نویسنده: عیسی ولائی




 

 نگاهی به یك اصطلاح در علم اصول

آنان كه دلیل عقل را از منابع حقوق اسلام دانسته‌اند، از دروازه‌ای به نام «حسن و قبح عقلی» و یا «حسن و قبح ذاتی» (1) وارد شده اند. لذا ناگزیر به توضیح حسن و قبح هستیم. طرح مسئله بدین گونه است: آیا اعمال آدمی بدون آنكه دین درباره‌ی آنها اظهار نظر كرده باشد متصف به خوب و یا بد می‌شود؟ و یا اعمال ذاتاً نه خوب‌اند و نه بد، بلكه خوبی و بدی آنها بستگی به نظر شارع دارد. طرفداران نظریه‌ی حسن و قبح ذاتی (یا مكتوب عقلیون) چهار مطلب ذیل را پذیرفته‌اند (2):
1.افعال انسان ذاتاً (صرف نظر از امر و نهی شارع) یا خوب‌اند و یا بد. این خوبی و بدی تابع مصلحت و مفسده‌ای است كه آن افعال در ملاحظه با زندگی اجتماعی دارا هستند. عدلیه (امامیه و معتزله) و حنفیّه در این بند هم عقیده‌اند.
2.اوامر و نواهی شارع تابع مصالح و مفاسد است، و بی‌قاعده قانون وضع نمی‌شود، و بی‌جهت امری و یا نهیی صادر نمی‌گردد. حنفیه با عدلیه در این مورد نیز همراهند.
3.عقل انسان در همه‌ی افعال توانایی درك حسن و قبح ذاتی را ندارد، لكن در پاره‌ای از افعال از عهده‌ی ادراك حسن و قبح ذاتی برمی‌آید. پس نتیجه‌ی كلی موردنظر نیست.
4.چون در تشریع از حسن و قبح پیروی شده است، یعنی به نیكویی‌ها امر شده، و از بدی‌ها نهی گردیده است. بنابراین اگر عقل انسان در مورد سكوت قانونی پی به نیكی فعل معیّنی ببرد، حتماً آن فعل از نظر شارع واجب خواهد بود. این همان قاعده‌ی لازمه‌ی (كلما حكم به العقل حكم به الشرع) است.
در قسمت چهارم حنفیه از عدلیه جدا شده، و می‌گویند شارع از راه نص، قیاس، اجماع همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌ها را در مورد افعال انسان بیان كرده، و مجالی برای فعالیت عقل به معنای فوق باقی نگذاشته است. به همین جهت حنفیه مانند اشاعره عقل را از منابع حقوق اسلام نمی‌دانند. اما پیروان مكتب تعبد (اشاعره) هر چهار مطلب مذكور را مردود دانسته و معتقدند ذاتاً هیچ فعلی نه بد است و نه خوب.

پس بد مطلق نباشد در جهان *** بد به نسبت باشد این را هم بدان

نسبی بودن بدی‌ها از نظر اشاعره به این معنی است كه چون شارع از عملی نهی كند، از این جهت كه به آن عمل نهی شده پس بد است، و اگر نهی نشده باشد نه بد باشد و نه خوب.
اشاعره چون منكر ارزش ذاتی اعمال هستند، لذا در موضوع عدالت خداوند متعال معتقدند كه خداوند ممكن است در مواردی بر بندگان ستم روا دارد. برای اینكه هرچه خدا كند، خوبست. و هیچ گونه قبح و زشتی بر آن مترتب نیست:
هرچه آن خسرو كند شیرین بود
صاحب كتاب گلشن راز (3) می‌گوید:

جناب كبریایی لاابالی است *** منزه از قیاسات خیالی است

اما امامیه معتقدند: ظلم و ستم منهای نظر شارع ذاتاً متصف به قبح و زشتی است، و در مقابل عدل و داد متصف به نیكویی و خوبی است، و انجام اعمال قبیح از خداوند محال است. بنابراین امامیه با قاطعیت طرفدار این اندیشه است كه خداوند عادل است، و ذره‌ای ظلم بر بندگان روا نمی‌دارد و به همین جهت به آنان عدلیه گویند.

استدلال اشاعره (4)

مهم‌ترین دلیل اشاعره برای اثبات عقایدشان این است كه اگر خوبی و بدی از مفاهیم عقلی باشند، به هیچ وجه معیار ثابتی نخواهند داشت. زیرا عقول در قضاوت متفاوت‌اند. ممكن است یك گروه عملی را خوب بداند، در مقابل گروه دیگر همان عمل را بد به شمار آورد. در نتیجه نمی‌توانیم تشخیص خوبی و بدی را به عهده‌ی عقل سپاریم. بلكه بایستی معیار را نظر شرع قرار دهیم، علاوه بر آن از نسبیت خوبی‌ها و بدی‌ها نتیجه می‌گیریم كه خوبی و بدی ذاتی افعال نیست، والا قابل تغییر نمی‌بود. بلكه خوب همیشه خوب و بد بایستی همیشه بد باشد.

پاسخ به اشاعره

عدلیه در رد چنین شبهه‌ای می‌گویند: در ادراكات عقلی از جهت عقل هیچ گونه اختلافی وجود ندارد و اگر دوگانگی به چشم می‌خورد، بدان جهت است كه عقل تحت تأثیر تمایلات و انگیزه‌های انفعالی قرار گرفته است.
اگر در جامعه‌ای ازدواج همجنس بسیار عادی، و بلكه مورد حمایت است، و همجنس بازی شكل قانونی به خود می‌گیرد، گرچه در جامعه دیگر این عمل ننگ و عار بوده، و عمل غیرانسانی تلقی می‌گردد، اما این عمل برخلاف فطرت را نمی‌توان به پای عقد خالص گذاشت، بلكه این گونه قضاوت‌ها به جهت اختلاط عقل به هزاران انگیزه‌های انفعالی- هواهای نفسانی و فرهنگ‌هاست. و در جواب شبهه نسبیت خوبی‌ها و بدی‌ها باید گفت:
1.بعضی از افعال علیت تامّه برای حسن و قبح دارند. همانند عدل و ظلم كه محال است عملی مفهوم عدل بر آن صادق باشد، در عین حال خوب نباشد، و یا عملی ظلم بر آن اطلاق گردد، در عین حال خوب باشد. در نتیجه این دسته از افعال دارای حسن و قبح ذاتی‌اند.
2.برخی از افعال نیز نسبت به حسن و قبح علیت تامه ندارند، بلكه از نظر اقتضاء به یكی از دو طرف (خوب یا بد) كشیده می‌شوند، مگر آنكه عامل مخالفی در تغییر جهت و اقتضاء آنها پدیدار گردد. مثلاً راستگویی ذاتاً خوب، و دروغگویی در اصل بد است. اما اگر راستگویی باعث فتنه گردد، و جان و آبروی انسانی با راستگویی تهدید شود. در آن صورت راستگویی خوب نخواهد بود، و اگر بر دروغگویی مصلحت مترتب باشد، و باعث نجات انسانی گردد، نه تنها بد نخواهد بود، بلكه خوب است.
3.بخشی از كردار انسان در ذات خود هیچ گونه جهتی ندارد. بلكه ماهیت آنها نسبت به خوبی و بدی بی‌تفاوت است، و بستگی دارد كه كدام عنوان بر آن منطبق گردد. مثلاً نمی‌توان گفت به خانه‌ی دیگری رفتن در هر صورت خوب و یا بد است، بلكه تابع آن است كه چه عنوانی بر او صدق كند.
بدین ترتیب در رابطه با اعمالی كه خوبی و بدی ذاتی آنهاست، به هیچ وجه اختلافی وجود ندارد. آقاباقر بهبهانی در كتاب الفوائد الجدید (5) می‌نویسد: اشاعره هر چند به زبان منكر حسن و قبح عقلی‌اند، اما عملاً آن را انكار نمی‌كنند، مگر نه این است كه غزالی اشعری است، با این حال كتاب احیاء العلوم و كیمیای سعادت را در اخلاق نوشته است، و حال آنكه اساس علم اخلاق تكیه زدن به حسن و قبح عقلی است. همین طور ملای رومی و محی الدین عربی كه از اشاعره هستند، در آثار خود حسن و قبح عقلی را پذیرفته‌اند.
از جلال الدین سیوطی شافعی پرسیدند كه در عصر او (قرن نهم هجری) عادت مردم این است كه روز تولد رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جشن به پا می‌كنند، و در آن قرآن می‌خوانند، و از حدیث گفتگو می‌كنند، آنگاه سفره می‌گسترانند و می‌خورند و آنگاه پراكنده می‌شوند. مستند این اعمال در شرع چیست؟ سیوطی با وجود اینكه خود پیرو مكتب تعبد است، در جواب می‌نویسد: این یك بدعت نیكویی است. (6) تحشیه كننده‌ی كتاب سیوطی به او انتقاد می‌كند، كه نمی‌شود عملی هم بدعت باشد، و هم نیكو. زیرا معنی بدعت این است كه شرع آن را نگفته است و چون حسن و قبح افعال را فقط باید از شرع گرفت، چگونه عملی را كه شرع چیزی درباره‌اش نگفته، اعلام می‌داری بدعت حسنه است.

استدلال عدلیه

عدلیه می‌گویند: اگر ادراك حسن و قبح عقلی نباشد. به هیچ وجه نمی‌شود امر و نهی الهی را توجیه منطقی كنیم. زیرا با انكار حسن و قبح به چه دلیل اطاعت از دستورات شارع واجب است؟ آیا وجوب آن از طریق شرع اثبات می‌گردد؟ طبعاً باید امر دیگری وارد شود كه در نتیجه سر از تسلسل درخواهد آورد، و تسلسل نیز باطل است. اما اگر حسن و قبح عقلی را بپذیریم، در نتیجه پس از صدور امر و نهی از ناحیه‌ی شارع، حكم عقل به دنبال آن خواهد آمد. زیرا عقل مستقلاً حكم به حسن و اطاعت از دستورات الهی و قبح ترك آن كرده است. مضافاً به اینكه پایه‌ی اصل شریعت متوقف بر ادراكات عقلی است، كه اگر این معیارها و ادراكات متزلزل گردد، پایه اصلی اثبات شریعت متزلزل می‌گردد.
اخباری‌ها گروه دیگری‌اند كه معتقد به بی‌اعتباری استنباطات عقلی هستند.

پی‌نوشت‌ها:

1.كلمه‌ی ذاتی كه به دنبال حسن و قبح آمده مراد این است كه آدمی به صرف تصور چیزی (مانند خیانت در امانت و تعاون به همنوع) عقل او بدی یا خوبی آن چیز را احساس كند.
2.مكتب‌های حقوقی در حقوق اسلام، ص116.
3.كتاب گلشن راز از شیخ محمود شبستری از عرفای بزرگ قرن هفتم هجری است، كه توسط شیخ محمد لاهیجی از عرفای قرن نهم شرح شده است. شارح در توضیح شعر فوق می‌گوید: «اشارتست به حدیث قدسی «هؤلاء فی الجنه و لاابالی بمعاصیهم و هؤلاء فی النار و لاابالی بطاعتهم». ص437 كتاب مذكور.
4.ابوالحسن اشعری پیشوای اشعری‌هاست كه در سال 260 یا 270 در بصره متولد، و در سال 320 یا 330 در بغداد، وفات یافته است. و در «مشرع الزوایا» دفن گردید. وی شاگرد ابواسحاق مروزی فقیه و ابوعلی جبائی بود. و نخست پیرو اعتزال بود، سپس از قول به عدل و خلق قرآن برگشت، و مذهب جدیدی به وجود آورد. قریب 55 كتاب و رساله را از تألیفات او می‌شمرند. لغت نامه دهخدا.
5.مكتب‌های حقوقی در حقوق اسلام، ص119.
6.هو من البدع الحسنه.

منبع مقاله :
ولائی، عیسی، (1391)، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، تهران: نشر نی، چاپ نهم