حجّ
حجّ
حجّ
نويسنده:علي اصغر الهامي نيا ـ غلامعباس طاهر زاده
جایگاه حجّ در اسلام
نخستین خانه ای كه برای مردم بنا شده، همان است كه در مكّه است خانه ای كه برای جهانیان بركت و هدایت است. در آنجا آیات روشنی از جمله مقام ابراهیم ـ علیه السلام ـ است و هر كس داخل آن شود در امان است. برای خدا، حجّ آن خانه بر كسانی كه قدرت رفتن به آن را داشته باشد، واجب است. و هر كس كفران ورزد (و آن را ترك كند) خدا از عالمیان بی نیاز است.
عنوانهای «اوّلین خانه»، «مبارك»، «هدایتگر همه»، «نشانه های روشن»، «مقام ابراهیم» و «امنیت» كافی است كه اهمّیّت و ویژگی «حج» را نمایان سازد. چنین تعابیری در مورد هیچ یك از عبادات اسلامی به كار نرفته است. این تعبیرها خود، گویای مقام والای حجّ در اسلام است. انتهای آیه نیز، هشداری است به كسانی كه حجّ را ترك می كنند و اینكه تشریع حج به امنیّت مكّه به سود مسلمانان حجّ گزار است و با اشاره به بی نیازی خدا از همه، خسران ترك مراسم حج را متوجّه تاركان آن می كند، چنانكه رسول اكرم ـ صلی الله علیه و اله ـ نیز به آنان چنین وعید می دهد:
«من سوف الحج حتی یموت بعثه الله یوم القیامه یهودیاً او نصرانیاً»[2]
كسی كه حجّ را به تأخیر بیندازد تا بمیرد، خداوند او را روز واپسین، یهودی یا مسیحی بر می انگیزد.
امیرمؤمنان علی ـ علیه السلام ـ فلسفه تشریع حجّ را تقویّت دین مقدّس اسلام دانسته، فرموده است:
«فرض الله الحج تقویه للدین»[3]
خداوند حجّ را به منظور تقویت دین واجب فرمود.
احیاگر حجّ ابراهیمی، حضرت امام خمینی قدس سره پیرامون حجّ فرمود:
«حجّ كانون معارف الهی است، حجّ پیام آور ایجاد و بنای جامعه ای به دور از رذائل مادّی و معنوی است حجّ تجلّی و تكرار همه صحنه های عشق آفرین زندگی یك انسان و یك جامعه متكامل در دنیاست. و مناسك حجّ، مناسك زندگی است... حجّ بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند می شوند. ولی اندیشمندان و غوّاصان و درد آشنایان امّت اسلامی اگر دل به دریای معارف آن بزنند و از نزدیك شدن و فرو رفتن در احكام و سیاستهای اجتماعی آن نترسند، از صدف این دریا گوهرهای هدایت و رشد و حكمت و آزادگی را بیشتر صید خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سیراب خواهند گشت.»[4]
نگاهی به اسرار حجّ
احرام بستن: حرام دانستن كلیّه كارهای حرام و كمر همّت بر ترك آن بستن.
گفتن لبیك: پاسخ مثبت به خدا و سر دادن سرود اطاعت او و دوری از معصیت.
طواف كعبه: حاجی با ورود به مكّه مكّرمه، قصد ملاقات خدا را می كند و با طواف گرد خانه او و تقدیس اركان كعبه در پناه خدا قرار می گیرد.
استلام حجر: (دست زدن به سنگ سیاه و مقدّس كه در ركن كعبه قرار دارد)؛ به منزله مصافحه و بیعت با خدا و اطاعت از اوست.
ایستادن در كنار مقام ابراهیم ـ علیه السلام ـ : به معنای استقامت در اطاعت از خدا و دوری از گناه است و نماز خواندن در آن محل بینی شیطان را به خاك می مالد.
نوشیدن آب زمزم: چشم پوشی از معصیت است.
سعی میان صفا و مروه: به معنی میان خوف و رجاء زندگی كردن است.
رفتن به مِنا: به قصد ایمن شدن مردم از دست و دل و زبان حاجی می باشد.
وقوف در عرفات: به معنی شناخت و معرفت خداست.
وقوف در مشعر (محل شعور): قصد اشعار قلبی به تقوای الهی است.
رمی جمره: هدف قرار دادن شیطان و تیراندازی به سوی اوست.
تراشیدن سر: پاكیزگی سر و مغز از زشتی و پلیدی بسان روز ولادت.
قربانی كردن: كشتن طمع و آزمندی و دستیابی به ورع و اقتدا به سنّت ابراهیم ـ علیه السلام ـ در قربانی كردن عزیزترین كس خویش در راه خدا.
حجّ و خودسازی
حاجی با درآمدن از لباسهای خویش و پوشیدن لباس احرام احساس می كند كه از «خود» كنده شده، پوسته پوچ «منیّت» را رها كرده و به «جمع» پیوسته، جمعی كه مانند او در جستجوی خدایند جمعی با معنویت و صفا كه بدون هرگونه تشخّصی و تهی از خودپرستی و جاه طلبی و شهوت مال و تمایل جنسی «لبیك» گوی خدایند.
طواف و چرخیدن گرد خانه خدا نیز تمرین اطاعت و تسلیم بی چون و چرا در برابر حق و پشت پازدن به همه زرق و برقهای مادی و پشت كردن به كاخهای اهریمنی است كه باید بطور دقیق و حساب شده و آگاهانه انجام گیرد و حاجی با تمام وجود خویش پروانه شمع حق گردد و از هر گونه شرك و ریا گسسته به توحید خالص رو آورد.
«وقوف» در «عرفات» و «مشعرالحرام» یعنی ماندن در بیابان ماسه ای داغ عرفات كه عرق بدن همه حاجیان را در می آورد، همینطور گرد و غبار آن بر سر و روی و بدن آنها می نشیند، سپس كوچ شبانه از عرفات به مشعر و بیتوته شبانه در بیابانی دیگر، در درك موقعیت خواری و ذلّت انسان در برابر خدا بسیار مفید است، منیّتهای او را می كشد و توجّه به خدا را افزون می كند.
آنگاه حاجی با مویی ژولیده، بدنی خسته و پرغبار، رهسپار «منا» سرزمین مبارزه با شیطانها و قربانی كردن هواها و هوسها می شود، شیطان را طرد می كند، علایق را قربانی كوی دوست می سازد. بعد از آن با تراشیدن سر، نشان غلامی محبوب بر خود می زند و برای شرفیابی به محضر دوست بار می یابد و به گرد خانه اش می گردد.
همه این مناسك بایستی با «قصد قربت» و آهنگی برخاسته از جان حاجی انجام گیرد، تا روح او را مطیع صاحب خانه سازد، تا پنجره معنویّت و خودسازی را به رویش بگشاید، پیام حجّ را دریابد و در راه پالایش و آراستگی جسم و جان خویش، الهام گیرد.
اخلاق در حجّ
حج گزار باید از لحظه «احرام» تا پایان مراسم پرشكوه حج، از هرگونه كنش منفی در رفتار و گفتار خویش بپرهیزد و جز یاد خدا و سخن زیبا از او سر نزند.
امام صادق از قول پدرش ـ علیهما السلام ـ چنین نقل می كند:
«لا یعبا بمن یؤم هذا البیت اذا لم یكن فیه ثلاث خصال: خلق یخالق به من صحبه، او حلم یملك به غضبه، او ورع یحجزه عن محارم الله»[7]
به كسی كه آهنگ این خانه (كعبه) می كند، اگر سه خصلت در او نباشد اعتنایی نمی شود، 1. اخلاق نیكی كه با رفیقانش خوشرفتاری كند. 2. بردباری كه با آن خشمش را كنترل كند. 3. ورعی كه او را از محرمّات الهی باز دارد.
بنابراین ضرورت دارد كه زائر خانه خدا در كنشهای مثبت و منفی خویش، در بعد فردی و اجتماعی، مراقب باشد كه مرتكب خلاف نشود، با مسؤولان و مأموران داخلی و خارجی، همسفران، حاجیان سایر كشورها، خدمه فرودگاه و منزل، رانندگان و ... رفتار خوش اسلامی داشته باشد، كسی را از خود نرنجاند، همدل و غمخوار یاران و مسلمانان باشد، بهداشت فردی و اجتماعی را مراعات كند، از هرگونه كمكی به همراهان دریغ نورزد.
امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ با همه قدر و منزلتی كه داشت، در مسافرتها بطور ناشناس با قافله ها همراه می شد و با آنان قرار می گذاشت كه برخی نیازمندیهایشان را برآورده سازد.[8] امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
در نصایح لقمان به پسرش آمده است: «هرگاه با گروهی همسفر شدی؛ در كارها زیاد با آنان مشورت كن، بر روی آنان، فراوان لبخند بزن، در مورد زاد و توشه ات، سخاوتمند باش، هرگاه صدایت كردند، پاسخ گو، اگر به یاریت طلبیدند، بشتاب. پیوسته خاموش باش و زیاد نماز بگذار. در شهادت به حق شركت كن. در حركت كردن با آنان موافقت كن، در انجام امور كوشا باش. اگر از تو وام خواستند به آنان بپرداز. حرف بزرگترها را بشنو و به درخواستشان پاسخ مثبت بده، ... فرزندم ! برای هیچ كاری نماز را از اول وقت تأخیر نینداز و آن را با جماعت بخوان ... تا آنجا كه امكان دارد، صدقه بده. هر چه می توانی كتاب خدا را تلاوت كن، حتّی هنگام سواری، تسبیح و دعا را فراموش مكن... .»[9]
حجّ و ولایت
«و أتموا برسول الله ـ صلی الله علیه و اله ـ حجكم اذا خرجتم الی بیت الله فان تركه جفاء، بذلك أمرتم و اتموا بالقبور التی أَلْزَمَكُم الله عزوجل زیارتها و حقها .
..»[10]
پس از رفتن به خانه خدا با (زیارت) پیامبر ـ صلی الله علیه و اله ـ حجتّان را كامل كنید و ترك آن ناسپاسی و ستم است. به این (زیارت) امر شده اید (همین طور) با (زیارت) قبرهایی كه خداوند بزرگ زیارت و حق آنها را بر شما واجب كرده، حجّتان را كامل كنید.
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«إذا حج أحدكم فلیختم بزیارتنا لأن ذلك من تمام الحج»[11]
هرگاه یكی از شما حجّ به جا آورد، باید آن را به زیارت ما (اهل بیت) تمام نماید، زیرا زیارت ما تكمیل كننده حجّ است.
همچنین فرمود:
«تمام الحج لقاء الامام»[12]
تكمیل حجّ به دیدار امام است.
روشن است كه وقتی زیارت مشاهد مشرّفه پیامبر و امامان ـ علیهم السلام ـ مایه تكمیل حجّ است، زیارت آن بزرگواران در حال حیاتشان و اطاعت و فرمانبرداری از آنان نزد خدا بسی ارزشمندتر خواهد بود. ابوحمزه ثمالی گوید:
«به محضر امام باقر ـ علیه السلام ـ شرفیاب شدم. آن حضرت در كنار درب ورودی مسجدالحرام نشسته بود و حاجیان را كه در حال طواف بودند، نظاره می كرد. امام به من فرمود: ای ابوحمزه ! این مردم چه وظیفه ای دارند؟ من نتوانستم پاسخ آن حضرت را بدهم. او فرمود:
«انما امروا أن یطوفوا بهذه الاحجار ثم یأتونا فیعلمونا ولایتهم»[13]
اینها وظیفه دارند گرد این سنگها (كعبه) بچرخند سپس نزد ما آیند و ولایتشان را اعلام نمایند.
كعبه یك سنگ نشانی است كه ره گم نشود حاجی، احرام دگر بند ببین یار كجاست؟
بنابراین، برگزاری مراسم پرشكوه حجّ باید با رهبری امامی لایق و شایسته صورت پذیرد و پیوند «حج» و «ولایت» امر ضروری است.
به امید روزی كه حاجیان جهان اسلام، با شناخت و معرفتی كامل به برپایی حج ابراهیمی توفیق یابند.
پی نوشت:
[1] . آل عمران (3)، آیات 96، 97.
[2] . بحارالانوار، ج 77، صفحه 58.
[3] . نهج البلاغه، حكمت 244، صفحه 1197.
[4] . پیام استقامت.
[5] . شاید مهمترین مسأله سیاسی حجّ «برائت از مشركین» باشد كه امام خمینی (ره) آن را احیا كرد.
[6] . ر. ك. مستدرك الوسائل، ج 10، صفحه 166.
[7] . وسائل الشیعه، ج 8، صفحه 403.
[8] . همان، صفحه 315.
[9] . وسایل الشیعه، ج 8، صفحه 323، 324.
[10] . بحارالانوار، ج 100، صفحه 139.
[11] . وسایل الشیعه، ج 10، صفحه 254.
[12] . همان.
[13] . علل الشرایع، صفحه 406.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}