جهانی شدن اقتصاد
 
چکیده
شاید بتوان گفت یکی از مهمترین و پررونق ترین حوزه های مطالعاتی ، تحقیقاتی و مباحثاتی جامعه شناسی در دهه آخر قرن بیستم، حوزه مستعد جهانی شدن و جهانی سازی بوده است. بر این اساس سعی شده است در سه بخش به شرح مفهوم جهانی شدن، نقش نهادهای جهانی اقتصادی در جهانی شدن و بالاخره نتایج جهانی شدن کنترل شده توسط سازمان های جهانی اقتصاد بپردازیم.

تعداد کلمات 1432/ تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه

مفهوم جهانی شدن

اگر چه به زعم پاره ای از اندیشمندان جهانی شدن مفهومی است نو و متعلق به سه یا چهار دهه اخیر که پیدایش آن به سال ١٩٦٠ برمی گردد(١) اما در صورت برخورداری از یک بینش تاریخی مبتنی بر خاصیت تکاملی تاریخ و جامعه، می توان مدعی شد که جهانی شدن فرایندی نیست که روی یک میز شام و با یک سخنرانی بنیان گذارده شده باشد، بلکه از لحاظ تاریخی به آغاز دوران فئودالیته در سلسله دوران تاریخی اجتماع برمی گردد. با امحای تاریخی دوران بسته و محدود برده داری که متناسب با ساخت اقتصادی این دوره حداقل ارتباطات انسانی در سطح جهانی بلکه در سطوح منطقه ای وجود نداشت، شروع دوره فئودالی همزمان شد با ایجاد مناسبات نو در عرصه های مختلف اجتماعی. در عین حالیکه تنوع ارتباطات درون عصری فئودالیسم نمی تواند حائز همه مولفه های جهانی شدن باشد اما تغییر تحرکات انسانی و اجتماعی ولو با وجود عدم انعطاف در ساختار اجتماعی و اقتصادی این دوره منشا ایجاد ارتباطات جدیدی در عرصه اجتماع شد، که پیوستگی جدیدی در میان انسانها ایجاد کرد. این افزایش مناسبات انسانی با ورود به دوران جدید که دوران سرمایه داری صنعتی و عصر بورژوازی بوده شکلی دیگر به خود گرفته است. بورژوازی آنچنان که مارکس و انگلس در مانیفست می گویند:"از نظر تاریخی نقش فوق العاده انقلابی ایفا کرده است‌.‌... بورژوازی عجایبی پدید آورده، بمراتب برتر از اهرام مصر، کانالهای روم و کلیسای گوتیک"(۲) و بعبارتی بورژوازی در عمر کوتاه خود منجر به تحولاتی گسترده تر از همه دوران تاریخی بوده است. دستاوردهایی که رنج و بارِ کار را از دست و دوش انسان گرفت و در انحصار ماشین قرار داد. ماشینیسم را روح جهان خود کرد تا انسان ها بیش از پیش توان کار خود حراج ارزان کنند. تکنولوژی را بر پایه تحولات جدید علمی بسط داد. ابزارهای جدید ارتباطی و محیط های تازه تعاملاتی را فراروی بشر قرار داد و مشخصا بواسطه همین دستاوردها انسانها را به سختی به هم وابسته کرد. مرزهای جوامع را درنوردید و متعاقب اینهمه مفاهیم جدیدی را به ذهن جوامع وارد کرد. مفاهیمی چون اقتصاد جهانی، فرهنگ جهانی، شبکه های جدید ارتباطی و دهها و صدها مفهوم و معنای جدید. بر اساس این تحول و در نتیجه تغییرات مذکور، سیر تطور تاریخی جهانی به سمت کامل تر شدن مفهوم جهانی شدن پیش رفت. این مفهوم در الفاظی چون "کمونیسم ِجهان شمول کارگری مارکس"، "تعمیم جهانی عقلانیت وبر"، "دهکده جهانی مارشال مک لوهان" و یا "همگرایی جهانی ناشی از مدرنیزاسیون ِ تالکوت پارسونز" از نظرگاه های مختلف عرضه شد. مفهومی سابقه دار که حکایت از یک حقیقت تاریخی می کند‌.
اما عصر، عصر ِ سرمایه داریست، و از خصلت های ِ سرمایه داری یکی اینست که همه چیز را سرمایه خود می کند. بنابراین به مفاهیم آنگونه می نگرد که گویی فرزند خود پرورد سرمایه داری هستند. ناگهان جهانی شدن می شود نتیجه بلافصل کنش های دوران سرمایه داری. حتی جهانی شدن می شود هدف تعمیم های سرمایه گرایانه عصر ما. از اینجاست که دو منظر را به روی تحلیل های اجتماعی این فرایند می گشاید. یکی نگاه به جهانی شدن بصورت پروسه ای و دیگر نگاه پروژه ای. نگاه اول یا همان نگاه پروسه ای،حکایت از تطور طبیعی جامعه و تاریخ دارد. بر این اساس جهانی شدن را یک واقعیت طبیعی می دانند که در مسیر طبیعی حرکت تاریخ قرار دارد و بنابراین از حدود اختیار بشر خارج بوده و خود را بصورت مشخص بر بشر تحمیل می کند. اما دیدگاه پروژه ای غالبا مرام و رفتار تئوریسین های نظام های سرمایه داری بوده است. این تئوری پردازان بواسطه همین نگاه معتقدند که می توانند روند جهانی شدن را متناسب با سیاست های خود کنترل و هدایت کنند و در این راستا از ابزارهای مختلفی هم بهره می برند. آنتوی گیدنز بر همین اساس جهانی شدن را چنین تعریف می کند:«جهانی شدن به معنای گسترش روابط اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان است. در یک نظام جهانی، جنبه های متعددی از زندگی مردم، از سازمان ها و شبکه های اجتماعی تاثیر می پذیرند که هزاران کیلومتر از آنها دورترند. در این وضعیت جهان را باید بعنوان یک نظام واحد قلمداد کرد.»(٣) بر این اساس شبکه ها و سازمانهایی که با وجود بعد مسافت می توانند بر زندگی مردم مختلف در اقصی نقاط جهان تاثیر گذار باشند در صورت اتخاذ تدابیر مشخص قادر خواهند بود روند جهانی شدن را تحت کنترل خود درآورند.

 

جهانی شدن دارای چه جنبه هایی است؟

آنچه مسلم است واسطه میان جهانی شدن و جوامع مختلف نمی تواند محدود به یک عامل باشد‌. اگرچه « جهانی شدنِ اقتصاد مهمترین بعد جهانی شدن است »(٤) اما گاهی تعابیری غیر از این اصل هم مطرح می شود آنچنان که به تعبیر « رابرت کاکس»:" اقتصاد جهانی به عنوان قالب جهانی شدن پدیده ای مربوط به انتهای قرن بیستم است"(5) پس مطمئنن این واقعیت دارای جنبه ها و ابعاد گوناگونی می باشد. این گوناگونی البته هرگز مانع از آن نشده است که نقش قدرتمند اقتصاد در این امر تضعیف شود. جامعه شناسان جنبه های گوناگونی از قبیل جنبه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتا نظامی را برای جهانی شدن بر شمرده اند. در این بین جنبه های سیاسی و اجتماعی معمولا متاثر از نقش فرهنگ، اقتصاد و در مواردی عوامل نظامی قرار دارند. آنتونی گیدنز طی سخنرانی هفتم نوامبر 2001 در دانشگاه LSE* می گوید:"به هر حال این نکته بسیار با اهمیت است که جهانی شدن سیاسی نیز هست، فرهنگی نیز هست و حتی به نظر من مهمتر از همه جهانی شدن با ارتباطات عجین شده است. در طول سی سال گذشته مهمترین نیروی دگرگون کننده ی زندگی ما بازارهای اقتصادی و یا به هم وابستگی اقتصادی نبوده بلکه تاثیرات ارتباطات بوده است که عمومن تحت عنوان « انقلاب ارتباطات، Communication revolution » خوانده می شود"(6) "... تاثیر ارتباطات فوق العاده بالاست و اگر بخواهید فقط یک نیروی موثر را از بین نیروهای مختلف انتخاب کنید، ارتباطات مهمترین عامل است، اما ضروری ست دوباره تاکید کنم که جهانی شدن پدیده ای یک بعدی نیست"(7) گیدنز با بیان این ادعا که سازمان هایی چون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در جهت اهداف خود مایلند جهانی شدن را تنها دارای بعد اقتصادی بدانند می گوید:"علل یا پیامدهای جهانی شدن به هیچ وضع در ذات خود به تمامی اقتصادی نیست؛ این یک اشتباه اساسی به دلیل محدود ساختن این مفهوم به بازارهای جهانی است. جهانی شدن اجتماعی،سیاسی و فرهنگی نیز هست. "(8) بطور قطع گیدنز بعنوان یکی از جامعه شناسانِ برجسته معاصر که بویژه در باب جهانی شدن دارای آراء محکمی می باشد نمی تواند چون یک اقتصاددان محض تنها یک جنبه از جهانی شدن را ببیند و از سایر جنبه های آن که اتفاقن نقش قدرتمندی هم در هدایت و کنترل روند جهانی شدن دارند چشم بپوشد. اما بی شک همچنان که در بالا آمد اقتصاد قدرتمند ترین عامل در روند جهانی شدن بمعنای دوم مورد اشاره در بالا بوده است، که در صورت تاملی دقیق خواهیم دید که حتا فرهنگ ها و سیاست های قدرتمند تر در عرصه جهانی شدن نیز حضور خود را در شرایط حمایتی از سوی بنگاه های اقتصادی یا قطب های فرادستی اقتصادِ جهانی می بینند‌. با این درک به سراغ عنوان اساسی بحث می رویم‌.
 

نقش سازمان های جهانی اقتصادی در جهانی شدن

با توجه به اینکه غالب قریب به اتفاق نهادهای اقتصادی از مظاهر ملموس اقتصاد سرمایه داری محسوب می شوند لازم است مختصرا پیرامون اقتصاد سرمایه داری و روحیات این اقتصاد توضیح داده شود. اگر چه « آدام اسمیت » که نزد سرمایه داری «قدیس پشتیبان» نامیده می شود را به عنوان اصلی ترین و اولین بنیانگذار سرمایه داری نام نهاده اند و « کتاب ثروت ملل» وی را منشور اصیل سرمایه داری خوانده اند؛ اما می توان ریشه های این اقتصاد را کمی جلوتر دنبال کرد‌. در قرن 16 و 17 میلادی کشیشی مسیحی به نام کالون رهروان و پیروان خود را علی رغم آداب مرسوم کلیسا و مذهب به گرد آوری مال و ثروت تشویق نمود‌.این اندیشه که مایل به مال اندوزی و ثروت شخصی بود و به کالونیسم مشهور شد به عقیده ی پاره ای از اندیشمندان، اگر چه نمی توانسته است کاپیتالیسم (سرمایه داری) را به وجود آورد اما " کالونیسم را می توان به مثابه ی نیرویی معنوی و عاملی فرهنگی تلقی نمود که باعث ایجاد تحرکی قوی و استثنایی در روحیه ی سرمایه داری گردید."(9)
"کالوینسم" را وبر پایه اقتصادی ِ "لوتریینیسم" معرفی می کند و حائز مراتبی از آن پروتست مذهبی علیه دستگاه "کاتولیسم". به عقیده ی وی:"دکترین کالون با داشتن منطق خاص خود و با عکس العمل های روانی که ایجاد کرد، باعث بوجود آمدن اخلاق فردی و اقتصادی مناسب برای رفتار سرمایه داری گردید."(10) این اخلاق را البته ماکس وبر به عنوان اخلاقی پروتستانی تعریف می کند و آن را در شکل گیری قالب جدید سرمایه داری موَُثر می داند‌. همین اخلاق کالونی یک قرن بعد در قالب اندیشه های آدام اسمیت در عرصه ی اقتصاد معرفی می شود‌. اندیشه هایی که مسلمن پایه و اساس سرمایه داری فعلی می باشد. اسمیت که در هنگامه ی خود در برابر اندیشه های اقتصادی "سوداگران" و نیز "فیزیوکراتیسم" قرار داشت به کشف روابط منجر به تقسیم کار و نتایج دیگری نایل آمد‌. اما فارغ از همه ی محاسبات و مباحث اقتصادی وی می توان این اصل اساسی که وی به جهان سرمایه داری هدیه داد را به عنوان نزدیک ترین نکته به بحث جاری مطرح کرد‌. اسمیت منادی نوعی فردگرایی مبتنی بر اقتصاد انتفاعی بود‌. وی معتقد بود که هر فعالیت اقتصادی متوجه سود بیشتر است و هیچ ارزشی به غیر از این اصل نمی تواند محرک فرد در یک کارکرد اقتصادی باشد‌. اسمیت در بکارگیری میراثی که از اسلاف خود در حوزه فلسفه انتفاعی در اختیار داشت بخوبی در تئوریزه کردن اقتصاد سرمایه داری استفاده کرد‌. در کنار این ویژگی در آراء اسمیت برخی معتقدند که: " او پشتیبان سرسخت سیاست تجارت آزاد در سطح بین المللی و داخلی و طرفدار سیاست آزادی کامل اقتصادی( Laissez – Faire ) برای تمام مردم جامعه بود."(11) اگرچه برخی نیز نقش و اهمیت تجارت بین المللی را در آراء اسمیت مشاهده نمی کنند چنانچه می گویند:" عوامل اصلی رشد و توسعه اقتصادی از نظر اسمیت به قرار زیر است: افزایش جمعیت یا نیروی کار، تقسیم کار، تراکم سرمایه و پیشرفت فنی که تاکنون از نظریات کلی توسعه اقتصادی چیزی بر این عوامل «بجز تجارت بین المللی که وجهی از همان تقسیم کار است» افزوده نشده است"(12) اگر چه خود اسمیت تا حدی به ارزش های اخلاقی در کنار ارزش های اقتصادی معتقد بود ولی اخلاف وی هرگز پایبندی عملی به این ارزشها از خود نشان ندادند‌. بنا بر این برای ورود به بحث اصلی خود همین فاکتور مهم در اقتصاد سرمایه داری که نگرش انتفاعی در اقتصاد است با تکیه بر اهمیت تجارت آزاد را، مد نظر گرفته و به بحث وارد می شویم اگرچه شاید عدم پرداختن به مرکانتلیسم نقصی در مقدمه بحث باشد‌.
در حالیکه سیر کلی بحث حول سازمان تجارت جهانی(WTO ) میگردد اما نگاهی اجمالی به دیگر سازمان های جهانی اقتصادی هم خواهیم داشت‌. بنا بر این بیشتر از همه به سازمان های مطرح صندوق بین المللی پول و بانک جهانی می پردازیم‌.
"صندوق بین المللی پول و بانک جهانی هر دو حاصل کنفرانس مالی – پولی«برتون وودز» هستند که در سال 1944در «نیو همپشایر» آمریکا تشکیل شد و بخشی از تلاش های هماهنگ شده ای بود که برای تامین مالی اروپا بعد از جنگ و اجتناب از رکو های اقتصادی آینده صورت می گرفت."(13) این سازمان ها علی رغم استقرار و استواری بر این اصول به سرعت از اهداف اولیه خود فاصله گرفتند‌. در دهه ی 80 به دنبال هم نوایی ریگان و مارگارات تاچر در انگلستان که معطوف به اندیشه ی آزاد سازی بازار ها بود این سازمان ها نیز تغییر رویه دادند و به صورت نهاد های تبلیغی بلکه بنگاه های اجرایی این اندیشه ی جدید امپریالیستی – سرمایه داری در آمدند و طی تغییر و تحولاتی که در راس مدیریتی این سازمان ها ایجاد شد همگرایی بیشتری بین این سازمان ها بوجود آمد‌. صندوق بین المللی پول تئوری تعدیل ساختاری را به ذهن کشور های جهان سوم تزریق می کرد و بانک جهانی که پیش از این به هدف توسعه، وام هایی در جهت سد سازی، جاده سازی و اقداماتی از این دست هزینه می کرد، متولی تامین بودجه ی اجرای طرح تعدیل ساختاری شد‌.

 

بیشتر بخوانید: نیروی جهانی‌شدن


اما طرح تعدیل ساختاری چیست؟

"از دیدگاه نظری، برنامه ی تعدیل ساختاری مجموعه هایی از سیاست ها و برنامه های اقتصادی است که با مذاکره بین بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و دولتی که نیازمند وام است مورد توافق قرا می گیرد"(14) "مسایل عمده ی برنامه ی تعدیل عبارتند از : کسری تراز پرداخت ها، تورم، نقش دولت و تجارت."(15)
دولت هایی که سیاست تعدیل را می پذیرند باید با امید برخورداری از این وام ها به تعدیل ساختار دولت و آزاد سازی تجارت بپردازند. این سیاست اگر چه در ظاهر به دنبال کاهش فاصله میان کشور ها و کمک به توسعه ی اقتصادی کشور ها در جهت جهانی کردن اقتصاد های مختلف است اما تجربه های عینی بدست آمده از سیاست های اقتصادی این سازمان ها در بولیوی، فیلیپین، زیمبابوه، آرژانتین و... چیزی غیر از این ادعا را به اثبات می رساند. بر این اساس، سازمان های فوق ضمن ایفای نقش خود در جهانی کردن اقتصاد به صورت وابسته کردن اقتصاد های عقب مانده به اقتصاد های بزرگ جهانی در عقب نگاه داشتن این اقتصاد ها نیز نقش موثری ایفا می نمایند.
سیاست تعدیل ساختاری عملن به رکود اقتصادی و فرو پاشی بنیان های اقتصادی در جهان سوم منجر شده، و ضمن وابسته شدن آنها، به تامین منافع تجاری – اقتصادی ِ دول سرمایه داری منجر می شود.

 

(WTO) و جهانی شدن

سازمان تجارت جهانی ( WTO ) از اواسط دهه نود قرن بیستم در پی مذاکرات گسترده ای که از سال 1986 در شهر " پانتا دل استه " اروگوئه شروع شده بود، جایگزین « سازمان موافقت نامه های عمومی تعرفه و تجارت » یا همان ( GAAT ) شد. در حقیقت "با شکل گیری « WTO » بتدریج یک نظام تجاری جهان شمول در جهان متولد شد."(16) این سازمان اساس خود را بر پشتیبانی از تجارت آزاد در سراسر جهان بنا نهاد. بنابراین مهمترین و اصلی ترین هدف این سازمان حمایت و پیشبرد تجارت آزاد میان کشورهای مختلف جهان بود. به همین دلیل نقش این سازمان در گسترش ارتباطات و پیوستگی های اقتصادی در جهان انکارناپذیر می نماید. این سازمان در تعریفی مختصر از خود بیان می دارد:
"بطور خلاصه سازمان تجارت جهانی،تنها سازمان بین المللی ِ بازرگانی با قوانین جهانی تجارت بین ملت هاست. کارکرد اصلی این سازمان عبارت است از : اطمینان دادن به هموار بودن، قابل پیش بینی بودن، قابل پیشگویی بودن و امکان پذیر بودن جریان آزاد تجارت."(17)
به این دلیل که سازمان تجارت جهانی به هر قیمتی از تجارت آزاد میان کشورها حمایت می کند لزوما این سازمان سیاست های تعرفه ای خود را به کشورهای میزبان، بخصوص کشورهای جنوب که توان چانه زنی کمتری در مناسبات بین المللی دارند، تحمیل می کند. ( این استثنا قائل شدن در تحمیل شرایط تعرفه ای به هیچ عنوان ساخته و پرداخته ذهن نگارنده این مطلب نیست. در حقیقت جریاناتی که حول تغییرِ تعرفه های فولاد در ایالات متحده بوجود آمد شاهد خوبی بر این ادعا می باشد.) این تحمیل شرایط که به هدف یکسان سازی شکل تجارت در جهان می باشد در نهایت موجب بوجود آمدن بازار های همگون بین المللی اقتصادی می شود و به جهانی شدن هرچه بیشتر اقتصاد کمک می نماید.
شنیدن آمار تکان دهنده ای چون : مبادله ی پولی دو میلیارد دلاری در هر دو ثانیه خود دلیل محکمی بر تاثیر سازمان تجارت جهانی در سال های اخیر است. رشد جریان سرمایه گذاری مستقیم خارجی «FDI» در سراسر جهان دلیل دیگری بر تاثیر مثبت سازمان تجارت جهانی درگسترش ارتباطات و مناسبات اقتصادی در سال های اخیر است. بگونه ای که که " جریان FDI به داخل کشور های میزبان از 159 میلیارد دلار در سال 1991 به 865 میلیارد دلار در سال 1999 رسیده است که نشان دهنده ی 5/5 برابر شدن جریان FDI در سال 99 نسبت به سال 91 است."(18) در بازار های جهانی مالی، شاخص های جهانی شدن به خوبی قابل تشخیص هستند. گردش مالی در بازار های جهانی مالی از 17/5 تریلیون دلار در سال 1979 به 300 تریلیون دلار در سال 1998 رسیده است. با این همه با وجود چنین آمار و ارقامی نقش سازمان تجارت به گونه ای دیگر برجسته می نماید. در حقیقت مهمترین هدف سازمان تجارت به صحنه کشاندن کشورهای جنوب و در واقع جهانی سازی این کشور ها و اقتصاد های نابسامان آنها بوده است. برای نیل به این هدف ظاهرا سازمان تجارت از سه روش استفاده کرده است"؛ نخست از طریق موافقت نامه ها، دوم از راه کمیته و سوم آموزش."(19) این موافقت نامه ها را در زمینه ی تجارت، تجارت خدمات، حمایت از حقوق مالکیت معنوی، حلّ و فصل اختلاف ها و نیز بررسی سیاست های تجاری و خرید های دولتی بکار می گیرند. در حقیقت سازمان تجارت سعی می کند از بخش هایی از موافقت های نامه های تمهیدی در اساسنامه ی خود برای همگرایی بیشتر کشور های جنوب بهره گیرد. همچنین از طریق کمیته های طراحی شده در سازمان و بکار گیری این کمیته ها به دنبال تحقق اهداف خود می باشد. مهمترین کمیته های دخیل در این امر، کمیته های تجارت و توسعه، و کمیته ی فرعی کشور های توسعه یافته است. سازمان تجارت از طریق آموزش و در حوزه های آموزش و کمک های فنی همچنین کمک های حقوقی نیز به جلب و جذب کشور های جنوب می پردازد. مجموعه ی این اقدامات سبب شده است که کشور های جهان سوم به سازمان تجارت به عنوان یک فرشته ی نجات بنگرند و با شور و شوق فراوان به سمت این سازمان متمایل شوند و حتی حاضر شوند تغییرات لازم را در سازمان های اقتصادی خود ایجاد نمایند تا به عضویت این سازمان پذیرفته شده و به چرخه ی جهانی اقتصاد بپیوندند. در حقیقت وسعت تمایلات جهانی به نهاد های جهانی اقتصادی بیش از همه مدیون اقدامات عملی سازمان تجارت جهانی بوده است. اگر چه عواقب تن دادن به شرایط سازمان های جهانی در تمامی موارد به زیان کشور های قطب جنوب تمام شده است اما به دلیل جلوگیری از پراکندگی بحث در این مجال به این وجه از جهانی شدن (جهانی سازی ) اقتصادی نمی پردازیم.

 

نتیجه گیری

اگر چه بسیاری از اندیشمندان معتقدند؛ "توسعه و تکامل اقتصادی در آمریکای شمالی، اروپای غربی و ژاپن که اغلب آنها را به سر راس مثلث (Triaden ) تشبیه می کنند، در چند دهه ی اخیر چشمگیر بوده است؛ اما این فرایند بخش اعظم جهان را در بر نمی گیرد."(20) و کسانی چون یوهان- ارنبری « Johan Ehernbery » کارشناس سوئدی" جهانی شدن را یک افسانه می داند که در برگیرنده یک بخش ممتاز است و در راس آن یک ایدئولوژی ست که انگیزه آن تقسیم ثروت عظیم جهان، به زیان تهیدستان و به سود ثروتمندان است."(21) اما آنچه مسلم است، جهانی شدن چه در هیبت شیطانی و چه در قامتی فرشته گون یک واقعیت ملموس و جاریست که باید آن را شناخت و تدابیر مناسب با آن را اندیشید. در این بین بعد اقتصادی آن که مانند ابعاد فرهنگی و سیاسی- نظامی آن غالبا تحت کنترل لیبرالیسم و نئولیبرالیسم حاکم بر جهان است، قابل تامل تر است. بخصوص نقش سازمان های جهانی اقتصادی که غالبن به شکل واحدهای فرا ملی نمود می یابند، اگرچه در عمل تحت هدایت دولت های برتر و قدرتر هستند. درک ماهیت و کارکرد این سازمان ها و تاثیر این سازمان ها بر روند جهانی شدن مهمی است که باید بیشتر به آن پرداخت و متناسب با وسعت آنها با آن برخورد کرد. تردیدی نیست که نظریه پردازان ِ بزرگ مخالف سرمایه داری که در راس خود "کارل مارکس" را می بینند، در صورتی که با چنین واقعیتی برخورد می نمودند، پاره ای از گزاره های خود را دستخوش تغییر می کردند. چه؛ هیولای سرمایه داری به تعبیر درست "مارکس" هرگز به ثبات شیوه های تولید و تثبیت خود نظری ندارد. انگلس در پیشگفتاری که بر یکی از چاپ های "کار ِ مُزدی و سرمایه ی مارکس" آورده است،می نویسد:"این جزوه همان جزوه یی نیست که مارکس در سال 1849 نوشت، بلکه جزوه یی است که احتمالا می بایست در سال 1891 می نوشت." و چه زیبا گفته است.
باری؛ ساخت های جدید سرمایه داری در عرصه های مختلف، و آموزه های اینچنین از کسانی چون "انگلس" ما را از بست نشستن در پای دگم هایی که علی رغم آفرینندگان آنها به سختی آنها را چسبیده ایم، دور می دارد و بدنبال آفرینش های جدید، مبتنی بر الگوهای کلی مشخص رهنمون می کند.

منابع و مآخذ:
1- واترز،مالکوم- جهانی شدن – ترجمه اسماعیل مردانی گیوی، سیاوش مریدی- انتشارات سازمان مدیریت صنعتی- 1379
2- مارکس، کارل – انگلس، فردریک – مانیفست کمونیست**
3- گیدنز ، آنتونی – جامعه شناسی – ترجمه منوچهر صبوری – تهران، نشر نی، چاپ پنجم 1378
4- هابرماس، یورگن – جهانی شدن و آینده دموکراسی( منظومه پساملی) – ترجمه کمال پولادی – تهران، نشر مرکز، چاپ دوم 1382 ص102
5- پیشین
6- گیدنزةآنتونی- چشم انداز نظم جهانی، ترجمه محمدرضا جلائی پور، ماهنامه آفتاب، سال سوم ، شماره بیست و سوم، اسفند1381
7- پیشین
8- گیدنز،آنتونی- جهانی شدن،نابرابری و دولتِ سرمایه گذار اجتماعی، ترجمه محمدرضا مهدی زاده، ماهنامه آفتاب،سال سوم،شماره 21، آذر 1381
9- روشه، گی – تغییرات اجتماعی – ترجمه منصور وثوقی- چاپ چهاردهم، تهران نشر نی، ص72
10- وبر،ماکس – اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری،ترجمه عبدالمعبود انصاری. انتشارات سمت.چاپ دوم، تهرا 1374
11- قره باغیان، مرتضی – اقتصاد رشد و توسعه ، نشر نی ، چاپ پنجم تهران 1381 ، جلد اول ص114
12- کاتوزیان، محمد علی- آدام اسمیت و ثروت ملل، شرکت سهامی کتاب های جیبی، چاپ دوم، تهران 1381، ص 93-94
13- استیگلیتیز، جوزف - جهانی سازی و مسائل آن – ترجمه حسن گلریز، تهران نشر نی ، چاپ دوم 1382 ، ص32
14- سیف، احمد - جهانی کردن فقر و فلاکت ( استراتژی تعدیل ساختاری در عمل ) تهران ، نشر آگاه ، چاپ اول 1380 ، ص75
15- پیشین
16- سلیمی ، حسین - نظریه های گوناگون درباره جهانی شدن - چاپ اول ، تهران انتشارات سمت، 1384 ، ص2
17- به نقل از سایت رسمی سازمان تجارت جهانی: http://www.wto.org
18- کازرونی ، علیرضا - نقش سرمایه گذاری مستقیم خارجی در جهانی شدن ، اطلاعات اقتصادی- سیاسی ، سال هجدهم ، شماره سوم و چهارم (195-196 ) آذر و دی 82
19- پیلتن ، فرزاد- جهانی شدن اقتصاد ، سازمان تجارت و همگرایی کشورهای جنوب ، اطلاعات اقتصادی- سیاسی ، سال نوزدهم ، شماره نهم و دهم (213-214) خرداد و تیر 84
20- روزلیوس، اشتفان- جهانی شدن؛ افسانه یا واقعیت؟ ترجمه فرشته کریمی- اطلاعات اقتصادی- سیاسی ، سال هجدهم ، شماره نهم و دهم (201-202) خرداد و تیر 83
21- پیشین
*. آنتونی گیدنز در سالهای 2001و 2002 طی پنج سخنرانی تحت عنوان"چشم اندازهای جهانی در زمانه گذار" به مقوله جهانی شدن پرداخت . عناوین این سخنرانیها عبارت بودند از:"چشم انداز نظم جهانی، چشم انداز دولت ملت، چشم انداز نابرابری جهانی، چشم انداز خانواده و چشم انداز دموکراسی" که در زمان توسط محمدرضا جلائی پور ترجمه و از سوی ماهنامه توقیف شده "آفتاب" منتشر شد و اخیرا نیز توسط مترجم آن در یک مجلد به چاپ رسیده است .
**. مانیفست( بیانیه) کمونیست در دسامبر 1947- ژانویه 1948 توسط مارکس و انگلس نگاشته شد که بعنوان مرامنامه تاریخی کمونیست ها اعتبار یافت . این بیانیه اولین بار در فوریه سال 1948 به آلمانی چاپ شد