نویسنده: حسن انصاری





 
در سنت صوفیان خراسان از دیر باز، دست کم از سده چهارم تفسیری بر بخشهایی از قرآن منسوب به امام صادق روایت می شده است که می دانیم آن را سلمی در حقائق التفسیر خود مورد استفاده قرار داده است. ادعا شده که حلاج هم از آن تفسیر تأثیر پذیرفته، اما به هر حال در این مورد باید تحقیق بیشتری صورت پذیرد. مجموعه نقلهای مختلف این تفسیر را بر اساس کتاب سلمی، سالها پیش محقق فقید فرانسوی پل نویا در بیروت در ملانژ دانشگاه سن ژوزف منتشر کرد. نویا متذکر شد که ظاهرا ابن عطا، صوفی معروف بغداد در روایت این اثر دست داشته است و به هر حال همو تفسیر ابن عطا را هم که خود در کتاب سلمی نقل شده و آن را نویا در مجموعه ای دیگر منتشر کرد، متأثر از زبان تفسیری امام صادق می داند و مفاهیم بکار رفته در تفسیر ابن عطا را گسترش یافته سنت تفسیر عرفانی و استنباطی ای می داند که به نظر او نخستین بار از سوی امام صادق به کار گرفته شده است. در کتاب تفسیر قرآنی و زبان عرفانی، نویا به تفصیل زمینه های ظهور تفسیر عرفانی را در نسبت با تجربه عرفانی بررسی کرد و طبعا فصلی را نیز به تفسیر امام صادق اختصاص داد (ص ۱۲۸ به بعد از ترجمه فارسی).
نویا در اصالت متن منسوب به امام صادق درنگ زیادی نمی کند و با اعتماد به سلف خود لویی ماسینیون کم و بیش می پذیرد که می توان تعالیم این تفسیر را به آن امام نسبت داد؛ گرچه اظهار تأسف می کند که چرا ماسینیون قرائنی را که در مشابهت این متن با آنچه از امام در آثار امامیه درست آیین و نیز آثار بدعت گرایانه نصیریان و دروزیان یافته است، چندان عرضه نکرده است. اما در عین حال نویا اشاره ای به "همتای شیعی این تفسیر" دارد که آن را تفسیر امام صادق به روایت نعمانی می خواند. از گفتار نویا پیداست که با تفسیر نعمانی آشنایی نداشته و از سنت بحثهایی که در این باره در متون امامیه دیده می شود، بی خبر بوده است. بنابراین ضمن تأکید بر اصالت تفسیر شیعی امام صادق به روایت نعمانی، بلافاصله به مشابهت‌هایی می پردازد که میان آن تفسیر با تفسیر موجود در روایت سلمی قابل بررسی است. محققان ایرانی و غربی که تاکنون درباره مسئله اصالت تفسیر امام صادق به روایت سلمی چیزی نوشته اند، جز تکرار همین حرفها مطلب تازه ای را ارائه نکرده اند. در مقاله ای که آقای اکبر ثبوت در آینه میراث نوشته اند هم حرف تازه ای ارائه نشده و تنها اظهار شگفتی کرده اند که چگونه نویا میان تفسیر منسوب به نعمانی و تفسیر موجود در کتاب سلمی، مشابهت یافته اند، در حالی که میان مضامین این دو کتاب تمایزهای آشکاری دیده می شود و در واقع نسبتی میان این دو تفسیر وجود ندارد. علاوه بر این به درستی آقای ثبوت در مطالبی که ماسینیون درباره این تفسیر ابراز کرده، خدشه وارد نموده و آنها را ناشی از خلط مطالب منابع دانسته اند. مشکل مقاله آقای ثبوت و برخی نوشته های دیگر این است که این نویسندگان دقتی در گفتار نویا مصروف نداشته اند. نویا به تفسیری اشاره می کند که از آن چند نسخه در اختیار داشته و بر اساس آن نسخه ها، شباهتهایی میان این دو تفسیر آشکارا دیده بوده است. وی رضایت‌مندانه با مقایسه دو متن یاد شده، می نویسد که ما با اثری واحد سر و کار داریم با الهامی واحد، سبکی واحد و حتی محتوای روحانی واحد. وی می افزاید که از آن مهمتر در هر دو جملاتی با الفاظ یکسان می یابیم (ص ۱۳۱). مشکل پل نویا تنها این بوده که آن نسخه های تفسیری را که منسوب به امام صادق هستند، اشتباها همان تفسیری فرض کرده که در سنت امامیه به نام نعمانی انتشار یافته است. در واقع اشاره او به وجود شباهتهای آشکار میان این دو تفسیر، مربوط است به شباهتهای میان آن نسخه ها و نسخه سلمی و وی به دلیل آنکه شناختی درست از تفسیر منسوب به نعمانی نداشته، بنابراین گمان برده که آن نسخه های تفسیری به نعمانی مربوط می شوند و در نهایت نتیجه گرفته که بنابراین در سنتهای شیعی هم مشابه با آنچه صوفیان از امام صادق روایت می کنند وجود دارد. با این وصف نویا می نویسد که در این دو روایت مختلف، اختلافات محتوایی مهمی نیز هست که حاکی از انتقال آنها از دو منبع متفاوت است.
به لطف استاد محترم پروفسور محمد علی امیر معزی، استاد کرسی کوربن در مدرسه عالی سوربون، هم اینک نویسنده این سطور عکس سه نسخه خطی این تفسیر کامل و منسوب به امام صادق (که در عین حال برخلاف نسخه سلمی، تفسیری است حجیم) را در اختیار دارد: نسخه کتابخانه خدا بخش پتنه، شماره ۲۳۵؛ نسخه کتابخانه نافذ پاشا در سلیمانیه استانبول، به شماره ۶۵ و نیز نسخه کتابخانه مولانا آزاد دانشگاه اسلامی علیگر هند، به شماره ۲۹۷۶ (سزگین در کتابش ذیل نام امام صادق نسخه های بیشتری را معرفی کرده است. نیز برای نسخه بانکیپور، نک: نویا، ص ۱۳۱ حاشیه ۴۷؛ برای این تفسیر، نیز نک: اثر سلیمان آتش با عنوان مکتب تفسیر اشاری که به فارسی نیز ترجمه شده است). این تفسیر به هیچ روی نسبتی با تفسیر نعمانی ندارد و نه تنها مطالبش با آن تفسیر سراسر متفاوت است، بلکه سند آغازین آن هم به خوبی گویای آن است که این تفسیر غیر از تفسیری است که نعمانی ظاهرا راوی آن بوده است. کتاب با خطبه و مقدمه ای نسبتا بلند آغاز می شود و در دنباله آن در مقدمه تفسیر بسم الله الرحمان الرحیم، سندی داده می شود که ظاهرا چنین می نماید که سند تمامی مطالبی است که دست کم در این تفسیر از امام صادق روایت شده است. این سند چنین است: قال احمد بن محمد بن محمد بن حرث/حارث (نسخه بدل :حرب که یکی تصحیف دیگری است)، حدثنا ابوطاهر بن مأمون قال حدثنی ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزة قال حدثنی أبی محمد بن حمزة قال حدثنی عمی ابو محمد الحسن بن عبدالله عن علی بن محمد بن علی بن موسی الرضا علیهم السلام عن أبیه محمد بن علی عن أبیه علی بن موسی الرضا عن أبیه موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمد الصادق علیهم السلام فی قوله… (نک: نسخه خدا بخش، برگ ۲ أ ؛ مقایسه شود با نسخه نافذ پاشا، برگ ۲ أ و ب ؛ نیز: نسخه مولانا آزاد، برگ ۲ أ که در هر دو نسخه اخیر در سند در میان نام امامان افتادگی آشکاری دیده می شود). در ادامه کتاب، این سند هیچگاه دیگر بار نقل نشده و معلوم نیست که آیا نقلهای زیادی که در این تفسیر از امام باقر (و گاهی از حضرت امیر) آمده، به روایت امام صادق از ایشان باز می گردد و یا اینکه نویسنده این متن، آن روایات را از سنت دیگری روایت می کرده است. به هر حال حسب این سند، روایات تفسیری امام صادق (ظاهرا در تمام متن)، به روایت امام هادی (ع) از آبائشان نقل شده، گرچه در نسخه های کهنتر این متن که در بالا اشاره کردیم، در سند در نام امامان ظاهرا افتادگی وجود دارد و در آنها، امام هادی مستقیما از امام موسی بن جعفر به عنوان پدرشان روایت می کنند که طبعا یا خطای نسخه هاست و یا عدم دقت از سازنده خود متن بوده و تنها در نسخه خدا بخش اصلاح شده است. بنابراین حسب این سندها، راوی اصلی این مجموعه روایات تفسیری امام هادی است. در سنتهای امامی گاهی شاید به غلط تفسیری به نام امام هادی منسوب شده که آنرا همان تفسیر موجود امام حسن عسکری می دانند (نک: مقاله من درباره تفسیر امام عسکری). به هر حال سند نقل شده در بالا در سنتهای امامی شناخته شده نیست. وانگهی به مجموعه روایاتی در تفسیر از امام هادی به نقل از امام صادق در منابع روایی امامیه اشاره نشده است. البته در متن تفسیر موجود امام حسن عسکری، پاره ای از روایات به سند آن امام از امام هادی و آنگاه از آبائشان نقل می شود که آن مجموعه ارتباطی با مجموعه کنونی ندارد. همانطور که گفتیم، در این کتاب، علاوه بر روایات تفسیری امام صادق، تعداد زیادی از احادیث تفسیری امام باقر نیز نقل شده و به ویژه این نقلها در بخشهای پایانی این تفسیر، که تفسیری بر تمام قرآن است، فزونی می گیرد.
هیچ یک از افراد آغازین سند شناخته شده نیستند و تعیین هویت آنها بسیار مشکل است. تنها می توان احتمالاتی را مطرح کرد. در میان اصحاب امام هادی در منابع به ابو محمد الحسن بن عبدالله اشاره نشده است. از دیگر سو، از سند فوق ظاهرا می توان استنباط کرد که الحسن بن محمد بن حمزة که سنتی خانوادگی را روایت می کند، از سادات بوده، اما معلوم نیست که از کدام شاخه سادات. یک احتمال هست که ابو محمد الحسن بن محمد بن حمزه را که بر اساس سند فوق معلوم می شود که نیایش نیز عبدالله نام داشته، شریف ابو محمد الحسن بن حمزة بن علی بن عبدالله الطبری المرعشی، از فقها و محدثان برجسته امامیه بدانیم که در نیمه اول سده چهارم می زیسته است. نسب او در بیشتر منابع به صورتی که گذشت آمده (نک: مقاله ابن حمزه در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، به قلم آقای احمد پاکتچی)، اما در رجال شیخ طوسی (ص ۴۲۲/۶۰۸۷)، نسب او بدین شکل تغییر کرده که او را الحسن بن محمد بن حمزة بن علی بن عبدالله خوانده و از آنجا که منبع شیخ طوسی در رجال در این مورد مشیخه تلعکبری است، شاید به احتمال ضعیفی این ضبط بر ضبط نخستین اولویت داشته باشد. به هر حال طبقه الحسن بن محمد بن حمزه موجود در سند با طبقه روایی ابن حمزه مرعشی سازگاری دارد؛ اما روایتی از او از پدرش ظاهرا تاکنون دیده نشده است. وانگهی مضامین این تفسیر گاهی با مضامین و عقاید شیعی سازگار نیست و بعید است که او راوی این مجموعه روایات بوده باشد.
به هر حال این احتمال هست که نویسنده این متن، خود احمد بن محمد بن محمد بن حارث باشد که او را نیز نمی شناسیم و نیز ممکن است که نویسنده این متن شخص دیگری است که تنها از روایت این احمد بن محمد بهره برده است. به هر حال خود متن هم ادعای این را که متن تفسیر کاملا از امام صادق است، ندارد، بلکه نویسنده که بی تردید سنی مذهب هم بوده و اشارات صریحی به مذهب اهل سنت و جماعت دارد (مانند: نسخه استانبول، ۱۴۰ الف)، در سرتاسر کتاب خود از روایات امام باقر و صادق بهره برده، اما در موارد بسیار اندکی هم از منابع دیگر و یا شاید از خود مطالبی دارد. اگر نویسنده، احمد بن محمد بن محمد بن حارث/حرب باشد، با توجه به سند روایی خود از امام هادی (اگر این سند دست کم در تعداد راویان ساختگی و پرداخته نباشد)، می باید او را از نویسندگان پایان سده چهارم قلمداد کنیم؛ زمانی معاصر با ابو عبدالرحمان سلمی، نویسنده حقائق التفسیر. در این صورت باید گفت، دست کم در نیمه دوم سده چهارم نسخه/نسخه هایی از تفسیری با مایه های صوفیانه از امام صادق در دست عالمان سنی بوده که از آن بهره می برده اند: تحریری از این تفسیر در کتاب سلمی به ودیعت گذاشته شده و تحریری دیگر از آن در نسخه تفسیری که از آن سخن گفتیم، نقل شده بوده است. میان این دو نسخه البته تفاوتها زیاد است، اما می توان داوری نویا را پذیرفت که میان مضامین آن دو تحریر شباهتهای غیر قابل انکاری وجود دارد. به هر حال اشاره نویا به تفسیر شیعی امام صادق که وسیله نعمانی روایت شده بوده، به این نسخه ای که از امام هادی روایت می شده، مربوط است و او در این داوری که میان آن نسخه و نسخه سلمی شباهت وجود دارد، بر صواب است، منتها وی به اشتباه آن نسخه را نسخه ای شیعی و متعلق به نعمانی دانسته است. این امر خود مایه شگفتی است. چرا که در سرتاسر کتاب، گرچه تعالیم متمایل به تشیع بسیار دیده می شود و یا دست کم تعالیم آن در بسیاری از موارد با عقاید شیعی ناسازگار نیست؛ اما در پاره ای از موارد نویسنده متن مطالبی به آن دو امام نسبت داده است که نمی تواند مورد پذیرش یک دانشمند شیعی مانند نعمانی قرار گیرد (مانند نقل فضایل خلفای راشدین: نسخه استانبول، ۱۱۲ ب، ۱۱۳ الف، ۱۱۷ الف، ۱۳۶ الف، ۱۴۷ الف). البته در عین حال به نقل فضائل اهل بیت و تأویل آیات قرآن در مورد ایشان به نقل از آن دو امام نیز توجه شده است (مانند ۱۳۹ الف). نویسنده متن که حضورش در تفسیر بسیار کم رنگ است، محبت آل مصطفی را تقویم اهل سنت و جماعت خوانده است (۱۴۰ الف). با این وجود کتاب که در سنت تفسیر صوفیانه قرآن قابل تحلیل است، بازتاب دهنده تفکر سنی و یا حتی تفکر سنی صوفی نیست و گاهی تعالیمش تنها با تفکر اعتقادی شیعی قابل تفسیر است. در مورد زمان تألیف این متن تنها با تحقیق و مقایسه های بیشتر می توان نظر داد، اما با وجود آنکه ظاهرا تمامی نسخه های آن کهنگی ندارند، اما نبایستی آن را به دوران تصوف متأخر نسبت داد. در کتاب تأثیر تصوف ابن عربی دیده نمی شود و بیشتر کتاب، نماینده تصوف خراسانی آمیخته با تصوف مکتب بغداد است (در پایان تفسیر از جنید و ذو النون اشعاری نقل شده، نک: ۱۵۵ ب). هسته اصلی متن می تواند به سادگی به دوران سلمی نسبت داده شود، اما ظاهرا متن نسخه اصلی تفسیر که شاید آن هم منسوب به امام هادی ( و دو امام باقر و صادق) بوده، در گذر زمان حجیمتر و با تغییراتی روبرو بوده است. با این وصف ما نمی دانیم که دامنه این تغییرات تا کجا بوده و وسیله چه سنتی صورت پذیرفته و انگیزه نسبت دادن چنین تفسیر بلندی به امامان شیعه چه بوده است. این احتمال را هم باید در نظر گرفت که شاید اساسا تألیفی است بهره مند از تفسیر امام صادقِ موجود در کتاب سلمی که بعدها در میان صوفیان سنی مذهب گسترش پیدا کرده و بر اساس آن متن سده چهارم، تفسیری گسترده تر به نام امام صادق و نیز امام باقر تنظیم و پیشنهاد شده است.
بی تردید انتشار متن تفسیر فوق اهمیت دارد و می تواند پرتویی بر تصویری که از امامان باقر و صادق به عنوان مفسر قرآن در میان صوفیان و اهل سنت در سده چهارم وجود داشته است، بیافکند. تحلیل دقیقتر این متن می تواند نکات تازه تری را در این رابطه روشن کند. منبع مقاله :
http://ansari.kateban.com/