نویسنده: زینب مقتدایی
منبع:راسخون




 
چنانچه بخواهیم حوزه های اصلی موضوعی مرتبط با سلامت اجتماعی را در یک محدوده مشخص طبقه بندی کنیم به ۱۰ حوزه زیر می توان اشاره کرد:

1- علائم و مظاهر بیماری(مانند درد و ناراحتی)
2- فعالیت های مرتبط با نقش اجتماعی(مانند خانواده، محیط)
3- عملکرد کلی درجامعه(روابط اجتماعی، تفریحات و فراغت)
4- انرژی و سر زندگی(سطح استقلال، توانایی کار)
5- احساس فردی از سلامت (انرژی، روابط جنسی)
6- موفقیت و شرایط بدن از نظر توانایی عملکردها و کارکردها(مانند معلولیت ها و قابلیت تحرک)
7- قدرت های شناختی(ادراک، شناخت های عمومی و اختصاصی)
8- خواب و استراحت به مقدار ضروری(خواب راحت، خستگی)
9- وضعیت و موقعیت عاطفی(عزت نفس، احساسات مثبت، قوای روحی، اعتقادات شخصی)
10- رضایت کلی از زندگی و ابعاد مختلف آن(منابع مالی، امنیت و ...).

در چارچوب ابعاد فوق تلاش زیادی در جهت مقیاس سازی صورت گرفته است که تحت عناوینی مانند سلامت اجتماعی، کیفیت زندگی و رفاه و آسایش مورد آزمون واقع شده است. این مقیاس ها غالباً دارای سه بعد تحرک فیزیکی، فعالیت جسمی- روانی و فعالیت اجتماعی است و در هر یک از این سه بعد ضابطه های گوناگونی می تواند قرار گیرد.
اشخاصی که از سلامت اجتماعی برخوردارند، با موفقیت بیشتری می توانند با چالش های ناشی از ایفای نقش های اصلی اجتماعی کنار بیایند. آنان در خانواده هایی زندگی می کنند که از ثبات و انسجام بیشتری برخوردار است و احتمالاً می توانند مشارکت بیشتری در فعالیت های جمعی داشته باشند. باید انتظار داشت تطابق آنان با هنجارهای اجتماعی بیشتر باشد، شرایطی که می تواند نقش مهمی در پیشگیری از انحراف که ابعادی فراتر از قلمرو رفتارهای فردی دارد، داشته باشد.

ادبیات پژوهش

"مك آرتور" در سال (1995) ، مطالعه ای را برای بررسی اپیدمولوژی سلامت اجتماعی در ایالات متحده انجام داد . هدف این مطالعه دستیابی به میزان شیوع سلامت اجتماعی سطح بالا و پایین و چگونگی توزیع سلامت اجتماعی در جمعیت، با توجه به متغیرهای سن، جنس، وضعیت تأهل و وضعیت شغلی بود. نتایج نشان داد كه تقریباً 40 درصد افراد بزرگسال، در سن 25 تا 74 سال، در سه مقیاس سلامت اجتماعی دارای نمرة بالا بودند؛ اما 60 درصد افراد بزرگسال در هیچ یك از مقیاس های سلامت اجتماعی نمرة بالا كسب نكردند. 10درصد افراد در سه و بیشتر از مقیاس سلامت اجتماعی نمره بالا داشته اند. داده ها نشان داده اند كه اكثریت افراد بزرگسال در ایالات متحده سلامت اجتماعی سطح متوسط تا بالا دارند. نسبت قابل توجهی از جمعیت، سلامت اجتماعی پایینی دارند كه به تعبیر مك آرتور آن را می توان نوعی ناسالمی اجتماعی تعبیر نمود.
"پاول" در سال (2007) ، پژوهشی را به منظور بررسی رابطة بین عملكردهای ارتباطی، سلامت اجتماعی، معنوی و كیفیت زندگی افراد مبتلا به سرطان، بین سنین 35 تا 80 ، به روش نمونه گیری آسان انجام داد. ابزارهای مورد استفاده برای گرد آوری اطلاعات، كیفیت زندگی، پرسشنامه سلامت اجتماعی- معنوی و پرسشنامه عملكرد اجتماعی بودند. تجزیه و تحلیل آماری نشان داد كه سلامت معنوی عامل تاثیر گذار بر كیفیت زندگی این افراد بوده و سلامت اجتماعی پس از سلامت روانی در رتبه دوم قرار داشت ولی عملكردهای ارتباطی افراد رابطه ای با كیفیت زندگی آنان داشتند.
نتایج یافته های "رفیع پور" در سال (1378) نشان می دهد پایبندی های مذهبی، بیشترین تأثیر را بر اعتماد اجتماعی به مسئولان و احتمال افزایش سلامت اجتماعی دارد. همچنین تأثیر كاركرد نامناسب دستگاه كنترل و نظارت دستگاه قضایی و پلیس نیز روی كاهش اعتماد اجتماعی و ایجاد رفتار نابهنجار تأثیری بسیار قوی دارد. عامل بسیار مهم دیگری كه هم بستگی بسیار قوی با متغیرها دارد، احساس وجود نابرابری های اقتصادی و اجتماعی است كه روی اعتماد اجتماعی و همچنین رفتار ناهنجار تأثیر بسیار قوی دارد.
یافته های "عبدالله تبار و دیگران" (1386) در خصوص سلامت اجتماعی دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی تهران نشان می دهد بین متغیرهای وضعیت تأهل، مقطع تحصیلی، جنسیت، عضویت در انجمن ها و وضعیت اشتغال دانشجویان و سلامت اجتماعی آن ها رابطة معناداری وجود دارد. میانگین نمرات سلامت اجتماعی دانشجویان مقطع كارشناسی ارشد بیشتر از كارشناسی و دانشجویان پسر بیش از دختران بود.
مقاله رابطه سلامت اجتماعی و امنیت اجتماعی با تأکید بر رهیافت پلیس محور در جامعه توسط " عزت ا... سام آرام" در سال (1388) در فصلنامه علمی و پژوهشی انتظام اجتماعی به رشته تحریر درآمده است. روش مقاله به صورت توصیفی و اسنادی به تبیین رابطه حوزه سلامت اجتماعی و امنیت اجتماعی می پردازد. یافته های فوق در مقاله بیانگر این است که «رابطه مستقیمی بین افزایش ناامنی اجتماعی و کاهش میزان سلامت اجتماعی در جامعه وجود دارد. همچنین شاخص مشارکت اجتماعی یکی از ابعاد سلامت اجتماعی است که از مهمترین عوامل تحقق هدف پلیس جامعه محور یعنی توانمند سازی اجتماع به منظور کمک به نفع و حل مشکلات افزایش جرم و بی نظمی در اجتماع است. تحقق سلامت اجتماعی در بین افراد جامعه،تأمین امنیت اجتماعی به عنوان یک نیاز پایه ای بسیار مهم است و سلامت اجتماعی به دلیل تأکید بر جذب افراد در چارچوب های اجتماعی و پذیرش هنجارهای اجتماعی، منجربه توسعه و گسترش تأمین اجتماعی در جامعه می شود. امکان تحقق اهداف پلیس جامعه محور در جامعه ای با افراد سلامت اجتماعی بالا به دلیل سهولت در مشارکت اجتماعی و افزایش اعتماد اجتماعی بیشتر است.»
"غلامرضا گرمارودی و مریم السادات وحدانی نیا"(1385) در مقاله پژوهشی به نام(سلامت اجتماعی؛ بررسی میزان مهارت های اجتماعی دانش آموزان) در فصلنامه پایش به مطالعه ای توصیفی- تحلیلی به صورت مقطعی به منظور بررسی میزان مهارت های اجتماعی دانش آموزان مدارس دخترانه و پسرانه مقاطع راهنمایی و دبیرستان شهرستان کرج پرداخته اند؛ و با استفاده از ابزار استاندارد Gresham& Elliott (نسخه والدین) با انجام پرسشنامه و مصاحبه عمیق صورت گرفت. «در مجموع 1544 نفر از والدین دانش آموزان به سؤالات پرسشنامه مهارت اجتماعی فرزندانشان پاسخ داده و امتیاز مهارت های اجتماعی در مورد 1410 نفر از فرزندان آن ها بدست آمد. میانگین سنی دانش آموزان 7/15 سال (3/1_+= انحراف معیار) بوده و بیشترین آن ها در مقطع دبیرستان به تحصیل اشتغال داشتند. میانگین امتیاز مهارت اجتماعی 8 /52( 8 / 27 +_ = انحراف معیار) بوده و 65 درصد دانش آموزان در هر دو جنس، مساوی و زیر صدك 50 امتیاز مهارت های اجتماعی قرار داشتند. در بررسی روابط تحلیلی، میانگین امتیاز مهارت های اجتماعی با جنس و پایه تحصیلی ارتباط معنی دار را نشان داد. (P.Value به ترتیب002/0 و 04/0). همچنین عملکرد تحصیلی دانش آموزان (غیبت از مدرسه و معدل) با صدك امتیاز مهارت های اجتماعی ارتباط معناداری را بدست آورد (P.Value به ترتیب001/0 و 02/0). دختران در پرسشنامه مهارت های اجتماعی با 4 زیر گروه حس تعاون و همكاری، تعامل با دیگران، مسئولیت پذیری و كنترل بر خود، در یكی از زیر گروه ها بخصوص در زیر گروه حس همكاری امتیاز بیشتری بدست آورده اند كه نشانگر تفاوت در امتیازات دو جنس است. با توجه به نتایج بدست آمده میزان مهارت های اجتماعی دانش آموزان از سطح مطلوبی برخوردار نبوده، و باید از طریق بازنگری در برنامه های آموزشی و تربیتی در سطح خانواده و مدرسه مهارت های اجتماعی آنان را ارتقاء داد.
"فارسی نژاد" (1383) رابطة سبك های هویتی با سلامت اجتماعی و خودكارآمدی تحصیلی دانش آموزان دختر و پسر پایة دوم دبیرستان های شهر تهران ر ا بررسی كرد. نتایج: میانگین نمرات سلامت اجتماعی در نمونه كل 95/2 می باشد كه نمره پایینی است.نمره پسران 08/3 و دختران 82/2 می باشد كه نشانگر بالا بودن نمره سلامت اجتماعی پسران نسبت به دختران است. است.با توجه به نتایج تحقیق می توان گفت كه به طور كلی نوجوانان مورد مطالعه از سلامت اجتماعی پایینی برخوردارند و علت آن را می توان به عدم مشاركت نوجوانان در فعالیت های اجتماعی و محدود بودن شرایط و فضا برای عملكرد های اجتماعی در سن نوجوانان نسبت داد.فارسی نژاد معتقد است همانگونه كه افراد خود را سازنده سرنوشت خویش می دانند به اجتماع نیز به عنوان مجموعه ای از نیروهای بالقوه تأثیر گذار و سازنده می نگرند و در واقع مقیاس رشد اجتماعی در بر گیرنده ارزیابی فرد از نیروهای اجتماعی است و نه ارزیابی فرد از توانمندی های فرد در قبال اجتماع. هم چنین محقق معتقد است كه دختران نوجوان با توجه به اینكه بیشتر به شیوه اطلاع مدار با مسائل برخورد می كنند ارزیابی بهتری از نیروهای اجتماعی دارند.بنابراین نتایج این پژوهش نشان داد نوجوانان اطلاعات مدار و هنجارمدار و كسانی كه از تعهد هویتی بالایی برخوردار بودند، سلامت اجتماعی بیشتری داشتند؛ اما نوجوانانی كه در برخورد با مسائل هویتی، شیوة اجتنابی را به كار می گرفتند، میزان تعهد احساس خودكارآمدی و سلامت اجتماعی آن ها پایین تر بود.
بررسی تطبیقی سرمایه اجتماعی و سلامت روانی دانشجویان غیر بومی دانشگاه های تهران و شیراز توسط "ایمان و همکارانش" (1388) انجام شده در فصلنامه پژوهشی رفاه اجتماعی سال هشتم، شماره 30 و 31 به چاپ رسیده است. «یافته های مقاله نشان می دهد که میان سرمایه اجتماعی و سلامت روانی دانشجویان ارتباط معناداری وجود دارد. نتایج حاصله از ضریب همبستگی محاسبه شده در دانشگاه تهران برای دو متغیر سلامت روانی و سرمایه اجتماعی 59%= r می باشد. این در حالی است که این مقادیر در دانشگاه شیراز برابر با 84% = r می باشد. نتایج از این ضریب به ما می گوید که رابطه بین سرمایه اجتماعی و سلامت روانی در سطح حداقل 95 درصد معنی دار است. نتایج این تحقیق نشان می دهد هر اندازه افراد در ساختار دارای سرمایه اجتماعی بالاتری باشند (به این معنا که این متغییر به عنوان مجموعه ای از ذخائر ارزشمند مانند اعتماد متقابل، حمایت های اجتماعی، روانی و مالی وجود شبکه های خویشاوندی، حس تعلق و وابستگی و مشارکت در جنبه های مختلف زندگی اجتماعی برای افراد وجود داشته باشد) سلامت روانی آن ها در جامعه جدید در وضعیت بهتری قرار خواهد گرفت.»
مقاله روش های موثر آگاه سازی در حوزه سلامت توسط دکتر "نعمت الله بابایی" در مجله پژوهش و سنجش سال (1386) دوره 14شماره 49 به چاپ رسیده است. در این مقاله آموزش و آگاه سازی در حوزه سلامت با تأکید بر مدل سنتی که تکیه بر جنبه های فردی و معمول زندگی می کند و همچنین آموزش های نوین که بر توانمند سازی و عمل اجتماعی افراد در زندگی به امر آگاه سازی در حوزه سلامت پرداخته از سوی نویسنده مورد تأمل می باشد. به نظر نویسنده اگر کارکرد آموزش را زمینه ساز برای تغییر، تعمیق یا تعدیل رفتار در هر حوزه ای بدانیم باید یکسری از اصول آگاه سازی رسانه ای در امر سلامت را به قرار زیر در جامعه به عنوان پیش شرط های موفقیت آمیز آگاهی بخشی رسانه ای بیان کنیم، که این اصول به قرار زیر است: «1- نیاز: باید آموزش ها مبتنی بر نیاز مخاطبان باشد. 2-مراتب: آموزش باید متناسب با درك و پذیرش از سوی مخاطبان باشد. 3- آزادی: باید مخاطبان را در راستای پذیرش پیام های سلامت که بتوانند خود را در این زمینه توانمند سازد آزاد گذاریم. 4- همدلی و روابط انسانی: را باید لازمه جلب اعتماد و علاقه مخاطب از سوی رسانه در امر آموزش سلامت مد نظر آوریم. 5- استفاده از دانش و اطلاعات نوین: از شرایط آگاه سازی به روز شده در حوزه سلامت و پذیرش مخاطبان باید دانست. 6- ارتباط دوسویه: باعث نوعی تحرك در مخاطبان بوده که از حالت یکسویه بودن و انفعالی گشتن مخاطبان در امر آموزش سلامت جلوگیری می کند. 7- استفاده از فناوری و تکنولوژی جدید اثر بخشی پیام های مؤثر حوزه سلامت را در بین مخاطبان ارتقاء می دهد. 8- پیشگیری از انبوه اطلاعات: باعث این شده که مخاطبان در حوزه سلامت با بمباران اطلاعاتی مواجه نشوند. 9- تکرار با تنوع:در راستای نهادینه شدن در حوزه سلامت باعث پرآموزی مخاطبان در امر سلامت می گردد. 10 - استفاده از الگوها و رهبران: از مهمترین روش های شناخته شده و مؤثر امر آموزش برای ایجاد تغییر در رفتار و رگایش مخاطبان در حوزه سلامت می باشد. 11 - استفاده از ایجاد انگیزه و علاقه: در مخاطب آمادگی لازم را برای کسب دانش و تغییر نگرش ایجاد می نماید. 12 - استفاده از حمایت اجتماعی. 13 - اسفاده از هیجان ها و عواطف. 14 - استفاده از خرده فرهنگ. 15 - استفاده از فن شخصی سازی. 16 - استفاده از روش های ادراکی. 17 - تأثیر پذیری. 18 - منافع شخصی. 19 - بی طرفی. 20 - همانند سازی. 21 - تأثیر علاقه. 22 - ترس متوسط و... از مهمترین اصول آگاهی سازی در حوزه سلامت می باشد که می تواند مورد نظر برنامه سازان و تهیه کنندگان رسانه قرار گیرد.»
"جمعه نیا" (1387) رابطة سلامت اجتماعی با سبك های هویت یابی دانش آموزان دبیرستان های شهر گنبد را بررسی كرد. او 373 نفر از دانش آموزان دبیرستان های دولتی شهر گنبد را با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب كرد و در پژوهش خود، از پرسش نامه های سلامت اجتماعی كیز (1998) و پرسش نامة سبك های هویت یابی برزونسكی (1990) استفاده كرد. نتایج این تحقیق نشان داد بین دختران و پسران، از نظر سطح سلامت اجتماعی در ابعاد مشاركت و انسجام اجتماعی، تفاوت معناداری وجود دارد، درحالی كه در پذیرش و شكوفایی اجتماعی و انطباق اجتماعی كه از ابعاد دیگر سلامت اجتماعی است، در بین دختران و پسران تفاوت معناداری به دست نیامد. همچنین بین سلامت اجتماعی و سبك های هویت یابی ارتباط معنی داری وجود دارد.
مقاله شهرنشینی، رسانه و سلامت اجتماعی که توسط "فدایی مهربانی" در مجله پژوهش و سنجش سال (1386) دوره 14 شماره 49 به چاپ رسیده است، به نظر نویسنده «رسانه هایی چون رادیو و تلویزیون حتی می توانند از راه های غیر مستقیم، تعاریفی مناسب و هدفمند از سلامت اجتماعی ارائه دهند. برای مثال شخصیت اصلی یک مجموعه تلویزیونی می تواند بیش از ده ها مقاله و کتاب در القای مفهوم سلامت اجتماعی به شهروندان کارایی داشته باشد. همچنین سلامت اجتماعی، به نوبه خود موجب شکل گیری نوعی شهروندی پویا و اخلاقی خواهد شد. باید پذیرفت که در دنیای امروزه رسانه به عنوان یک گروه مرجع عمل می کند و به این ترتیب، به جایگزینی برای گروه های مرجع در جوامع سنتی- همچون پداران، مادران، بزرگان و.... تبدیل شده است. حقیقت این است که تنها یک رسانه پویا می تواند به بازتولید سلامت اجتماعی در جامعه بپردازد نه رسانه ای که گرفتار مناسبات تولیدی و فناورانه زندگی مدرن شهری است. رسانه باید خود را از انجماد و ساخت برنامه های کلیشه ای رها کند و به نقش خود در فرایند الگوسازی توجه بیشتری مبذول دارند. بنابراین زندگی شهری را می توان زندگی ای دانست که در آن الگوها و مدل های جدیدی از هویت، هر روز به شهروندان عرضه می شود. غنای آموزشی رسانه ها و پرمحتوا شدن برنامه های تلویزیونی می تواند مهمترین راه پیوند رسانه ها با سلامت اجتماعی در قالب شهرنشینی باشد. به هر حال زندگی شهری حاوی موج عظیمی از الگوهای هنجار و ناهنجار است که همه روزه همچون سیلی عظیم بر سر جوانان می ریزد، بویژه که شهروندان جوامع در حال گذار نیاز بیشتری به الگوهای جایگزین دارند؛ به نظر می رسد رسانه های جمعی بویژه تلویزیون می توانند عاملی برای الگوسازی مفهوم سلامت اجتماعی مطابق با هنجارهای پذیرفته شده جامعه باشند.»
همچنین مطالعۀ (رابطه بین رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی با سلامت روانی دانشجویان جدید الورودی دانشگاه تهران 1382- 1381) توسط "عباس بخشی پور رودسری و همکاران" انجام شد. یافته ها نشان داد «که رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روانی را پیش بینی می کند. همچنین تأهل به شکل معناداری با بهداشت روانی بالاتر، رضایت از زندگی و احساس حمایت اجتماعی بیشتر، همبسته بود. بطور کلی آسیب پذیری دانشجویان غیر بومی بالاتر می باشند.»
"مریم کنگرلو"(1387) به سنجش میزان سلامت اجتماعی دانشجویان شاهد مشغول به تحصیل در مقطع کارشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی و مقایسه آن با میزان سلامت اجتماعی دانشجویان غیر شاهد می پردازد. هدف از این پژوهش سنجش سلامت اجتماعی دانشجویان شاهد مشغول به تحصیل در مقطع كارشناسی در دانشگاه علامه طباطبایی و مقایسه آن با سلامت اجتماعی دانشجویان غیر شاهد بوده است و بدین منظور 152 دانشجو به طور مساوی از شاهد و غیر شاهد در سال تحصیلی 85- 86 با روش نمونه گیری طبقه بندی شده و با استفاده از نسبت دانشجویان شاهد هر دانشكده انتخاب شده است. جهت ارزیابی متغیر ها از ابزار های سلامت اجتماعی و چك لیست محقق ساخته مربوط به ویژگی های شخصیتی، خانوادگی دانشجویان شاهد و غیر شاهد استفاده شده است.نتایج این پژوهش نشان داد که «بین میزان سلامت اجتماعی دانشجویان شاهد و غیر شاهد تفاوت معناداری وجود ندارد ولی بین میزان سلامت اجتماعی دانشجویان شاهد با محل تحصیل آن ها، میزان پنهان كردن سهمیه شاهد تفاوت معنی دار است. هم چنین بین میزان سلامت اجتماعی دانشجویان شاهد و ازدواج مجدد مادرانشان، وضعیت تأهل و جنسیت آنان رابطه معنی داری وجود ندارد. پس در گروه دانشجویان شاهد دانشجویانی که از سلامت اجتماعی بالایی برخوردار بودند کمتر تمایل داشتند تا سهمیه دار بودن خود را پنهان نمایند و در مقابل دانشجویانی با سلامت اجتماعی پایین از اینکه سایر افراد بداند که آنها با سهمیه شهدا وارد دانشگاه شده اند نگران بوده و تمایل به مخفی کاری داشتند. همچنین دانشجویان متأهل و بطور کلی دانشجویان شاهد زن از سلامت اجتماعی بالاتری نسبت به سایرین برخودار بودند.»
"غلامحسین قائدی و حمید یعقوبی" در سال (1386) پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین ابعاد حمایت اجتماعی ادراك شده و ابعاد بهزیستی در دانشجویان دختر و پسر دانشگاه تهران و علامه طباطبایی انجام دادند. یافته های نشان دادند که «وجوه مختلف حمایت اجتماعی ادراك شده پیش بینی کننده های بهتری برای رضایت مندی از زندگی و بالانس عاطفی در دختران نسبت به پسران هستند. و بهزیستی روان شناختی و اجتماعی در دختران بیشتر به وسیله حمایت اجتماعی از خانواده و در پسران بیشتر به وسیله حمایت اجتماعی از دوستان پیش بینی می شود. همچنین حمایت ادراك شده از فرد خاص و از افراد گروه در دانشکده اثری بر روی ابعاد مختلف بهزیستی فرد ندارد.»
"هادی عبدالله تباردرزی" (1386) در پژوهشی با عنوان بررسی سلامت اجتماعی دانشجویان به بررسی سلامت اجتماعی دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی و ارتباط آن با متغییرهای دموگرافیک اجتماعی آنان پرداخته است. نمونه مورد مطالعه در این تحقیق 168 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی می باشد كه در دو مقطع كارشناسی و كارشناسی ارشد 94 نفر دختر و 74 نفر پسر مورد مطالعه قرار گرفتند.به طور كلی سلامت اجتماعی در بین دانشجویان با توجه به نمرات بدست آمده در حد متوسط بوده و سلامت اجتماعی دانشجویان کارشناسی ارشد بالاتر كارشناسی، متأهل بیشتر از مجرد، شاغل بیشتر از غیر شاغل و پسر بیشتر از دختر بوده است.هم چنینی سلامت اجتماعی با رشته تحصیلی، تحصیلات والدین، سن، وضعیت سكونت و مذهب ارتباط نداشته است. پس نتایج نشان دادند «میانگین سلامت اجتماعی در دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد (22/72) بیشتر از دانشجویان مقطع کارشناسی (42 /66) می باشد متغییر سلامت اجتماعی با متغیر وضعیت تأهل، عضویت در انجمن ها و وضعیت اشتغال ارتباط معناداری وجود داشت.»
"فاطمه حسینی" (1387) به بررسی میزان سلامت اجتماعی دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن می پردازد. هدف اصلی این پژوهش بررسی میزان سلامت اجتماعی دانشجویان و عوامل مؤثر بر آن می باشد. این پژوهش در دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده است. این پژوهش با روش پیمایشی كه در آن 340 دانشجو كه به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده بودند انجام شد. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شد و مورد بررسی قرار گرفت. تجزیه و تحلیل و آزمون فرضیات با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون فرضیات با استفاده از آماره های گاما و كندال تای انجام شد. نتایج حاصل از این پژوهش شامل موارد ذیل می باشد:
میزان سلامت اجتماعی جامعه آماری در سطح متوسط به دست آمد. بین میزان مهارت های ارتباطی و میزان سلامت اجتماعی، میزان باورهای مذهبی و میزان سلامت اجتماعی و میزان پایگاه اقتصادی- اجتماعی و میزان سلامت اجتماعی رابطه معنی داری وجود دارد و هر سه فرضیه تأیید شد. اما بین نحوه گذران اوقات فراغت و میزان سلامت اجتماعی رابطه ای مشاهده نشد و فرضیه فوق رد شد.
"خواجه دادی و همکاران" (1387) در مقاله پژوهشی (رابطه سرمایه اجتماعی و سلامت مادران) نشان دادند که «سرمایه اجتماعی با هر دو بعد سلامت جسمی و روانی رابطه معناداری دارد.»
"بلانکو و دیاز"( 2007 ) در مقاله ای با عنوان (نظم اجتماعی و سلامت روانی با رویکردی به سلامت اجتماعی) سعی کردندتا «ارتباط بین ابعاد سلامت اجتماعی را بعنوان شاخص نظم اجتماعی با جنبه های دیگری از سلامت مثل میزان افسردگی، عزت نفس،سلامت درك شده، محرومیت، میزان آنومی و کنش های متقابل اجتماعی ، احساسات مثبت و منفی و رضایت را مورد بررسی قرار دهند.»
"کیکوگنانی و همکارش"( 2007 ) در پژوهشی سعی کردند «تا به ارزیابی ارتباط بین مشارکت اجتماعی، درك از اجتماع در میان جوانان دانشجو ایتالیایی، آمریکایی و ایرانی و تأثیر این دو متغیر بر سلامت اجتماعی بپردازند.»
"لاروچ" در سال (1998) مطالعه ای توصیفی را با عنوان (سلامت اجتماعی روی 151 دانشجوی دانشگاه در بوستون ماساچوست) انجام داد. «هدف مطالعه تعیین ارتباط بین وضعیت سلامت اجتماعی، جنسیت، متوسط نمره تحصیلی و تعیین کننده های اصلی مرتبط و غیر مرتبط در سلامت با سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت آن ها بود. زنان دانشجو به نحو معنی داری در ابعاد تغذیه، روابط بین فردی، مسئولیت پذیری در مقابل سلامت و سبک زندگی ارتقاء دهنده ی سلامت رفتار بهتری از مردان داشتند.»

مبانی نظری

بطورکلی ما می توانیم سلامت را برحسب دو عامل مورد بحث قرار دهیم؛ «یکی واحد تحلیل،که می تواند شخص، خانواده، اجتماع وبطور کلی جامعه باشد و دوم ترکیبی از جنبه هایی که شخص به آنها توجه می کند؛ یعنی: فضایی، محیطی، اقتصادی، اجتماعی،روانی، جسمانی ویا احساسی. این دو عامل می توانند به عنوان دو محور از یک نمودار برای داشتن انواع گوناگونی از سلامت درنظرگرفته شوند.» سلامت در طول سده ها از یک مفهوم انفرادی، به صورت یک هدف جهانی و در برگیرنده کیفیت زندگی در آمده است. عموماً دو رویکرد متفاوت درتعریف سلامت وجود دارد که عبارتند از: «1) رویکرد بیماری محور: این رویکرد با حضور وعدم حضور بیماری درمقوله های مختلف جسمانی و روانی محدود شده است.» از این منظر سلامتی حالتی است که علایم بیماری در فرد وجود نداشته باشد و سلامت هدف نهایی پزشکی بود. «در این دیدگاه نقش عوامل تعیین کننده زیست محیطی، اجتماعی و روانشناختی نادیده گرفته می شود. همچنین این الگو در حل بسیاری از مسایل اساسی بهداشتی انسان از جمله اعتیاد، بیماری های روانی و... نارسا بوده است.» رویکرد سلامتی محور که در آن سلامت را به عنوان حالت برخورداری از درجه بالایی از بهزیستی تعریف می کنند. «طبق نظریه سلامتی، فردی سالم فرض می شود که درجات عالی شاخص های سلامت را دارا باشد.» کرتیس عقیده دارد که «سلامت حقیقی، فرایند نیرومند شدن و قادر بودن توام با داشتن یک زندگی خوب را منعکس می کند.» این رویکرد، که در حیطة روانشناسان مثبت نگر قرار دارد «به استعدادها و توانمندی های انسان بجای پرداختن به ناهنجاری ها و اختلال ها توجه می کند. و هدف نهایی خود را شناسایی سازه ها و شیوه هایی می داند که بهزیستی و شادکامی انسان را به دنبال دارد.» روانشناسان بزرگی مانند جیمز، راجرز،مازلو، فرانکل و یونگ برداشت های مثبتی از شخصیت سالم و کنش وری مثبت به دست داده اند. در بطن این جنبش پژوهشگران برجسته ای چون سلیگمن (2000)، ریف و سینگر(1998) و کییز(1998) بر لزوم در نظر گرفتن جنبه های مثبت بشر و مفهوم بهزیستی در تعریف سلامت تأکید کرده اند.
سلامت اجتماعی یا حداقل فقدان آن یک نگرانی مهم در نظریه های کلاسیک جامعه شناسی برای نهاد های اجتماعی از جمله نهاد اولیه خانواده می باشد. «از نظر تجربی این موضوع ریشه در ادبیات جامعه شناسی مربوط به ناهنجاری و بیگانگی اجتماعی دارد.» دورکیم معتقد است «از جمله مزایای بالقوه زندگی عمومی، یکپارچگی و همبستگی اجتماعی است یعنی یک احساس تعلق و وابستگی، درک آگاهی مشترک و داشتن سرنوشت جمعی.این مزایای زندگی اجتماعی یک اساس و بنیان برای تعریف جهانی و کلی از سلامت اجتماعی است.» چگونگی انفصال فرد از نظم جمعی و نابسامانی در سیستم هنجاری و آنومی از مباحث اخصی است که در تئوری نابسامانی (بی هنجاری) دورکیم، مرتن مورد توجه قرار گرفته است. او بی هنجاری را به مفهوم فقدان اجتماع بین فرد و جامعه درباره اهداف اجتماعی و انتظارات جمعی و آنچه که جامعه به عنوان الگوهای رفتار برای اعضا خود متصور شده است بکار می برد. دورکیم دو نوع آنومی را تشخیص می دهد: «یکی در سطح فردی و دیگری در سطح اجتماعی.آنومی در سطح فردی یا آنومیا نوعی احساس فردی از بی هنجاری است و نشانگر حالتی فکری است که در آن احساسات فرد نسبت به خود وی سنجیده می شود. چنین حالتی همراه با اختلالاتی در درون فرد بوده و او نوعی احساس بی هنجاری، پوچی و بی قدرتی را تجربه می کند.آنومی در سطح اجتماعی، نشانگر نوعی اختلال و بی هنجاری جمعی است که در آن احساسات فرد با توجه به سیستم اجتماعی سنجیده می شود. زمانی که توازن اجتماعی وجود ندارد، فرد فاقد وسیله لازم جهت تنظیم رفتار خود و تطبیق آن با معیارهای اجتماعی مقرر و نیز فاقد احساس حمایت جمعی و پشتیبانی اجتماعی است. در این جا می توان گفت عوامل اجتماعی یکسانی برهر دو نوع نابسامانی مؤثرند، یعنی جامعه بیمار، تولید افراد بیمار می کند و وفور افراد بیمار در جامعه خود به بیمار شدن جامعه منتهی می شود.» هیرشی در تئوری پیوند اجتماعی و تأثیرش بر آنومی(علیوردی نیا،1387)، مارکس در تئوری از خودبیگانگی(آرون،1381) و مرتون در بحث آنومی(رفیع پور،1378)، براساس رویکرد بیماری محور، سلامت جتماعی را عدم حضور عوامل ضد اجتماعی مانند از خودبیگانگی و بی هنجاری(آنومی) در فرد دانسته اند، در واقع در تعاملات خانوادگی که هیچ گونه ارزش و برابری را برای افراد قائل نیستند، و حتی خانواده ای که هیچگونه حمایت اجتماعی، اعتماد و حق مشارکت را برای فرزندان و سایر اعضای خود قائل نیست، و در واقع اعضای خانواده نمی توانند نقش اجتماعی خود را به نحو احسن اجرا کنند، و انتظارات سایر اعضای خانواده را با توجه به موقعیتی که در سیستم خانوادگی دارند، ایفاء کنند، چنین خانواده ای دچار استحاله منفی ارزش ها و هنجارها قرار گرفته و بی هنجاری و نظم جمعی تبدیل به رویکرد فردگرایی و منفعت طلبی فردی در خانواده می شود؛ در نتیجه آنومی و آسیب اجتماعی و یا بروز انواع انحراف ها و جرایم فردی و خانوادگی رشد می یابد؛ در نتیجه این امر شاخص های سرمایه اجتماعی(اعتماد- مشارکت- صداقت) و معیارهای سلامت اجتماعی چون (حمایت، انسجام، سازگاری، پذیرش، پیوستگی و...) از بُعد اجتماعی از بین می رود و در نتیجه اضمحلال خانواده شکل می گیرد.
لارسون و کییز با توجه به رویکرد سلامت محور یک چارچوب مفهومی و نظری برای سلامت اجتماعی ارائه داده اند. از نظر لارسون (1993) «سلامت اجتماعی ارزیابی فرد از کیفیت روابطش با خانواده، دیگران و گروه های اجتماعی است و در واقع شامل پاسخ های درونی فرد نسبت به محرک ها و احساسات، تفکرات ورفتارهایی است که نشانگر رضایت یا عدم رضایت فرد از زندگی و محیط اجتماعی است.» کییز از یک اصل جامعه شناختی و روان شناختی نشأت می گیرد. طبق نظر کییز «حلقه مفقوده در تاریخچه مطالعات مربوط به سلامت و خصوصاً سلامت ذهن پاسخ به این سؤال است که آیا ممکن است کیفیت زندگی و عملکرد شخصی افراد را بدون توجه به معیار های اجتماعی ارزیابی کرد. سلامت اجتماعی ترکیبی از چند عامل است که در مجموع نشان می دهند چقدر یک شخص در زندگی اجتماعی اش مثلاً بعنوان همسایه، همکار و شهروند عملکرد خوبی دارد. پس بر اساس این دیدگاه، کییز سلامت اجتماعی را به عنوان کیفیت روابط با دیگران که شامل (دوستان، نزدیکان،آشنایان، همکاران و گروه های اجتماعی که فرد در آن ها عضویت دارد،) مورد مطالعه قرار می دهد.وی سلامت اجتماعی را شامل عناصری متعدد دانسته که در کنار یکدیگر بیانگر این است که چگونه و در چه درجه ای از رفاه در زندگی اجتماعی خود، خوب عمل می کنند.(مثلاً به عنوان همسایه، همکار و همشهری). کییز معتقد است «بهزیستی یک اساس و بنیان اجتماعی دارد و بدین ترتیب سلامت اجتماعی را ارزیابی شرایط و عملکرد فرد در جامعه تعریف می کند» و عملکرد اجتماعی خوب در زندگی چیزی بیش از سلامت جسمی و روانی است و چالش های اجتماعی را در بر می گیرد. «کییز از نظریه پردازان سلامت اجتماعی، به رابطه قوی بین سلامت اجتماعی،از خود بیگانگی و ناهنجاری ها اشاره کرده است و در مطالعه سلامت اجتماعی در ایالات متحده نتایجی به دست آورده است: 1- بین سلامت اجتماعی با رفتارهای اجتماع پسند و مسئولیت پذیری زندگی اجتماعی رابطه های مثبت زیادی مشاهده شد. 2- همچنین سطوح سلامت اجتماعی به خصوص انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی در افرادی که با اطرافیان خود برای حل مسائل و مشکلات همکاری و همفکری می کردند در مقایسه با افردی که با اطرافیان خود ارتباط نداشتند میزان بالاتری داشت. همچنین گرچه مشخص نیست سلامت اجتماعی، معلول یا علت مسئولیت پذیری در برابر زندگی اجتماعی است، اما به طور واضحی با جایگاه و رضایت از زندگی اجتماعی رابطه دارد.». از نظر کییز هیچ ادبیات پژوهشی روی سلامت اجتماعی در بُعد فردی وجود ندارد؛ لذا وی در یک تحلیل عاملی گسترده پیشنهاد می دهد که سلامت اجتماعی افراد و خانواده از پنج جزء تشکیل شده است: الف) شکوفایی اجتماعی، ب) همبستگی اجتماعی، پ) پذیرش اجتماعی، ت) مشارکت اجتماعی، ج) انسجام اجتماعی که قبلاً به آن اشاره شد. با توجه به این معیارها، سرمایه اجتماعی از طریق بسترسازی اعتماد، صداقت، تعهد، مشارکت و انسجام اجتماعی و خانوادگی نقش بارزی در ترغیب و اقناع سلامت اجتماعی خواهد داشت.