نویسنده: سروپالی راداكریشنان
مترجم: صادق رضازاده شفق





 

امروز ادیان مختلف به هم رسیده‌اند و اگر بناست آنها در حال نزاع یا رقابت نمانند باید یك روح تفاهم بوجود آورند كه غرض و بدگمانی را درهم شكند و آنها را به عنوان تعبیرهای گوناگون یك حقیقت به هم پیوند دهد. چنین روحیه‌ای از مختصات آیین هندو بوده كه از مدتی نزدیك به پنجاه قرن بلاانقطاع ادامه یافته. نیرو و دوام فرهنگ باستان هند و سستی و بی‌نظامی فعلی آن دو موضوعی است كه هر دو جالب و قابل توجهست. حقیقت اینست كه سستی و نیرو با هم تناقضی ندارند. آیین هندو مستند به عامل نژادی نیست بلكه یك میراث فكری و آرزومندی است كه هر یك از اقوام هندی در آن سهیم بوده و كمك كرده‌اند.
از كاوشها كه در (هاراپه) (1) و (موهنجودارو) (2) به عمل آمده نخستین شواهد وجود یك زندگی شهرنشینی در هند به دست می‌آید. نقوش سفالی می‌نمایاند كه دستهای انسان هنوز با وجود طول مدت، مهارت لازم را كسب نكرده. از استخوان بندی‌ها كه در آنجا كشف شده می‌‌توان به وجود چهار نژاد پی برد: (پروتواسترالوید) (3)، مدیترانه‌ای، مغولی، آلپی (4). هر چند از هر یك از دو نژاد اخیرالذكر فقط یك كاسه‌ی سر نمونه به دست آمد. از قرار معلوم سكنه‌ی آن نواحی كمابیش در صلح و صفا زیسته و با هم و بر سر زندگی نزاع نداشته‌اند. «دلیلی نیست كه مثلاً شهرها مانند آنچه در (سومر) روداده پشت سر هم غارت و ویران شده باشد» تعدادی از خصوصیات هندوان امروز «از منابعی سرچشمه گرفته كه حتی به ادوار قدیمتر از دوره‌ی (موهنجودارو) و (هاراپه) كه به شهرسازی آجری آغاز كردند، می‌رسد.
در بقایای مكشوفه پیكر (شیوا) (5) یا سلف او به نظر می‌رسد. یكی از محققین در باب تمدن قدیم هند چنین می‌نویسد: «عبادت به الهه‌ی مادر از دیرزمان در هند متداول بوده و ظاهراً مدتها پیش از آمدن سكنه‌ی دره‌ی سند معمول بوده. گویا همین موضوع در باب عبادت درخت هم صدق داشته... پرستش حیوانات هم كه میان اقوام ابتدایی جاریست در هند قدیم و سایر جاها رواج داشته و به زمانهای خیلی قدیم می‌رسیده» (6) معبودهای گوناگون مانند پیكرهایی در حال چمباتمه، «ناگه»‌ ها یا افعی‌ها، درخت انجیر، بعضی حیوانات مانند گاو میش و فیل و كركدن به نظر می‌رسد گرچه امروز كرگدن دیگر در دره‌ی سند وجود ندارد.
ظاهراً نژادهای مختلف و مذاهب گوناگون با هم سازگاری داشتند: و به قاعده‌ی: زندگی كن و مانع زندگی دیگران مباش، كار می‌بستند.
وقتی به عصر (ریگویدا) و (آترو ویدا) می‌رسیم مطالب روشنتر می‌شود در آن كتابها اشاراتی به نزاعهائی كه بین مذاهب مختلف وجود داشته و به مصالحه‌ی واپسین آنها مشاهده می‌كنیم. آن موقع دوره‌ی تحولات اساسی در آمال مردم و شرایط زندگی پیش می‌آید در (ریگویدا) (7) چنین آمده: «هان، نورالانوار برین آمد و انتباه نوینی وجود پیدا كرد كه همه جا آشكار است.» پیش از هزاره‌‌ی دوم قبل از میلاد اقوام (دراویدی) (8) در سراسر هند انتشار یافته و تمدنی عالی به وجود آورده بودند. آریایی‌های عصر (ویدا) باقوم (داسا) (9) تصادم‌ها داشتند و آنانوا نابینی (آناسا) (10) لقب می‌دادند كه ناچار اشاره به خواص نژادی آنها بود. در (ویدا) ها پرستش (فاللوس) (11) تقبیح شده و معارضه‌های بین (دوا) (12) ها و (آسوره) ‌ها به میان آمده. در (ریگویدا) (وارونا) و (میترا) (13) را، آسوره‌های شریف (اسورآریا) لقب داده‌اند.
ظاهراً خدایانی نظیر (ایندره) متعلق بوده به دوره‌ی روستایی و مردم نیمه بدوی و نیمه وحشی در صورتی كه (وارونا) (14) و (میتره) به عهد متمدن‌تری مربوط دیده می‌شود. سرانجام (دِوا) ‌ها رقبای خود (اسوره) ‌ها را بیرون راندند ولی در واقع آنها از طرف آریایی‌های (ویدا) یی مورد تصدیق قرار گرفتند.
(ویدا) ها دین طبقات را می‌نمایانند ولی توده‌های مردم پرستش خدایان خود را كه عبارت باشد از (یكشه) (15) ‌ها و (ناگه) (16) ‌ها ادامه دادند. در وراء دیانت (ویدا) یی كه متمایل به رموز و اشارات انتزاعی بود یك سلسله‌ی عقاید و آیینهای ریشه‌دار معین عامیانه نیز وجود داشت كه در آن تجسم موقع بیشتری داشت. ولی در طی زمان دین ویدایی اقسام رسوم آیین‌های كهنه را جلب كرد و به جای از بین بردن آنها را به احتیاجات خود انطباق داد. از حیات اجتماعی (دراویدی)‌ ها و سایر اقوام بومی چندان اقتباس كرد كه دشوار است بدانیم عوامل اصیل آریائی در آن میان كدامست. در تعبیر و تفسیر این وضع بغرنج و حساس و مداوم، به این نتیجه رسیده‌اند كه یك فرهنگ هندو به میان آمد كه نه آریایی است نه دراویدی و نه بومی. از همان فجر تفكر درآندیار رؤیای وحدت بر صحنه‌ی زندگی سایه گسترد و در افكار پیشوایان مؤثر واقع شد.
برای پذیرش مذاهب دیگر یك توجیه نظری در (ریگویدا) بدین طرز بیان شد: «حقیقت یكیست و دانشمندان به آن نامهای گوناگون می‌دهند مانند: آگنی (17)، یم (18)، ماتریشون (19)، ایضاً چنین گفته شد: «روحانیان و شاعران حقیقت مكتوم را كه واحد است در عبارات خود متعدد می‌سازند» ذات یگانه را اصطلاحات مختلف می‌دهند. در (اوپه نیشد) ها هم همان عقیده اقتباس شده. در باب وحدت متعال ابرام به عمل آمده ولی در توصیف او تنوع مجاز شمرده شده. گفته‌اند كه نور حق مطلق بواسطه‌ی عبور از واسطه‌ی ناسازگار فطرت بشری منكسر می‌شود. كلیه‌ی نیروهای زنده كه انسان‌ها به نام خدایان پرستش می‌كنند در وجود بیكران برهمن هستند، آنهم نه به صفت موجودات مستقل ردیف هم بلكه هر یك منعكسی است از كل. پس آلهه‌ی متعدد ظهورات یك ذات بیكرانند.
این نظر آزادمنشی را (بودا) هم پذیرفت. از قول (بودا) نقل كرده‌اند كه وقتی یكی از پادشاهان (بنارس) به قصد تفریح خاطر شماره‌ای گدایان كور مادرزاد گرد آورد و گفت به هر یك از آنان كه بهترین وصف فیل را بكند جایزه خواهد داد. گدای نخستین در امتحان فیل دستش به پای آن حیوان برخورد، و گفت فیل یك تنه‌ی درختی است. دومی دست به دم او زد و گفت فیل شبیه ریسمانی است. دیگری كه گوش را گرفت به تأكید اظهار نمود كه فیل مانند برگ خرماست الخ‌ (20). در این امر گدایان درهم افتادند و پادشاه تفریح كرد. راهنمایان عادی كه از حقیقت فقط این جهت یا آن جهت را می‌بینند با هم به نزاع برمی‌خیزند در صورتی كه یك (بودا) كل را می‌شناسد. در مباحثات دینی واقعاً ما شبیه همان گدایان كور با هم در می‌افتیم، دیدار كامل دشوار است و (بودا)‌ ها نادرند. آنچه (آشوكا) گفته عقیده‌ی (بودایی) را عیان می‌سازد:
«كسی كه مذهب خود را احترام می‌گذارد و به حكم علاقه به آن، مذاهب دیگران را حقیر می‌شمارد و خیال می‌كند بدین واسطه به شكوه مذهب خود می‌افزاید در واقع با این رفتار بدترین صدمه را به مذهب خود وارد می‌سازد.»
در چین سه مذهب یعنی مذهب (تائو) و (كنفوتسه) و (بودا) جوری به هم آمیخته شده كه تفكیك آنها آسان نیست. اگر می‌بینیم چینی به مراسم هر سه مذهب عمل می‌كند و به عقاید آنها احترام می‌گذارد و از اختلافی كه در تعالیم آنها موجود است منزجر نمی‌شود نباید متعجب شد زیرا این روش سنت مشرق زمین است. در نظر یك چینی متمدن طی سه طریق به منظور یك هدف كاملاً روش مطلوبی است. یك ژاپنی عادی هم به همانطور كه در معبد بودایی پرستش می‌كند در معبد (شینتو) هم می‌كند.
انتشار مذهب هند و در داستان نامه‌های (راماینه) و (مهابهاراته) وصف شده. گرچه در آن كتابها حقایق تاریخ در تاریكی افسانه فرو رفته ولی در هر صورت در آن داستان‌ها عهد ستیزگی‌ها و مهاجرت‌ها و سازگاری‌ها مشهود می‌شود كه از آنها تمدنی با افكار قدیمی ولی تعبیرات جدید ظهور می‌كند.
آنگاه كه پیروزی فرهنگی هند پایان یافت. تمدن ارزش‌های خود را دگرگون كرد.
یك احساس شدید دیانتی به تمام محیط نفوذ یافت. تحت نام‌های مختلف پرستش به ذات متعال آغاز گشت. به قول كتاب (بغه ود گیته) ذات متعال ما را همانطور كه هستیم می‌پذیرد قطع نظر از اینكه روش تقرب ما به او چه باشد زیرا همه‌ی راهها كه ما بپیمائیم از آن اوست. «ارجونه» (21) در رؤیای آسمانی خود مشاهده می‌كند كه خدایان گوناگون در حیطه‌ی ظهور بیكران وجود متعال هستند.
كتب (پورانا) (22) سنت گذشته را حفظ می‌كنند. به موجب (ویشنوپورانا) ذات متعال كه در اصل یكتاست موقع آفرینش نام (برهما) (23) به خود می‌گیرد و در مدت نگهداری آفرینش نام (ویشنو) و در مرحله‌ی فنای آن نام (شیوا). روایت می‌كنند كه (توماس) یكی از حواریون حضرت عیسی به سال 52 میلادی به هند وارد شد و امروز مسیحیان سوریه‌ای (مالابار )(24) مدعیند كه اخلاف عیسویانی هستند كه در آن زمان به دست (سنت توماس) ارشاد شده‌اند و قول دیگر را كه گویا نیاكان آنان به دست مبلغین نسطوری ارشاد شدند، رد می‌كنند. اویسبیوس (25) (340-264 ب. م. ) در «تاریخ كلیسیا» ی خود می‌نویسند كه (پانتاینوس) (26) كه برای تبلیغ انجیل به هند گسیل شد «معلوم كرد كه انجیل متی پیش از ورود او معرفی شده بوده و تعدادی از بومیان عیسوی آنرا در دست داشتند». برخی متتبّعین عقیده دارند كه در این روایت مقصود از هند عربستان جنوبی است. در (مالابار) روایتی هست كه در اواسط قرن چهارم جاثلیق (27) شرق بازرگانی را به نام (توماس) اورشلیمی به مالابار فرستاد. شاید باقی واقعی كلیسیا در آنجا این توماس بود كه رسوم سوریه را در آنجا معمول كرد. آنگاه كه در قرن چهارم مسیحیان ایران از طرف پادشاه ساسانی مورد تعقیب واقع شدند «شماره‌ای از آنان با اسقفهای خود نزد شاهزادگان هندی كه بردبارتر بودند به سواحل غربی هند پناه بردند» به موجب الواح مسی كه اكنون در (كتایم) (28) موجود است پادشاه (كرنگانور) (29) امتیازات عالی‌ترین طبقه و آزادی مذهبی به مسیحیان بخشید. (30) نخستین معبد مسیحی در نزد (تراونكور) (31) در نتیجه‌ی عطیه‌ی سخاوتكارانه‌ی پادشاه هندی ساخته شد.
دو نژاد یهودی سفید و سیاه از زمان‌های طولانی در سواحل غربی هند جایگزین شدند و از امرای هندی فرمان آزادی مذهبی دریافت كردند. در باب این فرمان‌ها كه به مسیحیان و یهود صادر شده دكتر (فرتسكیو) گوید:
«هر دو دلیل جالب بردباری مختص امرای هندیست.»
به موجب روایت شمكره (قرن هشتم میلادی) شش مذهب مختلف را از نو مستقر ساخت شاید به نظر بعضی متحكمین این شخص منافق یا بی‌ایمان بوده زیرا به عقیده‌ی آنها ایمان مانع از این است كه انسان چند مذهب داشته باشد و نسبت به همه یكسان احساس كند. سمكره به خدایی كه منكر وجود رقیبان خودش باشد عقیده نداشته.
به موجب آنچه در (هرشه كرینیته) (32) تألیف (بانه) (33) آمده در عزلت گاه (دیواكارمیتره) (34) پیروان مذاهب جاین (35) و (بودا) و مادیون و طرفداران مكاتب مختلف فلسفی و دینی جمع آمدند. (یوان چوانگ) (36) روایت می‌كند كه پادشاه به نام (هرشه) برای بودا و خدای آفتاب و شیوا هر سه مجسمه‌ بنا نهاد. این نوع مشرب غیرمتحكم از دیرباز در آیین هندی ادامه داشته.
(بیلوامنگله) (37) می‌نویسد: «من بدون تردید پیرو (شیوا) هستم همه این را بدانند و تردید نكنند همچنین در باب مطالعه‌ی من در متن پنج حرفی مقدس شیوا شبهه نكنند. با این همه روح من همواره از یاد نقش صورت زیبای (كرشنا)ی كودك، شاد می‌شود كه محبوب دختران (گپی) (38) بود» (آپایادیكشیته) (39) می‌گوید: «من اختلاف اساسی بین (شیوا) رب العالمین، و (ویشنو) روح جهان، نمی‌بینم با اینكه به شیوا علاقه‌ی قلبی دارم.»
پیروان دین زرتشت كه به واسطه‌ی ظهور اسلام از ایران رانده شدند در هند پناه جستند و امروز در هیچ جای دیگر نیستند. می‌گویند آنها در حدود سال 716 میلادی در سنجان پیاده شدند و نخستین آتشكده را در آنجا به دستیاری حاكم هندو بنا نهادند. این پارسیان به عنوان پناهنده آمدند ولی مسلمین و مسیحیان به عنوان فاتحین آمدند. رفتار هندوان نسبت به مسلمین باز به همان رسم بردباری بود. (40)
عبدالرزاق سفیر ایران (قرن پانزدهم میلادی) می‌نویسد «مردم (كالیكوت) كافرند بنابراین خود را در سرزمین دشمن می‌بینم چنانكه همه‌ی مسلمین آنان را كه قرآن را نپذیرفته‌اند به همین نظر نگاه می‌كنند. با این همه من با بردباری مواجه هستم حتی به ما اجازه داده‌اند دو مسجد بسازیم و در ملاء عام نماز بخوانیم.» (41)
گرچه اسلام و مسیحیت به حكم جنبه‌ی جنگی كه دارند در عالم هندو هم جنبه مشابه به وجود آوردند ولی هنوز صفت بارز هندو میل به تفاهم و قبول و اعتماد نسبت به سایر عقاید است. (راما كریشنه) (42) عقاید مختلف را آزمایش كرد و شخصاً آنها را در خودش به امتحان نهاد تا ارزش پایدار آنها را دریابد. مسیحیت را تتبع كرد و طبق آیین رهبان رفتار كرد در قرآن تفكر نمود و به مطابق احكام آن عمل نمود. اعلان داشت كه بودا، مسیح و كریشنه مظاهر ذات متعالند ولی كل حقیقت نیستند. روحانیان آیین (راما كریشنه) در هر عبادتی كه پاك و شریف باشد شركت می‌جویند و روزهای تولد كریشنه و مسیح و بودا را جشن می‌گیرند. (رام موهان روی) (43) تعلیم می‌دهد كه (براهموسماج) (44) باید مجمع جهانی عبادت باشد و به روی همه اعم از صنف و رنگ و نژاد و ملت باز باشد. بر فراز مدخل (شاتتنی كتان) (45) موطن خانواده (تاگور) چنین نوشته: «در این محل به نقوش و صور نباید عبادت شود... و نباید نسبت به عقیده‌ی كسی توهین به عمل آید. »
گاندی می‌گوید: «اگر از من می‌پرسیدند مذهب هندو را تعریف كنم صاف و ساده می‌گفتم: جستجوی حق بدون توسل به وسایل تجاوز ممكنست كسی به خدا عقیده نداشته باشد و باز خود را هندو بنامد. هندویی یعنی جستجوی خستگی ناپذیر حق» هندویی دین حق است. حق خداست. در محیط ما انكار خدا دیده شده ولی انكار حق دیده نشده (46) مشارالیه در مجله‌ی «هریجان» چنین نوشت: «من به همانطور كه به (گیته) عقیده دارم به تورات و انجیل هم دارم. من تمام ادیان بزرگ جهان را مانند دین خودم بر حق می‌دانم. واقعاً وقتی می‌بینم نسبت به یكی از آن ادیان از طرف پیروان خود آن توهین می‌شود متأثر می‌گردم.» برای یك هندو كمتر جای عبادت به خدا هست كه نخواهد در آنجا با خموشی پرستش كند و كمتر عبادت هست كه نخواهد در آن با تعظیم شركت كند.
در نتیجه‌ی این رفتار بردبارانه‌ی آیین هندو شبكه‌ای شده از تمام انواع و مراحل آمال و اعمال دینی. این آیین خود را با حسن نیت فراوان به هر نوع احتیاجات انسانی سازش داده و از پذیرفتن هیچ جهت خدایی مقبول انسانی كه دیده خودداری نكرده و با این همه وحدت خود را با تغییر صور مختلف تاریخی و دیدن آنها به نظر تجلیات و احوال و اشراقات یك ذات واحد متعال حفظ نموده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. Harappa
2. Mohenjo-daro
3. Proto-Australoid
4. Alpine
5. Siva
6. مؤلف ارجاع می‌كند به كتاب ماكه‌ی در باب تمدن هند (Ernesl Mackay) (1935)
7. Rg veda
8. Dravidian
9. Dasa
10. Anasa
11. Phallus
12. Deva
13. Mitra
14. Varuna
15. Yaksa
16. Naga
17. Agni
18. Yama
19. Matrisvan
20. این حكایت هم مانند چند حكایت دیگر هندی الاصل در مثنوی آمده.
21. Arjuna
22. Purana
23. Brahma
24. Malabar
25. Eusebius
26. Pantainos
27. جاثلیق، معرب كلمه‌ی كاتولیك و آن نیز از ریشه یونانی (كاتولیكوس) به معنی عام و شامل و جهانی می‌آید و به اسقف كل و رئیس كل روحانیان مسیحی اطلاق می‌شود. در عین حال معنی متدین و متشرع هم می‌دهد و نام مذهب كاتولیك به همین مناسبت است.
28. Kottayam
29. Granganore
30. در این مطلب مؤلف ارجاع می‌كند به كتاب (فرتسكیو) (Adrian Fortescue) در باب كلیساهای فرعی (1913).
31. Travncore
32. Harsacarita
33. Bana
34. Divakaramitra
35. Jain
36. Yuan Chwang
37. Belvamangalo
38. Gopi
39. Appaya Diksita
40. مؤلف توجه نداشته كه شماره‌ای از زرتشتیان در وطن خود ماندند و اكنون حوالی بیست هزار زرتشتی در ایران هستند و در مجالس تقنینه‌ی ایران نماینده دارند و در دین و آیین خود آزادند.
41. این مطلب را مؤلف از كتاب موسوم به «اكتشافات و مسافرت‌ها در آسیا، تألیف (Murray) ج2، ص20 نقل كرده. اما در باب بردباری هندوان افسوس موقع جدا شدن پاكستان از هند به سال (1947 میلادی) اثری از آن دیده نشد!
42. Ramaskrisna
43. Ram Mohan Roy
44. Brahmosamaj
45. Santniketan
46. مؤلف محترم ارجاع می‌كند به كتاب تألیف خودش و (مویرهد) در باب «فلسفه معاصر هند» (Radhakrisna a Muirhead) (1936).

منبع مقاله :
راداكریشنان، ساروپالی، (1393)، ادیان شرق و فكر غرب، ترجمه‌ی صادق رضازاده شفق، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم.