جهاد با نفس

نويسنده: محمدحسن رحيميان
نخستین گام در طریق تربیت و تهذیب، «مجاهده» است؛ یعنی تلاش در جهت رفع موانعی كه سد راه كمال انسان است و بدون آن هر نوع تربیتی بی حاصل است. از ویژگیهای تربیت دینی این است كه پیش از آنكه از بیرون به تربیت انسان بپردازد، در آغاز، خویشتن فرد را به وی می نمایاند و ضعفها و قوتهایش را بدو گوشزد می كند تا خودجوش در تكاپوی رشد و تزكیه باشد و موانع را از میان بردارد.
مجاهده دو گونه است: درونی و برونی (جهاد با نفس و جهاد با دشمن بیرونی) كه هر دو نقش تربیتی و انسان سازی دارند. در ابتدا، سخن از جهاد با نفس است كه برای تبیین آن باید به چند مطلب توجه داشت: نفس و خطرهای آن، ضرورت مجاهده با نفس، حقیقت مجاهده، مراحل عملی تهذیب نفس و ره توشه مجاهده.

الف) نفس و خطرهای آن

شناخت نفس نخستین ضرورت در امر مجاهده است. همان گونه كه در گذشته گفتیم، یكی از مراتب نفس (مرتبه نازل آن) نفس اماره است كه از درون به بدی فرمان می هد (إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ)[1] و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ آن را سرسخت ترین دشمنان خوانده است و در آیات، روایات و توصیه های اخلاقی، عرفانی و ادبیات ما، از آن نكوهش بسیار شده و پیروی هوای نفس سرچشمه همه خطاها و گمراهیها به شمار آمده است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «نَفْسُكَ أقرَبُ أعدائِكَ اِلَیْك».[2] قرآن كریم پیروی هوای نفس را نوعی پرستش مشركانه می داند كه چشم عقل را كور و قلب را ظلمانی می كند و آدمی را از هویت الهی محروم و از مشاهده حقایق محجوب می سازد و در این باره می فرماید: آیا دیدی آن كس را كه هوای نفس خود را خدای خود گرفت و با داشتن علم و دانش، خداوند گمراهش ساخت و بر گوش و دلش مهر زد و بر دیدگانش پرده افكند.[3] امام صادق ـ علیه السلام ـ از نفس به عنوان وحشتناكترین و تاریكترین حجاب میان انسان و خدا نام برده اند: «لاحِجابَ اَوْحَشُ و أظْلَمُ بین العبدِ و بینَ اللهِ تَعالی مِنَ النفسِ و الهوی».[4]
هوای نفس به گردابی مهلك مانَد كه هر مقدار آدمی در آن پای بفشارد بیشتر به اعماق آن كشیده می شود و امید نجات را از دست می دهد. هوای نفس تنها به گناه بسنده نمی كند، بلكه آدمی را تا سر حد كفر و انكار آیات خدا به پیش می راند. به فرموده حضرت امام (ره):
و چون سلطنت نفس اماره و شیطان در باطن، قوی شد و تمام قوا سر به رقّیّت و طاعت آنها گذاشتند و خضوع در پیشگاه آنها نمودند و تسلیم تام شدند، آنها قانع به معاصی نمی شوند و كم كم از معصیتهای كوچك انسان را به معاصی بزرگ و از آنها به سستی عقاید و از آن به ظلمت افكار و از آن به تنگنای جحود و از آن به بغض و دشمنی انبیا و اولیا می كشانند.[5]

ب) ضرورت مجاهده

با توجه بدانچه از خطرهای نفس اشاره شد، مجاهده با نفس اماره كه در روایات با عنوان «جهاد اكبر» آمده،[6] امری است اجتناب ناپذیر كه تا آخرین روزهای زندگی ادامه دارد. حضرت علی ـ علیه السلام ـ جهاد با نفس را بالاترین نوع جهاد خوانده است: «ما مِن جِهادٍ أفْضَلُ مِن جهادِ النفسِ».[7] راز مطلب این است كه اولاً، اصلاح نفس كه اساس تربیت اخلاقی است، جز از طریق مجاهده میسر نیست؛ همان گونه كه حضرت علی(ع) می فرماید: «فی مجاهده النفسُ كَمالُ الصَّلاحِ»؛[8] ثانیاً، نیل به درجات عالی و كمالات معنوی در پرتو مجاهده با نفس، میسر است؛ زیرا هوای نفس، آدمی را از علم و كمال و كرامت و عزّت و تجلّی استعدادهای انسانی باز می دارد. امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ می فرماید: «مَن اَحَبَّ َنیْلَ الدَّرجاتِ العُلی فَلْیَغْلِبِ الْهَوی»؛[9] ثالثاً، اگر انسان در جبهه نفس شكست بخورد، در همه جبهه ها شكست خورده است و اسارت نفس انسان را به هر نوع بردگی و انحطاط می كشاند. به فرموده حضرت علی ـ علیه السلام ـ : «مَن اتَّبَعَ هواه أردی نَفْسَه».[10]
بنابراین، اگر انسان بخواهد مالك خویشتن باشد و از قید و بند طبیعت و اسارت تن و اسارت دیگران رهایی یابد، بناچار باید محدودیتهایی را بپذیرد تا از خودِ محدود آزاد شود. امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ به مالك اشتر چنین می نویسد: تو باید مالك خود باشی و نسبت به خواسته های نامشروع نفس، بخل ورزی، كه بخل ورزیدن نسبت به نفس، عین انصاف در حق آن است.[11]
ریاضت. مجاهده با نفس در پاره ای روایات با عنوان‌ «ریاضت» مطرح شده است. ریاضت یعنی تلاش جهت رام كردن نفس در برابر مشتهیات كه به گفته معصوم ـ علیهم السلام ـ ، از شریعت انفكاك ناپذیر است (الشَّریعَهُ ریاضَهُ النَّفْسِ) و عالی ترین درجات آن برای اولیای خداست. امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ در نامه ای به عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار خود در بصره، می نویسد: همانا نفس خویش را باتقوا و ریاضت تمرین می دهم كه تا در روز هولناك قیامت در امان باشد و بر آن لغزشگاه، ثابت و استوار بماند.[12]
از روایات چنین بر می آید كه ریاضت قله برتر و مرتبه متعالی مجاهده است كه پوینده راه كمال نه تنها از محرمات و مكروهات پرهیز می كند، بلكه از بسیاری امور مباح نیز خودداری می ورزد و بدین وسیله در چهارچوب شرع، بر صفای نفس و توان روحانی خود می افزاید.[13]
باری، جلوه های ملكوتی نفس ناطقه، رهیابی عقل به معارف الهی و عروج روح در ملكوت اعلا و كسب عزت و كرامت انسان، پیش از هر چیز، در گرو پالایش روح و ریاضت و مجاهده با نفس اماره است.

ج) حقیقت مجاهده

مجاهده و ریاضت در اسلام، نه به معنای محرومیت از نعمتهای الهی و سركوب تمایلات مشروع مادی است، آنگونه كه درپاره مسلكهای افراطی ترویج شده است، بلكه به معنای محدود ساختن و مهار كردن و به كار گرفتن این استعدادها در جهت رشد و كمال و تعالی آدمی است. در واقع، محدودیت كه یك اصل منطقی در نظام آفرینش است و به طور خودكار و تحت تدبیر و امر الهی جریان دارد، رمز مصونیت و بقای موجودات و از جمله انسان است؛ مثلاً انسان با خصلت غریزی خود به خوردنیها و آشامیدنیهای مطبوع تمایل نامحدود دارد، اما در همین حال، ساختار طبیعی بدن، او را محدود می سازد و آنگاه كه نیاز بدن تأمین شد و به مرز طبیعی رسید، آب و غذا را پس می زند.
پیامبران خدا برانگیخته شدند تا كاروان انسانی را در مسیر كمال همراهی كنند و محدوده هر یك از قوا را مشخص نمایند تا انسان در پرتو عقل و شرع، شهوت و غضب را مهار كند، نه آنكه به تعطیل بكشاند.
و نیز ناگفته نماند كه اسارت و بردگی انسان در برابر امیال نفسانی نه تنها سد راه تكامل و مقامات عالی انسانی است و موجب به ركود و خمول كشیده شدن توان نامحدود معنوی اوست و سعادت ابدی او را به مخاطره می افكند، بلكه در همین جهان مادی و زندگی دنیوی نیز موجب فساد و ویرانی و هرج و مرج اخلاقی خواهد بود و ادامه حیات اجتماعی را در فضایی از عواطف انسانی و تعهدات اخلاقی ناممكن می سازد؛ به همین دلیل است كه هیچ یك از جوامع،‌آزادی انسان را به طور مطلق نپذیرفته اند و همه مكاتب، نوعی محدودیت را الزامی می دانند.

د) مراحل عملی تهذیب

مربیان اخلاق و ارباب سلوك، برای تهذیب نفس و حركت از نقص به سوی كمال، مراحلی ذكر كرده اند. این مراحل بنابر آنچه در كتاب چهل حدیث حضرت امام آمده است، عبارتند از: یقظه، تفكر، عزم، مشارطه، مراقبه، محاسبه و تذكر.
1. یقظه. یقظه یعنی بیداری و تنبه و خروج از غفلت و خودفراموشی كه بدون آن، آدمی هیچ گاه به فكر تزكیه نخواهد افتاد، همان گونه كه بیمار اگر به بیماری خود توجه نكند به فكر درمان نخواهد بود؛ با این تفاوت كه بیماری جسم چون غالباً توأم با درد است، بدن حساسیت نشان داده، شخص در صدد معالجه بر می آید، اما بیماریهای نفس ناپیداست و اغلب توأم با لذت، و در عین حالی كه تأثیر آن عمیقتر و خطر آن دیرپای تر است، انسان به دلیل گرایش شدید به مادیات و عرصه مادی كه در آن زندگی می كند، كمتر به فكر چاره بر می آید و این خصلت طبیعی انسان است كه قرآن بدان اشاره می كند: «إِنَّ هؤُلاءِ یُحِبُّونَ الْعاجِلَهَ وَ یَذَرُونَ وَرائَهُمْ یَوْماً ثَقِیلاً».[14]
حضرت علی ـ علیه السلام ـ غفلت را زیانبارترین دشمنان، نوعی بیماری، بدترین سستیها و عامل كوردلی و مرگ قلب خوانده است.[15]
از این رو، مربیان الهی برانگیخته شدند تا پرده های غفلت را كنار زنند و انسان را به خدا و به خویش و به عوامل رشد و انحطاطش توجه دهند. رمز اینكه قرآن در نخستین آیات دعوت از «انذار» سخن می گوید، در همین نكته نهفته است: «یا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ قُمْ فَأنْذِرْ»[16]، «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ»[17] البته نباید مسئولیت خود انسان را نیز در این بیداری و تنبه نادیده گرفت. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: سستی دل را با پایداری، و خواب غفلت را در دیده ات با بیداری درمان كن.[18] امام صادق ـ علیه السلام ـ خاطر نشان می سازد كه هر كس كه قلب خویش را از غفلت مراقبت كند و نفس را از شهوت باز دارد و عقل را از جهل برهاند، نامش در دیوان آگاهان ثبت گردد.[19] حضرت امام در این باره می گوید:
تمام صفات نفسانیه قابل اصلاح است، لیكن در اول امر، كمی زحمت دارد، آن هم بعد از ورود در اصلاح، سهل و آسان می شود.
عمده به فكر تصفیه و اصلاح افتادن است و از خواب بیدار شدن. منزل اول انسانیت یقظه است و آن بیدار شدن از خواب غفلت و هشیار شدن از سكر طبیعت است و فهمیدن اینكه انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می طلبد و راحله انسان، خصال خود انسان است.[20]
توصیه هایی كه در خصوص سیر فی الارض و عبرت از سرنوشت گذشتگان و تفكر در عواقب اعمال و زیارت اهل قبور و عیادت بیماران و تشییع جنایز و امثال آن شده، علاوه بر بعد اخلاقی و اجتماعی، عامل تنبه و بیداری است: پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ می فرماید: «كَفی بالمَوتِ واعِظاً».
2. تفكّر. دومین مرحله تهذیب، تفكر است. تفكر «سیر باطن انسان است از مبادی به مقاصد» و هیچ كس از مرتبه نقصان به مرتبه كمال جز به تفكر نتواند رسید. مبادی تفكر، یعنی نقطه آغازین اندیشه، عبارت است از نظر در آیات «آفاق و انفس»، تفكر در آثار خدا و نعمت های بیكران او كه توجه به آنها نفس را به خضوع و سپاس وا می دارد، و نیز اندیشیدن انسان به سرنوشت خویش و وظیفه ای كه در برابر آفریدگار خود دارد و اینكه هدف از این زندگی دنیوی چیست، مقصد نهایی حیات كجاست و برای وصول به آن مقصد چه باید كرد.
آیات بسیاری از قرآن كریم به تفكر و تدبر، نظر و پذیرش عبرت توصیه می كند؛ از جمله: آیا با خود نمی اندیشند كه خداوند آسمان و زمین و آنچه را در میان آنهاست، جز به حق نیافریده است.[21]
در روایات نیز از تفكر به عنوان بهترین عبادت و طریق علم و عمل و نیل به سعادت و درجات عالی یاد شده است. حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «لا عِلْمَ كالتَّفَكُّر»[22] و نیز در مقام نصیحت به فرزندش امام حسن ـ علیه السلام ـ خاطر نشان می سازد: «لا عِبادَهَ كالتَّفَكُّرِ فی صَنْعَهِ الله» و همچنین می فرماید: «التَّفَكُّرُ یَدْعُوا الی البِرِّ و العَمَلِ».[23]
در برخی روایات یك ساعت تفكر معادل هفتاد سال عبادت به شمار آمده[24] كه فلسفه آن سرنوشت ساز بودن تفكر است. بسا یك ساعت فكر كردن كه سرنوشت انسانی را تغییر داده و بسا عبادتهای چندین ساله كه با غفلتی به بیحاصلی انجامیده است.
حضرت امام (ره) در این باره می گوید:
اگر انسان عاقل لحظه ای فكر كند، می فهمد كه مقصود از این بساط چیز دیگری است و منظور ازاین خلقت، عالم بالا و بزرگتری است و این حیات حیوانی مقصود بالذات نیست. وانسان عاقل باید در فكر خودش باشد و به حال بیچارگی خودش رحم كند و با خود خطاب كند: ای نفس شقی! كه سالهای دراز در پی شهوات، عمر خود را صرف كردی و چیزی جز حسرت، نصیبت نشد، خوب است قدری به حال خود رحم كنی، از مالك الملوك حیا كن و قدری در راه مقصود اصلی، قدم زن كه آن موجب حیات همیشگی و سعادت دائمی است و سعادت همیشگی را مفروش به شهوات چند روزه فانی كه آن هم به دست نمی آید، حتی با زحمتهای طاقت فرسا.[25]
3. عزم. سومین مرحله تهذیب، عزم است؛ یعنی تصمیم بر ادای فرایض و ترك محرمات و جبران مافات و پایداری در راه حق. انسان بدون عزم و تصمیم، به هیچ یك از مقامات نخواهد رسید. خداوند پیامبران برگزیده خود را به عنوان «اُولِی العَزمِ» نام برده و پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ را به صبر و پایداری چون آنان فراخوانده است: «فَاصْبِرْ كما صَبَرَ أولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ».[26]
حضرت امام (ره) درباره عزم بیانی داردكه خلاصه آن چنین است:
عزم، جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است، و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست و عزمی كه مناسب با این مقام است عبارت است از عزم بر ترك معاصی و فعل واجبات و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات و بالاخره عزم بر اینكه ظاهر و صورت خود را انسان عقلی و شرعی نماید و انسان شرعی عبارت از آن است كه موافق مطلوبات شرع رفتار كند و ظاهرش ظاهر رسول الله (صلی الله علیه و آله) باشد و تأسی به آن بزرگوار بكند در جمیع حركات و سكنات و در تمام افعال و تروك... .[27]
به طور خلاصه: تملك نفس و اتكال به حق و پرهیز از معاصی می تواند عزم را قوت ببخشد و سستی اراده را درمان كند؛ زیرا برای تضعیف اراده و سستی عزم آدمی هیچ عاملی مانند گناه نیست و تا انسان درهای گناه را بر روی خود نبندد و هواهای نفسانی را به بند نكشد، دارای عزمی استوار نخواهد شد.
هر چند عوامل تضعیف و سستی اراده به حسب حالات روانی و حساسیتهای افراد، مختلف است، همچنان كه در روایات نیز اشاراتی وجود دارد، ازچشم و گوش كه دریچه ارتباطی انسان با جهان خارجند، به عنوان عامل بسیار مؤثرتر می توان یاد كرد.
جوانی و نیروی اراده. همان گونه كه در جوانی نیروهای جسمانی، فعال و بانشاط است و می تواند بر مشكلات فایق آید، نیروهای روانی جوانان نیز قوی تر از دوران كودكی و پیری است. چه بسیار مشكلاتی كه جوان با اراده آهنین خود آسان می كند و چه بسا رهاوردهای زیبایی كه به بار می آورد. البته آسیب پذیری جوان نیز قابل انكار نیست و از این رو، بر مربیان است كه زمینه های درخشان روانی جوانان را بشناسند و در تربیت آنان بكوشند و جوانان نیز از سرمایه سرشار جوانی بهره گیرند و پیش از آنكه به پیری برسند در اصلاح و تهذیب نفس بكوشند.
حضرت امام (ره) می فرماید:
جوانان ننشینند كه گرد پیری، سر و روی آنان را سفید كند. شما تا جوان هستید می توانید كاری انجام دهید. تا نیروی جوانی دارید می توانید هواهای نفسانی مشتهیات دنیایی و خواسته های حیوانی را از خود دور سازید، ولی اگر در جوانی به فكر اصلاح و ساختن خود نباشید،‌ دیگر در پیری كار از كار گذشته است.[28]
4. مشارطه. مشارطه كه آن را معاهده نیز می گویند، عبارت است از شرط و تعهد انسان بر ترك معصیت و پایبندی به عهد و میثاقی كه در این خصوص بسته است. در قرآن كریم بر التزام به تعهدات كه بالاترین آنها تعهد به خداست، تأكید فراوان شده است؛ از جمله: «أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ»[29] و «وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كانَ مَسْؤُلاً».[30] حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: هرگاه بر كار نیك عزم كردید، بدان عمل كنید.[31]
حضرت امام (ره) در مشارطه گفتاری دارد كه بخشی از آن چنین است:
مشارطه آن است كه در اول روز مثلاً با خود شرط كند كه امروز برخلاف فرموده حق تبارك و تعالی رفتار نكند و این مطلب را تصمیم بگیرد و معلوم است كه یك روز خلاف نكردن امری است خیلی سهل و انسان به آسانی می تواند از عهده به در آید... .[32]
5. مراقبه. مراقبه آن است كه در تمام مدتی كه فرد شرط كرده است خلاف نكند، مراقب خود باشد و بر عهد و پیمان بایستد و به وسوسه های شیطان و نفس دل نسپارد و از شر آنها به خدا پناه ببرد.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «أجْعَلْ لِنَفْسِكَ علی نَفْسِكَ رَقیباً...».[33]
حضرت امام (قدس سره) می گوید:
انسان باید مثل طبیب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نماید و مهار نفس سركش را از دست ندهد كه به مجرد غفلت، مهار بگسلد و انسان را به خاك مذلت و هلاك كشاند و در هر حال، به خدای تعالی پناه برد از شر شیطان و نفس اماره.[34]
6. محاسبه. محاسبه آن است كه انسان هر روز از خود حساب گیرد كه چه طاعتی یا معصیتی مرتكب شده است. اگر طاعتی داشته بر آن بیفزاید و اگر گناهی مرتكب شده در جبران آن بكوشد و بداند كه خداوند از اعمال و اسرار نهان او آگاه است و آن را حسابرسی خواهد كرد: «وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ».[35]
امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: آن كس كه نفس را حسابرسی كند، بر عیبها و گناهانش واقف گشته، از گناهان پوزش طلبد و در اصلاح عیبهایش بكوشد.[36]
امام موسی بن جعفر ـ علیه السلام ـ می فرماید: از ما نیست كسی كه هر روز نفس خود را محاسبه نكند. پس اگر عمل نیك انجام داده بر آن بیفزاید و اگر بد كرده از آن استغفار كند.
7. تذكر. تذكر یعنی متذكر عظمت خداوند بودن و نعمتهای او را یاد كردن و توجه داشتن به اینكه انسان در محضر خداست و باید از گناه بپرهیزد. آیات در باب ذكر و تذكر بسیار است؛ از جمله: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِیراً».[37]
در سوره اعراف، در وصف پرهیزكاران آمده است: آنان با تذكر و تنبه، وساوس شیطانی را دفع كرده، با بصیرت ایمانی از گناه اجتناب می ورزند.[38]
نقطه مقابل تذكر، فراموشی و غفلت است كه در آیات و روایات مورد نكوهش قرار گرفته است. قرآن كریم هشدار می دهد: از كسانی نباشید كه خدا را فراموش كردند و خداوند خودشان را از یادشان برد و به ورطه فسق و فجور كشیده شدند؛[39] و شیطان بر آنان مسلط شده و ذكر خدا را از یادشان برده است.[40]
حضرت امام (ره) می فرماید:
این همه مصیبات و گرفتاری به دست نفس اماره و شیطان رجیم از غفلت از یاد حق و عذاب و عقاب اوست. غفلت از حق كدورت قلب را زیاد كند و نفس و شیطان را بر انسان چیره و مفاسد را روزافزون كند و تذكر و یادآوری از حق، دل را صفا دهد و قلب را صیقلی نماید و جلوه گاه محبوب كند و روح را تصفیه نماید و خالص كند و از قید اسارت برهاند و حب دنیا را كه منشأ خطیئات و سرچشمه سیئات است از دل بیرون كند.[41]
ضبط خیال. در زمره شرایط تزكیه نفس، از ضبط خیال نیز نام برده اند؛ چه نیروی تخیل مانند مرغی به هر سو پرواز می‎كند و گاه در دام اوهام فاسد و خیالات باطل می افتد و سبب انحراف فكر و اعتقاد و آلودگی روح و فساد در عمل می شود. از این رو، مهار كردن نیروی خیال و هدایت آن در قلمرو شرع و عقل برای رهروان طریق كمال، ضروری است.

پی نوشت:

[1] . یوسف، 53.
[2] . تصنیف غرر؛ ص 234.
[3] . جاثیه، 23.
[4] . مصباح الشریعه؛ ص 169.
[5] . چهل حدیث؛ ص 220.
[6] . ابی عبدالله ـ علیه السلام ـ : «ان النبی بعث سریه فلما رجعوا قال مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاكبر قیل یا رسول الله و ماالجهاد الاكبر؟ قال جهاد النفس» (فروع كافی؛ ج 5، ص 12).
[7] . تصنیف غرر؛ ص 243.
[8] . همانجا.
[9] . همان؛ ص 241.
[10] . همان؛ ص 243.
[11] . نهج البلاغه؛ نامه 53.
[12] . همان؛ نامه 45.
[13] . در فرهنگ امروز عرب، از ورزش به ریاضت بدنی تعبیر می شود. بدین ترتیب، بی تناسب نیست گفته شود همان گونه كه ورزش جسمانی بر قوای بدن می افزاید، ورزش روحی (ریاضت) نیز قدرت نفسانی بشر را بالا می برد و هر اندازه با تمایلات تن مبارزه شود، روحی قوی تر شده، اعمال خارق العاده انجام می دهد. راز اعمال غیرعادی مرتاضان را در همین قدرت روحی باید جست، هر چند در مشروع بودن برخی ریاضتها جای گفتگوست و ریاضت شرعی با ریاضیتهای غیرشرعی تفاوت بارز دارد.
[14] . انسان، 27.
[15] . تصنیف غرر؛ ص 265ـ266.
[16] . مدثر، 1.
[17] . شعراء، 214.
[18] . نهج البلاغه؛ خطبه 223.
[19] . تصنیف غرر؛ ص 265.
[20] . چهل حدیث؛ ص 85ـ86.
21] . روم، 8.
22] . نهج البلاغه، قصار 113.
[23] . سفینه البحار؛ ذیل «فكر».
[34] . تفكر ساعه خیر من عباده سبعین سنه (اوصاف الاشراف؛ ص 43).
[25] . چهل حدیث؛ ص 6.
[26] . احقاف، 35.
[27] . چهل حدیث؛ ص 7. حضرت امام از استاد خود «مرحوم شاه آبادی» نقل می كند كه: «بیشتر از هرچه، گوش كردن به تغیّنات سلب اراده و عزم از انسان می كند». مقصود از تغیّنات، همان غنا و لهو و لعب است كه در شرع مقدس حكم به حرمت آن شده است.
[28] . جهاد اكبر؛ ص 60.
[29] . نحل، 91.
[30] . اسراء، 34.
[31] . تصنیف غرر؛ ص 476.
[32] . چهل حدیث؛ ص 8.
[33] . تصنیف غرر؛ ص 235.
[34] . چهل حدیث، ص 238.
[35] . بقره، 284.
[36] . تصنیف غرر، ص 236.
[37] . احزاب، 41.
[38] . اعراف، 21.
[39] . حشر، 19.
[40] . اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِكْرِ اللَّهِ (مجادله، 19).
[41] . چهل حدیث؛ ص 249.

منبع:اخلاق و تربيت اسلامي