صرفه جویی در مواد غذایی
ساده زیستی امام خمینی (ره) (3)
صرفه جویی در مواد غذایی
مایحتاج امام روزانه تهیه میشد
آیت الله مسعودی خمینی:
امام مایحتاج خود را روزانه تهیه میکردند و هرگز حاضر نمیشدند چیزی را که همان روز احتیاج ندارند تهیه فرمایند. (1)چرا صد فلس پنیر خریدی؟
حجتالاسلام و المسلمین فرقانی:
یک روز کارگر منزل امام در نجف که از یک مغازه معینی همیشه هشتاد فلس پنیر میخرید چون که آن مغازه از آن پنیر نداشت از مغازه دیگری صد فلس پنیر خریده بود. وقتی صورت خرج را آخر روز خدمت امام آوردند که در آن نوشته بود پنیر صد فلس، امام فرمودند: «چرا صد فلس خریدی؟» کارگر گفت: «آقا، شیخ عباس (مغازهدار) پنیر هشتاد فلسی نداشت.» امام فرمودند: «مگر مغازه دیگر نبود که از او بخری؟» ایشان در امور زندگی خیلی به خودشان سخت میگرفتند. (2)نیم کیلو سبزی بیشتر احتیاج نداریم
آقای سیدرحیم میریان:
یک روز سیدمرتضی خدمتکار منزل امام که مسؤول خرید مایحتاج منزل بود یک کیلو سبزی خوردن گرفته وارد منزل شد. امام در حیاط قدم میزدند که دیدند سید سبزی خریده به او گفتند: سید این سبزی چقدر است؟ گفت آقا یک کیلو. امام فرمودند: «نیم کیلو سبزی بیشتر احتیاج ندارم یک کیلو زیاد است هر وقت سبزی میگیری نیم کیلو بگیر، حالا هم برو نصفش را بده دفتر و نصفش را بده خانم.» (3)نباید از سهم امام بخریم
آیت الله خاتم یزدی:
تا آنجا که اطلاع دارم هزینه زندگی امام در داخل منزلشان از درآمد ملکی که ارث پدریشان در خمین بود تأمین میشد ولی امور بیرونی و مهمانیهایشان از بیتالمال اداره میشد؛ لذا ایشان صرفهجویی میکردند. از جمله امام به سبزی خوردن خیلی علاقه داشتند یک روز به امام عرض کردیم که به ما اجازه دهید یک کیلو سبزی برای سه روز بخریم و هر روز نخریم. فرمودند: «خیر معنا ندارد چیزی را که نیاز نداریم از سهم امام بخریم و ذخیره کنیم». (4)برو پس بده
حجتالاسلام و المسلمین عبدالعلی قرهی:
روزی مشهدی حسین که خادم منزل امام در نجف بود، به من میگفت: «یک دفعه رفتم مرغ خریدم. وقتی آمدم، آقا مرا دیدند و گفتند چی گرفتی؟ وقتی فهمیدند چه خریدهام، فوراً گفتند برو پس بده، برگردان». ما از قضایا خیلی تعجب میکردیم. آخر ما که تقصیر نداشتیم. جاهای دیگر و منازل دیگران را هم دیده بودیم و چشمهایمان به جاهای دیگر بود، به همین دلیل تعجب میکردیم و این رفتار امام برای ما تازگی داشت. (5)یک کیلو را برگردان
حجتالاسلام و المسلمین فرقانی:
در نجف که بودیم یک روز امام سرماخورده بودند. دکتر آمد و ایشان را معاینه کرد و به من گفت: دو کیلو لیمو برای امام بخرید من هم رفتم و فراهم کردم. قیمت آن هم ارزان بود، کیلویی پنجاه فلس. وقتی برگشتیم امام فرمودند: «میوه خریدی؟» گفتم: «بله، دو کیلو خریدهام». فرمودند: «من گفتم یک کیلو» عرض کردم: «آقا شما سرماخوردگیتان طول میکشد، یک کیلو که چیزی نمیشود.» فرمودند: «نخیر، یک کیلو را برگردان.» گفتم: «آقا، من صندوقهای آن بندهی خدا را به اسم شما به هم ریختم و او هیچ چیزی نگفت حالا اگر برگردانم عصبانی میشود.» فرمودند: «باید برگردانی.» گفتم: «چشم.» (6)معمولاً با نان و پنیر سر میکردند
حجتالاسلام و المسلمین فرقانی:
امام تمام سالهایی را که در نجف بودند تا آخر اقامتشان روزه میگرفتند. و غذای افطاریشان بسیار ساده بود. خدا شاهد است بنا به توصیه دکتر برای ایشان کباب برگ درست میکردند و آقا قسمت جزیی از آن را به زور اصرار ما میخوردند. ایشان معمولاً با نان و پنیر سر میکردند. (7)یک کاسه پنیر و یک پاره هندوانه
حجتالاسلام و المسلمین ناصری:
یک بار امام در کربلا بودند ما برای کاری به اندرون رفتیم. خادمه ایشان حضور نداشت. من کنجکاو شدم که ببینم در یخچال آقا چه چیزی هست. به آشپزخانه رفتم و در یخچال را باز کردم. دیدم در یخچال تنها یک کاسه پنیر و یک پاره هندوانه است. (8)از غذای چرب پرهیز میکردند
حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی:
امام همواره ساده زندگی میکردند. ساده میپوشیدند و ساده میخوردند. از غذاهای چرب و سنگین پرهیز میکردند. در نجف غذای مورد علاقه ایشان نان و پنیر و مغز گردو بود. (9)چرا شب برای شام نمیایستید؟
حجتالاسلام و المسلمین فرقانی:
امام خیلی به دنیا بیاعتنا بودند و از آن به قدر ضرورت استفاده میکردند. با اینکه پول و مخارج زندگیشان اینجور که شنیدهام از سهم امام هم تأمین نمیشد. بعضی از مریدهای تهرانی ایشان چون میدانستند که آقا در زندگیشان به خود سخت میگیرد و زیاد احتیاط میکند برای ایشان پول مخصوصی میفرستادند که از آن استفاده کنند، ولی باز امام به قدر ضرورت استفاده میکردند. در نجف اطرافیان ایشان با اهل بیت آقا حدود ده دوازده نفر میشدیم، ولی بیشتر از نیم کیلو و سه ربع کیلو گوشت بیشتر خریداری نمیشد. یک روز در راه حرم آقا به من گفتند: «خانم به من گفته که شما شبها در بیرونی برای شام نمیایستید و به منزل خودتان میروید، بمانید.» گفتم آقا بیرونی شما که خبری نیست من دارم میمیرم الان یک ماه است که به خانه خودم میروم و سرحال آمدهام. امام خندیدند و چیزی نگفتند. (10)زندگی یک طلبه مقتصد را داشتند
حجتالاسلام و المسلمین رسولی محلاتی:
سطح زندگی و خوراک امام واقعاً جوری بود که من میتوانم به جرأت بگویم زندگی داخلی منزل امام در سطح یک طلبه معمولی مقتصد و حتی پایینتر بود؟ من اطلاع داشتم؛ یعنی جوری نبود که من مطلع نشوم، چون مشهدی حسین خدمتکار منزل امام از پول میگرفت. بعضی از دکترها که از ایران به نجف میآمدند و به امام ارادت داشتند و ایشان را میشناختند به ما میگفتند برای تقویت مزاج ایشان با توجه به کهولت سنشان غذای مقوی تهیه کنید ولی امام قبول نمیکردند. (11)به اندازهای که لازم است بگیرید
آیت الله خاتم یزدی:
امام در نجف که بودند نسبت به امور مالی احتیاط فوقالعادهای داشتند؛ مثلاً اگر میخواستند آب لیمو بگیرند، به خدمتکار خود دستور میدادند فقط پنج فلس بگیر (یعنی به اندازهی یک لیوان) هر چه خدمتکار اصرار میکرد یک شیشه بگیرم میفرمودند: «نه، فعلاً به اندازهای که لازم است باید بگیرید.» و در خرید سبزی هم بیشتر از چند فلس مصرف نمیکردند. (12)خودم کشمش همراه دارم
حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی:
امام پس از بازگشت از مرز کویت به هتلی وارد شدند که بسیار مدرن بود. مرکز خارجیها بود. گراسونهای هتل هم به زبان انگلیسی صحبت میکردند. هنگام شام شد، آمدند پرسیدند آقا برای شام چه سفارش میدهند؟ امام فرمودند: «نان با قدری ماست، خودم هم کشمش همراه دارم!» شب که امام خواستند به خاطر گرد و غبار و خستگی راه به حمام بروند به احمدآقا گفتم بگویید حولهای فراهم کنند. امام فرمودند: «لازم نیست، حولههای همین حمام خوب است.» با اینکه عرض کردم چه افرادی در آن هتل رفت و آمد میکردند. (13)به اندازه غذا درست کنید
خانم فریده مصطفوی:
یکی از صفات امام، صرفهجویی در امور زندگی بود و همیشه به ما سفارش میکردند که به اندازه غذا درست کنیم تا اضافه نیاید و در زندگی زیاد مصرف نکنیم. امام همیشه گوشزد میکردند که الآن ما در وضعی هستیم که امکان دارد وضع بعضی از خانوادهها به سختی بگذرد. (14)شما دو گناه کردید
خانم مرضیه حدیدهچی (دبّاغ):
روزی من در نوفل لوشاتو به علت ارزانی دو کیلو پرتقال خریدم و چون هوا خنک بود فکر کردم تا سه چهار روز پرتقال خواهیم داشت. امام با دیدن پرتقالها فرمودند: «این همه پرتقال برای چیست؟» من برای اینکه کار خودم را توجیه کنم عرض کردم: «پرتقال ارزان بود برای چند روز اینقدر خریدم.» ایشان فرمودند: «شما مرتکب دو گناه شدید. یک گناه برای اینکه ما نیاز به این همه پرتقال نداشتیم و دیگر اینکه شاید امروز در نوفل لوشاتو کسانی باشند که تا به حال به علت گران بودن پرتقال نتوانستهاند آن را تهیه کنند و شاید با ارزان شدن آن میتوانستند تهیه کنند، در حالی که شما این مقدار پرتقال را برای سه چهار روز خریدهاید، ببرید مقداری از آن را پس بدهید.» گفتم: «پس دادن آنها ممکن نیست» فرمودند: «باید راهی پیدا کرد.» عرض کردم: «چه کاری میتوانم بکنم.» فرمودند: «پرتقالها را پوست بکنید و به افرادی بدهید که تا حالا پرتقال نخوردهاند شاید از این طریق خداوند از سر گناه شما بگذرد.» (15)ناهار امام و نهار پاپ!!
خبرنگار یک روزنامه فرانسوی:
ناهار امام یک غذای ایرانی به اسم آبگوشت بود و این همان غذایی بود که در آن روز ظهر دیگران هم از آن استفاده میکردند، آیتالله خمینی بر سر سفرهای که به غیر از ایشان همسر، پسر، عروس و نوههایشان بودند، نشسته و بعد از بر زبان آوردن نام خدا مقدار کمی غذا خوردند. مدت ناهار خوردن ایشان دقیقاً هفت دقیقه و چهل ثانیه بود و بعد بلافاصله به اتاق کارشان رفتند. من دو سال پیش یک بار موفق شدم ناهار خوردن «پاپ» را هم به چشم ببینم، مجموعه غذاهایی که برای ایشان تدارک دیده بودند بر روی میزی به طول دوازده متر و به عرض دو و نیم متر چیده شده بود. هیچ نوع غذای ایتالیایی نبود که بر روی این میز نباشد و آن وقت حضرت پاپ بر سر این میز به تنهایی ناهار خود را میل کردند، مدت ناهار خوردن ایشان یک ساعت و پنجاه دقیقه بود و بعد باقی غذای ایشان، آن طور که من فهمیدم، به کلی معدوم شد. (16)اینها را نگه دار برای بعد
خانم ربابه بافقی:
ظهرها که ناهار میآوردم برای امام، اگر از غذایی چیزی میماند، میگفتند که اینها خوبه، اینها را نگهدار برای بعد. اینقدر توجه میکردند. (17)چرا روغن زیاد مصرف کردهاید
آیت الله حسین نوری همدانی:
دوستان مورد اعتماد من برایم نقل کردند که روزی امام برای گرفتن وضو به حیاط میروند، خانمی که برای کمک به امور منزل امام در آنجا کار میکرد، مشغول شستن ظرف برنج بود، امام متوجه چربی بیش از اندازه ته دیگ میشوند و به آن خانم میگویند: «چرا روغن زیاد مصرف کردهاید!» وی میگوید من عادت دارم و با روغن کم نمیتوانم برنج طبخ کنم، به خاطر این موضوع امام به او میگویند: «اینها بیت المال است و باید به اندازه مصرف شود». (18)نباید اسراف باشد
حجتالاسلام و المسلمین امام جمارانی:
امام در ملاقاتی که با مسؤولان برگزاری حج داشتند، فرمودند صرفهجویی در حج به مقدار کافی صورت نمیگیرد و اسراف میشود. سرپرست کاروانها سعی کنند اسرافی صورت نگیرد، نباید مسأله اسراف وجود داشته باشد. (19)پینوشتها:
1. همان، ج2، ص 90.
2. همان، ص 82.
3. همان، ص 84.
4. همان، ص 84-85.
5. همان، ص 85.
6. همان، ص 86.
7. همان، ص 91.
8. همان، ص 90.
9. همان، ص 91.
10. همان.
11. همان، ص 94.
12. همان، ص 95.
13. همان، ص 115.
14. همان، ص96.
15. همان، ص 98.
16. همان، ص 97.
17. همان، ص 115.
18. همان، ص 114.
19. همان، ص 114.
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: قناعت و سادهزیستی، قم: انتشارات تسنیم، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}