نویسنده: عیسی ولایی




 

 نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول

اراده (1)، در لغت و اصطلاح به صفتی از صفات خاصه‌ی نفس گویند، كه به ایجاد یا ترك عملی تعلق می گیرد. (2) كتاب ترمینولوژی در تعریف اراده می‌نویسد: «اراده عبارت است از: «حركت نفس به طرف كاری معین پس از تصور و تصدیق منفعت آن.» برای تحقق یا ترك هر فعلی نیاز به مقدماتی است كه عبارت‌اند از: (3) الف. تصور فعل یا ترك فعل؛ ب.میل و رغبت؛ ج.تصدیق؛ د. عزم؛ هـ. شوق مؤكد یا اراده. و بعد از مقدمات ذكر شده معلول كه حركت به سوی مطلوب باشد، خواهد آمد. برخی (4)، مقدمات مذكور را به شرح زیر بیان می‌كنند: الف. تصور فعل یا ترك چیزی؛ ب.تصدیق و باور به نیكو یا زشت بودن آن؛ ج. اراده یا شوق مؤكد؛ د.طلب یا اختیار.
سپس می‌گویند: نظر به اینكه تصور و تصدیق و اراده همگی غیراختیاری‌اند پس می‌باید گفت آنچه در حركت عضلات مؤثر است نفس است والا شبهه‌ی فخر رازی وارد می‌شود كه می‌گوید عقاب جایز نیست، زیرا فعل معلول اراده‌ای است كه غیر اختیاری است، مضافاً به اینكه اگر اراده را علت فعل و حركت بدانیم، نتیجه‌اش جبری شدن است. پس حق این است كه نفس بذاته مؤثر در حركات عضلات جهت انجام كار است. «فهور الامر بین الامرین» در نتیجه ثواب و عقاب به جهت مؤثریت نفس كه امر اختیاری است صحیح خواهد بود. (5)
در حقوق مراحل مختلف فعل و انفعالات دماغی را می‌توان به شرح زیر بررسی كرد:

1.مرحله‌ی خطور یا تصور:

در این مرحله ابتداء تصویر خانه و فروش آن در ذهن نقش می‌بندد.

2.مرحله‌ی سنجش:

در این مرحله پس از ورود صورت خانه و فروش آن، شخص آن را می‌سنجد، و سود و زیان آن را مورد بررسی قرار می‌دهد.

3.مرحله‌ی تصمیم:

پس از سنجش و بررسی سود و زیان، هرگاه فروش آن را مصلحت بداند، خانه را می‌فروشد. این تصمیم همان تمایل و رضاست، كه یكی از عناصر به حساب می‌آید. اما تا اینجا هیچ عمل حقوقی انجام نگرفته است. از این به بعد باید فروشنده تصمیم خود را اجراء كند.

4.مرحله‌ی اجرای تصمیم:

به دنبال تصمیم بر فروش، فروشنده شروع به یك سلسله اعمال مقدماتی می‌كند، مثلاً به بنگاه معاملات ملكی می‌رود، و پس از پیدا شدن خریدار با او درباره‌ی قیمت و شرایط معامله مذاكره می‌كند و پس از انجام دادن مقدمات برای اجرای تصمیم، طرفین به دفترخانه مراجعه می‌كنند، و خانه رسماً به خریدار فروخته می‌شود. و سند فروش را امضاء كرده، و تصمیم خود را اجرا می‌كنند. و اثر آن انتقال ثمن و مثمن است.
تقسیماتی برای اراده‌ی ذكر شده كه عبارت‌اند از: الف. اراده‌ی فعلی- استقبالی؛ ب. اراده‌ی حقیقی- انشایی؛ ج.اراده‌ی تكوینی- تشریعی؛ د.اراده‌ی استعمالی- جدی. توضیح هریك را در مبحث خود به ترتیب الفبا بیابید.

اِراده‌ی اِسْتِعْمالی

اراده‌ی استعمالی در مقابل اراده‌ی جدی است. و آن عبارت است از اینكه گوینده اراده كرده كه لفظ را در معنایی به كار ببرد. اما هرگاه گویند آن معنایی را كه از لفظ فهمیده می‌شود اراده نیز كرده باشد، به آن اراده‌ی جدیه گویند. نتیجه‌ی این دو اراده در جایی ظاهر می‌شود كه اگر گوینده لفظی را به معنایی به كار ببرد، اما مخاطب شك كند كه آیا متكلم به واقع معنای مستعمل فیه را اراده كرده، یا این ترتّب، حكم ظاهری است؟ مثلاً به انسانی كه در روز ماه رمضان بدون عذر روزه‌ی خود را افطار كند، گفته شد: «اعتق رقبه»، بنده‌ای آزاد كن. در اینجا لفظ در طبیعت رقبه استعمال شده است. پس اراده‌ی استعمالیه محقق است. و شك در اراده‌ی جدیه است، كه اگر اراده‌ی جدیه با اراده‌ی استعمالیه تطابق كند، طبعاً آزاد كردن هر نوع بنده‌ای اعم از كافر یا مسلمان، كافی است. اكنون شك در كافی بودن بنده‌ی كافر است، پس شك در اراده‌ی جدیه است. در چنین مواردی عقلا به «اصاله التطابق بین الارادتین» تمسك كرده و می‌گویند: اصل تحقق اراده‌ی جدید است. لذا افعال افراد خواه ارادی باشد یا غیرارادی، اگر در تماس با حقوق مردم باشد، موردنظر قانون است. ماده‌ی 328 قانون مدنی می‌گوید: هر كس مال غیر را تلف كند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد، اعم از اینكه از روی عمد تلف كرده باشد یا بدون عمد و اعم از اینكه عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب كند، ضامن نقص قیمت آن مال است.
بعضی از علمای حقوق می‌گویند (6): «بعضی افعال ارادی از نظر خصوصیتی كه دارد، اثرات قضایی مخصوص را داراست، كه اسناد قضایی نامیده می‌شود. مانند الفاظ عقود، افعال ارادی مزبور به اعتبار جنبه‌ی كاشفیتی كه از اراده‌ی فاعل دارد، مؤثر قرار گرفته است. بنابراین اراده‌ی حقیقی مولد موضوعات خاصه حقوق در خارج است. و عمل جوارح از لفظ و فعل كاشف از آن اراده است. الفاظ عقود به اعتبار آنكه كاشف از اراده‌ی حقیقی هستند، گاه ایجاد تعهد می‌كند. و گاه دیگر نقل ملكیت می‌كند.»

اِراده‌ی اِسْتِقْبالی

اراده‌ی استقبالی در مقابل اراده‌ی فعلی است. و آن اراده‌ای است كه به كاری در آینده تعلق گیرد. مثل اینكه تصمیم بگیرد كه در آینده به مسافرت برود. اما اراده‌ی فعلی اراده‌ای است كه به كار فعلی تعلق گیرد. مثل اراده‌ی كمك به مستمندان كه به دنبال آن اقدام عملی صورت گیرد.

اِراده‌ی إنْشایی

اراده‌ی انشایی در مقابل اراده‌ی حقیقی است. گاهی دست فردی را گرفته و از پله‌ها بالا می‌بریم. و زمانی هم به او دستور می‌دهیم كه از پله‌ها بالا برود. اولی را اراده‌ی حقیقیه، و دومی را انشاییه گویند. البته این تقسیم مبتنی بر این است كه ما لفظ اراده و طلب را مترادف دانسته، و معتقد باشیم كه این دو لفظ دارای دو مصداق‌اند: مصداق حقیقی كه همان صفت نفسانی باشد، و مصداق انشایی كه به آن طلب انشایی گویند. اما اگر معتقد باشیم كه اراده و طلب مترادف نبوده، بلكه با هم تباین دارند. زیرا بعث و تحریك فعلی غیر از صفت نفسانی است. همان گونه كه بعضی از علمای اصول می‌گویند كه اراده از مقوله‌ی كیف، و طلب از مقوله فعل است. (فظهر ان الحق مع القائلین بالتغایر و فاقا للاشاعره) (7) در آن صورت چنین بحثی مورد نخواهد داشت.
در كتاب نهایة الاصول آمده: «موجودات بر دو قسم‌اند: 1.آنهایی كه در خارج حقیقتاً وجود داشته، و ما بازاء دارند، مثل انسان و حیوان. 2.وجود خارجی به معنای فوق ندارند، بلكه وجودشان به وجود منشأ انتزاع آنهاست، كه به آنها امور انتزاعیه گویند؛ و امور انتزاعیه نیز بر دو قسم است: الف. اموری كه منتزع از امور حقیقی‌اند، به گونه‌ای كه در انتزاع خود نیاز به اعتبار معتبر (به صیغه‌ی اسم فاعل) ندارند، مثل فوقیت- تحتیت، ابوّت و بنوّت. ب. آنهایی كه از اعتبارات و انشائها منتزع می‌شوند؛ مثل ملكیت، زوجیت.»
قسم اول و دوم قابلیت انشاء ندارند. بلكه فقط قسم سوم است كه انشاء پذیر است. و مفهوم اراده از قسم اول است كه طبعاً برخلاف طلب، قبول انشاء نمی‌كند. زیرا طلب، یعنی بعث و تحریك به سوی عملی. و تحریك نیز یا عملی است و یا قولی است.
در نتیجه حقیقت طلب غیر از حقیقت اراده است. زیرا اراده صفت نفسانی است، ولی طلب تحریك طرف مقابل است. البته این اختلاف و تفاوت بین طلب و اراده غیر از تفاوتی است كه اشاعره مدعی آن هستند، زیرا نزاع اشاعره و عدلیه از نظر مفهوم، در اختلاف و یا اتحاد طلب و اراده نیست. توضیح اینكه بین اشاعره و معتزله و امامیه در تكلم خداوند اختلاف وجود دارد. معتزله و امامیه معتقدند تكلم باری از صفات فعل است، زیرا تكلم خداوند به معنای ایجاد صوت در موجودات است، پس حادث است.
اما اشاعره معتقدند تكلم باری تعالی از صفات ذات است، پس قدیم است. اشاعره در توجیه سخنان خود می‌گویند: منظور از كلام، كلام لفظی نیست، بلكه كلام نفسی است كه صفات نفسانی متكلم است، و آن كلام نفسی منشأ كلام لفظی خواهد بود. (كلام لفظی حاكی و معلول آن كلام نفسی است.) معتزله در جواب اشاعره می گویند: كلام یا اخبار است و یا انشاء، و آنچه كه در نفس متكلم در حین اخبار (خبر دادن) وجود دارد، علم است. و آنچه كه در حین انشاء است یا اراده است (اگر انشاء امری باشد) و یا كراهت. (اگر انشاء نهیی باشد) طبعاً مراد از تكلم باری تعالی كه صفتی از صفات الهی است، نمی‌تواند علم یا اراده و یا كراهت باشد. (8)
بدین ترتیب اختلاف اشاعره و معتزله در اثبات صفات نفسانی (در قبال علم و اراده و كراهت) و انكار آن است. معتزله می‌گویند: منشأ كلام لفظی علم یا اراده و یا كراهت است، و اشاعره می‌گویند: صفات نفسانی است كه منشأ كلام لفظی و امر و نهی است. پس اختلاف بین آنان لغوی نیست تا اشعری بگوید طلب انشایی مغایر با اراده‌ی نفسانی است. و یا معتزلی مدعی عینیّت باشد. زیرا این تغایر اظهر من الشمس است، به دلیل آنكه اختلاف و نزاع آنان كلامی و مذهبی است. مشاجره‌ی آنان در این است كه قرآن كه كلام خداست، آیا حادث است یا قدیم؟ (9)

اِراده‌ی تَشْریعی

اراده‌ی تشریعی در مقابل اراده‌ی تكوینی است. اراده‌ی تكوینی عبارت است از اینكه فردی به گونه‌ای شخصی و مباشره‌ای تصمیم بگیرد بر ایجاد چیزی، مثل اراده‌ی الهی بر خلقت عالم، و اراده‌ی انسان بر غذا خوردن یا دویدن.
اما اراده‌ی تشریعی عبارت است از تصمیم بر ایجاد كاری توسط شخص دیگر با اراده و اختیار او، مثل اراده‌ی الهی بر انجام عبادات توسط بندگان با اراده و اختیار خود آنان.

سؤال:

آیا تفكیك اراده‌ی الهی از مرادش ممكن است یا خیر؟

جواب:

در اراده‌ی تكوینیه تخلف اراده‌ی الهی از مراد محال است. زیرا لازمه‌ی چنین تخلفی عجز الهی از ایجاد مراد خواهد بود. در حالی كه خداوند قادر به تمام امور است. اما در اراده‌ی تشریعیه نه تنها تخلف محال نیست، بلكه ممكن نیز خواهد بود. زیرا عصیان بندگان نسبت به خدای متعال، و ترك اطاعت الهی از موارد تخلف چنین اراده‌ای است.

پی‌نوشت‌ها:

1.كفایة الاصول، ج1، ص93؛ نهایة الاصول، ص88؛ بدایع الافكار، ص198؛ تهذیب الاصول، ج1، ص 181؛ اجود التقریرات، ص88.
2.اصطلاحات الاصول، «الاراده».
3.مأخذ پیشین.
4.اجود التقریرات، ص89.
5.اجود التقریرات، ص89.
6.حقوق مدنی، ج2، مقدمه.
7.اجود التقریرات، ص89.
8.چون اشاعره برای متكلم به كلام لفظی صفتی كه قائم به نفس او باشد (سوای علم، اراده و كراهت) یعنی كلام نفسی قائل هستند، و كلام نفسی عبارت از طلب حقیقی (در خصوص اوامر) و زجر حقیقی (در خصوص نواهی) است. و این دو منشأ طلب و زجر انشایی هستند.
9.نهایة الاصول، ص90.

منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم