در برابر امپراتوري اينترنت
در برابر امپراتوري اينترنت
در برابر امپراتوري اينترنت
نويسندگان: بيل مويرز ، اسكات فوگدال
چكيده:
در گذشته گفته ميشد كه همه راهها به شهر "رم" منتهي ميگردد. امروزه اين جمله ما را به ياد امپراتوري باستاني روميان مياندازد كه به دنبال كنترل دنياي قديم بودند.
براي قرنهاي متمادي، بزرگراههاي رومي، ايالات مختلف را با يك شبكه تار مانند متمركز، به همديگر متصل نموده بود. جريان تجارت كه به عنوان جريان خون ثروت امپراتوري نيز به شمار ميرفت، بر درهم پيچيدگي اين مسيرها استوار بود. و به دليل اينكه شهروندان رومي قادر بودند از هر راهي عبور نمايند، كم و بيش در مسير مسافرتهاي خويش، نظرات و ايدههاي فرهنگي روم باستان را نيز به سراسر اروپا انتقال ميدادند.
امروزه نيز نظير روميان، ما آمريكاييها از تكنولوژي خود در جهت ساخت يك زيرساخت گسترده از بنادر، راهآهن و جادهها بهره بردهايم كه باعث تثبيت نقاط قوت اقتصادي ما گرديده و بر قابليت جابجايي و تحرك جامعه ما افزوده است. لذا با توجه به اهميت اين تأسيسات، ميتوان بيشتر به نقش شبكه ارتباطي اينترنت پي برد. حتي ميتوان گفت كه ارسال و دريافت اطلاعات از طريق اين شبكه روز به روز سادهتر مي شود. امروزه اينترنت يك بازار جديد و گسترده از نظرات را براي ما گسترده است كه در كنار آن به تجارت كالا و خدمات و فرهنگ ملتها نيز كمك نموده است. لذا گفته ميشود، اينترنت ميتواند به احياي مجدد دموكراسي كمك نمايد.
ممكن است شما معتقد باشيد كه مقايسه امپراتوري روم و اينترنت، چندان مناسب نيست؛ چرا كه در اين شبكه، شما فاقد يك سزار الكترونيكي هستيد. همچنين هيچ مركزي وجود ندارد تا چگونگي استفاده از شبكه ارتباطي جهاني را كنترل نمايد.
بله، شما درست ميگوييد. چرا كه اينترنت رسانهاي انقلابي است كه دموكراتترين رسانه دنيا نيز به شمار ميرود. چيزي كه شما بدان نيازمنديد اين است كه با يك كامپيوتر و يك خط تلفن به اين انقلاب بپيونديد. ما تنها بدين شبكه متصل نميشويم كه تصاويري مشاهده كنيم، بلكه در آن با يكديگر مشاركت مينماييم. همفكري ميكنيم و دست به ابداع ميزنيم. برخلاف تلويزيون، راديو و شبكههاي كابلي، كه برنامهسازان اين رسانهها، انديشههاي خود را به هم تحميل ميكنند، با اينترنت، هر شهروندي به يك تهيه كننده و توليد كننده بالقوه تبديل شده است. بدين ترتيب ميتوان گفت كه دموكراسي نيز از آن ما خواهد بود.
امكان دسترسي آزاد و همگاني، اصل بنيادين شبكه اينترنت ميباشد، اما ممكن است در هنگام كار در شبكه، اين اصل را فراموش نماييم؛ به ويژه اينكه ما در آستانه عصر اينترنت قرار داريم.
امروزه اينترنت به خط مقدم عرصه رويارويي نيروهاي ابداع، قدرت سازماني، منافع عمومي و همگرايي قوانين دولتها تبديل گرديده است. هماينك نيز، آنچه از آن به عنوان "بيطرفي شبكه" ياد مي شود، زير سلطه نيروهاي قدرتمندي است كه تلاش ميكنند از اين ميدان در جهت تأمين منافع خويش بهره ببرند. حتي دولت بوش هم با همكاري شركتهاي بزرگ ارتباطي در صدد است كه از ويژگي گستردگي و غيرتبعيضآميز بودن شبكه، در جهت منافع دولت آمريكا استفاده كند. هنگامي كه تعدادي از اعضاي كنگره، جلساتي در جهت تثبيت اين بيطرفي برقرار نمودند، به وسيله لابيهاي قدرتمند اين صنعت، با پيشنهادهايي روبهرو شدند. هرچند افشاي اين خبر نيز از سوي رسانههاي جمعي و مطبوعاتي با انعكاسي بسيار ضعيف روبهرو گرديد و به سادگي اين قضيه به دست فراموشي سپرده شد.
البته 10 سال پيش نيز چنين سانسورهايي انجام شده بود. در آن زمان و با تصويب قانون ارتباطات در سال 1996 ميلادي، كنگره موانع فراواني را در مسير فعاليت رسانههاي ايالات متحده ايجاد نمود. هرچند در نهايت، تصويب اين قانون باعث شد كه در سايه موج ادغامها، شركتهاي رسانهاي غولپيكري تشكيل گرديده و در نهايت، به ايجاد ابر شركتهاي ثروتمند منجر شود.
اما امروزه، فعاليتهاي گذشته اين ابر شركتها قابل مخفي كردن نيست؛ چرا كه شكلگيري امپراتوريهاي ديجيتال باعث ايجاد محدوديت و يا نابودي توانمنديهاي كاربران كوچك شبكه اينترنت گرديده است. سازمان غيرانتفاعي و حامي رسانههاي آزاد نظير "ائتلاف كريستين" و يا وبسايت MoveOn.org، اعتراضات و راه پيماييهاي گستردهاي در برابر اين قوانين برپا نمودند؛ بيش از يك ميليون نامه به كنگره ارسال كردند و با جمعآوري امضاهاي فراوان، خواستار آن شدند كه بيطرفي شبكه اطلاعرساني اينترنت همچنان حفظ گردد. البته سياست مداران زيادي نيز با اين جريان همراه شده بودند.
در حقيقت، اين مبارزه، براي دستيابي به نقش و موقعيت آزادي انساني و آزادي اظهارنظر بوده است. البته اين مبارزه براي قرنهايي متمادي وجود داشته، چرا كه در خلال جر و بحثهايي در زمينه اقتصادهايي با بازار آزاد و نقش كنترلهاي دولتي در آن، آدام اسميت اعتقاد داشت كه اقدامات دولت براي حفاظت از حقوق مردم، ضروري است.
آدام اسميت در كتاب خود با عنوان "ثروت ملل" معتقد بود كه تنها مبادلات آزادانه فروشندگان و خريداران ميتواند توسعه اقتصادي را براي يك جامعه به ارمغان آورد.
وي همچنين در برابر شكلگيري انحصارات كه رقابت را محدود مي كند، مخالفت خود را اعلام نموده بود. تاريخ ما با ديدگاههاي وي آميخته شده است. نگاهي به دورههاي رونق اقتصادي ايالات متحده، به ويژه در دهههاي پاياني قرن نوزدهم، نشانگر آن است كه رشد ارتباطات از دلايل اصلي به وجود آمدن اين وضعيت ميباشد. در آن دوره، گسترش شبكه راهآهن، عامل اصلي توسعه به شمار ميرفت.
در همان زمان، ساموئل آندروز شيميدان آمريكايي، راهحل جديدي را براي تبديل نفت به بنزين ابداع نمود كه با حمايت جان راكفلر، به تأسيس شركت "استاندارد اويل" منجر گرديد. در پايان قرن، شركت استاندارد اويل به يك انحصار اقتصادي دست يافت كه شبكهاي از لولهها و راهآهن را در اختيار داشت و در سراسر كشور گسترش يافته بود. بدين ترتيب، اين شركت بزرگ با دستكاري قيمتها توانست به منافع مالي هنگفتي دست يابد.
تنها پس از تصويب قانون "ضد تراست شرمان" در سال 1890 ميلادي، مردم به اين اميدواري دست يافتند كه قدرت سياسي و اقتصادي متمركز اين شركت محدود گردد. اما كمتر از يك قرن بعد، با ائتلاف ابر شركتهاي رسانهاي فعال در عرصه شبكههاي تلويزيوني، روزنامهها، شبكههاي كابلي و به دنبال آن شبكهاي از كامپيوترها، تلاش ميكنند كه دولت ايالات متحده را به چالش بكشند.
امروزه ما صاحب زير ساختهايي هستيم كه به سرعت و در بخشهاي مختلف در حال رشد ميباشند. همان طور كه در دوره امپراتوري روميان، بزرگراهها نقشي اساسي داشتند، امروز نيز شبكههاي اطلاعرساني، داد و ستد سريع دادهها را ممكن نمودهاند. امروزه، انحصارگران نوين عصر ديجيتال خواهان آنند كه از قدرت خود براي تغيير راهي كه ما هم اينك از اينترنت بهره ميبريم، استفاده كنند. آنان مضامين موردنظر خويش را در شبكهها قرار ميدهند، اما ديگران را با محدوديت روبهرو مي كنند. همچنين اگر آنان در به دست آوردن رسانهاي كه طبيعتي دموكراتيك داشته، موفقيت يابند، با افزودن شكاف كنوني فقير و غني، به فاصله ميان دارندگان اطلاعات و دانش و انسانهاي فاقد آن نيز ميافزايند.
ابر شركتهاي رسانهاي دنيا معتقدند كه اختلافات موجود در مورد بيطرفي اينترنت، محدود است. در اين ميان، داريوش نوتافت در مقالهاي در روزنامه "ييل ديلي نيوز" مينويسد: "برخلاف آنچه گفته ميشود، قدرت اينترنت به عنوان يك نيروي اجتماعي، اين مجادلات را به وجود آورده است... يك شبكه اينترنت غير بيطرف عملاً رقابت را با چالشهايي جدي روبهرو مينمايد. چرا كه مشتريان بايد هزينه بيشتري بپردازند و در غير اين صورت، دسترسي به اينترنت با مشكل روبهرو ميگردد. به علاوه بايد خاطرنشان نمود كه امروزه مردم براي دسترسي به اينترنت، پول پرداخت ميكنند، در حالي كه عملاً به اطلاعاتي دست مييابند كه سياستهاي پشتپرده اين ابر شركتها، اين كاربران را به آن سو هدايت مينمايد. اين غير بيطرفي، پايههاي در حال تغيير اينترنت را دگرگون نموده و در نتيجه، محصولات به وجود آمده توسط كاربران را كم ارزش نموده است."
لذا امروزه شبكه جهاني اينترنت به تقاطع سرنوشتسازي در مرحله پيدايش خويش دست يافته است. اما آيا ما از اين رسانه در جهت گسترش دموكراسي بهره خواهيم برد؟ و آيا به اين اطمينان دست مييابيم كه "تجارت" نبايد به عنوان تنها عامل مؤثر در تجربه آمريكايي به شمار آيد؟
امروزه، انحصارگران به ما مي گويند كه نگراني به خود راه ندهيد. ادعا ميكنند كه از ما حمايت نموده و معتقدند كه منافع عموم افراد جامعه و دموكراسي را در سايه اين تكنولوژيها پاس ميدارند.
البته آنها در مورد راديو نيز همين را ميگفتند. در مورد تلويزيون نيز همينطور. و البته در مورد شبكههاي كابلي.
آيا مورخان آينده از يك عصر طلايي اينترنت سخن خواهند گفت كه با آغاز قرن بيست و يكم پايان يافته است؟
منبع:ماهنامه سياحت غرب
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}