نویسنده: محمد سرافراز




 

مداخله‌ی فعال سرویس اطلاعات آمریكا (سی آی ای) در افغانستان با ورود نیروهای اتحاد جماهیر شوروی به كابل برای حمایت از نظام كمونیستی در آنجا، جدی شد؛ زیرا آمریكایی‌ها امیدوار بودند كه مردم افغان به زودی مقامات اتحاد جماهیر شوروی را وادار خواهند كرد كه به تدریج نیروهای خود را از افغانستان خارج سازند و به اراضی شوروی در آسیای میانه انتقال دهند.
در اوایل دهه‌ی هشتاد در كنگره‌ی آمریكا، ائتلافی به نام نیروهای ضربتی افغان تشكیل شد و هدف از تشكیل این نیروها آن بود كه از اتحاد جماهیر شوروی به خاطر كارهایی كه در ویتنام انجام داده بود، انتقام گرفته شود؛ زیرا روسها در مسئله‌ی ویتنام، انقلابی های ویتكونگ را كه نیروهای آمریكایی را شكست دادند و خسارت‌های جانی و مالی سنگینی به آنها وارد كردند، مورد حمایت قرار دادند. به این ترتیب به نظر آمریكایی‌ها افغانستان نمونه‌ای مناسب برای انتقام گیری از كمونیست‌ها محسوب می‌شد. (1)
این مسئله باعث شد كه كنگره‌ی آمریكا كمك‌های خود را در دهه‌ی هشتاد به افغانستان دوچندان كند. اما اوضاع در دهه‌ی نود به دنبال پیروزی مجاهدین و ورود آنها به كابل و فتح پایتخت افغانستان، به طور كامل عوض شد و این امر علت‌های اقتصادی و سیاسی متعددی داشت كه برخی از آنها عبارت است از:

1.عوامل اقتصادی

اهداف اقتصادی آمریكا در افغانستان در دهه‌ی نود بیشتر به انرژی مربوط می‌شد و با وجود ذخایر معدنی در افغانستان، آمریكا درصدد اجرای طرح انتقال انرژی نفت كشورهای حوزه‌ی دریای خزر و آسیای میانه از طریق افغانستان بود. بعد از استقلال كشورهای آسیای میانه از اتحاد جماهیر شوروی، آمارهای خوبی در خصوص ذخایر نفت و گاز كشورهای این منطقه فراهم شد. اما محققی ایرانی آمار و ارقام متعادل‌تری نسبت به این آمار و اقلام اعلام كرد كه باعث می‌شود این ذخایر از اهمیت بیشتری برخوردار شود. (2) از آنجا كه مهم‌تر از خود این ذخایر نفت و گاز در این منطقه، مسئله‌ی تأمین راه‌های انتقال آن به بازارهای جهانی است، در میان كشورهای هم جوار، خط انتقال چین برای انتقال انرژی، خطی اقتصادی و مقرون به صرفه محسوب نمی‌شود. روسیه نیز به دلایل سیاسی از جانب آمریكا از لیست خطوط انتقال انرژی حذف شده است.
خطوط قفقاز و قرقیزستان نیز از نظر اقتصادی بسیار پرهزینه محسوب می‌شود و در عین حال از نظر امنیتی نیز خطوطی ناامن قلمداد می‌شود و مشكلات زیادی دارد. با وجود اینكه مسیر ایران از نظر اقتصادی و امنیتی بهترین و به صرفه‌ترین و حتی نزدیك‌ترین مسیر انتقال انرژی است، اما آمریكا عقیده دارد كه افغانستان از جایگاه ممتازی در این زمینه برخوردار است.
حتی گفته شده است كه یكی از اهداف اصلی تشكیل جنبش طالبان از سوی آمریكا و پاكستان، تعیین افغانستان به عنوان كشوری بوده است كه می‌توان نفت و گاز آسیای میانه را از طریق آن به بنادر و اسكله‌های بارگیری در كنار دریاها انتقال داد.
در پانزدهم ماه آوریل سال 1995م.، وزارت امور خارجه‌ی آمریكا، شورای امنیت ملی و سازمان سیا به طور مشترك تیمی برای تحقیق در خصوص مقدار ذخایر نفت و گاز كشورهای حوزه‌ی دریای خزر و آسیای میانه تشكیل دادند.
از سوی دیگر مسئولان تركمنستان نیز مذاكرات اولیه را با شركت «یونیكال» آمریكا در خصوص احداث خط لوله‌ی انتقال گاز از تركمنستان به پاكستان از طریق افغانستان آغاز كردند. (3) اما اجرای این پروژه با دو مانع روبه رو بود كه یكی از این دو مانع وجود حكومت مجاهدین در كابل و دیگری فقدان امنیت در مسیر خط لوله‌ی گاز در افغانستان بود. (4)
هم زمان نصرالله بابر، وزیر كشور وقت پاكستان، طرح خود را تقدیم آمریكایی‌ها كرد؛ زیرا بابر می‌گفت طلاب مدارس دینی غیررسمی پاكستان كه شمار آنها بالغ بر سه هزار طلبه است، می‌توانند قدرت سیاسی و نظامی جدید و قابل توجهی تشكیل دهند كه در عین آمادگی با هیچ كس مرتبط نباشد.
در 25 اكتبر سال 1999م.، تركمنستان و شركت نفتی آمریكایی «یونیكال» و شركت نفتی سعودی «دلتا» قرارداد مشتركی برای احداث خط لوله‌ی انتقال گاز تركمنستان به پاكستان از طریق افغانستان منعقد كردند و قرار شد كار احداث خط لوله‌ی گاز با صرف هزینه‌ی دو میلیارد دلار و خط لوله‌ی نفت با چهار میلیارد دلار صورت بگیرد. اما امضای چنین قراردادی با فقدان امنیت در افغانستان بی‌معنا بود، زیرا خط لوله و هر مسیر ترانزیت دیگری نیازمند نیرو و ارتشی است كه از آن پاسداری و محافظت كند.
لذا جنبش طالبان تنها قدرتی بود كه از رضایت و تأیید سرویس اطلاعاتی «آی.اس.آی» پاكستان و سرویس اطلاعات آمریكا (سیا) و نیز دو شركت «یونیكال»، آمریكا و «دلتا»ی عربستان سعودی برخوردار شد. (5)
پس از سیطره‌ی طالبان بر كابل در 26 سپتامبر 1996م.، كریس تاكریت، یكی از مسئولان شركت «یونیكال» از دولت وقت آمریكا خواست كه حكومت طالبان را به رسمیت بشناسد. (6)
بعد از این مسئله، رابین رافائیل، معاون وزیر امور خارجه‌ی آمریكا در امور آسیا، گفت: «باید به صورت رسمی به وجود طالبان به عنوان جنبشی مردمی و قدرتی كه استقامت و پایداری خود را ثابت كرده است، اعتراف شود.» (7)
برخی از تحلیلگران عقیده دارند كه زلمای خلیل زاد افغانی الاصل كه بعدها نماینده‌ی ویژه‌ی رئیس جمهوری آمریكا و سفیر این كشور در افغانستان شد، نقش ویژه‌ای در تشكیل جماعت طالبان و پیروزی‌های آن در افغانستان داشت.
خلیل زاد كه اواسط دهه‌ی نود در شركت نفتی- پژوهشی- تحقیقاتی كمریج فعالیت می‌كرد، تحقیقی برای شركت نفتی یونیكال آمریكایی انجام داد و این تحقیق مشتمل بر طرح احداث خط لوله‌ای به طول 890 میل و با هزینه‌ی 2 میلیارد دلار برای انتقال 1/9 میلیارد متر مكعب گاز طبیعی از تركمنستان به پاكستان بود. همچنین خلیل زاد، فرستاده‌ی طالبان را كه به آمریكا سفر كرده بود، همراه خود به تگزاس برد و تلاش می‌كرد، طرح شركت نفتی یونیكال را محقق كند. (8)

2.عوامل سیاسی

اگر مداخله‌ی سابق آمریكا در امور داخلی افغانستان را با دیده‌ی بصیرت نگاه كنیم، این سؤال خود به خود به ذهن خطور می‌كند: حمایت آمریكا از گروه‌های جهادی حاكم در كابل چگونه تغییر كرد و به حمایت از جنبش طالبان كه مخالف حكومت برهان‌الدّین ربانی بود، تبدیل شد؟
برای پاسخ دادن به این سؤال به این مسئله اشاره می‌كنیم كه ایالات متحده‌ی آمریكا و پاكستان در آن زمان در خصوص افغانستان با هم هماهنگ بودند و دو كشور، خواهان تضعیف نفوذ جمهوری اسلامی ایران در افغانستان بودند؛ زیرا برهان الدّین ربانی و احمدشاه مسعود از قوم تاجیك بودند و زبان این قوم فارسی است. از طرف دیگر، دو مجموعه از مجاهدین افغان روابط خوبی با ایران داشتند و از نفوذ زیادی در حكومت كابل برخوردار بودند. این دو مجموعه عبارت‌اند از تاجیك و برخی گروه‌های شیعی. لذا این وضع برای آمریكا، پاكستان و عربستان خوشایند نبود و به همین علت این كشورها مبالغ هنگفتی برای ایجاد جریان جدیدی كه بتواند برضد این وضعیت دست به تحرك بزند و از نظر مذهبی، قومی و زبانی با ایران مخالفت كند، هزینه كردند.
لذا از این زاویه باید پذیرفت كه طالبان نتیجه‌ی تلاش گسترده و هدایت شده‌ای با هدف مهار نفوذ جمهوری اسلامی ایران در افغانستان و آسیای میانه بود. علاوه بر كارشناسان منطقه، برخی تحلیل گران غربی نیز این نظریه را تأیید می‌كنند. (9)
با وجود اینكه ایالات متحده آمریكا به طور جدی از جنبش طالبان در پشت پرده حمایت می‌كرد، اما نمی‌خواست شریك اقدامات و رفتارهای افراطی این جنبش به ویژه در زمینه‌ی نقض حقوق بشر و پایمال كردن حقوق زنان افغان، محسوب شود. به همین علت در ظاهر از رفتارهای ظالمانه و استبدادی جنبش طالبان با مردم افغان انتقاد می‌كرد. اما این سیاست دوگانه نمی‌تواند روی رابطه‌ی آمریكا با این جنبش و نقش آن در تقویت و حمایت از این جنبش سرپوش بگذارد. پر واضح است كه انگیزه‌ی اساسی آمریكا از پنهان كردن این رابطه، اجتناب از رویارویی با افكار عمومی غرب، در صورت آشكار شدن این مسئله بود كه آمریكا شریك جرائم جنبش طالبان به ویژه در زمینه‌ی نقض حقوق بشر و مصادره‌ی آزادیهاست.
در حقیقت ایالات متحده‌ی آمریكا امیدوار بود كه طالبان مجاهدین را شكست دهد و بر تمام اراضی افغانستان سیطره پیدا كند و خلاصه اینكه آمریكا می‌خواست چهره‌ی واقعی اسلام را از طریق این جماعت و شعارهای اسلامی افراطی و منحرف آن، خدشه‌دار سازد و گروه‌های انقلابی را كه روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران داشتند، شكست دهد و در نهایت نفوذ ایران را در این كشور كم رنگ كند.

پی‌نوشت‌ها:

1.كوردوز، دیه گو- هاریسون، سلیگ اس. پشت پرده‌ی افغانستان. (مذكور)، ص198.
2.قراگوزلو در ماهنامه‌ی اطلاعات سیاسی و اقتصادی شماره‌ی 174 در مقاله‌ای تحت عنوان «افغانستان پایان همایش بنیادگرایان» می‌نویسد: «هرچند در اولین سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، محافل غربی میزان ذخائر نفت و گاز حوزه‌ی دریای خزر و آسیای مركزی را نزدیك به 200 میلیارد بشكه نفت و 279 تریلیون فوت مكعب گاز برآورد كرده بودند، اما براساس تحقیقات و كاوش های علمی‌تر ذخائر نفت این حوزه را بین 15 تا 29 میلیارد بشكه نفت ذكر می‌كنند كه در چنین حالتی حوزه دریای خزر برحسب ذخائر نفتی آن قابل مقایسه با دریای شمال با 17 میلیارد بشكه نفت و آمریكا با 29/8 میلیارد بشكه نفت می‌تواند باشد و ذخائر گاز این حوزه نیز بین 705/5 تا 108/3 میلیارد متر مكعب گزارش شده است.
3.انصاری، خواجه بشیر احمد، افغانستان در آتش نفت، كابل: انتشارات میوند، 1382، ص65.
4.در 16 مارس 1995م، صفرمراد نیازوف، رئیس جمهوری تركمنستان و بی‌نظیر بوتو، نخست وزیر پاكستان، توافقنامه‌ی احداث خط لوله‌ی انتقال گاز از تركمنستان به پاكستان را امضا كردند.
5.The US and The Taliban under a done deal,Le Monde Diplomatique.January 5th,2002
6.Financial Times,London.October 3rd,1996
7.انصاری، خواجه بشیر احمد، افغانستان در آتش نفت (مذكور)، ص65.
8.همان، ص175.
9.پیتر مارسدن در كتاب خود با عنوان طالبان، جنگ، مذهب و نظم نوین در افغانستان می‌نویسد: «یكی دیگر از دلایل حمایت احتمالی آمریكا از جنبش طالبان، مخالفت این جنبش با ایران بود؛ زیرا آمریكا همواره از حضور ایران به عنوان طرفی محوری و فعال در مسئله‌ی نفت آسیای میانه نگران بود و بر همین اساس می‌توان گفت انگیزه‌ی اصلی آمریكا در حمایت از جنبش طالبان، منافع فراوانی بود كه آمریكا قرار بود به آن برسد.»

منبع مقاله :
سرافراز، محمد، (1390)، جنبش طالبان از ظهور تا افول، تهران، انتشارات سروش