مناقشات رو به افزايش روسيه و غرب

نويسنده: حمزه عالمي
وسيه جهت مقابله با اين وضعيت بر مناسبات ديپلماتيك خود با اروپا و چين خواهد افزود و چنانچه از اروپا نااميد شود سعي خواهد كرد با چين يك جبهه متحد و پرشدت را تشكيل دهند؛ البته شدت آن بلند مدت نخواهد بود بلكه آن را در راستاي مقابله با استقلال كوزوو و امتياز گرفتن از آمريكا ساماندهي خواهد كرد.
نگاهي به تحولات عرصه بين‌الملل به ويژه بررسي تعاملات روسيه با جهان خارج، حاكي از يك حقيقت انكارناپذير است و آن اينكه روسيه سعي مي‌كند به ايفاي نقشي فعال‌تر در عرصه بين‌الملل بپردازد و آمريكا اين مسئله را به هيچ وجه برنمي‌تابد. اين حقيقت رايج طي روزهاي اخير وارد مرحله حساس‌تري ‌شده است. موضع‌گيري غيرمستقيم مقامات روس در كنفرانس هفته گذشته مونيخ عليه موضوع سپر دفاع موشكي آمريكا، حمايت غرب از استقلال كوزوو و مخالفت جدي روسيه با آن و نيز اظهارات شديد پوتين در مورد دفاع از روسيه در برابر ناتو در كنفرانس مطبوعاتي خود، نشان داد كه رقابت روسيه و آمريكا در بطن خود شدت زيادي يافته هر چند در ظاهر آرام به نظر مي‌رسد؛ بازخواني اين تحولات جديد و سياست خارجي روسيه در اين زمينه، چشم‌انداز مطلوبي را از آينده اين رقابت نزديك به مناقشه، نشان مي‌دهد.

الف) مزاياي استراتژيك روسيه

نزديك به يك دهه از پايان دوره يلتيسن در روسيه مي‌گذرد؛ دوره‌اي كه تحقير و افول جايگاه روسيه در سطح جهاني از ويژگي‌هاي بارز آن بود و روس‌ها به اميد آينده‌اي با اقتدار، هشت‌ سال را با دولت پوتين به سركردند. اكنون دوران پوتين رو به اتمام است و هرچند خود او و بسياري از مردم روسيه تمايلي به اين مسئله ندارند؛ اما وي بايد آرام‌آرام كاخ كرملين را ترك كند. با اين حال پوتين سرخوش از اينكه اميد چندين سال گذشته مردمش را بر باد نداده، سعي مي‌كند در شرايطي كرملين را ترك كند كه افراد مورد نظر خود را در قدرت سهيم نمايد. چرا كه شرايط كنوني روسيه چيزي نيست كه به آساني به دست آمده باشد. تلاش مدت‌دار مقامات روس و به ويژه سياستمداري زيركانه شخص پوتين سبب شده تا امروزه روسيه مزاياي استراتژيك خود را به فعليت رسانده و به پشتوانه همين عناصر در مقابل آمريكا به صراحت موضع‌گيري كند. اين مزاياي استراتژيك عبارتند از:

1- ثبات سياسي

بعد از فروپاشي كمونيسم و تبديل شدن اتحاد جماهير شوروي به يك روسيه ضعيف، جريانات غرب‌گرا و دموكراسي ‌خواه در روسيه فعاليت خود را شروع كردند و سعي داشتند با سرعت تمام مسير ليبرال دموكراسي همسايگان غربي خود را بپيمايند؛ اما سياستمداران روس كه در واقع بقاياي بلشويك‌هاي اقتدارطلب بودند، مي‌دانستند كه مسير مورد نظر احزاب مذكور، مطلوب روسيه نيست. در اين ميان پوتين كه فردي ناشناخته، مرموز و برخاسته از دستگاه اطلاعاتي – امنيتي روسيه بود به خوبي اين واقعيت را درك كرد كه تنها مسيري اقتدار گونه همراه با حذف جريانات ليبرال از صحنه قدرت مي‌تواند روسيه را نجات دهد، تمام تلاش پوتين طي سالهاي رياست جمهوري وي در جهت تمركز قدرت در كرملين بود. وي به خوبي از ابزارهاي چماق و هويچ استفاده كرد و نخبگان امنيتي و اقتصادي روس را حول قدرت مركزي بسيج نمود و از طرف ديگر جريانات مخالف را با كنترل اطلاعاتي محدود ساخت. پوتين با تكيه بر درآمدهاي هنگفت حاصل از فروش نفت و گاز توانست منافع مادي نخبگان روسيه را با ساختن يك جامعه قدرت محور پيوند زند وي اين كار را از طريق سهيم كردن نخبگان روس در درآمدهاي اقتصادي روسيه انجام داد. بنابراين تلاش‌هاي پوتين منجر به حاكم شدن اليگارشي نفتي و امنيتي بر روسيه شد كه به خوبي ساختارهاي قدرت اين كشور را تحت سيطره خود قرار داده و پوتين در رأس آنها قرار گرفت. اين مساله فارغ از اينكه مسيري دموكراتيك نيست اما ثبات و آرامش مطلوبي را بر جامعه روسيه حاكم كرد؛ ثباتي كه تنها از همين روش تامين مي‌شد و در سايه آن پيشرفت كنوني روسيه رقم خورد.

2- توسعه اقتصادي

ثبات سياسي در داخل و حاكم شدن اليگارشي نفت و امنيت بر روسيه سبب شد تا آن كشور به تحكيم پايه‌هاي اقتصادي خود بپردازد. روند استخراج نفت و گاز و صدور آن به اروپا شدت گرفت و توسعه تكنولوژي و ارتقاء سطح كمي و كيفي توليدات روس در دستور كار قرار گرفت به نحوي كه بر اساس گزارش سرگي‌ايوانف در كنفرانس امنيتي مونيخ 2008، طي 9 سال اخير توليد ناخالص داخلي روسيه 80 درصد افزايش يافته كه تقريبا دو برابر بيش از شاخص‌هاي متوسط جهاني است. در اين كنفرانس ايوانف تاكيد كرد كه اقتصاد روسيه از تكيه يك جانبه بر مواد خام به توسعه استراتژيكي نوآوري‌ها روي آورده كه به گفته وي اين روند عملاً به خاطر دخالت‌هاي دولتي تامين شده است. در واقع طبق اظهارات معاون اول نخست‌وزير روسيه، صنايع هوايي و كشتي‌سازي، انرژي اتمي و صنايع موشكي فضايي روس به خاطر توجه دولت به طور چشم‌گيري پيشرفت كرده كه پايه‌هاي اقتصادي اين كشور را بيش از پيش تحكيم مي‌كند.
شكل‌گيري چنين روند اقتصادي در روسيه مديون وجود ذخاير عظيم نفت و گاز است. وجود ذخاير عظيم انرژي سبب شده تا افزايش رشد اقتصادي روسيه به مقبوليت پوتين و حزب روسيه متحد بيفزايد و در صحنه خارجي به ابزاري جهت نشان دادن صلح‌طلبي روس‌ها تبديل شود. در واقع صدور منابع انرژي روسيه به اروپا ضمن اين كه درآمدهاي هنگفتي را نصيب روس‌ها مي‌كند، خرسندي اروپائيان را در قبال تعهد روسيه به صدور انرژي وسياسي نكردن اين مساله برمي‌انگيزد كه اين خود از مقدمات نزديكي روسيه به اروپا در رقابت با آمريكا است. اما مهم‌ترين نكته در مورد اقتصاد روسيه اينكه اين كشور از آنجايي كه روابط اقتصادي مطلوبي با اروپا دارد و در واقع اروپائيان نياز شديدي به منابع روسيه دارند؛ بنابراين روسيه هيچ نياز استراتژيكي به آمريكا احساس نمي‌كند. كرملين اساسا واشنگتن را به عنوان يك شريك تجاري و حتي ديپلماتيك در آينده قابل پيش‌بيني از قلم انداخته است.

3- ارتقاء جايگاه بين‌المللي

روسيه در زمينه قدرت نرم به معناي مقبوليت داخلي و گسترش نفوذ بين‌المللي پيشرفت زيادي كرده است. مردم روسيه در حال حاضر حول آنچه رهبرانشان بازيابي اقتدار روسيه مي‌دانند، احساس غرور مي‌كنند. اين سخن به اين معنا است كه هر چند نهادهاي جامعه مدني در روسيه محدود شده اما انگار روس‌ها هم بدشان نمي‌آيد كه دموكراسي را فداي ساختن يك روسيه مقتدر و زنده كردن حس ملي‌گرايانه نژاد اسلاو كنند. به هر شكل آمارها هنوز نشان دهنده مقبوليت حاكمان كنوني كرملين است.
در عرصه خارجي روسيه توانسته وجهه‌اي صلح‌طلبانه در بين كشورهاي خاورميانه، شريكي مطمئن در بين اروپائيان و رقيبي سرسخت در برابر آمريكا از خود به نمايش گذارد كه طي هفته اخير هر سه وجه اين مساله نمايان شد؛ حمايت روسيه از مردم فلسطين، اطمينان دادن ايوانف به اروپائيان مبني بر متعهد بودن روسيه در قبال پيمان‌هاي تجاري و جنگ لفظي شديد پوتين با رايس به خوبي موضوع فوق را ثابت مي‌كند. در واقع آنچه از رفتار كنوني روس‌ها برمي‌آيد اين است كه آنها به شدت دنبال ادامه مسير افزايش قدرت روسيه، ارتقاي جايگاه جهاني آن و احياي هويت روس ها هستند؛ لكن اين مساله با بكارگيري ماهرانه ابزارهاي نرم و سخت همراه است. هر چند ابزارهاي نرم يعني ديپلماسي و روابط تجاري جايگاه مهم‌تري داشته و تهديدات مقامات روس عليه آمريكا را نبايد به معناي راديكال شدن اوضاع پنداشت؛ پوتين به خوبي مي‌داند كه هنوز بايد در مرحله نمايش اقتدار باشد تا به كارگيري آن؛ نمايشِ پرواز هواپيماهاي حامل بمب‌هاي اتمي و تهديد لفظي شديد هيچ گاه به معناي وارد عمل شدن در يك جنگ سرد نخواهد بود. با اين وجود نگاه روسيه به مسائل اساسي پيرامون خود را بايد مهم دانست؛ چرا كه در حال حاضر تمامي اين مسائل به رقابت روسيه و آمريكا در سطح جهان و به ويژه حوزه بالكان وخاورميانه پيوند خورده است و عدم وجود جنگ ‌سرد به معناي بالا گرفتن مناقشه نيست؛ به ويژه اين كه اعلام استقلال كوزوو طي روزهاي اخير چاشني اين مناقشه را افزايش مي‌دهد.

ب) مسائل اساسي پيرامون روسيه

1- اعلام استقلال كوزوو

طي روزهاي جاري مهم‌ترين اتفاق ناگوار براي روسيه در جريان است؛ كوزوو متحد سنتي و آخرين اميد روسيه در اروپا، خواهان استقلال است و كشورهاي اروپايي موافقت قطعي خود را با اين مساله اعلام كرده‌اند. همچنين آمريكا به صراحت از استقلال كوزوو دفاع كرده و در نقطه مقابل روس‌ها نيز مخالفت خود را مكرراً اعلام نموده‌اند و حساسيت زيادي نسبت به استقلال كوزوو دارند. به گونه‌اي كه اگر موضوع استقلال كوزوو به شوراي امنيت كشيده شود، احتمال وتو كردن آن توسط روسيه بعيد نيست. با اين حال روس‌ها براي مخالفت خود دلايل منطقي و عقلاني ندارند و همين مسئله موضوع را حساس‌تر مي‌كند و نشان مي‌دهد كه روسيه از گسترش نفوذ غرب و آمريكا به اروپاي شرقي و حوزه نفوذ خود نگراني جدي دارد. اين نگراني هر چند از آغاز وجود داشته اما در حال حاضر با سياست‌هاي عملي روس‌ها در عرصه بين‌الملل پيوند خورده و عملياتي شده است؛ چرا كه اولاً گسترش نفوذ غرب شكل گسترده و جدي‌تري به خود گرفته وكشورهاي اوكراين و گرجستان طي روزهاي اخير تمايل خود را براي پيوستن به ناتو اعلام كرده‌اند و ثانياً روسيه خود را صاحب قدرت بيشتري در سطح بين‌الملل مي‌داند. اين دو مسئله ثابت مي‌كند كه در شرايط كنوني موضوع كوزوو به شاخصي جهت سنجش ميزان قدرت روسيه و رقابت اين كشور با آمريكا در نظام بين‌الملل تبديل شده است. در حقيقت هر چند واشنگتن از استقلال كوزوو حمايت مي‌كند اما در نقطه مقابل هم سعي دارد با توجه به مشكلات آمريكا در منطقه، كاهش ارزش دلار و افزايش درآمدهاي روسيه، به اعمال نفوذ در اروپاي شرقي پرداخته و يا حداقل مانع از ايجاد يك پايگاه ديگر براي آمريكا در نزديكي مرزهاي خود شود. نكته مهم‌تر اين كه به اعتقاد برخي از كارشناسان منطقه، آمريكا سعي مي‌كند با حمايت از استقلال كوزوو و نيز حمايت از كشورهاي كوچك اطراف روسيه سياست «كوچك زيباست» را در اين منطقه اعمال كند. به عبارت ديگر ايجاد جزيره‌هاي كوچك جهت مقابله با روسيه و يا حداقل بازي دادن اين كشور در اين منطقه و ممانعت از گسترش نفوذ آن به خاورميانه و ساير مناطق استراتژيك، در دستور كار كاخ سفيد قرار دارد. به همين جهت است كه در صورت استقلال كوزوو، به احتمال زياد روسيه هم جهت اعمال فشار بر متحد آمريكا يعني گرجستان از استقلال جمهوري آبخازي و اوسيتياي جنوبي حمايت كند كه در صورت چنين رخدادي، گرجستان از آمريكا استمداد خواهد گرفت و اوضاع منطقه به شدت وخيم خواهد شد.
از سوي ديگر به اعتقاد كارشناسان اگر كوزوو مستقل شود، جنبش‌هاي جدايي طلبانه و قوم‌گرايانه در سراسر اروپا گسترش خواهد يافت و در آن صورت يكپارچگي مرزها تهديد خواهد شد. مسلم است كه در چنين شرايطي امكان بازيگري اروپا در چارچوب طرح‌ها و سياست‌هاي آمريكا قابل تعريف خواهد بود و هر گونه افزايش خشونت در منطقه به دخالت آمريكا و سلب قدرت بازيگري اروپا منجر خواهد شد. توجه به اينكه صربستان سفير خود را از آمريكا فراخوانده و توجهي به اروپائيان ندارد حاكي از اين است كه در قضيه كوزوو اروپا مهره‌اي فاقد قدرت تلقي مي‌شود.

2- سپر دفاع موشكي آمريكا در چك و لهستان

مسئله استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در چك و لهستان هر چند تا سال 2013 به مرحله اجرا نخواهد رسيد اما از چندي پيش جنجال تازه‌اي را بين روسيه و آمريكا برانگيخته است. بر اساس اين طرح قرار است آمريكا 10 هواپيماي رهگير بدون سرنشين در لهستان و يك سيستم راداري در جمهوري چك مستقر كند و به وسيله آن به رهگيري و رديابي هر نوع حمله نظامي بپردازد. اين سيستم كه به احتمال زياد خواهد توانست با ساير پايگاههاي نظامي آمريكا در آسياي ميانه در ارتباط باشد، نگراني روسيه را به صورت جدي برانگيخته است از اين رو مقامات روس از زمان مطرح شدن اين مساله طي موضع‌گيريهاي متعددي مخالفت خود را با استقرار آن اعلام كرده‌اند. از سوي ديگر در حال حاضر آمريكا سعي دارد به توسعه نفوذ نظامي خود در فضا بپردازد كه به افزايش مخالفت روسيه و حتي كشورهاي اروپايي خواهد انجاميد. مجموعه اين اقدامات يكجانبه كاخ سفيد سبب شد تا پوتين در سخنراني سال گذشته كنفرانس مونيخ به شدت در مقابل آمريكا موضع گرفته و اين كشور را متهم به نقض قوانين و حقوق بين‌الملل نمايد. از آن تاريخ تاكنون موضع‌گيري پوتين به عملياتي شدن نزديك شده و در واقع نبايد موضع وي را يك جنجال ديپلماتيك دانست؛ بلكه مقامات روس سعي دارند در مقابل آمريكا اولا به نمايش قدرت پرداخته و با انجام مانورهاي نظامي، قدرت خود را نشان دهند و ثانيا با تمام توان بر مناسبات اقتصادي خود با ساير كشورها و به ويژه كشورهاي اروپايي بيفزايند. علاوه بر اين مقامات روسي با استفاده از تريبون‌هاي بين‌المللي سعي دارند اقدامات يكجانبه و غيرقانوني آمريكا را روشن نمايند. ايوانف در كنفرانس هفته گذشته مونيخ تصريح كرد كه برخي از كشورها ي تحت پوشش مبارزه با ترورسيم به سياست‌هاي ژئوپليتيكي و اقتصادي خود ادامه مي‌دهند. وي همچنين اعلام كرد كه پيمان جديد ضدموشكي بايد همه كشورها ي هسته‌اي را شامل شود. اين موضع‌گيريها نشان مي‌دهد كه روس‌ها مقابله ديپلماتيك با آمريكا را از طريق استناد به قوانين بين‌المللي در دستور كار دائمي خود دارند.

3- درخواست پيوستن اوكراين و گرجستان به ناتو

مقامات روس و شخص پوتين به ناتو بي‌اعتمادي زيادي دارند. آنها معتقدند كه گسترش ناتو به شرق باعث تمامي ناآرامي‌ها در آسياي ميانه شده و حتي كوزوو از زماني موضوع استقلال خود را مطرح كرد كه ناتو وارد صربستان شد. اين در حالي است كه ناتو در گسترش نفوذ خود به اروپاي شرقي جديت زيادي دارد. بنابراين چالش مذكور همواره دامنه‌ي عميق‌تري پيدا خواهد كرد كه شدت اين چالش از طريق راه‌اندازي انقلاب‌هاي رنگين نمايان مي‌شود. درخواست اخير اوكراين و گرجستان جهت پيوستن به ناتو بر همين اساس است. بنابراين روسيه به شكل ماهرانه‌اي سعي دارد جريانات غرب‌گرا در آسياي ميانه را خنثي كند و بازي را به نفع خود تغيير دهد. البته روس‌ها مي‌دانند كه پديده انقلاب‌هاي رنگين در كشورهاي اطراف خود دردسر بزرگي نخواهد بود چون اپوزيسيون ساختگي بعد از مدتي افول مي‌كند. با اين وجود چندان ساده هم از كنار اين مساله نبايد نمي‌گذشت؛ به عبارت ديگر روسيه سعي مي‌كند از ظرفيت‌هاي مغفول در جريان انقلاب‌هاي رنگين به سود نمايش بازيگري و قدرت خود استفاده كند. اما از آنجا كه برخي از كشورها مانند اوكراين، استعداد بومي جهت پيوستن به غرب را دارند و گرجستان هم هر چند با اپوزيسيون ساختگي مواجه است اما پنجره ورود به آسياي ميانه ناميده مي‌شود و آمريكا نسبت به آن حساسيت زيادي دارد، بنابراين بازي روسيه در اين منطقه با منافع حياتي آن پيوند خورده است.

نتيجه‌گيري

از مجموع تحولات جاري و مزاياي استراتژيك روسيه كه گفته شد چند نتيجه حاصل مي‌شود:
1-روسيه ضمن اينكه مزاياي استراتژيك زيادي داردكه بيشتر آنها به فعليت رسيده و قابل بكارگيري در صحنه بين‌الملل مي‌باشند اما با چالش‌هاي جدي هم مواجه است. از جمله اينكه روند نفوذ غرب به آسياي ميانه شدت گرفته و مرزهاي روسيه در معرض تهديد قرار دارد.
2- روسيه جهت مقابله با اين وضعيت بر مناسبات ديپلماتيك خود با اروپا و چين خواهد افزود و چنانچه از اروپا نااميد شود سعي خواهد كرد با چين يك جبهه متحد و پرشدتي را تشكيل دهند؛ البته شدت آن بلند مدت نخواهد بود بلكه آن را در راستاي مقابله با استقلال كوزوو و امتياز گرفتن از آمريكا ساماندهي خواهد كرد.
3- احتمال زيادي وجود دارد كه روس‌ها تحركات قومي آسياي ميانه مانند منطقه آبخازي و اوسيتياي جنوبي را راه‌اندازي كنند. در صورت چنين رخدادي هر چند نتيجه استقلال كوزوو تغييري نكند اما روس‌ها امتياز زيادي خواهند گرفت.
4- روسيه موضع سخت‌تري را در قبال پيوستن اوكراين و گرجستان به ناتو خواهد داشت و بعيد نخواهد بود كه اروپا هم براي دامن نزدن به افزايش مشكلات تا اطلاع ثانوي پيوستن اين دو كشور را به تعويق اندازد.