دور باشد می‌توانیم آنرا در بین دو کمان قرار دهیم:
این موضوع (از اینکه آنرا دوباره عنوان می‌کنم پوزش می‌طلبم) بهتر است که هم اکنون مورد بحث قرار گیرد.
4 -6- هرگاه به کار بردن کلمه، نشان، یا عبارتی در جمله یا در جایی اختیاری باشد آنرا در دو هلال محدود می‌کنیم معنی آن این است که بودن یا نبودن آن در درستی یا معنی جمله تأثیری نداشته و به کار بردنش بسته به میل نویسنده است:
او می‌تواند (که) آنرا به قیمت بهتری بفروشد.
(او می‌تواند آنرا به قیمت بهتری بفروشد)
بذر خوب، خاک حاصلخیز، آب، نور (،) و حرارت کافی عوامل اساسی در کشاورزی است. (درنگ پیش از موصول)
5 -6- به طوری که بعداً اشاره خواهد شد (9 و10-2 و 10-
3) چنانچه نشان تعجب و نشان پرسش صرفاً برای نشان دادن تمسخر و استهزا و شک و تردید به کار رود در دو کمان محصور می‌شود.
6-6- در نمایشنامه نویسی برای شرح وضعیت، حالات، صحنه‌ها و کارها (قسمتهایی که جزو گفته‌ی بازیگران نیست) آنها را در دو قلاب یا دو کمان قرار می‌دهیم:
نورا- (به ساعتش نگاه می‌کند) آنقدر هم دیر نیست... (نورا در یک قسمت میز می‌نشیند)...
هلمر- (در سمت دیگر میز می‌نشیند) تو داری مرا می‌ترسانی (23)
در این مورد از دو قلاب نیز استفاده می‌شود.
در موقع چاپ معمولاً این قسمتها را با حروفی ریزتر از حروف متن (با حروفی که برای پاورقی به کار می‌رود) چاپ می‌کنند.
7 -6- (در کتاب لغت) طرز تلفظ کلمه را در پرانتز محدود می‌کنند.
8 -6- هرگاه برای محدود کردن مطلبی از دو کمان استفاده می‌کنیم، نشانه‌های دیگر را نباید همراه با آن به کار برد مگر نشانه‌هایی که با برداشتن مطلب داخل دو کمان باز وجودشان لازم باشد:
* این جنایت، (مطمئنم که حق دارم آنرا جنایت بنامم)، تهدیدی برای اجتماع به شمار می‌رود. (نادرست)
این جنایت (مطمئنم که حق دارم آنرا جنایت بنامم) تهدیدی برای اجتماع به شمار می‌رود. (درست)
هنگامی که این نظریه را در فصل‌های پیش مورد بحث قرار دادیم
(صفحات 45-36)، متوجه وجود سفسطه در آن شدیم. (درست)
مثال بالا درست است چون نشان درنگ جزو جمله‌ی اصلی به کار رفته و با حذف دوکمان و مطلب داخل آن باز در همانجا باقی می‌ماند:
هنگامی که این نظریه را در فصل‌های پیش مورد بحث قرار دادیم، متوجه وجود سفسطه در آن شدیم.
هرگاه نشانه‌ای مربوط به مطلب داخل دو کمان باشد در داخل آن قرار می‌گیرد ولی اگر نشانه مربوط به جمله‌ی اصلی باشد در خارج آن واقع می‌شود:
برخی از جوانان معتقدند که بدون کمک، دیگران هرگز نمی‌توانند پیروزیهای چشمگیری به دست آورند. (فکر می‌کنید این نظریه صحیح باشد؟).-
لزوم حرارت را در این مرحله از رشد گیاهان نباید از نظر دور داشت (صفحه‌ی 35).
در اینجا اگر نقطه را بعد از «دور داشت» قرار دهیم مطلب داخل دو کمان را از جمله‌ای که به آن مربوط است جدا کرده‌ایم که درست نیست:
... از میان همه‌ی طرق زخمی شدن این یکی به نظرش مسخره می‌آید (ص 31) دلش می‌خواهد از این مقوله کمتر سخن بگوید که در آن جنگ لعنتی زخمی شده است (ص 15 و 16 و 119) (24)

7- نشان تفسیر (:)

1 -7- این علامت نشانه‌ی توضیح مطلبی است که عنوان می‌شود:
همه‌ی یادبودهای گمشده و ترس‌های فراموش شده‌ام از سر نو جان می‌گرفت: ترس اینکه پرهای متکا تیغه‌ی خنجر شود، دکمه ستره‌ام بی اندازه بزرگ به‌ اندازه‌ی سنگ آسیا بشود... (25)
? رسم بوسه گرفتن در فرانسه: «بوسه خود آنقدر عام است که مردان هم از مردان و هر مردی از هر زنی در حین ملاقات و وداع می‌گیرد» بعضی علی الرسم بوسه از من گرفتند چون چنان دیدم من هم از روی دختران جمیل بوسه می‌گرفتم حظی جمیل از آن برمی‌‎داشتم (241آ) (26).
- واترلویک نبرد نیست: تغییر جبهه‌ی عالم است (27).
- روشهای آبیاری چهار است:
1- سیلابی 2- بارانی...
- هر یک از بچه‌ها به کاری مشغول بودند: علی کتاب قصه می‌خواند، حسین تیرکمانش را درست می‌کرد،...
2 -7- بعد از کلمات: چون: مانند: مثل: مثال: از این قرار: و مانند آن به کار می‌رود و مثال‌های مورد نظر به دنبال آن واقع می‌شود.
3 -7- در زبان فارسی معمول شده که در هنگام بیان گویش مستقیم و معمولاً پس از کلماتی چون: گفت، اظهار داشت، ادامه داد، می‌گوید و از این قبیل این نشانه را به کار می‌بریم:
علی گفت: «من هرگز از راه حق منحرف نشده و زیر بار زور نخواهم رفت.»
4 -7- در نمایشنامه نویسی بعد از نام بازیگری که گفته‌اش را بیان می‌کنیم به کار می‌بریم:
آرش: کمان من کجاست؟
در این مورد به جای دو نقطه خط جدائی و نقطه نیز به کار می‌رود که بعداً شرح داده خواهد شد (28)

8- نشان بیان گویش « »

1-1 -8- هرگاه بخواهیم عین گفته‌ی شخصی با عین مطلبی را از جایی نقل کنیم، ابتدا و انتهای آنرا در این علامت محصور می‌کنیم. وقتی این علامت را به کار می‌بریم نباید هیچ تغییری در گفته یا مطلب منقول داده شود فقط حذف جایز است که با سه نقطه نشان داده می‌شود:
احمد اظهار داشت: «آیا شما هم این کتاب را خوانده‌اید؟»
در مقدمه‌ی برگزیده‌ی شعار فروغ فرخزاد از قول این شاعر آمده:
«شاعر بودن یعنی انسان بودن... کسی که کار هنری می‌کند باید اول خودش را بسازد و کامل کند... (29)»
آرش گفت: «بهتر است من این گلها را مورد آزمایش قرار دهم.»
در جمله‌ی بالا منظور از «من» همان «آرش» است. در صورتی که این جمله به صورت نقل غیر مستقیم درآید به این شکل خواهد بود:
آرش گفت که بهتر است آن گلها را مورد آزمایش قرار دهد.
هر نشانه‌ای که مربوط به مطلب نقل شده باشد و در آخر آن قرار گیرد باید در داخل این نشانه واقع شود:
* احمد اظهار داشت: «آیا شما هم به این میهمانی خواهید رفت»؟-
(نادرست)
احمد اظهار داشت: «آیا شما هم به این میهمانی خواهید رفت؟-»
2 -8- در صورتی که مطلب یا گفته‌ی نقل شده طولانی باشد (بیشتر از سه الی چهار سطر) لازم است آنرا از متن جدا کرده و به شکل زیر بنویسیم. در این حال به کار بردن نشان بیان گویش لزومی ندارد:
فروغ فرخزاد معتقد است:
حالا شعر برای من یک مسئله‌ی جدی‌ست. مسئولیتی است که در مقابل وجود خودم احساس می‌کنم. یک جور جوابی ست که باید به زندگی خودم بدهم. من همانقدر به شعر احترام می‌گذارم که یک آدم مذهبی به مذهبش.
فکر می‌کنم نمی‌شود فقط به استعداد تکیه کرد. گفتن یک شعر خوب همان قدر سخت است و همانقدر دقت و کار و زحمت می‌خواهد که یک کشف علمی... (30)
به طوری که از مثال بالا برمی‌آید فاصله و طول سطرهای مطلب نقل شده را از دو طرف کم کرده و آنرا در وسط نوشته قرار می‌دهیم. در صورتی که مطلب چاپ می‌شود باید این قسمت را با حروف ریزتر (حروفی که برای پاورقی به کار می‌رود) چاپ کرد.
3 -8- عنوان، مقاله، نمایشنامه، بخش‌هایی از کتاب و یا اسامی و کلمات و عبارات یا جمله‌هایی را که بخواهیم از متن جمله جدا کنیم در این نشانه قرار می‌دهیم:
بهرام طوسی در«فضولی و هفت جام وی در وادی شریعت (31)» نکات بسیار ظریفی را در مورد آلات موسیقی و مسایل عرفانی بیان کرده است.
بحث ما در مورد «آلودگی محیط زیست» بود.
به کار بردن کلمه‌ی « ناقل » در اینجا صحیح به نظر نمی‌رسید.
بازیگر اصلی این نمایشنامه «نورا» زنی است که...
... به کار بردن سایر نشانه‌ها در این حال بستگی به مورد استعمال خود آنها دارد:
... برای مطالعه چه کتابی بهتر از گلستان؟ (عنوان کتاب)
بخش «الکتریسته» (فصل پنجم) در این کتاب بسیار کامل نوشته شده.
4 -8- در ذکر منابع و پاورقی‌ها عنوان مقاله‌ها، فصل‌های کتاب‌ها، یا عنوان پایان نامه‌هایی را که چاپ نشده در نشان بیان گویش قرار می‌دهیم ولی زیر نام کتاب‌های چاپ شده را خط می‌کشیم. (به پاورقی‌ها و ذکر منابع در آخر این نوشته مراجعه شود.)
5 -8- هرگاه موردی از قسمت 1-2-8 - در میان گفته‌ی نقل شده قرار گیرد بهتر است آنرا با دوکمان یا به سبک اروپائیان در نشان بیان تکی قرار دهیم:
استاد ما اظهار داشت: « به کار بردن کلمه‌ی (ناقل) در اینجا صحیح نیست.»
استاد ما اظهار داشت: « به کار بردن کلمه‌ی (ناقل) در اینجا صحیح نیست.»

9- نشان تعجب (!)

بعد از کلمات یا جمله‌های حاکی از تعجب، تحسین، ندا، تمسخر و تأسف به کار می‌رود:
عجب منظره‌ای!
احسنت! چه صدائی!
آهای! با تو هستم.
راستی که جناب ایشان عقل کل هستند! (تمسخر)
... دنیا دنیا چه رنگها چه نیرنگها! سرزمین کیکاوس! لگد کوب قزاق روس! افسوس افسوس هزار افسوس! (32)
چنانچه منظور از به کار بردن این نشانه منحصراً تمسخر و ریشخند باشد می‌توانیم آنرا در میان دوکمان قرار دهیم:
وی ادعا می‌کند که بزرگترین شاعر معاصر است (!)
وی ادعا می‌کند که بزرگترین شاعر (!) معاصر است.
وی ادعا می‌کند که بزرگترین (!) شاعر معاصر است.

10- نشان پرسش (؟)

1 -10- این نشان در آخر جمله‌های سوالی مستقیم به کار می‌رود:
او را دیدی؟
حسن کجا رفت؟ نام شما چیست؟
باید توجه داشت که این علامت بعد از جمله سئوالی غیر مستقیم به کار نمی‌رود:
از او پرسیدم چه وقت آزمایش را شروع می‌کند.
در آخر این گونه جمله‌ها نقطه به کار برده می‌شود.
2 -10- هرگاه از درستی تاریخ یا مکان یا مورد و یا آنچه را عنوان می‌کنیم اطمینان نداشته باشیم شک و تردید خود را با علامت پرسش (که بین دو کمان قرار می‌گیرد) نشان می‌دهیم:
- او در سال 1309 (؟) به دنیا آمد. (تاریخ مورد تردید است)
- این نمایشنامه برای اولین بار در پاریس (؟) بروی صحنه آمد. (مکان)
- در ساختن این آلیاژ مقداری طلا (؟) نیز به کار می‌رود.
3 -10- هرگاه بخواهیم شک و تردید خود را نسبت به ادعا یا نظریه یا مطلبی که از طرف کسی عنوان شده به خوانندگان خود ابراز داریم به طریق بالا عمل می‌نماییم.
وی ادعا می‌کند که بزرگترین شاعر معاصر است (؟)
معنی این علامت در اینجا این است: «من که شک دارم، یا باور نمی‌کنم، نظر شما چیست؟» (به کار بردن نشان تعجب به معنی نفی یا تمسخر است.)
در مورد جای این نشانه باید دقت کرد. اگر تمام جمله مورد تردید است باید آنرا در آخر جمله قرار داد. گاه می‌توان برای تأکید روی کلمه یا قسمت به خصوصی از جمله آنرا بلافاصله بعد از آن کلمه یا آن قسمت به کار برد:
وی ادعا می‌کند که بزرگترین (؟) شاعر معاصر است.
در اینجا شاعری او مورد قبول است ولی در مورد « بزرگترین» بودن وی شک شده است.
در جمله‌ی زیر می‌توان نشان شک و تردید را در یکی از جاهایی که با ستاره مشخص شده به کار برد:
می گویند که تغذیه‌ی (*) این کودکان (*) کامل (*) بوده است (*) لازم به یادآوری نیست که در یک جمله فقط یک بار می‌توان این نشانه را به کار برد.

11- دو قلاب [ ]

این نشانه‌ها برای هرگونه مطلبی که نویسنده، مترجم، مصخح یا مؤلف از خود به متن نوشته شده توسط دیگری می‌افزاید به کار می‌رود:
این نامه توسط او [ناپلئون] نوشته شده است.
در موقع بازگشت هوا تهویه در آن قسمت به خوبی انجام نمی‌شود.
[به خاطر بسته شدن دریچه‌های سمت چپ- مترجم]...
در کتاب‌های لغت نیز هرگاه لازم باشد. توضیح اضافی داده شود آنرا در دو قلاب می‌گذارند:
گم کردن- از دست دادن.... lose (looz)vt.& vi [P &pp. lost] (33)

12- دو ابرو { }

این نشانه بیشتر در فرمول‌ها به کار می‌رود. هرگاه بخواهیم مجموع چند جمله یا عبارت را (که خود هر دو کمان و دو قلاب و دیگر نشانه‌ها محدود شده‌اند) به شکل یک واحد نشان دهیم آنها را در بین این نشانه قرار می‌دهیم:
{ [ ((a+b) (2ab+1)] [2a-1)-8ab]}
هرگاه توضیحی مربوط به چند قسمت مجزی باشد که زیر هم نوشته شوند و فرمول وار آورده شوند، یا بالعکس، هرگاه چند مطلب مجزی به یک توضیح مربوط شوند می‌توان از این نشانه استفاده کرده:
** تصویر:

13- ستاره و اعداد بالای مهر کلمه (* 1-2...)

1 -13- ستاره برای هدایت خواننده به پاورقی به کار می‌رود.
... کتابهای فارسی از این قاعده مستثنی هستند.
برای پاورقی بعدی دو ستاره و برای سومی سه ستاره... الخ به کار می‌رود. چون امکان دارد در یک صفحه چندین پاورقی وجود داشته باشد و به کار بردن ستاره و اشکال دیگری نظیر آن باعث اشکال گردد، به جای ستاره معمولاً از اعداد استفاده می‌شود. این اعداد که معمولاً ریزتر از حروف متن انتخاب می‌شوند- می‌بایستی کمی بالاتر و در سمت چپ کلمه یا آخر عبارتی که پاورقی به آن مربوط می‌شود قرار گیرند. به کار بردن آنها در ردیف کلمات متن یا زیر یا بالای آن نادرست است:
... کتابهای فارسی ازین قانون مستثنی هستند.
2 -13- برای نشان دادن کلمه، عبارت یا جمله‌ای که مبهم یا نادرست است و برای مثال به کار می‌رود ستاره را در جلو جمله مبهم یا نادرست قرار می‌دهند (به مثالهای این نوشته مراجعه شود.)
1 -3 -13- در شعر برای جداکردن دو بیتی‌های یک قطعه که به صورت چهار پاره تهیه شده یا جدا کردن بندهای انواع دیگر شعر از یک الی سه ستاره استفاده می‌شود:
بیش از اینها، آه، آری
پیش از اینها می‌توان خاموش ماند.
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت
خیره شد در دود یکی سیگار... (35)
در این مورد می‌توان بدون قرار دادن ستاره فقط فاصله‌ی هر دو بیتی یا قسمت را دو برابر کرد تا مشخص کننده‌ی بندها باشد.
2 -3 -13- در داستان نویسی و سایر نوشته‌ها، برای جدا کردن قسمتهای مختلف از یکدیگر و برای نشان دادن فاصله‌ی زمان و یا مکان می‌توان دو قسمت مجزی را با یک الی سه ستاره از هم جدا کرد:
بعد چراغ را خاموش کرد و به بستر رفت و خوابید.
آفتاب تیغ کشیده و صبح شروع شده بود
3-3 -13 - در نوشته- مخصوصاً در مجلات و روزنامه‌ها- برای نشان دادن ابتدا و انتهای مطالب کوتاه که به دنبال هم نوشته می‌شوند و یا پایان هر مطلب، ستاره یا شکل‌های دیگری نظیر ○-□ و امثال آن به کار می‌رود.

14- نشان تأکید یا خط زیر کلمات

در نوشته گاه برای اینکه تأکید روی عبارت یا جمله‌ای را نشان دهیم زیر آن خط می‌کشیم.
در موقع چاپ این قسمت معمولاً با حروف سیاه (پررنگ‌تر از حروف متن) چاپ می‌شود.
در زیرنویس‌ها و ذکر منابع زیر عنوان کتابهای چاپ شده این خط را می‌کشیم همچنین زیر نام مجلات، ولی عنوان مقالات و فصل‌هایی از کتاب و مانند آنرا (که جزیی از یک واحد چاپ شده‌ی مستقل است) در نشان بیان گویش قرار می‌دهیم.

پی‌نوشت‌ها:

1- برای هر کسی که در اجتماع زیست می‌کند میزان تسلط وی به زبان و ادب تا حد زیادی معیار شخصیت و وسیله‌ی پیشرفت کار می‌باشد. برای دانشجویی که در امتحان پاسخ پرسشها را می‌نویسد، برای جوانی که باید تقاضای کار به ‌اشخاص و سازمانها ارسال دارد و در مصاحبه شرکت جوید، برای فروشنده‌ای که کالای خود را عرضه می‌کند، برای رییسی که گروهی زیر نظرش به انجام وظیفه مشغولند، برای کسی که در برابر اتهامی به دفاع از خود برمی‌خیزد، برای مرد جوانی که به خواستگاری دختری می‌رود، برای دختر جوانی که می‌کوشد نظر مرد دلخواه را به خود جلب نماید و برای هر کس دیگری که با دیگران سروکار دارد و ناچار است که برای اعلام موجودیت و شخصیت خود نظرشان را متوجه خود سازد آیا تسلط به زبان و ادب بهترین حربه نیست؟
2- متأسفانه بسیاری از ریزه کاریهای گویش را نمی‌توان در نگارش نشان داد. به هنگام سخن گفتن با اشارات و حرکات سر و چشم و دست و ابرو و گاه تمام بدن و همچنین با زیر و بم و یا پایین و بالا بردن صدا، با سرعت و کندی و تغییر لحن و آهنگ کلام و تأکید روی بعضی قسمتهای مورد نظر نه تنها فهم مطلب را برای شنونده آسانتر می‌کنیم بلکه گاه معنی جمله‌ها و مفهوم مطلب را نیز عوض می‌نماییم مثلاً جمله‌ی «فلانی که علامه دهر است» امکان دارد با تغییر لحن دو معنی کاملاً متضاد از آن مستفاد شود:
1- فلانی واقعاً آدم دانشمندی است.
2- فلانی بسیار آدم بی شعوری است.
در این جمله که با تأکید روی هر قسمتش مفهوم دیگری را القاء می‌کنیم:
من دیروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم. (دیگری نخریده است)
من دیروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم. (امروز نخریدم)
من دیروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم. (نه روزنامه را)
من دیروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم. (نه آن یکی را)
من دیروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم. (از بقالی نخریدم)
من دیروز این کتاب را از کتابفروشی خریدم (ندزدیدم!)
در این موارد- اگر نشانه‌ای برای بیان منظور وجود ندارد می‌بایستی با توضیح بیشتر مقصود خود را معلوم کنیم، یا با کشیدن خط در زیر قسمت مورد نظر و غیره.
3- برای نظم و ترتیب دادن به علم یا هنر نوشتن و برای سر و سامان دادن به فن انشاء نویسی و نویسندگی، یکی از کارهای بسیار ضروری شروع به یاد دادن کامل مقررات نشانه‌گذاری از همان اوایل تحصیل در دبستان و همراه با آموزش حروف الفبا و خواندن و نوشتن به کودکان است. باید بر روی درست به کار بردن آنها مخصوصاً تأکید شود و استعمال نابجای هرکدام مانند اشتباهات املایی و انشایی به شمار رود تا نتیجه‌ی مطلوب حاصل گردد.
4- در بیشتر زبانهای لاتینی درنگ بصورت (و) و درنگ نقطه بحال (؛) و نشان پرسش رو به کلمات این زبانها (؟) نوشته می‌شود.
نشانه‌های دیگری ( ُ) نیز وجود دارد که بجای حرف یا حروف حذف شده به کار می‌رود و همچنین دو نقطه که روی حروف صدادار قرار می‌گیرد و اکسان‌ها (در زبان فرانسه) و نظیر آن، که چون در حال حاضر در زبان فارسی مورد استعمال ندارند ذکر نمی‌شوند.
5- جمله عبارتست ازگروهی از کلمات که برای بیان یک منظور به کار می‌رود و گویای مفهومی کامل باشد.
6- ارکان جمله عبارتند از: فاعل، فعل، مفعول، قید، صفت و مانند آن.
7- دکتر غلامحسین یوسفی، نامه‌ی اهل خراسان، (تهران، 1347) ص. 47.
8- جلال آل احمد، دید و بازدید (تهران، 1349) ص. 14.
9- ابوعبداله مشرف بن مصلح سعدی، بوستان (تهران، ؟) ص. 112.
10- دید و بازدید، ص. 5.
11- به کار بردن درنگ در اینجا (بعد از درستکار) لزومی ندارد ولی بعد از (خوش قلب) غلط است.
12- صادق هدایت، بوف کور، چاپ هشتم (تهران، 1328) ص. 95.
13- همانجا.
14- نامه‌ی اهل خراسان، ص. 219.
15- نامه‌ی اهل خراسان، ص. 72.
16- چون در زبان فارسی هنوز یک کاربرد کامل علمی با واژه‌های مربوط در حال تکوین است مسلماً موارد استعمال بیشتری برای این علامت پیدا خواهد شد.
17- در زبانهای لاتینی رسم است که در صورت نبودن جای کافی در آخر سطر، کلمات را از میان بخشهای آنها می‌شکنند و با قرار دادن نشان پیوند (hyphen) در آخر سطر، نیمه‌ی دوم کلمه را سر سطر بعد قرار می‌دهند. این به آن علت است که در این زبانها هر کلمه در هر حال دارای طول معینی است (چون کلماتش به هم نمی‌چسبد). در حالی که در زبان فارسی می‌توان اکثر کلمات را- کلماتی که حروف متصل داشته باشند- به دلخواه کوتاه یا بلند نوشت:
می‌گویند یا می‌گویند یا می‌گویند یا می‌گویند... از این نظر هیچ لزومی ندارد در فارسی کلمه را در آخر سطر بشکنیم مگر آنکه بخواهیم صرفاً از زبانهای خارجی تقلید کنیم.
اگرچه کامپیوتر در موقع حروف چینی این مشکل را حل کرده است ولی مشکل دیگری به وجود آورده که بعضی کلمات مربوط به هم را دو قسمت کرده و یکی را به سر سطر بعدی می‌برد. لازم است برای کلمه‌های مرکب دو کلمه‌ای فرمان خاصی داده شود که از این کار جلوگیری کرده و یا خط پیوند به کار ببرد.
18- رضا سید حسینی، مکتبهای ادبی، چاپ چهارم (تهران، 1347).
19- دید و بازدید، ص. 9.
20- محمد علی فروغی در مقدمه‌ی بوستان سعدی، ص. ح.
21- نامه‌ی اهل خراسان، ص. 194.
22- همانجا، ص. 191.
23- فن نمایشنامه‌نویسی، صص 200-199.
24- نامه‌ی اهل خراسان، ص. 69.
25- برف کور، ص. 101.
26- «مسیر طالبی یا سفرنامه‌ی میرزا ابوطالب خان» نامه‌ی اهل خراسان، ص، 121.
27- مکتبهای ادبی، ص. 161.
28- در زبان انگلیسی برای جدا کردن اعداد ساعت و دقیقه از دو نقطه استفاده می‌شود: 12:45 یعنی ساعت 12 و 45 دقیقه. نشان دادن وقت به این طریق هم ساده و هم گویاست و کمتر ایجاد اشکال و ابهام می‌کند.
29- فروغ فرخزاد، برگزیده ‌اشعار فروغ فرخزاد، چاپ دوم (تهران، 1350) ص. 14 و 15.
30- برگزیده‌ی اشعار فروغ فرخزاد، ص. 14.
31- مجله‌ی ایران شناخت، تهران: ش 9، تابستان 1377.
32- سید محمد علی جمالزاده، یکی نبود یکی نبود، چاپ هفتم (تهران 1345) ص. 88.
33- فرهنگ حییم، ص. 716.
34- حییم، ص، 716.
35- برگزیده‌ی اشعار فروغ فرخزاد، ص. 145.

منبع مقاله :
طوسی، بهرام؛ (1390)، هنر نوشتن و مهارتهای مقاله نویسی، مشهد: نشر تابران، چاپ بیست و سوم