استراتژی دفاعی روسیه در سال 2007

روزنامه از منابع محرمانه مطلع شد که وزارت دفاع روسيه کار بر روی دکترين نظامی جديد را آغاز نموده است، پيشبينی می شود که تهيه آن در سال 2007 به پايان برسد. دانشمند مشهور، متخصص در زمينه نيروهای مسلح، درباره اين که اين سند بايد پاسخگوی چه نيازهايی باشد تعمق می نمايد. هيت تحريريه روزنامه با انتشار مقاله وی، خوانندگان را به گفتگوی جدی در اين باره دعوت می نمايد.
دکترين نظامی دولت ها برای دوره مشخصی تصويب می شود که مشروط به شرايط داخلی و خارجی کشور می باشد. سال 1993 اساسنامه دکترين نظامی فدراسيون روسيه تصويب شد اما در سال 2002 روسيه دکترين نظامی تمام عياری را پيش گرفت. از نظر سياسی اين اسناد برای تامين امنيت نظامی در دوره انتقالی از استبداد سوسياليستی به نظام دموکراتیک با اقتصاد بازاری در نظر گرفته شده بود.

وابستگی به ایدئولوژی نظامی

برای آن که دکترین جدید نظامی تهیه شود عاقلانه آن است که به ارتباط آن با ایدئولوژی فعلی نظامی فدراسیون روسیه پی برده شود. دکترین نظامی مانند پدیده ای معنوی است که تشکیل دهنده هسته ایدئولوژی نظامی و هم چنین ساختار معنوی آن است.
همان طور که روشن است ایدئولوژی نظامی شامل دیدگاه های بنیادین دولت نسبت به جنگ ها و صلح ها ، ارتش ها و امنیت نظامی است. به همین علت به نوبه خود از نظر محتوی بسیار وسیع تر از دکترین نظامی بوده و نسبت به آن از جایگاه دستور العمل و جهان بینی برخوردار است.
دکترین نظامی بازتاب متمرکز ایدئولوژی نظامی ، ایده ها، قواعد ، فرضیات و اصول آن و همه بازه های علمی و حقوقی که برای دوره مشخصی و بر پایه شرایط فعلی تا چشم اندازی معین جهت گیری شده است ، می باشد. دکترین نظامی مقدمه ، نتیجه گیری، اصول و دستور العمل های خود را از ایدئولوژی نظامی می گیرد. تهیه دکترین نظامی به این جا ختم نمی شود و بلکه پر مسئولیت ترین و خلاقانه ترین پروسه تنها آغاز می گردد. به ایده ها و دانسته های تئوری باید مسیری عملی داد وتقسیم وظایف و چگونگی وظایف را مشخص نمود. در جریان آنالیز شرایط نظامی – سیاسی و نظامی – استراتژیک می توان به نتیجه گیری ها ، ارزیابی ها ی مختلفی رسید و گزینه های مختلفی در تعیین اولویت در تهدید های داخلی و خارجی ، در آمادگی نظامی کشور، ساخت نیرو های مسلح ، روش های پیشبرد جنگ و تعیین متحدان رسید. از میان همه این گزینه ها لازم است تنها یگانه گزینه صحیح برگزیده شود که این دیگر هنر سیاسی و نظامی است. دانش های تئوری هنگامی که به شرایط مشخص ، تکالیف عملی، امکانات دولت ، محدودیت زمانی وابسته می شوند تبدیل به علم و دیدگاه جدیدی می گردند و این نوآوری دکترین نظامی است که دکترین ملی ، هویتی، وابسته به شعور روسی و ابزار های مختص روسیه می باشد.
دکترین نظامی انتخاب شده تکیه بسیار زیادی بر ثبات داخلی در دولت ، در تامین امنیت نظامی خارجی و انعکاس موفق آن در صورت بروز خصومت دارد. دکترین نظامی می تواند تاثیر متقابلی بر ایدئولوژی نظامی داشته باشد بدین ترتیب که در برابر آن مشکلات جدیدی قرار دهد یا باعث اصلاحات در آن گردد یا موجب تعمیق محتوای آن شود .
در فدراسیون روسیه کار تهیه ایدئولوژی نظامی هنوز خاتمه نیافته است. که این موضوع بر توسعه دکترین نظامی تاثیر می گذارد. حقیقت این است که دکترین نظامی نمی تواند منتظر بماند تا این یا آن مسئله در ایدئولوژی نظامی تحلیل گردد. به همین علت دکترین نظامی می تواند و در این مورد باید از ایدئولوژی پیشی بگیرد.
حل بعضی از مشکلات در فدراسیون روسیه می تواند به طور همزمان انجام شود. پیش از این در اصول دکترین نظامی فدراسیون روسیه و دکترین نظامی سال 2002 درحین تهدیدات نظامی مشخص و تشریح اصول و محتوی تامین امنیت نظامی و تاکید بر لزوم کمک به متحدان و تعیین تکلیف برای نیرو های مسلح متحدان مشخصی در انواع مختلف جنگ ها مشخص نگردیده بود. اهمیت ویژه این مسئله در آن است که فدراسیون روسیه در یک سری از انواع جنگ ها می تواند به همراه این یا آن کشور شرکت کند اما همزمان در دیگر جنگ ها همان کشور ها می توانند در جبهه مخالف قرار گیرند.
مسئله حائز اهمیت آن است که بدون مشخص نمودن متحدان واقعی و بالقوه مشخص کردن تهدیدات نظامی برای فدراسیون روسیه غیر ممکن است. و هم چنین اتخاذ تدابر مشترک با دیگر کشور ها برای پیشگیری از جنگ ها، حرکت های تروریستی نیز و بالاخره آماده سازی تمام عیار کشور و نیرو های مسلح برای پاسخ گویی به تخاصمات غیر ممکن است.
فدراسیون روسیه باید در چهارچوب ایدئولوژی نظامی اصول مشخص سیاست اتحادی داشته باشد. در اصول باید معیار های مشخصی برای روابط اتحادی ممکن در ارتباط با کشور های دموکرات ، دیکتاتور، و استبدادی و هم چنین کشور های صلح جو و جنگ جو؛ کشور های متعلق به تمدن های محلی (اروپایی غربی، چینی، هندی، اسلامی، ژاپنی، آفریقایی و امریکای لاتینی ) مشخص شده باشد. در این ارتباط تعیین این که در انواع مختلف جنگ های ممکن چگونگی گزینه های اتحاد های چند جانبه و چیدمان نیروهای سیاسی بسیار اهمیت دارد.
تهیه معیار های انتخاب متحدان با احتساب کشور های مسلح به سلاح های هسته ای ، شامل آن هایی که رسما به داشتن آن ها اقرار کرده اند ( هند و پکستان) یا آن هایی که اقرار نکرده اند ( اسرائیل) ، کشور های بدون سلاح های هسته ای اما خواهان دستیابی به آن ( کره شمالی و ایران) کشور هایی که سلاح هسته ای ندارند اما قادر به ساخت آن هستند ( آرژانتین ، برزیل، کره جنوبی و دیگران) و بازیگران غیر دولتی ( سازمان های تروریستی ملی یا بین المللی ) نیز از اهمیت کمتری برخوردارنمی باشد.
انتخاب متحدین فدراسیون روسیه تا حد زیادی از ساخت مدل جدید تاثیر متقابل روسیه و امریکا در زمینه هسته ای، نقش های انگلیس ، فرانسه، چین ، در رژیم کنترل سلاح های هسته ای داخل شدن هند، پاکستان و اسرائیل در جمله اعضای رژیم کنترل سلاح های هسته ای ، جلوگیری از دسترسی ایران و کره شمالی به سلاح های هسته ای بستگی دارد.
به اعتقاد ما در کار تهیه اصول سیاست اتحادی فدراسیون روسیه در همه محور های سیاسی و استراتژیک عاقلانه آن است که این مسائل تحت کنترل قرار گرفته شوند: دفاع از منافع ملی خود در اتحاد ها با احتساب الزامی منافع دیگر کشور ها، واقع گرایی، اصول قانونی و اخلاقی، مقابله با هژمونی سیاسی کشور های دیگر در اتحاد ها، عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشور ها ، در رابطه با دیگر کشور ها مد نظر گرفت که تا چه حد ارزش های دموکراتیک در آن ها شایع است، مجاز نداستن تفکر ولایتی نسبت به کشور های کوچک در فضای بازمانده از شوروی ، در اتحاد ها ارزش های دمکراتیک را توسعه و تحکیم دادن، تحکیم و توسعه روابط با ناتو ، تلاش برای تغییر عملکرد این سازمان و تبدیل آن به ابزاری جهت حفظ صلح و ثبات، مبارزه با نهضت های وطن پرستانه کاذب درداخل روسیه و شکل گیری “ دشمن فرضی” ، ایجاد شرایط برای شکل گیری کنترل عمومی بر سیاست نظامی در اتحاد ها، شرکت در اتحاد های چند جانبه ، ایجاد تماس های نزدیک تر با کشور های اسلامی جهت مبارزه مشترک با تروریسم بین المللی .
اصول تئوری سیاست اتحادی فدراسیون روسیه به سیاستمداران و استراتژیست ها اجازه می دهد خلاقانه بر روی این موضوع در دکترین نظامی جدید کار کند.

تقدم سیاست بر استراتژی

در دکترین نظامی سال 2000 اصل تقدم سیاست بر استراتژی نظامی نقض شده است. تهدیدات نظامی در بسیاری از موارد با نظم جهانی و وضعیت سیاسی جهان همخوانی ندارد. از ارزیابی وضعیت سیاسی نظامی جهانی انتظار می رود موارد ذیل را مشخص کند :
ساختار نظم جهانی؛گرایشات و چشم انداز های توسعه کشور های دموکراتیک ، دیکتاتوری، و استبدادی ؛ چشم انداز های توسعه نیروهای حامی جهانی شدن و مخالفین آن ، مشکلات استراتژیک آن ها ؛ مراکز قدرت در نظم جهانی، اهداف سیاسی و استراتژیک آن ها ؛ نمود های سیاسی و استراتژیک پروسه های ژئوپلتیکی ؛ جنبه ها و سمت و سوق فرآیند های مهاجرتی ، آثار استراتژیک و سیاسی آن ها ؛ آثار سیاست هژمونی جهانی ایالات متحده ؛ دولت ها و دیگر نیروهای سیاسی که تلاش می کنند در مناطق ، اتحادیه ها و پیمان ها به قدرت برسند.
در شرایط کنونی نمی توان وضعیت سیاسی نظامی را بدون آنالیز وضعیت مذهبی جهانی بدرستی ارزیابی نمود. در آنالیز مهم تعیین خاصیت تضاد میان ادیان ، امکان افزایش تضاد ها و تبدیل آن ها به مناقشات و سازمان های افراط گرای منطقه ای می باشد.
در دکترای نظامی موجود کلاسه بندی سیاسی جنگ های مدرن وجود ندارد و اشاره ای به اهداف سیاسی و استراتژیک طرف های درگیر در انواع جنگ ها نشد ه است.
مشخص نیست به چه علت کلاسه بندی جنگ ها بر اساس دسته بندی سیاسی اخلاقی به عادلانه و غیر عادلانه در بخش " اول سیاسی - نظامی" داده شده است و نه " اصول استراتژیک - نظامی ".
گویا هنگامی که پای موضوع جنگ های عادلانه و غیر عادلانه به میان کشیده می شود، نیروهای نظامی باید برای رسیدن به اهداف سیاسی عادلانه از ابزار های نا متعارف ، غیر عادلانه ، غیر اخلاقی و غیر قانونی استفاده کنند. به همین دلیل در دکترین نظامی جدید لازم است این موضوع اضافه گردد که فدراسیون روسیه تنها در جنگ ها و در گیری های مسلحانه عادلانه شرکت می کند و برای دستیابی به اهداف عادلانه تنها از ابزار ها و روش های قانونی و اخلاقی استفاده خواهد کرد.
جنگ های مدرن تها توسط در گیری های نظامی پیش نمی رود اشکال غیر نظامی نیز در آن ها استفاده می شود . این ضرورت وجود دارد که در ایدئولوژی نظامی مبحث شرکت طرف های در گیر در جنگ عادلانه، در اشکال اقتصادی، دیپلماتیک و اطلاعاتی جنگ نیز در نظر گرفته شود.
در بخش " اصول استرتژیک – نظامی " شمایل کلی جنگ های مدرن مشخص شده اند اما تنها به اصول و خواص استراتژیک آن خلاصه شده است.
این جا مسئله روش های مبارزات نظامی نا برابر مورد بحث قرر می گیرد.به نظر ما هنگام تهیه ایدئولوژی نظامی و دکترین نظامی، استفاده گسترده از برخوردهای نابرابر در اشکال سیاسی ، اقتصادی، دیپلماتیک،علمی – فنی ، و اطلاعاتی آن در همه جنگ ها عاقلانه می باشد.
در دکترین جدید نظامی ارجعیت سیاست بر استراتژی نظامی هنگام عملکرد های خاص داخلی یا خارجی ارتش روسیه باید رعایت گردد. بسیاری ار تهدید های بر شمرده شده هم در اصول دکترین نظامی فدراسیون روسیه و هم در دکترین نظامی سال 2002 خاصیت انتزاعی دارند : معلوم نیست آن ها چه خطر مشخصی برای روسیه دارند. اشاره کردن به تهدید ها در دکترین تنها به عنوان عامل ، پروسه، پدیده، مسلما کافی نیست. باید به اهداف سیاسی، استراتژیک تهدید ها، پیشرفت های سیاسی، نظامی ، اقتصادی آن ها و ایدئولوژیک – معنوی ممکن متخاصم اشاره گردد . تنها پس از دستیابی به چنین اطلاعاتی می توان تدابیر لازم و مشخص دولت و نیروهای مسلح را برای خنثی کردن تهدید ها تعریف نمود.
در اسناد سال های 1993 و 2002 به اندازه کافی به ارزش های دموکراتيک و نقش آن در تامين امنيت نظامی توجه نشده است. اين تا حد بسياری مربوط به تا انتها کار نشدن بر مسائلی از قبيل رابطه دموکراسی و ساختار نظامی، دموکراسی و جنگ، دموکراسی و مبارزه با تروريسم بين الملل در ايدئولوژی نظامی می شود. محتوای سياسی دکترين نظامی بهتر خواهد شد اگر بر پايه اطلاعات ذيل ساخته شود: آناليز مقايسه ای نيروهای نظامی کشورهای دموکراتيک، ديکتاتوری و مستبد؛ ويژگی های ساختار و نيروهای نظامی دموکراسی؛ برتری رژيم های دموکراتيک در تکميل و سازمان دهی ساختار نيروهای نظامی، در توسعه علوم و فنون نظامی، در دستيابی به تعادل ميان صلحجويی و تامين امنيت نظامی، در هماهنگی ميان استراتژی سياسی ونظامی .
همه شواهد موجود دلالت بر آن دارد که مثبت گرايی در دکترين جديد نظامی وجود دارد.
روسيه بطور خاص از ارزش های دموکراتيک دفاع می کند و با موفقيت در برابر خصومت ها عکس العمل نشان می دهد و با تروريسم بين الملل مبارزه می کند. روسيه قادر است در سال های جنگ سازکارهای دموکراتيک و ارزش های معنوی دموکراتيک را حتی با محدوديت های ومعقول حفظ نمايد.

درس های نياموخته

در تهيه دکترين جديد نظامی بايد از تجربيات گذشته استفاده نمود. اما چگونه؟
بعنوان مثال، در دوران آماده شدن برای جشن های 60 سالگی پيروزی در جنگ جهانی دوم و پس از آن، برخی سياستمداران و فرماندهان نظامی، مديران فدراسيون روسيه و مشخصا وزارت دفاع را به استفاده از تجربه جنگ جهانی دوم جهت آماده سازی ارتش روسيه فراخواندند.
بی شک برخی از تجربيات سالهای 1941-1945 را می توان مستقيما استفاده نمود اما اين برخوردی محدود و جزئی در استفاده از حوادث، اعمال پديده های مثبت و منفی برای تهيه دکترين جديد نظامی است. از پيروزی بر آلمان نازی بيش از 60 سال می گذرد. يکی از درس های اساسی برای روسيه دموکراتيک اين است که جنگ ميهنی خود را در ارتباط بی خدشه با تاريخ نيمه دوم قرن بيستم اروپا و جهان درک نمايد.
بيرون کشيدن درسها از دل تاريخ نبايد تنها برای روسيه صورت گيرد بلکه بايد برای روسيه جديد دموکرات با حکومت قانونی و متعقد به اقتصاد بازار انجام شود. اين ديگر درسهای جديدی است که با آنهايی که در دوره پيشين تاريخی در ذهن ها فرو می شد متفاوت خواهد بود.
پس از خاتمه جنگ نظم جديدی با تهديدها و خطرات خاص خود در جهان پديد آمد، جنگ سرد آغاز گرديد و نهايتا اتحاد شوروی سقوط نمود. در سال های 1991-1992 در کشور ما انقلابی دموکراتيک رخ داد و فدراسيون روسيه پديد آمد و ارتش روسيه شکل گرفت که در دو جنگ چچن و ديگر نقاط حساس شرکت نمود. ( از قضا تهيه دکترين جديد نظامی بدون درس گرفتن از اشتباهاتی که در رفورم نظامی سالهای 1990-2000 مرتکب گرديده شد، غير ممکن است.) همه اين رخدادها تاثير به سزايی بر تجربيات حاصله از جنگ بزرگ ميهنی با آلمان نازی گذاشتند.
کسب تجربه از جنگ با آلمان نازی نبايد تنها از يک منظر بلکه بايد کلی و به ديده جنگی جهانی باشد. آثار و پی آمدهای آن هنوز در سياست های جهانی و منطقه ای وجود دارد و بسياری از ملل از جمله در بعضی از کشورهای بازمانده از فروپاشی شوروی هنوز آن را حس می کنند. در جنگ جهانی دوم کشورهای دموکراتيکی چون ايالات متحده و بريتانيای کبير فعالانه شرکت داشتند. در تهيه دکترين نظامی فدراسيون روسيه بايد دانست که تجربيات آنها در پيروزی هايشان در حفظ ارزش های دموکراتيک در سالهای مبارزات مسلحانه (صرفنظر از بعضی محدوديت ها بر دموکراسی) و استفاده موثر از اقتصاد آزاد چه بوده است.
در اتحاد شوروی پس از پايان جنگ، درس های گرفته شده از آن به خوبی به نفع ديکتاتوری حزب کمونيست اتحاد جماهير شوروی در جنگ کره، جنگ سرد ، آمادگی برای جنگ محتمل جهانی هسته ای و توسعه فضای سوسياليستی عمل نمود.
اگر آمار واقعی تلفات شوروی در جنگ جهانی دوم و يا اسناد توافقات 1939 شوروی با آلمان نازی و يا اطلاعات درباره ابعاد واقعی فجايع سالهای 1941-1942 رو می شد آنگاه پاگرفتن حکومت مستبد و ديکتاتور غيرممکن می شد.
کشورهای اروپايی دموکراتيک خلقی از تجربيات سالهای 1918- 1941 بولشويک ها استفاده نمودند. اما حکام کرملين ايدئولوژی نظامی و ديدگاه مارکسيستی خود نسبت به جنگ و ارتش را به اين کشورها تحميل نمود. مديران سياسی-نظامی روسيه دموکراتيک امروز بايد از اين تجربه برای دکترين جديد درس بگيرند. تجربه صدور هژمونیک انقلاب جهانی سوسياليستی با استفاده از ابزارهای نظامی و غيرنظامی اين درس را می دهد که نبايد دموکراسی را به اجبار و به زور توسعه داد.
انتظار می رود محتوی دکترين نظامی جديد به خاطر ماهيت وجودی خود با ديد مارکسيستی به جنگ وصلح و با ايدئولوژی دولت های شوروی متفاوت باشد.
تجربه جنگ جهانی دوم در اتحاد جماهير شوروی مصلحتگرايانه، انتخابی و در ابعاد محدودی استفاده گرديد.تنها پس از پيروزی انقلاب دموکراتيک در روسيه است که بسياری از درس های آن جنگ به کار می آيند. در دوره گذار آنها نمی توانستند بطور کامل در مدارک سالهای 1993 و 2002 منعکس شوند.
بعلاوه به منظور تهيه دکترين نظامی جديد بايد در نظر داشت که دموکراسی غربی تنها عدالت نيست بلکه جنگ های ناعادلانه، استعمار و اشغالگری نيز می باشد.
ايالات متحده آمريکا چندی پيش به عراق حمله نمود. از اين موضوع دموکراسی روسيه بايد نتيجه گيری کرده و درس بگيرد. اولا غرب در زمينه جنگ و صلح در بحران بسر می برد. دموکراسی های جوان و از آن جمله روسی نبايد اشتباهات دموکراسی غرب را تکرار کند. ثانيا بحران مذکور بخشی از بحران اخلاقی دموکراسی غرب است به همين دليل نياز به نوسازی آن حس می شود. ثالثا دموکراسی های نوپا، از جمله در روسيه، که اشتباهات کمتری نسبت به غرب مرتکب شده اند، می توانند پيشتاز توسعه فرهنگ نظامی در جامعه دموکراتيک شوند. جهت گيری دکترين جديد نظامی فدراسيون روسيه بايد در اين راستا باشد.
و يک درس مهم ديگر که بايد درنظر گرفت اين است که تاريخ روسيه بايد حقيقی گردد. بيش از اين فقدان حقايق تاريخی نمی تواند دوام بيابد.
فرهنگ نظامی روسيه بدون حقايق مشخص و مکتوب تاريخ جنگ های داخلی، دوره پيش از جنگ، جنگ جهانی دوم و عواقب آن و جنگ سرد، فاقد قابليت توسعه موفق است. با تهيه تاريخ حقيقی روسيه و تحولات نظامی آن ، مردم روسيه سرنوشت خود و اجداد خود را تعيين می کنند.
در حال حاضر در فدراسيون روسيه علم تاريخ حقيقی وجود ندارد.در نوشتن تاريخ فدراسيون روسيه بايد از ايجاد اصول فکری آن و در زمينه ايدئولوژی نظامی از ايجاد اصول فکری تاريخ نظامی فدراسيون روسيه شروع کرد. در ايجاد تاريخ حقيقی نظامی روسيه بايد از برخوردهای لنينی-استالينی-خروشچفی و برژنفی نسبت به ارزيابی های تاريخ نظامی اتحاد جماهير شوروی انتقاد نمود. ايدئولوژی شوروی با گرايش بلشويکی، از جايگاه ديکتاتورانه و مستبدانه، تاريخ قبل و بعد از سال 1917 کشور را تحريف نموده است.
انتظار می رود اصول جديد شامل بسياری از حوادث کليدی تاريخی، رخدادها و پروسه ها با توجه به پديده ای جديد و سلسله وقايع تاريخی، تجربيات جنگ سرد، انقلاب دموکراتيک و افشای حقايق پنهان قديمی در عملکرد سياسی و نظامی مديران و ارزيابی مجدد نقاط عطف تاريخی و پروسه های انقلابی شود.
در ايجاد اصول فکری، در تشريح وقايع مشخص بايد در نظر داشت که بسياری از پديده ها در نتيجه نبود آمار و رمزگزاری اطلاعات واقعی، در نظام مارکسيستی، بلشويکی ، روشن نخواهند شد. جهانبينی بلشويکی اجازه ايجاد تئوری دوره آغاز جنگ ها، دفاع استراتژيک، اصول روابط اتحادی با دولتهای دموکراتيک و دفاع چند ميليونی ملت در برابر اشغال کشور را نمی داد. ايدئولوژی مارکسيستی و ديکتاتوری سوسياليستی چهارچوب محدودی برای توضيح وقايع تاريخی داشت.
در ايجاد اصول فکری تاريخ نظامی فدراسيون روسيه برای توضيح وقايع مشخص دو موضوع را بايد در نظر گرفت. اولا بايد از عقل سليم، مصالحه و بخشش پيروی نمود و به هيچ عنوان به خاطر مصالح سياسی نبايد وقايع تاريخ را تحريف نمود. ثانيا نبايد اجازه داد که تجديد نظر تاريخ روسيه تا انقلاب تا ده ها سال طول بکشد. چرا که اين موضوع می تواند لطمه شديدی به ساختار ارتش و تربيت پرسنل ارتش روسيه وارد نمايد.
تحرير تاريخ حقيقی نظامی تاثير مثبتی بر شکل گيری ايدئولوژی نظامی و دکترين جديد نظامی و دکترين نظامی دهه های آينده خواهد گذاشت.

ابعاد انسانی انسانی

رژيم ديکتاتوری استالينی فرهنگ نظامی را با "چهره انسانی" ايجاد ننمود. سوسياليسم، ارزشهای برتر اجتماعی را بر انسان ارجحيت داد. دکترين نظامی شوروی سالهای پيش از جنگ به درستی برای دستيابی به پيروزی با تلفات انسانی کم سمت و سو گرفته بود ولی در دوران رژيم های ديکتاتور و مستبد، اين ايده نتوانست بطور کامل به حقيقت بپيوندد.
دکترين نظامی جديد بايد ابعاد انسانی داشته باشد و حق مسلم سربازان برای زنده ماندن و حفظ سلامت آنها چه در زمان صلح و چه در زمان جنگ در آن رعايت گردد.شعار "مراقبت از مردم" بايد در روح آن نفوذ کند. برای دکترين نظامی سرکوب نيروهای خودی هنگام ايجاد ساختار نظامی و هنگام جنگ غيرقابل قبول است.
"يوکيم واتستيس" فرمانده کل نيروهای مسلح جمهوری ها، پس از پايان جنگ داخلی کتابی به نام "درباره دکترين نظامی آينده" نوشت. فصل آخر " دکترين نظامی و اتيکت سربازان" نام داشت. در آنجا آمده است که " دکترين نظامی بايد به اتيکت سربازان بپردازد." در قوانين اخلاقی آن بايد اتيکت سربازان مدرن نيز گنجانده شود." آرزوی ارزشمند واتستيس نتوانست نه در دوران سوسياليسم توتاليتر و نه در دوران سوسياليسم ديکتاتوری به واقعيت بپيوندد. اما آرزو و تئوری ژنرال بايد در دموکراسی جوان روسيه به واقعيت بپيوندد. مولفه های اخلاقی بايد تشکيل دهنده نظام ارزشی دکترين جديد نظامی برای ايجاد تعادل ميان اخلاق و مصلحت گرايی، هماهنگی ميان سياست و استراتژی و هماهنگی ميان هدف و وسيله شود.
بايد در ايدئولوژی و دکترين نظامی از مواردی که با اومانيسم در تضاد است صرفنظر نمود. ديدگاه اومانيسمی دکترين نظامی موارد ذيل را شامل می گردد: دستيابی به پيروزی در جنگ، نبرد و مناقشه با حداقل تلفات؛ دارا بودن صفات اومانيستی ( بشر دوستانه، انسان محورانه) افرادی که ايده ها و نظريه ها را تهيه و به اجرا می رسانند؛ اومانيسم بايد در محتوی سياسی و در صفات نظامی-استراتژيک سربازان تزريق گردد.
دکترين نظامی سهم بسزايی در ثبات داخلی کشور و تامين امنيت خارجی آن دارد.