مشکلات بوم شناختی جهان امروز
برگردان: مهرداد هوشمند و غلامرضا رشیدی
در سالهای اخیر، تخریب محیط زیست (اکوسیستم) زمین و آنچه انفجار جمعیت خوانده میشود به مسائلی بسیار مورد توجه عموم مردم، دانشمندان علوم اجتماعی، جمعیت شناسان (کسانی که اندازه، ترکیب و توزیع جمعیت را بررسی میکنند)، جغرافیدانان، بوم شناسان، طرفداران حفظ محیط زیست و بسیاری از دولتهای جهان تبدیل شده است.
این مشکلات مرتبط با هم و بسیار فوری ظاهراً اصل حیات ما را به خطر انداختهاند. در گفتگوهای روزمره، این مشکلات که مشکلات «زیست محیطی» گفته میشوند، اختصاصاً به زیست بوم مربوط میشوند، یعنی آب، هوا، زمین و همهی گیاهان و حیواناتی که در محیط زیست شریک ما هستند. اصطلاح اکولوژی که امروزه کاربرد فراوانی دارد به معنای «بررسی روابط میان اشکال حیات با محیط زیست مشترک» است. این اصطلاح به «خود این روابط» هم اشاره میکند. به عنوان مقدمه دو موقعیت تأمل برانگیز زیر را در نظر بگیرید:
زنی در یکی از خیابانهای شهری پرجمعیت قدم میزند. ناگهان میایستد، نفس نفس میزند و به خود میپیچید و به زمین میافتد. مردی به سوی او میدود؛ هنوز به او نرسیده او هم میایستد، سینهاش را چنگ میزند، مانند ماهی از آب بیرون افتاده دهانش را باز میکند و به روی پیاده رو میافتد.
آمبولانس را خبر میکنند. رانندهی آمبولانس در راه بیمارستان پشت فرمان میمیرد و آمبولانس به جمعیتی در پیاده رو برخورد میکند. اجساد مردم در خیابان پراکنده است و در آن شلوغی و سردرگمی کسی به آنها توجهی ندارد. تا صبح روز بعد فقط چند نفری از جمعیت یک میلیونی شهر زنده ماندهاند.
مردم این شهر خیالی، براثر نبودن یکی از ضروریات حیات - اکسیژن - مُردند. این عنصر برای بقای زندگی حیوانی اهمیت اساسی دارد و سازندهی آن گیاهان سبز هستند که تنها منبع طبیعی تولید اکسیژن به حساب میآیند.
وقتی چندین میلیون نفر در جای اندکی، تنگ هم زندگی میکنند، مقدار زیادی از اکسیژن هوا را مصرف میکنند و گاز کربنیک را به صورت محصولی زاید پس میدهند. دود تولید شده از کورههای زباله سوزی، دود اگزوز اتومبیلها و تُنها مواد خاص که از دودکش کارخانههای صنعتی متصاعد میشود، جوّ زمین را آلودهتر میسازد. بیشتر این آلودگی در جو جمع میشود. در شهر فرضی مذکور که اهالی آن همه مُردند، گیاهان سبز به اندازه کافی وجود نداشت، تا مقدار کافی اکسیژن تولید کنند و مقدار مواد آلاینده در جوّ بسیار زیاد شده بود. علت کمبود گیاهان سبز کمبود کشت آنها در شهر نبود، بلکه علت آن قطع کردن درختان و زدودن نابخردانه و خودسرانه سایر پوشش گیاهی از زمین بود - اتفاقی که در اکثر شهرهایمان شاهد آن هستیم.
شاید آلبرت شوایتزر (Albert Schweitzer) درست گفت که: «انسان توان پیش بینی و پیشگیری را از دست داده است. او با نابود کردن زمین از بین میرود». در گردهماییای که اخیراً به همت انجمن پیشبرد علوم آمریکا برگزار گردید، شرکت کنندگان این احتمال نگران کننده را مطرح کردند که ممکن است - در آیندهای نه چندان دور - روزی برسد که ذخیره اکسیژن زمین بکلی مصرف شود و جای آن را تولیدات فرعی بدن انسان و صنایع بگیرد. حالا این موقعیت را در نظر بگیرد.
مرد و زنی با عجله به فردی دیوانسالار که پشت میزی نشسته نزدیک میشوند. آنها آمدهاند تا اجازه بگیرند، صاحب فرزند دیگر بشوند. آنها دو فرزند داشتهاند که یکی از آنها اخیراً در تصادف از بین رفته است. فرد دیوانسالار مُهر «باطل» به تقاضای آنها میزند و صبورانه میگوید، همان طور که به تعداد بیشماری از زوجهای دیگر گفته است، در حال حاضر هم جمعیت زمین از حد گذشته و اندازهی جمعیت را باید بدقت کنترل کرد.
در شهری که این اتفاق میافتد، چهل میلیون نفر زندگی میکنند و به هیچ وجه بزرگترین شهر جهان هم نیست. تاکنون جمعیت جهان به بیست میلیارد نفر رسیده است و ظاهراً افزایش آن پایانی هم ندارد. برخی از جوامع صنعتی قانونمندتر، مانند جامعهای که این زوج در آن زندگی میکنند، توانستهاند با انجام نظارتهای اکید بوروکراتیک برحق بچه دار شدن، رشد جمعیت خود را تقریباً به صفر برسانند. اما جوامعی دیگر چنین نظارتهایی را تحمیل نکردهاند؛ زیرا یا نتوانستهاند و یا نخواستهاند چنین کنند. سازمان ملل هم نمیتواند کمکی بکند، زیرا از حاکمیت لازم برای تحمیل چنین نظارتهایی بر کشورهای عضو خود برخوردار نیست.
دنیایی که این مردم در آن زندگی میکنند، شلوغ و مصنوعی است. آنان مجبور شدهاند خود را به زندگی در فضایی کمتر از آنچه مردم ساکن شهرهای پرجمعیتی چون مانهاتان و کلکته از آن برخوردارند عادت دهند. البته جهان طبیعت از صنایعی که برای تأمین نیازهای مادی جمعیتهای انبوه ضرورت دارد، محروم گشته است.
دانشمندان راههایی برای ساختن پروتئین مصنوعی، که اجزای سازندهی بدن حیوانات زنده است، پیدا کردهاند؛ اما غذاها باب میل نیستند و بیشتر جمعیت جهان روی خط فقر و یا زیر آن زندگی میکنند.
اگر این موقعیت مبالغه آمیز به نظر میرسد، اظهار نظرهای دکتر پال ارلیش (Paul Ehrlich) مؤلف کتاب بمب جمعیتی را در نظر بگیرید:
زمان دو برابر شدن [جمعیت جهان] در حال حاضر ظاهراً حدود 37 سال است... اگر رشد جمعیت با همین سرعت به مدت 900 سال ادامه پیدا کند، جمعیت جهان به شصت میلیون میلیارد نفر خواهد رسید. این تعداد حدود صد نفر به ازای هر مترمربع مساحت زمین است، اعم از دریا و خشکی.
اِرلیش این پیش بینی را با این شرط مطرح ساخت که عقیده به ادامهی دو برابر شدن با چنین سرعتی بی معنی باشد؛ زیرا در مدتی نسبتاً کوتاه «عوامل کنترل» جمعیت - عمدتاً گرسنگی فراگیر و بیماری - رخ میدهد و میزان رشد جمعیت جهان را محدود میکند.
جدول 1- جمعیت چند کشور گزینش شده را در سال 1968، همچنین ارقام پیش بینی شده برای سال 1985 و درصد رشد را نشان میدهد. پیش بینی شده است که جمعیت کشورهای اروپای غربی و آمریکا در خلال دههی آینده به کندی رشد خواهد کرد و میانگین رشد آن 15 درصد خواهد بود. در مقایسه با این کشورها، جمعیت کشورهای آسیایی و جهان سوم به میزان متوسط 51 درصد رشد خواهد کرد. لذا مشکل جمعیت در کشورهای در حال رشد از همه جا وخیمتر خواهد بود.
جدول 1: پیش بینی رشد جمعیت پانزده کشور بزرگ جهان
|
1968(به میلیون) |
1985(به میلیون) |
درصد رشد |
خاک اصلی چین |
730 |
964 |
32/1 |
هند |
524 |
808 |
54/4 |
اتحاد شوروی [سابق] |
238 |
289 |
21/4 |
آمریکا |
301 |
253 |
25/8 |
اندونزی |
113 |
184 |
62/8 |
پاکستان |
110 |
224 |
103/7 |
ژاپن |
101 |
121 |
5/05 |
برزیل |
88 |
143 |
62/5 |
نیجریه |
63 |
85 |
31/9 |
آلمان غربی [سابق] |
58 |
62 |
6/9 |
انگلستان |
55 |
62 |
12/7 |
ایتالیا |
53 |
60 |
13/2 |
فرانسه |
50 |
58 |
16 |
مکزیک |
47 |
84 |
78/8 |
فیلیپین |
36 |
64 |
77/8 |
منبع: سازمان ملل متحد، سالنامهی جمعیت شناسی، 1968 |
طبق توصیف «باربارا وارد»، ما سوار بر سفینهی زمین هستیم، زیست بومی طبیعی که از خوش اقبالی ما طبق روند هزاران سالهی خود تکامل یافت. اما با سوء استفاده از محیط زیست و افزایش جمعیت محل سکونت خود بسرعت در حال خراب کردن آن هستیم.
در برنامهی فضایی آمریکا محدودیتهای محیط زیستی خاصی پذیرفته شده است. سفینهها را طوری طراحی میکنند تا فقط برای تعداد معینی فضانورد جا داشته باشد و اقدامات احتیاطی در مقابل تراکم فضولات انسانی در محیط کابین سفینه به عمل میآید. با وجود این، سفینهی زمین کم کم دارد شلوغ میشود و سامانههای حفظ حیات ساکنان در حال از کار افتادن هستند. مواد زایدی که تولید میکنیم، آب را آلوده میسازد و رفته رفته تصفیهی آن برای مصرف انسان مشکل و برای مصرف سایر جانداران ناممکن میشود. فضولات صنعتی و اگزوز اتومبیلها در حال آلوده ساختن ذخیرهی هوای زمین هستند و هیچ به اصطلاح کشتی نجاتی هم در جنوب اقیانوس آرام در انتظار ما نیست. زمین تنها سفینهای است که در اختیار داریم، آخرین و تنها پناهگاه انسانها.
مشکلات بوم شناختی در محیط اجتماعی آنها
مردم سراسر دنیا تا قرنها نمیدانستند که برای حفظ سلامت و رفاه خود باید محیط زیست آنان نسبتاً سالم و بهداشتی باشد. اهالی روم و آتن در عهد باستان آشغال را در بیرون در خانهی خود تلنبار میکردند. در قرون وسطی، در شهرهای لندن و ونیز، خانه داران محتویات ظروف خانه را از پنجره به جوی کنار خیابان بیرون میریختند. فضولات انسانی غالباً منابع آب را آلوده میکرد. حتی در زمانهای نسبتاً اخیر ظاهراً تعداد اندکی از مردم از خطرات ناشی از انقلاب صنعتی - یعنی آلودگی آب و هوا به وسیلهی فضولات کارخانهها - آگاه بودند.از آغاز قرن بیستم، فعالان حفظ محیط زیست با موفقیتی اندک برای حفظ منابع طبیعی مانند جنگلها و حیات وحش مبارزه کردهاند. تا همین سالهای اخیر آگاهی چندانی از وجود مشکلات وسیع و نگران کننده بوم شناختی که بیانگر غفلت ما از محیط زیست در گذشته است، وجود نداشته و حل سریع این مشکلات شرط بقای ماست.
این مشکل از جهتی بی خبر به سراغ ما آمد. مسألهی آلودگی هوا را در نظر بگیرید. اگر در مدت «یک شب» یا در مدتی کوتاه هوای نیویورک به قدری که اکنون آلوده است، آلوده شده بود، مردم بشدت اعتراض میکردند و بسیاری از ساکنان این شهر به احتمال بسیار زیاد جان میباختند. اما این وضع بتدریج شکل گرفت؛ دهها سال طول کشید تا این مشکل به ابعاد فعلی خود رسید.
جایی که آلودگی هوا اثرات زیانبارتری داشته است، شهروندان سریعتر واکنش نشان دادهاند. در سال 1952 بروز مه دود در لندن را مسبب مرگ چهار هزار نفر دانستند، که احتمالاً رکورد چنین حوادثی را شکست. پس از این فاجعه، کمیتههای محلی تشکیل گردید، گزارشهایی نوشته شد و تحقیقاتی رسمی به عمل آمد. اما علل اصلی آلودگی هوا در لندن و جاهای دیگر، الگوهای نهادینه شدهی فعالیتهای انسان، از جمله شیوههای امرار معاش و نوع وسایل حمل و نقل است.
پیش از بررسی تلاشهایی که برای کاستن از شدت آلودگی به عمل آمده، وسعت مشکل را بخصوص از لحاظ اجتماعی بررسی میکنیم.
آلودگی هوا
بر اثر فعالیتهای انسان رخ میدهد. باید به این نکتهی مهم اذعان کرد که صنعتی شدن جوامع امروزی و علوم امروزی از نتایج اندیشهی غربی بوده و عمدتاً در غرب نهادینه شده است. غربیها تحت تاثیر سنت مذهبی یهودی - مسیحی خود را نه جزئی از طبیعت، بلکه متمایز از طبیعت انگاشتهاند. در نتیجه طبیعت را چیزی دانستهاند که باید بر آن غلبه کرد و تحت کنترل درآورد، نه اینکه هماهنگ با آن زندگی و با آن همکاری کرد. غربیها بتدریج طبیعت را تحقیر کرده، علم را به موقعیتی والا رساندهاند تا از آن به عنوان وسیلهای برای دگرگونی طبیعت استفاده شود. لذا صنعتی شدن و شیوههای علمی در جهان غرب نهادینه شده و پذیرش آنها در افکار عمومی تقریباً کامل شده است.آمریکا از عوامل اصلی آلودگی هوای جهان است. از دودکشهای کارخانههای این کشور میلیونها تن گازهای سمی در سال متصاعد میشود. سوزاندن زغال سنگ برای تولید گرما و برق حدود 48000 تن دی اکسید گوگرد را در هر روز وارد جوّ میکند. دود اگزوز اتومبیلها هم از عوامل اصلی آلودگی است. در سال 1966 تعداد 88 میلیون اتومبیل موجود در کشور 250 هزار تن گاز کربنیک، 16500 تا 33 هزار تن هیدروکربنهای مختلف و 4 تا 12 هزار تن اکسیدهای ازت را روزانه وارد جو میکردند.
از بیش از 4 هزار نفری که در سال 1952 در لندن فوت کردند، بیشتر آنان قبل از بروز مه دود دچار مشکلات تنفسی بودند. اما گمان میرود که بیشتر بیماریها، ناشی از آلودگی هوا باشد، از جمله آمفی زمی، سرطان ریه و سکتهی قلبی. از سال 1965 به بعد عوامل اصلی آلودگی هوا به مشکلات بزرگتری تبدیل شدهاند. فقط تولید فضولات صنعتی تا چند سال دیگر به دهها میلیون تن افزایش خواهد یافت.
آلودگی آب
بعد از هوا، هیچ جنبهای از محیط زیست انسان به اندازهی آب آشامیدنی برای بقا اهمیت اساسی ندارد. منابع اصلی آلودگی آب در میان عوامل دیگر عبارت است از فاضلاب شهری و پساب معادن، سایر صنایع استخراجی و کارخانهها. این نوع آلایندهها که وارد نهرهای آب میشود، صدها و هزاران مایلی از محل اصلی دورتر میروند.در واشنگتن دی. سی. میلیونها گالن مواد زاید هر روز وارد رودخانهی پوتوماک میشود. صنایع موجود در شهر گِرِی در ایالت ایندیانا از انتهای جنوبی دریاچهی میشیگان به عنوان محل اصلی دفن ضایعات مایع حاصل از فعالیتهای صنعتی خود استفاده میکنند. کارخانههای بسته بندی گوشت اومابا، چربهای حیوانی را وارد رودخانهی میسوری میکنند. فضولات صنعتی کارخانههای فولادسازی تولدو، شرکتهای اتومبیل سازی دیترویت و کارخانههای کاغذ سازی اِری در ایالت پنسیلوانیا، دریاچهی اری را به یک چاه فاضلاب غول آسا تبدیل کرده و باعث مرگ بیشتر ماهیهای این دریاچه شده است. رودخانه کویاهوگا، که از مرکز منطقهی صنعتی کلیولند میگذرد، گاهی خود به خود بر اثر وجود مواد قابل احتراق وارد شده به آن شعله ور گردیده است.
آلودگی آب به هیچ وجه منحصر به ایالات متحد آمریکا نیست؛ بلکه مشکلی جهانی است. دریای بالتیک از دریاچهی اری آلودهتر است. بیشتر سواحل عالی ژاپن - نزدیک توکیو، یوکوهاما و سایر شهرهای بزرگ - به مخازن کثافت تبدیل شدهاند. حدود 85 درصد خط ساحلی 5 هزار مایلی ایتالیا بشدت با نشت مواد نفتی، فضولات صنعتی و آشغال آلوده شده است.
خواه کشورى پر آب باشد یا نباشد، همه کس به آب احتیاج دارد. اگر روند کنونی آلودگی آب مهار نگردد، آب «شیرین» یا خالص چندانی برای مصرف انسان و فعالیتهای تفریحی باقی نخواهد ماند.
مشکل مواد آفتکش
یکی دیگر از مشکلات زیست بومی بر اثر استفاده از برخی مواد دفع آفات در مزارع و جنگلها ایجاد میشود. با اینکه این کار ضرورت دارد، غالباً پیامدهای ناگواری در پی دارد. مواد آفتکش علاوه بر کشتن آفات محصولات کشاورزی، گاهی حشرات و پرندگانی را که برای حفظ همان محصولات کشاورزی ضروری هستند، نیز از بین میبرد.مواد آفتکش میتواند مستقیماً به انسان نیز آسیب برساند. وقتی سِزار شاوز که کارگران کشاورزی را در تاکستانهای کالیفرنیا سازماندهی میکرد، خواستار اعتصاب علیه مالکان تاکستانها شد، یکی از مهمترین خواستههای وی، به قول خود او، پایان دادن به استفاده از د.د.ت بود. وی مدعی بود که این ماده باعث بیماری و گاهی مرگ کارگران میشود.
این مشکل بیانگر یکی از اصول اساسی طبیعت است: هر بوم سامانهای دارای توازنی حساس میان نیروهای متناقض و متعامل است. چنین سامانهای طی هزاران سال شکل گرفته و بر اثر تنازع بقا نظم یافته است. وقتی انسان دخالت میکند و هر کدام از عناصر این سامانهی متوازن را تغییر میدهد، عواقبی در سرتاسر سامانه بروز میکند - برخی حیوانات میمیرند و تعداد بعضی دیگر بسیار افزایش مییابد؛ زیرا یا منابع طبیعی غذای یک حیوان به پایان میرسد یا از بین میرود یا دشمنان طبیعی آن ضعیف یا کشته میشوند. آنچه که قبلاً سامانهای، موزون، فعال و دارای مکانیسمهای مستقل اصلاح و محدودسازی بود، ممکن است به نوعی سرطان تبدیل شود و به ابعاد غیرقابل کنترل برسد؛ یا ممکن است پژمرده شود و از بین برود. در هر صورت، دخالت انسان بیشتر مشکل آفرین بوده تا حلال مشکلات. این درسی است که تازه داریم میآموزیم - و تازه این درس را بسیار کند میآموزیم. نوشتهی راشل کارسون (Rache Carson"s) با عنوان بهار ساکت یکی از اولین هشدارها در این زمینه محسوب میشود:
«برای هر کدام از ما، همچون برای سینه سرخ در میشیگان و برای ماهی آزاد در میرامیشی، این مشکل مربوط به زیست بوم یا روابط متقابل است. وقتی پشههای یک رودخانه را مسموم میکنیم، تعداد ماهیان آزاد بتدریج کم میشود و سرانجام از بین میروند. وقت مگسهای یک دریاچه را مسموم میکنیم، این سم زنجیرهی غذایی را حلقه به حلقه طی میکند و بزودی پرندگان حواشی دریاچه قربانی میشوند. درختان نارون خود را سمپاشی میکنیم و بهار سالهای بعد از صدای نغمهی سینه سرخها خبری نیست، نه به این دلیل که مستقیماً سینه سرخها را سمپاشی کردیم، بلکه به این دلیل که آن سم مرحله به مرحله سفر کرد... به برگ نارون رسید، بعد به کرم خاکی و بعد به سینه سرخ، اینها مسائلی هستند که قابل ثبت میباشند و جزئی از دنیای هویدای اطراف ما را تشکیل میدهند. اینها منعکس کنندهی همان شبکهی حیات - یا شبکهی مرگ - هستند که دانشمندان آن را زیست بوم (اکوسیستم) مینامند.»
سایر مشکلات بوم شناختی
با توجه به تمام شواهد موجود، فضای زیست بوم ما به قدری دچار مشکل است که بحث دربارهی همه آنها به چندین کتاب نیاز دارد. با وجود این، یکی از مشکلات اضطراریتر عبارت است از سوءاستفادهی ما از جنگلها و سایر مناطق طبیعی.به گفتهی بسیاری از کارشناسان، انسان در حال نابود کردن مناطق وسیعی از جنگلها، و از بین بردن مناطق طبیعی بسیار ارزشمند بر اثر فعالیتهای افراطی تهیهی الوار است. از طرف دیگر، سخنگویان شرکتهای تهیهی الوار گفتهاند که اگر از روشهای درست درخت کاری استفاده شود؛ جنگلها را میتوان احیا کرد. به گفتهی آنها در مورد مناظر طبیعی هم نباید نگران بود، چون هنوز مقدار کافی از آنها برای ارضای نیازهای روانی و زیباشناختی ما موجود است. در واقع فرماندار یکی از ایالتهای بزرگ غربی که ظاهراً موافق ادعای دوم بود، وقتی طرفداران محیط زیست علیه پیشنهادی برای قطع تعدادی از درختان سرخچوب چند صد ساله مبارزه کردند، متعجب و عصبانی گردید! این فرماندار خاطرنشان کرد که درختان سرخ چوب دیگری هم وجود دارد و «وقتی آدم یک درخت را ببیند، انگار همهی آن نوع درختها را دیده است!»
بسازبفروشها هم نظری بسیار مشابه اظهار داشتهاند. به رغم اعتراضات طرفداران محافظت از محیط زیست و بوم شناسان، درختها را قطع میکنند و دریاچهها را خشک میکنند تا در جای آنها خانه و کارخانه بسازند. با ورود «تمدن»، زیباییهای طبیعت و توازن زیست بوم قربانی میگردد. در اواخر دههی 1960، مناطق همیشه بهار کالیفرنیا به خاطر طرحهایی برای ساختن یک فرودگاه عظیم تجاری به خطر افتاد. مجلهی لایف در این مورد نوشت:
«کارشناسان این گونه مسائل - زیست شناسان، آب شناسان و زمین شناسان - همگی به یک نتیجه هشداردهنده رسیدهاند: اگر طرحهای مربوط به ساختن یک فرودگاه تجاری را درست در عرض آخرین آب پخشان طبیعی جنوب فلوریدا عملی کنیم، آنچه را از منطقهی همیشه بهار باقی مانده از بین میبریم، پارک طبیعی اِوِرِگلید را نابود میکنیم، سفرههای آب زیرزمینی و ذخایر آب تمام منطقهی جنوب کالیفرنیا را مختل مینماییم، صنعت پرورش میگو را فلج میکنیم، مانع ماهیگیری تجاری و تفریحی میشویم، باعث هجوم نمک به داخل آبهای منطقه میشویم، و احتمالاً حتی آب و هوای شبه جزیره فلوریدا را تغییر خواهیم داد.»
تلاشهای به عمل آمده برای حل مشکلات زیست بومی
مشکلات زیست بومی از جهتی مشکلاتی اجتماعی هستند؛ زیرا بقای بشر را تهدید میکنند. همچنین از این لحاظ مشکلات اجتماعی هستند که علت آنها الگوهای نهادینه شدهی فعالیت انسان، الگوهای اندیشهی بشر و ارزشهای انسانی است. بنابراین برای آنکه راه حلهای بحرانی زیست بومی تأثیرگذار باشد باید، نه تنها خود مشکل - آلودگی محیط زیست - بلکه «علتها» ی آن - الگوهای رفتار انسانها که از آلودگی حمایت و آن را مشروعیت میبخشد - را نیز در بر بگیرد.از چهار راه میتوان به حل مشکلات زیست بومی اقدام کرد: از راه «جنبشهای اجتماعی، مداخلهی سیاسی، نوآوری در فنآوری و خودترمیمی نهادینه.»
جنبشهای اجتماعی
احتمالاً بزرگترین حاصل نهضت زیست بومی افزایش آگاهی مردم معمولی آمریکا از این نکته بوده است که باید برای محیط زیست فکری کرد. همین عنصر آگاهی برای تخفیف این مشکل اجتماعی اهمیت اساسی دارد. اکنون متوجه شدهایم که استفاده نادرست از محیط زیست قرنهاست که از مشکلات اجتماعی بالقوه بوده است. اما مردم تنها در همین چند سال اخیر به صورتی گسترده به کیفیت محیط زیست توجه کردهاند.سازمانهای شهروندی متعهد به کنترل کیفیت محیط زیست در همه نقاط آمریکا شکل گرفته است. بسیاری از آنها آموزش شهروندان را وجههی همت خود قرار دادهاند - یعنی، ایجاد ارزش خبری برای محیط زیست و مشکلات آن از راه نامه نگاری، تهیهی طومار و امثال اینها. سازمانهای دیگری هم از روشهای کاربرد گروههای فشار محلی استفاده کردهاند: مورد سؤال قرار دادن نامزدهای پستهای دولتی و تبلیغ سوابق دولتمردان در زمینهی تعداد رأی دهندگان علاقه مند به محیط زیست به آنان. روشهای دیگری هم به کار گرفته شده، از جمله احیای قوانین قدیمی که اجرا نمیشوند، اما در مبارزه برای نجات محیط زیست ارزش بالقوه دارند. استفاده از روشهای گروه فشار همچنین منجر به تصویب قوانین جدید و دست کم در برخی از موارد، ایجاد دستگاهی برای اجرای مؤثر این قوانین شده است.
هرچند فقط اندکی از افراد تأثیر قابل توجه جنبش زیست محیطی سالهای اخیر را بر افکار عمومی رد میکنند، شواهد چندانی موجود نیست تا نشان دهد که افکار عمومی به میزان اساسیتر تغییر کرده است - یعنی این تمایل در مردم به وجود آمده باشد که از بخشی از «امکانات رفاهی» خود برای برخورداری از محیط زیست بهتر، چشم پوشی کنند. اگر از رانندگان اتومبیلهای برف پیما بپرسید، میبینید که بسیاری از آنان حاضرند به نفع قوانین حفظ محیط زیست رأی بدهند. اما از آنان بپرسید، چرا با ماشینهای بسیار پر سروصدای خود در طبیعت وحشی رانندگی میکنند و حیوانات را رم میدهند و آنها را از زیستگاههای خود فراری میدهند و در جایی که سکوت حکمفرما بوده، آلودگی صوتی زیادی به وجود آوردهاند، میبینید که از جواب درست طفره میروند و کار خود را نابجا توجیه میکنند یا با شما دشمن میشوند.
از کارگران کارخانه در مورد آلودگی سؤال کنید، ممکن است همان نظراتی را تکرار کنند که در ضمن تلاشهای تبلیغاتی موفقیت آمیز جنبش زیست محیطی گردآوری شده است. اما طبیعی است که به رغم این اظهارنظرها حاضر نیستند برای پیشبرد آرمان بهبود محیط زیست، کارخانهشان تعطیل گردد.
اندک هستند سیاستمدارانی که بخصوص در دوران مبارزهی انتخاباتی، علناً با مسأله محیط زیست مخالفت کنند - زیرا چنین کاری به مثابه نفی اهداف و ارزشهای ملی خواهد بود. اما مقام دولتی وقتی به مقام رسید، با فشارهایی به مراتب شدیدتر از فشار مسائل مربوط به محیط زیست روبرو میشود. فرماندار ایالت وعده میدهد که صنعتی شدن را افزایش دهد و بدین ترتیب مشاغل جدیدی ایجاد کند و نیز کیفیت آب را بهبود بخشد. وعدهی افزایش صنعتی شدن در اکثر موارد بر اثر فشار لابیهای قدرتمندتر تقویت میشود و همین لابیها جلوی تحقق وعدهی دوم را میگیرند. هر شهرداری با اینکه ممکن است آلودگی هوا را محکوم و زیباییهای طبیعی شهر خود را تحسین کند، اما در هر حال ممکن است فرصت ساختن آسمانخراش صد طبقهای را که نه تنها از زیبایی شهر بشدت میکاهد، بلکه احتمالاً آلودگی آب و هوا را افزایش میدهد و بر اثر تنگ هم آوردن کارگران و ساکنان ساختمان «آلودگی جمعیتی» را هم افزایش میدهد، از دست ندهد. آسمانخراشها بناهایی شهری و مایه افتخار مقامات سیاسی هستند اما محیط زیست مطلوب مایهی افتخار پایداری نیست، تأمین و نگهداری آن مشکل است و تا همین اواخر ارزش انتخاباتی چندانی از نظر کسب آراء برای آن قائل نبودند و حمایت پنهان سیاسی چندانی از آن به عمل نمیآمد.
در سالهای اخیر شرکتهای تولید برق آمریکا به علت آلوده ساختن هوا با سوزاندن زغال سنگ پرگوگرد و آلوده ساختن آب راهها با گرمای حاصل از نیروگاههای اتمی بحق مورد انتقاد شدید قرار گرفتهاند. اما برق معمولاً پیشرفت زندگی امروزی را در پی دارد. آیا مردم معمولی آمریکا با آگاهی کامل از خطرات بیشتری که افزایش تعداد نیروگاههای برق برای محیط زیست ایجاد میکند، متقاعد میشوند که از کاربرد وسایل برقی صرف نظر کنند؟ چندان محتمل نیست. ما دیگر شیوه زندگی خود را پذیرفتهایم، بخصوص جنبه اساسی آن یعنی مصرف برق که موجب تداوم آن میشود. مصرف سرانه برق هر سال افزایش مییابد و تعداد مشترکان هم همین طور. لذا هر ساله باید نیروگاههای دیگری ساخته شود، آلودگی هوا افزایش مییابد و در مورد منابع تولید برق اتمی، منابع آبی هم بر اثر گرمای نیروگاههای اتمی آلوده میشود.
آمریکا ملتی است که شهروندان آن در سطحی وسیع از اتومبیل استفاده میکنند و اتومبیل برای خانوادهی آمریکایی از عناصر مهم هویت فردی و خانوادگی است. صنعت اتومبیل سازی آمریکا به تنهایی از بزرگترین صنایع است و برای بسیاری از خارجیان اتومبیل «نماد» ایالات متحد است. شهروند آمریکایی که نگران آلودگی محیط زیست است، حتی وقتی به او گفته شود که اتومبیل به تنهایی بزرگترین منبع آلودگی هواست، آیا از استفادهی از آن دست برخواهد داشت؟ آیا از وسایل عمومی حمل و نقل یا اتومبیل مشترک استفاده خواهد کرد؟ باز هم جواب هر دو سؤال این است که چندان احتمال نمیرود.
بنابراین علل واقعی مشکلات زیست محیطی، الگوهای عادتی و شیوههای نهادینه شده انجام کارهاست. با اینکه جنبش زیست محیطی در مجبور ساختن بعضی از مردم به درک مشکلات با توجه به علل حقیقی آنها موفق بوده است؛ در عمل برای حل این مشکلات موفقیت چندانی حاصل نشده است.
یکی از قابل توجهترین موفقیتهای جنبش زیست محیطی تبدیل شدن آن به جنبشهای پرطرفدارتر حمایت از مصرف کننده یا اتحاد آن با این جنبشها بوده است. برای مثال، جنبش ضد آلودگی که مقر آن در شیکاگو است، سرانجام به «برنامهی اقدام شهروندان» تبدیل شد که مبارزات آموزشی را در مورد موضوعاتی چون آلودگی، تقلب انتخاباتی، تغییر محله، پارتی بازی مالیاتی و انواع فساد در دستگاه دولت رهبری میکند. گروه رالف نادر نیز به چندین فعالیت جداگانه تبدیل شده که جنبشهای زیست محیطی را با سایر سازمانهای اعتراض و اصلاح طلبی شهروندان متحد میکنند.
این نوع جنبشهای اجتماعی احساس از خودبیگانگی و درماندگی مردم را کاهش میدهد و راهی برای ابراز گله مندی از دولت و صنایع فراهم میکند. چنین جنبشهایی همچنین غالباً در ایجاد تغییرات خاص در محیط زیست یا در بازار مؤثر هستند. اما در درازمدت، برای مواجهه با ساختار ارزشهای اساسی و الگوهای رفتاری مردمی که مستقیماً یا غیرمستقیم به آلودگی کمک میکنند، امکانات چندانی در اختیار ندارند.
دخالت سیاسی
گاهی سیاست و صنعت دست به دست هم میدهند، اما گاهی هم با هم در تضادند، که در بیشتر مواقع البته با هم همکاری دارند.با رشد جنبش زیست محیطی، مقامات دولتی نسبت به گذشته در تصویب قوانین ضد آلودگی و اجرای آنها فعالیت بیشتری از خود نشان دادهاند. تأثیر این قوانین بسیار متفاوت است. به عنوان نمونه گروهی از کارخانههایی را در نظر بگیرید که دوده را وارد هوا و پساب خود را وارد نهرها و دریاچههای نزدیک خود میکنند. یکی از قوانین محلی، این گونه آلوده سازی را ممنوع کرده، اما تا دهها سال این قانون اجرا نمیشد. در سالهای اخیر گروههای نظارت بر آلودگی که غالباً شامل داوطلبان سازمانهای مختلف ضدآلودگی هستند، توجه مقامات را به نقض قوانین جلب کرده و بر اجرای قوانین اصرار ورزیده است. با وجود این، حتی وقتی گروههای شهروندی موفق هستند، جریمهی نقض قوانین با اینکه برای فرد سنگین است، اغلب بسیار برای شرکتها ناچیز است. در واقع اقتصاد آلودگی آب و هوا باعث شده آلوده کردن محیط زیست و پرداخت جریمهی آن برای صنایع خیلی ارزانتر از رفع مشکل تمام شود.
با توجه به گزارشهای خبری مربوط، به نظر میرسد تصویب روزافزون قوانین شرکتهایی را که قوانین ضد آلودگی را نقض میکنند با خطر تعطیلی مواجه کرده است. اما چون این تعطیلی باعث بیکار شدن عدهای میشود، احتمال ندارد تعداد زیادی از کارخانهها تعطیل شود. برای مثال در یکی از محلهها یکی از کارخانههای بزرگ تولید آلومینیوم در حال آلوده کردن یک رودخانهی زلال کوهستانی و آبراههای پایین دست آن بود. وقتی علیه این آلودگی، فشار وارد کردند، کارخانهی مذکور فقط تهدید کرد که سرمایهی خود را برداشته و خواهد رفت. این کارخانه چون تنها کارخانهی بزرگ منطقهای بزرگ از کشور بود، تهدید آن بسیار مؤثر واقع شد. لذا کارخانه هنوز فعال و در حال آلوده ساختن رودخانه است.
با اینکه دولت و کارخانهها ممکن است عملاً با هم برخوردی نداشته باشند، منافع آنان به هم بسیار نزدیک است. صنایع، شغل ایجاد میکند. رأی دهندگان را راضی میسازد و یک پایگاه قدرت برای تشکیلات سیاسی ضروری ایجاد میکند. کمک صنایع به خزانهی نهادهای سیاسی قابل توجه است و تعداد الطاف نهادهای سیاسی هم متقابلاً زیاد است. به طور خلاصه، ایالات متحد - و به نحوی فزاینده تعداد زیادی از سایر کشورهای جهان - تحت حاکمیت اصول اقتصادی است. نظام ارزشی جامعه اغلب حامی اولویّت منافع اقتصادی بر حقوق فردی است.
اما این توضیح ممکن است جنبههای منفی وضعیت را بزرگ جلوه دهد. جنبش زیست محیطی و بسیاری از سازمانهای شهروندی در سالهای اخیر کوشیدهاند، حلقههای حمایتی متقابل میان سیاست و صنعت را در هم بشکنند. یکی از رویکردها این بوده که علیه برخی متخلفان - مثلاً یکی از صنایع آلایندهی هوا- از طرف کل یکی از طبقات جامعه شکایت شود. در چنین شکایتی که «شکایت طبقه ای» نام دارد، این طبقه ممکن است شامل ساکنان شهری یا محلهای خاص یا همهی افرادی باشد که خریدار کالایی خاص هستند.
حملات تبلیغاتی علیه شرکت یا صنعتی خاص، یکی دیگر از سلاحهای طرفداران حفظ محیط زیست است. در عصر «شهروندی مشارکتی» بیشتر صنایع عمده از اهمیت وجهه عمومی و روابط عمومی خودآگاهند. اگر گروهی از شهروندان تهدید کنند که صنعتی را تحریم میکنند یا به اندازه کافی تبلیغات منفی علیه آن به راه اندازند، آن صنعت معمولاً نوعی واکنش نشان میدهد. شرکت یا صنعتی خاصی ممکن است با اصلاح کردن شیوههای مورد اتهام واکنش نشان دهد. از طرف دیگر، ممکن است فقط فهرستی از کارشناسان روابط عمومی و تبلیغاتی خود تهیه کند تا وجهه مثبت آن را تقویت کنند و در عین حال خود به آلوده ساختن محیط
زیست ادامه دهد. شرکتهای تولید برق در اجرای تاکتیک دوم بسیار مهارت یافتهاند، همچنین کارخانههای اتومبیل سازی، خطوط هواپیمایی و سایر عوامل عمده آلاینده محیط زیست.
میتوان تصور کرد که منافع متقابل دولت و صنعت سرانجام به نفع حامیان محیط زیست عمل خواهد کرد. اگر جنبش زیست محیطی بتواند از نظر سیاسی کاری کند که یک مقام دولتی نتواند منافع عمومی را نادیده بگیرد، در آن صورت صنایع را میتوان بر سر مسأله آلوده سازی محیط زیست به جوابگویی واداشت. اگر راه حلهای فنآوری برای مشکلات آلودگی محیط زیست عملی یا ممکن باشد، در آن صورت میتوان به صنایع فشار وارد آورد تا چنین راه حلهایی را فراهم کنند.
نوآوری در فنآوری و خود ترمیمی نهادها
یکی از راههای تولید توانایی فنآوری و علم در کاهش مشکلات مربوط به آلودگی، ایجاد مأموریتهای کاری است. این مأموریتها که از سوی هیأتهای برنامه ریزی آغاز و بودجه آن، از محل مالیاتها تأمین میشود، باید پروژههای خاصی برای تحقیقات و حل جنبههایی از مشکلات زیست محیطی باشند. تشکیلات آنها شبیه تشکیلات مأموریتهای مربوط به فرستادن انسان به کره ماه و ساختن بمب اتم خواهد بود. رنه دوباس (Rene Dubos) با تأکید بر ماهیت اجتماعی مشکل مورد نظر میگوید:«از قرائن کاملاً پیداست که فشار افکار عمومی بزودی باعث میشود، مشکلات اجتماعی (بخصوص مشکلات زیست محیطی) از فوریترین زمینههای تحقیقات علمی شود. چون دانش فعلی علوم طبیعی برای امکان پذیر کردن تدوین برنامههای مؤثر عملیاتی کافی نیست، فقط باید امیدوار باشیم که انواع جدیدی از نهادهای تحقیقاتی برای کسب دانش دارای ارتباط مستقیم با مسائل اضطراری اجتماعی ایجاد گردد.
با اینکه نهادهای مأموریت دهنده باید به حل مشکلات عملی بپردازند، به دانش نظری هم خواهند افزود، زیرا ناچارند زمینههای جدید و مورد غفلت برای تحقیقات ایجاد کنند. بررسی مشکلات زیست بومی در جوامع برخوردار از فنآوری بزودی اطلاعات جدید و مهیجی درباره انسان و محیط زیست او فراهم خواهد کرد.»
نه چنین برنامهای وجود دارد و نه احتمال آن مطرح است. آنچه در حال رخ دادن است، دقیقاً عکس این رویکرد است: صنایع، پول مالیات را دریافت یا از سودهای اضافی استفاده میکنند تا «راه حلهای» فنآورانه برای مشکلات کاملاً کوتاه مدت زیست محیطی پیدا کنند. برنامههای آنها با نادیده گرفتن اینکه نظام ارزشی آمریکا حامی استفاده از اتومبیل است، و دوری گزیدن از طرحهای بازآموزی آمریکائیان برای استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی، بر تدوین موازین دودزایی اتومبیلها و کامیونها متمرکز بوده است. آژانس حفظ محیط زیست دولت فدرال، برای رعایت موازین کنترل دودزایی به تولیدکنندگان و فروشندگان اتومبیل در آمریکا تا سال 1975مهلت داده بود. اما گروه فشار (لابی) صنایع اتومبیل سازی در واشینگتن به قدری قدرت دارد که توانست مهلت مقرر را پنج سال تمدید کند، و موازین موردنظر هم به قدری کاهش یافتهاند که تقریباً بی ثمر هستند. از این گذشته، حتی این راه حل هم سایر آثار جانبی اتومبیلها، مانند آلودگی صوتی، را نادیده میگیرند. «دوباس» میگوید:
«نظارت بر تولید دوده گاز، کربنیک یا دی اکسید گوگرد، احتمالاً چندان در کنترل آلودگی هوا مؤثر نخواهد بود. تبدیل اتومبیلهای سوخت سوز به اتومبیلهای برقی هم آزاد شدن گرد پنبه نسوز را از ترمزها یا تولید مقدار عظیم مواد کلوئیدی ناشی از سایش لاستیکها بر کف جاده را کاهش نخواهد داد.»
حل بحران زیست محیطی نیازمند دگرگونی فرهنگی و اجتماعی جامعه است. چنین دگرگونی نامحتمل و احتمالاً غیرعملی است. رکس کمپل (Rex Campbell) و جِرِی وِید (Jerry Wade) با خلاصه کردن مشکل و مطرح ساختن استدلالی علیه راه حل مبتنی بر فنآوری برای مشکل آلودگی هوا میگویند:
«نه تنها اعتقاد به فنآوری چشم ما را بر مبانی غیرفنآورانه بحران محیط زیست میبندد، بلکه ممکن است منجر به اتخاذ روش نامناسبی برای حل مشکل گردد. این روش برای بردن انسان به کره ماه مؤثر بود، در آنجا پای مسأله فنی در میان بود و با سرمایه گذاری کافی، یک آمریکایی برای اولین بار قدم بر کره ماه نهاد. این رویکرد در عمل راه حلی به دست میدهد. رویکردی که با آن میتوانیم برای هر مشکلی راه حلی پیدا کنیم، به شرط آنکه سرمایه کافی صرف کنیم. چنین رویکردی تا زمانی که راه حل مورد نظر ابداع و کاربرد دستگاههای برخوردار از فنآوری باشد، مؤثر میافتد. بعضیها کیفیت محیط زیست را مسألهای از این دست تعریف میکنند. اما استدلالی که اینجا مطرح است این است که آلودگی محیط و اضافه جمعیت، اساساً مشکلاتی انسانی هستند، نه مشکلاتی مربوط به فنآوری. این مشکل به خیلیها مربوط میشود، و منابع پایان پذیر طبیعی، بوم سامانههای بی توازن و سامانههای حفظ حیات را هم در برمیگیرد.»
منبع مقاله :
درسلر، دیوید؛ ویلیس، ویلیام ام؛ (1388)، جامعه شناسی «بررسی تعامل انسانها»، ترجمهی مهرداد هوشمند، غلامرضا رشیدی، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}