یکی از انتقادهای اشو از ادیان آن است که ادیان، مردم را سرکوب کرده و آزادی آنها را گرفته‌اند و علت این کار ادیان آن است که می‌خواهند مردم را کنترل کرده و در جهت منافع خود از آنها استفاده کنند. اشو می‌گوید:
این کاری است که دین‌های متعارف با مردم می‌کنند: سرکوب، سرکوب، سرکوب. آنها اجازه نمی‌دهند شما خودتان باشید، موجود طبیعی باشید. آنها شما را فلج می‌کنند، علیل می‌کنند.
البته، کنترل افراد فلج آسان است،‌ کنترل افراد علیل آسان است، تسلط و تفوق بر آدم‌های مرده کار آسانی است. اما کنترل مردمی که از زندگی‌شان لذت می‌برند دشوار است. (1)
بدون تردید هر دین، مکتب و نظام فکری با توجه به نگاهی که به هستی، انسان و مبدأ و غایت این دو دارد، هدف‌ها و باید و نبایدهایی را برای انسان و سعادت و کمال او در نظر می‌گیرد و قوانین و احکامی در این برنامه لحاظ می‌کند، اشو با قانون با برنامه و با هدفمند زندگی کردن مخالف است و از واژه‌ی طبیعی بودن در مهم‌ترین صورتی که به ذهن می‌رسد، استفاده می‌کند در حالی که منظور از طبیعی بودن را بیان نمی‌کند و از طبیعت معنای تابع احساسات و غرایز اولیه انسان را مورد توجه قرار می‌دهد. در نهایت خود اشو هم مجبور می‌شود برای انسان برنامه‌ریزی کند، مدرسه داشته باشد و هدف‌هایی در نظر بگیرد.
این نفی آزادی‌ها، گاهی ممکن است از سوی ملت‌ها و کشورها هم انجام شود، اشو با ملی‌گرایی هم مخالف است از نظر او جهان باد یکپارچه شود قوانین و آداب و رسوم ملی جای خود را به یک فرهنگ جهانی یکپارچه بدهد و «ملت» واژه‌ای تاریخ گذشته است. (2) او ملی‌گرایی و عِرق و علاقه به میهن را ابلهانه می‌داند و با لحنی تمسخرآمیز می‌گوید که برای چند مایل این طرف‌تر و آن طرف‌تر رفتن مرز، چرند است که انسان‌ها به جنگ بروند و کشته شوند و تنها مردگان زنده‌نما و انسان‌های دور از شادی به جنگ می‌روند. (3)
اگر اشو شادی فرزندان ایران اسلامی را در جبهه‌های جنگ عراق دیده بود دیگر از این کلی‌گویی‌ها نمی‌کرد، کسانی که با یقین، شادی و رضایت به استقبال شهادت می‌رفتند. شاید هم اگر می‌دید کتمان یا انکار می‌کرد.
اشو مفهوم ملیت را در همین مرزهای قراردادی و اعتباریی که کشورها را محصور کرده قلمداد می‌کند در حالی که ملیت، هویت قومی و فرهنگ ویژگی‌هایی است که در طی هزاران سال در منطقه‌ای پدید آمده و نه آنکه صرفاً یک خط بی‌معنی روی زمین کشیده شده باشد.
اینکه برخی از انسان‌ها از قوانین ادیان یا ملیت‌ها در جهت منافع خود سوء استفاده کرده‌اند دلیل بر این نمی‌شود که ما ویژگی‌های مثبت هر یک از ادیان و اقوام و ملیت‌ها را نفی کنیم. در واقع اشو هیچ نکته‌ی مثبتی در تلاش‌های گذشته‌ی بشری و دستاوردهای آن نمی‌بیند و در یک حکم کلی، خشک و ‌تر را با هم می‌سوزاند و تاریخ را همچون زباله‌ای دور می‌اندازد.
آزادی نامحدود و بی‌قانون، انسان را به هیچ جایی نمی‌رساند، بحث بر سر آن است که حقوق انسان‌ها پایمال نشود و بتوانند حق انتخاب داشته باشند این آزادی در چهارچوب قانون و رعایت و احترام به آن است که در عین هدفمندی و عقلانیت می‌تواند برای زندگی انسان دستاوردهای عینی و مطلوب داشته باشد، نه آنکه به اسم طبیعی بودن، انسان را به جنگل و غار برگرداند و امکان سوء استفاده‌ی بیشتر کسانی که قصد پایمال کردن حقوق و حتی آزادی‌های دیگران را دارند فراهم شود.

پی‌نوشت‌ها:

1. اوشو، صوفی مرد راه: آواز سکوت، گردآوری ماپرماوینا، ترجمه میرجواد سید حسینی، ص 231.
2. اشو، آینده طلایی، ترجمه مرجان فرجی، ص 29-32.
3. اوشو، صوفی مرد راه: آواز سکوت، ترجمه میرجواد سید حسینی، ص 231-232.

منبع مقاله :
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشه‌های اشو، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.