اشو و نفی ادیان
نگاه نامتعادل آیین جین نسبت به زندگی و فقر و عزلتی که نسبت به دنیا توصیه میکند سبب شده بود تا اشو در آیین پدری شک کند و این بدبینی را به دیگر ادیان نیز تعمیم دهد.
آیین جین دارای دو فرقهی اصلی است؛ جینها به دو فرقهی «سوتامبارا» (4) یا سفیدپوشان و «دیگامبارا» (5) یا آسمانپوشان (یعنی عریان) تقسیم شدهاند، آسمان پوشان بر این باورند که به سنن کهن کیش جین که به فقر و عزلت از دنیا توجه خاصی داشته است، وفادار ماندهاند و به همین دلیل لخت و برهنه راه میروند و حتی از پوشاندن تن خود نیز امتناع میورزند.
راهبان دو فرقه بایستی در نهایت فقر و بینیازی به سر برند. آنها احتیاجات ابتدایی و خوراک خود را از راه تکدی و گدایی تأمین میکنند. (6)
روشن است که با این نگاه نامتعادل نسبت به زندگی، عالیترین جامعهی جینی ویرانکدهای بیمار است که در انتظار کمال و ایدههای ذهنی خود، تمامی دیگر ابعاد زندگی را نادیده میگیرد و در نتیجه با این رویکرد، انسانی نامتعادل و محدود پدید میآید که از پس نیازهای اولیهی خود نیز برنمیآید و رو به گدایی و سربار دیگران شدن میآورد و این محصولی نیست که بتواند انسانهای هوشمند و آگاه امروزی را به خود جلب کند و الگوی آنها قرار گیرد.
گاهی اشو در سخنان خود از دقت در گفتار فاصله میگیرد و یک ویژگی از یک پدیده را به دیگر پدیدههای همجنس و همردیف آن تعمیم میدهد. برای مثال میگوید که چون مذهب جین بر فقر و عزلت از دنیا و نعمتهای آن تأکید میکند، دیگر ادیان هم میخواهند انسان را به فقر و بیاعتنائی نسبت به مال و ثروت بکشانند. اشو میگوید:
بیشتر مذاهب دست به دست هم دادهاند تا جایی که میتوانند انسان را به فقر بکشانند. آنها شدیداً پول را محکوم و فقر را ستایش کردهاند و تا آنجا که به من مربوط است، آنها بزرگترین جنایتکارانی هستند که دنیا به خود دیده است. (7)
مترجم کتاب خلاقیت، مذاهب مورد اشارهی اشو و فقرگرایی آنان را مذاهبی میداند که در هندوستان و جنوب شرقی آسیا است (8)؛ اما این مطلب درست نیست. اشو تمامی ادیان را به جز دین خود نفی میکند و ما در این بخش شواهد فراوانی برای این امر ارائه خواهیم کرد.
یکی از ادیان زندهی موجود در هندوستان، آیین زرتشت است. با آنکه در نگاه آیین زرتشت این عالم، میدان نبرد خیر و شر یا اهورا و اهریمن است، پرداختن به دنیا و تلاش و کوشش برای آبادانی آن نه تنها امری ناپسند شمرده نشده، بلکه بر آن تأکید میشود.
زرتشت همواره توصیه میکرد که مردمان، راه نیک را برگزینند تا به رستگاری رسند. آدمی آزاد و مختار است تا در زندگی خود به یکی از دو راه بپیوندد، اما هرگاه راه نیک را برگزیند، از پاداش مادی این دنیا و پاداش معنوی سرای دیگر برخوردار خواهد شد. پاداش مادی و دنیوی، مال و ثروت و برکتی است که در نتیجهی کار و فعالیت مؤمنان در زندگی به دست میآید. اصولاً تنبلی و بیکارگی از صفات زشت آدمی است و اهریمن مروّج آن است. (9)
در آیین یهود، منعی از داراییهای دنیوی به چشم نمیخورد و به طور کلی امروزه یهودیان یکی از ثروتمندترین پیروان ادیان جهان به شمار میروند. دائرةالمعارف کتاب مقدس در این باره میگوید:
در میان یهودیان عهد جدید، این نظریه وجود داشت که ثروت، نشان دهندهی لطف و رحمت خاص خدا و فقر نشانهی بیایمانی و ناخشنودی خدا است. (10)
پیکان انتقاد اشو در خصوص اینکه ادیان، مردم را به فقر و نداری میکشانند، متوجه مسیحیت است، او به صراحت جملهای از انجیل را که در مذمت ثروتمندان و دولتمندان است مورد هدف قرار میدهد و میگوید:
این هم شد حرف؟ "شتر و بارش میتوانند از سوراخ سوزن رد شوند، اما آدم ثروتمند نمیتواند از دروازههای بهشت عبور کند!"
کسی که این حرف را میزند [یعنی عیسای مسیح (علیهالسلام)] آماده است اجازه بدهد تا شتر به آن گندگی از سوراخ ته سوزن رد شود - که یقیناً محال است - او قبول دارد که ناممکن شاید ممکن شود، ولی اینکه پای یک ثروتمند به بهشت باز شود؟ این محال اندر محال است. (11)
دائرةالمعارف کتاب مقدس، دربارهی همین سخن عیسی (علیهالسلام) چنین مینویسد:
نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که در کلام خدا، طمع و انگیزه نادرست برای اندوختن ثروت، تقبیح شده است و به هیچ وجه نمیتوان براساس استطاعت مالی کسی در مورد روحانی بودن او حکم کرد. نه فقر نشانه روحانیت است و نه ثروت، نه ثروتمند بودن دلیلی بر عدم پیروی و پذیرش مسیح است و نه فقیر بودن. روحانیتِ شخص به رابطه او با خدا و زندگی او در نور و راستی بستگی دارد. البته زمانی که به تاریخ نگاه میکنیم، میبینیم که ثروت همیشه مانعی بزرگ بر سر راه تسلیم واقعی اشخاص به خدا بوده است و باعث فجایع و جنایتهای بسیاری گردیده است. اما براساس تعلیم خدا نمیتوان به صورت کاملاً مطلق گفت که یک شخص ثروتمند، امکان ندارد شخص روحانی باشد، چرا که باز هم در تاریخ اشخاص بسیاری بودهاند که از ثروت فراوان خود برای کار خدا و خدمت به سایر انسانها استفاده کرده و اجازه ندادند که ثروت آنها آقای آنها باشد، بلکه از آن همانند غلامی مفید استفاده کردهاند. (12)
دین اسلام هم که دومین آیین پرجمعیت هندوستان است، با فقر و نداری میانهی خوبی ندارد. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
نزدیک است که فقر به کفر بینجامد. (13)
حضرت علی (علیهالسلام) طریقت خود را در مورد داراییهای ظاهری میانهروی و سنت خود را رشد میداند (14) و خود از کسانی است که در آباد کردن مزارع و نخلستانها و ایجاد چاههای آب در راه خدا پیش قدم بوده است.
در آیات قرآن نیز قدرت و ثروت یوسف (علیهالسلام)، داود (علیهالسلام) و سلیمان (علیهالسلام) و برخی دیگر از انبیا الهی مانع از آن نیست که ایشان به عنوان الگوهای انسانی مطرح شوند.
نکته اینجاست که این ادیان که بیشترین جمعیت ادیان جهان را تشکیل میدهند به انسانها این هشدار را میدهند که مال و ثروت اصالت ندارد و نباید هَمّ و غم خود را در جمعآوری ثروت و داراییهای ظاهری دانست و ارزش انسان بیشتر از این ظواهر است.
پیام ادیان این است که ثروت اصل و اساس زندگی انسان نیست، علم از ثروت بهتر است؛ پرداختن به همین دنیا و تأمین معاش در جای خودش عبادت است و بالاخره آنکه رضایت و خشنودی خداوند، بر فخرفروشی و تکبر ثروتمندان ترجیح دارد و پیامدهای چشم و همچشمی و دشمنی حاصل از تکاثر و تجملگرایی را ندارد. بنابراین نه در هندوستان و نه در هیچ کجای جهان مذاهب نمیخواهند انسان را به فقر بکشانند، بلکه میخواهند تا در قید و بند مال نماند و از آفات آن سلامت باشد و به اندازه به آن توجه کند.
پینوشتها:
1. Jainism؛ پیروان این آیین بر این باورند که واردهامانا مهاویرا (Vardhamana Mahavira) از جمله کسانی است که راه راستین زندگی را کشف کرده است. او در قرن ششم پیش از میلاد در هندوستان میزیست و در مقابله با نظام طبقاتی آیین هندو و مراسم قربانی که از مهمترین ارکان آیین هندو به شمار میآیند، نفی نظام طبقاتی و اصل عدم آزار جانداران را مطرح کرد. این آیین اکنون در هندوستان حدود سه تا چهار میلیون نفر پیرو دارد و ریاضتکشی یکی از مهمترین مفاهیم و قواعد آن به شمار میآید. (برگرفته از: شارمه، آمریته، فرهنگ ادیان، ترجمه: فاطمه سمواتی، تهران، مدحت، 1382، ص 67 و 68؛ ذیل مدخل جاینیسم)؛ برای اطلاع بیشتر از این آیین ر.ک: جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، ص 161-175؛ داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، امیرکبیر، چاپ چهارم، 1375، ج 1، ص 183-210.
2. اوشو، خاطرات اوشو: اینک برکهای کهن، ترجمه سیروس سعدوندیان، ص 86.
3. همان، ص 109-125.
4. Sevetambara
5. digambara
6. داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، ج 1، ص 186.
7. اشو، خلاقیت: آزادسازی نیروهای درون، ترجمه مرجان فرجی، ص 223.
8. همان.
9. وهاب ولی و میترا بصیری، ادیان جهان باستان، ج 3، ص 156.
10. دائرةالمعارف کتاب مقدس، سرپرست مترجمان: بهرام محمدیان، ص 610.
11. اشو، خلاقیت، ترجمه مرجان فرجی، ص 223.
12. دائرةالمعارف کتاب مقدس، سرپرست مترجمان: بهرام محمدیان، ص 610.
13. محمد ابن یعقوب کلینی رازی، (د 329 ق)، الکافی (هشت جلدی)، ج 2، ص 307.
14. «طریقتنا القصد و سنتنا الرشد». (آمدی، عبدالواحد ابن محمد (د 550 ق)، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات حوزهی علمیه قم، 1366، ج 1، ص 353.)
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشههای اشو، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}