ویژگیهای آیت الله محمد کوهستانی(رحمت الله علیه)(5)
ویژگیهای آیت الله محمد کوهستانی(رحمت الله علیه)(5)
ویژگیهای آیت الله محمد کوهستانی(رحمت الله علیه)(5)
10. ارشاد و هدایت مردم
در هنگام موعظه و نصیحت چنان پند و اندرز می داد که گویی از ضمیر و دل آنان آگاه و از امراض روحی شان مطلع است، چرا که بارها علاقمندان وی نقل می کردند که گویا آقا از درون و اندیشه ما آگاه بوده که این چنین ما را موعظه نمودند. از این رو هر کس که از محضرش مرخص می شد درمان مرض روحی خود را پیدا می کرد.
معارف دینی را عمیق ولی بسیار ساده و جذاب برای مشتاقان و ارادتمندانش ارائه می نمود سخنان دلنشین و سازنده آن عالم ربانی چنان حاضران و شنوندگان را تحت تأثیر قرار می داد که هیچ گاه از محضرش احساس خستگی و ملال نمی کردند.
یکی از بزرگان و فیلسوفان معاصر که درباره آیت الله کوهستانی از وی سؤال کردند، گفت:
آیت الله کوهستانی عالمی بود که مردم را به خدا دعوت می کرد.
حافظ عقاید مردم
آیت الله کوهستانی با توجه به این نکته اساسی در موعظه های خود به طلاب و دانش پژوهان حوزه می فرمود:
« عقیده مردم را خراب نکنید. »
و به همین مناسبت داستان ذیل را نقل می کردند :
« روزی دزدی کیسه پولی را در کوچه پیدا کرد و پس از برداشتن پول تکه کاغذی را که بر روی آن «آیت الکرسی» نوشته شده بود در درون کیسه مشاهده نمود. با خود گفت باید صاحب این کیسه را پیدا کنم و پولش را به او برگردانم، پس از یافتن صاحب کیسه پول را به او برگرداند،
صاحب پول گفت: شگفت است تو که سارقی چرا پول را به من برمی گردانی؟
سارق گفت: چون دیدم آیت الکرسی داخل کیسه گذاشتی پول را به تو بازپس دادم چرا که من دزد مال مردم هستم نه دزد عقیده مردم، زیرا مردم اعتقاد دارند اگر آیت الکرسی را در کیسه و یا در جای دیگری بگذارند مالشان محفوظ می ماند. »
ظرافت در شیوه تبلیغ
« فلانی چه می کنی؟»
آن جوان گفت: دارم قبر می کنم.
آقا به او فرمود:
« بیل و کلنگ را زمین بگذار رو به قبله بایست دست ها را بلند کن و بگو: خدایا لحظه هایی که داخل قبرم و عمل ثوابی می کنم، این کار را برای تو انجام می دهم و پیش تو امانت و ذخیره ای برای روزقیامت باشد، روزی که هیچ چیز ارزش ندارد جز عملی که برای خدا باشد، چرا که شیطان خبیث است و از دستت می گیرد، پس مواظب خودت باش! »
ناصحی مشفق
جناب راسخی از قول یکی از دوستانش چنین نقل می کند:
شبی خدمت آن بزرگوار رسیدم به علت گرمی هوا پیراهن آستین کوتاه پوشیده بودم گرچه پوشیدن چنین پیراهنی رسم شده بود، ولی آن مرد الهی دوست نداشت که دوستانش چنین لباسی بر تن داشته باشند و آهسته به بنده فرمود:
« اگر دوستی عیب دوست ببیند و نگوید، آیا خیانت کرده یا نه؟ »
عرض کردم: خیانت کرده!
فرمود :
« به شما توصیه می کنم دیگر این پیراهن را در خارج از منزل نپوشی. »
و من با جان و دل پذیرفتم.
اثر بوسه
روزی در محضر مرحوم آقاجان نشسته بودیم که جوانی با ریشی تراشیده و صاف خدمت ایشان رسید، پس از استفاده از محضرشان موقعی که می خواست با آقاجان خداحافظی کند آقا از وی تفقد کرد و برخلاف معمول صورتش را بوسید.
یکی از اهالی محل که در حضور آقا نشسته بود اعتراض کرد که آقا جان چرا صورت این جوان ریش تراشیده را بوسیدی؟
آقا در پاسخش چیزی نفرمود تا آن که پس از دو سه هفته همان جوان با عده ای دیگر از جوانان خدمت آقاجان شرف یاب شدند و اتفاقاً پیرمرد معترض نیز حضور داشت، پس از مرخص شدن آن جوانان آقا پاسخ آن اعتراض را داد و فرمود:
« دیدی آن بوسه چه کار کرد! »
اهتمام به هدایت نسل جوان
حدود سال 1329 شمسی که دورانی بسیار تاریک و ظلمانی بود فعالیت دشمنان اسلام و روحانیت به اوج رسیده بود و از هر طرف برای گمراهی نسل جوان از اسلام هجوم آورده بودند مسیحیت، توده ای ها، فرقه ضاله بهائیت، دراویش و حکومت وقت همه در تلاش بودند تا نسل جوان را میان تهی و از دین و اخلاق جدا سازند.
جمعی اندک از جوانان بر آن شدیم که با عنایت الهی و با مشورت و هدایت آیت الله کوهستانی انجمن جوانان مسلمان بهشهر را در خصوص حفظ دیانت آنان تشکیل دهیم وقتی با معظم له مشورت کردیم بسیار ما را تشویق کرد و فرمود:
« مرا عضو انجمن خود بدانید. »
آن بزرگوار با احتیاطی که درباره مصرف سهم امام علیه السلام داشت گاه به بنده اجازه می داد تا از سهم امام علیه السلام برای تبلیغ و هدایت جوانان استفاده کنم و برنامه و چگونگی مصرف ومقدار آن را نیز به وی گزارش کنم.
تشکیل جلسات اعتقادی
حدود سال 1332 شمسی بود که دشمنان اسلام و روحانیت با جوسازی و توطئه تبلیغاتی قشر جوان را تقریباً از روحانیت جدا کرده وعقاید جوانان را تخریب می کردند.
در آن شرایط خدمت معظم له رسیده و ضمن بیان این حقیقت تلخ، لزوم ارشاد جوانان و تقویت بنیه اعتقادی آنان را با این بزرگوار در میان گذاشتم ودرخواست تشکیل سلسله جلسات اعتقادی را نمودم.
مرحوم آقا جان با آغوش باز پذیرفت و جلسات را تشکیل داد که حدود سه سال به طول انجامید و در آن یک دوره عقاید حقه امامیه، مسائل جبر و اختیار و تفویض و مباحث کلامی را افاضه فرمودند.
در آن روزگار اعضای انجمن جوانان مسلمان و عده ای از جوانان بهشهر به کوهستان می رفتند و در این نشست ها برخی از جوانان توان و وروحیه پرسش های اعتقادی را نداشتند، ولی آقا با مزاح های متین و با برخورد متواضعانه و سازنده خود جوانان را به ذوق می آورد تا به راحتی و بدون هیچ مشکلی سؤال های خود را مطرح نمایند.
می فرمود:
« شما بگویید خدا نیست تا روشن تر از خورشید ثابت کنم که خدا هست. »
و به حق چنین کرد. جوانانی که از آغاز تا پایان این مباحث حضور داشتند دلشان از توحید و ولایت و تقوا روشن شد و در طول سال هایی که جریانات و تحولات سیاسی و اعتقادی در جامعه و کشور به وجود آمد متزلزل و منحرف نشدند و هم چنان استوار در خط ولایت در اندیشه و عمل باقی ماندند و هم اکنون در سطح شهر به اعتقاد راستین و اعمال صالح معروفند و این نبود مگر از عنایات الهی و برکات وجود مقدس آن فقیه برجسته و عارف وارسته.
در حرام مصرف نکنید
برخی که در رژیم گذشته کارمند دولت بودند و از وضعیت حلال بودن حقوق خود می پرسیدند، آقا می فرمودند:
« اگر دو شرط را رعایت کنید، مشکل نخواهید داشت: اول آن که در حرام مصرف نکنید.
دوم آن که مردم رعایای امام زمان علیه السلام هستند و اگر آنان مشکل داشتند، مشکلات آن ها را بر طرف نمایید؛ مثلاً اگر کسی در جنگل بانی کاری دارد و نمی تواند حرف خود را بزند، شما او را راهنمایی کرده و به کارش رسیدگی کنید. »
یکی از جوانان مؤمن در این باره می گوید:
برای مشورت در خصوص استخدام دولتی در بانک خدمت آقا جان کوهستانی رسیدم و نظر خود را به عرض آقا رساندم، معظم له فرمود:
« بانک نه! بانک مشکل دارد، اما فرهنگ خوب است. »
گفتم حقوقی که می گیریم چه می شود فرمود:
« روزی یک مسئله از مسائل اخلاقی و اسلامی را در کلاس با دانش آموزان مطرح کن ـ انشاء الله ـ مشکل نخواهی داشت. »
سفر تبلیغی خاطره انگیز
روزی که خبر ورود آیت الله به گوش مشتاقان رسید، چنان اظهار خشنودی و شادمانی نمودند که سابقه نداشت.
ایشان به هر روستایی که قدم می گذاشتند با استقبال پرشکوه و کم نظیر مردم آن روبه رو می شدند. مرحوم حاج علی اصغر کوهستانی ( پدر خانم فرزند ایشان ) نقل کرد:
ما به اتفاق چند نفر ملازم رکاب آقا جان بودیم و از نزدیک مشاهده می کردیم چگونه مردم از دیدن آقا جان خوشحال شده و از شدت شور و شوق اشک شادی از دیدگان جاری می ساختند که قابل وصف نبود.
مردم در مسیر راه ها با دود کردن اسفند و قربانی نمودن گاو و گوسفند مقدم پر خیر و برکت آقا جان را گرامی می داشتند.
سرور و شادی مردم به خاطر ورود آقا در برخی از روستاها چنان بود که بیش از سه کیلومتر راه را برای استقبال از معظم له پیاده طی کرده و لحظه های خاطره انگیز و به یادماندنی را به نمایش می گذاشتند.
بعضی روستاییها وقتی خبر نزدیک شدن آقا به روستایشان را می شنیدند، تمام اهالی زن و مرد، پیر و جوان همه دست از کار می کشیدند و با همان لباس کار به سوی کاروان آن عالم ربانی می شتافتند؛ چرا که مردم معتقد بودند با ورود معظم له برکات و نعمت های خداوند در منطقه زیاد و بلاها رفع خواهد شد.
از نکات حائز اهمیت در شیوه و برخورد مرحوم آقا جان این است که ایشان به هر روستایی وارد می شدند از عالم و روحانی آن محل تجلیل می کرد و برای آن احترام ویژه قائل بود، گرچه غالب این روحانیت از شاگردان خود آقا محسوب می شدند ولی معظم له چون پدری مهربان به فرزندان علمی خود عشق می ورزید و به آنان افتخار می کرد و مردم را به استفاده و فیض بردن از آنان تشویق می کرد.
نقل شده که وقتی ایشان به یکی از روستاها تشریف بردند، متوجه شدند که روستا مسجد ندارد، لذا به میزبان خود گفت:
« چرا این روستا مسجد ندارد ؟. »
و اورا تشویق و ترغیب نمود که برای ساختن مسجد اقدام کنند که میزبان بی درنگ خانه خود را در اختیار ایشان قرار دادند که آن را تبدیل به مسجد کنند، معظم له نیز صیغه وقف را جاری ساختند که بعدها آن را تجدید بنا کردند و مسجد آبرومندی از برکت آیت الله کوهستانی در آن روستا بنا گردید.
توصیه به حصار کشیدن حسینیه
در سال های اول ورود مرحوم آیت الله کوهستانی به مازندران گاهی معظم له در برخی مناسبت ها به روستاهای اطراف سفر می کرد و به ارشاد مردم می پرداخت.
یکی از سال ها در فصل تابستان از روستای ما « ولاشد» عبور می کرد، حسینیه محل در کنار خیابان قرار داشت چون دیدند که اطراف حسینیه محصور نیست و چهارپایان داخل حسینیه و حیاط آن اجتماع کردند به نزدیک یکی از خانه های حسینیه تشریف بردند و صدا زدند پیرزنی دم درب آمد، به او فرمود:
« به مردم این روستا بگو سزاوار است که شما دور خانه هایتان را محصور کنید و آن را چپر و دیوار نمایید، ولی خانه امام حسین علیه السلام اطرافش باز باشد و محل استراحت حیوانات قرار گیرد؟
شما چگونه این اهانت را روا می دارید و امید شفاعت دارید! »
آن ایام مردمان روستا تمامی در مزارع مشغول کار بودند عصر که به روستا برگشتند آن پیرزن قصه را برای آن ها تعریف کرد که آقای روحانی با چنین مشخصاتی از این جا عبور کردند و چنین فرمودند.
پیرمردان اهل ولاشد متوجه شدند که آن آقای بزرگوار آیت الله کوهستانی بود، از این رو بسیار متأثر شدند و فردای آن روز کار کشاورزی را تعطیل کردند و به جنگل رفته چوب تهیه نمودند و تا عصر دور حسینیه را محصور کردند.
عفو و گذشت
« ولیعفوا ولیصفحوا الا تحبون ان یغفرالله لکم والله غفور رحیم؛
آن ها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. »
رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه و اله و سلم می فرماید:
« علیکم بالعفو فان العفو لایزید العبد الا عزا فتعافوا یعزکم الله؛
گذشت را پیشه خود سازید که عفو بر انسان جز عزت نمی افزاید، پس عفو کنید تا خداوند سر بلندتان گرداند. »
آیت الله کوهستانی از جمله پرهیزکارانی است که به نحو شایسته خود را به این صفت زیبا آراسته و در برابر آزار و اذیت های جاهلان صبر و حلم را پیشه خود ساخته بود و به همگان حتی دشمنان خود سعه صدر داشت و کسی را از گذشت و رحمت خویش دور نمی ساخت.
یکی از شاگردان ، از قول ایشان نقل کرد که فرمودند:
« من هر سال شب عید فطر همه کسانی را که در حق من ظلم و جفا نمودند می بخشم. »
چرا که خود در مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام پرورش یافته و بهتر از هر کس سزاوار داشتن صفت عفو وگذشت بود.
حجت الاسلام رحمانی از شاگردان ایشان می گوید:
ایامی که در حوزه کوهستان مشغول تحصیل بودم بر روی مسئله ای بین برخی از اهالی محل نزاع و کش مکش رخ داد.
یکی از جاهلان به آقا بی ادبی روا داشته و این نزاع را به ایشان نسبت داده و گفت: این دود از کنده شما بلند شده است!
آقا در پاسخ آن فرد جاهل چیزی نفرمود و سکوت اختیار کرد، اما صبر و حلم آقا اثر وضعی خود را گذاشت، من همان شب داخل حسینیه خوابیده بودم آقا جان نیز در آن شب در حسینیه استراحت کرده بود، نصف شب متوجه شدم که درِ حیاط حسینیه را کسی می کوبد، خواستم بروم در را باز کنم ولی آقا جان اجازه نداد و فرمود:
« من خودم در را باز می کنم. »
هنگام بیرون رفتن، درِ اتاق را بست که من از چیزی آگاه نگردم ولی من بیدار بودم وقتی آقا جان در را باز کرد دید مادر همان شخصی است که به ایشان جسارت کرده بود، یک استکان آب آورده که پسرش سخت مریض شده برای شفای وی آقا جان بر آن دعا بخواند.
آقا جان هم با بزرگواری آب را برداشت و شاید در حدود بیست دقیقه در حالی که در حیاط قدم می زد بر آب دعا خواند و به آن مادر برگرداند که آن شخص در اثر دعای معظم له شفا یافت.
صبر در برابر بی ادبی ها
شخصی در اثر هواهای نفسانی و سوء ظن نامه توهین آمیزی برای من نوشته که سخت مرا متأثر نمود، چرا که سزاوار آن همه بدگویی و اهانت نبودم برای تسکین خاطر و درد دل، خدمت استادم آیت الله کوهستانی رسیدم و نامه آن شخص را به آقا نشان دادم و خواستم از معظم له چاره جویی نمایم.
پس از ملاحظه نامه فرمودند:
« آن چه که این آدم برای من نوشته به مراتب بدتر و قبیح تر بود نگران نباش باید بیش ا این ها صبر و تحمل داشته باشی در جواب نامه او بنویس: من و شما هر دو عقیده به قیامت داریم و هر دو هم روزی وارد قیامت خواهیم شد جواب حرف های شما باشد تا در قیامت هر طور که خدای من و تو صلاح دانست عمل می کنم. »
آیت الله نصیری فرمود:
وقتی متوجه شدم که آن شخص برای آقای کوهستانی نیز چنین نامه ای نوشته است، شرمنده شدم که چرا این نامه را به ایشان نشان دادم، وقتی برای آقای کوهستانی با آن همه عظمت چنین نامه هایی می آید دیگر تکلیف من و امثال من معلوم است. و آن جا دریافتم که صبر و استقامت آقا چه قدر زیادتر است.
11. دیدگاه های سیاسی
« والعالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس؛
عالمی که به اوضاع زمان و شرایط جامعه خود آگاهی داشته باشد، فتنه ها و امواج بلاها بر وی هجوم نمی آورد. »
چرا که دانشمندان بیدار و آشنا به سیاست، مسیر صحیح را خطا نمی کند، فریب نمی خورد، تحت تأثیر القائات و نقشه های استعماری دشمن قرار نمی گیرد و می کوشد که مردم را از انحراف و جهل و نادانی به سوی صلاح و سداد هدایت کند.
یکی از امتیازات این مرد بزرگ هوشیاری و بیداری بود. مسائل اجتماعی و سیاسی روز را خوب می شناخت. در عین آن که عالمی زاهد و عارفی پرهیزکار بود. هیچ گاه از مسائل و حوادثی که در اطراف و جامعه اش پدید می آمد بی اطلاع نبود.
او عالمی روشن بین و با بصیرت بود که به مصداق حدیث شریف:
« اتقوا فراسه المؤمن فانه ینظر بنورالله »
مسائل را با نور الهی درک می کرد و موضع گیری های او در سایه همین درک صحیح و عالمانه و آگاهانه، چراغ راه شاگردان و ارادتمندانش بود.
این فقیه بیدار، همواره نگران توطئه های دشمنان داخلی و خارجی بود که می کوشیدند هر روز توطئه و تهمت تازه ای، علیه عالمان برجسته و مبارزان سیاسی وارد سازند.
وی در دوران مبارزات « آیت الله کاشانی» و نهضت روحانیت در سال 1342 به شدت نگران توطئه های تفرقه آمیز بیگانگان بود، چرا که از قضایا و حوادث تلخ مشروطه به خوبی آگاه بود که چگونه دشمنان آن را منحرف کردند.
حمایت از امام راحل
ایشان از امام و نهضت او تجلیل می نمود و از مبارزات حق طلبانه او و دیگر عالمان در مناسبت های مختلف حمایت می کرد.
متقابلاً مرحوم امام نیز ایشان را عالم متقی و اهل معنا و عارفی بیدار می شناخت.
امام خمینی(ره) مشعل است.
هنگامی که شاه، امام خمینی را به ترکیه تبعید کرده بود، پس از کسب اطلاع گزارش تبعید شدن امام را به ایشان رساندم، بسیار ناراحت شد و در حالی که چهره اش از ناراحتی سرخ شده بود، فرمود:
« [ او] مشعل است، هر کجا برود نور می دهد. »
منبع:www.salehin.com
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}