خصوصیات اخلاقی آيت الله گلپايگاني (ره) - 1

به گفته آیت الله خرازی:
« آیت الله گلپایگانی در مساله صیانت نفس، حفظ دین، مخالفت هوای نفس، و اطاعت از اوامر الهی ایشان شاخص و اسوه بودند.
فضائل اخلاقی ایشان در حدی زیاد بود که جزء اسوه های معروف حوزه علمیه بودند. که توصیف فضائل اخلاقی ایشان می تواند حوزه های علمیه را به طرف خودش جذب و جلب کند. و به ایشان در آن فضائل و اخلاقیات عالی و مکارمی که ایشان داشتند اقتدا کنند. »
آیت الله سید علی میلانی می گویند:
« ایشان از کسانی بود که وقتی انسان با او ملاقات می کرد بوی اهل بیت(ع) را از ایشان استشمام می نمود. و به یاد ائمه طاهرین می افتاد. هر وقت با ایشان ملاقات می کردم آرامش روحی عجیبی برایم دست می داد. »

معلم اخلاق

قوله تعالی:
« و انک لعلی خلق عظیم. »
خداوند تعالی پیامبرش را به حسن می ستاید و می فرماید که به راستی تو دارای خلق نیکو می باشی. و همین اخلاق نیکو بود که مردم را بر پیرامون تو جمع کرد و اگر تو فقط غلیظ القلب بودی مردم از گرد تو پراکنده می شدند. پس معلوم می شود خلق نیکو در پرورش مردم و هدایت آنها نقش مهمی دارد. و کسانی که در این گونه امور وارد می شوند باید متخلق به اخلاق پیامبر شوند.
فرزندشان حاج آقا جواد گلپایگانی در مورد اخلاق پدر می گوید:
« طرز برخورد ایشان با مراجعه کنندگان طوری بود که برای همه حتی برای افراد کوچک خانواده احترام قائل بودند و در آن موقعی که پایشان درد نمی کرد اتفاق نیفتاد که من مشاهده کنم کسی وارد اتاق شود و ایشان به احترام او بلند نشوند و احترام نکنند. و قضیه ای را از ایشان یاد دارم؛ در سنین کودکی بودم، ایام عاشورا طبق معمول در منزلمان روضه خوانی بود.
مرحوم والد در کنار دری می ایستاد و به مردم احترام می کردند روزی دیدم مرد نابینائی وارد شد و آقا تمام قد برای او بلند شدند. روزهای بعد هم آن مرد نابینا می آمد و ایشان در برابر او بلند می شدند و احترام می کردند.
روزی به آقا عرض کردم: این مرد که می آید نابیناست و نمی بیند که شما در برابرش بلند می شوید.
فرمودند: « مردم که می بینند من از این شخص نابینا احترام کردم. او مؤمن است و مؤمن را باید احترام کرد. »
ایشان در زندگی خانوادگی خود به کودکان بسیار محبت می ورزید حتی امر کرده بودند شیرینی و شکلات تهیه شود و در کمد کنار تخت ایشان گذاشته شود و هنگامی که کودکان و خردسالان به حضورشان آمدند ولو با زحمت در کمد را باز کرده و کودکان را با آن تنقلات شاد می کردند. »
حجت الاسلام شیخ الاسلامی می گوید:
« ایشان بسیار مهربان و خوش اخلاق بودند. با شاگردانشان بسیار مهربان بودند. روزی یکی از طلبه ها در سر درس اشکال کرد، آقا ناراحت شد و با عصبانیت با وی برخورد کرد فردا به من گفت که آن طلبه را نزد ایشان ببرم وقتی نزد ایشان بردم دل ایشان را بدست آورد و یک قبا به وی دادند.
بسیار مؤدب بودند. اگر کسی نزد ایشان می رفت فوراً عمامه به سر می گذاشت نزد کسی پای خویش را دراز نمی کرد. روزی پیش ایشان رفتم فوراً پایش را جمع کرد عرض کردم آقا راحت باشید، فرمودند راحتی من در این است.
در تمام مراحل مؤدب به آداب الهی بودند. یکی از مقررین درس ایشان یک جائی مطلبی را از متقدمین نقل کرده بود و نوشته بود که این مطلب را کسی گفته که لاعلم له(یعنی علم ندارد). ایشان پس از ملاحظه نوشته، فرمودند:
« این تقریر درس من است؟ »
گفت: آری. آقا فرمودند:« این عبارت را حذف کنید که از لحاظ ادب خوب نمی باشد. »

مجسمه ورع و تقوا

در مورد تقوای ایشان نقل شده :
« از ویژگی های ایشان که او را در میان سایر اقرانش ممتاز کرد، مراتب تقوی، پارسائی، اخلاص، وارستگی، بی تکلفی، سادگی و بی آلایشی و اینکه یک پارچه اخلاص و معنویت بود.
هر کس چند دقیقه ای با ایشان معاشرت و مجالست می کرد، به خوبی اینها را لمس می کرد. این قیافه نورانی و معنوی ایشان الهام بخش اخلاص و تقوی بود. وقتی سخن می گفتند محور فرمایشاتشان همین مسائل بود. »
و به گفته آیت الله طاهر شمس:
« آیت الله گلپایگانی از معدود افرادی بود که ملکه نفسانی در او بارور شده بود و حتی در امور عادی روزمره چه رسد به امور شرعی و اقدامات سیاسی تمام سعی خود را بر این معطوف کرده بود که وظیفه خود را انجام بدهد و در تمام امورات خدا را راضی نگه بدارد فلذا بالاترین خصیصه ارزنده ایشان همین مراقبت نفسانی بود و همین عامل نفوذ در قلوب مردم شده بود. »

حسن ظن

امام علی علیه السلام فرمودند:
« افضل الورع حسن الظن: حسن ظن، بالاترین ورع و پرهیزگاری است. / غررالحکم ص 220 »
در زمان آیت الله بروجردی گاهی ایشان برای ملاقات آقای بروجردی می رفتند. و احیاناً مدتی معطل می شدند تا مرحوم آقای بروجردی از اندرونی تشریف بیاورند در این رابطه به مرجع بزرگ عرض شده بود که این توهین به شماست که مدتی در انتظار بنشینید تا آقای بروجردی بیرون بیایند.
ایشان فرموده بودند: « هیچ توهینی نیست، این چه توقعی است که من داشته باشم تا من رفتم ایشان از اندرون بیایند، شاید همان لحظه احتیاج به تجدید وضو دارند. »
ادر رابطه با حسن ظن ایشان نقل می کنند که در ماه ربیع الاول سال 1408 قمری طلبه جوانی به حضورشان آمد. و چون دو ماه خانواده اش نبودند و او شهریه عیالواری گرفته بود.
مقدار اضافی شهریه را آورده بود و تقدیم ایشان کرد. آقا وجه را گرفته و بعد به او برگردانید.
سپس به خادم خود امر فرمودند؛ که وجه دیگری به آن طلبه بدهید و جالب است که این وجه دو برابر و نیم وجهی بود که آن طلبه آورده بود.
آقای کریمی جهرمی نقل کردند:
« یکی از مقلدین ایشان از اهواز به حضور آقا نامه نوشته بود و اجازه خواسته بود که مقداری از سهم مبارک امام علیه السلام را در اهواز به مرحوم حجت الاسلام انصاری که از وابستگان مرحوم شیخ مرتضی انصاری(ره) بود بپردازد.
آقا به اصحاب خود فرمودند که بنویسید، ثلث یا نصف سهم (تردید از بنده است) به ایشان بپردازید.
این جانب که سابقه آقای انصاری را می دانستم به مناسبت، گزارش کوتاهی از فضل و کمال و تقوی ایشان را به عرض رساندم. ایشان بلافاصله فرمودند :
« پس بنویسید: تمام سهم امام را به ایشان بدهد و لازم نیست که به اینجا بفرستد. »

تندیس اخلاص

در حدیث قدسی وارد شده است که خداوند جل و علا می فرماید:
« الاخلاص سرّ من اسراری استودعه قلب من احبه من عبادی:
اخلاص سرّی از اسرار من است که آن را فقط در قلب بندگان محبوبم قرار می دهم. »
ایشان هم به حکم آیه شریفه:
« ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله:
اگر خدا را دوست می دارید از من [رسول خدا] تبعیت کنید که در این صورت محبوب خدا می شوید. »
در جریان زلزله مهیب و مخرب قیر و کارزین از نواحی شیراز و جهرم، ایشان برای همدردی و اعانت مردم بلا دیده وجهی را به وسیله یکی از بستگان خویش به جهرم فرستاده بودند تا بوسیله نماینده خویش مرحوم آیت الله حق شناس در میان مردم توزیع شود. و تأکید می کنند که مواظب باشید منتشر نشود و جرائد و روزنامه ها متوجه نشوند که این مبلغ از طرف ما می باشد که بخواهند بنویسند.
روزی حجت الاسلام گلزاری یکی از روحانیون شهرستانها را محضر آقا آورده بود که گویا دچار مشکلی بود تا آقا به ایشان کمک کنند.
آقای گلزاری گفتند که ایشان امام جمعه موجهی می باشند و در اول منبر مسأله می گویند و مروج مذهب اهل بیت(ع) می باشند و مقداری از محسنات ایشان را ذکر می کرد و مرحوم آقای گلپایگانی مشغول شمردن پول بودند که به ایشان دهند تا اینکه آقای گلزاری گفتند: ایشان در منبر از شما هم تعریف و تمجید می کنند.
تا این را گفت آقا پولهایی را که شمرده بود کنار گذاشت و فرمود:
« اخلاصم را به هم زدی . »
و آن پولها را به ایشان نداد و مقدار مختصری به ایشان کمک کردند.
حجت الاسلام ایلامی از علمای نجف بود.
از طرف آقا به شهرستان ایلام برای تبلیغ و ترویج مکتب اهل بیت(ع) رفته بود. بعد از مدتی آمدند خدمت آقا و عرض کردند:
آقا من دیگر نمی خواهم بروم ایلام، چون بنده دروس شما را ندیده ام و اعلمیت شما برایم محرز نشده است. لذا وقتی آنجا مردم در رابطه با تقلید به من مراجعه می کنند من آیت الله خوئی(ره) را پیشنهاد می کنم.
من از اینکه از طرف شما آنجا باشم و هزینه ام از جانب شما تأمین شود ولی دیگری را تبلیغ کنم راضی نیستم.
آقا فرمودند:
« من که تو را نفرستادم آنجا مرا تبلیغ کنی! من شما را فرستادم که بروی دین خدا را تبلیغ کنی که مردم دین دار باشند. حتی اگر بخواهی پول می دهم رساله آقای خوئی را بخری و ببری آنجا بدهی به مردم تا مردم دیندار شوند.»
زمانی به ایشان عرض شد:
عده ای، مردم را از تقلید شما بر می گردانند. ایشان در جواب فرمودند: « ان شاء الله یدافع عن الذین آمنوا » و به این جمله از کلام الهی اکتفا کردند و دیگر چیزی نفرمودند.
در بازگشت ایشان از سفر لندن سید محترمی قطعه شعری که در مدح ایشان سروده بود در محضرشان قرائت کرد آقا بلافاصله گفتند:
« اللهم اغفر لی ما لا یعلمون و لا تواخذنی بما یقولون:
خدایا بیامرز انچه را که اینها از من نمی دانند و مرا به آنچه درباره ام می گویند مواخذه مکن. »
آن شخص وقتی این جملات را شنید عرض کرد: آقا ما از چهل سال قبل، ارادتمند شما بوده ایم و اخلاص به شما داشتیم. ایشان فرمودند:
« خوب وظیفه شما آن و وظیفه من هم این است که این را بگویم. »
باز نقل است که فردی از روحانیون در زمان آیت الله حکیم از شیراز خدمت آقا مشرف شد، و عرض کرد آقا من مردم را از تقلید آیت الله حکیم به تقلید شما برگردانده ام! این فرد انتظار داشت که مورد تشویق آقا واقع شود. ولی آقا به شدت ناراحت شده و فرمودند:
« من راضی نیستم و باید همه آنها را به تقلید آقای حکیم برگردانید. »
و فرمودند:
« مردم را در تقلید هرزه نکنید. طوری نکنید که مسأله تقلید بین مردم قداست خود را از دست بدهد. و بر شماست که تمام آنها را به تقلید آقای حکیم برگردانید. »
باز در این مورد نقل کردند که بعد از آنکه مرجعیت آیت الله اراکی(ره) مطرح شد. ایشان اظهار خوشحالی کرده و فرموده بودند:
« الحمدالله که از وجود ایشان هم در حوزه ها استفاده می شود، ما در ذهنمان دغدغه ای بود که چرا از وجود حضرت آیت الله اراکی در حوزه استفاده نمی شود. »
بعد از فوت امام مسئولین شورای مدیریت حوزه راجع به مخارج حوزه خدمت ایشان رسیده و اظهار کرده بودند که مخارج حوزه هر ماه پنج میلیون تومان می باشد که در صورت امکان حضرتعالی تقبل کنید. آقا در جواب فرموده بودند:
« پرداخت این مبلغ برای من مشکل نمی باشد و این مبلغ الان مهیاست، ولکن شما خدمت حضرت آیت الله اراکی برسید و ایشان را در کارهای حوزه دخالت دهید هر مقدارش را که ایشان تقبل کردند بقیه اش را من می دهم . »

آیینه تواضع

قال الله تعالی:
« و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین. »
خدای تعالی به خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
با مؤمنین و کسانی که تابع تو هستند با مهربانی رفتار کن و با نهایت تواضع و فروتنی با آنها برخورد کن.
و قرآن این سجیه را از علائم مؤمنین می شمارد و در مورد مؤمنین می فرماید: « عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً »
مرحوم آیت الله گلپایگانی در پاسخ به فردی که از خدمات ایشان تجلیل کرده بود فرموده بودند:
« ای بابا من دیگر هشتاد سال از عمرم می گذرد و حکم اعدامم از درگاه الهی صادر شده است و دیگر هر چه بمانم مهلت و ارفاقی است که نسبت به یک اعدامی در نظر می گیرند و اگر اینکارها برای خدا نباشد ذره ای برایم ارزش نخواهد داشت. »
حاج باقر گلپایگانی در مورد برخورد ایشان با مردم چنین توضیح می دهند:
« ایشان در برخورد با مردم و مراجعه کنندگان بسیار خوش اخلاق بودند به گونه ای که هر کس با نخستین برخورد شیفته ایشان می شد. گاهی که برخی از مراجعه کنندگان به خاطر داشتن مشکلاتی ناراحت بودند، وقتی خدمت ایشان می رسیدند با کیفیت برخورد خوب ایشان آرامش و نشاطی وصف ناپذیر به آنان دست می داد.
ایشان سعی داشتند کسی با ناراحتی از منزلشان بیرون نرود. به هر مراجعه کننده ای به گونه ای رضایت بخش پاسخ می داد.»
نقل است که :
شخصی با مرحوم حجت الاسلام شاکری، برخوردی پیدا کرده بود و خواستار این شد که خدمت آقا برسند، ایشان وقتی خدمت آقا رسید با صدایی بلند شروع کرد به اعتراض کردن و از آقای شاکری شکایت کردن که او به من اهانت کرده و بر من توهین نموده آقا با خوشرویی سؤال کردند چه کرده؟
ایشان گفت با مشت به سینه ام زده است آقا با اخلاقی پسندیده فرمودند: دیه با عاقله است، شما بیائید و بجای آن، یک مشت در سینه من بزنید، که آن شخص از گفتار و رفتار خودش پشیمان گردید و دست آقا را بوسید و مورد عنایت و لطف آقا قرار گرفت.
حاج آقا باقر گلپایگانی نقل کردند:
در روزهای آخر عمر آقا رسم بر این بود که یکی از اعضاء خانواده شب کنار آقا می ماند، ولی من هم شب به آقا سر می زدم، در یکی از شبهای آخر عمر شریفشان ساعت 2 نصف شب آمدم به آقا سر بزنم دیدم که آقا نشسته اند، عرض کردم، آقا چرا نمی خوابید؟
فرمودند:
می خواهم برای تجدید وضو بروم. سؤال کردند: چرا شما نخوابیده اید. عرض کردم آمدم تا به شما سر بزنم.
آقا را بردم وضو گرفتند، بعد از وضو گرفتن که آقا را می آوردم به طرف هال فرمودند: « من بابا نداشتم که خدمت کنم، ولی برای تو هم بابای پر زحمتی بودم. »
عرض کردم آقا، برای من افتخار است که خدمت شما کنم، و در خدمت پدر و مرجع شیعه باشم.
افتخار می کنم که دستم به بدن شما می رسد .. فرمودند:
« حالا دیگر ماندنم برای شما زحمت است حالا دیگر باید رفت. »

صبر جمیل

در تمام مراحل زندگی دارای ملکه صبر بود و تسلیم تقدیر الهی بودند. به راستی صبر ایشان در هنگام درگذشت فرزندشان حاج آقا مهدی گلپایگانی همگان را به شگفت واداشته بود.
ایشان در این مصیبت دردناک با یک دنیا آرامش و وقار بر جنازه فرزندشان نماز خواندند و تسلیم مقدرات الهی شدند.
برخی از علماء و بازاریان تهران برای عرض تسلیت به حضور ایشان آمده بودند مرحوم ابوالقاسم اسلامی به عنوان سخنگوی آنان، گفت:
« زمانی که مرحوم آیت الله میرزا عبدالعلی تهرانی جوان خویش را از دست داده بودند فرموده بودند:
دعا کنید خداوند مهرش را از دلم بیرون کند. اکنون ما دعا می کنیم و شما هم دعا بفرمائید که خدا مهر این فقید را از دلتان خارج کند. آقا در جواب آنها فرمودند:
« لیکن من می گویم دعا کنید خدا مهر او را در دلم بیشتر کند تا مصیبت او در دلم بیشتر اثر کند. و صبر کنم تا خدواند اجر و ثواب بیشتری به من عطا کند. »
و فرموده بودند:
« خدایا نه تنها ناراحت نیستم بلکه ممنون و شاکرم که فرزندم در راه تو جان باخت. »
در جریان فوت فرزندش حاج سید مهدی گلپایگانی ، وقتی آقای اشراقی داماد امام خمینی آمده بود برای عرض تسلیت به امام گفته بود:
از صبر ایشان تعجب کردم که خیلی بر خود و اعصاب خود مسلط است.
عالم بزرگوار جناب آقای کریمی جهرمی نقل می کردند:
« روزی در ایام بیماری آقا به دیدن ایشان رفتم دیدم دانه هائی از دست و سینه آقا بیرون آمده است وقتی احوالشان را پرسیدم فرمودند:
« این درد به اتفاق پزشکان از شدیدترین دردهاست، اما این درد هم، شکر دارد. زیرا یا کفاره گناهان است که باید شکر کرد به آخرت نیافتاد. و یا ترفیع درجه می باشد که این هم شکر دارد. و در هر حال جای شکر است و الحمدالله علی کل حال. »

منبع: www.salehin.com