نویسنده: فرانسواز شوای
برگردان: محسن حبیبی



 

برای شارل - ادوارد ژانره مشهور به لوکوربوزیه Charles- Edouard Jeanneret dit Le Corbusier. (1887-1965( معماری و شهرسازی جدایی ناپذیرند، یک معماری جدید که فنون جدید ساخت و ساز به کار می‌بندد و دیدی تازه از فضا را مطرح می‌کند، معنایی ندارد جز آنکه در شهر جدید ادغام گردد.
مضامینی که شهر لوکوربوزیه‌ای به دور آنها، شکل می‌گیرد - طبقه‌بندی عملکردهای شهری، تعدد فضاهای سبز، ایجاد نمونه‌های عملکردی اولیه، عقلایی کردن مسکن جمعی - به مبانی مشترک معماران نوگرای همان نسل تعلق دارد. سهم شخصی لوکوربوزیه، بخصوص در نظام بخشیدن به انگاره‌ها، ایجاز نهایی (1) و بیان آنها در سبکی ساده، صریح و تکان دهنده نهفته است که بداعت فوق‌العاده و حساسیت خاص این انگاره‌ها در موفقّیت‌هایشان سهم بسیار داشته‌اند.
اثر شهرسازی لوکوربوزیه به سه صورت عرضه می‌گردد:
اول، آثار اجرا شده، بسیار اندک می‌باشند، در دوره ماقبل جنگ 1940، در باغ - شهر ساده «پساک» (2) (1925). این اثر ترکیبی از مساکن (در بسیار موارد شخصی) است. در دوره بعد از جنگ در طرح هادی «شاندیگار» پایتخت پنجاب.
دوم، طرح‌های هادی که هرگز اجرا نشدند، این طرح‌ها بسیار زیادند و طرحی نسبتاً ثابت برای مناطقی بس متفاوت به کار گرفته شده است. از دیدگاه تاریخ زمانی، اوّلین طرح عبارت است از طرح برای یک شهر معاصر 3 میلیونی در 1922؛ این طرح در 1925 به «طرح همسایه پاریس» (3) مبدل می‌شود. سپس و در طول سال‌های سی، طرح‌های الجزیره و «نامورس» (4) (در الجزایر)، «بارسلون»، «بوئنوس آیرس»، «مونته ویدئو»، «سائوپولو» و «پاریس 1937» عرضه می‌گردند. بعد از جنگ، طرح «سن -دیه» (5) که از سوی منابع دولتی فرانسه رد می‌شود در ایالات متحده آمریکا موفقیت چشمگیری می‌یابد.
سوم، کتابها، بنا به گفته یکی از پیروان لوکوربوزیه این کتابها «الفبای دو نسل از معماران» بوده‌اند. چندتایی از آنها ذکر می‌شوند:
- به سوی معماری (1923) Vers une acrchitecture
- شهرسازی (1925) Urbanisme.
- شهر درخشان (1935) La ville radieuse.
- منشور آتن (1943) La Charte d"Athène
- پیشنهادهای شهرسازی (1946) Propos d"urbanisme.
- چگونه اندیشیدن به شهرسازی (1946) Maniére de penser l"urbanisme
- مجموعه مسکونی مارسی (1950) L"unité d"habitation de Marseille.

شهرساز - پادشاه (6)

نقد شهرهای معاصر

بی‌نظمی

از هم اکنون بگوییم که از صد سال پیش، به وسیله هجومی ناگهانی، ناهماهنگ، شتاب‌زده، پیش‌بینی نشده و توان‌فرسا در شهرهای بزرگ غوطه‌ور شده‌ایم، سهل‌انگار و بیچاره، به خود واگذاشته شده‌ایم، دیگر کاری از ما بر نمی‌آید و هرج و مرج با نتایج شومش سر رسیده است. شهر بزرگ، پدیده نیروی محرکه، امروز فاجعه‌ای تهدید کننده است، زیرا دیگر بواسطه یک ذهنیت هندسی حیات نیافته است.

ناامنی

زمان آن رسیده است که خط سیر کنونی شهرهایمان را رها کنیم، خط سیری که از آن طریق بناها بر هم انباشته شده‌اند، خیابان‌های باریک پر از سر و صدا، مملو از بوی بد بنزین و زباله در هم پیچیده شده‌اند و طبقات ساختمان‌ها تمامی پنجره‌هایشان را برای تنفس بر روی زباله‌ها باز می‌کنند. شهرهای بزرگ برای امنیت ساکنان بسیار متراکم گشته‌اند و با این حال برای پاسخگویی به واقعیت جدید «امور» متراکم نیستند.

غیرانسانی بودن

شرایط طبیعی از میان رفته‌اند! شهر جدید صنعتی شعاعی - مرکزی یک سرطان خوش‌خیم است! نظام سربازخانه‌ای و غیر انسانی بودن، خصوصیت بخش قفس‌های حقیر اجاره‌ای پر سر و صدای ما هستند.

طرح اولیه چاره‌جویی

لازم است که با پراکندگی وسیع ترس و نگرانی، قانونی طبیعی مقابله نماید، قانونی که انسان‌ها را برای به هم یاری رسانیدن، از هم دفاع کردن و برای اقتصادی کردن تلاش‌هایشان متحد کند. انقلاب معماری با ورود شیشه، آهن و سیمان مسلح امکان راه‌حل‌های ضروری را میسر ساخته است. استفاده کهن [معماری]، پی‌های سنگین، دیوارهای باربر ضخیم، شبکه‌های پنجره‌های کوچک، زمین کاملاً اشغال شده، سقف غیر قابل استفاده و لزوم تکرار امکانات مشابه در هر طبقه با فنی جدید جایگزین شده است: پی‌های مکان یابی شده، حذف دیوارهای باربر، امکان بهره‌برداری از همه‌ی نما برای نورگیری، زمین آزاد در بین ستون‌های ظریف و سقفی که زمینی جدید برای استفاده ساکنان در اختیار می‌نهد.
خانه دیگر بر دیوارها قرار ندارد، بلکه بر روی ستون‌هایی جای می‌گیرد (ستون‌هایی که کمتر از یک هزارم زیر بنا را اشغال می‌کند).
همه‌ی زمین در مجموع دست نمی‌خورد، اولین کف که در 3 متری زمین قرار دارد، سطح زیر خانه را که در بین ستون‌ها قرار دارد آزاد می‌گذارد. (U. ص 24؛ VA، ص. 43؛ MP ص 7؛ E3، ص 28).

معیار و ماشین

انسان‌ها و نیازهای همسان

بررسی مقیاس انسانی و عملکرد انسانی به معنی تعیین نیازهای انسانی است. [این نیازها] بس اندک هستند؛ و بسیار همسان در بین همه‌ی انسان‌ها، انسان‌هایی که همه از زمان‌هایی بس دور و تا آنجا که ما می‌دانیم، بر قالبی مشابه ساخته شده‌اند. فرهنگ لاروس که برای دادن تعریفی از انسان در دست ماست، برای نمایش انسانی که جست و جو می‌کنیم، سه تصوّر به دست می‌دهد؛ کل ماشین در اینجاست، اسکلت، دستگاه اعصاب و گردش خون، و این به هر یک از ما و بی‌هیچ استثنایی مربوط می‌شود. این نیازها همسان هستند، بدین ترتیب که همه‌ی ما این نیازها را داریم؛ همه‌ی ما نیاز داریم که ظرفیت طبیعی خود را به وسیله عناصر کمکی، کامل کنیم.
«عضو - شیء»‌های انسانی، «اشیاء - گونه»‌هایی هستند که به نیازهای همسانی پاسخ می‌گویند: صندلی برای نشستن، میز برای کار کردن، امکانات برای روشنایی، ماشین‌ برای نوشتن (آه، بله) و قفسه برای طبقه‌بندی کردن.
اگرچه ذهنیات ما متفاوت‌اند ولی استخوان‌بندی ما همانند است، ماهیچه‌های ما جای یکسانی داشته و عملکردهای مشابهی دارند؛ بنابراین ابعاد و سازوکار آنها تعیین شده‌اند. از این رو مسأله‌ای مطرح شده است و این بر عهده کسی که بخواهد این مسأله را هوشیارانه، محکم و ارزانقیمت حل کند. ما چیزی را می‌شناسیم که با اندام ما هماهنگی دارد، با حساسیت‌هایی برای این هماهنگی که آرامش‌بخش باشد. زمانی که «الف» و «ب» با «ج» مساوی هستند، «الف» و «ب» با خود نیز مساوی‌اند. در اینجا الف = عضو شیءهای انسانی ما؛ ب= احساس ما از هماهنگی؛ ج = اندام ما. پس، عضو - شیءهای انسانی که در انطباق با اندام ما هستند، با احساس ما از هماهنگی نیز مطابقت دارد. بدین سان خوشحال هستیم... به امید تکمیل آتی این ابزار.

معیارها

برقراری معیار و ضابطه عبارت است از به کنار گذاشتن همه امکانات عملی و منطقی و توسعه بخشیدن به یک گونه شناخته شده‌ی منطبق با عملکردها، بازدهی حداکثر، و به کارگیری حداقل ابزار، نیروی کار، مواد، کلمات، اشکال، رنگ‌ها و صداها.
اتومبیل شیء است با عملکردی ساده (غلتیدن) و با اهداف پیچیده‌ای (آسایش، استحکام و حالت) که صنعت بزرگ را به ضرورت قطعی معیاربندی واداشته است. همه اتومبیل‌ها دارای امکانات اصلی یکسانی هستند.

ستایش ماشین

ماشین پدیده‌ای بس بزرگ در تاریخ بشر است، پدیده‌ای که به بشر امکان داده است تا نقش تنظیم کننده ذهن را بیابد، نقشی بس قطعی‌تر و بسیار گسترده‌تر از آنی که در دوران سلطه جنگجویان بر او تحمیل می‌گشت و نژادی را جایگزین نژاد دیگر می‌نمود. ماشین یک نژاد را در مقابل با دیگر نژاد نمی‌گذارد بلکه جهانی را در مقابل جهانی کهن در بی‌تحرکی همه نژادها قرار می‌دهد.
ماشین، ماشین را خلق کرده است. اکنون ماشین‌ها روانند و در همه جا می‌درخشند. درخشندگی از هر جایی که شکستگی وجود دارد عبور می‌کند، شکستگی‌ها هندسه را نشان می‌دهند، هندسه‌ای که همه چیز را تنظیم می‌کند. اگر شکستگی‌ها صیقل داده می‌شوند بدان منظور است که به عملکردهای کامل دست یابیم. ذهنیت کمال‌گرا در مکان‌هان هندسی کامل ظاهر می‌شود.
ماشین را به کار اندازید. همه‌ی درها باز می‌شوند، همه چیز به شادی آمیخته می‌گردد. باید کاملاً به یادداشت که ما اولین نسلی هستیم که طی هزاران سال ماشین‌ها را می‌بینیم، و باید این شیفتگی را به دیده اغماض نگریست.
درس آموختن از ماشین در رابطه خالص علت و معلول نهفته است؛ خلوص، صرفه‌جویی، میل به خردمندی. هشیاری ناگهانی و بهت‌آور در ما از شگفتی‌های شدید هندسه [است]. این بار آنها را در معانی‌شان حس می‌کنیم [حال آنکه] (کپرنیک و ارشمیدس تنها این احساس را در اندیشه‌هایشان - خلق کرده بودند).

ماشینی برای زیست

خانه ماشینی برای زیستن است. حمام، خورشید، آب گرم، آب سرد، تنظیم حرارت مطلوب، ذخیره مواد غذایی، بهداشت، زیبایی، با هر نسبتی. یک صندلی راحتی ماشینی برای نشستن است و غیره. «ماپل» (7) راه را نشان داده است. لگن‌ها ماشین‌های رختشویی هستند: «توئی‌فورد» (8) آنها را ساخته است.
لازم است که یاخته‌ای کاملاً انسانی بررسی شود، چیزی که به شرایط روانی و احساسی پاسخگو باشد. [باید] به «خانه - ابزاری» رسید (عملی و کاملاً مهیج) که فروخته شود یا به اجاره درآید. مفهوم «بام من» (دیارپرستی و...) ناپدید گشته است، چرا که کار (عرضه کار) تغییر مکان داده است، و این منطقی خواهد بود، که بتوان با سلاح و کوله‌بار، به راه ادامه داد. سلاح و کوله‌بار کاهش دهنده مسأله اموال منقول و مسأله «نوع و گونه» هستند. خانه‌ی نمونه، وسایل نمونه، همه چیز قبلاً برانگیخته شده است، برخورد عقاید و آراء بر این نکته صورت می‌گیرد، نکته‌ای که قبل از آنکه مفهومی روشن باشد، احساس گزنده است. اکنون بعضی از ذهنیاتی که [مسأله] ساختمان را بررسی می‌کنند، مسأله سازمان بین‌المللی معیاربندی ساختمان را نیز مطرح می‌نمایند.

سوم - طبقه‌بندی

طبقه بندی...

سه نوع از جمعیت قابل طبقه‌بندی است: شهروندان ساکن، کارگرانی که نیمی از زندگی را در مرکز و نیمی دیگر را در باغ - شهرها می‌گذرانند؛ توده کارگرانی که شبانه روزشان را بین کارخانه‌های حومه‌ای و باغ - شهرها تقسیم کرده‌اند.

... جمعیت

در حقیقت، این طبقه‌بندی یک برنامه شهرسازی است. عینی کردن آن در عمل عبارت است از شروع تصفیه حساب با شهرهای بزرگ. چه امروزه این شهرهای بزرگ‌اند که به دنبال رشدی شتابزده در هرج و مرج وحشت‌آور می‌زیند: همه چیز در آنجا در هم آمیخته است. این برنامه شهرسازی را می‌توان برای یک شهر 3000000 نفری به عنوان مثال، چنین مشخص کرد: در مرکز و فقط برای کار روزانه 500000 تا 800000 نفر، در شب این مرکز خالی می‌شود. منطقه مسکونی شهروندان بخشی از این جمعیت را جذب می‌کند و باغ - شهرها بقیه را. بدین ترتیب نیم میلیون نفر از ساکنان شهروند (در کمربندی به دور مرکز) و 2/5 میلیون نفر در باغ شهرها سکنی می‌گیرند.
این تفسیر، با اصول درست و با اعداد نامطمئن، ضوابطی نظام‌بخش را طلب می‌کند، خطوط اساسی شهرسازی مدرن را تثبیت می‌نماید، تناسب شهر (مرکز) و محلات مسکونی را مشخص می‌سازد، مسئله ارتباطات و حمل و نقل را رویارو می‌نهد، مبانی بهداشت شهری را تثبیت می‌کند، شیوه قطعه‌بندی، مسیر خیابان‌ها، و پیکربندی آنها را روشن می‌سازد، تراکم و در نتیجه نظام ساختمانی در مرکز، محلات مسکونی و باغ - شهرها را تثبیت می‌کند.

.... آمد و شدها

امروزه، یک نظریه حمل و نقل می‌تواند وجود داشته باشد و مورد عمل قرار گیرد. «دستورالعمل هفت گذر» (9) که در 1948 بنا به خواست «یونسکو» قطعیت یافته است، یک نظام شریانی و تنفسی را سبب می‌گردد. «هفت گذر» به نمونه‌های سلسله مراتبی بدل گشته است که می‌تواند آمد و شد نو را تنظیم کند: (10)
گذر اول، جاده ملّی یا استانی، که از کشور یا قاره‌ها عبور می‌کند؛
گذر دوم، راه شهری، نمونه شریان اصلی یک مجموعه‌ی شهری؛
گذر سوم، راه‌های خاص آمد و شدهای ماشین‌ها، این راه‌ها بدون پیاده‌رو بوده، هیچ دری بر روی آنها باز نمی‌شود - چه خانه باشد یا یک ساختمان مرتفع. چراغ‌های راهنمایی که در هر چهار صد متر قرار داده شده‎‌‌اند، امکان سرعت قابل ملاحظه‌ای را برای ماشین‌ها فراهم می‌آورد؛ نتیجه گذر سوم ایجاد حرکتی نو در شهرسازی است یعنی تقسیم [کالبدی]؛
گذر چهارم، خیابان تجاری هر تقسیم [کالبدی]؛
گذر پنجم، راهی که به داخل هر تقسیم [کالبدی] نفوذ می‌کنند، این راه اتومبیل‌ها و عابرین پیاده را به کمک گذر ششم در خانه‌ها می‌رساند؛
گذر هفتم، راهی که همه طول منطقه‌ سبز را تغذیه می‌کند که در آنجا مدرسه‌ها و مکان‌های ورزشی واقع شده‌اند؛
گذر هشتم، که در کنار گذر هفتم می‌آید و دوچرخه‌ها را عبور می‌دهد.
کاربرد کامل دستورالعمل هفت‌گذر در شاندیگار،(11) پایتخت جدید پنجاب هندوستان که از 1951 در حال ساخت است، به کار گرفته شده است. (U.ص . 94-93 و E3. ص. 84).

چهارم - هندسه

باری، یک شهر جدید عملاً با زاویه قائمه زندگی می‌کند؛ ساخت و ساز بناهای مرتفع، فاضلاب، لوله‌کشی‌ها، راهها، پیاده‌روها و غیره. آمد و شد زاویه قائمه را طلب می‌کند، زاویه قائمه با روح شهرها نیز در توافق است. چم و خم ویران کننده، سخت و خطرناک است. چم وخم فلج می‌کند.
زاویه قائمه در همه‌ی تاریخ بشر، در همه تمایلات انسانی و در همه‌ی فعالیت‌های انسانی وجود دارد.
برای دیدن تحسین‌انگیز شهرهای قائم‌الزاویه امریکا باید جرأت داشت. اگر زیباشناس هنوز از این دیدن امتناع می‌ورزد، اخلاق‌گرا می‌تواند مدتی بس طولانی‌تر این نگریستن را به عقب بیاندازد، اگر چه در بادی امر چنین به نظر نرسد.
خیابان چم و خم‌دار راه حیوانات است، خیابان مستقیم راه انسان‌هاست.
اگر از آسمان به زمین پر خاروخس درهم و برهم نگریسته شود، دیده می‌شود که تلاش انسانی در طول قرن‌ها و از همه نظر یکسان بوده است. معابد، شهرها و خانه‌ها یاخته‌هایی هستند با سیمایی یکسان و ابعادی در مقیاس انسانی. می‌توان گفت که وجود انسانی، چون زنبور، سازنده یاخته‌های هندسی است.
هندسه‌گرایی در ابزار به کار گرفته شده جاری است. زاویه قائمه مسلط است. نیازهایی که باید برآورده شوند عبارتند از ایجاد اتاق‌ها و مکان‌های مربّع شکل برای زیستن و کار کردن، فن سیمان مسلح خود به خود چنین چیزی را پیش‌بینی می‌کند (پایه‌ها و ستون‌ها، تیرها و تیرچه‌ها، سقف‌های مسطح، نازک‌کاری‌ها و... ) از زمان وفور اتصالات سه بعدی و در اوایل استفاده از سیمان مسلح که جای دادن دقیق پایه‌ها و تیرها تحقق یافته است، رفتار هندسه‌گرایی در یک نقشه بتن مسلح به خلوص کامل و راست‌گوشه بودن، بدیهی گشته است.

نظم و کارایی

طرح‌های نو با تأمین آمد و شدی خوب، توزیعی صحیح، طبقه‌بندی و نظم که مجموعه‌ی یک ساختمان را به یک زیست‌شناسی واقعی بدل کرده است (اسکلت باربر، فضاهای روشن و تهویه شده، تغذیه مجموعه با لوله‌کشی‌ها با «سودمندی‌های» فراوان آب و گاز، برق، تلفن، تخلیه، گرمایش، تهویه و...) احساس «کارا بودن» را می‌دهد.

شهرسازی و معماری

این سلاح که [خود] یک ارتش است، چنین نامیده می‌شود: سازندگان. این سلاح بحث را فیصله می‌دهد. این عبارت که واقعاً یک برنامه را توصیف می‌کند، پیوند دهنده گردآورنده، نظم دهنده و تولید کننده نیز می‌باشد. بنابراین، وحدت و تداوم در مجموعه موضوعات نفوذ می‌کند.
دیگر، چیزهای متضاد وجود ندارند. سازنده به همان اندازه که در کارگاه ساختمانی موفق است که در برپا ساختن یک معبد. او به همان اندازه یک شاعر، حساس و هشیار است. هر چیزی بخوبی منظم و مرتب گشته است. سلسله مراتب جای خویش را اشغال می‌کند.
شهرساز کسی دیگری جز معمار نیست، شهرساز فضاهای معماری را سازمان می‌دهد، جای و مقصود ظرفیت‌های ساخته شده را تعیین می‌کند، همه چیز را از طریق یک شبکه آمد و شد در زمان و در فضا به هم می‌پیوندد. و دیگری، [یعنی] معمار که به عنوان مثال به یک مسکن ساده پرداخته است، او نیز ظرفیت‌ها را مشخص می‌سازد، فضاها را می‌آفریند. از دیدگاه خلاقیت معمار و شهرساز یک کار را انجام می‌دهند.
در ورای همه چیزهای دیگر دیده می‌شود که این احجام ساخته شده، طراحی شده چون ابزاری واقعی، حامل یک ثروت سرشار، زیبایی و شکوه معماری هستند. با پیروی از چنین انتظامی، مناطق مسکونی نمایشی از وضوح، ظرافت، نظم و وقار را عرضه خواهند داشت. (Uص. 10 و 24؛ . MPU. ص 135، 11 و 12و 65).

پنجم - علیه خیابان

قهوه‌خانه‌ها، مکان‌های استراحت و غیره، دیگر کپک‌هایی نیستند که پیاده‌روها را می‌خورند و متلاشی می‌کنند. این مکان‌ها بر روی مهتابی‌ها و بام‌ها و مکان‌های تجاری باارزش نقل مکان داده شده‌اند چونکه، (آیا این غیرمنطقی نیست که سطح کاملی از شهر بی‌استفاده افتد و تنها به اتصال سقف‌های شیبدار و ستارگان بسنده کرد؟). قطعات کوتاهی که در ورای خیابان‌های معمولی، آمد و شد بین این محلات جدید مجدداً سامان داده شده را برقرار می‌کنند، به مکان‌های استراحتی در میان گل‌کاری‌ها و چمن‌ها اختصاص داده شده‌اند.
حداقل کار این مفهوم سه برابر کردن سطح قابل آمد و شد شهر است؛ این مفهوم قابل اجرا بوده، به یک نیاز مربوط بوده، ارزانقیمت بوده، و از همه‌ی شیوه‌های مرسوم سالم‌تر می‌باشد. این مفهوم به همان گونه که در چارچوب کهن شهرهایمان بی‌عیب است، در مفهوم «شهر - برج»‌های فردا نیز بی‌نقص خواهد بود.
لازم است که تعداد خیابان‌های کنونی تا دوسوم کاهش یابد. تعداد تقاطع‌های خیابان‌ها در عملکرد مستقیم با تعداد خیابان‌هاست؛ این بحرانی چشمگیر در تعداد خیابان‌هاست. تقاطع خیابان‌ها دشمن آمد و شد است. تعداد خیابان‌های کنونی از طریق تاریخی دور دست معنا می‌گردد. حمایت از مالکیت، تقریباً بی‌هیچ استثنایی، کوچکترین کوره راه به روستایی بدوی را نگهداری کرده و آن را به کوچه و حتی خیابان تبدیل کرده است: راه مالرو راه انسان‌ها، کوچه‌هایی این چنین در هر 50 متر، هر 20 متر، هر 10 متر و ... همدیگر را قطع می‌کنند. چه اغتشاش و انسداد مسخره‌ای.
فاصله دو ایستگاه مترو یا اتوبوس پیمودن (مدول) قابل استفاده‌ای برای فاصله بین تقاطع خیابان‌ها را به وجود می‌آورد؛ پیمونی مشروط شده به وسیله سرعت وسایل نقلیه و توانایی مجاز عابر پیاده.
پس، اندازه متوسط 400 متر تقاطع عادی خیابان‌ها را به دست می‌دهد، معیاری برای فاصله‌های شهری. شهر من بر چارچوب منظم خیابان‌هایی فضا یافته در هر 400 متر که گاه در 200 متر نیز یکدیگر را قطع می‌کنند، بنا شده است.
اکنون باید به یاخته، یعنی مسکن یک انسان، پرداخت، پیمون را در آن جای داد، و اجرای آن را در مجموعه‌های متحدالشکل طلب کرد. چنین چارچوب یکنواخت و آرامی که بی‌نهایت یاخته را شکل داده است، دامنه خود را به جنبش‌های بزرگ معماری خواهد گسترانید، جنبش‌هایی غیر از [چسبیدن به] خیابان بی‌چیز راهرویی شکل، شهرسازی، «خیابان - راهرو» کنونی را فراموش خواهد کرد و از طریق قطعه‌بندی نو و در مقیاسی بس گسترده، سمفونی معماریی را خلق خواهد کرد که می‌باید تحقق یابد.
«خیابان- راهرو» با دو پیاده‌رویی که بین خانه‌های بلند نفس نفس می‌زند می‌باید از میان برود. شهرها این حق را دارند که چیز دیگری جز قلاعی پر از راهرو باشند.
شهرسازی در جزئیات، شکل‌های یکسان و در مجموعه، تحرک را طلب می‌کند. (VA. ص. 45، U. ص. 162-161 و 68).

ششم - در طرفداری از درختکاری و سبزی

به جای ساخت شهر در چارچوب شطرنجی شکل متراکم با شیارها باریکی از خیابان‌های محصور شده به وسیله ساختمان‌های هفت طبقه‌ای در کناره راه ساخته شده و حیاط‌های غیر بهداشتی، که این زباله‌دان‌های بی‌هوا و بی‌نور به وجود می‌آورند. شهری را خواهیم ساخت که همان سطوح را اشغال کند و همان تراکم جمعیتی را داشته باشد، شهری با خانه‌های متراکم در بلوک‌های پیاپی که در طول خیابان‌های محوری قرار گرفته‌اند. دیگر حیاطی وجود ندارد ولی آپارتمان‌هایی [ساخته می‌شوند] که از همه‌ی جهات بر روی هوا و نور باز می‌شوند، این آپارتمان‌ها نه تنها بر روی درختان رنجور خیابان‌های کنونی باز نمی‌شوند، بلکه به چمن‌ها، زمین‌های بازی و درخت‌کاری‌های وسیع نیز دسترسی دارند.
بار دیگر طبیعت به حساب آمده است. شهر، به جای آنکه یک معدن سنگ بی‌رحم باشد، یک پارک بزرگ خواهد شد، مجموعه شهری چون «شهری سبز» درنظر گرفته شده است: خورشید، فضا، سبزه‌زار.
بناها در پس توری درختان در شهر جای داده خواهند شد. پیمانی با طبیعت امضا شده است.
مسکن‌ها در ارتفاع گرد هم آمده‌اند، با اینکه تمرکز آنها تراکم مسکونی بسیار بالایی را فراهم می‌آورد، ولی این [مجموعه‌ها] تنها بخش کوچکی از زمین را اشغال کرده‌اند. «مجموعه‌های مسکونی با شکوهی متناسب» که این چنین تشکیل می‌یابند، با ارتفاع 50 متر در فاصله 150 متر تا 200 متری از یکدیگر قرار داده می‌شوند و با توجه به خورشید و چشم‌انداز در پارکی سبز جای داده می‌شوند.
یک مجموعه مسکونی، 1600 نفر را در خود جای داده و سطحی معادل 4 هکتار را می‌پوشاند. هرگاه همین تعداد ساکن در باغ - شهرهای افقی سکنی داده شوند، 320 خانه کوچک و 32 هکتار [زمین] لازم است. تراکم در یک مجموعه مسکونی 400 نفر در هکتار است، حال آنکه برای خانه‌های کوچک 50 نفر در هکتار می‌باشد.
شهری به گونه‌ی «شهر - درخشان» که متشکل از مجموعه‌های مسکونی است تنها 25 هکتار زمین را تحت‌پوشش می‌برد، حال آنکه یک باغ - شهر [با همان تعداد ساکن]، 200 هکتار زمین را طلب می‌کند.
با عزیمت از واقعه ساختمانی عمده‌ای چون آسمانخراش امریکایی، می‌توان این تراکم سنگین جمعیتی را در چند نقطه انگشت‌شمار تجمیع کرده و ساختمان‌های عظیم 60 طبقه‌ای را در آنجا [شهر درخشان] برپا کرد. سیمان مسلح و فولاد چنین تهوری را امکان‌پذیر ساخته و بخصوص گستردگی خاصی را در نماها سبب می‌شود، عملی که به کمک آن همه پنجره‌ها به روی آسمان باز شده و از این پس حیاط‌ها حذف خواهند شد. از طبقه چهاردهم به بعد، سکوت مطلق و هوای پاک وجود دارد.
در این برج‌ها که [مکان‌های] کار نیز جای داده می‌شوند - مکان‌هایی که تا به امروز در محلات در هم فشرده و در خیابان‌های آماس کرده و نفس نفس می‌زدند - همه‌ی خدمات، با این تجربه خوش یمن امریکایی جمع شده‌اند و بدین قرار، کارآیی، صرفه‌جویی در وقت و در نیرو و از آن ره، آرامشی حتمی را به بار می‌آورند. این برج‌ها که در فواصلی دور از یکدیگر جای داده شده‌اند همه‌ی آن چیزهایی را که تاکنون در سطح مطرح بودند، در ارتفاع به دست می‌دهند، و فضای وسیعی را در اختیار می‌گذاردند که خیابان‌های محوری پر از سر و صدا و با رفت و آمدی سریع را از آنها دور می‌کند. در پای برج‌ها پارک‌ها شکل می‌گیرند، سبزه به همه‌ی شهر گسترش می‌یابد. برج‌ها در خیابان‌های مهم ردیف می‌گردند، در حقیقت این معماری، لایق زمانه ماست.
(VA.ص. 47؛ 3E، 52، 45،30؛ VA، ص. 43)

هفتم - شهر نمونه

با تبعیت از شیوه محققی در آزمایشگاهش، حالت‌های انواع را پژوهیده‌ام، و همه حالت‌های اتفاقی را به کنار گذاشته‌ام و برای خود زمینه‌ای مطلوب را فراهم آورده‌ام. هدف پیروزی بر اوضاع و احوال از پیش موجود نبود، بلکه هدف رسیدن به جمع‌بندی اصول اساسی شهرسازی نو از طریق ساخت یک بنای نظریه‌ای محکم بود.
این اصول پایه‌ای، هرگاه درباره‌شان غلوّ نشود، می‌توانند استخوان‌بندی کلیت نظام شهرسازی معاصر را تشکیل دهند؛ آنها قاعده‌ای می‌خواهند که بر مبنای آن می‌توان بازی را آغاز کرد. حال مورد را بررسی کنیم، هر موردی که می‌خواهد باشد: پاریس، لندن، برلن، نیویورک یا یک شهر کوچک، هرگاه از مشخصه‌های به دست آمده حرکت کنیم، قادر خواهیم بود که به نبردی که آغاز خواهد شد، جهت دهیم. چه، طلب اینکه یک شهر بزرگ معاصر را شهرسازی کنیم خود ورود به یک نبرد سنگین است. بنابراین، تصوّر می‌کنید که آیا می‌توانید به نبردی وارد شوید، بی‌آنکه شناخت دقیقی از اهدافی داشته باشید که باید به دست آورده شوند؟ ما دقیقاً در چنین موقعیتی قرار داریم. قدرت‌های خشن به ماجرا‌جویی پرداخته‌اند، امنیه‌های چوب به دست، امنیه‌های اسب‌سوار، علائم صوتی و نوری، قطعات رو به خیابان، پیاده‌روهای متحرک در زیر خیابانها، باغ شهرها، حذف تراموا و غیره. ضربه پس از ضربه، نفس نفس‌زنان و آسیمه‌سر برای سربریدن حیوان: حیوان یعنی شهر بزرگ، بسیار قوی‌تر از آن شهر در حال بیدار شدن است، فردا چه چیزی را اختراع خواهیم کرد؟
[تدوین] خطی هدایت‌گر لازم است.
[تدوین] اصول پایه‌ای شهرسازی نو ضروری است.

زمین

زمین (12) مسطح، مطلوب است. در همه‌ی نقاطی که تمدن شکوفا می‌گردد، زمین مسطح راه حل‌های عادی را فراهم می‌آورد. هر جایی که آمد و شد کاهش می‌یابد، پستی و بلندی‌های زمین کمتر آزاردهنده است.
رود از دوردست‌های شهر عبور می‌کند. رود خط آهنی از آب است، اینجا یک ایستگاه کالاست، یک ایستگاه محموله‌ای است. در یک خانه خوب طراحی شده، پلکان خدماتی از سرسرا عبور نمی‌کند - حتی اگر مستخدمه طناز باشد (حتی اگر کرجی‌ها، تماشاگر خم شده بر روی پل را خشنود سازند.

جمعیّت

شهرنشینان، حومه‌نشینان، مختلط‌ها
الف) شهرنشینان، آنان که در شهر هستند، کارهایشان را در آنجا انجام می‌دهند و در شهر سکونت دارند.
ب) حومه‌نشینان، آنان که در پیرامون شهر در منطقه کارخانه‌ها کار می‌کنند و به شهر نمی‌آیند؛ آنان در باغ - شهرها سکنی دارند.
ج) مختلط‌ها، آنان که کارهایشان در شهر است، ولی خانواده‌شان در باغ - شهرها می‌زیند. بازشناسی اندامی متراکم، پرشتاب، شکننده و متمرکز، شهر (مرکزی به حق سازمان یافته) و دیگر اندامی منعطف، بسیط و منبسط یعنی باغ - شهر (کمربند).
بین این دو اندام، بازشناسی به کمک جبر قانونی، وجود حتمی منطقه حفاظت شده و پهناور، منطقه به انقیاد درآمده، [مرکب از] جنگ‌ها، مرغزاران و هوای پاک ضروری است.

تراکم‌ها

هرچه تراکم جمعیّتی یک شهر بزرگ باشد، فواصل آمد و شد ضعیف‌تر خواهند بود. نتیجه: بالا رفتن تراکم مرکز شهرها، مکان رتق و فتق امور.

شُش

کار نو بیش از پیش شدت بیشتری می‌یابد و هر روزه به گونه‌ای بس خطرناک نظام عصبی ما را تحریک می‌کند. کار نو آرامش و هوای سالم را می‌طلبد، نه هوای آلوده را.
شهر‎‌های امروزی تراکم خود را به ضرر فضاهای سبزی بالا می‌برد که مانند ریه شهر هستند.
نو - شهر می‌باید تراکم خود را، همراه با افزایش چشمگیر سطوح درختکاری شده، بالا برد.
سطوح درختکاری را افزایش دهید و از فاصله‌های آمد و شد بکاهید. مرکز شهر می‌باید مرتفع ساخته شود.
آپارتمان شهر می‌تواند بدون حیاط و به دور از خیابان‌ها ساخته شود، پنجره‌هایش برای پارک‌های وسیع گشوده می‌شود: قطعه‌بندی دندانه‌ای و قطعه‌بندی بسته. (13)

خیابان

خیابان جدید، اندامی جدید است، نوعی کارخانه طولانی [است]، مخزنی هوادار [است] با اندام‌های متعدد، پیچیده و حساس (کانال‌ها). بصراحت باید گفت که فرار از قرعه‌کشی‌های شهری در تقابل با هرگونه صرفه‌جویی قرار می‌گیرد. ترعه‌ها می‌باید در همه جا قابل دسترسی باشند. کف‌های این کارخانه‌ دور و دراز، مختصات متفاوتی دارند. تحقق بخشیدن به این کارخانه به همان اندازه‌ نیاز به ساخت و ساز دارد که خانه‌هایی که عادت کرده‌ایم از [ساخت و سازش] دفاع کنیم، به همان اندازه ساخت و ساز پل‌هایی که از ورای دره‌ها می‌گذرند یا از روی رودخانه‌ها گذر می‌کنند.
خیابان جدید باید یک شاهکار مهندسی راه باشد و نه یک کار جاده‌ای سر و ساده. سه خیابان هر یکی ورای دیگری قرار می‌گیرند:
الف) در زیرزمین، [خیابان عبوری] وسایل نقلیه سنگین. در این سطح و آنجا که مربوط به خانه‌ها می‌شود، ستون‌هایی قرار دارند که فضاهای وسیعی را بین خود باقی می‌گذارند؛ وسایل نقلیه سنگین می‌توانند در این طبقه بار خود را تخلیه یا بارگیری کنند. این طبقه در حقیقت بارانداز خانه است.
ب) در طبقه همکف ساختمان‌ها، شبکه چندگانه و محسوس خیابان‌های معمولی قرار دارد که آمد و شد را تا آخرین نقاط به جریان می‌اندازد.
ج) خیابان‌های شمالی - جنوبی و شرقی - غربی دور محور اصلی شهر را تشکیل می‌دهند، بزرگراه‌هایی عادی برای عبور و مرور سریع یک سویه، که بر عرصه‌ای وسیع از بتن با عرض 40 تا 60 متر قرار گرفته و در هر 800 تا 1200 متر به وسیله گذرهای شیبدار به سطح خیابان‌های معمولی اتصال پیدا می‌کنند. می‌توان به این بزرگراه‌های سریع‌السیر در هر نقطه از مسیرشان اتصال پیدا کرد و با گذر از شهر به حومه آن رسید، با شیوه‌های بسیار قوی و بی‌آنکه هیچ تقاطعی در سر راه وجود داشته باشد.

ایستگاه قطار

تنها یک ایستگاه وجود دارد. ایستگاه فقط و فقط در مرکز شهر قرار می‌گیرد. این تنها مکان اوست؛ هیچ دلیلی وجود ندارد که مکانی دیگر برایش تخصیص داده شود. ایستگاه حلقه مرکزی چرخ است.
قبل از هر چیز، ایستگاه یک ساختمان زیرزمینی است. دو طبقه پایین‌تر از سطح زمین طبیعی؛ بام آن فرودگاهی است برای تاکسی‌های هوایی. فرودگاه تاکسی‌ها (وابسته به فرودگاه اصلی است که در منطقه حفاظت شده قرار دارد) می‌باید در همجواری مستقیم با متروها، راه‌آهن حومه‌ای، راه‌آهن‌های بین شهری «خطوط عبوری بزرگ» و با خدمات اداری حمل و نقل باشد.

نقشه شهر

اصول پایه‌ای:
یکم - تراکم‌زدایی از مرکز شهر
دوم- افزایش تراکم
سوم - افزایش وسایل آمد و شد
چهارم- افزایش سطوح درختکاری شده
در مرکز، ایستگاه قطار با سکوی فرود تاکسی‌‎های هوایی
شمال - جنوب، شرق - غرب، شاهراه‌ها برای وسایل نقلیه سریع‌السیر (قطعه‌ای بالاتر از سطح زمین با عرض 40 متر)
در پای آسمانخراش و در پیرامون آن میدانی با 1500×2400 متر = 3600000 متر مربع) که پوشیده از باغ‌ها، پارک‌ها و درخت‌کاری‌های مربع شکل است.
در پای و در پیرامون آسمانخراش‌، رستوران‌ها، قنادی‌ها، مغازه‌های شیک در ساختمان‌های با دو یا سه مهتابی پله‌ای شکل، تماشاخانه‌ها، تالارها و غیره و توقف‌گاه‌های مسقف یا بی‌سقف قرار دارند.
آسمانخراش همه‌ی امور را در خود جای داده است.
در سمت چپ: بناهای عمومی بزرگ، موزه‌ها، شهرداری‌ها، خدمات عمومی. بسیار دورتر باز هم سمت چپ، باغ انگلیسی قرار دارد (باغ انگلیسی برای گسترش منطقی مرکز شهر در نظر گرفته شده است).
در سمت راست: مسیرهای منشعب از یکی از شاخه‌های «شاهراه» و باراندازهای محلات صنعتی با ایستگاه‌های بارگیری قرار گرفته‌اند.
و در همه پیرامون شهر، منطقه حفاظت شده، جنگل‌ها و سبزه‌زاران قرار دارند.
یک کلمه نیاز فردا را خلاصه می‌کند: در فضای آزاد باید ساخت.
هندسه برتر باید حکومت کند. همه خطوط را تعیین کند و به نتایج موشکافانه بیشمارش ره برد.
شهر کنونی از ناهندسی بودن می‌میرد، ساختن در فضای آزاد، یعنی جایگزینی زمین بی‌قواره، و بی‌سمت و سو - که تنها موجود امروزی است - با زمینی منظم. خارج از این بهروزی وجود ندارد. (U. ص 158-166).

هشتم - مجموعه مسکونی نمونه

ساختمان 337 آپارتمان با 32 گونه متفاوت را شامل می‌شود، از کوچکترین آپارتمان مجردی، یا برای زوج بدون فرزند، تا آپارتمان‌های بزرگ برای خانواده‌هایی با 3 تا 8 فرزند.
آپارتمان‌ها دو به دو مجتمع گشته و به گونه‌ای وارونه در هم فرو رفته و در طول راهروهای دسترسی قرار گرفته‌اند، راهروهایی که «خیابان‌های داخلی» خوانده شده و در محور طولی ساختمان قرار داده شده‌اند. نخستین خصوصیت آپارتمان نمونه آن است که در دو طبقه ساخته شده است، بسان یک خانه شخصی، آپارتمان‌ها از یکدیگر به وسیله لایه‌های سرب (عایق صوتی) جدا گشته‌اند.
نشیمن، ارتفاعی دو طبقه دارد با ارتفاع 4 متر و هشتاد سانتیمتر از زیر سقف. پنجره‌ای با 3 متر و 66 سانتیمتر عرض و 4 متر و 80 سانتیمتر ارتفاع، منظری بدیع را فراهم می‌آورد. تجهیزات آشپزخانه جزیی از بدنه آپارتمان است. این تجهیزات عبارتند از: یک اجاق برقی سه شعله با یک تنور، یک ظرفشویی با دو دریچه که یکی از آنها دریچه زباله‌دانی خودکار است، یک یخچال، یک میز کار بزرگ، قفسه‌های دیواری و کشوها و یک هواکش برای مکش رطوبت آشپزخانه که متصل به دستگاه تهویه عمومی است.
خدمات مجموعه از طریق پنج خیابان داخلی روی هم قرار گرفته، تأمین می‌شوند. در میانه ارتفاعی ساختمان (طبقات هفتم و هشتم) خیابان تجاری (خدمات عمومی) قرار دارد، مغازه‌های این خیابان عبارتند از: ماهی‌فروشی، عطّاری، قصابی، اغذیه‌فروشی، لبنیاتی، شراب‌فروشی، نانوایی، میوه‌فروشی، سبزی فروشی و اغذیه آماده. یک بخش تحویل مواد در آپارتمان، یک رستوران، قهوه‌خانه و اغذیه‌فروشی، غذاخوردن را امکان‌پذیر می‌سازند، دیگر مغازه‌ها: رختشویی، اتوکشی، لباس‌شویی و رنگرزی، خرازی، آرایشگاه، یک دفتر پست فرعی، فروشگاه سیگار و دخانیات، روزنامه‌فروشی، کتابخانه و داروخانه. در همین خیابان داخلی مهمان‌خانه‌ها نیز جای گرفته‌اند.
در آخرین طبقه (طبقه هفدهم) یک مهد کودک و یک «کودکستان» با نقشه‌ای خمیده و در رابطه مستقیم با باغ روی بام - مهتابی قرار می‌گیرند، این باغ مخصوص بچه‌ها می‌باشد. در این باغ یک استخر کوچک برای کودکان نیز قرار دارد. بام مسطح باغی معلّق را شکل می‌دهد، با یک کلاه فرنگی که شامل: یک سرسرای پرورش جسم، میدانی برای ورزش و تمرینات در هوای آزاد، یک حمام آفتاب، یک میدان دو 300 متری، یک «بار - بوفه» و غیره می‌باشد. (OC، جلد سوم، 1952-1946، ص. 194).

پی‌نوشت‌ها:

1. ر. ک. به عنوان مثال به ساخت وساز مرتفع که برای شهر سازان ترقی‌گرا بسیار اهمیت دارد. چون که امکان تراکم بسیار سنگین جمعیتی را در زمینی کاملاً آزاد میسر می‌سازد. این مضمون خصوصاً به وسیله هیلبرزایمر (L. Hilberseimer) گسترش یافته است. لوکوربوزیه از این مضمون، انگاره شهر عمودی را بیرون می‌کشد.
2. Pessac.
3. Le Plan voisin de paris.
4. Nemours
5. Saint - Dié
6. خلاصه‌برداری‌های انجام شده به آثار زیر باز می‌گردد:
MRU: Maniere de penser L"urbanisme, Architectur d"aujourd"hui, Paris 1946, Reéd. Gonthier, 1963.
VA" Vers Une Architecture, Crés, 1925, Reéd. Vincent Fréal, 1958.
AA: L"art décoratif d"aujourd"uui, Crès, 1925, Vincent Fréal, 1958.
3E: L"urbanisme des trois établissements humains. éd. de Minuit, 1959.
Oc: OEuvres complètes de Le Corbusier; publiées Par W. Boesiger. Girsberger, Zurich, t. 3
U: Urbanisme, Crès, 1925.
7. Maple.
8. Twyford.
9. La régle de 7 voies.
10. اوژن هنارد (Eugéne Henard) در پژوهش‌هایش در مورد دگرگونی‌های پاریس (1909-1903) آمدو شدها را در شش مقوله طبقه‌بندی کرده است: 1- خانگی (ثابت و یکسان توزیع شده) 2- حرفه‌ای (ثابت و متمرکز) 3- اقتصادی (ثابت و متمرکز) 4- تفریحی (ثابت و متمرکز) 5- بسته (ادواری و پراکنده) 6- مردمی (استثنایی و متنوع). او بر «لزوم یک نظریه‌ی عمومی آمد و شد» تأکید می‌کند و می‌گوید: «بر این شش گونه حرکت، گونه‌های راه‌های عمومی مختص به مقاصدشان ارتباط می‌یابند و یا باید مرتبط بشوند.» (پژوهش در مورد دگرگونی‌های پاریس، ص 191).
11. Chandigarh.
12. همه‌ی عناوین که آورده شده‌اند، مربوط به متن لوکوبوزیه‌اند.
13. Lotissements à redents et lotissements fermés.

منبع مقاله :
شوای؛ فرانسواز، (1392)، شهرسازی تخیلات و واقعیات، برگردان: سید محسن حبیبی، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم