نویسنده: رسول سعادتمند




 

سیری در بیانات امام خمینی (ره)

مرفه بودن مسئولین، سرچشمه همه مصیبتهای ملتها

شما اگر توجه کنید به حکومتهائی که در تاریخ بوده است و خصوصاً در این پنجاه سال، ملاحظه می‌کنید که آنهایی که در رأس امور بودند، آنها از این «ملک»ها و «سلطنه»ها و عرض می‌کنم که از این سنج مردم و به اصطلاح از اشراف بودند. وقتی که اشراف به قول خودشان و اعیان و متمکنین و یال و کوپالدارها متصدی امور یک کشور شدند، قهراً اینها مردم را به حساب نمی‌آورند. این یک امر قهری است و در مقابل یک قدرتمند بزرگتر از خودشان خاضع‌اند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان، جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشید، معامله این دولتهایی [را] که ما داشتیم سابق، با مردم سابقه کنید و معامله‌شان را با سفارتخانه‎‌های خارجی، اینها شخصیت خودشان را شخصیت هم نداشتند بکلی از دست می‌دادند. و به آن چیزی که در ذهن من است، یکی از سفرا حالا یا سفیر انگلیس بود، یا یک جای دیگر آن صدر اعظم وقت را پا شد گلویش را گرفت توی اتاق و زد او را به دیوار. در مقابل او، آنها سپر می‌انداختند، لکن در مقابل مردم، آن قدر به مردم ظلم می‌کردند و آن قدر به خیال خودشان به بزرگی و امثال ذلک رفتار می‌کردند که همه می‌دانید.
وقتی بنا شد که متصدی یک امور کشوری، قشر اشراف به اصطلاح خودشان اعیان، مرفه‌ها و صاحب اموال و نمی‌دانم پارک (1) و اتومبیل‌ها و کذا و کذا، یا آن وقت کالسکه‌ها و آن حرفها باشد، این یکی از مصیبتهای بزرگی است که در یک ملت هست. سرچشمه همه مصیبتهایی که ملتها می‌کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان به اصطلاح خودشان از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزشها را به این می‌دانند که آنجایی که زندگی می‌کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها می‌کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم عرض می‌کنم که نخست‌وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت می‌دانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی می‌دانستند، به قدرتهای دیگر می‌دانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند. این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان به اصطلاح خودشان و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی‌شود این کسی را خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آن ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آنها، از باب اینکه می‌دیدند آنها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهم می‌کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه‌ای بزند، مقابل او لنگ می‌انداختند و همه جور تواضعی می‌کردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هرچه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.
این یکی از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوری اسلامی را و متصدیان امور اسلامی را از قشر مرفه و از آن اشراف و اعیان و «سلطنه»ها و «ملک»ها و اینها قرار نداد. و این اسباب این شد و می‌شود که وقتی که بنا شد که یک اشخاصی زندگیشان یک زندگی عادی باشد و ارزش را در این زندگی هم ندانند، ارزش را به ارزش انسانی، ارزش اسلامی بدانند، ارزش اخلاقی بدانند، اگر یک حکومتی ارزشهایش این طور ارزش باشد که ارزش اسلامی باشد، بخواهد خدمت به نوع خودش بکند، خودش را خدمتگزار بداند، اگر دیدش این باشد، قهراً ملت با اوست و قهراً نمی‌تواند یک قدرت خارجی او را تحت تأثیر قرار بدهد. همیشه قدرت خارجی برای اینکه بر مردم مسلط بشود، این بالاتریها را می‌ترساند. آنها هم از باب اینکه تمام توجهشان به این بود که در بین ملت قدرتمند باشند، دارای یال و کوپال باشند، آنها را تسلیم می‌شد برای اینکه به اینها ظلم بکنند. این وضع طبیعی این جور حکومت است و وضع طبیعی حکومتی که از قشر غیرمرفه است، از خود این مردم درست شده، وضع طبیعی‌اش این است که با مردم باشد و خدمت بکند و ارزش را ارزش جاه و مقام نداند. (2)

پیروی از حضرت امیر (علیه السلام) در رعایت بیت‌المال

حکومت، حکومت حضرت امیر- سلام الله علیه- و وضع حکومت او را ما در نظر بگیریم، و کسانی که در حکومت هستند و در دستگاههای دولتی هستند، سیره آن بزرگوار را در نظر بگیرند و ببینند که باید چه بکنند. البته قدرت اینکه آنطور کسی عمل بکند، ماها نداریم، کسی ندارد. به طوری که نقل کردند در یکی از چیزهایی که به بعض از عمال خودشان نوشتند، نوشته‌اند که: «سر قلمها را نازل بگیرند، سطرها را نزدیک هم بنویسید، از چیزهایی که فایده ندارد، احتراز کنید». (3) این یک دستوری هست برای همه؛ یعنی، دستوری هست برای کسانی که در بیت‌المال دست دارند. اینطور حضرت امیر- سلام‌الله علیه- در وقت حکومتش دستور می‌دهد برای صرفه‌جویی. او مضایقه می‌کند که در یک صفحه که می‌شود ده سطر نوشت، پنج سطر نوشته بشود؛ یک قلم که می‌تواند آن مرکبی که در آن وقت بوده است صرف کند، سرش ریزه باشد تا کم صرف بشود، حرفهای غیراصولی نوشته نشود، که صرفه واقع بشود. باز از ایشان نقل شده است که حساب بیت‌المال را می‌کشیدند، چراغی روشن بود، شمعی روشن بود و کسی آمد با ایشان حرف دیگری می‌خواست بزند، شمع را خاموش کردند، فرمودند که این مال بیت‌المال است، تو می‌خواهی حرف دیگر بزنی.
ما چه کنیم با بیت‌المال مسلمین؟ وظیفه حکومتها چیست با بیت‌المال مسلمین؟ این مسئله، مسئله این نیست که در آن وقت و در حکومت حضرت امیر باشد؛ این دستور است در طول تاریخ برای کسانی که متکفل حکومت هستند که تا اندازه ممکن در بیت‌المال تصرف نکنند، یک درهمش در آن طرف حساب دارد. باید حساب بدهیم، باید در پیشگاه خدای تبارک و تعالی، در کارهایی که می‌کنیم، تصرفهایی که در بیت‌المال می‌کنیم، باید بعد حساب بدهیم چرا؟ زیاده‌روی شده باشد، مجازات دارد؛ عدالت شده باشد، مجازات خیر دارد. بیت‌المال مسلمین را بزرگ بشمارید. (4)

مصرف بیت‌المال در امور مربوط به مصالح مسلمین

حکومتهای اسلامی باید بیت‌المال مسلمین را برای جلال و جبروت خودشان صرف نکنند، بیت‌المال مسلمین صرف آن چیزی بشود که برای مسلمین است. وزارتخانه‌ها باید وقتی که می‌بینند که کارمند بیت‌المال مسلمین هستند و مسلمین هستند و از آنجا حقوق می‌گیرند و ارتزاق می‌کنند و اداره، اداره بیت‌المال مسلمین است، حتی در آن مسائلی که حضرت امیر گفته ملاحظه کنند، کوچک نشمرند مسئله را، مسئله بیت‌المال مسلمین است و دستور، دستور اسلام است به حد ضرورت. البته راجع به آن چیزهایی که مربوط به حفظ مقامات است در حالی که ما الآن درش می‌گذرانیم آن یک چیز لازم است، اما به حد لزوم. حتی مطبوعات باید این توجه را داشته باشند که چیزهایی که برای ملت مفید نیست در روزنامه‌ها ننویسند، کاغذ صرف این نکنند، وقت صرف این نکنند. باید رادیو- تلویزیون توجه به این معنا داشته باشد که این از بیت‌المال مسلمین است، باید وقتش صرف چیزهایی که مربوط به مصالح مسلمین نیست، نشود، مسئولیت دارد اینها. باید اشخاصی که، مقاماتی که هستند، ملاحظه کنند که به اندازه ضرورت مشاور بگیرند، به اندازه ضرورت خدمتگزار بگیرند، نه به اندازه دلخواه. و این معنا را باید همه ما بدانیم که دلخواههای ما آخر ندارد. گمان نباید بکنیم که اگر ما به آنجا رسیدیم، تمام شد مسئله، آنجا که رسیدیم بیشتر خواهد شد. امروز حکومتهای کوچک تقاضاهای کوچک دارند، هواهای کوچک دارند، لکن اینطور نیست که این هواها محدود بشود. وقتی به یک حکومت بالاتر رسیدند، تقاضاها زیادتر می‌شود، هواهای نفس بیشتر می‌شود. وقتی رئیس‌جمهور یک کشور پهناور مثلاً امریکا یا شوروی یا هندوستان شدند، آن وقت هوایشان بالاتر می‌رود، قانع نیستند به آنجا، حدود ندارد، انسان لاحد است در همه چیز. گمان نکند انسان که اگر یک جایی دارد که درش زندگی می‌کند، یک جا بهتر پیدا کند، آنجا وقتی رفت راحت است. آنجا تازه اول این است که یک جای بالاتر داشته باشد. (5)

اهمیّت ساده‌زیستی روحانیت و مسئولان

از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مسئله‌ای است که به همه روحانیت و دست‌اندرکاران کشور مربوط می‌شود، و همیشه نگران آن هستم که مبادا نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از ما نگران بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و شما آمده‌اند و اسلام را ترویج نموده و جمهوری اسلامی را بپا کردند و طاغوت را از میان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته، مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده‌اند، عمارت درست کرده‌اند و رفت و آمدهایشان مناسب شأن روحانیت نیست، و آن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند، از دست دادن آن همان و از بین رفتن اسلام و جمهوری اسلامی همان. البته من این نکته را عرض کنم، یک دسته‌ای که در معرض خطر هستند باید خودشان را حفظ کنند، ولی همین‌ها هم باید مواظب باشند که زاید بر میزان نباشد. شما گمان نکنید که اگر با چندین اتومبیل بیرون بیایید وجهه‌تان پیش مردم بزرگ می‌شود، آن چیزی که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است، اینکه زندگی شما ساده باشد، همان‌طوری که سران اسلام و پیغمبر اسلام و امیرالمؤمنین و ائمه ما زندگی‌شان ساده و عادی بود بلکه پایین‌تر از عادی. آنها هم که جمهوری اسلامی را بپا کردند، مردم عادی هستند، و کسانی که بالابالها نشسته‌اند، هیچ دخالتی در این مسائل نداشته و ندارند. این مردم بازار و کشاورز و کارگران کارخانه‌ها و طبقات ضعیف به حسب دنیا و قوی به حسب آخرت هستند که این توقع را دارند که اگر خدای نخواسته، نفوس این مردم از ما منحرف بشود، ضرر آن برای ما تنها نیست، بلکه برای اسلام است. و ما باید حفظ کنیم آنهایی را که اسلام و جمهوری اسلامی را نگه داشته‌اند و بعد از این هم نگه خواهند داشت، و حفظ آن به این است که زندگی ما ساده و عادی باشد. آنهایی هم که می‌خواهند خودشان را حفظ کنند، باید بدانند که گاهی با یک اتومبیل پیکان بهتر می‌توانند محفوظ باشند تا وسیله دیگر. و ائمه جمعه و جماعاتی که اگر عادی بیرون بیایند ممکن است از بین بروند، باید به آن مقداری حفظ کنند که زیاد نباشد. و این طور نباشد که امام جمعه‌ای وقتی در خیابان می‌آید، خیابان را خلوت کنند و هیاهو به راه بیندازند، این طور چیزها حیثیتشان را در جامعه ساقط می‌کند. بزرگی شما آقایان به دنیا نیست، بزرگی شما به آخرت است، و اینکه پیش خدا آبرومند باشید. و این یک مسئله مهمی است که دخالت در حفظ جمهوری اسلامی دارد و ما باید خیلی مواظب باشیم، و اهل علم و دولت و دست‌اندرکاران بیشتر باید مواظب باشند، چرا که همه دنبال این هستند که نقطه ضعفی، خصوصاً از اهل علم پیدا کنند و در همه جا مطرح سازند. و ما باید به گونه‌ای زندگی کنیم که اگر چنانچه آن را از ما گرفتند، حسرت نخوریم، نه اینکه مثل رئیس جمهور امریکا که اگر این مقام را از او بگیرند شاید از حسرت دق کند! (6)

بالاترین خطر برای علما و روحانیت اسلام

من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می‌خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محول فرموده است، از زی روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و برحذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست که بحمدالله روحانیت متعهد اسلام امتحان زهدگرایی خود را داده است، ولی چه بسا دشمنان قسم خورده اسلام و روحانیت بعد از این برای خدشه‌دار کردن چهره این مشعلداران هدایت و نور، دست به کار شوند و با کمترین سوژه‌ای به اعتبار آنان لطمه وارد آورند که إن شاء الله موفق نمی‌شوند. (7)

مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست

ملت عزیز ما که مبارزان حقیقی و راستین ارزشهای اسلامی هستند، به خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست؛ و آنها که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفین و محرومان جهان با سرمایه‌داری و رفاه‌طلبی منافات ندارد با الفبای مبارزه بیگانه‌اند. و آنهایی هم که تصور می‌کنند سرمایه‌داران و مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند و اندرز متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی پیوسته و یا به آنان کمک می‌کنند آب در هاون می‌کوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیاخواهی و آخرت جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند. و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی‌بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنماییم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. (8)

پیروی از امام علی (علیه السلام) در همه ابعاد

شما که داعیه‌ی پیروی از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دارید، لااقل در زندگی آن مرد بزرگ کمی مطالعه کنید، ببنید واقعاً هیچ‌گونه پیروی و مشایعتی از آن حضرت می‌کنید؟ آیا از زهد، تقوا، زندگی ساده و بی‌آلایش آن حضرت چیزی می‌دانید و به کار می‌بندید؟ آیا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بیدادگری و امتیازات طبقاتی، و دفاع و پشتیبانی بی‌دریغی که از مظلومین و ستمدیدگان می‌کرد و دستگیریهایی که از طبقات محروم و رنجدیده اجتماع می‌نمود، چیزی می‌فهمید؟ (9)

پی‌نوشت‌ها:

1. سابقاً ویلاپارک نامیده می‌شد.
2. صحیفه امام، ج16، ص 442 تا 444.
3. نهج‌البلاغه، کلمات 307.
4. صحیفه امام، ج19، ص 373 تا 374.
5. همان، ص 374 تا 375.
6. همان، ص 317 تا 318.
7. همان، ج20، ص 342 تا 343.
8. همان، ج21، ص 86 و 87.
9. جهاداکبر، ص 28.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: قناعت و ساده‌زیستی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم