خشوع درعبادت
خشوع درعبادت
منبع: سایت اندیشه قم
خشوع و اهمّیّت آن
و در اصطلاح به حالتی گفته می شود كه كسی در برابر سلطانی قاهر قرار گرفته به طوری كه تمام توجهش به وی معطوف گشته و از همه جا بریده باشد.[2]
از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ پرسیدند: خشوع چیست؟ فرمود:
«فروتنی در نماز و اینكه بنده با تمام قلبش متوجّه خدا باشد.»[3]
امام خمینی ـ قدّس سرّه ـ می نویسد:
«یكی از اموری كه برای سالك در جمیع عبادات خصوصاً نماز كه سرآمد همه عبادات است و مقام جامعیت دارد، لازم است خشوع است و حقیقت آن عبارت است از خضوع تام ممزوج با حب یا خوف.»[4]
غرض اصلی از عبادت و اطاعت، پالایش نفس و تطهیر آن از آلودگیهاست و هر عملی كه در زمینه صفای عبادت و پاكیزه انجام دادن آن مؤثر باشد مطلوب و مقدّم است و خشوع از اموری است كه در جلای دل و اثر عبادت نقش بسزایی دارد.
خشوع از دیدگاه قرآن و سنت
قرآن مجید یكی از ویژگی های مؤمنان رستگار را خشوع در نماز دانسته و فرموده است:
«قَدْ اَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»[5]
به تحقیق رستگار شدند مؤمنان، آنان كه در نمازشان خشوع دارند.
امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ به كمیل فرمود:
«یا كمیل: لیس الشّأن أن تصلّی و تصوم و تتصدّق، الشّأن أن تكون الصّلاه فعلت بقلبٍ تقیًّ و عملٍ عندالله مرضیًّ و خشوعٍ سویًّ»[6]
ای كمیل! عبادت، تنها نماز خواندن و روزه گرفتن و صدقه دادن نیست. بلكه شأن (عبادت) این است كه با قلب پاك و عمل مورد پسند خدا و خشوع راستین انجام پذیرد.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود:
«إذا كنت فی صلاتك فعلیك بالخشوع و الإقبال علی صلاتك...»[7]
وقتی در نماز هستی، بر تو باد به رعایت خشوع و توجه كامل به نماز... .
خشوع دل و اعضا
«اللَّهُ نَزَّلَ اَحْسَنَ الْحَدِیثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِكْرِ اللَّهِ...»[8]
خدا بهترین سخن را نازل كرده است. كتابی متشابه و دو تا، دوتا، كه از تلاوت آن تن كسانی كه از پروردگارشان می ترسند بلرزد. سپس تن و جانشان به یاد خدا آرام می گیرد.
نكته قابل توجه این است كه جسم و جان باید توأم با هم در برابر خدا خضوع و خشوع كند؛ زیرا خشوع قلب، خشوع اعضا و جوارح را نیز در پی دارد چنان كه حضرت امیر ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لیخشع لله سبحانه قلبك، فمن خشع قلبه خشعت جمیع جوارحه»[9]
باید قلبت برای خدای سبحان خاشع شود و كسی كه قلبش خاشع شد همه اعضایش خاشع می شود.
خشوع جوارح بدون خشوع قلب، تظاهر به خشوع و نوعی نفاق است كه به فرموده نبّی اكرم ـ صلیّ الله علیه و اله ـ باید از آن پرهیز كرد:
«إیّاكم و تخشّع النّفاق و هو أن یری الجسد خاشعاً و القلب لیس بخاشعٍ»[10]
از خشوع نمایی منافقانه بپرهیزید و آن این است كه اندام خاشع دیده شوند ولی قلب خاشع نباشد.
خشوع، زینت اولیا
آن مردان بزرگ فقط در مقابل خدا خاضع هستند خداوند به حضرت موسی و هارون چنین وحی فرستاد:
«إنّما یتزیّن لی أولیائی بالذّلّ و الخشوع و الخوف»[11]
دوستان من، خود را با افتادگی و خشوع و ترس برای من می آرایند.
در اینجا به ذكر چند نمونه می پردازیم:
رسول خدا ـ صلّی الله علیه و اله ـ وقتی به نماز می ایستاد، از ترس خدا رنگش می پرید و صدای سوزناكی از او به گوش می رسید.[12]
درباره خشوع حضرت امیر ـ علیه السّلام ـ چنین آمده است: هنگام نماز و عبادت، لرزه بر اندامش می افتاد و رنگ
رخسارش دگرگون می شد.[13]
و درباره آن حضرت است كه در یكی از جنگها تیری به پای مباركش اصابت كرد كه بر اثر شدّت درد به كسی اجاز نمی داد آن تیر را بیرون كشد تا اینكه هنگام نماز آن را از پایش در آوردند، كه البته این مرتبه والای خشوع به معنی فناء فی الله است و كمتر كسی به آن دست می یابد. امام صادق ـ علیه السلام ـ از قول پدرش امام باقر ـ علیه السلام ـ چنین نقل می كند:
«كان علیُّ بن الحسین علیهما السّلام إذا قام فی الصّلاه كأنّه ساق شجرهٍ لا یتحرّك منه شیء إلّا ما حرّكت الرّیح منه»[14]
امام سجاد ـ علیه السلام ـ وقتی به نماز می ایستاد همچون ساقه درختی بود و هیچ جزئی از بدن و لباس او حركت نمی كرد. مگر آن مقداری را كه باد به حركت در می آورد.
قرآن درباره ذكریّا و عبادت و حالات او می فرماید:
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی وَ اَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ إِنَّهُمْ كانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً وَ كانُوا لَنا خاشِعِینَ»[15]
پس دعایش را مستجاب كردیم و به او یحیی را بخشیدیم و همسرش را برایش شایسته گردانیدیم. اینان در كارهای نیك شتاب می كردند و با بیم و امید ما را می خواندند و برای ما خاشع بودند.
خشوع، بال عبادت
چنین عبادتی نشان دهنده آن است كه صاحبش فاقد ایمان قوی و یقین است. حضرت صادق ـ علیه السلام ـ فرمود:
«لا ایمان إلّا بالعمل و لا عمل إلّا بالیقین و لا یقین إلّا بالخشوع»[16]
ایمانی (ایمان) نیست مگر به عمل و عملی (پذیرفته ) نیست مگر به یقین و یقین وجود ندارد مگر در صورت وجود خشوع.
رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله ـ فرمود:
نماز بر چهار بخش بنا شده است: 1. وضوی شاداب، 2. ركوع، 3. سجده، 4. خشوع.
پرسیدند ای رسول خدا خشوع چیست؟ فرمود:
«فروتنی در نماز و اینكه بنده با تمام قلبش متوجه خدا باشد. اگر او ركوع و سجود و بخشهای نماز را كامل به جای آورد، نمازش با در خشندگی به آسمان بالا رود و درهای آسمان به رویش باز شود. (چنین نمازی نمازگزار را دعا كند) و گوید: همان گونه كه مرا پاس داشتی، خدایت پاس دارد و فرشتگان نیز گویند، درود خدا بر صاحب این نماز. ولی اگر بخشهای نماز را كامل نكند، نمازش با تیرگی بالا می رود و درهای آسمان به رویش بسته می گردد، چنین نمازی به نمازگزار گوید: خدا تو را ضایع كند چنان كه مرا ضایع كردی و خدا آن را به روی صاحبش می كوبد.»[17]
موانع خشوع
«اَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا اَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَكُونُوا كَالَّذِینَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ»[18]
آیا وقت آن نشده آنان كه ایمان آورده اند. دلهایشان در مقابل ذكر خدا و معارف حقی كه نازل كردیم نرم شود؟ و مانند اهل كتاب كه پیش از این می زیستند نباشند. ایشان در اثر مهلت زیاد دچار قساوت قلب شده، بیشترشان فاسق شدند.
علّامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:
«در این آیه شریفه عتابی است به مؤمنان به خاطر قساوتی كه دلهایشان را گرفته و در مقابل ذكر خدا خاشع نمی شود... خدای تعالی با این كلام خود به این حقیقت اشاره نموده كه دلهای مسلمانان مانند دلهای اهل كتاب دچار قساوت شده و قلب قاسی از آنجا كه در مقابل حق، خشوع و تأثیر و انعطاف ندارد، از زیّ عبودیت خارج است و در نتیجه از مناهی الهی متأثر نمی شود و با بی باكی مرتكب گناه و فسق می شود.»[19]
بنابراین، بزرگترین مانع ترقی دل، غافل شدن از یاد خدا، دور شدن از مكتب وحی و ارتكاب گناه است كه مؤمن باید به شدّت از آنها پرهیز نماید. همچنین از كارهایی كه در ظاهر گناه نیست، ولی قساوت دل می آورد یا انسان را از توجّه به عبادت و حالت خشوع باز می دارد، خودداری كند. امیر مؤمنان علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:
«لا یعبث الرّجل فی صلاته بلحیته و لا بما یشغله عن صلاته»[20]
مرد نباید درنمازش با ریش خود و هر چه او را از توجه به نماز باز می دارد بازی كند.
علی اصغر الهامی نیا- غلامعباس طاهر زاده - اخلاق عبادی، ص55
پی نوشت:
[1] . قاموس قرآن، ج 2، صفحه 250 به نقل از مفردات راغب.
[2] . المیزان، مترجم، ج 29، صفحه 11، انتشارات جامعه مدرسین.
[3] . بحارالانوار، ج 81، صفحه 264، موسسه الوفا، بیروت.
[4] . آداب الصلواه، امام خمینی (ره)، صفحه 17، آستان قدس رضوی.
[5] . مؤمنون (23)، آیات 1 ـ 2.
[6] . بحارالانوار، ج 84، صفحه 230.
[7] . فروع كافی، ج 3، صفحه 300.
[8] . زمر (39)، آیه 23. قرآن را «متشابه» گفته از آن رو كه اجزایش در اعجاز و فصاحت و بلاغت همه به هم شبیه است و دو تا دو تا خواند، از آن رو كه بیشتر چیزها كه در آن آمده است دو تا دو تاست، چون امر ونهی، نور وظلمت، عام و خاص، بهشت و دوزخ و از این قبیل در مورد «متشابه» و «دو تا دو تا» اقوال دیگری هم آمده است. (ترجمه از عبدالمحمد آیتی ذیل آیه مذبور).
[9] . شرح غررالحكم، ج 5، صفحه 460.
[10] . بحارالانوار، ج 77، صفحه 164.
[11] . بحارالانوار، ج 13، صفحه 49.
[12] . فلاح السائل، سید بن طاوس، صفحه 161، دفتر تبلیغات اسلامی.
[13] . بحارالانوار، ج 84، صفحه 248.
*. شیر خدا شاه ولایت علی صیقلی شرك خفی و جلی
روز احد چون صف هیجا گرفت تیر مخالف به تنش جا گرفت
غنچه پیكان به گل او نهفت صد گل راحت زگل او شكفت
روی عبادت سوی محراب كرد پشت به درد سر اصحاب كرد
خنجر الماس چو بفراختند چاك بر آن چون گلش انداختند
گل گل خونش چو به مصلّا چكید گفت چو فارغ ز نماز آن بدید
این همه گل چیست ته پای من ساخته گلزار ، مصلای من
صورت حالش چو نمودند باز گفت كه سوگند به دانای راز
كز الم تیغ ندارم خبر گرچه زمن نیست خبر دارتر
طایر من سدره نشین شد چه باك گر شودم تن چو قفس چاك چاك
جامی از آلایش تن پاك شو در قدم پاك روان خاك شو
باشد از آن خاك بگردی رسی گرد شكافی و به مردی رسی
[14] . بحارالانوار، ج 84، صفحه 248.
[15] . انبیا (21)، آیه 90، ترجمه آیتی.
[16] . بحارالانوار، ج 78، صفحه 30.
[17] . همان، ج 84، صفحه 264.
[18] . حدید (57)، آیه 16.
[19] . المیزان، مترجم، ج 19، صفحه 284.
[20] . بحلرالانوار،ج 84، صفحه 234.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}