نویسنده: محمد غفارنیا




 

پیامبر اسلام با زید بن حارثه از مكه به بازار عكاظه می‌رفت تا مردم را به دین اسلام دعوت نماید. اما پس از دعوت و تبلیغ، كسی دعوت وی را نپذیرفت. در راه بازگشت: پاسی از شب گذشته بود، كه پیامبر به دره مجنّه رسید و در آنجا حضرت به تلاوت قرآن پرداخت. عده‌ای از جنیان كه از آنجا می‌گذشتند، وقتی قرائت رسول خدا را شنیدند، با میل فراوان گوش داده و یكدیگر را به سكوت دعوت می‌كردند تا بیشتر از قرآن استفاده نمایند.
وقتی پیامبر از خواندن قرآن فراعت یافت، جنیان به سوی قوم خویش رفتند و گفتند: ما از آیات كتاب آسمانی كه بعد از موسی نازل شده، استفاده كردیم. این آیات علاوه بر تصدیق نمودن تورات، انسان‌ها را به سوی حق و راه راست هدایت می‌نمود (پس باید دعوت پیامبر اسلام را اجابت كرده و به وی ایمان آوریم).
آنها نزد رسول خدا آمده و اسلام آوردند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز شرایع اسلام را به آنها آموخت. بعد از این خداوند سوره جن را بر پیامبر نازل فرمود و گفتار آنها با قوم خویش را برای پیامبر نقل كرد. حضرت رسول نیز در میان آنان نایب و جانشینی تعیین فرمود. آنان در تمام اوقات پیش پیامبر می‌آمدند. پیامبر به امیرالمؤمنین فرمان داد، تا دستورات اسلام و مسائل دینی را به آنها بیاموزاند. در نتیجه عده‌ای از جنیان مؤمن و عده دیگر كافرند...
در این باره، این آیه نازل شده است:
(وَإِذ صَرَفنا إِلَیكَ نَفَرًا مِنَ الجِنِّ یَستَمِعونَ القُرآنَ فَلَمّا حَضَروهُ قالوا أَنصِتوا فَلَمّا قُضِیَ وَلَّوا إِلى قَومِهِم مُنذِرینَ) (1)
هنگامی كه گروهی از جن را به سوی تو متوجه ساختیم تا قرآن را بشنوند، وقتی حضور یافتند، به یكدیگر گفتند خاموش باشید و بشنوید، و هنگامی كه پایان یافت به سوی قوم خویش بركشتند و آنها را بیم دادند. (2)

پی‌نوشت‌ها:

1-احقاف/29.
2-تفسیر برهان: ج4. ص177؛ تفسیر قمی: ج2. ص299.

منبع مقاله :
غفارنیا، محمد، (1387) 142 قصّه از قرآن: همراه با شأن نزول آیاتی از قرآن، قم: جامعه القرآن الکریم، چاپ اول