شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه
بگو هان گروه کفر پيشه! (1) من نمىپرستم آنچه را که شما مىپرستيد (2) و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را که من مىپرستم (3) من نيز براى هميشه نخواهم پرستيد آنچه را شما مىپرستيد (4) و شما هم نخواهيد پرستيد آنچه را من مىپرستم (5) دين شما براى خودتان و دين من هم براى خودم (6)
مقدمه
نويسنده در اين مقاله تلاش کرده است تا زمينه هاي تاريخي اين سوره و نيز تفسير و تبيين درست آيات آن را در دستور کار خود قرار داده و بر اساس منابع تفسيري و تاريخي شرايط کلي حاکم بر نزول اين سوره را تبيين کند.
الف) مشخصات سوره
ب) اهميت و فضيلت سوره کافرون
حضرت صادق(ع) مي فرمايند: هر کس سوره کافرون و اخلاص را در نمازى از نمازهاى واجبش بخواند خداوند او و پدر و مادرش و فرزندانش را بيامرزد، و اگر شقىّ باشد اسمش از دفتر اشقيا محو شود و در دفتر سعداء نوشته شود و خداوند او را شهيد بميراند و سعيد زنده نمايد؛ (تفسير جوامع الجامع، ج 6، ص 723) دور شدن شياطين [به علت دست رد زدن بر سينه مشرکان]، برائت از شرک [چون شرک مهم ترين ابزار شيطان است] و ايمني از فزع اکبر[ که در گرو توحيد و نفي شرک است]؛ خواندن اين سوره به هنگام خفتن؛ و تلاوت پنج سوره کافرون، نصر، توحيد، فلق و ناس به هنگام رفتن به سفر جهت کسب زاد و توشه؛ سفارش به خواندن سوره کافرون در برخي نمازها از فضيلت هاي ديگر اين سوره مي باشد که ذکر شده است. (تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج 20، صص 433 و434)
در آداب قرائت اين سوره در روايتي از امام صادق(ع) آمده است، زماني که آيه «قُلْ يا أَيهَا الْکافِرُونَ» را قرائت کردي بگو: «يا أَيهَا الْکافِرُونَ» و زماني که گفتي: «لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ» بگو: «اعبد الله وحده» و و زماني که گفتي: «لَکُمْ دِينُکُمْ وَ لِي دِينِ» بگو: «ربي الله و ديني الإسلام» (تفسير جوامع الجامع، ج 6، ص 725) که در برخي روايات سفارش به خواندن «و لکني اعبد الله مخلصا له» بعد از «لااعبد ما تعبدون» و گفتن سه مرتبه«ديني الاسلام» (زبده التفاسير، ج 7، ص 538) و «ربي الله ديني الاسلام» (کنزالدقائق و بحرالغرائب، ج 14، ص 471) بعد از اتمام سوره آمده است.
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه 32
ج) پيشينه تاريخي مواضع سران اسلام و کفر
ر چند با در همان آغاز بعثت، مشرکان مکه واکنش شديدي در برابر اين مسأله نشان داده و به آزار و اذيت پيامبر(ص) و نومسلمانان مي پرداختند اما با علني شدن دعوت و رويارويي مستقيم پيامبر(ص) با مشرکين و اعتقادات آن ها اين واکنش روندي تازه يافت.
مشرکان که با انگيزه هاي مختلف، منافع خويش را در خطر مي ديدند به هر اقدامي دست زده تا اين دين جديد را از بين برده و خاموش سازند اما با عنايت به اين که در جامعه مکه، بزرگاني از بني هاشم به خصوص ابوطالب از حاميان سرسخت رسول اکرم(ص) به شمار مي آمدند اقدامات مشرکين در مواجهه با رسالت پيامبر(ص) را در چند جنبه کلي تهديد، تطميع، تحقير و استهزا مي توان بررسي نمود.
قطع رابطه با پيامبر(ص) جهت به انزوا کشيدن ايشان، استهزاي رسالت و دعوت نبوي(ص)، به راه انداختن جنگ رواني همچون دادن القابي چون مجنون، ساحر، شاعر و کاهن به رسول اکرم(ص)، اساطير الاولين خواندن قرآن و تعاليم آن حضرت و همچنين آزار و اذيت پيامبر(ص) و نيز مسلمانان از اقدامات مشرکان جهت خاموش نمودن اين دين بود.
از آن جا که مشرکان با آزمودن اقدامات خشونت آميز به نتيجه دلخواه نمي رسيدند و پيامبر(ص) از حمايت شخصيت بزرگي چون ابوطالب برخوردار بود، تطميع ايشان با روش هاي مختلف، يکي ديگر از آزمون هاي آنان در اين راستا بود.
مذاکره با ابوطالب و تقاضاي دست برداشتن وي از حمايت پيامبر(ص) و پيشنهاد معاوضه رسول اکرم(ص) با عماره بن وليد بن مغيره از جوانان مکه و رد اين پيشنهاد از سوي ابوطالب(ع) از ديگر اقداماتي بود که انجام دادند.
دادن پيشنهاد حاکميت، ثروت زياد و به همسري در آوردن زيباترين زن از پيشنهادات بعدي مشرکان بود که به طور مستقيم با پيامبر(ص) جهت تطميع ايشان در نوبت هاي وارد معامله شده که البته هر بار با شکست همراه بود. پيامبر اکرم(ص) در يکي از اين موارد در پاسخ آنان فرمودند:
« اي قريش من براي فراهم کردن ثروت نيامده ام که اموال شما را طلب کنم و بگيرم. من براي وصول به شرف و پادشاهي نيز مبعوث نشده ام. خداوند مرا به عنوان رسول مبعوث کرده و فرستاده و کتابي بر من نازل نموده و مرا فرمان داده است تا براي شما بشير و نذير باشم و دستورهاي الهي را به شما برسانم. خداوند مرا فرمان داده است تا شما را نصيحت کنم. اگر مرا و پيام مرا پذيرفتيد که آن بهره و سود دنيا و آخرت شما خواهد بود، ولي اگر آن را انکار کرديد من وظيفه و مأموريت دارم که طريق صبر و مقاومت پيش گيرم تا زماني که خداوند ميان من و شما حکم کند.» (سيره ابن هشام، ج 1، ص 296)
خدشه دار نمودن غير مستقيم رسالت نبوي گونه ديگري از مقابله مشرکان بود. درخواست معجزه هاي نامعقول از پيامبر(ص)، پرسش سؤالات مختلف به اميد شکست دادن پيامبر(ص) در عدم توانايي دادن پاسخ، مقابله با قرآن و تعاليم اسلامي با نقل داستان هاي اسطوره اي ايرانيان توسط نضر بن حارث، اسطوره شناس مکي، و سرانجام تصميم به قتل پيامبر(ص) که منجر به مهاجرت ايشان به مدينه گرديد از زمره اين موارد مي توان برشمرد. (زندگاني محمد، ج 1، صص 304-152؛ انساب الاشراف، ج اول، صص 255- 103)
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه 33
د) شان نزول سوره کافرون
در کتاب هاي تفسيري سال وقوع آن ذکر نشده است اما با مراجعه به کتاب هاي تاريخي نزول سوره کافرون در مکه بعد از علني شدن دعوت ذکر شده است. طبري نزول سوره کافرون را بعد از رفتن مسلمانان به حبشه و شکست مکيان در برگرداندن آنان، بستن پيمان نامه جهت انزواي اجتماعي پيامبر(ص) و رفتن بني هاشم به شعب ابي طالب ذکر مي نمايد. (تاريخ طبري،ج3، ص879)
درباره اين که مشرکان پرستش يک ساله خداي مورد پرستش پيامبر را در يک سال و نيز در مقابل، پرستش يک ساله بت ها توسط پيامبر(ص) را در سالي ديگر به عنوان پيشنهاد به رسول اکرم(ص) دادند در کتاب هاي تفسير و تاريخي اختلافي نيست، اما انگيزه و سبک ارائه اين پيشنهاد توسط مشرکان از دادن چنين پيشنهاد به صورت هاي مختلف نقل شده است.
پيشنهاد مصالحه ديني!
« روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله مشغول طواف بود چند تن از بزرگان قريش بنام اسود بن مطلب و وليد بن مغيرة و امية بن خلف و عاص بن وائل بدان حضرت برخوردند و گفتند: اى محمد! بيا تا ما آنچه را تو مي پرستى بپرستيم و تو نيز آنچه را ما مىپرستيم بپرست تا در نتيجه اختلاف ما و تو از ميان برداشته شود، و گذشته از اين اگر آنچه را تو مىپرستى بهتر از چيزى بود که ما مىپرستيم ما بهره خود را از تو گرفتهايم و اگر به عکس بود تو بىنصيب نماندهاى! پس اين سوره مبارکه نازل شد: «بگو اى کافران من هرگز نمىپرستم آنچه را شما مىپرستيد، و شما نيز آن خداى يکتائى را که من پرستش مي کنم پرستش نخواهيد کرد، نه من خدايان باطل شما را عبادت ميکنم، و نه شما خداى يکتاى مرا عبادت خواهيد کرد، پس دين شما براى شما باشد و دين من هم براى من باشد» يعنى اگر بنا باشد که شما خدا را نپرستيد مگر زمانى که من خدايان شما را بپرستم من نيازى بدين پرستش شما ندارم، دين شما براى خودتان و دين من براى خودم.» (زندگانىمحمد(ص)،ج1،صص230و229)
بلاذري در انساب الاشراف، تاريخ طبري به نقل از ابن عباس و ابن اسحاق نيز چنين نقل مي نمايند. وي همچنين قول ديگري نقل مي کند که در محل خود ذکر خواهد شد:
« در همه اين مدت پيمبر خدا، آشکار و نهان، شب و روز به دعوت خداى مشغول بود و وحى پياپى مىرسيد که امر و نهى و تهديد مخالفان و اقامه حجت بود. ابن عباس گويد: سران قوم فراهم آمدند و به پيمبر وعده دادند که مالى بدو دهند چنانکه توانگرترين مرد مکه شود و هر که را خواهد به زنى او دهند، گفتند: «اى محمد! اين چيزها از آن تو باشد که خدايان ما را ناسزا نگويى و به بدى ياد نکنى و اگر اين را نمىپذيرى، چيزى ديگر به تو عرضه مىکنيم که به صلاح ما و تو باشد.» پيمبر خدا گفت: «آن چيست؟» گفتند: «يک سال تو خدايان ما، لات و عزى را بپرست، ما نيز يک سال خداى تو را پرستش مىکنيم» پيمبر گفت: .....» (أنسابالأشراف،ج1، ص151؛ تاريخ طبري،ج3، صص879 و 880)
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه 34
شان نزول ديگري که درباره سوره کافرون از سوي نويسنده کتاب تفسير مقاتل بن سليمان زيدي مذهب که در قرن دوم هجري نگاشته شده است و نيز طبري به نقل از محمد بن کعب قرظي نقل مي کند به ماجراي غرانيق _ که البته اين ماجرا ساخته دست قصه گويان دانسته شده است _ ارتباط دارد.
غرانيق نامي است که مشرکين به بت هاي خود داده بودند و بعد از مهاجرت مسلمانان به حبشه حادثه اي نقل شده که به غرانيق مشهور است.
ماجرا از اين قرار است که به علت دلسوزي و رغبت پيامبر(ص) به اصلاح قوم، همواره تلاش زيادي در جهت نزديک شدن به مشرکان مي نمود. تا اين که سوره نجم نازل گرديد.
زماني که پيامبر(ص) به آيه «أَ فَرَأَيتُمُ اللَّاتَ وَ الْعُزَّى وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى» (نجم/ 19و20) رسيدند به اشتباه و با القاي شيطان به جاي آن فرمودند: «تلک الغرانيق العلا، عندها الشفاعه ترتجي» بعد از آن همه مسلمانان و مشرکان به سجده افتادند. بعد از آن بود که عده اي از بزرگان قريش جهت تمسخر پيامبر(ص) پيشنهاد پرستش سالانه بت ها و خداي يکتا را ارائه نموده و بعد از آن بود که سوره کافرون نازل گرديد. (تاريخ طبري،ج3، ص882؛ تفسير مقاتل بن سليمان، ج4، ص 887)
هـ) سوره کافرون در تفاسير
1) کفر در معاني و اقسام مختلف به کار برده شده است. انکار ربوبيت و الوهيت خداوند و انکار نبوت از روي عناد و گاه از جهل و بى خردى، برائت و بيزارى، ترک اوامر الهي، کفران نعمت و موارد ديگر که پوشانيدن امر حق يا نعمتهاى الهى از مصاديق کل اين موارد به شمار مي آيد.
لکن در عرف، کفر و کافر به کسي گفته مي شود که منکر وحدانيت و نبوت و معاد و شريعت، خواه به صورت انکار تمام اصول عقايد بوده و يا نسبت به بعضى معترف و نسبت به بعضى منکر باشد. خواه منکر اصل صانع و مبدء يا منکر صفات الوهيت باشد. (مخزن العرفان في تفسير القرآن، ج 15، صص 320 و 321)
2) در مورد اين که منظور از کافرون که در اين سوره آمده است چه کساني است عده اي معتقدند اشاره به همان کفار خاص بوده که به نزد پيامبر(ص) آمده و آن پيشنهاد را به ايشان دادند مي گردد. و " الف و لام" در" الکافرون" براى" عهد" آمده است نه براى" جمع". (التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 422)
اما عده اي معتقدند که مراد، جميع کفار تا مادامى که متصف به صفت کفر هستند مي باشد و آن هايى که به اسلام گرويدند اين عنوان از آنها سلب شد ديگر صدق کافر بر آنها نمي شود، بلکه عنوان مسلمان و مؤمن بر آنها صادق است. (أطيب البيان في تفسير القرآن، ج 14، ص 247)
3) سوال ديگر مطرح درباره بت پرستان اين است که آيا آنان منکر خدا بودند؟
در پاسخ آمده است که بتپرستان هرگز خدا را انکار نمىکردند، و طبق صريح آيات قرآن اگر از خالق آسمان و زمين از آنها سؤال مىشد مىگفتند: خدا است. پس چگونه در اين سوره مىگويد:" نه من معبود شما را مىپرستم و نه شما معبود مرا"؟
پاسخ اين سؤال نيز با توجه به اينکه بحث از مساله خلقت نيست، بلکه از مساله عبادت است، روشن مىشود. بتپرستان خالق جهان را" خدا" مىدانستند، ولى معتقد بودند بايد بتها را" عبادت" کرد، تا آن ها واسطه درگاه خدا شوند. يا اينکه اصلا ما لايق اين نيستيم که خدا را پرستش کنيم، بلکه بايد بت هاى جسمانى را پرستش نماييم، اينجا است که قرآن مىگويد عبادت بايد فقط براى خدا باشد، نه بت ها، و نه هر دو. (تفسير نمونه، ج 27، ص 387)
4) لحن اين سوره نشان مي دهد در زماني نازل شده که مسلمانان در اقليت و کفار در اکثريت بوده و از طرف مشرکان تحت فشار بودند که با آنان به سازش بنشيند که خداوند با نازل کردن اين سوره سياست قطعي رسول اکرم (ص) در برابر آنان را در اين سوره نازل فرموده و بدون درگيري کفار را مأيوس ساخت. (همان، ص 380)
5) «يا» نداي دور و غائب؛ «اى» نداي به نزديک و حاضر. «ها» انگيزنده و هشيار کننده است». بنابراين يا ايها، ندائي از دور به نزديک و هشيار دهنده مي باشد. آمدن يا ايها گوياي ندا به مردمى دور از حق است که به آن ها نزديک شده و آن ها را برانگيخته تا شايد هشيار گرديده و به خود آيند. (پرتوي از قرآن، ج 4، ص 283)
6) علت شروع اين سوره با قل (بگو) يکي ديگر از سؤالات مطرح شده درباره آيات اين سوره مي باشد. در جواب اين پرسش نظرات مختلفي ارائه شده است:
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه 35
- از طرف ديگر، چون کلمه" قل" در پيام جبرئيل از سوى خدا بوده، پيغمبر اکرم (ص) موظف است که براى حفظ اصالت قرآن، آن را عينا بازگو کند، و اين خود نشان مىدهد که" جبرئيل" و" رسول اکرم" (ص) در نقل وحى الهى کمترين تغييرى ندادهاند.(تفسير نمونه، ج 27، ص 386)
- اين امر «قل ...» فرمان اعلام از جانب خداوند است تا مخاطبين «کافرين» متوجه شوند که آن حضرت واسطه ابلاغ است و نظر و مصلحت شخص او در اجراي اين امر دخالت ندارد و يکسر اميدشان از هر گونه سازگارى درباره يگانه پرستى قطع شود.(پرتوي از قرآن، ج 4، ص 282)
- اگر کافرون همان اشخاص خاص در نظر گرفته شود که به نزد پيامبر(ص) آمدند مي توان گفت که آمدن «قل» نشانگر تعلق علم الهي بر عدم ايمان ايشان در زمان آينده و مردن ايشان بر صفت کفر مي باشد. (تفسير منهج الصادقين، ج 10، ص 368)
7) جمله" لا اعبد" نفى استقبالى است، براى اينکه حرف" لا" مخصوص نفى آينده است، هم چنان که حرف"ما" براى نفى حال است، و معناى آيه اين است که من در آينده به خواسته شما که پرستش خدايانتان مي باشد عمل نمي کنم(تفسير جوامع الجامع، ج 6، ص 725) و دلالت بر دوام دارد.
8) در استفاده از کلمات و ضماير نيز در اين سوره بحث هايي وجود دارد. از جمله: در آيه لا اعبد ما تعبدون، که ما تعبدونه نيز مي توانست بيايد. اما يک دليل مي تواند اين باشد که جهت حفظ قافيه آخر آيات "ه" حذف گرديده است. همچنين در اعبد، عبدتم که بايد اعبده و عبدتموه مي آمد. (تفسير الميزان، چ 20، ص 645)
9) مراد از" ما تَعْبُدُونَ" بتهايى است که کفار مکه مىپرستيدند، و مفعول "تعبدون" ضميرى است که به ماى موصول بر مىگردد. (همان)
سؤالي که معمولا درباره اين آيه پرسيده مي شود کلمه «من و ما» است. «من» به معناي کسي که، موصولي است که مخصوص صاحبان شعور و «ما» موصول مخصوص صاحبان بدون شعور است. اين سؤال که چرا خداوند براي خود نيز از ضمير «ما» در آيات «و لا انتم عبدون ما اعبد» استفاده کرده است دلايل مختلفي ذکر شده است:
- مقصود از آوردن لفظ «ما» به جاي «من» آوردن صفت معبود مي باشد. (تفسير جوامع الجامع، پيشين)
- عده اي ما، در «ما تعبدون» را دليل بر نامشخص و ناشاعر بودن معبودها و ابهام در انديشه و عبادت عابدها دارد، و در «ما اعبد» بجاى «من اعبد» نيز براى اين است که خداى يگانه و معبود به حق، در انديشه آلوده آنها نامفهوم و مبهم بوده است. و شايد «ما» براى تعظيم يا تقابل آمده است. (پرتوي از قرآن، ج 4، ص 284)
- بعضى گفتهاند: «ما» در «ما عبدتم» مصدريه است، يعنى: لا اعبد عبادتکم و لا تعبدون عبادتى، من عبادت شما را انجام نمىدهم و شما عبادت مرا. وَ لا أَنا عابِدٌ و نيستم من پرستنده هرگز ما عَبَدْتُّمْ آنچه پرستش کرديد در زمان سلف، يعنى در زمان جاهليت عبادت اصنام نميکردم پس چگونه اميد داريد در زمان اسلام عبادت اصنام کنم. (التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 423)
- توجيه ديگري نيز از بعضي مفسرين نقل شده که مقصود از عبادت در دو آيه اول معبود باشد و در دو آيه دوم عبادت و (ما) در جمله اول (ما اعبد) ماء موصوله باشد و در (ما اعبد) در جمله دوم ماء مصدريه که بنا بر اين توجيه معنى آيات چنين مي شود که در دو آيه اول مي فرمايد: من عبادت نمي کنم معبود شما را و شما نيز عبادت نمي کنيد معبود مرا، و در دو آيه دوم مقصود چنين باشد که من عبادت نمي کنم به طرز عبادت شما زيرا که عبادت شما از روى ظن و تخمين و گمان است و از حدود تخيلات شيطانى بيرون نيست و عبادت من از روى اخلاص و يقين است پس روش من و شما در عبادت دو تا است. (تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج 20، ص 436)
10) آيات اين سوره پيغمبر اکرم (ص) را مخاطب ساخته، مىفرمايد:" بگو اى کافران" (قُلْ يا أَيهَا الْکافِرُونَ)." آنچه را شما مىپرستيد نمىپرستم" (لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ)." و نه شما آنچه را من پرستش مىکنم مىپرستيد" (وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ).
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه 36
11) آيا مفهوم آيه" لَکُمْ دِينُکُمْ وَ لِي دِينِ" جواز بتپرستى است؟!
اين آيه به حسب معنا تاکيد مطلب گذشته، يعنى مشترک نبودن پيامبر و مشرکين است، و لام در" لکم" و در" لى" لام اختصاص است که مىفرمايد: دين شما که همان پرستش بتها است مخصوص خود شما است، و به من تعدى نمىکند، و دين من نيز مخصوص خودم است، شما را فرا نمىگيرد. (تفسير الميزان، ج 20، ص647)
گاهى چنين تصور شده که اين آيه همان مفهوم" صلح کل"(تفسير نمونه، ج 27، ص 390) را دارد، و به آنها اجازه مىدهد که بر آئينشان بمانند، چرا که اصرار بر پذيرش آئين اسلام نمىکند. در جواب اين سوال سه پاسخ داده شده است:
- برخي لحن اين آيه را نوعى تحقير و تهديد مي دانند، يعنى آئين شما به خودتان ارزانى باد! و به زودى عواقب نکبتبار آن را خواهيد ديد. (التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 437)
- بعضى ديگراز مفسرين گفتهاند: کلمه" دين" در اين آيه شريفه به معناى مذهب و آئين نيست، بلکه به معناى جزا است. خداوند مىفرمايد: جزاى شما مال شما، و جزاى من از آن من است.
- عده اي ديگر نيز مقصود از دين را جزاى دين بر حذف مضاف مي دانند. يعنى جزاى دين من راجع به من است و جزاى دين شما راجع به شما است. (تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج 20، ص 437)
و در کل مراد آن نيست که ماندن شما در دينتان جايز است و يا دين شما را تقبيح نخواهم کرد، بلکه منظور آن است که اين راه اختصاص به شما دارد، من آن را نخواهم پذيرفت. (تفسير أحسن الحديث، ج 12، ص 385)
12) علت تکرار برخي آيات در اين سوره از سؤالات ديگري است که توجه بسياري را به خود جلب کرده است.
- جمعى معتقدند که اين تکرار از فنون کلام عرب و براي تأکيد، (تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح، ج 20، ص 435) مايوس کردن کامل مشرکان، جدا نمودن مسير آنها از مسير اسلام و اثبات عدم امکان سازش ميان توحيد و شرک مىباشد، و به تعبير ديگر چون آن ها در دعوت پيغمبر اکرم(ص) به سوى شرک اصرار مىورزيدند و تکرار مىکردند قرآن نيز رد آن ها را تکرار مىکند
در حديثى آمده است که" ابو شاکر ديصانى" (يکى از زنادقه عصر امام صادق (ع) از يکى از ياران امام صادق بنام" ابو جعفر احول" (محمد بن على نعمانى کوفى معروف به مؤمن طاق) از دليل تکرار اين آيات سؤال کرد و گفت: آيا شخص حکيم ممکن است اينچنين تکرارى در کلامش باشد؟ ابى جعفر احول که جوابى براي اين اشکال نداشت ناگزير به طرف مدينه روان شد، و در مدينه از امام صادق(ع) پرسيد. حضرت فرمودند: سبب نزول اين سوره و تکرار مطلبش اين بود که قريش به رسول خدا (ص) پيشنهاد کرده بودند بيا تا بر سر پرستش خدايان مصالحهاى کنيم. يک سال تو خدايان ما را عبادت کن و يک سال ما خداى تو را، باز يک سال تو خدايان ما را عبادت کن و يک سال ما خداى تو را. خداى تعالى در پاسخ شان عين سخن آنان را يعنى تکرار مطلب را به کار برد، آن ها گفته بودند يک سال تو خدايان ما را عبادت کن، در پاسخ فرمود:" لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ"، آن ها گفته بودند" و يک سال ما خداى تو را"، در پاسخ فرمود" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ"، آنها گفته بودند" باز يک سال تو خدايان ما را عبادت کن" در پاسخ فرمود:" وَ لا أَنا عابِدٌ ما عَبَدْتُّمْ"، آنها گفته بودند" و يک سال ما خداى تو را" در پاسخشان فرمود:" وَ لا أَنْتُمْ عابِدُونَ ما أَعْبُدُ لَکُمْ دِينُکُمْ وَ لِي دِينِ".
شرايط تاريخي نزول سوره کافرون در مکه 37
- بعضى ديگر گفتهاند: اين تکرار به خاطر اين است که يکى ناظر به حال مىباشد و ديگرى ناظر به آينده، يعنى نه در حال و نه در آينده هرگز معبود شما را پرستش نمىکنم. (تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، ج 20، ص 435)
- تفسير سومى نيز براى اين تکرار گفتهاند که" اولى" اختلاف در معبودها را بيان مىکند، و دومى اختلاف در عبادت را. يعنى نه معبودهاى شما را هرگز مىپرستم، و نه چگونگى عبادت من همچون شما است، زيرا عبادت من خالصانه و خالى از هر گونه شرک است. (التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 420)
- در اينجا تفسير چهارمى نيز وجود دارد و آن اين که در آيه دوم مىفرمايد:" آنچه را که شما اکنون مىپرستيد من پرستش نمىکنم" و در آيه چهارم مىفرمايد:" من در گذشته نيز معبودهاى شما را نمىپرستيدم تا چه رسد به امروز". (تفسير جامع الجوامع، پيشين)
- اين تفاوت با توجه به اينکه در آيه دوم" تعبدون" به صورت فعل مضارع و" عبدتم" در آيه چهارم به صورت فعل ماضى است بعيد به نظر نمىرسد. (التبيان في تفسير القرآن، ج 10، ص 421) که هر چند اين تفسير تکرار آيه دوم و چهارم را حل مىکند اما تکرار آيه سوم و پنجم هم چنان به قوت خود باقى است. (تفسير نمونه، ج 27، ص 390)
13) عده اي معتقدند که اين سوره با نازل شدن آيات جهاد نسخ مي گردد، اما عده اي ديگر اين امر را رد کرده و جهاد و همزيستي در کنار يکديگر با وجود عدم قبول اعتقاد طرف ديگر، هر کدام را در شرايط خاص خود لازم مي دانند. (تفسير روض الجنان و روح الجنان، ج 20، ص 437)
14) طول آيات اين سوره تقريبا يکسان بوده و آيه نخست با دو ايقاع «امر قاطع- و- نداء ممتد، هماهنگ با اعلام قاطع و رسا ميباشد و فواصل دامنهدار واو و نون اين آيه و آيه دو، استمرار در کفر و عبادت را مي رساند. تغيير حرکات و کلمات و فصول آيات بعد، هماهنگ با تعبيرات و تأکيدات درباره يک مطلب قاطع و منفى است که به صورتهاى مختلف مبين شده، تا به آخرين مقطع ياء و نون، سوره پايان يافته است. اوزان لغات و ترکيبات کلمات خاص نيزعابد- عبدتم- عابدون، است. (پرتوي از قرآن، ج 9، صص 285 و 286)
فهرست منابع
- قرآن کريم
- ابن هشام، السيرة النبوية،تحقيق مصطفى السقا و ابراهيم الأبيارى و عبد الحفيظ شلبى، بيروت، دار المعرفة، بى تا.
- ابن هشام، سيرت رسول الله، ترجمه و انشاى رفيع الدين اسحاق بن محمد همدانى قاضى ابرقوه (م 623)، تحقيق اصغر مهدوى، تهران، خوارزمى، چ سوم، 1377ش.
- ابن هشام، زندگاني محمد(ص)، سيد هاشم رسولي، تهران، کتابچي، چ پنجم، 1375ش.
- بلاذري احمد بن يحيي بن جابر، کتاب جمل من انساب الأشراف، تحقيق سهيل زکار و رياض زرکلى، بيروت، دار الفکر، ط الأولى، 1417/1996.
- رازى ابوالفتوح حسين بن على، تفسير روض الجنان و روح الجنان (ابوالفتوح)، مشهد، آستان قدس رضوى، 1408 ق.
- رازى فخر الدين، مفاتيح الغيب (التفسير الکبير)، بيروت، دار إحياء التراث العربي، چاپ سوم، 1420 ق.
- زحيلى وهبة بن مصطفى، تفسيرالمنير، بيروت، دمشق، دار الفکر المعاصر، چاپ اول، 1418 ق.
- سور آبادى ابوبکر عتيق بن محمد، تفسير سور آبادى، تهران، فرهنگ نشر نو، چاپ اول، 1380 ش.
- سيده نصرت بيگم، مخزن العرفان في تفسير القرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361 ش.
- طوسى محمد بن حسن، التبيان في تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
- طيب سيد عبد الحسين، أطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378 ش.
- طبرسى فضل بن حسن، تفسير جوامع الجامع،مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس، چاپ دوم، 1377 ش.
- طباطبايي محمد حسين، تفسير الميزان، سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374 ش.
- طالقانى سيد محمود، پرتوى از قرآن، تهران، شرکت سهامى انتشار، چاپ چهارم، 1362 ش.
- طبري، محمد بن جرير، تاريخ طبري، ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چ 5، 1375ش.
- عروسى هويزى عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، قم، مؤسسه اسماعيليان، چاپ چهارم، 1415 ق.
- فضل الله سيد محمد حسين، تفسير من وحي القرآن،بيروت، دار الملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، 1419 ق.
- قرشى سيد على اکبر، تفسير أحسن الحديث،تهران، بنياد بعثت، چاپ سوم، 1377 ش.
- قمى مشهدى محمد بن محمدرضا، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، مؤسسة الطبع و النشر وزارة إرشاد، چاپ اول، 1366 ش.
- کاشانى ملا فتح الله، زبدة التفاسير، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية، چاپ اول، 1423 ق.
- کاشانى ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين، تهران، کتابفروشى محمد حسن علمى، 1336 ش.
- مکارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامية، چاپ اول، 1374 ش.
- مقاتل بن سليمان ،تفسير مقاتل بن سليمان، تفسير، بيروت، دار إحياء التراث، چاپ اول، 1423 ق.
- مکارم شيرازى ناصر، الأمثل في تفسير کتاب الله المنزل، قم، مدرسة الإمام علي بن ابيطالب، چاپ اول، 1421 ق
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}