نویسنده: دکتر حسین کلباسی اشتری





 

حضرت عیسی در فضای موعود‌گرایی (منجی‌گرایی) یهود در فلسطین ظاهر شد. شواهد و مدارک تاریخی نشان می‌دهد که از سویی جامعه یهود فلسطین ابتدا در برابر پیامبر و دین جدید مقاومت کرده و او را انکار نمودند و از سویی دیگر سنت مسیحی پس از او تلاش زیادی نمود که وی را همان مسیحای یهود معرفی نماید. می‌دانیم که مسیح مشتق از واژه عبرانی ماشیح و مشیاح می‌باشد. مشیاح (1) در زبان عبری به معنای مسح شده، (2) تدهین شده و تقدیس شده (به وسیله روغن مخصوص) است و آن عبارت است از مسح پادشاهان با روغن خاص به دست کاهنان و مشایخ بنی‌اسرائیل که احتمالاً این سنت از فرهنگ‌های باستانی اقوام بت‌پرست کنعانی، مصری، بابلی و سوری واسطوره‌های آیینی آنها به فرهنگ بنی‌اسرائیل منتقل شده است. این واژه به کرات در جریان داستان پادشاهان و فرمانروایان بنی‌اسرائیل و به ویژه از زمان پادشاهی داود به بعد در عهد عتیق آمده است:
پس سموئیل ظرف روغن را گرفته بر سر وی ریخت و او را بوسیده گفت: آیا این نیست که خداوند تو را مسح کرد تا بر میراث او حاکم شوی؟ (3)
و همچنین:
... یهوه خدای اسرائیل چنین می‌گوید: من تو را بر اسرائیل به پادشاهی مسح نمودم. (4)
... و مردان یهود آمده داود را در آنجا مسح کردند تا بر خاندان یهودا پادشاه شود. (5)
و نیز:
... خداوند چنین می‌فرماید: تو را به پادشاهی اسرائیل مسح کردم. (6)
... بنده خود داود را یافتم و او را به روغن مقدس خود مسح کردم. (7)
در دعاها و مناجات‌های افراد و جماعات یهود نیز به طور مکرر از «مسیح خداوند» یاد شده است:
ای یهوه خدا، روی مسیح خود را برمگردان و رحمت‌های بنده خود داود را به یاد آور. (8)
چرا امت‌ها شورش نمودند ... به ضد خداوند و به ضد مسیح او. (9)
ای خدای یعقوب گوش خود را فراگیر.‌ای خدایی که سپر ما هستی ببین و بر روی مسیح خود نظر انداز. (10)
به خاطر بنده خود داود روی مسیح خود را بر مگردان. (11)
از سوی دیگر در عهد جدید، اصطلاح عبری ماشیح دو بار تکرار شده و در هر دو بار با واژه «کریستوس» (12) یونانی (= به معنای پادشاه آسمانی) پیوند خورده است:
زن بدو گفت: می‌دانم که مسیح یعنی کرستُس می‌آید. پس هنگامی که او آید از هر چیز به ما خبر خواهد داد. عیسی بدو گفت: من که با تو سخن می‌گویم، همانم. (13)
و نیز:
و یکی از آن دو که سخن یحیی را شنیده، پیروی او نمودند ... او اول برادر خود شمعون را یافته به او گفت: مسیح را (که ترجمه آن کرستُس است) یافتیم. (14)
از زمره دعاهای مسیحیان صدر مسیحیت این بود: «ماران آتا» و معنی آن این است: «ای خداوند (عیسی) بیا.» (15) از سوی دیگر در جوامع یونانی زبان آن دوره، واژه «یسوس» (16) به معنای «شفا دادن» (17) بوده و یقیناً اطلاق آن به عیسی از سر انفاق نبوده است.
در سایر فقرات عهد جدید نیز مراد از «مسیح» همان «پادشاه خداوند» و یا «خداوند پادشاه» است که در میان بنی‌اسرائیل مفهومی کاملاً آشنا و رایج بوده است. این معنا به ویژه در رساله مکاشفه یوحنا با همان مضمون اسطوره‌ای و پیشگویانه یهود تکرار شده است:
در آسمان شنیدم که می‌گوید اکنون نجات و قوت و سلطنت خدای ما و قدرت مسیح او ظاهر شد ... . (18)
در رساله‌های دیگر عهد جدید نیز میان مفاهیم «داود» و «مسیح» و «خداوند» و «نجات» پیوند برقرار می‌شود:
که امروز برای شما در شهر داود نجات دهنده‌ای که مسیح خداوند باشد متولد شد. (19)
و نیز:
... و در هیچ کس غیر از او نجات نیست، زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان نجات یابیم. (20)
اما چگونگی انتقال باور مسیحیایی یهود در عهد عتیق به قلمرو عهد جدید عموماً در تلاش نویسندگان اناجیل و به ویژه در بیان چگونگی زندگی و احوالات و اقوال عیسی مسیح منعکس شده است. به غیر از تلاش نویسندگان اناجیل برای رساندن نَسَب عیسی مسیح به داود نبی - از طریق تطبیق و تطابق مسیحای یهود با عیسای تاریخی - فقرات و قراین دیگری از این مقوله را در عهد جدید می‌یابیم که به اختصار بدان اشاره خواهیم کرد. برای ورود به این مقوله، مناسب است که به استناد عهد جدید، از تولد و طفولیت عیسی فقراتی را نقل کنیم:
و چون ایشان روانه شدند ناگاه فرشته خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده گفت برخیز و طفل و مادرش را برداشته به مصر فرار کن و در آنجا باش تا به تو خبر دهم زیرا که هیرودیس طفل را جستجو خواهد کرد تا او را هلاک نماید - پس شبانگاه برخاسته طفل و مادر او را برداشته به سوی مصر روانه شد - و تا وفات هیرودیس در آنجا بماند تا کلامی که خداوند به زبان نبی گفته بود تمام گردد که از مصر پسر خود را خواندم. (21)
ملاحظه می‌شود که در گزارش متی از ماجراهای قبل از تولد عیسی، شرایط و زمینه‌هایی به تصویر کشیده می‌شود که عیناً در مورد موسی (علیه السلام) در سرزمین مصر وجود داشته و چنان وانمود می‌شود که عیسی (علیه السلام) همانند موسی (علیه السلام) در هنگامی که حاکمان ستمگر اولاد ذکور را به قتل می‌رساندند، پا بر تعلّقات قومی و دنیوی گذارده، قصد مهاجرت نموده و جالب اینکه یوسف نامی (همسر مریم عذرا) از طرف خداوند مأموریت می‌یابد که به اتفاق مریم و طفلی که زاده شده از شهر و دیار خود عزیمت کرده به سرزمین مصر سفر کنند!
این گزارش در سایر اناجیل دیده نمی‌شود و ابواب نخستین اناجیل عمدتاً به بشارت‌های یحیای تعمید دهنده و بیان برخی علائم و آثار پدیدار شدن نجات دهنده قوم اسرائیل و به طور مشخص خبر دادن قبلی الیاس در این زمینه اختصاص دارد. از باب قیاس و مشابهت در این زمینه می‌بینیم که «ایلیای» عهد عتیق نیز با عنوان الیاس در عهد جدید ظاهر می‌شود؛ کسی که آمدن موعود (مسیح) بنی‌اسرائیل را بشارت می‌دهد:
زیرا جمیع انبیا و تورات تا یحیی اخبار می‌نمودند، و اگر خواهید قبول کنید، همان است الیاس که باید بیاید. (22)
و نیز:
شاگردانش از او پرسیده گفتند پس کاتبان چرا می‌گویند که می‌باید الیاس اول آید. او در جواب گفت البته الیاس می‌آید و تمام چیزها را اصلاح خواهد نمود، لیکن به شما می‌گویم که الحال الیاس آمده است و او را نشناختند ... آنگاه شاگردان دریافتند که درباره یحیی تعمید دهنده بدیشان سخن می‌گفت. (23)
همان طور که ملاحظه می‌شود، در فقره مذکور الیاس همان «یحیای تعمید دهنده» تلقی شده است. اضافه کنیم که در منابع یهودی - مسیحی، یحیای مذکور موعظه‌گری است از فرقه «اِسنی‌ها» که در منطقه فلسطین، نزدیک شدن ملکوت خداوند را نوید می‌داده است.
و نزدیک به ساعت نهم عیسی به آواز بلند صدا زده گفت: ایلی ایلی لما سبقتنی، یعن الهی الهی مرا چرا ترک کردی؟ اما برخی از حاضرین چون این را شنیدند گفتند که او الیاس را می‌خواند. (24)
و در این فقره و مشابه آن، الیاس با خداوند یا فرستاده مورد نظر عهد عتیق یکسان گرفته شده است.
و بالاخره در فقره ذیل که تأثیر واضح مضامین عهد عتیق در عهد جدید قابل مشاهده است، عیسی مسیح با دو چهره اسطوره‌ای یهود، یعنی موسی و الیاس به گفت و گو می‌نشیند:
و از این کلام قریب به هشت روز گذشته بود که پطرس و یوحنا و یعقوب را برداشته بر فراز کوهی برآمد تا دعا کند، و چون دعا می‌کرد هیئت چهره او متبدّل گشت و لباس او سفید و درخشان شد، که ناگاه دو مرد یعنی موسی و الیاس با وی ملاقات کردند ... و درباره رحلت او که می‌بایست به زودی در اورشلیم مواقع شود، گفت و گو می‌کردند. (25)
نکته حائز اهمیت آن است که بنابر آنچه که در ابتدای انجیل متی مبنی بر شجره نامه عیسی مسیح واتصال آن به داود نبی آمده، در باب خصوصیات «مسیحا» و نجات دهنده قوم نیز از «داود» و ویژگی‌های او به کرّات نام برده می‌شود. در مجموع به نظر می‌رسد بخش عمده‌ای از آنچه که درباره دو چهره داود والیاس در عهد عتیق دیده می‌شود، به اوصافی که در عهد جدید درباره عیسی مسیح ذکر گردیده، انتقال داده شده است:
پس چون به دست راست خدا بالا برده شد روح‌القدس موعود را از پدر یافته این را که شما حال می‌بینید و می‌شنوید ریخته است، زیرا که داود به آسمان صعود نکرد لیکن خود می‌گوید خداوند به خداوند من گفت بر دست راست من بنشین. (26)
داود عهد عتیق و عیسای عهد جدید هر دو بر دست راست خداوند جای دارند:
خدای پدران ما آن عیسی را برخیزانید که شما به صلیب کشیده کشتید، او را خدا بر دست راست خود بالا برده سرور و نجات دهنده ساخت تا اسرائیل را توبه وآمرزش گناهان بدهد. (27)
با این وصف می‌توان گفت آرمان مسیحایی یهود در آن عصر چنین بود: ظهور نهالی از خاندان داود و تأیید الیاس در این زمینه و پادشاهی مقتدر او بر زمین آن‌گونه که در عهد عتیق وعده داده شده است:
و بعضی گفتند او مسیح است و بعضی گفتند مگر مسیح از جلیل خواهد آمد، آیا کتاب نگفته است که از نسل داود و از بیت لحم (یعنی آن) دِهی که داود در آن بود مسیح ظاهر خواهد شد. (28)
شائیل در جواب او گفت‌ای استاد تو پسر خدایی، تو پادشاه اسرائیل هستی. (29)
و پیلاطس تقصیرنامه نوشته صلیب گذارد و نوشته این بود عیسی ناصری پادشاه یهود. (30)
و همچنین:
واینک من موعود پدر خود را بر شما می‌فرستم پس شما در شهر اورشلیم بمانید تا وقتی که به قوت از اعلی آراسته شدید. (31)
من عیسی فرشته خود را فرستادم تا شما را در کلیساها بدین امور شهادت دهم من ریشه و نسل داود و ستاره‌ی درخشنده‌ی صبح هستم. (32)
و من ملکوتی برای شما قرار می‌دهم چنان که پدرم برای من مقرر فرمود تادر ملکوت من از خوان من بخورید و بنوشید و بر کرسی‌ها نشسته بر دوازده سبط اسرائیل داوری کنید. (33)
در بخشی از انجیل متی و در بیان احوالات عیسی مسیح آمده است که وی را قبل از عزیمت به اورشلیم، سه تن از شاگردان او، روی کوهی می‌بینند که در جامه‌ای درخشان با موسی و الیاس مشغول گفت و گو است. در همین حین صدایی از آسمان وی را «پسر خدا» اعلام می‌دارد. (34) پس از این واقعه، شاگردان وی از او درباره الیاس سؤال می‌کنند و عیسی به کنایه یحیای تعمید دهنده را همان الیاس عهد عتیق معرفی می‌کند. (35)
اما با وجود تمامی تلاش‌های صورت گرفته در صدر مسیحیت و پس از آن در جهت انطباق عیسی مسیح با مسیحای یهود، جالب است که بدانیم واکنش یهودیان فلسطین - یعنی مخاطبان اصلی کلام مسیح - در برابر معجزات عیسی مسیح چه بوده و نوشته‌های مقدس یهودیان پس از این دوره چه تصویری از عیسی مسیح عرضه می‌کنند؟ یکی از محققان معاصر که در زمینه تاریخ مسیحیت و شخصیت تاریخی عیسی مسیح پژوهش‌های وسیعی را به عمل آورده، چنین می‌نویسد:
یهودیان معجزات عیسی را به عوامل شیطانی نسبت می‌دهند؛ آنان در هر مورد از پذیرفتن مسیحای مصلوب امتناع می‌کنند؛ آنان در برخورد با داستان رستاخیز عیسی پاسخ می‌دهند که شاگردانش بدن او را دزدیدند. ایشان داستان انجیل را به طور کلی رد نمی‌کنند، ولی تفصیلات آن را در مفهومی مخالف با مفهوم مسیحیان توضیح می‌دهند ... . (36)
مهم‌تر از همه، با تأمل در آیات عهد جدید معلوم می‌شود که عیسی مسیح به دلایل مختلف نه تنها به عنوان «نبی منتظر» یهودیان مورد قبول آنان واقع نشد، بلکه حتی به عنوان «پادشاه یهود» نیز ظاهر نگردید:
و اما عیسی چون می‌دانست که می‌خواهند بیایند و او را به زور پادشاه سازند، باز تنها به کوه بر آمد. (37)
در این روایت گفته می‌شود که عیسی و یارانش تنها به اجتماع در هیکل و انجام عبادت - حتی پس از عروج عیسی - تمایل داشتند:
و هر روز در هیکل به یک دل پیوسته می‌بودند. (38)
و خدا را حمد می‌گفتند و نزد تمامی خلق عزیز می‌گردیدند. (39)
و برای آنکه با تأسّی به تورات که بیان داشته غیر از موسی شریعت‌گذاری در میان بنی‌اسرائیل ظهور نخواهد کرد و هیبت و قدرت و جلالت او را نخواهد داشت، (40) در اناجیل نیز عیسی مسیح شکست خورده، مغلوب و منفعل (41) توصیف شده و اعلام می‌شود که «پادشاهی او از این جهان نیست»:
عیسی جواب داد که پادشاهی من از این جهان نیست. اگر پادشاهی من از این جهان می‌بود خدّام من جنگ می‌کردند تا بیهوده تسلیم نشوم، لیکن اکنون پادشاهی من از این جهان نیست. (42)
و همچنین:
... ایشان از جهان نیستند، چنان که من از جهان نمی‌باشم. (43)
اما به غیر از عهد عتیق و عهد جدید، وضعیت در دیگر متون مقدس یهود، یعنی تلمود و اجزاء و ملحقات آن به گونه‌ای دیگر است.
در مجموعه تلمود و در میشنا هرگز به «عیسی» یا «مسیحیت» اشاره‌ای نشده است، ولی گمارا اشارات بسیاری به هر دو دارد؛ بدین نحو که عیسی یا یوشع بن پندیرا (یا بن استارا) در گمارا چهره مه آلودی است که در زمان فرمانروایی اسکندر جانیوس (سال‌های 103-78 قبل از میلاد) به جادوگری اشتغال داشته و ضمناً با ترویج عقاید خود قوم را گمراه کرده واز این رو سنگسار شده، در آن دیار به دار آویخته می‌شود. وی با لقب هنصری (ناصری) نیز خوانده شده است. (44)
رواج افسانه پندیرا توسط یهودیان ظاهراً واکنشی در جهت مخدوش کردن و ایجاد تردید در معجزات عیسی و حتی تشکیک در وجود تاریخی او بوده است. برخی از نویسندگان و عالمان یهودی بر این باور بودند که عیسی نمی‌توانست همان مسیحای قوم یهود باشد، زیرا به دست الیاس تدهین نشد و به همین جهت گرفتار و مصلوب گردید و حتی مصلوب شدن او کفاره‌ای بود برای این ادعای کذبش که او مسیحا است:
این شخص که خود را مسیحا می‌نامید، چنان خوار و ذلیل بود که آخرین لعنت ... در شریعت خدا (تورات) به او تعلق گرفت، زیرا مصلوب شد. (45)
در اواخر قرن دوم میلادی شخصی به نام سلسوس (46) از زبان یک یهودی می‌گوید که عیسی در واقع فرزند شخصی به نام پندیرا در مصر بوده و در آنجا جادوگری آموخته و به ترویج عقاید خود در میان مردم اشتغال داشته است. بعدها اریژن اسکندرانی (47) (متکلم معروف سده دوم میلادی) علیه همین سلسوس رساله‌ای می‌نویسد واز مسیحا بودن عیسی دفاع می‌کند.
تردیدی نیست که ظهور عیسی مسیح در جامعه‌ای اتفاق افتاد که اندیشه مسیحایی در آن بسیار ریشه دوانیده بود و تصور عام مردم آن بود که منجی و پادشاه آنها - آن گونه که در عهد عتیق توصیف شده - برای نجات آنها و برقراری حکومت داود و سلیمان به زودی ظاهر می‌شود. اما نخستین پرسش در زمان عیسی آن بود که آیا مسیحای عهد عتیق همین شخص است یا خیر؟ یک پاسخ آن است که مطالعات انتقادی معاصر در این باب نتیجه‌ی واحدی را عرضه نکرده است و برای نمونه نویسنده کتاب عیسی اسطوره یا تاریخ چنین عقیده دارد که:
رابرتسون حاضر است امکان وجود یک عیسای تاریخی - و شاید بیش از یکی را که در داستان انجیل سهمی داشته، بپذیرد. ممکن است آموزگار یا آموزگارانی به نام عیسی یا چند آموزگار با نام‌های گوناگون و لقب مسیح، (که بسیای از آنان معروفند) برخی از سخنان اناجیل را بر زبان آورده باشند. عیسای کتاب تلمود که بیش از یک قرن پیش از تاریخ سنتی تصلیب و سنگسار گردید و در آخر به دار آویخته شد، شاید واقعاً وجود داشته و به گونه‌ای در سنت مسیحی سهیم باشد ... (در میان یهودیان یکی از چهره‌های اساطیر یشوع است) یشوع یک چهره اسطوره‌ای است و این نام (به معنای «یهوه نجات است» یا «یهوه نجات می‌دهد») پیش از آنکه یک نام انسانی باشد، نامی الهی است ... (توضیح اینکه) به گفته رابرتسون، در قرن اول میلادی در فلسطین و در میان «جوامع پراکنده‌ی» یهودیان، یک آیین پنهانی بسیار قدیم وجود داشت که مراسم اصلی آن، مراسم رمزی مرگ یک «منجی - خدا» به نام «یشوع پسر پدر» بود. یک نمایش آیینی که هر سال در بهار - به عنوان یادگاری از رسم ماقبل تاریخی قربانی انسان - انجام می‌شد، (و در طی آن) مصیبت و رستاخیز یشوع ارائه می‌گردید.
پس از سقوط اورشلیم و ویرانی معبد به سال 70 میلادی اسطوره منجی - خدا با رؤیای مسلط بر یهودیان درباب یک منجی که به نظم کنونی جهان پایان خواهد داد و «ملکوت خدا» را بر پا خواهد کرد، ترکیب شد. این آیین نقش تبلیغی بر عهده گرفت و با تعمید شخصی به نام «یشوع مسیحا» که پس از ترجمه به یونانی «یسوع کریستوس» (Iesus Christus) - عیسی مسیح - شد، افرادی به آن آیین پا نهادند. در این مرحله، چهره پیلاطس به عنوان نماینده دولت منفور روم، به این ننمایش آئینی افزوده شد و داستان شکل تاریخی به خود گرفت. (48)
در برخی آثار و منابع کهن یهود، «مسیحا» به صورت موجودی فوق‌طبیعی توصیف شده که لباس انسانی بر خود پوشیده است و همین موجود در عهد جدید با القابی مانند «مسح شده»، (49) «برگزیده» و مهم‌تر از همه «پسر انسان» ملقّب گردیده است. (50)
البته باید در نظر داشت دیدگاهی همانند دیدگاه فوق قویاً به تحویل دین به باورهای اسطوره‌ای و خرافی تمایل دارد و نمی‌توان اظهار نظر او را تنها روایت انتقادی ممکن تلقی کرد، ولی به هر روی می‌توان نتیجه گرفت که در سنت قدیم یهود و حتی پس از آن، عیسای تاریخی هیچ گاه به منزله موعود و مسیحای عهد عتیق پذیرفته نشد و حتی در جهت مخدوش کردن چهره او و تردید در اصالت پیام وی تلاش‌های متعددی صورت گرفت و می‌گیرد. از سویی دیگر باید توجه داشت که اندیشه نجات و موعودگرایی در کتاب مقدس به طور صریح و مستقل و به دور از تعابیر مجازی و استعاری مطرح نگردیده است. می‌دانیم که ساختار ادبی کتاب‌ها و رسایل عهدین سخت وابسته به تمثیل و تشبیه و مجاز است و از سویی دیگر مفاهیم به کار رفته در یک موضوع، با موضوعاتی دیگر در حاشیه آن ارتباط تنگاتنگ دارد؛ به طور مثال، منجی‌گرایی یهود با مفاهیمی همچون «روز موعود»، «روز داوری»، «هزاره‌گرایی»، «رستاخیز» و «ملکوت خداوند» کاملاً پیوستگی دارد و از این رو برای فهم دقیق‌تر هر یک از معانی مذکور، از مفاهیم وابسته بدان نیز باید آگاهی حاصل کرد. از زمره مفاهیم مرتبط با موعودگرایی و اندیشه نجات یهود، مفهوم «هزاره‌گرایی» (51) در ادبیات کتاب مقدس است. همین واژه است که امروزه نیز محور اصلی تبلیغات آیین مسیحیت قرار گرفته و توجه عمده پیروان این دین را به خود جلب کرده است.
به طورساده، «هزاره‌گرایی» اعتقاد به بروز تحول یا رویداد عظیمی است که در آغاز یا پایان هر هزار سال به وقوع می‌پیوندد و به دنبال آن تمامی حوادث هزار ساله تحت تأثیر همان تحول نخستین قرار خواهد گرفت. مجموع این حوادث گویی در جهت تحقق هدفی خاص محقق می‌شند و بدین ترتیب کل حرکت تاریخ در مسیر معیّنی رقم خواهند خورد که این حوادث مقدماتی آن به شمار می‌روند. برداشت عمومی از سفر پیدایش تورات آن است که جهان شش هزار سال ادامه خواهد یافت و در هزاره هفتم نابود خواهد شد. این هزاره‌ها با تعداد روزهای آفرینش تناسب دارد. نخستین دو هزاره را «بایر» (به عبری: تُهو) می‌دانستند؛ زیرا هیچ وحی‌ای در آن نبود. دو هزاره دوم، دوران شریعت (تورا) یا وحی بود و دو هزاره سوم را روزگاری می‌دانستند که آمدن مسیحا در آن انتظار می‌رود (یوموت هَماشیَح). در سنت یهودی مسئولیت بسیاری از این اندیشه‌ها را بر دوش الیاس نبی می‌گذارند؛ زیرا معتقدند که بیشتر مکاشفات ربانیون در این مسئله نتیجه الهامات و آموزه‌های او است. (52)
تأثیر این آموزه در دنیای معاصر چنان است که در اندیشه یهودیت کلاسیک، جهت و حرکت تاریخ تماماً در تورات پیش‌بینی شده و مراحل عمده تحولات آن در این کتاب مورد اشاره قرار گرفته است. در نظر یکی از نویسندگان یهودی قرن سیزدهم، تورات «تاریخ پیش نوشته بشریت» است؛ وی مفهوم شش روز خلقت در سفر پیدایش را با هزاره‌های شش‌گانه جهان برابر می‌داند. در آغاز سفر پیدایش آمده که در ششمین روز، حیوانات و سپس انسان آفریده شد. از نظر وی، «حیوانات» یعنی ملت‌هایی که بر یهود تسلط دارند و مراد از «انسان» همان مسیحایی است که به صورت خدا آفریده شده و در هزاره ششم ظهور خواهد کرد! «سبّت» (روز هفتم) هزاره هفتم را نشان می‌دهد که در آن زندگی آینده آغاز خواهد شد. (53) از ویژگی‌های زندگی مورد اشاره، صلح و امنیت و آرامش برای «فرزندان خدا» (= بنی‌اسرائیل) و انتقام از دشمنان آنها خواهد بود! خداوند بر «صهیون» مستقر خواهد شد و صلح جهانی بر زمین حکومت خواهد کرد. (54) این معانی به نوبه خوددر دنیای معاصر زمینه شکل‌گیری افکار و باورهایی را فراهم آورده است که می‌توان از آن به عنوان «اسطوره اورشلیم و صهیون» یاد کرده و امروزه در قالب موتور محرکه دولت صهیونیستی و اعمال و سیاست‌های خشن آن در آمده است.
اما اندیشه هزاره‌گرایی در مسیحیت کهن و جدید نیز خود را نمایانده است. در مکاشفه یوحنا که اختصاصاً به جنبه‌های آتی و حوادث در پیش روی عالم پرداخته، سخن از «حکومت هزار ساله مسیح» رفته که حیات دائم و جاویدان و عدم زوال از خصوصیات آن است. از منظر عهد جدید، تنها برخی از انسان‌ها قادر به درک سلطنت هزار ساله مسیح می‌شوند و در این صورت همراه با مسیح، هزار سال به زندگی خود ادامه می‌دهند؛ کسانی که سلطنت هزار ساله مسیح را درک می‌کنند:
... و با مسیح هزار سال سلطنت کردند، و سایر مردگان زنده نشدند تا هزار سال به اتمام رسید، این است قیامت اول. (55)
چنین کسانی هرگز نخواهند مرد و طعم مرگ را نخواهد چشید:
خوشحال و مقدس است کسی که از قیامت اول قسمتی دارد. بر اینها موت ثانی تسلط نداری، بلکه کاهنان خدا و مسیح خواهند بود و هزار سال با او سلطنت خواهند کرد... . (56)

پی‌نوشت‌ها:

1. Messiah
2. Anointed
3. اول سموئیل، 1/10-2 و نیز: 1/15-2.
4. دوم سموئیل، 7/12.
5. همان، 4/2 و 3/5.
6. دوم پادشاهان، 12/9.
7. مزامیر، 20/89 و نیز در: اول سموئیل، 6/24- 10 و 3/12.
8. دوم تواریخ ایام، 42/6.
9. مزامیر، 1/1-3.
10. همان، 8/84-9.
11. همان، 10/132.
12. Christos
13. یوحنا، 25/4.
14. همان، 41/1-42.
15. برای نمونه ر.ک به: اول قرنتیان، 22/16.
16. Iesous
17. Iasis
18. مکاشفه یوحنا، 10/12.
19. لوقا، 11/2-12.
20. اعمال رسولان، 12/4.
21. متی، 13/2-16.
22. متی، 13/11-14.
23. همان، 10/17-14.
24. همان، 46/28-48 و نیز مرقس، 34/15-36.
25. لوقا، 289/-31.
26. اعمال رسولان، 33/2-35.
27. همان، 30/5-32.
28. یوحنا، 41/7-43.
29. همان، 49/1-50.
30. همان، 19/19-20.
31. لوقا، 48/24-50.
32. یوحنا، 16/22-17.
33. لوقا، 29/22-31.
34. متی، 1/17-6.
35. همان، آیات 11-14.
36. عیسی اسطوره یا تاریخ، ص 51.
37. یوحنا، 15/6.
38. همان، 47/2.
39. اعمال رسولان، 46/2.
40. تثنیه، 10/34-12.
41. متی 67/26-68 و 27/27 -31.
42. یوحنا، 36/18.
43. همان، 17/17.
44. عیسی اسطوره یا تاریخ، ص 52.
45. همان، ص 55.
46. Celsose
47. Origene of Alexandria (مرگ ح 210 م)
48. عیسی اسطوره یا تاریخ، صص 79-85.
49. Christos
50. انتظار مسیحا در آیین یهود، ص 49.
51. Millennium
52. انتظار مسیحا در آیین یهود، صص 70-71.
53. همان، ص 107.
54. همان، ص 47.
55. مکاشفه، 4/20-6.
56. همان، آیه 7.

منبع مقاله :
کلباسی اشتری، حسین؛ (1388)، هزاره‌گرایی در سنت مسیحی، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.