نویسنده: حبیب الله عباسی




 

درآمد

بی‌شک قرآن کتاب هدایت و دعوت به وحدانیت است و این مهم تحت‌الشعاع هیچ هدف دیگری قرار نمی‌گیرد. اگر در قرآن به تاریخ یا قصه و حکایتی اشاره می‌رود نقل آن‌ها غایت و هدف نیست (1) بلکه این همه در خدمت همان غایت اصلی یعنی هدایت و رسالت است. آری قرآن بر خلاف تورات که به تفصیل از نام و نسب انبیاء سخن می‌راند، هیچ کاری به این ندارد که فلانی پسر کیست و نسبش چیست و حوادث تاریخی مربوط به او در چه زمانی و مکانی رخ داده است و متعرض سایر مشخصاتی نمی‌شود که یک تاریخ‌نویس یا رمان‌نویس بی‌نیاز از ذکر آن نیست. بدون تردید قرآن کتاب قصه گویی نیست و آن چه تحت عنوان قصه در قرآن آمده به قصد اصلاح تحریف‌ها و تعصباتی است که واقعیت را خلاف نظر قرآن تصویر کرده‌اند. قرآن تنها یکبار بر قصه‌گفتن تأکید می‌کند آن یکبار هم، نه بر شیوه‌ی بیان که بر موضوع تکیه دارد: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» [یوسف: 3].
در قرآن برخلاف عهدین که در آن‌ها پیش‌تر با تاریخ انبیاء روبرو هستیم، بنابه ضرورت، ذکری از پیامبران پیشین شده است. البته به جز داستان حضرت یوسف (ع)، داستان پیامبران دیگر، به ویژه حضرت ابراهیم (علیه السلام) به طور پراکنده و گسترده‌تر از دیگر داستان‌ها ذکر شده و برخلاف روایت توراتی آن که روایتی خطی است روایت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن، دایره‌ای یا به تعبیر امروزی‌ها روایتی سیال است. داستان زندگی پر فراز و نشیب حضرت ابراهیم (علیه السلام) در 25 سوره‌ی مبارکه و حدود شصت و سه آیه، به صورت پراکنده و بر اساس روایت سیال آمده است. در قرآن به برخی حوادثی که در تفسیرها و قصص قرآن مجید آمده، مانند زادن و مردن وی و به آسمان رفتن نمرود و پنهان کردن ساره در صندوق از ترس پادشاه ستمگر، اشاره ای نشده است، در حالی که در برخی تفاسیر به این رویدادها به تفصیل پرداخته شده است. در این جا ابتدا به گزارش قصه‌ی ابراهیم در قرآن کریم و در ادامه به تحلیل و بررسی آن می‌پردازیم.
از میان عناصر مختلف داستانی مثل زاویه‌ی دید و زمان و مکان و شخصیت و نقطه‌ی اوج و ... که در این قصه هست، عناصر داستانی مانند تعلیق و بن مایه و تقابل‌های دوگانه در آن پررنگ‌تر هستند تاحدی که می‌توان مدعی شد این قصه به مرز داستان کوتاه نزدیک شده است.
بدون تردید بن مایه‌ی اصلی این قصه، ایمان ابراهیم است و این موتیف تقریباً در کل داستان، ساری و جاری است؛ لیک در کنار این بن مایه‌ی اصلی، می‌توان به بن‌مایه‌های فرعی دیگر مثل تداوم نسل توسط فرزند و توحید اشاره کرد. دیگر ویژگی مهم این قصه تعلیق شگرف و شگفت آن است و به دلیل همین تعلیق می‌توان مدعی شد که قصه دیالکتیکی میان دوگانه‌هایی چون اضطراب و آرامش، تردید و یقین، مرد و زن، خدا و بنده، زمین و آسمان، و مرگ و زندگی است. از همین رو در کل داستان با فراز و فرود روبرو هستیم و کمتر خط مستقیمی در آن مشاهده می‌کنیم.

-1-

و در این کتاب، ابراهیم را یاد کن او پیامبری راستگو بود. [مریم: 41] یادکن هنگامی را که ابراهیم به پدر خود آزر گفت: «آیا بتان را به خدایی می‌گیری؟ همانا من تو و قومت را در گمراهی آشکار می‌بینم.» و بدین سان ملکوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین باشد. پس چون تاریکی شب او را فروگرفت، ستاره‌ای دید، گفت: «این است پروردگار من!» پس چون غروب کرد، گفت: «غروب کنندگان را دوست ندارم.» و چون ماه را دید که طلوع می‌کند، گفت: «این پروردگار من است.» پس چون غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، بی‌گمان از گمراهان خواهم بود.» پس چون خورشید را دید که طلوع می‌کند، گفت: «این است پروردگار من، این بزرگ‌تر است». و چون غروب کرد، گفت: «ای قوم، من از آن چه شریک خدایش می‌دانید، بیزارم. من خالصانه یکسره روی به سوی کسی می‌آورم که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم.» قومش با او به ستیزه برخاستند، گفت: «آیا درباره‌ی خدای یگانه با من ستیزه می‌کنید و حال آن که او مرا هدایت کرده است؟ من از آن چه شریک او می‌انگارید، نمی‌ترسم. مگر آن که پروردگارم چیزی را بخواهد. علم پروردگار من همه چیز را دربر گرفته است. آیا پند نمی‌گیرید؟ و چگونه از آن چه شریک خدایش ساخته‌اید، بترسم در حالی که شما چیزهایی را که هیچ دلیلی درباره‌شان نازل نکرده است، می‌پرستید و بیمی به دل راه نمی‌دهید؟ پس آیا می‌دانید، [بگویید که] کدام یک از این دو گروه به ایمنی سزاوارترند؟ کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستم نیالودند، ایمنی از آن ایشان است و ایشان هدایت‌یافتگان‌اند». و این برهان ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. هرکه را بخواهیم به درجاتی بالا می‌بریم، همانا پروردگار تو حکیم و داناست [الأنعام: 74-83]
و بخوان بر ایشان حکایت ابراهیم را، آنگاه که پدر و قومش را گفت: «چه می‌پرستید؟» گفتند: «بت‌ها را می‌پرستیم و پیوسته سر بر آستانشان داریم.» گفت: «آیا وقتی آن‌ها را می‌خوانید، صدایتان را می‌شنوند؟ یا شما را سود و زیانی می‌رسانند؟» گفتند: «بلکه پدرانمان را یافتیم که چنین می‌کردند.» گفت: «آیا آن چه شما و پدران و پیشینتان می‎‌پرستیده‌اید، دیده‌اید؟ همانا آن‌ها دشمن من‌اند، مگر پروردگار جهانیان آن که مرا آفرید، پس همو هدایتم می‌کند، و آن که مرا می‌خورانَد و می‌آشامانَد. چون بیمار شوم، شفایم می‌بخشد؛ و آن که مرا می‌میراند، سپس زنده می‌کند و آن که امید دارم که در روز قیامت خطایم را بیامرزد. [الشعراء: 69- 82]
ای پدر، چرا چیزی را می‌پرستی که نه می‌شنود و نه می‌بیند و نه هیچ نیازی از تو برمی‌آورد؟ ای پدر، همانا از دانش به من آن رسیده که تو را نرسیده است؛ پس از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم. ای پدر، شیطان را مپرست که شیطان نسبت به خدای رحمان نافرمان بود. ای پدر، من می‌ترسم که عذابی از جانب خدای رحمان به تو برسد و آنگاه شیطان را دوست و یاور باشی.» گفت: «ای ابراهیم، آیا تو از خدایان من رویگردان شدی؟ اگر نایستی، بی شک سنگسارت می‌کنم و برای مدتی طولانی از من دور شو.»
گفت: «با تو وداع می‌کنم. از پروردگارم برایت آمرزش خواهم خواست که از او به من مهربان است. و از شما و آنچه جز خدای یگانه می‌خوانید، کناره می‌گیرم و پروردگار را می‌خوانم، باشد که چون پروردگارم را بخوانم، محروم نشوم. [مریم: 42-48] پروردگارا، به من حکمت ارزانی دار و مرا به صالحان و شایستگان بپیوند و برای من در آیندگان آوازه‌ی نیکو بگذار، و مرا از وارثان بهشت پرنعمت بگردان و پدرم را بیامرز که از گمراهان است و در روزی که مردم برانگیخته می‌شوند، خوار و رسوایم مساز روزی که نه مال سود دارد و نه فرزندان، مگر کسی که دلی پاک به نزد خدا بیاورد و بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می‌شود و دوزخ برای گمراهان پدیدار و آشکار می‌گردد. [الشعراء: 83- 91]

-2-

ما نوح و ابراهیم را به رسالت فرستادیم [حدید: 26] و همانا از پیروان او، ابراهیم بود. آنگاه که با دلی پاک و رسته از شرک و هوا به سوی پروردگارش آمد؛ هنگامی که به پدر و قومش گفت: «این چیست که می‌پرستید؟ آیا به جای الله خدایان دروغین را می‌خوانید؟ پس به پروردگار جهانیان چه گمان می‌برید؟» [الصافات: 83-87]
و همانا به ابراهیم پیش از این، آن رشدی را که می‌توانست داشته باشد، عطا کردیم و به او آگاه بودیم؛ آنگاه به پدر و قومش گفت: «این مجسمه‌ها چیست که معتکف آستانشان شده‌اید؟» گفتند: «پدرانمان را دیدیم که آن‌ها را می‌پرستیدند.» گفت: «هر آینه شما و پدرانتان در گمراهی آشکار بوده‌اید.» گفتند: «آیا حق را برای ما آورده‌ای یا ما را به بازی گرفته‌ای؟» گفت: «بلکه پروردگار شما پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ آن که آن‌ها را آفریده و من بر این سخن از گواهانم. و به خدا سوگند که چون پشت کنید و بروید، برای بتانتان چاره‌ای خواهم اندیشید.» [الأنبیاء: 51- 57]
پس نگاهی به ستارگان کرد و آنگاه گفت: «همانا من بیمارم.» پس از او روی گردانده، برگشتند. پس پنهانی به سوی خدایانشان رفت و گفت: «آیا چیزی نمی‌خورید؟ شما را چه شده که سخن نمی‌گویید؟» پس نهانی ضربتی محکم بر آن‌ها زد. [الصافات: 88-93] آن‌ها را خرد کرد، جز بت بزرگشان را تا مگر به آن رجوع کنند. [چون مردم بازآمدند،] گفتند: «چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ همانا او از ستمکاران است.» گفتند: «شنیده‌ایم جوانی که به او ابراهیم می‌گویند، از آن‌ها به بدی یاد می‌کند.» گفتند: «پس او را پیش چشم مردم بیاورید تا گواهی دهند.» [الأنبیاء: 58- 61]
آنان شتابان نزد او آمدند. [الصافات: 94] گفتند: «ای ابراهیم، آیا تو با خدایان ما چنین کرده‌ای؟» گفت: «بلکه این کار را بزرگشان کرده است. از آن‌ها بپرسید، اگر سخن می‌گویند.» پس به خود آمدند و گفتند: «همانا شما ستمکارید.» آنگاه سرافکنده شدند و گفتند: «تو خود می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند.» گفت: «آیا چیزهایی را به جای خدا می‌پرستید که نه شما را سود می‌رساند، نه زیان؟ اف بر شما و بر آن چه سوای خدا می‌پرستید. آیا عقل را به کار نمی‌بندید؟ [الأنبیاء: 62-67] آیا چیزی را می‌پرستید که خود می‌تراشید؟ و حال آن که خداوند شما و آن چه را می‌کنید، آفرید. [الصافات: 95-96] خدا را بپرستید و از او بترسید، این برایتان بهتر است، اگر می‌دانستید. جز این نیست که بت‌هایی را به جای خدا می‌پرستید و دروغی می‌سازید. آنان که به جای خدا می‌پرستید، نمی‌توانند به شما روزی بدهند؛ پس از خدا روزی بخواهید و او را بپرستید و شکرش کنید که به سوی او بازگردانده می‌شوید.» پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «او را بکشید یا بسوزانید» [العنکبوت: 16-18] گفتند: «اگر می‌خواهید کاری بکنید، او را بسوزانید و خدایان خویش را یاری نمایید. [الأنبیاء: 68] برایش بنایی بسازید و او را در آتش اندازید.» [الصافات: 97]
گفتیم: «ای آتش، بر ابراهیم سرد و سلامت باش» و خواستند برای ابراهیم مکری بیندیشند، پس آنان را زیانکارتر ساختیم. [الأنبیاء: 69-70] خدا از آتش نجاتش داد، به راستی که در این [حکایت] برای مؤمنان عبرت‌هاست. و گفت: «جز این نیست که شما به جای خدا، بتانی را برای دوستی‌ای که در زندگانی دنیا میان شماست، به خدایی گرفته‌اید. سپس در روز رستاخیز برخی از شما را منکر می‌شوید و یکدیگر را لعنت می‌کنید و جایگاهتان آتش است و هیچ یاوری ندارید.» پس لوط به او ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: «من به سوی پروردگارم مهاجرت می‌کنم؛ همانا او پیروزمند و حکیم است.» [العنکبوت: 25-26] و او و لوط را به سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت نهاده‌ایم، رهانیدیم. [الأنبیاء: 71]

-3-

آیا ندیدی آن کسی را که با ابراهیم درباره‌ی پروردگارش گفتگو و ستیزه می‌کرد، از آن رو که خدا به او پادشاهی داده بود؟ آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من آن است که زنده می‌کند و می‌میراند.» او گفت: «من هم زنده می‌کنم و می‌میرانم.» ابراهیم گفت: «همانا خدا خورشید را از مشرق برمی‌آورد، تو آن را از مغرب برآور.» پس آن که کفر ورزیده بود، مات و مبهوت شد و خدا مردم ستمکار را هدایت نمی‌کند. [البقره: 258]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمنان من و دشمنان خود را به دوستی مگیرید. در روز قیامت نه خویشانتان برای شما سودی دارند و نه فرزندانتان؛ میان شما جدایی می‌افکند و خدا بر آن چه می‌کنید، بیناست. همانا برای شما در [روش] ابراهیم و کسانی که با او بودند، سرمشقی نیکوست، آنگاه که به قوم خود گفتند: «ما از شما و از آن چه جز خدا می‌پرستید، بیزاریم. به کیش شما کافریم و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده تا وقتی که به خدای یگانه ایمان بیاورید» مگر گفتار ابراهیم به پدرش که: «برایت آمرزش خواهم خواست و برای نجات تو از عذاب خدا هیچ چیز در توان ندارم. پروردگارا، بر تو توکل کردیم و به تو روی آوردیم و بازگشت همه به سوی توست. پروردگارا! ما را مایه‌ی آزمون کافران مگردان و بار خدایا! ما را بیامرز که همانا تو پیروزمند و حکیمی.» همانا آن‌ها نیکو مقتدایی برای شما هستند؛ برای کسی که به خدا و روز واپسین امیدوار است. و هر که رویگردان شود، پس خدا بی‌نیاز و ستوده است. [الممتحنه: 1-6] نباید پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند، برای مشرکان پس از آن که بر ایشان روشن شد که آن‌ها دوزخی‌اند، آمرزش بخواهند؛ هرچند خویشاوند باشند. و آمرزش خواستن ابراهیم برای پدرش، جز به خاطر وعده‌ای که به او داده بود، نبود؛ پس چون برایش آشکار شد که وی دشمن خداست، از او بیزاری جست؛ همانا ابراهیم بسیار دعاکننده و بردبار بود. [التوبه: 113-114]
مردمی را که به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌اند، چنین نخواهی یافت که با کسانی که با خدا و پیامبرش مخالفت و دشمنی می‌ورزند، دوستی کنند؛ اگرچه آنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشانشان باشند. ایشانند که خدا ایمان را در دل‌هایشان نگاشته و آن‌ها را به روحی از نزد خویش نیرومند گردانیده و آن‌ها را به بهشت‌هایی وارد می‌کند که از زیرشان جوی‌ها روان است. در آن جا جاودانه‌اند. خدا از آنان خشنود است و آنان نیز از خدا خشوندند؛ ایشانند حزب خدا، آگاه باشید که حزب خدا رستگارند. [المجادله: 22]
و یادکن آنگاه که ابراهیم به پدر و قومش گفت: «من از آن چه می‌پرستید، بیزارم، مگر آن که مرا آفریده که او راهنمایی‌ام خواهد کرد» و آن [کلمه‌ی توحید] را در فرزندان خود سخنی پاینده کرد تا شاید [از عبادت غیرخدا به خداپرستی] بازگردند. [الزخرف: 26-28]
[ابراهیم] گفت: «من به سوی پروردگارم می‌روم، او هدایتم خواهد کرد. پروردگارا، مرا [فرزندی] صالح ببخش» پس او را به پسری بردبار [اسماعیل نام] مژده دادیم. [الصافات: 99-101] چون از آن‌ها و آن چه جز خدای یگانه‌ای می‌پرستیدند کناره گرفت، به او اسحاق و یعقوب را دادیم و همه را پیامبر کردیم. [مریم: 49] به او اسحاق را بخشیدیم و یعقوب را به افزون دادیم و همه را صالح گردانیدیم [الأنبیاء: 72] و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب نهادیم و پاداشش را در این جهان دادیم و او در آخرت از شایستگان است. [النعکبوت: 27] و از رحمت خویش به ایشان بخشیدیم و برای آنان نام نیکو و آوازه‌ی بلند قرار دادیم [مریم: 50] و همگی را هدایت کردیم [الأنعام: 84] و ایشان را پیشوایانی ساختیم که به امر ما هدایت می‌کردند و به آنان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آن‌ها پرستندگان ما بودند. [الأنبیاء: 73] و یاد کن آنگاه که ابراهیم گفت: «پروردگارا، به من بنما که چگونه مردگان را زنده می‌کنی.» گفت: «مگر باور نداری؟» گفت: «چرا، ولیکن می‌خواهم تا دلم آرامش یابد.» فرمود: «چهار پرنده برگیر و گوشت آن‌ها را به هم بیامیز، سپس بر هر کوه، پاره‌ای از آن‌ها را بنه، آنگاه بخوانشان تا شتابان به سوی تو بیایند و بدان که خدا پیروزمند و حکیم است.» [البقره: 60]
او و لوط را به سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت نهاده‌ایم، رهانیدیم. [الأنبیاء: 71] ابراهیم گفت: «پروردگارا، مرا فرزندی صالح ببخش.» پس او را به پسری بردبار مژده دادیم. و چون پسر به حد کار و کوشش با وی رسید، گفت: «ای پسرکم، من در خواب می‌بینم. که گلوی تو را می‌برم، بنگر تا رأی تو چیست؟» گفت: «ای پدر، به هر چه مأمور شده‌ای، عمل کن که اگر خدا بخواهد، مرا از صابران خواهی یافت».
پس چون هر دو تسلیم امر حق شدند و وی را بر پیشانی افکند، [الصافات: 103]. او را ندا دادیم که: «ای ابراهیم، به درستی که آن خواب را حقیقت بخشیدی.» همانا ما نیکوکاران را این گونه پاداش می‌دهیم؛ هر آینه این آزمایشی روشن و آشکار بود و او را به ذبحی بزرگ بازخریدیم و نام نیکش را در نسل‌های بعد باقی گذاشتیم. درود بر ابراهیم؛ ما نیکوکاران را این چنین پاداش می‌دهیم، همانا او از بندگان مؤمن ما بود. و او را به اسحاق- پیامبری از صالحان- مژده دادیم و بر او و بر اسحاق برکت دادیم، و از فرزندان ایشان برخی نیکوکارند و برخی آشکارا بر خود ستمکار. [الصافات: 100-113] و کیست از جهت دین نیکوتر از آن که به اخلاص روی به جانب خدا کرد، در حالی که نیکوکار است و از آیین حنیف ابراهیم پیروی نمود؟ و خدا ابراهیم را به دوستی برگزید. [النساء: 125] آری، هرکس با اخلاص به خدا روی آورد و نیکوکار باشد، پاداش خود را از پروردگارش خواهد گرفت و نه بیمی بر آن‌هاست و نه اندوهگین شوند. [البقره: 112]
آیا حکایت مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ همانا فرستادگان ما به بشارت نزد ابراهیم آمدند. هنگامی که بر او وارد شدند، گفتند: «سلام». گفت: «سلام، شما مردمی ناشناسید.» پس نهانی به سوی کسان خود رفت و بدون درنگ گوساله‌ی فربه بریانی آورد. آن را نزدشان گذاشت و گفت: «آیا نمی‌خورید؟» [الذاریات: 24-27] و چون دید که دستشان را به آن دراز نمی‌کنند، ناشناس و بیگانه‌شان شمرد و دلش از آن‌ها هراسان گردید. [النساء: 125] گفت: «ما از شما بیمناکیم!» [الحجر: 52] گفتند: «مترس، ما به قوم لوط فرستاده شده‌ایم، [هود: 70] ما تو را به پسری دانا بشارت می‌دهیم.» [الحجره: 53] او را به اسحاق- پیامبری از نیکان و صالحان- بشارت دادیم. [الصافات: 112]
گفت: «آیا بشارت می‌دهید با آن که پیری من فرا رسیده؟ پس به چه چیز مژده می‌دهید؟» گفتند: «ما تو را به حق و درست بشارت دادیم، پس از ناامیدان مباش.» گفت: «[آری] و جز گمراهان چه کسی از رحمت پروردگارش ناامید می‌شود؟» [الحجر: 54-56] زن او که ایستاده بود، خندید؛ پس او را به اسحاق و به دنبال اسحاق به یعقوب بشارت دادیم. [هود: 71] پس زنش فریادکنان پیش آمد و بر روی خود زد و گفت: «پیرزنی نازا؟ [الذاریات: 29] وای بر من، آیا می‌زایم و حال آن که پیرزنم و این شوهرم نیز پیر است؟ به راستی که چیزی شگفت‌انگیز است!» گفتند: «آیا از کار خدا تعجب می‌کنی؟ رحمت و برکات خدا بر شما اهل بیت باد، به راستی او ستوده و بزرگوار است. [هود: 72-73] پروردگار تو چنین فرموده، همانا که او حکیم و داناست.» [الذاریات: 30]
ابراهیم گفت: «ای فرستادگان، مأموریت شما چیست؟» گفتند: «ما به سوی قومی گناهکار فرستاده شده‌ایم تا بر ایشان سنگ‌هایی از گل بفرستیم که نزد پروردگارت برای اسرافکاران نشانه‌گذاری شده.» [الذاریات: 31-34] گفت: «همانا لوط در آن‌جاست.» گفتند: «ما به هر که در آن جاست، داناتریم. هر آینه او و خاندانش را نجات می‌دهیم، مگر زنش را که از بازماندگان است؛ [العنکبوت: 32-33] پس، از مؤمنان هر که را در آن جا بود، بیرون بردیم؛ [الذاریات: 35] اما جز یک خانه از مسلمانان در آن جا نیافتیم. [الذاریات: 36] ما اهل این شهر را هلاک خواهیم کرد؛ زیرا مردمش ستمکارند، [العنکبوت: 31] مگر خاندان لوط که همگی‌شان را نجات خواهیم داد؛ سوای زنش که مقرر کردیم از بازماندگان باشد.» [الحجر: 59-60]
پس چون آن وحشت از ابراهیم رفت و او را بشارت فرزند رسید، با ما درباره‌ی قوم لوط به گفتگو برخاست؛ به راستی که ابراهیم بسیار بردبار و پرسوز و آه و بازگشت‌کننده بود. ای ابراهیم، از این درگذر که فرمان پروردگارت آمده و قطعاً بر آن‌ها عذابی برگشت‌ناپذیر خواهد رسید. [هود: 74-76]

-4-

همانا اولین خانه‌ای که برای مردم بنا شد، همان است که در مکه است که با برکت و سبب هدایت جهانیان است؛ [آل عمران: 96] مسجدالحرامی که آن را برای مردم قرار دادیم و مقیم و مسافر در آن یکسانند. و برای ابراهیم جای آن خانه را تعیین کردیم [و گفتیم که:] «با من چیزی را شریک مساز و خانه‌ام را برای طواف‌کنندگان و ایستادگان و راکعان و ساجدان پاکیزه‌دار.» [الحج: 25-26] در آن جا نشانه‌های روشن و هویداست: مقام ابراهیم در آن است و هر که داخلش شود، ایمن است و از مردم هر کس توانایی رسیدن به آن جا را داشته باشد، حج گزاردن و زیارت آن خانه برای خدا واجب است و هرکه آن را ترک کند، به خدا ضرری نمی‌رساند؛ زیرا خدا از جهانیان بی‌نیاز است. [آل عمران: 97]
و آن خانه را جایگاه اجتماع و مکان امن برای مردم گردانیدیم و امر شد که: «در مقام ابراهیم نمازگاه اختیار کنید.» و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که: «خانه‌ی مرا برای طواف‌کنندگان و مقیمان و راکعان و ساجدان پاکیزه دارید.» [البقره: 125] خداوند کعبه- بیت‌الحرام- را وسیله‌ی برپایی و قوام مردم قرار داد. [المائده: 97] قطعاً آنان که کافر شدند و مردم را از راه خدا و مسجدالحرام بازمی‌دارند و نیز هر کس را که در آن جا قصد الحاد و ستمکاری کند، عذاب دردناک می‌چشانیم. [الحج: 25] و کیست ستمکارتر از آن که نگذاشت در مسجدهای خدا نام او را یاد کنند و در ویرانی‌اش کوشید؟ اینان را روا نیست که در آن جاها جز بیمناک و هراسان داخل شوند. نصیبشان در دنیا خواری و رسوایی و در آخرت عذابی بزرگ است. [البقره: 114]
آنگاه که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه‌ی کعبه را بالا می‌بردند، عرض کردند: «پروردگارا، از ما بپذیر که تو شنوای دانایی. پروردگارا، ما دو تن را فرمانبردار خویش قرار بده و از نسل ما نیز امتی فرمانبردار خود پدید بیاور و به ما احکام عبادتمان را بیاموز و توبه‌ی ما را بپذیرد که تو توبه‌پذیر مهربانی. پروردگارا، از میانشان پیامبری بر آن‌ها برانگیز که آیات تو را بر ایشان بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و پاکشان سازد که همانا تو پیروزمند و حکیمی. [البقره: 127-129]
و ابراهیم گفت: «پروردگارا، این شهر را امن بگردان و من و فرزندانم را از پرستش بتان دور بدار. پروردگارا، همانا این بت‌ها بسیاری از مردم را گمراه کرده‌اند؛ پس هرکه پیروی‌ام نماید، از من است و هر که نافرمانی‌ام کند، تو آمرزنده‌ی مهربانی. پروردگارا، من برخی از فرزندانم را به دره‌ای بی‌کشت و زرع نزد خانه‌ی گرامی تو مسکن دادم، پروردگارا، تا نماز به پا دارند؛ پس دل‌های عده‌ای از مردم را چنان کن که به سوی آن‌ها گرایند و از میوه‌ها روزی‌شان ده، باشد که سپاس بگزارند. پروردگارا، تو به هرچه پنهان و آشکار کنیم، آگاهی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پوشیده نیست. سپاس و ستایش آن خدایی را که در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، حقا که پروردگارم شنونده‌ی دعاست. پروردگارا، مرا بر پادارنده‌ی نماز بگردان و از فرزندانم نیز، و دعایم را بپذیر. پروردگارا، مرا و پدر و مادرم و همه‌ی مؤمنان را در روزی که حساب به پا می‌شود، بیامرز. [ابراهیم: 35-41] پروردگارا، این جا را شهر امن بساز و از مردمش آنان را که به خدا و روز واپسین ایمان دارند، از میوه‌ها روزی بده. خدا فرمود: «چنین کنم و هر که کافر شود، اندکی بهره‌مندش می‌گردانم، سپس به عذاب آتش گرفتارش می‌سازم و آن بد بازگشتگاهی است.» [البقره: 126]

-5-

به یاد آر آنگاه که ابراهیم را پروردگارش به اموری چند امتحان کرد و او آن‌ها را به انجام رسانید. خدا فرمود: «من تو را پیشوای مردم خواهم کرد.» گفت: «و از فرزندانم نیز؟» فرمود: «عهد من به ستمکاران نمی‌رسد.» [البقره: 124]
همانا به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت [النساء: 54] و پیامبری [الحدید: 26] دادیم و به آن‌ها فرمانروایی بزرگ بخشیدیم. [النساء: 54] برخی‌شان هدایت یافته بودند و بسیاریشان نافرمان و فاسق. [الحدید: 26] و به ابراهیم و به اسحاق برکت دادیم و از فرزندانشان برخی نیکوکارند و برخی آشکارا بر خود ستمکار. [الصافات: 113] و به او اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همگی را هدایت کردیم و نوح را پیش از این هدایت کرده بودیم و از فرزندان او، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت کردیم و نیکوکاران را این گونه پاداش می‌دهیم، و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس را هدایت نمودیم که همه از صالحان بودند، و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را هدایت کردیم و همه را بر جهانیان برتری دادیم و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان نیز برخی را هدایت کردیم و ایشان را برگزیدیم و به راهی راست هدایت نمودیم. این است هدایت خدا، هرکه را از بندگان بخواهد، بدان هدایت می‌کند و اگر شرک آورده بودند، قطعاً اعمالی که انجام داده بودند، تباه و نابود می‌گردید. اینان کسانی هستند که به آن‌ها کتاب و حکم و پیامبری دادیم؛ ایشان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است؛ پس به روش آنان اقتدا کن. [الأنعام: 84-90]
ما به تو وحی فرستادیم، همچنان که به نوح و پیامبران پس از او وحی کردیم و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان نیز وحی کردیم و به داوود «زبور» دادیم و خدا با موسی سخن گفت، بی میانجی. [النساء: 163-164] همانا خدا آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید؛ فرزندانی که برخی‌شان از برخی دیگرند و خدا شنوا و داناست. [آل عمران: 33-34] و یاد کن بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را که دارای اقتدار و بصیرت بودند؛ همانا ما آن‌ها را خالص و پاکدل برای تذکر سرای آخرت گردانیدیم و به راستی که آن‌ها نزد ما از خوبان برگزیده بودند. [ص: 45-47]
ما به ابراهیم وحی کردیم. [النساء: 163] شما زندگانی این جهان را برمی‌گزینید و حال آن که «آن جهان بهتر و پاینده‌تر است»، هر آینه این در کتاب‌های پیشینیان است؛ صحف ابراهیم و موسی. [الأعلی: 16-19] آیا دیدی آن کس را که رویگردان شد؟ و اندکی بخشید و بخل ورزید؟ آیا علم غیب دارد و می‌بیند؟ یا بی‌خبر مانده است از آن چه آمده در صحیفه‌های موسی؟ و ابراهیم که حق بندگی را به تمامی ادا کرد؟ که: «هیچ کس بار گناه دیگری را برندارد» و این که: «برای آدمی جز آن چه به سعی و تلاش خود انجام داده، پاداشی نیست و به زودی کارش دیده خواهد شد؛ سپس پاداش کاملش را به او بدهند و پایان و بازگشت همه به سوی پروردگار توست. و اوست که می‌خنداند و می‌گریاند و اوست که می‌میراند و زنده می‌کند، و اوست که دو زوج نر و ماده را آفرید، از نطفه چون ریخته می‌شود و همانا بر اوست آفرینش دیگر. و اوست که توانگری می‌دهد و مال می‌بخشد، و اوست پروردگار ستاره‌ی شعرا، و اوست که عاد نخستین را هلاک گردانید و از ثمود هیچ باقی نگذاشت، و پیش از آن، قوم نوح را که ستمکارتر و سرکش‌تر بودند، و زیر و زبر شده‌ها را واژگون کرد؛ پس آن‌ها را فروپوشانید، آن چه فروپوشانید.» [النجم: 33-54]
چه کسی از کیش ابراهیم روی برمی‌تابد جز آن که خود را بی‌خرد ساخته باشد؟ و هر آینه او را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از شایستگان است. آنگاه که پروردگارش به او گفت: «تسلیم شو» گفت: «من در برابر پروردگار جهانیان تسلیم‌ام» و ابراهیم برای شما این دین را برگزیده است؛ پس می‌میرید، مگر آن‌که مسلمان باشید.»
آیا شما حاضر بودید آنگاه که یعقوب را مرگ فرا رسید، آن دم که فرزندانش را گفت: «پس از من چه چیز را می‌پرستید؟» گفتند: «خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را که خدای یکتاست، می‌پرستیم و در برابر او تسلیم هستیم.» آن‌ها گروهی بودند که درگذشتند؛ آن چه کردند، از آن ایشان است و آن چه شما کرده باشید، از آن شماست و شما را از آن چه آنان می‌کردند، نمی‌پرسند.
و اهل کتاب گفتند: «یهودی یا مسیحی گردید تا هدایت شوید.» بگو: «بلکه از آیین ابراهیم یکتاپرست پیروی می‌کنیم و او از مشرکان نبود.» بگویید: «به خدای یکتا و آن چه بر ما نازل کرده و آن چه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط فروفرستاده و آن چه به موسی و عیسی داده شده و به آن چه به پیامبران از پروردگارشان داده شده، ایمان آوردیم؛ میان هیچ یک از ایشان فرقی نمی‌نهیم و همه در برابر او تسلیم هستیم.» پس اگر به مانند آن چه شما ایمان آورده‌اید، ایمان آوردند، همانا هدایت یافته‌اند و اگر روی برتافتند، جز این نیست که در ستیزند و خدا تو را در برابر آن‌ها نگاه خواهد داشت و او شنوای داناست. بگویید: «رنگ خدا و کیست نیکوتر از خدا در رنگ؟ و ما پرستندگان اوییم.» بگو: «آیا با ما درباره‌ی خدا ستیزه می‌کنید و حال آن که او پروردگار ما و شماست؟ اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شماست و ما او را به اخلاص و پاکدلی می‌پرستیم.»
ای اهل کتاب آیا می‌گویید که: «ابراهیم و اسماعیل و یعقوب و اسباط یهودی یا مسیحی بودند»؟ بگو: «آیا شما داناترید یا خدا؟» و کیست ستمکارتر از کسی که آن گواهی را که از خدا درباره‌ی این پیامبران نزد اوست، پنهان کند؟ و خداوند از آن چه می‌کنید، غافل نیست. [البقره: 139-140] ای اهل کتاب، چرا درباره‌ی ابراهیم مجادله می‌کنید و حال آن که تورات و انجیل نازل نشد مگر پس از او. آیا نمی‌اندیشید؟ هان شما همان‌هایید که درباره‌ی آن چه بدان دانشی دارید حجت آوردید و ستیزه کردید، پس چرا درباره‌ی آن چه از آن آگاهی ندارید، مجادله می‌کنید؟ و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید. ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی، بلکه حق‌گرایی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود. نزدیک‌ترین کسان به ابراهیم، همانا پیروان او و این پیامبر و مؤمنان هستند و خدا دوست و یاور مؤمنان است. [آل عمران: 65-68]
از آیین ابراهیم پیروی کنید که یکتاپرست بود و از مشرکان نبود. [آل عمران: 95] در راه خداوند چنان که باید، جهاد کنید. او شما را برگزید و برایتان در دین هیچ تنگنا و دشواری ننهاد. این همان دین پدرتان ابراهیم است؛ او پیش از این شما را مسلمان نامید؛ پس نماز را به پا دارید و زکات بدهید و به خدا توسل جویید. اوست سرپرست شما، پس نیکو سرپرست و نیکو یاوری است. [الحج: 78] و هر که دینی جز اسلام اختیار کند، هرگز از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است. چگونه خداوند قومی را هدایت کند که پس از ایمانشان و پس از اینکه گواهی دادند که این پیامبر اسلام حق است و آیات روشن بدیشان رسید، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکار را هدایت نمی‌کند. [آل عمران: 85-86]
همانا ابراهیم به تنهایی یک امت بود، خدا را با فروتنی فرمانبردار بود، یکتاپرست بود و از مشرکان نبود، شکرگزار نعمت‌های او بود، خدا او را برگزید و به راه راست هدایت فرمود و او را در دنیا نیکویی دادیم و هر آینه او در آخرت از شایستگان است؛ آنگاه به تو وحی کردیم که: «همانا او از مشرکان نبود.» بگو: «نماز و عبادت‌ها و زندگانی و مرگ من، همه برای خداست، پروردگار جهانیان که او را شریکی نیست و مرا به این [آیین] فرمان داده‌اند و من نخستین مسلمانم.» [الأنعام: 161-163] کیست از جهت دین نیکوتر از آن که به اخلاص روی به جانب خدا کرد، در حالی که نیکوکار است و از آیین حنیف ابراهیم پیروی نمود؟ و خدا ابراهیم را به دوستی برگزید. [النساء: 125]
اگر تو را تکذیب کنند، پیش از آن‌ها قوم نوح و عاد و ثمود نیز [پیامبرانشان را] تکذیب کردند و قوم ابراهیم و قوم لوط و مردم مدین و موسی نیز تکذیب شد، و کافران را مهلت دادم، آنگاه فروگرفتمشان؛ پس بنگر که عقوبت من چگونه بود؟ و چه بسیار شهرهایی ستم پیشه را نابود کردیم و سقف‌هایشان فروریخت و چه بسا چاه رها کرده و قصرهای بلند گچکاری شده بی‌صاحب باز مانده است. آیا در زمین سیر نمی‌کنند تا دل‌هایی داشته باشند که بدان تعقل کنند یا گوش‌هایی که بدان بشنوند؟ زیرا چشم‌ها نابینا نیست، بلکه دل‌هایی که در سینه‌هاست، کور و نابیناست. [الحج: 42-46]

-6-

و یاد کن آنگاه که از پیامبران پیمان گرفتیم و از تو و از نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بن مریم و از همه‌ی آن‌ها پیمان محکم گرفتیم، تا راستگویان را از راستی‌شان بپرسد و برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است. [الأحزاب: 7-8] برای شما از دین راهی را مقرر کرد که نوح را بدان سفارش نموده بود و نیز آن چه را به تو وحی کردیم و آن چه ابراهیم و موسی و عیسی را به آن سفارش کردیم که: «این دین را برپا دارید و در آن فرقه فرقه مشوید.» تحمل آنچه بدان دعوت می‌کنید، بر مشرکان دشوار است. خدا هر که را بخواهد، برای رسالت خود برمی‌گزیند و هرکه را به او بازگردد، به سوی خود هدایت می‌نماید. [الشوری: 13]
خدا نعمتش را بر ابراهیم تمام کرد و نام نیک او را در نسل‌های بعد باقی گذاشتیم. درود بر ابراهیم؛ ما نیکوکاران را این‌گونه پاداش می‌دهیم، همانا او از بندگان مؤمن ما بود. [الصافات: 108-111]

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مقاصد و اغراض قصه‌های قرآنی ر. ک. الفن القصصی فی القرآن الکریم، 225-246، القصه‌ی فی القرآن، 169-214. و برای هدف از نقل قصه‌های عامیانه ر. ک: ریخت شناسی افسانه‌های جادویی، 12-14.

منبع مقاله :
سعد، عبدالمطلب سعید؛ ( 1393 )، پدر پیامبران در قرآن، ترجمه: دکتر حبیب الله عباسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ اول.