نویسنده: محمدحسن بروشکی
به اهتمام: فرج‌الله عفیفی





 

در کتاب اقدس ص 19 س 7 می‌خوانیم:
«قد کتب اللّه لکلّ عبد اراد الخروج من وطنه ان یجعل میقاتاً لصاحبته فی ایّة مدّة اراد ان اتی و وفی بالوعد انّه اتّبع امر مولاه و کان من المحسنین من قلم الامر مکتوباً * و الّا ان اعتذر بعذر حقیقیّ فله ان یخبر قرینته و یکون فی غایة الجهد للرّجوع الیها و ان فات الامران فلها تربّص تسعة اشهر معدودات و بعد اکمالها لا بأس علیها فی اختیار الزّوج و ان صبرت انّه یحبّ الصّابرات و الصّابرین اعملوا اوامری و لا تتّبعوا کلّ مشرک کان فی اللّوح اثیماً.»
ترجمه:
«به درستی که نوشته است خداوند برای هر بنده که بخواهد بیرون رود از میهن خود که قرار دهد وقتی را برای رفیقه‌اش که در چه مدّتی می‌خواهد بیاید (برگردد)، و وفا به عهد نماید، او پیروی فرمان مولای خود را نموده و از نیکوکاران خواهد بود، که از قلم فرمان نوشته شده * و اگر معذور به عذر حقیقی شده، بر اوست که خبر دهد همسر خود را. و در غایت کوشش برای برگشت به سوی او باشد. و اگر که آن دو امر فوت شد (یعنی نتوانست برگردد و هم نتوانست به زنش خبر بدهد)، پس بر اوست (بر زن) که منتظر شود نه ماه شمرده شده، پس از تکمیل نه ماه، باکی بر او (زن) نیست در اختیار شوهر (ازدواج کردن). و اگر بردباری نماید، او دوست می‌دارد زنان بردبار را. عمل کنید فرمان‌های مرا و پیروی نکنید هر مشرک را که در لوح گناهکار قلمداد شده.»
هر چند تصمیم داشتیم که از حیث لفظ، فعلاً، با اقدس کاری نداشته باشیم و آن را به جلد دوم واگذاریم، ولی این به اصطلاح آیات که به عربی تلفیق شده، گاهی به حدی زننده و مهوع [قی‌آور] است که انسان بی‌اختیار مشمئز و بیزار می‌شود.
کاری به اغلاط صرف و نحوی آن نداریم، اصولاً این به اصطلاح آیات که کتاب اقدس را ساخته‌اند از حیث اداء کلام و طرز بیان و جمله‌بندی، با عربی شباهت ندارد. مثلاً برای یک مطلب ساده که می‌توانست به آسانی بگوید «من اراد السفر» چه مزخرفاتی بافته! «کلّ عبد اراد الخروج من وطنه!» چنانکه بخواهیم همین مطلب را به فارسی بیان کنیم، خواهیم گفت: کسی که بخواهد مسافرت نماید، و اگر به جای آن بگوئیم کسی که خواسته بیرون شود از وطنش، چقدر یاوه و غلط خواهد بود! یا به جای جمله «متی یرجع» ملاحظه فرمائید چه می‌گوید «فی أیّة مدّة أراد أن أتی!» که به فارسی ادا می‌کنیم: برمی‌گردد! ولی معنی جمله بهاء این است: «در کدام مدت اراده کرده است اینکه بیاید؟» از همین دو جمله‌ی کوتاه به درد دل ما برسید، که کتاب اقدس از اول تا آخر، صرف نظر از اغلاط صرف و نحوی، از حیث اسلوب و شیوه کلام به عربی مانند نیست. برای آنکه خواننده گرامی درست به عربی بهاء پی برد، حکایتی به نظرم می‌رسد که ذیلاً نقل می‌کنیم:
یکی از طلبه‌های علوم دینی که مقدمات عربی را خوانده، به قصد تکمیل تحصیلات خود به نجف رفت و برای خرید بادبزنی به بازار شتافت، از روی غرور نخواست از کسی بپرسد که بادبزن را به عربی چه می‌گویند؛ پیش خود فکر کرد که بادبزن مرکب از دو کلمه «باد» و «زن» می‌باشد، باد به عربی «ریح» و زن را هم «مرئه» می‌گویند؛ پس به فروشنده گفت: هل عندک ریح‌المرئه؟ آیا بادزن نزد شما هست؟
فروشنده از گفتار او چیزی نفهمید تا آن که با دست به بادبزن اشاره نمود؛ فروشنده خندید و گفت: بدبخت! بگو مروحه. ریح‌المرئه کدام است؟ عربی کتاب اقدس هم عموماً شبیه این است که انشاءالله در جلد دوم مفصلاً به شرح آن خواهیم پرداخت.
برگردیم به اصل مطلب، اگر مطابق این حکم نوظهور کسی خواست مسافرت نماید و با خانم خود نیز پیمان منعقد ساخت که در رأس موعود معین مراجعت نماید، چنانچه این مسافر نتوانست به وعده خود وفا نماید و وسیله هم نداشت که به زوجه خویش خبر دهد، زیرا مثلاً جنگ شروع و روابط قطع شده بود، وظیفه خانم این است که فقط نه ماه صبر کند و پس از انقضاء مدت نه ماه، شوهرِ تازه مطابق میل خود اختیار نماید. اگر سه روز پس از انقضاء نه ماه، شوهر اول مراجعت نمود و زن خود را در آغوش دیگری دید، حق هیچ‌گونه اعتراضی ندارد! چشمش کور تا دیگر سفر نکند و احکام بهاء را به بازیچه نگیرد. این است معنی سعادت بشر!!
منبع مقاله :
بروشکی، محمدحسن، (1389) اثبات بی‌اعتباری کتاب اقدس: احکام بهائیت، تهران: راه نیکان، چاپ اول