نویسنده: لوئیس شیلینگ
مترجم: دکتر سیده‌ خدیجه آرین



 

دلیل تغییر

در گشتالت درمانی تغییر جایز است: برای تغییر برنامه‌ریزی، جستجو و یا درخواست نمی‌شود. پرلز نظریه تغییر گشتالت را به صورت واضح و روشن، مشخص و معلوم ننمود. اما می‌توان دیدگاه او را در این مورد از میان نوشته‌ها و کارهایش جمع‌آوری نمود. تغییر زمانی رخ می‌دهد که فرد آنچه که هست بشود نه اینکه فرد کوشش کند که آنچه که نیست بشود. بعبارت دیگر تغییر درمانی، زمانی در من روی می‌دهد که من بیشتر خودم باشم نه اینکه سعی کنم که کمتر خودم باشم و بیشتر شخص دیگری باشم. (بیسر (1) 1970)

فرایند مشاوره

«ماهیت گشتالت درمانی، تجربه‌ای است بین من و تو در اینجا و حالا. به مراجع کمک می‌شود که چه و چگونگی اجتناب کردن خود را کشف کند. این کار از طریق تمرکز بر آگاهی، آزمایش کردن مستقیم، گسترش رفتار و احساس ناکامی و حمایت ماهرانه که موجب می‌شود آگاهی فرد از اجتناب، فرافکنی و دیگر فرایندها بیشتر شود و ضمناً مراجع به طور کامل و ارضا کننده در زندگی خود دخالت می‌کند و ظرفیت او برای آگاهی بتدریج زیاد می‌شود و منجر به مسئولیتی می‌گردد که انتخاب را برای او آسان می‌سازد.» (رادر (2) 1977، صفحه 559)
پرلز (1969، صفحه 44) اظهار داشت که برای درک فرایند درمان گشتالت مشاور باید بر «حالا» و «چگونگی» رفتار مراجع متمرکز شود. برای ما تنها زمان حال قابل دسترسی است: ما می‌توانیم گذشته را به خاطر آورده و آینده را پیش‌بینی کنیم اما نمی‌توانیم مستقیماً کاری در یکی از آن دو مورد انجام دهیم. ما تنها می‌توانیم در زمان حال و زندگی و عمل کنیم. بنابراین آگاهی ما می‌بایست در زمان حال باشد: فرد در زمان حال می‌بایست بر آن رفتارهایی تمرکز یابد که کوشش او را برای اجتناب از کار یا موضوع ناتمام دردناک آشکار می‌سازد. آگاهی از این نوع رفتارها نشان دهنده شیوه کار هیجانی مراجع است. بنابراین فرایند گشتالت درمانی بر «حالا» و «چگونگی» تمرکز دارد تا بدان وسیله آگاهی مراجع را افزایش دهد. و در نتیجه خود را رها می‌سازد تا سازگاری خلاق با محیط داشته باشد.

اهداف مشاوره

طبق نظر پرلز (1969، صفحه 26) «ما هدف و مقصد خاصی در گشتالت درمانی داریم... هدف بالیدگی و رشد است.» این بالیدگی به وسیله حرکت از حمایت محیطی به حمایت خود، به دست می‌آید. حمایت خود از طریق مسئول بودن به دست می‌آید. دومین هدف اصلی گشتالت درمانی یکپارچگی است. کسانی که یکپارچه هستند به صورت یک کل منظم عمل می‌کنند که این کل شامل احساسات، ادراکات، افکار و جسم است که فرایند آنها از اجزای روانشناختی مجزا نیست. زمانی که حالات درونی افراد و رفتار آنها با یکدیگر هماهنگ است، آنوقت انرژی کمتری در اُرگانیسم به هدر می‌رود و آنها بیشتر قادر به برآوردن نیازهای خود به صورت مناسب هستند. کسانی که کمتر یکپارچه هستند، درون آنها تهی است و شکاف وجود دارد، که مانع از استفاده کامل آنها از منابع موجود در درونشان می‌شود.
اهداف گشتالت درمانی آموزش به افراد است تا احساس مسئولیت کنند و کارکرد خود را تسهیل نمایند. این اهداف تنها به صورت تقریب، قابل حصول است. (پاسونز 1975) «یکپارچگی کامل وجود ندارد. یکپارچگی هرگز کامل نمی‌شود. بالیدگی هرگز کامل نمی‌شود. این یک فرایند مستمر و برای همیشه است... همیشه چیزی برای یکپارچگی و چیزی که یاد گرفته شود وجود دارد». (پرلز 1969، صفحه 64) آشکار است که سازگاری با جامعه از اهداف گشتالت درمانی نیست. (پاسونز 1975)

آموزش مشاور

آموزش در گشتالت درمانی نوعاً در برنامه سنتی کارشناسی ارشد مشاوره به صورت تماس با یک یا چند استاد صورت می‌گیرد (در کلاسها که هویت حرفه‌ای این استادان گشتالتی است. آموزش خاص و فشرده نیز در یکی از مؤسسات گشتالت می‌تواند به دست آید.
مؤسسات گشتالت درمانی به افراد حرفه‌ای، گروههای رشد و افراد ارجاعی آموزش می‌دهند. لیست مؤسسات یک لیست جامع نیست و همچنین به معنی تأیید هیچ یک از برنامه‌ها نیست. این قبیل مؤسسات بسرعت زیاد می‌شوند و هیچ روشی نیز برای ارزیابی کارکنان حرفه‌ای و برنامه‌های آنها نیست. چهار مؤسسه اول آموزش بسیار وسیعی را در زمینه گشتالت درمانی در آمریکا تدارک می‌بینند.

کارکرد مشاور

هماهنگ با نظریه تغییر، کارکرد و وظیفه اصلی درمانگران گشتالتی این است که آگاهی مراجع را تسهیل نمایند. برای انجام این کار مشاور ابتدا رابطه‌ای را از طریق ورود به زمان حال مراجع برقرار می‌سازد. او تعبیر و تفسیر نمی‌کند اما بر «چه» و «چگونگی» تجربه مراجع در آن لحظه تأکید می‌کند، درمانگر از وسایل بسیار متفاوتی برای افزایش آگاهی مراجع استفاده می‌کند اینها معمولاً به عنوان تجربه به مراجع ارائه می‌گردد. به مراجع کمک می‌شود تا از تفاوت بین بیانات کلامی و غیرکلامی خود آگاه شود. همه این کارکردها در جهت افزایش آگاهی مراجع از «حال» است. آنوقت این آگاهی یافتن، هم خود روش است و هم هدف. مارشال مک‌لوهان (3) (1967) معتقد بود که وسیله (تلویزیون) خود پیام می‌شود. (پاسونز 1975)
در بعضی از مثالها، درمانگران گشتالتی می‌بایست به عنوان والدینی مؤثر برای مراجعان خود خدمت کنند: زمانی که به مراجعان اجازه می‌دهند که با ناکامی خود روبرو شوند، از آنها حمایت می‌کنند، به مراجعان اجازه می‌دهند آن کسی باشند که هستند، و در همان حال آنها را تشویق به ریسک کردن می‌کنند؛ زمانی که از حمایت بیش از حد پرهیز می‌کنند به آنها رسیدگی می‌نمایند. درمانگران گشتالتی در اوقات دیگر به عنوان معلم عمل می‌کنند و مراجعان خود را به سوی یک زندگی مؤثر همراه با مهارتهای مقابله با آن هدایت می‌نمایند. (لوین (4) و شفرد (5) 1974)
لوتیسکی (6) و پرلز (1970) شش قانون را برای هدایت درمانگران گشتالتی پیشنهاد می‌کنند:
الف. در اینجا و حالا بمان.
ب. بر تجربه مستقیم تأکید کن و به فعالیت‌هایی مانند صحبت کردن در مورد چیزی، تحلیل کردن و حدس زدن و غیره نپرداز.
ج. تأکید بر اینکه مراجع خود را کشف کند.
د. بر آگاهی مراجع تأکید کن.
هـ. از ناکامی استفاده مفید بکن.
و. بر مسئولیت و انتخاب تأکید کن.
در این چارچوب روشها و تکنیک‌ها، تنها به خاطر خلاقیت درمانگر محدود می‌شوند.

تمرین مشاوره

تکنیک‌های عمده

آنچه که در زیر می‌آید به عنوان یک مطالعه مجمل از انواع کارهایی است که درمانگران گشتالتی انجام می‌دهند؛ این لیست البته به معنی تجویز کردن نیست و ضمناً یک لیست جامع هم نیست – فقط یک نمونه است. (السون 1979)

1.آگاهی مستقیم (7)

به گونه‌ای ساده می‌توان گفت که سؤالات مستقیم بر آگاهی مراجع از حالا و چگونه تأکید می‌کند: «چگونه از وضعیت خودآگاهی داری؟» «چگونه عصبانی هستی؟» «دستان شما چه می‌کنند؟»

2. بازی گفتگو (8)

درمانگر از مراجع می‌خواهد که بین دو بخش متعارض خود گفتگویی برقرار کند. مثلاً از دانش‌آموزی که در نوشتن یک مقاله مشکل دارد خواسته می‌شود که با مقاله بحث کند مراجع (دانش‌آموز) هر دو نقش را بازی می‌کند نقش خودش و نقش مقاله.

3. بازی فرافکنی (9)

زمانی که مراجعان از فرافکنی‌های خود آگاه نباشند از آنها خواسته می‌شود که رفتار یا نگرشی را که فرافکنی می‌کنند بازی نمایند. مثلاً از مراجعی که شخص دیگر را متهم می‌کند که او فردی خودخواه است، خواسته می‌شود که نقش یک شخص مغرور و خودخواه را تا آنجا که ممکن است بازی کند.

4. تکنیک وارونه (10)

در این تکنیک از مراجعان خواسته می‌شود که به شیوه‌ای مخالف رفتار خاص خود عمل کنند. مثلاً از یک فرد پرخاشگر بددهن خواسته می‌شود که نقش آن قسمت دیگر یعنی آدم فروتن و محترم را بازی کند.

5. فرض مسئولیت (11)

درمانگر از مراجع می‌خواهد که عبارت «من مسئولیت آن را می‌پذیرم، را بعد از هر جمله‌ای که می‌گوید تکرار نماید. هدف این روش این است که به مراجع کمک نماید تا او خود به تنهایی مسئول افکار، احساسات و اعمالش باشد. بنابراین مراجع ممکن است بگوید «من عصبانی هستم و مسئولیت آن را می‌پذیرم.»

6. حفظ یک احساس (12)

مراجعان اغلب می‌خواهند که از احساسات شدید خود اجتناب کنند. این روش مراجع را مجبور می‌کند که احساس خود را حفظ نماید. بنابراین آن احساس محصور می‌شود. مشاور می‌تواند از مراجع بخواهد تا آن احساس را به صورت اغراق‌آمیزی بیان نماید تا نیاز به اجتناب اشباع شود.

7. ممکن است جمله‌ای به شما بگویم

روشی دیگر برای آگاه نمودن مراجع از احساسات یا افکار شدید قبلی این است که مشاور عبارتی را به مراجع بگوید آن جمله باعث روشن شدن احساس یا نگرش مراجع می‌شود. احساس یا نگرشی که مراجع از آن آگاهی ندارد.
8. شخصی کردن ضمایر
تو حرف می‌زنی یا او حرف می‌زند از جمله راههایی است که مردم بدان وسیله خود را از تجاربشان مجزا می‌سازند. مثلاً ممکن است کسی بگوید. «مطمئناً اینجا گرم است.» یا «تو می‌توانستی بفهمی که او واقعاً عصبانی بود». مشاور گشتالتی از مراجع می‌خواهد که جملات خود را دوباره بسازد «من خیلی گرمم است.» «من می‌توانستم بفهمم که او واقعاً عصبانی بود.» در این صورت مراجع آگاهی بیشتری از تجربیات خود کسب می‌کند و بهتر قادر خواهد بود که آنها را در تجربیات کلی خود یکپارچه نماید.

9. سؤال نشود

با دقت گوش دادن باعث می‌شود بفهمیم که سؤال کننده به دنبال کسب اطلاعات نیست بلکه از بیان مطالب اجتناب می‌کند. مشاور به مراجع پیشنهاد می‌کند «جمله‌ای را که در پشت آن سؤال است» بیان کند. بنابراین مجدداً مراجع را رودرروی بخش انکار شده خود قرار می‌دهد.

10. رؤیا

مشاوران پیرو گشتالت بر خلاف روانکاوان رؤیاها را تعبیر و تفسیر نمی‌کنند بلکه از مراجع می‌خواهند که رؤیا را به زندگی برگرداند و خود در آن «مشارکت» نماید. به گونه‌ای که آن رؤیا دارد اتفاق می‌افتد. رؤیا بیننده، خودبخش فعالی از رؤیا می‌شود. این کار بدین وسیله صورت می‌گیرد که از رؤیا بیننده خواسته می‌شود تا خود یکی از قسمت‌های رؤیا «بشود» یعنی به جای فرد، حالت، شیء و اتفاق. در این صورت قسمت‌های رؤیا با یکدیگر گفتگو می‌کنند و فرافکنی مراجع از طریق بازی بیان می‌شود. (پاترسون 1980)

پارامترهای درمان

گشتالت درمانی بیشتر به صورت انفرادی انجام می‌شود تا به صورت گروهی. پرلز در پایان زندگی خود کارگاههای گشتالت درمانی را اداره می‌کند. (و عمدتاً مشاوره فردی را با یکی از حضار) البته این کار جزو کارهای معمول بسیاری از گشتالت درمانگران نیست.

مورد پژوهی

مورد پژوهی زیر از سیمکین (13) (1970، صفحات 166 – 162)
مراجع: من زمانی که روی صندلی نشستم و دستانم را بر روی دسته صندلی گذاشتم آگاهی داشتم درست اینجا و گرما هنوز اینجا بود، برای لئو (14) و گرما را در دستهای سردم تجربه می‌کردم. (با صدای یکنواخت) و... من دارم عرق می‌کنم و ... ضربان قلبم تند شده و من احساس می‌کنم... دارم فرو می‌روم، نفسم را حبس کرده‌ام (سکوت) احساس می‌کنم که چیزی سفت و سخت در شانه‌هایم است و ...
درمانگر: به نظر می‌رسد که فشار زیادی دارد به تو وارد می‌شود.
مراجع: بله دارد به من فشار می‌آید فشار...
درمانگر: آیا با این همه فشار می‌توانی ادامه بدهی یا نه؟
مراجع: فشار وارد می‌شود و رها می‌شود. آنقدر فشرده شده‌ام... درست مثل اینکه گره خورده‌ام. (آه کشید و با صدای لرزان). و وقتی که من باز و بی‌پرده می‌شوم (دستها از هم باز شده و پاها به صورت غیر ضربدر) احساس می‌کنم که به مردم و اتاق اجازه می‌دهم که به درون من بیایند و می‌توانم از آنچه که در اتاق می‌گذرد مطلع باشم و یا از جیم و لئو و بیل و بقیه‌ها آگاه باشم و زمانی که اینگونه باشم (دستها بسته و پاها به صورت ضربدر روی هم گذاشته) آنوقت بقیه‌ها و تو شروع می‌کنند به ناپدید شدن. و من تنها از خودم آگاهی می‌یابم.
درمانگر: بله تو همین حالا چه کار کردی؟
مراجع: من نفسم فرو بردم. و من بردین نفسم و انقباض آن را در اینجا تجربه کردم. همینجا (به سینه‌اش اشاره می‌کند)
درمانگر: (روی خود را به گروه می‌کند) من معمولاً تحت تأثیر چیزهایی که بارها و بارها می‌بینم قرار می‌گیرم – اینکه یک نفر مطلبی را در مورد خودش یاد می‌گیرد؛ که مثلاً اگر او این کار را بکند، اتفاقی می‌افتد و اگر آن کار دیگر را بکند، اتفاق دیگری می‌افتد. من نمی‌فهمم که چرا او از آنچه که یاد گرفته استفاده نمی‌کند و از تجربه کردن اجتناب می‌کند؟
مراجع: اجتناب زیبا و قشنگی است.
درمانگر: بله آنوقت به خودم می‌گویم که «من فردا روی آن کار می‌کنم» یا «من این مطلب را در کامپیوترم قرار می‌دهم و تا هفته آینده آن را نگه می‌دارم.»
مراجع: (مکث) یعنی این کار باعث شده که من با یک کار یا موضوع ناتمام تنها گذاشته شوم.
درمانگر: این کار؟
مراجع: من خود را با یک کار یا موضوع ناتمام تنها می‌گذارم.
درمانگر: چگونه؟
مراجع: به خاطر همراه نبودن با احساسم.
درمانگر: من مایلم «این» را تقویت کنم (اشاره می‌کند به دست مراجع که فشرده شده) و من مخالف اجتناب شما از تجربه کردن هستم (مکث) حالا من گیر کرده‌ام. اگر کاری نکنم مری آنجا خواهد نشست (آه می‌کشد) این کار یک دام و تله بسیار عالی است.
مراجع: تو – تو منظورت این است که فشار و احساسی را که به من دست می‌دهد آزمایش کنم و کارمان را ادامه دهیم؟
درمانگر: کاش من سیگار فریتز را داشتم (در انتظار درماندگی مری)
مراجع: نمی‌دانم بعد از این چکار کنم.
درمانگر: (گفتگو با خودش را شروع می‌کند) جیم آیا مری به خود فشار می‌آورد؟ بله اما اگر از مری خواسته شود که به خودش فشار بیاورد آنوقت او کاری انجام نمی‌دهد. او فقط آنچه را که تو می‌خواهی انجام می‌دهد. بنابراین جیم، بگو مری چگونه می‌تواند از این قید و بند خلاص شود؟ مری، به جهنم، من چگونه می‌توان از این قید و بند و گرفتاری خلاص شوم؟ (خنده ملایم) تو خودت را گیر انداختی (مکث بلند) چه چیزی را تجربه می‌کنی؟
مراجع: من این تجربه را می‌کنم که می‌خواهم... به تو قدرتی بدهم... اگر مرا از این قید و بند نجات دهی... و من احساس درماندگی می‌کنم و ... «من چه کار می‌کنم؟»
درمانگر: تو چه کار می‌کنی؟
مراجع: من اینجا نشسته‌ام، روی صندلی و پای چپ من بر روی پای راست من است و دارم به تو نگاه می‌کنم (درمانگر: بله) و من نفسم را فرو برده‌ام و دستم به این طرف و آن طرف دسته صندلی می‌رود (مکث) من می‌خواهم – بازور خود را به جلو ببرم و حرکت بدهم (مکث) من می‌خواهم که مرا بگیری و به داخل بکشی.
درمانگر: بله می‌دانم. این چیزی است که از همان اول با توجه تجربه کرده‌ام و فکر می‌کنم که این کلیدی است برای اینکه من چگونه با تو گیر می‌افتم و تو چگونه گیر می‌افتی. آنچه که از من می‌خواهی این است که تو را به جلو حرکت دهم. آنچه که من از تو می‌خواهم برای خود توست که خودت را حمایت کنی و کاری برای خودت انجام دهی و من کناری می‌نشینم و منتظر می‌مانم. «آه! مری حالا تصمیم دارد روی این موضوع کار کند.» اما (خنده) مری از جیم می‌خواهد که او را به جلو حرکت دهد. (مکث) و بنابراین انتظار تو و انتظار من با هم جور در نمی‌آید.
مراجع: آنها نمی‌توانند (خنده) حداقل من از این موضوع آگاهم. قبلاً مطلع نبوده‌ام (صدا قوی‌تر می‌شود) و بوضوح می‌خواهم دوباره امتحان کنم و ببینم آیا می‌فهمم که می‌توانم خود را حمایت کنم.
درمانگر: من کاملاً مشتاقم.
مراجع: (مکث) من خودم را اینجا روی این صندلی حمایت می‌کنم (درمانگر: بله) و من برای خودم نفس می‌کشم. و همه کارهای مربوط به آن را برای خاطر خودم می‌کنم.
درمانگر: همه کارهای مربوط به این کار را برای خودت انجام می‌دهی؟
مراجع: برای خودم نفس کشیدن، ضربان قلبم – این همان چیزی نیست که دارم انجام می‌دهم.
درمانگر: تو داری چه می‌کنی؟
مراجع: (مکث) عجیب است. وقتی که من به لطفاً تو پاسخ می‌دهم شناخت به دست می‌آورم (صدای متفکر).
درمانگر: خوب آیا تو تشخیص مرا می‌خواهی؟
مراجع: بله
درمانگر: من مایلم زمانی که تو تجربه می‌کنی از تو قدردانی کنم و تو را به رسمیت بشناسم.
مراجع: خوب (مکث) ممکن است از شما بخواهم که آنچه را که تجربه می‌نامی و می‌خواهی که من آن را انجام بدهم، دوباره به من بگویی؟
درمانگر: آه نه! مطمئناً نه. من یک بار به تو گفته‌ام.
مراجع: (مکث طولانی و بعد خیلی سریع) خوب من در این لحظه مطمئن نیستم اما فکر می‌کنم که تجربه یعنی برگشتن، یعنی آنچه را که احساس می‌کنم تجربه کنم: زمانی که خوب هستم و زمانی که تحت فشار قرار دارم و گره خورده‌ام مثل این (دستهای خود را به اطراف بدنش حلقه می‌زند و مکث). وقتی که اینجا هستم خود را به درون می‌کشم... و با چشمهایم که بسته است... احساس می‌کنم که او تاریک است.
درمانگر: اون تاریک است؟
مراجع: من تاریک هستم. من تنها هستم (مکث) و من می‌ترسم.
درمانگر: درست
مراجع: (مکث) می‌خواهم فریاد بزنم ولی نمی‌توانم (صدایم گرفته می‌شود)
درمانگر: آیا می‌دانی که چه چیز را می‌خواهی با فریاد بگویی؟
مراجع: (مکث) کمک کمک
درمانگر: آیا توجه کردی که وقتی فریاد می‌کشیدی و می‌گفتی کمک با پاهایت چه می‌کردی؟
مراجع: آنها را بالا آوردم.
درمانگر: بله
مراجع: (گریه می‌کند) نمی‌توانم فرار کنم. کسی دارد مرا می‌زند. من فریاد می‌زنم (گرفتگی نفس) اما حتی وقتی هم که فریاد می‌زنم کسی صدای مرا نمی‌شنود (بغض، نفس تند، گریه) و من احساس می‌کنم – به یاد می‌آورم که به پشت محکم بسته شده‌ام (بغض)... وقتی که دختر کوچکی بودم. (مکث، گریه ادامه دارد) و آنها مرا اینجا گذاشتند. و من نمی‌توانستم خودم را شل کنم.
درمانگر: این وقتی بود که تو دختر کوچکی بودی؟ (با صدای خیلی آرام)
مراجع: بله
درمانگر: آیا تو هنوز دختر کوچکی هستی؟
مراجع: (با صدای بلندتر) نه اما...
درمانگر: آیا می‌توانی خودت را شل کنی؟
مراجع: (بینی خود را بالا می‌کشد) بله من می‌توانم خودم را شل کنم.
درمانگر: می‌خواهم ترا ببینم.
مراجع: (مکث طولانی، صدای کنترل شده) حالا، من اینجا به این اتاق بر می‌گردم، اما من هنوز یک دختر کوچکم که گره خورده‌ام.
درمانگر: درست
مراجع: من بسته شده‌ام، تنها.
درمانگر: (بآرامی) حالا می‌خواهم که با دختر کوچک حرفی بزنی – به دختر کوچک خودت بگویی که او می‌داند که چگونه دقیقاً خود را شل کند. و من نگران این دختر کوچک هستم مبادا کاری کنم که آن کار به عنوان مداخله در کارهایی باشد که برای خودش می‌کند.
مراجع: بله (مکث طولانی) «دختر کوچک، تو نباید... تو دیگر... نیازی به این نداری که بسته باشی. خوب حالا چشمهای خودت را باز کن.» نگاه کن که من کجا هستم – اینجا در این اتاق با ساندی، ابی، بیل، باب، جیم، لئو، جان، الیزابت، آرت، مریم و کوپر. (بآهستگی): و طنابها شل می‌شوند و من می‌توانم دستهایش را بگیرم و ... (آه می‌کشد) من دارم نفس می‌کشم (صدا ملایمتر می‌شود) من در آنجا کمی جا دارم که بگیرم (مکث) پاهایم گشوده شده‌اند. من می‌توانم حرکت کنم (بآهستگی بلند می‌شود. کشیده می‌شود) مرا تا آن بالا و بعد هم در برگشت از آن بالا حمایت کن.
درمانگر: حالا ترا به رسمیت می‌شناسم.
مراجع: می‌بینم، می‌فهمم.

کاربرد

گشتالت درمانی، با شیوه‌های مختلف می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. پرلز کارگاه را به شکل متمرکز آن بیشتر ترجیح می‌دهد؛ بعضی ترجیح می‌دهند که روشهای گشتالت درمانی را در موقعیت گروههای کم‌وبیش سنتی به کار گیرند. دیگران رویکرد گشتالت را در جلسات فردی دنبال می‌کنند. در این تصمیم‌گیری که آیا نظریه و شیوه‌های گشتالت مورد استفاده قرار گیرد یا خیر درمانگر باید از اخطارهای شفرد آگاه باشد:
«به طور کلی گشتالت درمانی بیشتر با افراد بشدت اجتماعی، محدود شده، و تحت فشار قرار گرفته شده مؤثر است – از این گونه افراد اغلب به عنوان روان‌رنجور، دارای هراس، کمال‌گرا، غیرمؤثر، افسرده و غیره نام برده می‌شود – کارکرد آنها محدود یا ناهمسان است و اصولاً به محدودیتهای درونی آنها مربوط می‌شود و لذتهای آنها از زندگی نیز حداقل است.»
به نظر می‌رسد که بعضی از شیوه‌های آگاهی یافتن گشتالت درمانی، با کودکان به عنوان شیوه آموزش مربوط به رشد مفید باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. Beisser
2. Rader
3. Marshall Mcluhan
4. Levin
5. Shepherd
6. Levitsky
7. directed awareness
8. games of dialogue
9. playing the projection
10. reversal techniques
11. assuming responsibility
12. staying with a feeling
13. Simkin
14. Leo

منبع مقاله :
شیلینگ، لوئیس؛ (1391)، نظریه‌های مشاوره، ترجمه سیده خدیجه آرین، تهران: مؤسسه اطلاعات، چاپ دهم