بازاري وارسته

نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
او مرد علم و فقه و عبادت و زهد بود، او به قدري علاقه به عبادت خدا داشت ، كه بعد از نماز صبح ، به سجده شكر مي افتاد و تا هنگام ظهر سر از سجده بر نمي داشت . او در نقل روايات به قدري مورد اطمينان بود كه فقهاء و محدّثين مي گفتند: مراسيل او مثل مسانيد او است (يعني اگر او روايتي از شخصي نقل كند، گر چه راويان سند حديث را ذكر نكند، در اطمينان ، مانند آن است كه راويان را ذكر نمايد.) او با اينكه از محدّثين بزرگ و فقهاي عاليمقام بود، تجارت نيز مي كرد، و از اين راه ، معاش خود را تاءمين مي نمود، از خصلتهاي انساني و اخلاقي او در اين راستا، اينكه : شخصي ده هزار درهم بدهكارابن ابي عمير شد، از قضاي روزگار، اين شخص ، اموالش را از دست داد و فقير شد، و ديگر آهي در بساط نداشت تا بدهكاري خود را ادا كند، خانه خود را به ده هزار درهم فروخت ، و آن مبلغ را برداشت و به سوي منزل ابن ابي عمير رهسپار گشت ، وقتي به در خانه او رسيد، كوبه در را كوبيد، و ابن ابي عمير از خانه بيرون آمد. آن شخص ‍ گفت : بدهكاري خود را آورده ام ، اين مبلغ را بگير. ابن ابي عمير به او گفت : اين پول را از كجا آورده اي ؟ آيا به تو ارث رسيده است ؟ گفت : نه . آيا كسي اين پول را به تو بخشيده است ؟ گفت : نه ، بلكه خانه ام را فروخته ام تا قرض خود را ادا كنم . ابن ابي عمير گفت : ذريح بن محاربي ، نقل كرد كه امام صادق (ع) فرمود: لا يخرج الرجل عن مسقط راءسه بالدّين ، ارفعها فلا حاجة لي فيها... انسان بخاطر پرداخت وامش ، از خانه اش ، بيرون نمي رود، اين پول را بردار و ببر، نيازي به آن ندارم . در حالي كه ابن ابي عمير در آن وقت حتي به يكدرهم پول ، نيازمند بود، از آن پول چيزي قبول نكرد. اين است خصلت عالي يك بازاري مسلمان و وارسته!
منبع:داستان دوستان