برنامهی پنجم توسعه و ضرورت توجه به جهانی شدن فرهنگ و تأثیر آن بر بحران هویت فرهنگی شهرها و تبعات آن بر امنیت اجتماعی
هویت و برنامهی پنجم توسعه
در این مقاله، تأثیر جهانی شدن فرهنگ و رابطه آن با هویت شهری و پیامدهای آن برای امنیت اجتماعی به خصوص تبعات منفی آن برای مهاجران و حاشیه نشینها مورد بررسی قرار گرفته و راهبردهای اساسی که با توجه به سیاستهای
نویسنده: سینا کلهر (1)
برنامهی پنجم توسعه و ضرورت توجه به جهانی شدن فرهنگ و تأثیر آن بر بحران هویت فرهنگی شهرها و تبعات آن بر امنیت اجتماعی
چکیده
در این مقاله، تأثیر جهانی شدن فرهنگ و رابطه آن با هویت شهری و پیامدهای آن برای امنیت اجتماعی به خصوص تبعات منفی آن برای مهاجران و حاشیه نشینها مورد بررسی قرار گرفته و راهبردهای اساسی که با توجه به سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه ابلاغی رهبری برای کاستن از آثار زیان بار این پدیده باید در تدوین برنامه پنجم توسعه مورد توجه باشد، ارائه شده است.کلیدواژهها: فرهنگ، جهانی شدن، هویت شهری، امنیت اجتماعی و برنامه پنجم توسعه.
1- جهانی شدن
جهانی شدن پدیدهای چند وجهی است که با گذشت چند دهه از زایش مفهوم آن هنوز تعریف ثابت و واحدی از سوی صاحب نظران برای آن ارائه نشده است. در حالی که عدهای معتقدند؛ «جهانی شدن در ذات فرهنگی مدرن نهفته است» (تاملینسون، 13:1381)، گروهی دیگر آن را به عنوان «تشدید روابط اجتماعی» جهان تعریف کردهاند. همان روابطی که موقعیتهای مکانی دور از هم را چنان به هم پیوند میدهد که هر رویداد بین المللی، تحت تأثیر رویدادهای دیگری که کیلومترها با آن فاصله دارد شکل میگیرند (گیدنز، 1378). در واقع جهانی شدن گسترش مشابهتها، پیوندها و ارتباطات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی میان مردم جهان است. «شبکهای به سرعت گسترش یابنده و همیشه متراکم شونده از پیوندهای متقابل و وابستگیهای متقابلی است که وجه مشخصه زندگی اجتماعی مدرن به شمار میرود» ( تاملینسون، پیشین: 14). نظریهپردازان مسئله جهانی شدن به دو گروه عمده تقسیم میشوند: «در یک گروه دولتها همچون کنشگران در نظر گرفته میشوند که با یکدیگر و با سازمانهای فراملی در ارتباط و کشمکشاند و در گروه دیگر نظریه نظام جهانی والرشتاین مطرح است که بر طبق آن نظام مدرن جهانی سه بخشی سازنده را در برمیگیرد؛ بخش کانونی، بخش نیمه پیرامونی و بخش پیرامونی، هر چند این بخشها از جهت منطقهای و جغرافیایی در راستای زمان جابه جا میشوند» (گیدنز، پیشین).جهانی شدن دارای چهار بعد است. بعد اول شامل «اقتصاد جهانی سرمایه داری» است. در این بعد، مسئله اقتصاد و جهانی شدن آن و... مطرح میباشد. بعد دوم «نظام دولت ملی» است. در این بعد، مسئله روابط دولتهای ملی با یکدیگر و میزان استقلال و وابستگی آنها مطرح است. بعد سوم؛ سامان نظام جهانی است که در آن پیوندهای میان صنعتی شدن جنگ، جریان یافتن اسلحه و فنون سازماندهی نظامی از برخی نقاط جهان به جاهای دیگر مطرح است. سرانجام، توسعه صنعتی بعد چهارم جهانی شدن است که آشکارترین جنبه آن، توسعه تقسیم کار جهانی است. تأثیر صنعت گرایی به هیچ روی محدود به عرصه تولید نیست، بلکه بر بسیاری از جنبههای زندگی روزانه نیز تأثیر میگذارد و خصلت نوعی همکنش انسانی را با محیط مادی تحت تأثیر قرار میدهد.
صنعتگرایی بر ادراک ما از جهان واحد نیز تأثیر میگذارد، زیرا یکی از مهمترین تأثیرات صنعتگرایی، دگرگونی فناوری ارتباطات بوده است. این تفسیر ما را به جنبه کاملاً بنیادی از جهانی شدن میکشاند. این جنبه را که در پشت هر یک از بعدهای مطرح شده فوق قرار دارد، میتوان «جهانی شدن فرهنگ» نامید (گیدنز، 1380: 180-181).
2- جهانی شدن فرهنگ
دو مسئله بنیادی درباره جهانی شدن فرهنگ مطرح است: نخست از بین رفتن تفاوتها و ایجاد هم شکلی فرهنگی است. یعنی یک روش و شیوه زندگی واحد، که در اینجا روش و شیوه زندگی غربی است که بر سایر فرهنگها چیره خواهد شد و یک شکلی فرهنگی پیش خواهد آمد.«نظریه همگنی، جهانی شدن را به عنوان هماهنگی با خواستههای یک فرهنگ مصرفی استاندارد شده نشان میدهد. هماهنگی که همه جا، کم و بیش یکسان مینمایاند. بنابراین پافشاری بر همگنی فرهنگی به عنوان پیامد جهانی شدن به معنی حرکت به سوی یک شکلی و فراگیری جهانی به کمک ایده هم جواری است» (تاملینسون، 1381).
در این میان اما «ایده ارتباط ممکن است به معنی همجواری جهانی- مکانی فزاینده گرفته شود. آنچه مارکس در گروندریسه (1973 الف) آن را نابودی مکان توسط زمان نامیده و آنچه دیوید هاروری (1989) آن را فشردگی زمانی- مکانی خوانده است (همان: 15)، همان چیزی است که عدهای به نام آمریکایی شدن از آن یاد میکنند و آن را نشئت گرفته از دیدگاه دهکده جهانی میدانند (اورسلی، 1378: 127).
در مقابل، عده دیگری نیز معتقدند که «علی رغم ایجاد مشابهتها و پیوندهای فرهنگی در میان فرهنگهای مختلف جهان، گرایش به سوی چندگانگی فرهنگی نه تنها زمینه خود را از دست نداده بلکه یکی از جنبههای اصلی تمدن جهانی است (آشوری، 131:1381). در همان حال در زندگی محلی، در مقابل «زندگی جهانی» زودگذر فضای ترمینال فرودگاه (یا در واقع ترمینال کامپیوتری)، در سطح گستردهای از وجود اجتماعی انسان است که به دلیل قید و بندهای جسمیت فیزیکی، حتی در دنیای جهانی شدن نیز همچنان مسلط است. بیشتر زمان و مکان در تصرف زندگی محلی است» (تاملینسون، 23:1381).
در این میان اما «فرهنگ» مفهوم مبهمی دارد که طی چند قرن مورد بحث رشتههای مختلف قرار گرفته و گذشت زمان از ابهام آن نکاسته است. بحث انگیز بودن فرهنگ و تعریف آن از دیدگاههای مختلف باعث شده است که انواع متفاوتی از مفاهیم و معانی از این واژه استنباط شود (آشوری، پیشین)، از جمله معانی عمده مفهوم فرهنگ عبارت است از هویت بخشی به گروههای اجتماعی، پیکره سنتهای مستقل، مجموعهای از رفتارهای منسجم الگودار، تعیین کننده کنش انسان، بیان هنری تجربه انسان، مجموعه نمادهای مورد توافق کنشگران، در میان تعاریفی که جامعه شناسان کلاسیک از مفهوم فرهنگ ارائه کردند، تیلور فرهنگ را «مجموعه پیچیدهای از شناساییها، اعتقادات، حقوق، آداب، اخلاق و سایر خصوصیاتی که فرد به عنوان عضو جامعهاش کسب میکند» میداند (همان) و از جمله تعاریف امروزین فرهنگ این است که آن را «شیوه زندگی» میدانند (بیلینگتون، 41:1380).
این تعریف به نوعی با قدیمیترین تعریف فرهنگ به عنوان هویت بخشی به یک گروه اجتماعی در ارتباط است که در مقاله حاضر همین معنای فرهنگ مورد نظر است. معنای فرهنگ به منزله هویت بخشی این است که افراد سازنده یک الگوی جمعیتی، اعضای یک نظام ارتباطی نیز هستند. که همگی در آن الگو سهیماند و آن را انتقال میدهند. از سوی دیگر، ماکس وبر معتقد است که «مفهوم فرهنگ مفهوم ارزش است» ولی برای درک این تعریف باید، وابستگی عمیق ارزشها و سمبلها به تغییرات مادی و نتایجی که این ارزش در سمبلها به دنبال میآورند و یا خود از آنها زاده میشوند توجه کرد.
در واقع، نوعی دیالکتیک بین ارزش، سمبل و تغییرات مادی وجود دارد، زیرا فرهنگ از سلسله الگوها و زمینههایی متأثر است که مایه وابستگی همه افراد یک جامعه به یکدیگر میباشد. آنچه مهم است رابطه متقابل بین تظاهرات مادی و جنبههای غیر مادی یک جامعه است (آشوری، پیشین:120).
مهاجرت بسیاری از افراد جامعه به شهرها باعث شده است که این نظام ارتباطی در درون شهرها شکل گیرد. علاوه بر این «شهرها و معماری آنها محصولات فرهنگی هستند، به این معنا که میتوانند همچون نمادها عمل کنند. هرچند نمیتوانند همچون بازنمودها عملی کنند، به همان معنایی که سایر محصولات فرهنگی نمیتوانند (لش، 1383).
از همین روی «ساختمانها و شهرها ساختی مادی دارند که بسیار برجستهتر از سایر محصولات فرهنگی است، یعنی محتوای آنها بیشتر از آنکه فرهنگی باشد، مادی است» (همان :278). شهرها و ساختمانها فضایی را فراهم میآورند که در آن کالاهای مادی و فرهنگی به گردش درمیآیند و در همان حال، فضایی برای به گردش درآمدن مردم نیز هستند. شکل گیری ارزشها و هنجارهای جهانی تغییرات بزرگی را در شهرها ایجاد کرده است.
«تغییرات بزرگ در شهرهای غربی در اواخر قرن 19 شروع شد. به طوری که برطبق اصول هوسمان، ساخت و ساز بلوارها و ساختمانهای انبوه صنعتی ناگهان چهره شهرهای غربی را تغییر داد» (همان: 284). تا جایی که برخی معتقدند؛ توسعه شتابان کلان شهرهای بزرگ در اواخر قرن 19 مدرنیسم را ایجاد کرد» (همان :285). در هر حال، با ایجاد فضا و کالبد صوری جدید شهرها، فضاهای قدیمی و شکل قدیمی شهرها رو به نابودی نهاد و در چنین فضایی، مسئله هویت و بحران آن پدیدار شد.
امروزه سؤالات مهم درباره هویت، بیشتر به مسئله فرهنگ بازمی گردد. این سؤالات میخواهند همه جا نشانی از فرهنگ ببینند و برای همه هویتی بیابند و بحرانهای فرهنگی را به عنوان بحرانهای هویت مطرح کنند (کوش، 141:1381). علی رغم تمام این مسائل بین فرهنگ و هویت فرهنگی تمایز و تفاوت وجود دارد و آنها را نمیتوان به سهولت به جای یکدیگر به کار برد، زیرا «فرهنگ میتواند بدون آگاهی از هویت وجود داشته باشد، در حالی که راهبردهای هویتی میتوانند یک فرهنگ را که اکنون مشترکات قابل ملاحظهای با گذشته خود ندارند، دستکاری کرده و حتی تغییر دهند. در حالی که فرهنگ بیشتر با فرایندهای ناخودآگاه در ارتباط است، هویت، با هنجارهای تعلق در ارتباط است که الزاماً خودآگاه است، زیرا که بر تضادهای نمادی مبتنی است» (همان: 142).
دو رویکرد در بررسی مسئله هویت فرهنگی وجود دارد. یک رویکردی که هویت فرهنگی را به عنوان تعیین کننده رفتار افراد و کم و بیش تغییرناپذیر تصور میکند و دیگری رویکردی است که برداشتی پویاتر از هویت فرهنگی داشته و آن را داده مستقل از محیط تلقی نمیکند، به این معنا که هویت را امری وابسته به محیط تلقی میکند. در هر حال، «مسئله هویت فرهنگی، به طور منطقی و در وهله نخست با مسئله گستردهتر هویت اجتماعی ارتباط پیدا میکند، جایی که هویت فرهنگی یکی از عناصر تشکیل دهنده آن است» (همان :143). هویت فرهنگی، برآیند کنشهای متقابل گوناگونی را که بین شخص و محیط اجتماعی دور و نزدیک او صورت میگیرد، نشان میدهد.
بین نوع تصوری که از فرهنگ وجود دارد و نوع برداشت از هویت فرهنگی، ارتباط نزدیکی وجود دارد. رویکردی که هویت فرهنگی را تغییرناپذیر میداند، برداشتی انعطاف ناپذیر از فرهنگ داشته و آن را نوعی طبیعت دوم میداند که همچون میراثی به افراد میرسد. در این رویکرد هویت، همچون دادهای تصور میشود که فرد را یک بار برای همیشه ساخته شده تصور میکند.
هویت نیز مفهومی است که کاربردها و ابعاد متفاوتی دارد. دو معنای اصلی هویت بیانگر تشابه مطلق بودن و تمایز داشتن است که معنای دوم به مرور زمان سازگاری و تداوم را فرض میگیرد. هویت ابعاد مختلفی دارد: در بعد اول هویت فردی و در بعد دوم هویت اجتماعی مطرح میشود، هویت تاریخی و ملی و منطقهای نیز از دیگر ابعاد هویت هستند.
هویت فرهنگی که بازنمود عینی آن در شهرهای جدید است به معنای مجموعهای از خصوصیات مشترک و نظامی از خصیصههای مادی، صوری و قواعد سازماندهی فضایی است، هر چند مشترک بودن خصیصهها مانع از متمایز بودن آنها نیست (جنکینز، 1381). در این میان، سیستم عناصر کالبدی و شکلی در کنار سیستمی از قواعد سازماندهی فضایی بسیار حائز اهمیت است. به این ترتیب، هویت در شهرها عبارت است از مفهومی که به کیفیتها و ویژگیهایی ارجاع میدهد که موجب تمایز و تشخیص یک نمونه مفروضاند و از سوی دیگر هویت، دارای ماهیتی تکوینی است. به این لحاظ محصول یک روند بوده و دارای استعداد تحول است.
با جهانی شدن فرهنگ از یک سو و استفاده از ابزارها و وسایل یکسان در ساخت شهرها در سراسر جهان از سوی دیگر، مسئله بحران هویت فرهنگی در جوامعی که بین سنتهای فرهنگی و هویت قومی و محلی آنها با نوع و شکل شهرهای مدرن نسبتی وجود ندارد، ظاهر میشود. بعد از آنکه شهرهای این جوامع با شهرهای جهان پیشرفته در ارتباط قرار گرفتند به سرعت رشد کرده و تغییر شکل دادند (ثلاثی، 1379). این تغییر شکل باعث حادتر شدن بیشتر مسئله بحران هویت شد، چرا که در این مورد یک فرهنگ بیگانه وارد سنت فرهنگی دیگری میشود و باعث ایجاد تعارض فرهنگی در آن جامعه میشود.
به این ترتیب، یکی از پیامدهای جهانی شدن، به خصوص جهانی شدن فرهنگی، ایجاد چالشهای عمیق فرهنگی در زمینه هویت فرهنگی شهرهای جوامعی است که معمولاً در جریان مبادلات فرهنگی حالت منفعلانه داشته و بیشتر از اینکه تأثیرگذار باشند، تأثیرپذیر هستند. این امر تبعات زیادی برای مسئله امنیت اجتماعی دارد و باعث افزایش انحرافات اجتماعی میشود.
در واقع آنچه نصیب شهرهای ایران از جریان مبادلات جهانی فرهنگی در زمینه شهرسازی شده است؛ تقلید صرف از روشهای ساخت و ساز شهرها در کشورهای غربی بدون توجه به زمینههای تاریخی، فرهنگی کشور بوده است. این مسئله باعث پدیدار شدن شهرهایی شده است که کهولوس آنها را شهرهای ژنریک مینامد. شهر ژنریک شهری است که نه تاریخ دارد، نه هویت و نه بنیان و زمینهای است مساعد برای رشد و پروش انواع جرایم سازمان یافته و تهدیدی است برای امنیت اجتماعی.
3- امنیت اجتماعی
از آنجایی که امنیت و میزان آن برای کلیه نظامهای سیاسی و شهروندان آن صرف نظر از سطح توسعه اقتصادی- اجتماعی و نوع ایدئولوژی حاکم بر آن، مهمترین و با اولویتترین مسئله به شمار میآید؛ مقوله امنیت، آرمان و مطلوبی است که به عنوان یکی از حقوق اساسی مردم همواره مطرح بوده است.بی تردید هیچ عنصری برای پیشرفت، توسعه و تکامل یک جامعه و همچنین شکوفایی استعدادها مهمتر از عنصر امنیت و تأمین آرامش در جامعه نبوده و توسعه اجتماعی، خلاقیت و فعالیت ارزشمند بدون امنیت، امکان پذیر نخواهد بود. اصولاً انسان برای رسیدن به اهداف والای انسانی بعد از برآوردن نیازهای فیزیولوژیکی که اساس موجودیتش را تشکیل میدهد، نیاز به وجود امنیت و احساس امنیت دارد. نیاز به امنیت پس از نیازهای فیزیولوژیکی انسان به عنوان یکی از ساختارهای اساسی و پایهای تشکیل دهنده شخصیت فرد قلمداد میشود و تا زمانی که فرد در زندگی روزمره خود احساس امنیت نکنید، هیچ پیشرفتی را در طول ساختار شخصیتی خود شاهد نخواهد بود.
پرداختن به امنیت اجتماعی در واقع به رسمیت شناختن گروهها و جمعهای اجتماعی است که در شهرها زندگی میکنند و افراد به جهت تعلق و وابستگی به آنها خود را عضوی از آن دانسته و نسبت به یکدیگر، به دلیل داشتن منافع مشترک و سرنوشت مشترک، احساس مسئولیت میکنند و در مقابل خطرات و آسیبها از خود عکس العمل نشان میدهند.
امنیت اجتماعی در پی تأمین امنیت برای گروههای اجتماعی است که نقش هویت سازی را برای اعضای خویش ایفا میکنند. مرجع امنیت اجتماعی گروهها و دستههای اجتماعی است که به جهت داشتن احساس اندیشه و عمل مشترک میان اعضایشان کلیت منحصر به فردی را تشکیل داده و به دلیل برخورداری از کلیتی یکپارچه، عنوان «ما» را به خود منتسب میدانند. چنین گروههایی از ویژگیها و خصوصیات اساسی چون زبان، آداب و رسوم برخوردارند که از آن تحت «هویت» یاد میشود.
زمانی که هویت یک گروه اجتماعی به مخاطره میافتد، مسئله امنیت اجتماعی نیز مطرح میشود. در واقع هر آنچه هویت اجتماعی گروهها را به مخاطره اندازد، به عنوان تهدید امنیت اجتماعی قلمداد میشود. از همین روی شهرهای بزرگ با به مخاطره انداختن هویت اجتماعی گروهای اجتماعی، امنیت اجتماعی را نیز به مخاطره میاندازند. در این میان آنچه باعث تشدید مخاطرات بحران هویتی میشود، مسئله مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ مواجه با بحران هویت است.
در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، خاستگاه عمده آسیبهای اجتماعی و تهدید امنیت اجتماعی سکونتگاههای غیررسمی در حواشی شهرهای بزرگ میباشد و علت شکلگیری این سکونتگاهها مهاجرت و جابه جایی بی رویه جمعیت از روستاها و شهرهای کوچک به سوی شهرهای بزرگ میباشد. در کشور ما در یک روند ده ساله (1385- 1375)، بیش از دوازده میلیون و ششصد هزار نفر (معادل 17 درصد از کل جمعیت کشور) از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و کلان شهرها (تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و...) مهاجرت کردند که عمده این جمعیت (15 درصد از کل جمعیت کشور) در سکونتگاههای غیر رسمی در حاشیه شهرها اسکان یافتند که فاقد هرگونه امکانات رفاهی و شهری است.
مهاجرت بی رویه جمعیت پیامدهایی را در ابعاد مختلف به همراه دارد که در زیر به برخی از آنها اشاره میشود:
1 -3- پیامدهای جمعیتی
1- عدم تعادل جنسی؛2- مهاجرت گروه سنی جوانان که در نتیجه، باعث عدم تعادل سنی جمعیت میشود؛
3- افزایش سن ازدواج؛
4- ایجاد زمینه آسیبهای اجتماعی،
2 -3- پیامدهای فرهنگی
1- عدم انباشت دستاوردهای فرهنگی مبدأ؛2- انقطاع فرهنگی نسل جدید؛
3- فراموشی بسیاری از عناصر نظام فرهنگی کشور؛
4- حاشیه نشینی بسیاری از مردم در فرهنگ میزبان؛
5- ایجاد مسائلی مانند ضربه فرهنگی و شوک فرهنگی؛
6- کاهش کنترل فرهنگی در مبدأ و مقصد.
3-3- پیامدهای سیاسی
1- تضعیف مشارکت و نظارت سیاسی در مبدأ؛2- تضعیف مدیریت سیاسی در مبدأ؛
3- قطبی شدن مراکز سیاسی در کشور و استانها؛
4- عدم انباشت سرمایههای سیاسی در مبدأ؛
5- انفعالی عمومی سیاسیون در مقصد.
4 -3- پیامدهای اقتصادی
1- انتقال سرمایههای مادی؛2- انتقال نیروی کار در همه سطوح؛
3- انتقال نیروی انسانی ریسک پذیر؛
4- انتقال جمعیت فعال؛
5- تراکم سرمایههای مادی و انسانی در مقصد؛
6- استهلاک سرمایه مادی مهاجران در جریان نقل و انتقال؛
7- انتقال سرمایه مولد به حوزه غیر مولد؛
8– حاشیه نشینی سرمایههای اقتصادی در مقصد.
5 -3- پیامدهای اجتماعی
1- حاشیه نشینی در همه اقشاره2- ایجاد سکونتگاههای غیر رسمی؛
3- کاهش کنترل اجتماعی؛
4- ایجاد بحران مسکن؛
5- ایجاد رانت زمین و مسکن؛
6- ایجاد مشاغل کاذب شهری؛
7- رشد مسائل اجتماعی و فرهنگی؛
8- تأثیر منفی بر سیمای کالبد شهر؛
9- تأثیر منفی بر سیمای فرهنگی شهر.
همان طور که در بالا مشاهده میشود، یکی از پیامدهای مهاجرت بی رویه جمعیت، پیامدهای اجتماعی مانند حاشیه نشینی و ایجاد سکونتگاههای غیررسمی و کاهش کنترل اجتماعی است که باعث رشد آسیبهای اجتماعی چون: بیکاری، سرقت، خود کشی و... میشود.
با توجه به در پیش بودن تدوین برنامه پنجم توسعه و از آنجایی که سیاستهای کلی برنامه پنجم توسعه ابلاغ شده است، ضروری است در تدوین برنامههای مربوط به امنیت اجتماعی ضمن توجه به نقش شهرها و سکونتگاهها در افزایش و یا کاهش امنیت اجتماعی از طریق تأثیرگذاری بر هویت اجتماعی، راهکارهای مناسبی جهت کاهش تأثیرات جهانی شدن بر امنیت اجتماعی اتخاذ شود. در همین رابطه راهبردهایی پیشنهاد میشود، این راهبردها میتواند در تدوین و تصویب مواد قانونی مرتبط با امنیت اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد.
4- راهبردهای اصلی امنیت اجتماعی مطابق با سیاستهای کلی برنامه پنجم
1- اصلاح روشها و شیوههای شهرسازی و توجه به عناصر فرهنگی و ملی در سیمای شهرهای ایران و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی؛2- مطابق با بند 36 سیاستهای ابلاغی در بخش امور سیاسی، دفاعی و امنیتی؛
الف) تقویت مشارکت مردم و نهادهای مردمی در تأمین امنیت اجتماعی در راستای تقویت کنترلهای غیررسمی از طریق نهادهای چون خانواده، دوستان و... و همچنین تقویت فرایند اجتماعی شدن غیر رسمی از طریق این نهادها که باعث حفظ هویت فردی میشود.
ب) واگذاری بخشی از امور مرتبط به امنیت اجتماعی به مردم و نهادهای مردمی در راستای افزایش اعتماد مردم به نظام نظارت و کنترل رسمی دولتی با هدف افزایش اعتماد جمعی و گروهی.
3- مطابق با بند 44 سیاستهای ابلاغی؛
الف) مداومت و استمرار در اجرای فعالیتها.
ب) هماهنگی و همکاری با دیگر نهادهای مسئول و جلوگیری از موازی کاری.
ج) اولویت توجه به گسستهای هویتی، اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی در برنامههای اجتماعی.
4- مطابق با بند 44 سیاستهای ابلاغی؛
الف) اولویت توجه به پیشگیری به جای درمان در کلیه فعالیتها.
ب) ضرورت شناسایی علل و عوامل و درمان آنها به جای توجه به معلول و پیشگیری از آنها.
5- اولویت تعلیم و تربیت و آموزش صحیح جهت اصلاح ناهنجاریها از طریق تقویت هویت محلی و بومی؛
الف) توانمند ساختن مدیریت مدارس کشور.
ب) ایجاد شناسنامه رفتاری برای کلیه دانش آموزان جهت ثبت کلیه ویژگیهای رفتاری و اخلاقی آنها.
6- آگاه ساختن مردم نسبت به تأثیرات منفی و مخرب زیستگاههای شهری نامناسب جهت فراهم ساختن زمینه مشارکت آنها در تأمین امنیت اجتماعی؛
الف) اجرای پیمایش جامع جهت شناخت صحیح نگرش مردم نسبت به مقوله امنیت اجتماعی و تکرار آن در دورههای زمانی معین.
ب) تعیین میزان امنیت در استانهای مختلف و میزان مشارکت مردم دار تأمین آن در هر یک از استانها.
ج) اجرای برنامههای معین و مشخص برای تأثیرگذاری بر نگرش مردم و جلب مشارکت آنها در تأمین امنیت اجتماعی.
ج) ارائه الگوهای تربیتی و فرهنگی مناسب برای نوجوانان و جوانان؛
د) انجام برنامههای معین برای کاهش شکاف نسلی میان نسلهای مختلف
ه) سامان دادن به برنامههای صدا و سیما جهت تقویت نگرش مردم نسبت به امنیت اجتماعی.
7- اولویت پیشگیری، کاهش و درمان جرایم جنسی؛
الف) آشنا ساختن نوجوانان و جوانان با مسائل مرتبط با بلوغ جهات کاستن از تبعات هویتی این مسئله.
ب) آگاه سازی والدین در ارتباط با نقش و جایگاه آنها نسبت به فرزندان در زمینه مسائل مرتبط با بلوغ جنسی.
ج) فراهم ساختن امکانات لازم جهت غنی سازی اوقات فراغت جوانان و نوجوانان.
8- اولویت مشارکت اقوام و اقلیت قومی و مذهبی مرزنشین با هدف اهمیت دادن به فرهنگهای بومی و محلی؛
الف) فراهم ساختن زمینه حضور افراد در تأمین امنیت اجتماعی محلی.
ب) توجه به ویژگیهای فرهنگی- اجتماعی مرزنشینان در فعالیتهای امنیتی.
پینوشت:
1- پژوهشگر مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی.
منابع :1. آشوری، داریوش و... [دیگران]، مسائل و چشم اندازهای فرهنگ (مجموع مقاله)، ترجمه بهروز منتظمی و. [دیگران]، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان چاپ و انتشارات، 1381.
2. بیلینگتون، روزاموند، فرهنگ جامعه، جامعه شناسی فرهنگ، ترجمه فریبا عزبرده فتری، تهران: نشر قطره، 1380.
3. تاملینسون، جان، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمی، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1381.
4. ثلاثی، محسن، جهان ایرانی و ایران جهانی: تحلیل رویکرد جهانگرایانه در رفتار فرهنگ و تاریخ ایرانیان، تهران: نشر مرکز، 1379.
5. جنکینز، ریچارد، هویت اجتماعی، ترجمه تورج یاراحمدی، تهران: شیرازه، 1381.
6. کوش، دنی، مفهوم فرهنگ در علوم اجتماعی، ترجمه فریدون وحیدا، تهران: سروش، 1381.
7. گیدنز، انتونی، تجدد و تشخص: جامعه و هویت شخصی در عصر جدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران: نشر نی، 1378.
8. گیدنز، آنتونی، پیامدهای مدرنیته، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: نشر مرکز، 1380.
9. لش، اسکات، جامعه شناسی پست مدرنیسم، ترجمه حسن چاووشیان، تهران: نشر مرکزی، 1383.
10- ورسلی، پیتر، نظام اجتماعی در نظریههای جامعه شناسی، ترجمه سعید معیدفر، تهران: موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، 1378.
منبع مقاله :
حاجیانی، ابراهیم؛ (1389)؛ هویت و جهانی شدن، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}