نویسنده: محمدتقی فعّالی





 
اشو در کتابی با عنوان تانترا تعلیمات کندالینی یوگا به تفصیل درباره‌ی رابطه‌ی جنسیت و پیوند زن و مرد سخن گفته است و به نتایج جالبی دست یافته که بخشی از آن بیان می‌شود (1)؛
زن چند کالبد دارد. کالبد اول زن، زنانه و کالبد دوم او مردانه است. مرد هم دارای چند کالبد است. کالبد اول مرد، مردانه و کالبد دوم او زنانه است. کالبد زن و مرد به تنهایی ناقص است و در ترکیب با یکدیگر کامل می‌شود. وحدت این دو جنس به صورت خارجی صورت می‌گیرد. در این صورت آنها تن واحد و کالبد واحد می‌شوند. این اتحاد موقتی است و از آن نشاط و شادی فراوانی حاصل می‌شود. زن و مرد در این صورت متوجه شعف و لذت ناشی از اتحاد و پیوند دو موجود می‌شوند.
اشو ادامه می‌دهد؛
زن نیمی و مرد نیم دیگر است. هر دوی آنها عامل انرژی و الکتریسته‌اند. زن قطب منفی و مرد قطب مثبت است. اگر قطب مثبت و منفی به هم برسند، مداری تشکیل شده و نوری ایجاد می‌شود که با نور معمول متفاوت است. اگر پیوند کوتاه باشد مدار به سرعت قطع می‌شود و در صورتی که طولانی باشد و از نیم ساعت بگذرد، مدار الکتریکی بین آن دو می‌چرخد و این مدار کاملاً برای برخی قابل مشاهده است. در جهان امروز که پر از تنش است، طبعاً روابط کوتاه، مدارهای مغناطیسی یا تشکیل نمی‌شود یا بسیار سریع قطع می‌شود.
اشو رابطه‌ی این دو جنس را در جهان غرب به یک عطسه ساده تشبیه می‌کند و برای شرق تأسف می‌خورد که دنباله‌رو غرب در این جهت شده است.
او در ادامه می‌گوید؛ اگر زن بتواند با کالبد مردانه درونی خود پیوندی مبارک برقرار سازد، از این آمیزش درونی سفر معنوی آغاز می‌شود، مرد هم همچنین. اگر بتواند با کالبد زنانه درونی خود پیوندی برقرار کند لذتی همیشگی نصیب او خواهد شد. بنابراین باید اتحاد از بیرون به درون انتقال یابد تا غم و رنج برداشته و لذت و نشاط جای آن را بگیرد. یوگا و مدیتیشن یا مراقبه راهی است برای نکاح درونی. اگر بدن زن با کالبد اتری یکی شد،‌ نوزاد آنها مؤنث و اگر مرد با کالبد درونی خود اتحاد یابد نوزاد آنها مذکر است؛ زیرا کالبد دوم کالبد اول را می‌خورد و بر آن تفوق می‌یابد و در این صورت نقص خارجی زن یا مرد تکمیل می‌شود.
کالبد سوم مرد، مردانه و کالبد چهارم او زنانه است. در زن هم چنین است، کالبد سوم او زنانه و چهارم او مردانه است. بنابراین در درون انسان انواعی از روندهای تکاملی برقرار است. در ازدواج‌های درونی که ممکن است میان کالبد سوم یا چهارم صورت گیرد، هیچ‌گونه انرژیی هدر نمی‌رود؛ از این‌رو غم و رنج به دنبال آن نیست. اشو روش‌های متعددی برای انجام عمل اتحاد و پیوند ادعا کرده است و آن را در تمرینات شبکه‌ای به شاگردان خود تعلیم می‌دهد. در جایی می‌گوید:
سکس باید بزرگترین هنر مدیتیشن شود. این پیشکش تنتره به دنیاست. پیشکش تنتره از همه عالی‌تر است؛ زیرا کلیدهایی را در اختیارات قرار می‌دهد، که از پست‌ترین به والاترین استحاله پیدا کنی، کلیدهایی را در اختیار قرار می‌دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی. (2)
مرد همیشه مهاجم است و زن همیشه تسلیم. اگر این دو با یکدیگر ترکیب شوند، «ما» باقی نمی‌ماند. از اتحاد آن دو آنچه باقی می‌ماند «من» است و این فنا است. اگر زن کاملاً تسلیم مرد شود راه طولانی او کوتاه می‌گردد. در این صورت ازدواج‌های درونی و اتحاد کالبدهای زنانه و مردانه‌ی داخلی به سهولت انجام می‌گیرد و در چنین حالتی زن می‌تواند بگوید: «همسر خدا است.»
اشو از این مباحث نتایجی به دست می‌دهد. یکی اینکه (3) زن حالت پذیرش دارد. او هیچ‌وقت نمی‌تواند دهنده شکتی باشد. به همین دلیل است که تعداد استادان زن در جهان بسیار اندک‌اند و به همین دلیل است که هیچ زنی به عظمت بودا و مهاویره نبوده است؛ اما در اطراف آنان به عنوان پیروان راستین زنان بسیاری بوده‌اند. اشو می‌گوید به ازای هر ده هزار مرد راهب چهل هزار زن راهب وجود دارد که در اطراف مردان حلقه می‌زنند.
او معتقد است زن پذیرا است. کیفیت بدن او کیفیت پذیرشی دارد. قدرت جذب در زن بسیار بالاست. بنابراین در برخی آیین‌ها مرد برای تمرین معنوی خود را زن فرض می‌کند. زن تسلیم است و این طبیعت اوست. درباره‌ی فیض هم چنین است. زن خیلی سریع فیض را قبول می‌کند. البته این نکته هم باید مدنظر قرار گیرد که جنسیت تحول‌پذیر است. به همین خاطر است که زنان در آخر عمر روی لب و چانه‌ی خود مو درمی‌آورند. صدایشان هم تغییر می‌کند. یعنی عوامل مردانه رومی‌آید. این بدین معناست که نقش زنانگی پایان یافته است. در مردان هم‌چنین است. مردان مسن اغلب مانند زنان رفتار می‌کنند و بسیاری خصوصیات مردانه‌ی خود را از کف می‌دهند.
از دیگر نتایج این که اشو اظهار می‌دارد: (4)
هندوستان پس از بودا و مهاویره خشونت ذاتیش را رها کرد و پذیرا شد. در واقع هندوستان خصوصیت زنانه پیدا کرده است. هر کس بر ما تاخت او را پذیرفتیم و هرگز نگفتیم باید به دشمن حمله کرد. (در اینجا اشو حرف‌های سیاسی می‌زند، همان سیاستی که آن را نفی و نقد می‌کند!) هند شخصیت مؤنث پیدا کرد. هند رحم بزرگی شد که تمام کسانی را که به سویش حمله بردند در خود جای داد. (جای این سؤال هست که پس چرا اشو نسبت به گاندی که رهبر مبارزه با بیگانگان و استعمارگران بود تا این اندازه احساس نفرت و کینه و دشمنی می‌کند و چرا حتی یک بار یا یک کار او را تحسین نکرد). اگر تاریخ جهان را با دید معنوی بنگریم خواهیم دید که هر کشوری به معنویت روی آورد مؤنث می‌شود و وقتی مؤنث شد فرهنگ‌های دیگر بر او هجوم آورده و او را شکست می‌دهند و در باب هندوستان چنین شد.
تانترا، این فلسفه‌ی بزرگ شرق،
رابطه‌ی جنسی را مقدس می‌شمارد،
مهم‌ترین انرژی حیات!
چون این انرژی آبستن تمام دگرگونی‌هاست.
نه، نباید آن را حقیر بشماری. (5)
اشو می‌گوید:
تانترا، آمیزش را مقدّس و مهم‌ترین انرژی حیات می‌داند. کل دگرگونی قرار است از طریق این انرژی اتفاق بیفتد. آن را نکوهش نکن. (6)
اشو به صورت مستقیم و با کمال صراحت درباره‌ی سکس و روابط آزاد جنسی و استفاده‌ی بی‌حد و حصر و بی‌شرمانه از نیروی جنسی سخن به میان می‌آورد و ضمن مباحث مختلف با اندک بهانه‌ای از این دست مباحث پرده‌برداری می‌کند. گویا رسالت خود را اعلام آزادی سکسی می‌داند و به این رسالت بسیار پایبند بوده عنایت ویژه‌ای به آن دارد. مروری بر فرازها و جمله‌های اشو کافی است که این حقیقت را برملا سازد که معنویت و عرفانی که اشو امروزه مروج و منادی آن شده است چیزی جز معنویت مبتنی بر سکس نیست. لذا مکتب اشو را می‌توان «عرفان سکس» دانست و نامید، حال به جملاتی از او در این باب اشاره می‌شود:
می خواهم به شما بگویم که سکس الهی است. (7)
او می‌گوید:
انرژی سکس، انرژی الهی است. (8)
و:
تمام این ضدیت با سکس را دور بیاندازید. (9)
و:
اگر می‌خواهید عشق در زندگی‌تان ببارد، از این ستزی با سکس دست بکشید. سکس را با سرور بپذیرید. قداست آن را تحسین کنید. (10)
و:
این کتاب می‌گوید که راهی برای رفتن به فراسوی سکس وجود دارد، می‌توانید به ورای سکس بروید، معنی «از سکس تا فراآگاهی» همین است. (11)
او می‌گوید:
فقط سکس باید بخشی از زندگی مذهبی شما باشد، باید چیزی مقدس باشد. (12)
اشو می‌گوید:
سکس نباید چیزی قبیح باشد، نباید به صورت چیزی زشت دیده شود، نباید سرزنش و محکوم شود. (13)
و:
از شما درخواست می‌کنم فقط وقتی به سکس روی آورید که احساس سرور دارید، احساس عشق دارید، وقتی نیایش‌گر هستید. (14)
و:
در پشت اشتیاق برای سکس، یک تجربه‌ی مذهبی، یک تجربه‌ی روحانی وجود دارد. (15)
او می‌گوید:
در تمام جهان هستی هیچ چیز زهر نیست، همه چیز شهد است. این انسان‌ها هستند که تمام این شهد را به زهر تبدیل کرده‌اند و خائنین اصلی آموزگاران هستند، مردان به اصطلاح «مقدس» و قدّیسان، مردمان به اصطلاح مذهبی. (16)
اشو با این تعابیر چنین القا می‌کند که اساساً سکس امری زشت و ناپسند نیست و از این‌رو سکس آسیب‌زا شده است که آدمی آن را امری زشت و قبیح تلقی می‌کند و این خیانت توسط مردان مقدس و مذهبی صورت پذیرفته است. لذا آموزگاران و انسان‌های قدیس و پاک خیانت‌کارند؛ چرا که سکس را زشت اعلام نموده و از این طریق انسان‌ها را به چالش کشیده‌اند.
اشو معتقد است که تمامی فرهنگ‌های انسانی با سکس و با شهوت مخالف بوده‌اند. این مخالفت برای انسان تأثیر منفی در پی داشته و آن اینکه عشق را در انسان‌ها خفه کرده است و مانعی بر سر راه بروز عشق شده است. لذا باید عشق را آزاد کرد و رهاسازی عشق تنها از طریق آزادسازی سکس امکان‌پذیر است. سکس ضد مذهب نیست، سکس سم نیست و اساساً سکس گناه و زشت نیست.
تاکنون، تمام فرهنگ‌های انسانی با سکس، با شهوت Passion مخالف بوده‌اند. این مخالف، این انکار، امکام زایش عشق را در انسان‌ها نابود ساخته است.
حقیقت مسأله این است که سکس نقطه‌ی شروع تمام سفرها به سوی عشق است. مکان تولد سفر عشق، سرچشمه‌ی Gangorti عشق - آن منبع، منشأ رودخانه‌ی عشق، سکس است و همه با آن دشمن هستند - تمام فرهنگ‌ها، تمام مذاهب، تمام مرشدان، تمام مردان «مقدس». بنابراین این حمل‌های بر خود سرچشمه است، برخود منبع و رودخانه در همان جا باز می‌ماند: «سکس گناه است»، «سکس ضد مذهب است»، «سکس زهر است!» و ما هرگز به این فکر نمی‌کنیم که این انرژی جنسی است که در نهایت به عشق بدل می‌شود. (17)
اشو با تأکید فراوان اصرار دارد خیانت بزرگی را متوجه مذاهب کند و چنین وانمود نماید که مذهب انرژی جنسی را به مثابه زهر برای انسان ترسیم نموده است و این باعث تباهی بشریت شده است. در واقع معلوم نیست بی‌حیایی، بی‌شرمی، افسارگسیختگی و هرزگی بشر باعث تباهی و انحطاط بشریت شده است یا مذهب و دین که تنها خواسته است انسان‌ها با محدودسازی روابط جنسی، حریم خانواده را حفظ کنند، بی‌بندوباری، بیماری و آلودگی‌ها را کاهش دهند و از آدمی انسان پاک و منزه بسازد.
اشو با کمال وقاحت و بی‌حیایی گناه خود و انسان‌هایی نظیر خود را به گردن دین و مذهب می‌اندازد. با این فرافکنی بی‌شرمانه دین را آلوده جلوه می‌دهد. کسی که رقاصی را عامل نزدیکی به خدا می‌شمارد، کسی که سکس را اولین پله عرفان تلقی می‌کند، کسی که قدیسان را به خاطر عفت، مورد وقیحانه‌ترین حملات قرار می‌دهد، کسی که از انرژی جنسی تندیس قداست می‌سازد، کسی که نسخه آمیزش جنسی می‌پیچد، کسی که به عنوان رهبر دینی، معابد را محکوم کرده بت‌پرستی را مجاز اعلام می‌کند، کسی که انسان جنسی را در صدر قرار می‌دهد و کسی که دین خود را مذهب عمل جنسی و رقص اعلام می‌کند، هم‌اینک مدافع بشریت شده، دین و مذهب را لگدکوب می‌کند تا بر بالای این جسد، دین اشو بنا کند.
مذاهب و فرهنگ‌ها در مخالفت با این انرژی جنسی است که در ذهن‌های انسان‌ها زهر می‌ریزند. آنان می‌کوشند تا انسان را درگیر جنگ با این نیرو کنند. آنان انسان‌ها را در این جنگ با انرژی اساسی خودشان درگیر کرده‌اند - و بنابراین انسان‌ها تباه شده‌اند، رقت‌انگیز شده‌اند،‌از عشق تهی گشته‌اند، کاذب و بی‌هویت شده‌اند. (18)
اشو می‌گوید:
هرچه یک «قدیس» بیشتر خودش را کنترل کند،‌ خطرناک‌تر است، زیرا زمان رها شدن از آن فشار نیز فراخواهد رسید. (19)
او می‌گوید:
نخستین اصلی که مایلم به شما بدهم این است که اگر می‌خواهید پدیده‌ای را که عشق خوانده می‌شود بشناسید، نخستین کلید این است که قداست، الوهیت، خدایی بودن سکس را با تمام قلبتان بپذیرید. (20)
اشو اهل آمار هم شده است.
نتایج زیان‌بار این جنگ با سکس در سراسر دنیا به خوبی مشهود است. نود و هشت درصد از بیماری‌های روانی انسان به سبب سرکوب نیروی جنسی است. در زن‌ها، نود و نه درصد عصبیت‌ها و بیماری‌های مربوط به آن به دلیل سرکوب جنسیت است. (21)
معلوم نیست اشو این آمارهای دقیق را از کجا آورده است. آیا خودش مرکز سنجش آمار دارد؟ یا از جایی معتبر نقل می‌کند؟ بهترین شاهدی که این آمار را مخدوش می‌سازد اینکه وضعیت امروز غرب هم به لحاظ استفاده‌ی بی‌حد و حصر از نیروی جنسی و هم به لحاظ بروز فراوان بیماری‌های عصبی و افسردگی‌ها روشن است و بر کسی پوشیده نیست. اگر بنا بود آزادسازی کامیابی جنسی، انسان را از عصبیّت‌ها و بیماری‌های روانی نجات دهد، پس باید امروزه بشریت معاصر آرام‌ترین دوره‌های خود را سپری کند. در حالی که وضعیت موجود کاملاً معکوس است و روزبه‌روز بر افسردگی‌ها، اضطراب‌ها، نگرانی‌ها و تشویش‌های انسان مدرن افزوده می‌شود.
اکنون زمان آن است که توجیه عرفانی اشو از آمیزش جنسی را نظاره کنیم و از آن عبرت بگیریم.
تنها تجربه‌ی آمیزش جنسی است که آنان را به ژرف‌ترین عمق وجودشان نزدیک می‌کند. در آن اعماق، دو چیز برایشان رخ می‌دهد.
نخست: در لحظه‌ی انزال، نفس ناپدید می‌شود. بی‌نفسی egolessness سربرمی‌آورد. برای یک لحظه، نفسی وجود ندارد، برای یک آن، حتی اثری از «من هستم» وجود ندارد. آیا می‌دانستید که در تجربه‌ی مذهب نیز، «من» کاملاً از میان برمی‌خیزد؟ و در مذهب نیز همچنین نفس در آن تهیا nothingness محو می‌گردد؟ در آمیزش جنسی، نفس به طور موقت محو می‌شود، شخص از یاد می‌برد که هست یا نیست، احساس «من بودن» برای لحظه‌ای از بین می‌رود. دومین چیزی که رخ می‌دهد این است که برای مدتی، زمان نیز وجود ندارد. بی‌زمانی timelessness برمی‌خیزد. (22)
اشو بر اساس این ادبیات مستهجن، نسخه‌ی برهنگی می‌پیچد و این‌گونه توصیه می‌کند:
اگر دنیا بخواهد از دام جنسیت رها شود، کودکان باید مجاز باشند که تا جایی که ممکن است در خانه برهنه بگردند. توصیه می‌شود که دختران و پسران تا حد مقدور برهنه با هم بازی کنند تا تماماً با بدن‌های یکدیگر آشنا شوند. (23)
و این هم آخرین نمونه‌ای که اشو به عنوان نسخه‌ی نجات‌بخش انسان ارائه می‌دهد.
در طول آمیزش، شخص هرچه تنفس تندتری داشته باشد، مدت آمیزش کوتاه‌تر خواهد بود. هرچه تنفس آرام‌تر و آسوده‌تر باشد، مدت آمیزش بیشتر خواهد بود. اگر بتوانید طوری منضبط شوید که تماماً آسوده نفس بکشید، مدت آمیزش می‌تواند تا هر زمانی به طول انجامد و هرچه مدت زمان آمیزش بیشتر باشد، تجربه‌ی آن عنصرهای فرا آگاهی - بی‌نفسی و بی‌زمانی که در موردشان برایتان گفتم، بیشتر شروع به واقع شدن می‌کنند. تنفس باید بسیار آسوده باشد. همان‌طور که آسوده می‌شود، اعماق جدیدتر، معنی‌ها و ادراک‌های تازه، شروع به آشکار شدن خواهند کرد. چیزی دیگر که باید به یاد داشت این است که اگر در حین آمیزش، هشیاری شما به وسط دو چشم متوجه شود، جایی که یوگا آن را مرکز چشم سوم the third eyecenter می‌خواند، مدت آمیزش می‌تواند سه ساعت طول بکشد و چنان تجربه‌ای از آمیزش است که می‌تواند انسان را در زندگی تجردی ریشه بدهد - نه تنها برای این زندگانی، بلکه برای زندگانی‌های دیگر هم. (24)
سخن آخر اینکه اشو بسیار مشتاق است که صاحب دین جدید به حساب‌اید و به گونه‌های مختلف خود را به عنوان کسی که رویکرد جدید و نگاه نوینی به دین دارد معرفی می‌کند یا حتی خود را پدیدآورنده‌ی دین جدیدی قلمداد می‌کند. دین او، دین خنده، دین جشن، دین رقص و دین سکس است و این امور است که انسان‌ها را به مراقبه می‌کشاند و می‌تواند راهی برای تجربه‌ی خدا به حساب‌ آید.
من می‌کوشم انسانی جدید بیافرینم و انسان جدید را فقط با نگرش جدید به دین می‌توان آفرید. من مبلغ دین عشق، خنده و جشن هستم. تجربه‌ی من این است که وقتی کسی خوش و شادمان باشد، بین او و هستی پل زده می‌شود. بنابراین من درس شادمانی می‌دهم نه چیز دیگر. (25)
او همچنین می‌گوید:
من مروج رقص، آواز، عشق و خنده هستم. می‌خواهم که همه‌ی عالم را از خنده، از موسیقی، از شعر، از نقاشی، از آفرینندگی و از حساسیتی بیشتر آکنده سازم. (26)
غم نزد اشو جایگاهی ندارد. مذهبی که در آن غم باشد از نظر او مذهبی خودآزار و دیگرآزار به حساب می‌آید. مذهبی که در آن عقل و منطق وجاهتی داشته باشد مردود است. اشو پیامبر مذهب شادی، خنده، اکنون و رقص می‌باشد.
من درس مذهب غم نمی‌دهم. من مخالف تمام مذهب‌های خودآزار و دگرآزار هستم. من نوع جدیدی از دینداری را آموزش می‌دهم که در عشق و نه در ترس، در لحظه‌ی اکنون و نه در آینده، در قلب و نه در عقل و منطق ریشه دارد. (27)

پی‌نوشت‌ها:

1. اشو، تانترا تعلیمات کندالینی یوگا، ترجمه بهروز قنبری و اشرف عدیلی، ج 2، ص 299-336؛ اشو، مراقبه هنر وجد و سرور، ترجمه فرامرز جواهری‌نیا، ص 285-291، اشو، بلوغ، ترجمه مرجان فرجی، ص 237-246.
2. اشو، الماس‌های اوشو، ترجمه مرجان فرجی، ص 240.
3. اشو، تعلیمات تانترا، ترجمه بهروز قنبری و اشرف عدیلی، ج 2، ص 241.
4. همان، ص 247.
5. اشو، آفتاب در سایه، ترجمه عبدالعلی براتی، ص 238.
6. اشو، الماس‌های اوشو، ترجمه مرجان فرجی، ص 383.
7. اوشو، از سکس تا فراآگاهی، ترجمه محسن خاتمی، ص 3.
8. همان.
9. همان.
10. همان.
11. همان.
12. همان.
13. همان.
14. همان، ص 4.
15. همان.
16. همان، ص 14.
17. همان، ص 20-21.
18. همان، ص 22-23.
19. همان، ص 27.
20. همان، ص 32.
21. همان، ص 55.
22. همان، ص 62.
23. همان، ص 68-69.
24. همان، ص 111-112.
25. اشو، قطره‌ای در دریا، ترجمه مجید پزشکی، ص 75.
26. اشو، دل به دریا بزن، ترجمه مجید پزشکی، ص 99.
27. اشو، من درس شهامت می‌دهم، ترجمه مجید پزشکی، ص 61.

منبع مقاله :
فعالی، محمدتقی؛ (1388)، نگرشی بر آراء و اندیشه‌های اشو، تهران: انتشارات عابد، چاپ اول.