نویسنده: فرانسواز شوای
برگردان: محسن حبیبی



 

پی‌یر کروپوتکین Pierre Kropotkine (1842-1921) اشراف‌زاده روس، یک جغرافیدان برجسته، و یک انقلابی مبارز و همچنین نویسنده‌ای بود که استعداد خویش را به عامیانه کردن عقاید علمی خود و نشر آیین آنارشیستی اختصاص داد.
از همان جوانی‌اش، به شرایط طبقه دهقان و کشاورزی روس جلب گردید. [به عنوان] دبیر بخش ژئوفیزیک انجمن جغرافی روسیه، مسافرت‌های متعددی به «منچوری» کرد و سرزمین‌های یخ‌زده فنلاند و سوئد را بررسی کرد. او در 1873 [کتاب] «تصحیحاتی بر نقشه آسیا» را منتشر کرد.
او در 1872 آنارشیست شده و عضو «فدراسیون ژورا» (1) در سوئیس می‌گردد. از 1874 تا 1876 به عنوان یک هوادار «نهیلیست» (2) در روسیه زندانی می‌شود. بعد از گریز از زندان روسیه مجدداً در سوئیس و فرانسه (جائی که از 1882 تا 1885 به زندان می‌افتد) به مبارزه پرداخته و سپس در لندن مقیم می‌شود. در اینجاست که او نظریه خویش را درباره کمک متقابل بسط می‌دهد، نظریه‌ای که یک نظام تعاونی اقتصادی را مورد ستایش قرار داده و هر گونه دولت بشدت نهادی شده را زائد می‌داند.
آگاهی‌های زراعی کروپتکین، که در آن زمان استثنایی بود، اطلاعات علمی و نقرتش از هر گونه اجبار، او را به نگرشی از آینده رهنمون می‌گردند. در این نگرش شهرهای بزرگ و تراکم‌های جمعیتی سنگین به سود یک وحدت حقیقی صنعت و کشاورزی رنگ می‌بازند؛ نگرشی که سالیان بعد «یوزونین» (3) آرمانی فرانک لویدرایت بدان متمایل می‌گردد.

توازن شهر - روستا

1- نقد تخیلات آینده‌گرا

علیه اجبار

کمونیزم ژاکوبین و حذف فردیّت، با کابه به توصیف کامل خویش می‌رسد. در [کتاب] «سفر» کابه دیدیم که چگونه اقتدار و دولت در همه جا حتی در آشپزخانه هر خانوار سایه افکنده است. «کمیته» تا بدانجا می‌رود که تعداد غذاها، زمان آنها، مدّت آنها، تعداد خوراک، خوارک، نوع و نظم عرضه کردنشان را نیز تنظیم می‌کند. در مورد لباس نیز «همگی از سوی کمیته»، بنابر یک طرح الگویی، سفارش داده می‌شوند، لباس متحدالشکلی که به وسیله هر فرد پوشیده می‌شود، نشانگر شرایط و موقعیت آن فرد است. کارگران، همیشه، قطعاتی مشابه را می‌سازند، کابه با ستایش اعلام می‌کند که [این کارگران]، «بنابر نظم و انظباطی که بر آنان حاکم است»، یک «هنگ نظامی» (4) هستند.

بر له یک گروه‌بندی «زنده»

انگاره «اجتماعات مستقل» برای گروه‌بندی‌های سرزمینی، و اتحادیه‌های گسترده حرف برای گروه‌بندی بر حسب عملکردهای اجتماعی به آنارشیست‌ها امکان می‌دهد تا به گونه‌ای صریح و واقعی، تشکیلات ممکن یک اجتماع آزاد را طرح کنند. فقط لازم است که [به این گروه‌بندی‌ها]، گروه‌بندی‌های بر حسب توافق‌های فردی را نیز افزود، گروه‌بندی‌های بیشمار متنوع، بلند مدت یا موقتی که بنا بر نیازهای لحظه‌ای و برای اهداف ممکن، شکل می‌گیرند؛ گروه‌بندی‌هایی که هم اکنون شاهد ظهور آنها در جامعه کنونی هستیم، خارج از هر گروه‌بندی سیاسی و یا حرفه‌ای.
این سه نوع گروه‌بندی، مانند شبکه‌ای یکدیگر را می‌پوشانند و بدین قرار اقناع همه‌ی نیازهای اجتماعی را ممکن می‌سازد: مصرف، تولید و مبادله‌؛ ارتباطات بهداشتی، آموزش، حفاظت متقابل در مقابل خشونت، همیاری، دفاع از سرزمین؛ و سرانجام، اقناع نیازهای علمی، هنری، ادبی و تفریحی. همه چیز، همیشه پر از زندگی است و همیشه برای پاسخگویی به نیازهای جدید و به جریانات نو محیط اجتماعی و فکری، با تطبیق‌پذیری تازه‌ای آمادگی دارد.

علیه الگو

در مورد اشکال نو زندگی که به هنگام یک انقلاب شروع به جرم یافتن می‌کند و بر ویرانه‌های اشکال قبلی بنا می‌گردد، [می‌توان گفت که] هیچ دولتی نمی‌تواند به توصیف این اشکال دست یابد، چه این اشکال در عمل بازسازی توده‌هاست که خود را آن هم از هزاران دیدگاه، تعریف می‌کند. نمی‌توان آینده را وضع کرد. تنها کاری که می‌توان انجام داد، پیش‌بینی گرایش‌های اصولی و روییدن راه برای آنهاست.

علیه فرقه‌گرایی (5) فالانستری

تقریباً همه‌ی «اجتماعات» در پس یک خیزش هیجان‌انگیز نیمه مذهبی، برپا گشته بودند. از مردمان خواسته شد که «پیشگامان انسانیت» باشند، خود را در اختیار مقررات اخلاقی بسیار ظریفی قرار دهند، خود را کاملاً با زندگی اشتراکی تطبیق دهند، همه‌ی وقت خود را چه در زمان کار و چه در غیر این ساعات به «کمون» اختصاص دهند و کاملاً برای «کمون» زندگی کنند. این دیوانگی بود.
این کاری بود مثل آنچه برای رهبانان می‌کردند و از مردمان خواسته می‌شد که - بی‌هیچ ضرورتی - آنی باشند که نیستند.
اشتباه دیگر این بود که می‌خواست «کمون» را بر مبنای خانواده شکل دهد و از آن «خانواده‌ای بزرگ» بسازد. بنابراین «همگی زیر یک سقف می‌زیستند و مجبور بودند که همیشه و در هر لحظه همراه با برادران و خواهران خویش باشند.
پس، اولین شرط موفقیت برای یک «کمون» فراموش کردن انگاره فالانستر و یا زندگی کردن در یک خانه‌ی کوچک مجزاست، آنچه در انگلستان رخ داده است.

علیه مجموعه‌های محدود

افزون بر این، یک «اجتماع» کوچک ناپایدار است. «برادران و خواهرانی» که با فقر ادراک پیرامونی مواجه شده‌اند، مجبور به تماس دائمی با یکدیگر گشته‌اند و در نتیجه به نفرت از خویشتن خواهند رسید. از پیش باید گفت که یک همکاری باریک بین ده، بیست و صد نفر نمی‌تواند بیش از سه چهار سالی دوام یابد و اگر پیش از این دوام یابد، مایه افسوس خواهد بود، چه این ثابت می‌کند که همه تابع یک نفر گشته‌اند و یا اینکه همگی فردیّت خویش را از دست داده‌اند. لازم است که حداقل ده‌تایی یا بیشتر از «کمون»‌های متحده را با هم دید. در غیر این صورت کندوی اشتراکی یا باید بضرورت خراب شود و یا اینکه (چون همیشه) در دست یک نفر قرار گیرد. (6)

2. تصوّراتی برای آینده

پیشرفت آن است که درک کنیم که هرگاه تنها یک شهر به «یک کمون» تبدیل گردد، برای زیستن دچار مشکل خواهد شد. در نتیجه، تلاش می‌باید در مقیاس یک سرزمین شروع شود - به عنوان مثال یکی از دولت‌های غرب امریکا.
برای سرزمین نسبتاً بزرگی، شامل شهر و روستا - و نه تنها یک شهر یا یک روستا است که شاید بتوان روزی آینده‌ی اشتراکی را رقم زد.
هنوز اقتصاد دقیقاً بر جدایی [شهر و روستا] پای فشرده است. ما، یگانگی را اعلام می‌داریم، و از این مسأله حمایت می‌کنیم که آرمان جامعه - یعنی هدف آتی که جامعه در حال حاضر به سوی آن گام برمی‌دارد - عبارت است از یک جامعه کار وحدت یافته، جامعه‌ای که هر فرد تولید کننده کار یدی و کار فکری است، جامعه‌ای که در آن هر انسان قابلی، کارگر است، و هر کاری هم در مزارع کار می‌کند و هم در کارگاه؛ جامعه‌ای که در آن هر نوع گروه‌بندی افراد چه یک ملت باشند و یا بهترین مردمان یک منطقه باشند - به اندازه‌ای کافی برای آماده کردن بخش متنوعی از منابع طبیعی [وجود دارند]، [این جامعه] تولید کننده، خود مصرف کننده بخش اعظم محصولات کشاورزی و صنعتی خویش است.

تمرکز زدایی صنعتی

چرا، در یک جامعه منطقاً سازمان یافته [یعنی انگلستان]، لندن هنوز به عنوان یک مرکز بزرگ تولید مربا و کنسرو باقی مانده و هنوز هم به ساختن چتر برای تقریباً همه‌ی ممالک محروسه ادامه می‌دهد؟ چرا تعداد بیشماری از صنایع کوچک «وایت شاپل» (7) به جای توزیع شدن در سراسر کشور، هنوز هم در آنجا باقی مانده یا استقرار می‌یابند؟ هیچ دلیلی وجود ندارد که پالتوهایی که انگلیسی‌ها می‌پوشند و در «برلین» یا «وایت شاپل» دوخته شده‌اند در دوون شایر» (8) یا در «دربی شایر» (9) ساخته نشوند، چرا پاریس تصفیه کننده شکر برای تقریباً تمام فرانسه است؟ مطلقاً هیچ دلیل منطقی برای ادامه حیات این ناهنجاری و اشکال مشابه آن وجود ندارد. صنایع باید در همه کشورهای متمدن و در سراسر سطح کره زمین پراکنده شوند، و این پراکنش لزوماً با پراکنش کارخانه‌ها در تمامی سرزمین هر ملت همراه خواهد بود.
وقتی که می‌بینیم سوئیس تبدیل به یک صادر کننده ماشین بخار، لوکوموتیو، کشتی بخار شده است - در حالی که نه معدن آهن دارد و نه سوخت برای ساختن چُدن و نه حتی یک بندر، زمانی که می‌بینم بلژیک به صادرکننده انگور تبدیل شده است و منچستر به دروازه دریاها بدل گشته است، در می‌یابیم که در توزیع جغرافیایی صنایع، عوامل محصولات بومی و امکانات دریایی هنوز عوامل غالب نیستند. در نهایت در می‌یابیم که این عامل فکری (ذهن مبدع، قدرت انطباق، آزادی و...) است، که دیگر عوامل را تحت تسلط دارد.

درهم آمیختگی فعالیت‌ها

خواننده می‌تواند با مثال‌های متعددی خود را قانع کند که همه‌ی صنایع در یک محیط متنوع صنعتی می‌توانند به یکدیگر مدد رسانند. برای هر صنعتی یک محیط فنی لازم است، ولی برای کشاورزی نیز این چنین است.
کشاورزی نمی‌تواند بدون کمک ماشین توسعه یابد و استفاده از ماشین نمی‌تواند بدون یک محیط صنعتی تعمیم یابد: بدون وجود کارگاه‌های صنعتی در دسترس کشاورزی [توسعه کشاورزی ناممکن است].
کشاورزی، بی‌اندازه به نیروهای کسانی که در شهرها می‌زیند نیازمند است، در هر تابستان دیده می‌شود که هزاران مرد خانه‌های محقّر شهری خویش را ترک کرده و برای خوشه‌چینی به روستا می‌روند هزاران هزار نفر از فقرای لندن به «ساسکس» (10) می‌روند، در فرانسه، دهکده‌ها در تابستان‌ها کاملاً رها می‌گردند. هزاران لهستانی هر تابستان برای برداشت محصول به دشت‌های «پروس» (11) و «مک لام بورگ» (12) سرازیر می‌گردند.
کشاورزی نمی‌تواند بی‌کمک این کارگران مضاعف در طول تابستان، کار خویش را به پایان برد. امّا کشاورزی نیاز بیشتری به نیروهای فصلی برای اصلاح خاک دارد.

آموزش جامع: انسان کامل

پراکنش صنایع در روستاها، به گونه‌‌ای که کشاورزی بتواند همه استفاده‌هایی را ببرد که همیشه از اتحاد با صنعت و ترکیب کار صنعتی با کار کشاورزی نصیب آن می‌گردد، بی‌تردید اوّلین اقدامی است که می‌باید به محض آنکه امکان یک سازماندهی جدید و جدّی از وضعیّت کنونی فراهم آمد، صورت گیرد.
این اقدام الزامی است که خود را به ما تحمیل می‌کند، الزامی برای همه‌ی زنان و مردانی که می‌باید بخشی از زندگی خویش را به کار یدی در هوای آزاد اختصاص دهند.
ولی این چنین دگرگونی به یک تعبیر عمده در نظام آموزشی کنونی ما نیز نیازمند است. در مقابل تقسیم جامعه به کارگران فکری و کارگران یدی، ترکیب دو نظام فعالیتی را قرار می‌دهیم؛ و به جای تعلیمات «حرفه‌ای» که به تداوم جدایی کنونی منجر می‌گردد، با پیروان فوریه و تعداد زیادی از دانشمندان نوگرا، آموزش جامع و کامل را پیشنهاد می‌کنیم. (13)

پی‌نوشت‌ها:

1. Fédération du Jura.
2. Nihiliste
3. Usonien.
4. تفکر «کروپتکین» بر خلاف «انگاره اجبار» بسط داده می‌شود، انگاره‌ای که خصیصه الگوهای ترقی‌گراست، الگوهایی که این انگاره در آنها وابسته به «هدف‌کارایی» است. در هر دو مورد، طرح شهری از یک موضع اخلاقی جدایی‌ناپذیر است. برای کروپتکین نگاه کنید به: «ذهنیت آنارشیستی». (La morale anarchiste, Paris, Les Temps nouveaux, 1889, p.7- p .9): جستجوی شادی، دوری جستن از غم، این است یک عمل همگانی، این خود جوهر زندگی است. بدون این آسایش جویی، زندگی ناممکن است. موجود زنده از هم می‌گسلد و زندگی متوقف می‌شود و «این انگاره نفرین شده تنبیه و مجازات است که همیشه سدّ راه منطق می‌شود و این میراث نامعقول تعلیمات مذهبی است.»
5. Prosélytisme.
6. La Science moderne et l"anarchie, Stock, Paris, 1913. 2 édition, (Pages 73, 92-93,129,152-154).
7. Whitechapel.
8. Devonshire.
9. Derbyshire.
10. Sussex.
11. Prusse.
12. Mecklembourg.
13. Fields, Factories and Workshopes, Hutchinson and co, Londres, 1889.
Traduit de l"anglais sur le texte révisé et augmenté Par Francis Leray: Champ, Usines, Adteliers, Paris, 1910. (Pages 334-340, 348).

منبع مقاله :
شوای؛ فرانسواز، (1392)، شهرسازی تخیلات و واقعیات، برگردان: سید محسن حبیبی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم