مبارزات آيت الله گلپايگاني (ره)

در هر مناسبتی با کمال شجاعت و شهامت و بدون هیچ پروائی از پیامدهای اقدامشان آنچه را تشخیص می دادند انجام می دادند. بهترین نمونه اش اولین اعلامیه هائی بود که در شروع نهضت صادر نمودند.
در صادر کردن اعلامیه ها و انجام مجالس سخنرانی و مقابله با دستگاه پیشقدم بودند. و همه به خاطر دارند که اولین حرکتی که رژیم طاغوت علیه روحانیت و حوزه شروع کرد جسارتی بود که به مجلس عزاداری ایشان که در مدرسه فیضیه تشکیل شده بود انجام داد.
اما سخت ترین و مشکل ترین روزهای زندگی سیاسی و اجتماعی آن بزرگ مرجع، پس از تبعید امام بود که مسائل و مشکلات داخلی و خارجی فوق العاده پیچیده و تصمیم گیری و اجرای تصمیمات مشکل تر و غیر قابل عمل و اجرا بود. اما ایشان با استمداد از حضرت بقیة الله الاعظم در تمام این مسائل سیاسی موضع گرفتند.
به فرمایش آیت الله امامی :
« وقتی امام در تبعید بودند نفس کشی در ایران نبود تنها صدایی که از حلقومی برمی خواست صدای ایشان بود. »
و به فرمایش رهبرانقلاب :
« آن بزرگوار یکی از استوانه های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به شمار می آید در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سالهای تبعید امام مواردی پیش می آمد که صدای این مرد بزرگ تنها صدای تهدید کننده ای بود که از حوزه علمیه قم برخاست و به نهضت شور و توان بخشید.»

انتشار اعلامیه

اعلامیه های آیت الله گلپایگانی و سایر مراجع آن عصر یکی از عوامل اصلی در گرم کردن مبارزه و پیشروی نهضت امام بود. و مهمترین اثر این اعلامیه ها، افزایش اطمینان طبقات متدین نسبت به حرکت اسلامی بود.
نوشته های سیاسی و اعلامیه های مزبور در عین حالی که کوبنده و دشمن شکن و حماسی بود عمیق و پرمغز بود و به اصطلاح علمی، جدل را آمیخته با منطق و برهان می کردند و چون در بسیاری اوقات از فرازها و قطعاتی از قرآن کریم چاشنی آنها می شد دارای نفوذ و تاثیر بسزائی بود.
بعضی از اعلامیه های صادره از ناحیه ایشان به شرح زیر است:
1. در تاریخ 27/8/57 در آن شرائط حکومت نظامی، این مرجع رشید پیامی به ارتشبد ازهاری، نخست وزیر وقت مخابره می نمایند که همانند بمب در آن روز منفجر می شود.
2. در مورد غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی، تلگراف شدید اللحن و مؤثری را مخابره نمودند.
3. در ماجرای حمله کماندوها به مدرسه فیضیه در فروردین 1342 که خود آن جناب نیز مصون از حمله و یورش آنان نبودند با انتشار بیانیه ای تند، رژیم طاغوتی را استیضاح نمودند.
4. در جریان تبعید امام همگام با دیگر مراجع بیانیه مؤثری را صادر نمودند که طی آن، هدف واقعی حکومت را به مردم شناسانده و خواستار بازگشت امام شدند.
5. رفراندوم شاه را تحریم نمودند.
6. در جریان وارد کردن گوشت های یخ زده که در زمان سابق از خارج وارد می شد. ایشان صریحاً مخالفت کرده و کتباً با مهر و امضاء تحریم فرمودند و به صورت اعلامیه ای منتشر ساختند.
7. آنگاه که دولت ، تاریخ هجری را به تاریخ شاهنشاهی تبدیل نمود، تنها اعتراضی که در ایران از روحانیت به صورت آشکار به این کار انجام گرفت، اعلامیه ایشان بود.
8. در جریان جشن تاجگذاری، فرستاده حکومت آمده وخواهش کرده بود که ایشان تبریک بگویند مرجع بزرگ در پاسخ فرموده بود:
« خواسته شما درست بدان می ماند که یزید به امام زین العابدین بگوید: اکنون که پدرت را کشتم بیا و برای این جریان تبریک بگو.»
فرستاده شاه با عصبانیت و تعجب گفته بود: همینطور بگویم؟
آقا فرموده بودند، بلی بگو.
9. در جریان امتحان طلاب توسط دولت طاغوت آشکارا مخالفت کردند و فرموده بودند: « آنان صلاحیت امتحان کردن طلاب و محصلین را ندارند. »
و به طلاب فرموده بود:
« امتحان آنان را نپذیرید و حتی اگر شما را هم به سربازی بردند مقاومت کنید و امتحان را قبول نکنید و بروید به سربازی این دوره دو ساله را طی کنید و دوباره به حوزه بازگردید من شهریه شما را قطع نخواهم کرد و حتی اگر زن و فرزند دارید مخارج آنان را متعهد می شوم. »
و عاقبت در پی پایمردی و مبارزه ایشان و سایر مراجع عظام در آن دوران بحرانی حوزه از این خطر مصون ماند و دولت از تصمیم خود عقب نشینی کرد.
10. در جریان درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی اولین جلسه فاتحه را در مسجد اعظم قم تشکیل دادند و سدّ وحشت اقامه مجلس به وسیله ایشان شکسته شد.
شور عظیمی در قم از همین مجلس شروع شد و به جاهای دیگر زبانه زد و دامن کشید.
همچنین در جریان شهادت آیت الله سید محمد رضا سعیدی بود یا در شهادت شهید آیت الله غفاری، که اعلان مجلس فاتحه در مسجد امام کرده بودند ولیکن قبل از شروع مجلس، عوامل شاه درب مسجد را قفل کرده بودند و مامورین ساواک جلو ایستاده و از انعقاد مجلس جلوگیری کردند.
11. در ماجرای جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و تجاوز صهیونیستها به بلاد مسلمین و تصرف مسجد الاقصی، بیانیه شدید اللحنی را صادر نموده و در مدرسه فیضیه عزای عمومی اعلان کردند که رژیم وقت از برگزاری آن جلوگیری به عمل آورد.

همگام با انقلاب

ایشان همچنانکه از آغاز نهضت یکی از مهمترین رهبران مبارز و از بزرگترین استوانه های محکم و استوار نهضت به شمار می رفتند، و در مسیر مبارزه لحظه ای سستی نکردند پس از پیروزی انقلاب هم یکی از حامیان جدی نظام جمهوری اسلامی بودند. و آن را یکی از نعمتهای خدای متعال می دانستند که همگان وظیفه دارند قدرشناس آن باشند.
در مراحل مختلف جبهه و دفاع مقدس، مدافع رزمندگان بود و اجازه داده بود که ثلث سهم مبارک امام علیه السلام صرف جبهه های نور علیه ظلمت شود و در مواقع حساس تصمیم گیری های ملی و همگانی، در صحنه حضور داشت، که بیانیه ها و مصاحبه های آن بزرگ مرجع موجود و در مطبوعات و رسانه های گروهی منعکس است.
او در تمام مشکلات با مسئولین امور، همدلی و همنوایی داشت اما در عین حال اشتباهات و نارسائیها و احیاناً روشهای غیر صحیح و غیر شرعی را که در بعضی موارد رخ می داد، تذکر می داد. و نظر خود را اعلام می داشت، و معتقد بود که نصیحت و دلسوزی به ائمه مسلمین از واجبات هر فرد مسلم می باشد.

روابط صمیمانه با امام

آیت الله کریمی در این رابطه می نویسد:
روابط و پیوند صمیمیت مرجع بزرگ با مرحوم امام مربوط به چند سال پیروزی انقلاب نیست بلکه سابقه بسیار قدیمی دارد و مربوط به حدود هفتاد و پنج سال پیش می شود.
زیرا ایشان در اوائل سال 1336 قمری مهاجرت به اراک کرده اند و مرحوم امام در اواخر سال 1339 قمری حدود چهار سال بعد از ایشان به اراک رفته اند و در حوزه اراک با هم آشنا گردیده اند و بعدها همچنان این روابط دوستانه تا پایان عمر برقرار بود و آثار آن در مواقع مختلف کاملاً بروز می کرده است.
هنگام ورود امام از تهران به قم آیت الله العظمی گلپایگانی تا مسجد امام حسن علیه السلام که در مدخل شهر قم است به استقبال رفتند .
و در کسالت قلبی که برای مرحوم امام(ره) دست داد اعلامیه ای با امضاء خودشان برای اقامه مجلس دعا صادر کردند و یک بار هم برای عیادت از قم به تهران رفتند.
آیت الله کریمی از یکی از بزرگان نقل می کند که در ملاقاتی که با امام داشته است امام فرموده بود: « آقای گلپایگانی عزّ اسلام می باشند. »
این تعبیر از امام درباره کس دیگری جز ایشان نقل نشده است.
البته قابل ذکر است که حجت الاسلام ملکا نظیر این جمله را از آیت الله گلپایگانی نقل کردند: که نسبت به امام فرموده بود:
« آیت الله خمینی امروز عزّ اسلام است. »
امام بعد از ورود به قم هنگامی که شروع به بازدید کردند اولین جائی که رفتند منزل مرجع بزرگ بود .
از قول امام نقل شده بود که :
« اگر آقای گلپایگانی حتی با من مخالفت هم بکند من می دانم روی جنبه دینی ایشان است. »
این جمله حکایت از روح معنوی بلند آیت الله گلپایگانی می کند و او مصداق بارز « مخالفاً لهواه » بوده است و ایشان تمام افعال و کردارش به خاطر خداوند بود.
وقتی یکی از علماء محترم از قم نامه برای امام نوشته بودند و اجازه خواسته بودند که اصلاحاتی در برنامه حوزه صورت بگیرد امام مرقوم فرموده بودند:
« در امور مهم با حضرت آیت الله آقای گلپایگانی مشورت شود. »

تعرض به مجلس روضه در مدرسه فیضیه

حادثه هجوم به فیضیه در روز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام یکی از حوادث و مهمی است که در زمان آیت الله گلپایگانی اتفاق افتاد و تماس با شخص خودشان پیدا کرد، و خطر مهمی بر جان ایشان بود که خداوند آنرا دفع کرد .
آعوامل حکومت در آن روز تاریخی با کارد، چاقو سنگ و چوب حمله مستقیم به سوی مرجع بزرگ شیعه نموده و حتی قصد جان وی را کردند .
عده ای از روحانیون و بازاریان و اهالی قم که در آنجا بودند آقا را به داخل اتاق می برند و همچنین مرحوم حاج انصاری را نیز در کنار ایشان جای می دهند. و خود در جلوه حجره و ایوان و قسمتی در جلو ایوان به دفاع از ایشان می پردازند.
قبل از مراسم چند نفر از افراد شخصی خدمت آقا رسیده و گفتند که در مراسم شرکت نکنید عین فرمایش ایشان این بود که:
« ما مردم را به چماق دعوت کنیم و خودمان فرار کنیم. »
اما فاجعه فیضیه و حمله به مرجع بزرگ شیعه ، خود مبدأ شروع انقلاب شد.

حمله به بیت ایشان

مرتبه دوم حمله ، به بیت ایشان می باشد.
در روز 19 اردیبهشت سال 57 شمسی مصادف با ایام عزا و سوگواری حضرت صدیقه طاهره فاطمه ( سلام الله علیها ) که در آن روز طبق برنامه همچون سالهای پیش صبحها در بیت ایشان، مراسمی به نام بانوی دو جهان مراسم برپا بود.
عوامل حکومت هنگام عصر آن روز به خانه ایشان حمله کرده و گاز اشک آور پرتاب کردند و شروع به زدن مردم بی گناه و طلاب و محصلین نمودند .
مرحوم حاج آقای معماری را که یکی از منشی های زبر دست ایشان بود آنقدر زده بودند که تا ماهها آثار ضرب در بدن داشتند.
این حمله از یکسو و ضرب و آزار از یکسو و گاز اشک آور در آن محیط سرپوشیده و بدون منفذ از سوی دیگر وضع بحرانی و بسیار خطرناکی را به وجود آورده بود. عده زیادی حالشان به هم خورده و در ناراحتی فوق العاده بودند.
وضع بحرانی، هوای مسموم و گرفته و حمله به اتاق شخصی ایشان موجب شد تا این مرجع بزرگ شدیدا ناراحت شاخته و دچار ناراحتی قلبی شدند و تا چند روز در بیمارستان بستری شدند.
آیت الله کریمی جهرمی نقل می کند:
« در جریانی که بر این جانب دست داد ساواک قم - با شدت و خشم نسبت به مرجع بزرگ جملاتی که قابل ذکر نیست - می گفت : ما همه را ساکت کرده ایم بجز اینکه ایشان در هر جریانی دخالت می کند راجع به سینما مخالفت می کند. به گلپایگانی بگو خیال نکن بتوانی کاری بکنی ما چندین هزار مأمور در تهران و قم داریم. »

اعتراض شدید به ایجاد مراکز فساد

راجع به احداث ساختمان سینما توسط حکومت وقت در شهر مذهبی قم، ایشان آشکار و بسیار شدید مخالفت نمودند و یک هفته در اعتراض به این عمل شرم آور، دروس و نماز جماعت خویش را تعطیل کردند و از مردم قم درخواست کردند که هرگز به سوی آن حتی نگاه نکرده، و جوانان خویش را از رفتن به آن مرکز فساد باز دارند.
رژيم مأموری را از تهران برای متقاعد ساختن ایشان فرستاده بود که به ایشان گفته بود: این مطلب مهمی نیست ما در مشهد که از قم مهمتر است و قبر امام رضا علیه السلام در آنجا قرار دارد سینما ساختیم.
آقا فرموده بودند:
« این درست بدان می ماند که روز قیامت، رسول خدا(ص) از یزید بازخواست کنند که چرا امام حسین علیه السلام را کشتید؟
آنان بگویند: ما پدرش علی علیه السلام را که از حسین مهمتر بود کشتیم تا چه رسد به حسین علیه السلام. »

مقاومت در برابر رواج بی حجابی

در جریان گسترش بی بند وباری، فساد و فحشاء و رواج منکرات، ایشان سخت اعتراض نمودند و در نامه ای سرگشاده به شاه، عواقب وخیم این امر را تذکر دادند.
آقا در مجلس درسشان در سال 1399 ق فرموده بودند:
« ... من خداوند را شاهد می گیرم که در آن زمانیکه هیچ گونه امنیت و اطمینانی بر جان خودم ـ از حبس و تبعید ـ نداشتم، در آن زمان نامه ای به طاغوت نوشتم و این آیات کریمه « و قرن فی بیوتکن و لاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولی » را در آن نامه آوردم و بر آنچه که به نام آزادی زنان به وجود آورده (یعنی بیرون آوردن زنان و دختران از حجاب و سوق دادن ایشان به لجنزار فساد و بازی کردن با شرف و شخصیت زنان) و آثار سوء این فرهنگ در آن نامه یادآور شدم .
نوشتم که بی حجابی، مبارزه و دشمنی آشکار با قرآن کریم است و باید از سرانجام آن بیمناک بود. اما آن بدبخت نه به این آیات کریمه اعتنا کرد و نه از سوء عاقبت و بدی و زشتی عاقبتش که ما او را بدان تخویف کرده بودیم، خائف گردید، بلکه با مشاوران خود راجع به تبعید ما صحبت کرده بود یکی از آنها گفته بود که ما آقای خمینی را تبعید کردیم چه ثمری داشت تا این را هم تبعید کنیم؟!
خدا را شکر که آن خبیث گوش به حرف ما نداد و در نتیجه به چنین سرانجام دردناکی مبتلا گردید و دستگاهش در هم فرو ریخت. »

طرد طاغوت

زمانی علی امینی ـ نخست وزیر وقت ـ به منزل ایشان آمد، و درخواست ملاقات کرده بود. ایشان با کمال صراحت و شجاعت او را نپذیرفته بود.
گفته بود می خواهم ببینم خواسته های آقا چیست؟ ایشان فرموده بود:
« خواسته و تقاضاهایم در اعلامیه ها منعکس شده می توانید آنها را ملاحظه کنید. »
او هم تعدادی از اعلامیه ها را گرفته و از همانجا برگشته بود.
این در حالی بود که در خانه ایشان به روی همه حتی فقرا و بيچاره گان باز بود و همه می آمدند و به راحتی با آقا دیدار می کردند و حرف خود را می زدند. و آقا با احترام و ادب با آنها برخورد می کرد.
در کتاب خاطرات «علم» آمده است:
روزی خدمت اعلاحضرت رسیدم .
شاه در اتاق کار با ناراحتی قدم میزند به مجرد اینکه وارد شدم و اداء احترام کردم با عصبانیت به من گفت: این گلپایگانی از من چه می خواهد؟!

تلگراف شریف امامی

متن تلگراف جعفر شریف امامی به ایشان به شرح زیر است:
" حضرت آیت الله العظمی آقای سید محمد رضا گلپایگانی (دامت برکاته) مرجع عالیقدر شیعیان:
حادثه اسف انگیز فقدان آیت الله زاده، آقای سید مهدی گلپایگانی موجب تاسف و تألم قلبی این جانب شد.
انشاء الله تعالی قادر متعال صبر جمیل در تحمل این مصیبت عظمی عنایت خواهد فرمود. بقای عمر و دوام عزت آن مرجع عالیقدر را که وجود محترمشان در ترویج احکام اسلامی و ارشاد مسلمین مغتنم است از پیشگاه حضرت حق مسئلت دارم و امید که توجه ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موجب رستگاری و آمرزش همه شیعیان باشد.
برای فقید سعید قدس سره طلب مغفرت و رحمت دارم آمین یا رب العالمین با التماس دعا. نخست وزیر جعفر شریف امامی 31 شهریور 1357."
ایشان در جواب نوشتند:
" جناب آقای مهندس شریف امامی: تهران.
تلگرام تسلیت واصل، تسلی خاطر این جانب وقتی فراهم می شود که مصائب وارده بر اسلام و قرآن مجید که قلب مبارک حضرت ولی عصر (ارواح العالمین له الفداء) را جریحه دار ساخته جبران و نظام کامل اسلامی در مملکت برقرار گردد.
از خطراتی که بواسطه وضع غیر اسلامی آموزش و پرورش و مدارس مختلط و نشریات و مطبوعات گمراه کننده و تلقینات و تبلیغات الحادی و سپاه دانش دختران و پلیس و افسر زن و امور دیگر که شرف و حیثیت و عفت اجتماع را لکه دار نموده و فرزندان عزیز اسلام و تشیع را تهدید می کند به مراتب بیش از مرگ فرزندم متأسف می باشم.
خداوند متعال همه گان را به آنچه خیر و صلاح و ترقی آزادی و استقلال جامعه مسلمان در آن است هدایت فرماید.
24 شوال المکرم 1398- 4/7/1357 گلپایگانی."

دفاع از حریم ولایت اهل بيت ( ع )

خودشان مکرر فرموده بودند : تا بحال نشده است در مملکت، قانونی بر خلاف مصالح اسلام جعل شود یا قدمی بر خلاف مصالح اسلامی برداشته شود، من قدمی برای مقابله با آن برنداشته باشم.
در اوائل انقلاب اسلامی یکی از شخصیتهای سیاسی قصد داشت که شهادت ثالثه ( شهادت به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام ) را از اذان بردارند .
روزی ائمه جمعه و جماعات با ایشان ملاقاتی داشتند این شخص هم در آنجا بود. آیت الله گلپایگانی خطاب به ائمه جمعه فرمودند:
« شنیده شده که می خواهند عده ای این شعار شیعه را از اذان حذف کنند، اگر این مسأله تحقق پیدا کند خونهای زیادی ریخته خواهد شد که از جمله آنها من هستم. جانم را فدا می کنم ولی اجازه نمی دهم این طرح عملی شود. »
پیامبر اکرم فرمود:
« بد حالتر از یتیمی که پدرش و مادرش را از دست داده یتیمی است که دستش از دامان امامش کوتاه شده باشد. و مسائل مورد نیازش را نمی داند.»
در همین رابطه حجة الاسلام حاج آقا باقر گلپایگانی فرزند ایشان نقل کردند:
« عده ای از جوانان و تجار غیور شیعه از تونس و مغرب و بعضی دیگر از کشورهای اسلامی به بیت آیت الله العظمی گلپایگانی مراجعه نمودند، و عرض کردند ما قصد داریم در بقیع به عنوان قبر حضرت زهرا (سلام الله علیها) بقعه و بارگاه بسازیم و برای این جهت با مسئولین سعودی صحبت کردیم آنها گفتند شما نامه ای از علماء شیعه ایران در تأیید کارتان بیاورید.
ما به ایران آمدیم و خدمت بعضی از مراجع رفتیم و نوشته ای هم برای تأیید این موضوع گرفتیم.
خدمت رهبر انقلاب ، آیت الله خمینی رفتیم، ایشان فرمودند:
شما به قم بروید نزد حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی و هر چه ایشان فرمودند من تأیید می کنم.
هم اکنون آمدیم خدمت ایشان مشرف شویم و این موضوع را مطرح کنیم.
من ابتدا خودم این کار را تحسین کردم. اما پس از مدتی به نزد، مرحوم والد مشرف شدند، و مطلب را بازگو کردند و مکتوب آن مرجع را هم نشان دادند که این موضوع را تأیید کرده بودند، و منتظر جواب بودند که آیت الله العظمی گلپایگانی برآشفته شده و فرمودند:
« اگر همه مراجع با اینکار موافقت کنند من یکی مخالفت می کنم و حاضرم در این راه خونم را بدهم. مسئولین سعودی با اینکار می خواهند بگویند که پس از 1400 سال علماء شیعه خودشان اقرار کردند که قبر حضرت زهرا علیهم السلام در بقیع است و با این کار سؤالی را که قرنها در ذهن مسلمین راجع به قبر حضرت زهرا و علت مخفی بودن قبرش مطرح بوده از بین ببرند.
بگویند این جمله «المخفیه قبرها» دروغ است اگر بنا بود قبر حضرت زهرا(سلام الله علیها) پنهان نماند خوب بود در زمان ائمه طاهرین قبر آن حضرت آشکار می شد. و احتیاج نبود ما قبر مشکوک و بقعه و بارگاه برای حضرت بسازیم.
ثانیاً: همانگونه که قبر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از سالها آشکار گردید اگر صلاح بود ائمه اطهار اینکار را می کردند و دیگر مانع رفع شده بود و خطری تهدید نمی کرد. این یکی از کارهای امام زمان علیه السلام است که تشریف آورده و قبر مخفی حضرت زهرا را آشکار می سازد.
البته اگر بخواهید در قبرستان بقیع به نام چهار معصوم ( امام حسن مجتبی، و امام زین العابدین، امام محمد باقر و امام جعفر صادق (علیهم السلام ) بقعه و بارگاه بسازید کمک هم می کنم و از سهم اجازه می دهم. »
پس از این برخورد شدید آیت الله گلپایگانی آنها از کار خودشان منصرف گشتند.

منبع:www.salehin.com